اشاره:
پس از وفات رسول اکرم (ص) سعد بن عباده انصارى مدعى خلافت شد و گروهى از افراد قبیله اش دور او را گرفتند، سعد و اتباع وى محل سقیفه را براى این کار انتخاب کرده بودند، تا آنکه ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح آمدند و مردم را از توجه به سعدبن ابى عباده بازداشتند و از حاضرین براى ابوبکر بیعت گرفتند، در این مجمع سخنانى میان مهاجران و انصار رد و بدل شد و عوامل مختلفى در تعیین سرنوشت نهائى این جلسه تأثیر داشت. یکى از به اصطلاح برگ هاى برنده اى که مهاجران و طرفداران ابوبکر مورد استفاده قرار دادند این بود که پیغمبر اکرم (ص) از قریش است و ما از طائفه پیغمبریم.
ابن ابى الحدید در ذیل شرح خطبه ۶۷ مى گوید: عمر به انصار گفت: ” عرب هرگز به امارت و حکومت شما راضى نمى شود زیرا پیغمبر از قبیله شما نیست، ولى عرب قطعاً از اینکه مردى از فامیل پیغمبر (ص) حکومت کند، امتناع نخواهد کرد… کیست که بتواند با ما در مورد حکومت و میراث محمدى معارضه کند و حال آنکه ما نزدیکان و خویشاوندان او هستیم “.
و باز چنانکه مى دانیم على (ع) در حین این ماجراها مشغول وظائف شخصى خود در مورد جنازه پیغمبر (ص) بود. پس از پایان این جریان على (ع) از افرادى که در آن مجمع حضور داشتند استدلال هاى طرفین را پرسید و استدلال هر دو طرف را انتقاد کرد و رد کرد. سخنان على (ع) در اینجا همانها است که سید رضى آنها را در خطبه ۶۷ آورده است.
على (ع) پرسید، انصار چه مى گفتند؟
– گفتند: حکم فرمائى از ما و حکم فرماى دیگرى از شما باشد.
– چرا شما بر رد نظریه آنها به سفارشهاى پیغمبر اکرم درباره آنها استدلال نکردید که فرمود: با نیکان انصار نیکى کنید و از بدان آنان درگذرید؟!
– اینها چه جور دلیل مى شود؟
– اگر بنا بود حکومت با آنان باشد، سفارش درباره آنان معنى نداشت، اینکه به دیگران درباره آنان سفارش شده است دلیل است که حکومت با غیر آنان است.
– خوب! قریش چه مى گفتند؟
استدلال قریش این بود که آنها شاخه اى از درختى هستند که پیغمبر اکرم (ص) نیز شاخه دیگر از آن درخت است.
– «احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره» با انتساب خود به شجره وجود پیغمبر (ص) براى صلاحیت خود استدلال کردند اما میوه را ضایع ساختند. یعنى اگر شجره نسبت معتبر است، دیگران شاخه اى از آن درخت مى باشند که پیغمبر یکى از آن شاخه هاى آن است اما اهل بیت پیغمبر میوه آن شاخه اند.
در خطبه ۱۶۰ و دیگر، از قبیل نص و لیاقت و افضلیت گذشته، اگر همان قرابت و نسب را که مورد استناد دیگران است، ملاک قرار دهیم، باز من از مدعیان خلافت اولایم.
منبع :استاد مطهرى ،سیرى در نهج البلاغه ۱۵۱-۱۴۶