مقدمه همواره یکی از دغدغههای مهم دینداران این بوده که رابطه دین با هنر چگونه است. هنر تا چه اندازه با دین هماهنگی و همسنخی دارد؟ آیا دین در باره هنر قضاوتی کرده است؟ دیانت و هنرمندی تا چه اندازه یکدیگر را تحمل میکنند؟ میتوان هم هنرمند بود و هنرمندانه زیست و با اهل هنر نشست و برخاست داشت و هم رنگ دیانت را حفظ کرد؟ در جهان امروز با این تنوع در شاخهها و انواع و فنون و ژانرهای هنری، دین چه موضعی در برابر هنر دارد؟ پاسخ به این پرسشها و دهها پرسش مشابه تنها هنگامی ممکن است که گوهر و ذات نگرش قرآن کریم به هنر را دریابیم و از جزئینگری بپرهیزیم و نگاه کلان قرآن را بشناسیم. این نگاه را باید در مجموعه دستگاه تعالیم دینی یافت. تنها مراجعه به تعدادی حدیث و روایت هرگز دراین زمینه کارگشا نخواهد بود. بسیاری از روایات رسیده از پیامبر? و خاندان گرامیاش? با توجه به اوضاع و احوال زمان و مکان باید بررسی و تفسیر شوند. باید خطّ اصیل و روشن قرآن را از آیات محکم دریافت و سپس آن را در مجموعه منابع دینی، ازجمله روایات، دنبال کرد تا به نتیجهای دینی دست یافت. در این تحقیق کوشیده شده تا نگاه قرآن کریم به اصل و گوهر هنر، و نه انواعی خاص از آن، بررسی شود. این نگرش بیشتر جنبه عمقپژوهانه و تحلیلی و تدبری دارد، نه حیث تتبعی و مدرکپژوهانه. اصولاً در عرصه هنر و نگرش دین به آن، بیش از این که محتاج نقل قول و ذکر شاهد و مأخذ و استناد به گفته این و آن باشیم، باید به نگرش عمقی و درونهای بپردازیم. برخی مقولات تحقیقی هنوز آن قدر گسترده نشدهاند که بتوان مجموعهای از حرفهای حسابی و استوار را در آن قلمرو یافت و از آن میان، به بهترینها استناد کرد. نگرش دین به هنر چندان مظلوم و مهجور است که هنوز آثار چندانی در این زمینه نداریم، چه رسد که آن آثار چنان پربرگ و بار باشند که از میانشان به نقل و استناد پردازیم. البته بسیار در این مقال و با این نام و عنوان نوشته و گفتهاند؛ امّا بیش از نود درصد این گفتهها و نوشتهها اساساً ربطی به گوهر و ذات دین ندارد و بیشتر گزارش نگاه هنرپژوهان دیگر است که سعی شده تا با دین رنگ ولعاب یابد. از این روی، خوانندگان این تحقیق نباید انتظار داشته باشند که هر برگ با مآخذ و استنادات همراه گردد. گاه به ضرورت از جایی مطلبی نقل کردهایم؛ امّا بنا بر این بوده که در خود قرآن کریم و بدون پیشداوری رایج سنتی به مطالعه و تعمق پردازیم تا رگههای نگاه هنری را دریابیم. در حقیقت، اصلیترین مآخذ این رساله، همین آیات روشن و استوار قرآن هستند. بدیهی است که چنین نگرشی اصولاً با مخالفت و نزاع روبرو میشود و این دو دلیل دارد؛ یکی آن که هر نگاه مقابل سنّت ناچار است در برابر هزار سال حاکمیت اندیشهای خاص مقاومت کند؛ و دیگر آن که بسیاری از مرزبانان دین در روزگار ما از این که پای مقولاتی چون هنر در میان آید و تبعات و رهامدهایی ناخوشایند داشته باشد، میهراسند. مثلا ترجیح میدهند که دامان خود را از بحث موسیقی دور نگاه دارند. حاضرند صدها ساعت در باره نماز مسافر تدریس کنند و بنویسند؛ امّا در باب موسیقی، اگر خیلی کرم نمایند، به چند ساعت بحث اکتفا میکنند. به مجموعه مباحث دروس خارج فقه در حوزههای علمی، حتّی در همین روزگار بنگرید تا دریابید که چه مقدار هنر و مباحث هنری یا اصولاً هر بحث تنشزایی مهجور است! عالمان دینی بیشتر اهل تقوای پرهیزند تا ستیز؛ پس نمیخواهند سری را که درد نمیکند، با دستمال ببندند! ایشان غافلند که این سر مدتهاست شکسته شده و کارش از دستمالبستن هم گذشته است. نیاز به جراحی و معالجات سخت داریم تا این سر درمان شود و سامان یابد. امّا دریغ که ما گمان میکنیم اگر از این مباحث دور بمانیم و آن را مسکوت بگذاریم، دیگران هم ساکت مینشینند و نسخه نمیپیچند و از سکوت ما تبعیت میکنند. با این توضیح، بیشتر میخواهم تأکید کنم که برای گام برداشتن در این گونه موضوعات باید تا حدی خطرپذیر بود. احتمال خطا در این گونه مباحث بسیار بیشتر از موضوعات روشن و روان سنتی است که هزاران صفحه مأخذ دارند. این بنده کمترین، بی هیچ ادعایی پیشاپیش میپذیرد که اولاً اثرش مستند به نقل قول و مأخذ نیست و ثانیاً احتمال برداشت خطا در آن فراوان است. این طبیعت مقولاتی از این دست است که روزگاری دراز مهجور مانده و همواره سایه پرهیزی سنتی بر سرش سنگینی کرده است. اکنون با چالشهای فراوان این روزگار، بهویژه جایی که دین حکومت میکند و باید پاسخگوی نیازهای جامعهای بزرگ باشد، دیگر نمیتوان به آن مدارا و مماشات چندین صدساله ادامه داد و دامن از این مباحث دور داشت و یا به مباحث کلی و بیخطر پرداخت. این مردم هم دیگر مردمان پیشین نیستند. انتظاراتشان بسیار تفاوت کرده و از دین توقعی فراتر یافتهاند. باری؛ هدف این گفتار آن است که با نگاهی درونهای، رابطه میان هدایت قرآنی و زیبایی شناسی را که گوهر هنر است، بیابد تا درآمدی بر مباحث تفصیلی شناخت هنر از منظر دین بگشاید. اگر حتّی همه این دریافتها غلط باشد، به کاویدن و رنج کشیدن میارزد، بدان شرط که راهی باز کند تا دانشوران دینی بیشتر به این مباحث روی آورند. فدای همت آن نازنیـنم که کار خیر بی روی و ریا کرد سیّد ابوالقاسم حسینی (ژرفا) پاییز ۱۳۸۸ هدایت قرآنی خدای سبحان فرموده است: إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً. همانا این قرآن به آیینی درستتر و استوارتر راه مینماید، و مؤمنانی را که کارهای نیک و شایسته میکنند مژده میدهد که ایشان راست مُزدی بزرگ. این آیه گرامی ماهیت قرآن کریم را در این سه قلمرو به ما نشان میدهد: ـ شیوه ـ چشمانداز ـ رسالت شیوه قرآن، هدایت است: ان هذا القرآن یهدی. معنای هدایتگری قرآن این است که انسان را به سوی عقیده و راهی میخواند که با آن چه از دیگران ارث برده یا خود پنداشته و از جایهای گوناگون تأثیر پذیرفته، در کلیت منافات دارد. یعنی اگر آن چه انسان از این راهها به دست آورده، مایه سعادتش بود، دیگر هدایت قرآن معنا نداشت. این که قرآن هدایتگر است، به این معناست که داشتهها و باورهای انسان در مجموع و کلیت، راست و درست نیست و باید با هدایت قرآنی مسیرش اصلاح و تصحیح گردد. و امّا چشمانداز حرکت قرآنی این است که انسان در استوارترین آیین و راه گام بردارد: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. پس هدف این هدایت آن است که انسان حق را بشناسد و در همه جوانب حیات انسانی، خواه فردی و خواه جمعی، در برابر گمراهی بایستد و با باطل بستیزد. نیز رسالت حرکت قرآنی این است که به این استوارترین شیوه، ملتزم و پایبند باشد و آن را استمرار بخشد و هرگونه کاری را که لازمه این التزام است، انجام دهد و از هرگونه کاری که با این استواری سازگار نیست، بپرهیزد. بشارتی که خدای سبحان در ادامه آیه به مؤمنان داده، به همین معناست: و یبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات أن لهم أجرا کبیرا. یعنی کار صالح هر عملی است که در استمرار آن استوارترین و بسامانترین راه و آیین به کار آید. این رسالت هنگامی تحقق مییابد که در سه بستر و گستره، استواری و قوام رخ دهد: ـ ایمان به خدای یگانه: توحید. ـ عمل به شریعت قرآن کریم. ـ پایبندی به آداب و اخلاق و رفتارهای فردی و اجتماعی سازگار با فطرت انسان که مایه قوام و استواری حیات او است و اسباب تکاملش را فراهم میسازد. هنگامی که این سه تحقق یابد، میتوان گفت که انسان به احساس زیبایی حقیقی دست یافته است. در حقیقت، هدایت قرآن به استوارترین آیین دارای معنایی عام است و میتوان چنین برداشت کرد که قرآن کریم، انسان را در قلمرو احساس و خیال و اندیشههای درونی نیز به سوی زیباترینها هدایت میکند؛ چرا که آن چه استوارترین است، باید زیباترین هم باشد. زیبایی هم نوعی استواری است و اقوم باید اجمل باشد. اصولا احساس زیبایی یکی از پایههای حیات انسان است که قرآن کریم میخواهد آن را احیا و تزکیه و تربیت کند و در حیات فردی و جمعی انسان، جاری سازد تا زندگی و تمدن انسانی بسامان گردد و باور و اندیشه فرد و جامعه بر مبنای آن استوار شود. ما معتقدیم که احساس زیبایی همانند دیگر پایههای حیات انسانی، دارای ماهیتی قرآنی است که در فلسفههای متفکران بشری هم¬ردیفی ندارد. این ماهیت را میتوان از واکاوی آیات قرآن کریم با شمول آفاقی و مظاهر حیاتی و اندیشهای آن دریافت و از این رهگذر به دستگاهی کامل و شامل در باب زیبایی شناسی دین در پرتو قرآن رسید. برای دستیابی به این هدف، باید جلوهها و جایگاههای تصویر زیبایی را در قرآن به دقت مطالعه کرد. امّا پیشتر لازم است جایگاه و رسالت انسان را در تصویر قرآنی دریابیم. جایگاه و رسالت انسان انسان در این جهان پای نهاده تا خلیفه خداوند باشد. قرآن کریم این حقیقت را به گونهای بیان کرده که همزمان جایگاه و رسالت انسان را در جهان هستی نشان میدهد: وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ. و [به یاد آر] آنگاه که پروردگارت فرشتگان را گفت: من در زمین جانشینی ـ برای مخلوق پیشین یا نمایندهای از خود ـ خواهم آفرید، گفتند: آیا کسی را در آن میآفرینی که تباهکاری کند و خونها ریزد، در حالی که ما تو را به پاکی میستاییم و تقدیس می کنیم؟ [خداوند] گفت: من میدانم آنچه شما نمیدانید. انسان از آن جهت که جانشین خداوند در زمین است، بار مسئولیتی بزرگ را بر دوش میکشد؛ و آن ادای وظایف خلافت الهی در زمین است. پس این مسئولیت هم فراگیر است و هم سنگین. همین نشان میدهد که خلافت همان بار امانتی است که خداوند به آسمان و زمین و کوه عرضه کرد و آنها از پذیرفتنش سر باز زدند؛ زیرا بسیار سنگین و طاقتفرسا جلوه کرد و انسان با ناآگاهی از عواقب این مسئولیت بزرگ، آن را پذیرفت و با این پذیرش، خود را زیر بار برد: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً. همانا ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، ولی از برداشتن ـ پذیرفتن ـ آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و آدمی آن را برداشت ـ پذیرفت ـ، براستی که او ستمگر و نادان است. تعبیر به ظلوم و جهول بودن انسان در این آیه، از همین معنا که گفتیم، حکایت دارد؛ نه آن که مقام والای او را در پذیرش این مسئولیت زیر سؤال برد. حال که خلافت در ذات خود، مسئولیتآور است، انسان نمیتواند هرگز از آن شانه خالی کند و هر کس، خواه مرد و خواه زن و با هر ویژگی و امکان، باید از عهده این بار سنگین برآید: وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کِتَاباً یَلْقَاهُ مَنشُوراً. و [سرنوشت] کردار هر انسانی را در گردنش بستهایم و روز رستاخیز برای او نوشتهای بیرون آوریم که آن را گشوده ببیند. سطحیاندیشان گمان دارند که به این ترتیب، دیگر از آزادی و آزادگی در انسان خبری نیست و حتی حیات تمدنی انسان نیز مورد تردید قرار میگیرد؛ زیرا باید وی در دایره اختیاراتی که خداوند برایش تعیین کرده، عمل نماید و از خود هیچ اختیاری ندارد. اینان از سه اصل بدیهی غفلت کردهاند: ـ انسان بدون تحقق بخشیدن فرصتها و توانهایش اصلاً وجودی ندارد. وجود حقیقی انسان وابسته به شکوفایی و بالندگی توان و قدرت او در بهرهوری از این امانت است. ـ برای بهره بردن از این توان، انسان باید دارای آزادی باشد و بدون آن، هرگز فرصت تحقق هیچ یک از فرصتهایش پدید نخواهد آمد. ـ آزادی کامل انسان اقتضای قواعد و قوانینی خاص را دارد که باید از آنها پیروی نمود. در این میان، اراده انسان به بازی و اسارت گرفته نمیشود و این از ویژگیهای فطرت انسان است که قرآن کریم به آن تصریح نموده و آزادی کامل فرد را در بستر این قواعد پذیرفته است: مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً. هر که راه [راست] یافت جز این نیست که به سود خویش راه یافته و هر که گمراه شد همانا به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد و ما [هیچ مردمی را] عذابکننده نباشیم تا آنگاه که پیامبری برانگیزیم. پس در دیدگاه قرآن، انسان همواره باید در حالت بیداری و یقظه کامل به سر برد و همیشه هشیار و آماده باشد. با این ویژگی است که انسان میتواند حیاتی پربار و متضمن منافع فرد و جامعه را رقم زند. این که انسان خلیفه خداوند در زمین است، تنها بدین معنا نیست که وی دارای مقام و شرافتی است، بلکه بیشتر و مهمتر از آن، بدین معنا است که وی دارای رسالتی سنگین است که باید برای ادای آن، سخت مجاهده ورزد و همواره در هوشیاری و آگاهی به سر برد تا این امانت را به راستی حفظ کند. در این میان، او باید با همه موانع انجام این رسالت و حفظ این امانت مقابله کند تا آنها را از پیش رو بردارد و زمینههای وصول به این هدف و ادای این رسالت را فراهم سازد. از آن چه گذشت، میتوان دریافت که مبانی حس زیبایی شناسی در قرآن کریم از این قرار است: ـ وجود انسان، وجودی مدنی است. ـ پایبندی به حفظ امانت این وجود مدنی، وظیفهای اخلاقی است. ـ پیش از هر چیز، این پایبندی دارای ارزش و مکانت انسانی است. ـ وجود انسان در زمین اقتضای روابطی میان او و پدیدههای زمین و دیگر پدیدههای طبیعی را دارد. ـ این رابطه و پیوند، وجود ویژگیهای عام انسانی از حیث تفکر و اندیشه و احساس را ایجاب میکند که همه آدمیان در آن مشترکند. ـ قرآن کریم حس زیبایی شناسی را پیش درآمدی برای استواری فکری و اخلاقی قرار داده، بدین گونه که انسان در تربیت جمالی خود بدین سمت رود که این حس را برهانی عقلی و وجدانی بر وجود خدای سبحان بداند. با این مبانی، روشن است که احیای حس زیبایی شناسی در قرآن کریم، به گونهای فراگیر و با جنبههای گوناگون و متکامل است. این جا است که خداوند میفرماید: وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً. و براستی در این قرآن برای مردم از هر گونه مثال آوردیم ـ تا راه یابند ـ، پس بیشتر مردمان سر باز زدند و جز کفر و ناسپاسی نخواستند.
تاریخ انتشار در سایت: ۱۲ بهمن ۱۳۸۹
منبع: / ماهنامه / پیام زن / ۱۳۸۸ / شماره ۲۱۳، آذر ۱۳۸۸/۰۹
نقش ها
نویسنده : سید ابوالقاسم حسینی
عناوین
/ هنر و ادبیات / زیباشناسی
/ ادیان و مذاهب / اسلام / متون اسلامی / قرآن
رسته: ۰