الدمرداش بن زکی العقالی
ازجمله مستبصران معاصر و صاحب منصب دمرداش العقالی میباشد. وی در در سال ۱۹۳۰٫ م در منطقه میانی صعید مصر در اقلیم اسیوط در روستای عقال زاده شد و دارای مذهب حنفی بود.
– شخصیت علمی
وی تحصیلات دانشگاهی را شروع کرد تا این که در سال ۱۹۵۴٫ م از دانشکده حقوق دانشگاه قاهره در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شد (موسوعه، ۱۴۲۴: ۲/ ۳۱۵).
– شخصیت اجتماعی، سیاسی
مدت کوتاهی به وکالت پرداخت سپس به عنوان قاضی در وزارت دادگستری مصر منصوب شد و تا درجه قاضی دادگاه استیناف مصر پیشرفت کرد. در حدود سال ۱۹۵۷ م به عنوان رایزن وزارت کشور عربستان سعودی و معاونت از جانب قاضیان مصری برگزیده شد.
سپس به مصر بازگشت و اندکی بعد به سبب اشتغال به کارهای سیاسی از دستگاه قضاء خارج شد و به حزب عمل مصر پیوست تا این که در سال ۱۹۸۴ م با اجماع اعضاء به عنوان نایب رئیس حزب پذیرفته شد. در سال ۱۹۸۶ م با حکمی از سوی رئیس جمهور مصر به عنوان عضو مجلس شورای مصر برگزیده شد. و در سال ۱۹۸۷ م در انتخابات مجلس ملی مصر کاندیدا شد. با ۱۲۷ هزار رأی که بالاترین تعداد بود به عنوان عضو پذیرفته شد و پس از آن به مطالعه بر روی امنیت عمومی پرداخت. (همان، ۳۱۶).
– زمینههای تحول فکری
۱- قرآن کریم
دمرداش به قران کریم که مقدار زیادی از آن را در کودکی حفظ کرده بود رجوع کرد و آثار و نشانههای اهل بیت را در آن جست و به تفاسیر سنی مورد اطمینان مراجعه کرد. وی زمانی که موضع قطعی قرآنی را دید هراسان شد و دانست که برای فهم آن که دارای آیات محکم و متشابه است ناگزیر به دلیلی هدایتگر نیاز است تا عقل را در بین آیاتش به دور از نادانی و هوا و هوس راهنمایی کند.
از این رهگذر دریافت که امامت جایگاه محوری در قرآن دارد و بدون آن قرآن در معرض تحریف در فهم، و اشتباه در تأویل قرار میگیرد و بدون وجود امامی معصوم که به طرف حقیقت دلالت کند، کتابی دو پهلو میشود.
۲- جستجوی حقایق و تفکر در عقاید
در خلال کارهایش در مسئولیتهای مختلف ناگزیر به اندیشیدن در عقاید موروثیاش گردید و به جستجوی راه حق پرداخت تا این که دلش روشن گشت و حق را در نزد اهل بیت یافت و به سرعت در پی ایشان افتاد و از راه آن بزرگواران دنباله روی کرد. او به جستجوی خود ادامه داد تا این که نسبت به حقائق از طریق منابع عامه مطمئن شد (موسوعه، ۱۴۲۴: ۲/ ۳۱۸).
علل گرایش به تشیع
۱- نقص در فقه حنفی
دمرداش میگوید: «۲۰ سال از عمرم را صرف کوشش برای شناخت مذهب اهل بیت کردم و عامل حرکت من در آغاز ریفی بودن من (ریف: منطقه مصر سفلی) بود که محبت اهل بیت را در دلم سرشته بود و ولاء قلبی کاملی به ایشان داشتم.»
او در سالهای ۱۹۶۵تا ۱۹۶۷م که در منصب قضاء اشتغال داشت به عنوان قاضی در امور شخصی مسلمانان و مسیحیان در یکی از شهرهای مصر، شهر کومومبو در استان اسوان انتخاب شد، جایی که مسلمانان در صلح و احترام با یکدیگر زندگی میکنند.
یک بار به وی ماجرای طلاق یک زن و مرد مسیحی ارجاع شد که دلیل اقامه دعوا، اتهام زوج به زوجهاش مبنی بر زنا بود؛ چرا که در بین قبطیان ارتدوکس، تنها وسیله برای طلاق دادن، نسبت زنا دادن بود. قانون حکم میکند که قاضی به هنگام رسیدگی به دعاوی مسیحیان از یک عالم مسیحی نیز استفاده کند. کشیشی که در جلسه حاضر بود به سبب اتهامی که مرد علیه زنش وارد کرده بود دچار تنش و اضطراب شده بود. دمرداش میگوید: « من که این حالت را در او مشاهده کردم از روی دلسوزی به شوخی گفتم آیا نمیتوانید راه سادهتری برای طلاق پیدا کنید تا نیازی به متهم کردن همسر به زنا نباشد؟ کشیش با سرعت و منفعلانه پاسخ داد: آیا میخواهی طلاق را همانند مسلمانان قرار دهیم که زن را بدون هیچ گونه ضابطهای طلاق میدهند.»
این سخن تأثیر عمیقی بر روی دمرداش نهاد و دچار صدمه روحی شد که هرگز انتظارش را نداشت. دمرداش بعد از این ماجرا به نزد مرحوم شیخ ابوزهره ـ که استاد او در دانشکده حقوق بود ـ رفت و از قواعد طلاق در مذهب ابوحنیفه شکایت کرد. شیخ ابوزهره چنین پاسخ داد که: «ای فرزندم اگر کار به دست من بود در قضاوت و فتوا از مذهب امام صادق عبور نمیکردم.» سپس او را به احکام طلاق در مذهب اهل بیت ارجاع داد.
دمرداش به منابع مذهب امامیه بازگشت و متوجه شد در این مذهب طلاق جز با شرایط و ضوابطی صورت نمیگیرد. پس با خود گفت: «سبحان الله چگونه این مطالب از فقهایی غایب مانده است که مذاهبی را بنا نهادهاند که مردم به آنها عمل میکنند و روابطشان را بر اساس آنها تنظیم میکنند و حلال را با حرام و حرام را با حلال در هم میآمیزند.» (همان، ۳۱۶).
۲- معرفت نسبت به فقه امامیه
این موضوع، نخستین موضع تأمل او بود، سپس تصمیم گرفت تا کتابی را درباره فقه امامیه مطالعه کند. کتاب با عنوان المختصر النافع فی فقه الامامیهًْ تألیف محقق حلی بود. او به سخنان شیخ باقوری اطمینان یافت که هوا و هوس باعث دوری اهل سنت از فقه امامیه شده است با وجود این که علاج بسیاری از دردهای اجتماعی در این فقه است. دمرداش میگوید: «مطالعه این کتاب همزمان شد با خواندن فتوای شیخ محمود شلتوت، شیخ سابق الازهر که فتوا داده بود: «پیروی از مذهب (فقه) جعفری یا همان امامیه اثناعشریه شرعاً جایز است.» از همان روز از (فقه) امامیه پیروی کرد بدین امید که خداوند آگاهی و بینش او را بر کتب دیگر نیز بیفزاید (همان، ۳۱۷-۳۱۸).
۳- خواندن کتب شیعه
پس از آن که دمرداش مسئولیت رایزنی وزارت کشور عربستان سعودی را برعهده گرفت، در آنجا از جانب قاضیان مصری به سمت معاون برگزیده شد در آن هنگام عضو کمیتهای شد که وظیفهاش اطلاع بر کتابهایی بود که پلیس عربستان از حاجیان ایرانی گرفته بود و در موارد مقتضی حکم به مصادره آنها داده بود. هدف دولت عربستان از تعیین این کمیته تظاهر به این موضوع بود که مصادره کتابهای شیعی با نظارت یک کمیته قانونی و علمی صورت میگیرد و اگر کتابی مصادره میشود با آگاهی از ضرر ورود این کتاب به این سرزمین و ضاله بودن کتاب است.
پس از چند روز از تشکیل این کمیته و قبل از آن که اقدام به کار کند تعداد زیادی کتاب از حاجیان ایرانی اخذ شد و دولت سعودی این کمیته را مأمور رسیدگی به این موضوع کرد. بعد از مدت اندکی از این دستور رئیس کمیته سعودی به نزد دمرداش آمد و به او نوشتهای داد که در آن کمیته از این کتابها آگاه شده و باید آنها را مصادره کنند و از وی خواستند تا به عنوان یکی از اعضای کمیته، پای آن را امضا کند.
اما دمرداش به او پاسخ داد: «دوست عزیز چگونه میخواهی که حکم به مصادره کتابهایی بدهم که هیچ اطلاعی از محتوای آنها ندارم.» سپس دمرداش از او خواست تا از این کتابها آگاهی مختصری پیدا کند تا بعدا ًاین نوشته را امضا کند. مسئول کمیته از این موضوع خشنود نشد و ماجرا را به معاون وزارت ارجاع داد تا او امضا کند و از امضای رایزن قانونی مصر بی نیاز شود. دمرداش میگوید: « معاون وزارت که این ماجرا به او ارجاع شده بود فرد با انصافی بود، پس مرا فراخواند و خاطرم را جمع کرد و به من، گفت: تو آزادی که این کتابها را مطالعه کنی. ولی اعضای کمیته دوباره گفتند که آنها هیچ یک از اینها را مطالعه نکردهاند، ولی از محتوای آنها با خبرند.»
معاون وزارت به او مدت دو ماه فرصت داد که این کتابها را بخواند؛ چرا که او مردی با فرهنگ بود و دریافت مطالعه این آثار دو ماه طول میکشد. وی کتابها را گرفت و شروع به مطالعه آنها کرد. او هنگامی که هر سطری از کتابها را میخواند، خودش را انسان جدیدی احساس میکرد. آخرین چیزی که مطالعه کرد حدیث ثقلین بود پس پذیرفت که در احادیث خواه احادیث شیعه و سنی تأمل کند.
وی پس از آن به دنبال جستجوی کامل برآمد تا سرنوشت عقیدهاش را معلوم کند و بزرگترین تلاش او در این دوره استنباط عقیده از قرآن کریم بود. به تدریج بینش روشنی برای او شکل گرفت و مجالی برای باقی ماندن بر عقائد موروثیاش باقی نماند، از این رو تقلید و پیروی کورکورانه را رها کرد و پیروی از مذهب اهل بیت و تمسک به هدایت ایشان و دنباله روی از راه ایشان را پذیرفت (همان، ۳۱۹-۳۲۰).
آثار
۱– دعائم المنهج الاسلامی:
به عقیده مولف پایههای روش اسلامی در رسیدن به خودشناسی برای رسیدن به حق در مقام عبودیت پنهان شده است. به همین سبب وی بحث خود را در دو فصل ارائه کرده است: شناخت و عبودیت. در موضوع شناخت وی با گفتگو از منابع، به طور آشکار اختلاف میان محققان را در مورد منابع شناخت بر اساس اختلاف مکاتب فکری شان نشان داده است تا پس از آن به فطرت، حس، عقل، الهام و وحی بپردازد و در پایان به نقش عقل در اطمینان به صدور وحی اشاره میکند. ولی به موضوع عبودیت برخلاف قولی که در مقدمه داده بود نمیپردازد. این اثر در سال ۱۴۱۷ق از سوی انتشارات دارالصفوه بیروت به چاپ رسید.
۲- محاضرات عقائدیه: مجموعه سخنرانیهایی که به هنگام دیدار از ایران در سال ۱۴۲۱ ق به دعوت مرکز الابحاث العقائدیه ایراد کرد که شامل موارد زیر است:
الف- «عزیمت به ثقلین». در این مقاله وی مختصری درباره زندگی و نحوه شیعه شدنش و بزرگی شأن اهل بیت و این که ایشان یکی از دو ثقلی هستند که دیگری را تفسیر می، کند سخن گفته است.
ب- «امامت در قرآن». استدلالی خوب و مستند به آیات قرآن کریم در اثبات امامت اهل بیت است. در پایان هم به سوالات حاضران پاسخ داده است.
ج- «امام حسین در سفر شهداء»: گفتگویی طولانی درباره تاریخ انبیا از زمان ابراهیم تا زمان حضرت محمد، حسادت قریش به پیامبر خاندانش و مقاومت قریش در برابر اسلام که از خارج و سپس از داخل صورت گرفت. وی سپس خروج امام حسین را از مدینه با خروج موسی از مصر به صورت هراسان و نگران مقایسه کرده است. سرانجام درباره مشکلاتی که بنی امیه پس از شهادت امام حسین با آنها مواجه شدند و آنچه که برای ظالمان پس از ظهور حضرت مهدی# رخ میدهد، سخن گفته است.
د- «انتخاب راه از تاریکیها به سوی روشنی»: در اینجا وی توضیحات دیگری درباره شیعه شدنش غیر از آنچه که در سخنرانی نخست بیان کرده میآورد و در آن ماجرای آگاهیاش از کتابهایی که حاجیان ایرانی به حجاز میآورند و مسولیتش درباره مصادره این کتب هنگامی که به عنوان رایزن در وزارت کشور عربستان مشغول بود و نحوه استفادهاش از این آثار و پی بردن به نقش اهل بیت از طریق حدیث ثقلین سخن گفته است.
هـ – «شیعه کیست»؟: در این سخنرانی درباره امور متعددی سخن به میان آمده، که از جمله آنها میتوان به تفسیر تعدادی از آیات قرآن کریم، سیره نبوی و اهل بیت، کیفیت انتقال هدایت الهی بعد از پیامبر اکرم به امام علی و اولادش و به ارث بردن شیعه، و ظهور حضرت مهدی و غیره… اشاره کرد (همان، ۳۲۱).
منبع: بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع در پنجاه سال اخیر؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده این کتاب اینجا را کلیک کنید.