احیای الهیات مسیحی از نظر تقسیمات الهیاتی، موضوع آینده ی دین و دین آینده یکی از موضوعات رشته ی «الهیات بنیادی» است. الهیات بنیادی یکی از نگرش های نوین غرب است که با یک راهبرد خاص، از طریق تأسیس رشته ای جدید، بنای خراب شده ی رشته ی الهیات آپولوجتیک را درون الهیات گنجانده اند. در این رشته هدف این است که از نگاه ما ـ یعنی غیر ـ به خود بنگرند و دینشان را برای دیگران ـ خصوصاً مسلمان ها ـ توجیه عقلانی کند. از آنجا که هنوز این موضوع در ایران جا نیفتاده است، اخیراً افرادی نا وارد تلاش می کنند تصویری خیلی زیبا از الهیات مسیحی در ایران ارائه بدهند.اینان چون از حقایق علمی، توسعه، گستره و تحول الهیات جدید اطلاع چندانی ندارند، تألیفات و سخنرانی هایی داشته اند که اساساً با روح الهیات مسیحی بیگانه است.دانش کسانی که این رشته را در ایران تدریس می کند عمدتاً برگرفته از دایره المعارف های غربیان است که در آن ها گفته شده است ما از دهه ی ۶۰ قرن بیستم بحث و رویکرد الهیات آپولوجتیک را کنار گذاشتیم تا به بحث های معنویت گرایی برسیم؛ بحث هایی نظیر: مدیتیشن، تحمل و کار های این گونه ای؛ هفته ای یک روز اگر وقت شد رابطه ای با عالم ماوراء برقرار می کنیم.چند سال قبل در ایران بعضی روزنامه ها مشابه همین مطالب را نوشته بودند که نماز، نماز جمعه و این حرف ها چیست (!) هفته ای یک روز بنشینیم، اگر حال داشتیم چند دقیقه به یک جایی وصل بشویم همین کفایت می کند. این ترفندی است که کلیسای کاتولیک و مسیحیت اندیشیده است تا به این صورت، مطالب دینی خودش را با رنگ و لعاب بسیار زیبایی به خورد دیگران بدهد و خود را از سختی گفت و گو و مذاکره علمی برهاند.مدرسان هموطن ما نمی دانند که به جای الهیات آپولوجتیک یک رشته ی مهم الهیاتی به نام الهیات بنیادی تأسیس شده که بنیاد های عقیدتی و الهیاتی ادیان دیگر را در بازخوردی که از دیگران می گیرند برای توجیه عقلانی در اختیار دیگران قرار می دهند. الهیات و الهی دانان، رشته ها و تخصص های مختلفی دارند: الهیات دگماتیک، الهیات کتاب مقدس، الهیات ایتولوژیک، الهیات اخلاق، الهیات بنیادی و … . متخصص و متأله رشته الهیات بنیادی وظیفه اش این است که برای ما مفاهیم اساسی و بنیادی مسیحیت را طوری جلوه دهد و تفسیر کند که ما به این حقیقت برسیم که مسیحیت عقل ستیز نیست؛ یعنی اینکه گفته می شود تثلیث؛ یعنی خدا یکی است؛ یکی یعنی سه تاست و سه تا یعنی یکی؛ این لطیفه نیست و واقعیت دارد. توحید در عین تلثیث؛ یعنی یکی سه تاست و سه تا یکی. هیچ بشری در طول تاریخ پیدا نشده است که این را توجیه کند. قرآن در مقابل این مطلب موضع گرفته تا آن را تصحیح کند. آن ها می خواهند ثابت کنند که این عقیده عقل ستیز نیست و حتماً عقل پذیر است، لذا می گویند شما ابتدا تعمید بیابید بعداً درک خواهید کرد؛ یک ترفند بسیار زیبا. الآن در تهران با همین توجیهات رشد گرایش به مسیحیت، ۶۰ درصد بیشتر از سال های قبل شده است.خیلی از دانشمندان امروز از طریق همین توجیهات دست از دین کشیده و به سمت معنویت منهای دین و اخلاق، ایمان گرایی منهای اسلام گرایی روی آورده اند. طبق آموزه های قرآن کریم در اینکه دین در آینده وجود خواهد داشت شکی نداریم؛ زیرا انسان فطرتاً طالب ایجاد رابطه ی خاص با خدایی است که از طریق وحی ـ همان وحی رسالی ـ به مردم معرفی شده است.برای ما که دیندار هستیم این سؤال مطرح است که دین آینده چه دینی خواهد بود. علاوه بر متخصصان الهیات بنیادی دانشمندان آینده شناس یا فتورولوگ ها نیز به این موضوع می پردازند. گفته می شود اینها انسان های کم حوصله ای هستند که منتظر فرا رسیدن حوادث تاریخی نمانده اند و می خواهند برای سال های آینده تصمیم بگیرند. فتورولوگ ها معمولاً بیشتر پیش گویی ها و گمانه زنی هایشان را متوجه حقایق بیولوژیک می کنند. اخیراً آلمان فیلمی ساخته که در آن تصویری از قاره ی اروپا را در ۲۴۰ میلیون سال آینده ارائه کرده است؛ که مثلاً در اروپا از روسیه تا ایتالیا و اسپانیا، چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد. چه حیواناتی دوباره به وجود خواهند آمد، طبیعت چگونه دیده خواهد شد و زمین و انسان ها چه شکلی پیدا خواهند کرد. جالب است که در این فیلم هیچ نقشی برای انسان ها قائل نشده اند؛ چون انسان امروز دچار خود فراموشی است.در دایره المعارف های دین، شاید بیش از هزار تعریف از دین وجود دارد و این تعریف ها هم تا قیامت ادامه خواهد داشت و هیچ کس را به جایی نخواهد رساند. ما باید در تعیین مصادیق دین، دین هایی را بررسی کنیم که امروز دین های زنده ی دنیا هستند. در میان دین های زنده ی دنیا، سه دین وحیانی هستند: یهودیت، مسیحت و اسلام. چند دین غیر وحیانی نیز هستند که عبارتند از: بودیسم و هندویسم. این دین ها قرار است ادامه پیدا کنند، چون برای آینده برنامه دارند و در نظام الهیاتی و آموزه های دینی شان برای آینده ی انسان برنامه ریزی شده است. یعنی انسان مؤمن به این ادیان با ایمانی که به این آموزه ها دارد، می تواند برای آینده ی خودش برنامه ریزی کند.
یهودیت و مسیحیت؛ گسسته از مبدأ و معاد بعضی از این ادیان مشکلاتی دارند که لزوماً با ادیان دیگر قابل تطبیق نیستند. بعضی از آن ها گسسته از مبدأ هستند، با مبدأ (خدا) کاری ندارند و بعضی گسسته از معادند. بعضی از ادیان از دنیا بریده اند و با دنیا کاری ندارند و بعضی از انسان بریده اند و با انسان کاری ندارند. امروزه حرکت هایی دینی در داخل مسیحیت و یهودیت وجود دارد که با خدا هم کاری ندارند.در اوّلین سفر «کتاب مقدس» ـ سفر پیدایش ـ که به قصه ی پیدایش جهان و انسان می پردازد، پس از آنکه خلقت آب، خاک، انسان و … را مطرح می کند به ترتیب ایام به هفتمین روز می رسد و می گوید که در این روز خدا استراحت کرد. در مقابل این دیدگاه، در قرآن کریم تصریح شده است که: «کلّ یوم هو فی شأن». خدا اصلاً استراحت نمی کند. اندیشه ی فلسفی که در قرون ۱۸ و ۱۹ پیدا شد و الآن نیز مطرح است، یکی از صفاتی را که برای خداوند قائل است او را «ساعت ساز لاهوتی» می خواند؛ به این معنی که خداوند ساعت عالم را ساخت، آن را کوک کرد و به حال خود رها نمود. این سؤال مطرح می شود که او عالم را به کی سپرد؟ پاسخ آن فیلسوفان این است: به دست نخست زادگان و فرزندان خاصّ خودش. امروز و فردای عالم به دست اینهاست و خدا الآن استراحت می کند. در نظر داشته باشیم که مرور هر روزه ی این مطالب، از واجبات دینی یهودیان است.مسیحیت نیز بریده از مبدأ است. الآن بیش از دو هزار سایت اینترنتی و صد ها شبکه ی تلویزیونی به زبان فارسی و حتی به لهجه های زیبای لری یا یزدی در حال فعّالیت هستند و مسیحیت، عشق، محبت خدا و صفا و صمیمیت را تبلیغ می کنند. بنده متخصص این رشته ام و به تعداد شما در واتیکان، کشیش ها، شاگرد بنده هستند. در کلاس های درس، مشکل ما این است که باید به آن ها توضیح بدهیم که چطور از مبدأ بریده اند و به خدای مرده ای عقیده دارند. اگر یهودی ها عقیده دارند که خدایشان به آسمان، یا هر جای دیگری که آن ها می گویند رفته است، ولی به هر حال کاری دارد و بی کار نیست، اما در مسیحیت آنقدر آموزه های عقیدتی پیچیده است که در عصر مدرن و پسا مدرن یا فرا مدرن که در آن زندگی می کنیم، دانشمندان عالم به اینجا رسیده اند که اصلاً با خدا قطع رابطه کنند، بلکه حتی خدا را مرده و بی معنی در نظر گرفته اند.
مسیحیت و اعتقاد به خدای مرده دو واژه ی بسیار مهم داریم که در ایران چندان مورد کنکاش علمی قرار نگرفته است: «مدرن» و «فرا مدرن». ما می گوییم فرا مدرن، نه پسا مدرن؛ چون پس از پست مدرن، پُست پُست مدرن می شود امّا فرا مدرن شامل تمام پسا هایی است که بعداً خواهد آمد. مدرنیته در واقع محصول یک قرن نبود و در یک قرن دوام و جریان نداشت بلکه در قرن های مختلف ادامه یافت. در قرون مدرن خداوند مرد؛ یعنی در ابتدا انسان ها تلاش کردند با او رابطه برقرار نموده ، زندگی کنند تا پاسخی برای مشکلات حل نشده ی خودشان در زندگی بیابند. اما از آنجا که مشکلات لاینحل آن ها بر مبنای آموزه های دینی الهیاتی مسیحی حل نشده و خدا هیچ نقشی در جاری زندگی و بستر حیات آن ها بازی نکرد، به ناچار گفتند خدا مرده است. یکی از اولین افرادی که این موضوع را در آلمان و اروپا مطرح کرد فیلسوف معروف ، «نیچه» است. نیچه می گوید که، خدا مرد و ما او را کشتیم و کلیسا ها مقابر خداوندند. الآن مسیحی ها تلاش می کنند بگویند که ما در مرگ خدا نقشی نداشتیم، ما قاتلان خدا نیستیم. واقعیت این است که آن ها پیش از این، خودشان خدا را کشته بودند. خدای آن ها پسر (=مسیح) بود. حتماً می دانید خدا برای نجات انسان چاره ای نداشت و می بایست مصلوب بشود، زجر بکشد، بمیرد و دفن شود تا کفاره ی گناهان انسان شود؛ یعنی آن ها این خدا را یک بار کشتند. از همین رو خدا کشی برای آن ها خیلی عادی شده بود. متألهان و معتقدان مسیحی، اوّلین قاتلان خدا بودند و فیلسوفان مسیحی دومین قاتلان او. هر چند در قرون مدرن، خدا دچار مرگ فسلفی، دینی، الهیاتی، عرفانی و اخلاقی شد، ولی باز انسان می توانست تصور کند خدا چیست. کسی بوده، مرده و از بین رفته است. به هر صورت خدای مرده بهتر از خدای بی معنی بود. در عصر فرا مدرن به اینجا رسیدند که اصلاً خدا نمرده است بلکه ما نمی فهمیم خدا یعنی چه. «راسل» بحثی را با کاپیلستون داشته که در مجموعه ی آثارش و نیز «تاریخ فسلفه» کاپیلستون آمده است. در آنجا راسل می گوید: «من نمی فهمم اصلاً خدا چیست و از چه سؤال می کنی؟» این فرآیند از آن زمان شروع شد؛ لذا مسیحیت امروز، مسیحیت خدا مرده است و به مبدأ و خداوند متعالی ربطی ندارد. درباره ی معاد هم همین وضع را دارد.
غرب و معضل بریدگی انسان در این فضا، دینی می تواند دین آینده باشد که در بستر زمان و جاری زندگی انسان ها ایفای نقش کند؛ امروز ما را پوشش بدهد، دست ما را بگیرد و ما را از افسردگی و مشکلات روانی نجات دهد. دینی که آموزه های عقل پذیر ارائه داده، باید دارای معنویتی در اوج و در عین حال عقلانیتی بسیار بالا باشد و تصویری بسیار روشن از آینده ارائه بدهد.امروز یکی از راحت ترین کار ها در غرب، خود کشی است. بالاترین آمار ها مربوط به سه کشور مجارستان، اتریش و سوئیس است. در این سه کشور خیلی مواظب اند که حادثه ی خاصی پیش نیاید. مثلاً اگر در ایام کریسمس هوا خوب نباشد در آن روز ها خودکشی خیلی زیاد می شود. شب کریسمس سه سال قبل ۲۴ نفر در اتریش خودشان را کشتند؛ این یعنی بریدگی. این کشور ها، کشور های عقب افتاده ای نیستند. در چنین شرایطی جالب اینجاست که انسان با خودش هم نمی تواند ایجاد رابطه بکند و با خودش قطع رابطه کرده است. چون آموزه های دینی آن ها به شکلی است که آن ها را از همه چیز بریده است، لذا خودکشی راحت ترین راه است.
اسلام، بزرگ ترین دین آینده اسلام یکی از دین هایی است که در آینده زنده خواهد ماند و ساختار کلی یا خانواده ی بزرگ دین آینده را شکل خواهد داد. دین ما رسالتی را تعریف و ارائه کرده که جهانی است. به تعبیر بنده، امروز جهان ادیان دچار یک «اینورژن» (وارونگی) شده است. در اخبار آب و هوا می گویند این هفته اینورژن داریم و هوا جابجا شده است. در چنین وضعیتی هوای سنگین پایین می آید، هوای سبک بالا می رود و همین جابجایی برای انسان ها، تنفس را مشکل می کند.در جهان ادیان هم امروز ما با این پدیده مواجه هستیم. دین ها در خانه های خودشان با مشکل دین فراری مواجه شده اند. در اروپایی که به عنوان مثال، الآن مسیحی بوده است، مسیحیت به فراموشی سپرده می شود. اما در عوض در ژاپن، چین، هند و ایران خودمان گرایش به مسیحیت زیاد می شود. در کشور هایی نیز که ادیان بودایی و هندویی دارند مانند هند، چین، ژاپن، سریلانکا و تایلند گرایش به مسیحیت بیشتر می شود. در عوض از بودیسم ، هندویسم و سنت های شرقی فاصله گرفته می شود.در چنین شرایطی جالب است توجه داشته باشیم، اسلام دینی است که در همه جا جاذبه دارد. گرایش به اسلام در همه جا وجود دارد. این گرایش آنقدر سریع و شدید است که برای بعضی ها اصلاً قابل تحمل و پیش بینی نیست. بعضی از دین داران مهم و عقیده مندان به آیین مسیحیت تلاش کردند جلوی حرکت اسلام را بگیرند، ولی نتوانستند. به هر مسئولی مراجعه کردند که به درد اینها پاسخ بدهد و جلوی اسلام را بگیرد، موفق نشدند. از همین رو راحت ترین کار برای آن کشیش معروف آلمانی این بود که مشرّف به خود سوزی شود و با بنزین خودش را آتش بزند!!یک سوء تفاهم را نیز باید اینجا تصحیح کنم. گاهاً در رسانه های جمعی اعلام می شود: اسلام رشد سریعی در عالم دارد؛ این عبارت معنایش این نیست که شما هر جا بروید بگویند آقا شما مسلمانید بفرمایید من باید چگونه مسلمان بشوم و شما هم شهادتین را به او یاد بدهید تا مسلمان شود. نه، این طور نیست. ما باید پدیده ی رشد گرایش به اسلام را در یک مجموعه ببینیم. با توجه به بمباران تبلیغاتی غرب برای تحریف اسلام، با توهین به مسلمانان و به کار گرفتن انواع و اقسام هنر ها، اسلام هنوز زنده و رو به ایمان زایی است. یعنی اگر رقبای کشیش ما جوانان مسلمان را در ترکیه، امارات، بحرین، عراق، پاکستان و حتی بم، تهران و قم مسیحی می کنند، با وعده ی شهوترانی، پول، ویزا، اقامت یا شرابی است که به آن ها می دهند. در صورتی که ما هیچ کس را با استفاده از این ابزار ها مسلمان نمی کنیم. ذات اسلام عاری از این حرف هاست. اسلام برای هدایت انسان ها مسلمان می کند. بعضی ها می گویند با مسلمان شدن اینها، یک نفر به عوام مسمانان اضافه کردیم. کشیشی اتریشی، اول کمونیست شد و بعد از آن با تحقیق پاسخ را یافت. او رشته های مختلف فکری، فرهنگی و فسلفی را مطالعه کرد و مسلمان و شیعه شد. بنده مهمانش بودم. وقتی به اتاقش رفتم سجاده اش پهن بود. آنقدر سجده کرده بود که جای زانو هایش روی سجاده ساییده شده بود. قرآنی داشت. او آنقدر قرآن خوانده بود که نه تنها زرکوب روی جلد آن رفته بود بلکه کاغذ آن هم سوراخ و فرسوده شده بود. آیا این آقا عوام است؟!
استفاده ی میسیونر ها از روش های غیر انسانی امروز مبلغان مسیحی در کشور های مختلف همسایه ی ما فعالیت می کنند. البته خیلی اوقات هم موفق نیستند. شخصی برای ویزا ده سال در اروپا سرگردان بود و به ظاهر برای حل مشکلش مسیحی شد ولی در خفا انکار می کرد. در کنار اینها، مسیحیان برای بچه های مسلمان خیلی سرمایه گذاری می کنند. اگر یک مسلمان به هر کاری آلوده شود، آن ها موفق شده اند. ما تا کنون هیچ اروپایی را نکشته ایم و این از افتخارات ماست. ما فرزند دلیل هستیم و در برابر ما زرسالاران و زور مدارانی هستند که امرز با هژمونی می خواهند بر عالم سلطه پیدا کنند. تمام برنامه های آنان در راستای سلطه ی کامل بر عالم است. این سلطه دو بال دارد: سیاست و دین. دین ذاتاً جنگ آفرین نیست، اما اگر در جنگ شرکت کنید چون ایمان زاست تأثیر صد چندان دارد. لذا زرسالاران امروز بیش از کنترل سیاست متوجه دین شده اند و خودشان زودتر از ما به این موضوع پراخته اند که آینده ی دین چگونه است و دین آینده چه دینی است.
اسلام، یگانه هویت ضد سلطه آن ها وقتی ویژگی های ادیان را مطالعه کردند، مشاهده کردند تنها دین و تنها افرادی که می توانند هویت مستقل داشته باشند مسلمان ها هستند. آنان مطالعات پیشین خود را مخفی کرده بودند، ولی بعد از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) دیدند تنها دینی که امروز به درد انسان ها می خورد و در برابر این هژمونی می تواند آهنگ مخالف بنوازد اسلام است. امّا امروز فریاد به جایی رسیده که هیچ کس نمی تواند مخفی اش کند.بنده در اتریش، در دانشگاه واتیکان برای کشیش ها الهیات مسیحی تدریس می کنم. هر سال معمولاً چهار پنج ماه آنجا هستم. دانشگاه بزرگ ترین کلاس درس را به بنده اختصاص داده است زیرا در کلاس های عادی به دلیل ازدحام و کثرت داوطلبان، امکان برگزاری این کلاس نیست. این به دلیل آن است که من مباحث الهیات مسیحی را به صورت تطبیق با الهیات اسلامی ارائه می دهم. ویل دورانت در «تاریخ تمدن» خود جمله ی معروفی دارد. او می گوید: «اسلام صد جان دارد. از این طرف آن را می کشی از آن طرف می آید»، ظاهراً او آگاه نبوده که اسلام دین فطرت است؛ از همین رو دین گذشته، حال و آینده است. آن ها نمی توانند قرآن را از بین ببرند. «انّا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون» ، «انّ هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم». لذا یکی از درس های بنده در آنجا این است: «دوباره به قرآن گوش کنید» از شما هم می خواهم دوباره به قرآن گوش کنید. از روحانیان خودمان می خواهم، از سروران خودم، از خواهران و برادران می خواهم یک بار دیگر به قرآن گوش کنند ببینند پیام قرآن چه است و آینده ی دین را چگونه تصویر می کند.آن ها به این ایمان رسیدند. باور کنید بعضی از آن ها ایمانشان به قرآن، بیشتر از ایمان بنده به قرآن است. یک روز یکی از دانشجو های من که یک خواهر روحانی (مسیحی) بود، به من گفت: قبل از شروع درس با خودم فکر می کردم که شما چه می خواهید بگویید؛ از اسلام که چیزی نمانده است. اسلام دیگر مثل آبکش سوراخ سوراخ شده است، شما چه می خواهید بگویید؟! امّا همین که «بسم الله الرحمن الرحیم» را شنیدم چنان آرامشی در وجود من حاکم شد و به این حقیقت بسم الله رسیدم. ما ممکن است روزی هزار بار بسم الله بگوییم، امّا چند بار تنمان می لرزد! ببینید، ما فکرمان محدود مانده است. ما، نه به رسالت جهانی اسلام کار داریم نه به دنیا کار داریم. این دینی که با یک «بسم الله» آتش می زند به جان یک خواهر روحانی، این دینی که یک روایت از پیغمبرش خانم «ماری شیمل» را می سازد؛ زن نابغه ای که در بیست و یک سالگی دکتری اش را گرفته و استاد دانشگاه شده است. به او گفتند چرا مسلمان شدی؟ می گوید: «پیغمبر شما بود که من هدایت شدم». از صبح تا غروب قرآن گوش می کرد. کمتر کسی مثل ایشان به اسلام خدمت کرد.واقعاً این دین چه دینی است که زخمه ی روح انسان ها شده است و با نواختن در این تار وجودشان، نغمه ی داوودی «لا اله الا الله» به آسمان می برد. حقّش نیست که دوباره به پیام قرآن گوش کنیم. آیا با توجه به این عوامل، دین دیگری برای انسان ها یا در آینده ی انسان ها ایفای نقش خواهد کرد. تازه اگر هم دین های دیگر نقش داشته باشند که قطعاً خواهند داشت، آیا به اندازه ی اسلام خواهد بود. جدای از آیات قرآنی جدای از احادیث نبی اکرم (ص) و روایت ائمه ی معصومین (ع) جدای از پیش گویی ها، اخبار غیبی و به عنوان یک پدیدار شناس، شما ویژگی های تفکر اسلامی و دین اسلام را در نظر بگیرید و نیاز های انسان را به آن بسنجید. قطعاً جدای از تمام آن حقایق که آن ها درست هم هستند هر پدیدار شناسی به این نتیجه می رسد که آینده متعلق به این دین است و زنده بودن آن به همین است که انسان ساز است. ما این ادعا را کردیم امّا دیگران زودتر از ما این سرّ را فهمیدند.غربی ها به بعضی از آموزه های اسلام بیشتر از ما ایمان دارند. شما می دانید مسواک، نظافت و طهارت در اندیشه ی غربی نبود. حتی قصر هایی که از دویست یا سیصد سال قبل مانده توالت و دستشویی و حمام نداشته است. فاضلابشان را جمع می کردند و شب می بردند بیرون می ریختند. امّا در اسلام ـ ۱۴۰۰ سال قبل ـ نبی اکرم (ص)فرموده بود، چاه بکنید و فاصله ی چاه با اطراف آن باید چقدر باشد. در همین رابطه مستحبات و مکروهات فراوانی داریم، الی ما شاءالله. درباره ی مسواک از نبی اکرم (ص) نقل شده «اگر برای امتم دشوار نبود، مسواک را برایشان واجب می کردم».امروز در غرب دارد به آن عمل می شود. آن ها به بعضی از آموزه های اسلام خیلی خوب عمل کردند و به بعضی از آموزه های آن خیلی بشتر از ما ایمان دارند. آنها گوهر اسلام را خیلی بهتر از ما شناختند. یکی از گوهر های اسلام این است که اسلام دین آینده است. پس باید آموزه های آن را در زندگی جاری کنیم.حال این سؤال پیش می آید که ما امروز اسلام های مختلفی در عالم داریم. ما الآن اسلام صهیونیستی هم داریم چنان که مسیحیت صهیونیستی داریم. همه ی مردم که مسلمان محمدی و مسلمان ولایی نیستند؛ همه که مسلمان غدیری نیستند، مسلمان های دیگری هم هستند. قبلاً عرض کردم که بعد از انقلاب اینها فهمیدند که دین اسلام دارد قدرتش را بیشتر به ظهور می رساند. آن ها الآن به این حقیقت رسیده اند که آن اسلامی که در آینده ایفای نقش خواهد کرد اسلام شیعی است. تدابیری که برای این امر اندیشیدند در یک تعامل مثبت با ما قرار بگیرند و حداقل اینکه اسلام دینی الهی و مبتنی بر وحی است را بپذیرند. ما همین را می خواهیم. دوستان از می پرسند، شما که غرب می روید کسی را مسلمان کردید. جواب من این است که من نمی روم کسی را مسلمان کنم بلکه می خواهم به آن ها بگویم اسلام یعنی چه، کار بنده همین است و همین یعنی همه چیز. آن ها پیش از این عقیده داشتند که قرآن ـ نعوذ بالله ـ هجویات است، امّا الآن در کتاب های درسی که کاتولیک ها می خوانند، قرآن را به عنوان وحی پذیرفته اند. این مطلب از اینکه ما دو نفر را مسلمان کنیم و فردا حسابشان را برسند بسیار مهم تر است. به هر صورت ما می خواهیم این حقیقت را بنویسیم.
مسیحیت و هدف مسیحی کردن کل عالم حتماً شنیده اید وقتی پاپ ژان پل دوم انتخاب شده بود برنامه ریزی آن ها این بود که تا سال ۲۰۰۰ کلّ عالم را مسیحی کنند. این یعنی میسیونیزه و ایوانجلیزه کردن علم؛ یعنی کل عالم می بایست ندای انجیل را بشنود. جالب اینجاست اولین کشوری که در مورد تشیع سمینار برگزار کرد اسرائیل بود و در تلاویو برگزار کرد. پاپ جدید به هند رفت و سخنرانی کرد که قرن ۱۹و قرن ۲۰ قرن مسیحی کردن آمریکا و آفریقا بوده است امیدواریم قرن ۲۱ قرن مسیحی کردن آسیا باشد. آن ها برای فتح و تسخیر سرزمین ها باید در ها را باز کنند ما نه خوش بینیم، نه بدبین. واقع بین باشیم. واقع بین که باید باشیم. و گرنه پیش خداوند، پیش پیغمبر (ص) و پیش امام زمان (ع) مسئول هستیم.
جنگ های صلیبی جدید و رویارویی جدّی با اسلام زرسالارن عالم در برابر این شرایط، راهبرد دیگری را اتخاذ کردند؛ یعنی راهبرد «جنگ های صلیبی جدید». امروز واتیکان از چهار زاویه ی جغرافیای سیاسی ادیان، ژئوپولتیک ادیان و ژئواستاتیک ادیان پر اهمیت ترین نقطه ی دنیاست. واتیکان به عنوان مرکز رهبری مسیحیت اگر چه برای کاتولیک هاست، ولی اکنون تلاش می کنند که زمام رهبری کل مسیحیت را به دست بگیرند.الآن واتیکان مرکز تصمیم گیری در باب ژئوپولتیک و ژئواستاتیک ادیان است. یعنی صهیونیسم لامایی و رهبرش خود «دالایی لاما» رهبر بودایی های تبت مدت زیادی برای مذاکرات آنجا بوده است. شما می دانید که ریگان دوازده بار با پاپ قبلی در واتیکان ملاقات کرد. در این بین آنچه که فدا می شود مسلمانان اند. یک صهیونیسم معروف و از جمله کسانی که شمشیر را از رو علیه اسلام بسته، مشاور پاپ است. آن ها کار را خیلی جدی شروع کرده اند. از جمله برنامه هایی که دارند این است که مسیحیت، یهودیت، بودیسم و هندوییسم در یک حرکت حلقه ای کل بلاد اسلامی را دور بزنند و به سمت مرکزش که کعبه است. برای کعبه هم برنامه ریزی کرده اند. بنده شواهد و عکس هایی دارم که نشان خواهم داد.یکی از دوستان ما که میسیونر مسیحی است کتابی نوشته و آن را برای من فرستاده است. اسم کتاب این است: «مسلمان ها می پرسند مسیحی ها جواب می دهند». روی جلد کتاب دو تا عکس کنار هم قرار گرفته است: یکی گنبد مسجدی است که بالایش هلال است، ماه نو است. دوم صلیب، اما صلیب را دقیقا روی کعبه نشانده است. یک روز، یک آفریقایی مسیحی شده به صلیبی که از گردنش آویزان بود اشاره کرد و گفت: می دانی اگر من قدرت پیدا کنم این صلیب را کجا خواهم نشاند؟ گفتم نه، تو بگو. گفت: بر روی کعبه. دارند به اینها آموزش می دهند. و زمینه ها را آماده می کنند. الآن کتاب چاپ کردند و صلیب را به روی کعبه نشاندند.راهبرد دیگرشان این بود که آمدند در آموزه های دینی بودیسمی تغییر ایجاد کردند. لازم بود برای اینکه خودشان را در عالم جا بیندازند آموزه های دینی را به یک معنی نسبی کنند تا به ما ـ مسلمانان ـ فشار بیاورند که شما هم آموزه هایتان را تسبی بکنید در حالی که آموزه های ما مطلق است. ما می دانیم خدا چیست، می دانیم نبی کیست، می دانیم وحی چیست و هیچ شکی هم در آن نداریم. بر سر آن بحث هم می کنیم. برای اینکه در قرآن، چندین بار عالمیان و آدمیان را به تحدّی می طلبد. فکر می کنید وحی نیستند، بفرمایید بیاورید هیچ کتابی در عالم این طوری نیست. هیچ فرهنگ و دین و کتابی در عالم نیست که همه ی عالمیان و آدمیان را به میدان بطلبد که ما را باطل کنید. لذا ما هم که به اروپا رفتیم همین حرف را به آن ها گفتیم. اینها دو سه سال فکر کردند بعداً پیش ما زانو زدند که نمی توانیم. قرآن مطلق است، قرآن سخن خداست. معنی ندارد ما از این آموزه دست برداریم. ما برای خوشآیند دیگران نباید دینمان را دست کاری کنیم.امروز انسان های غربی به دین های دست کاری و تابع انسان شده نیاز دارند، زیرا خدا محوری دیگر حذف شده و زمان خود محور است. هر چه که تو انجام دهی معیار است، نه خدا. عرض کردم طیّ این برنامه، با کمک های مالی، سیاسی و رسانه ای آمریکا بودیسم ـ آیین نسبی گرای غربی شده ـ را جا بیندازد. هفته ای نیست که از دالایی لاما برنامه پخش نکنند؛ از شبکه ی الجزیره ی قطر گرفته که مروج ـ به اصطلاح ـ صهیونیسم اسلامی است و شبکه های سی ان ان و … .نکته ای که روی آن بسیار تأکید می شود، ضدیت او با اسلام است. معلوم است به کجا می خواهند برسند. به دنبال سرزمین های از دست رفته ی خودشان هستند. برای مسیحی ها هم مطلوب است. لذا دالایی لاما، پاپ و این آقای یهودی صهیونیسم ـ کسینجر ـ در یک راستا دارند حرکت می کنند.بعد از تبلیغ بودیسم، طراحی کردند که اگر انسان های عالم بودایی شدند رهبری را چگونه می خواهند دست بگیرند، کی باید رهبر اینها باشد و تصمیم گرفتند که خود بودایی های باشند، آن ها مراسمی دارند به نام مراسم «کاراچاکرا»، کاراچاکرا متن دعا است؛ خیلی مهم است. متن رسمی است که باید با حضور دالایی لاما خوانده شود. چند سال قبل در «گرادس» اتریش این مراسم برگزار شده بود؛ چون گرادس پایتخت فرهنگی اروپا بود. راهب های بودایی یک سال کار می کنند یا مدت زمان زیادی وقت صرف می کنند و طرحی از عالم بر روی ماسه های رنگی، بر روی یک بشقاب یا دیس بزرگ ترسیم می کنند؛ مثلاً چند متر و آن شکل به این صورت است که از چند جهت عالم راه هایی را ترسیم می کند که به یک مرکز می رسند و در مرکز آن یک مکعب قرار دارد. دعا خوانده می شود و با حضور دالایی لاما این ظرف را می تکانند و نقش عالم را بر آب می زنند و تخریبش می کنند. این مکعب سمبل چه است؛ کعبه.ایمان آفرینی بودایی با خواندن دعا و مراسم دعا و تخریب این نقش عالم است. حال چرا این طرح را برای ما ریخته اند؟ برای اینکه ما قوی هستیم. آن ها دارند برای آینده برنامه ریزی می کنند و می دانند که در آینده، آینده به دین متعلق خواهد شد، لذا دارند جلویش را می گیرند. حال چرا دین ما قوی است؟ برای اینکه موافق فطرت و ذات انسان است. برای اینکه به همان حقیقتی شهادت می دهیم، و با همان حقیقتی زندگی می کنیم و می میریم که انبیا به آن شهادت داده اند؛ «لا اله الا الله». برای اینکه ما عقیده به توحید، عقلانیت، معنویت و روحانیت که ویژگی اسلام است، داریم. یعنی معنویت ما خلاف عقل نیست و عقلانیت ما خلاف معنویت نیست. دلیل دیگر اینکه ما پاکیم. مگر نگفتند این پیغمبر ها را از این قریه اخراجشان کنید؛ چرا؟ «لانهم اناس یتطهرون»، چون پاکند و این افتخار ماست. زیرا ما پیرو وحی رسالی و پیرو انبیای الهی و قرآن کریم هستیم.بالاتر از همه اینکه ما ولی و رهبر زنده داریم. نمایش اقتدارمان ـ حج ـ را نگاه کنید. چرا مردم باید دور خانه ی خالی بگردند (!) یعنی خانه صاحب خانه دارد. اینها به دنبال آن صاحب خانه هستند و می دانند که او زنده است. ما دارای دینی هستیم که صاحب زنده دارد. در حقیقت با اندیشه ی اجتهاد و فقاهت و با عنصر ولایت فقیه در تحقق خودش و در نفوذ در جان انسان ها تلاش می کند و ریشه می دواند.یقیناً بدانید همان روز که تزار روس آرزوی دست یافتن به آب های گرم خلیج فارس را با خود به گور برد، آن هایی هم که امید پیدا کرده اند این قرن، قرن سلطه ی آن ها بر کشور های اسلامی باشد آروزیشان را به گور خواهند برد؛ مشروط به آنکه مسئولان ما قدر خودمان را بدانیم و امکاناتمان را وقف خدمت به دین، شریعت و مذهب حقّه ی تشیع و تفکر والای اسلامی کنیم.ان شاء الله.
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد کثیری استاد دانشگاه واتیکان (اتریش)
منبع: ماهنامه ی موعود شماره ی ۱۰۰