امام هادی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد (ع)، در اول ذیحجه ی سال ۲۲۰ هجری قمری عهده دار مقام امامت شد. سن امام (ع) هنگام تصدی امامت نزدیک به هشت سال بود.(۲) و مدت امامتش ۳۳ سال به طول انجامید که حدود سیزده سال آن را در مدینه و بیست سال آخر را در سامرا گذراند.از آنجا که مشکل خردسالی امام (ع) به هنگام تصدی مقام امامت با پیشگامی امام جواد (ع) در این عرصه، تا حدود زیادی حل شده بود، تردید خاصی در امامت آن حضرت برای بزرگان شیعه به وجود نیامد. به نوشته ی شیخ مفید، نوبختی و سعد بن عبدالله اشعری، تمام پیروان امام جواد (ع) – جز تعداد اندکی – به امامت فرزندش امام هادی (ع) گردن نهادند. این افراد معدود نیز تنها برای مدتی به امامت «موسی بن محمد» معروف به «موسی مبرقع» معتقد شدند، اما پس از چندی عقیده به امامت او را رها کرده امامت برادرش امام هادی (ع) را پذیرفتند.(۳)سعد بن عبدالله اشعری پس از بیان مطالب یاد شده می افزاید: علت بازگشت این افراد به امام هادی (ع) این بود که خود موسی مبرقع آنان را تکذیب کرده از عقیده شان بیزاری جست. و بدین ترتیب امامت پیشوای دهم (ع) آغاز شد.
شرایط سیاسی – اجتماعی عصر امام هادی (ع)پیش از پرداختن به مباحث مربوط به دوران ۳۳ ساله ی امامت امام هادی (ع) لازم است تصویری از شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این دوران حساس را ارائه دهیم؛ زیرا آگاهی از شرایط و ویژگیهای حاکم بر یک دوران، نقش مهمی در تبیین و تفسیر درست رخدادها و برداشت و قضاوت واقع بینانه نسبت به خط مشیها، موضعگیری ها و رفتارهای افراد دارد.برخی از شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم بر عصر امامت امام هادی (ع) با دوره های پیشین، همگون بوده و برخی از ویژگیهای این دوره به شمار می رود. اینک مروری بر مهمترین این شرایط.
۱ – به سستی گراییدن دستگاه خلافتموقعیت سیاسی جامعه ی اسلامی در این دوره بسیار بد و نگران کننده بود. نظام حاکم ثبات سیاسی خود را از دست داده، امنیت و آسایش از تمام مناطق اسلامی رخت بربسته بود. افسار گسیختگی در همه جا به چشم می خورد و فساد اداری و مالی در تمام زوایای حکومت نفوذ کرده بود.در جامعه ی محدود صدر اسلام، ایمان و اعتقاد به خدا و پاسداری و نشر تعالیم انسان ساز اسلام، در پرتو نظام حکومتی عدالت گستر، از معتقدات و ارزشهایی بود که مسلمانان را بر محور خود گرد می آورد و آنان را وادار به آن همه ایثار و فداکاری می کرد؛ ولی به تدریج با روی کار آمدن عناصر خود خواه و قدرت طلب در مصدر خلافت اسلامی و انحراف حکومتها از سیره ی رسول خدا (ص) و اعمال سیاست قلدری و چپاول نسبت به توده های مردم و نفوذ و گسترش فساد و بی بند و باری در درون دستگاه حاکم، اعتماد مردم از چنین حکومتهایی سلب، و رابطه ی اعتقادی و ولایی آنان با حکمرانان قطع شد، و همگان دریافتند که حکومت نه تنها پیوندی با ایشان ندارد و در قبال «رعیت» احساس مسؤولیت نمی کند؛ بلکه در جبهه ی مقابل و در ضدیت کامل با آنان و منافعشان قرار دارد؛ از این رو سعی می کردند از آن کناره بگیرند.از سوی دیگر، حکمرانان که مردم را همراه و پشتیبان خود نمی دیدند برای حفظ قدرت و موقعیت خود، ناچار به نیروی نظامی وابسته روی می آوردند. عناصر اصلی این نیروی نظامی را در دوران بنی امیه نژاد عرب تشکیل می داد. با روی کار آمدن بنی عباس، نژاد فارس جایگزین عنصر عربی شد؛ ولی چون معتصم به خلافت رسید از آن جهت که مادرش ترک بود، ترکان را جایگزین عربها و پارسیان کرد.ترکان در آغاز حکومت معتصم، گروه کوچکی بودند که تعدادشان از چهار هزار نفر تجاوز نمی کرد؛ ولی با تلاش این خلیفه ی عباسی – که افرادش برای خرید آنان راهی «سمرقند»، «فرغانه»(۴) و دیگر شهرها شدند – و صرف اموال فراوان در راه گردآوری و نگهداری آنان، در اندک زمانی به ارتش بزرگ و قدرتمندی تبدیل شدند که تعدادشان فزون بر پنجاه هزار نفر گردید.(۵) آنان وقتی دریافتند که حکمرانان، حتی شخص خلیفه، بدون حمایت ایشان قادر به اداره ی امور و بلکه ادامه ی حیات سیاسی نیستند، اراده و خواست خود را بر حکومت عباسی تحمیل کرده، سرنوشت کشور اسلامی را به دست گرفتند؛ براساس میل و اراده ی خود، فردی را از حکومت، برکنار و فرد دیگری را جایگزین او می کردند.روی همین جهت در دوران ۳۳ ساله ی امات امام هادی (ع) بجز معتصم پنج نفر از همین قماش خلیفگان بر مسند خلافت نشانده شده و پس از چند صباحی عزل می گشتند. برکنار کردن معتز ومؤید، فرزندان متوکل از مقام ولایتعهدی و روی کار آوردن مستعین، شورش علیه مستعین در زمانی که از ناحیه ی او احساس خطر کردند و بیعت با معتز و… نمونه هایی از این سلطه است.
۲ – گسترش فساد و عیاشی در دستگاه خلافتخوشگذرانی، هوسرانی و شب نشینی های توأم با میگساری و آوازه خوانی از ویژگیهای زمامداران دوره ی عباسی است. در این دوره به لحاظ فراغت خلفا از کارهای اداری و سیاسی کشور، دستگاه خلافت بیش از پیش به عیاشی و بی بند و باری روی آورد، و خلفا و درباریان به جای رسیدگی به کار مردم و اداره ی امور کشور، وقت خود را به خوشگذرانی و بزمهای آنچنانی می گذارندند.معتصم برای رونق دادن بیشتر به مجلس بزم خود و جلب آوازه خوانان و رقاصان بیشتر، بیت المال مسلمانان را سخاوتمندانه به جیب این اراذل و اوباش سرازیر می کرد. وی به وزیرش «فضل بن مروان» دستور داد آوازه خوانان و دلقکان را از مواهب ملوکانه بهره مند سازد، و چون فهمید «فضل» حاضر به انجام خواسته ی او نیست. بر وی خشم گرفت و با سعایت دلقک دربار «ابراهیم» – که از پرداختن مزد دلقکی اش توسط «فضل» به معتصم شکایت برده بود – وزیر خود را از کار برکنار کرد.(۶)دیگر خلفای معاصر امام هادی (ع) نیز در این جهت دست کمی از معتصم نداشتند و دربار آنان مرکز فساد، فحشاء و مجمع آوازه خوانان و رقاصان بود. برای متوکل تنها از سوی «عبیدالله بن طاهر» یکبار چهارصد عدد کنیز از نژادهای مختلف هدیه فرستاده شد.(۷) «سیوطی» می نویسد:متوکل غرق در شهوات و باده گساری بود. وی در حرمسرای خود چهار هزار کنیز داشت که با همه ی آنها آمیزش کرده بود.(۸)کار وقاحت و لاابالیگری متوکل به جایی رسید که حتی امام هادی (ع) را به مجلس بزم خود احضار کرد و با گستاخی از آن حضرت خواست تا او نیز شراب بنوشد!
۳ – فساد اداری و مالیکناره گیری خلفا از امور حکومتی و سپردن زمام امور کشور به ترکان بی کفایت و بیگانه از امور سیاسی و اداری، موجب از هم گسیختگی نظام سیاسی کشور پهناور اسلامی و گسترش نفوذ فساد اداری و مالی در تمامی زوایای حکومت شد.از بارزترین مظاهر این فساد، از بین رفتن روحیه ی تعهد و مسؤولیت پذیری کارگزاران و همگانی شدن رشوه و اختلاس اموال مردم در میان کارمندان دولت بود. وزرا، استانداران و مسؤولان خراجها و مالیاتها آنچه می توانستند از اموال عمومی چپاول می کردند؛ خلفا – که درآمدهای جاری کفاف اسرافکاریها و عیاشیهای آنان را نمی کرد – اموال و داراییهای عمال خویش را مصادره می کردند.واثق در سال ۲۲۹ هجری اموال منشیان و دولتمردانی چند را مصادره کرد و از آنان نزدیک به دو میلیون دینار گرفت. به عنوان نمونه از احمد بن اسرائیل هشتاد هزار دینار، از سلمان بن وهب، منشی «ایتاخ» چهارصد هزار دینار، از حسن بن وهب چهارده هزار دینار، از ابراهیم بن رباح و منشیان او صد هزار دینار، از «نجاح» شصت هزار دینار و از «ابوالوزیر» صد و چهل هزار دینار گرفت.(۹)متوکل اموال محمد بن عبدالملک زیات را که به ستم از مردم گرفته بود مصادره کرد.(۱۰) و نیز اموال و جواهرات منشی خود عمر بن فرج رخجی را به ارزش یکصد و بیست هزار دینا و اموار برادرش را به مبلغ یکصد و پنجاه هزار دینار گرفت.(۱۱) متوکل به ضبط اموال اینان بسنده نکرد، داراییهای افراد دیگری همچون سلیمان بن ابراهیم، یحیی بن اکثم قاضی القضاه، ابن ابی داؤد قاضی، ابوالوزیر و نیز برادر و منشی اش را ضبط نمود.(۱۲)فراهم آمدن این همه اموال و ثروت نزد وزرا، منشیان و استانداران بطور قطع از راه مشروع و درآمد معقول و معمول نبود. استانداران به وزرا و منشیان رشوه می دادند تا آنان را در پست خود ابقا کنند. اصولا مناصب و پستها به افراد فروخته می شد. خاقانی وزیر، پست استانداری کوفه را در یک روز به نوزده نفر فروخت و از هر کدام رشوه گرفت.گاهی مقدار رشوه ی دریافتی بالغ بر دویست هزار دینار می شد.(۱۳) بازار رشوه در میان دولتمردان آن چنان گرم بود که همگان بدان مبتلا بودند و آشکار – بدون آن که از ناحیه ی کسی مورد بازخواست قرار گیرند و یا حتی آن را عملی انحرافی و ناروا بدانند – مرتکب آن می شدند، و این خود دلیل روشنی بر فساد دستگاه حکومت در بعد مالی و اداری بود.
۴ – بروز آشوب ها و فتنه ها در قلمرو اسلامیدر دوران امامت امام هادی و پس از آن، در دوران امامت امام عسکری (ع) قلمرو خلافت اسلامی صحنه ی درگیریها، آشوبها و جنبشهای مسلحانه ی گروههای مختلف با انگیزه های گوناگون بود، و برخوردهای اعتقادی و مناقشات علمی دوران مأمون، در این دوره جای خود را به تحرکات سیاسی و برخوردهای نظامی داده بود.علت اساسی آن تبدیل ساختار حکومت از خلافت اسلامی به سلطنت بود که تحت سیطره ی فرماندهان ارتش و نظامیان ترک اداره می شد و خلفای عباسی در این دوره تنها عنوان خلیفه را یدک می کشیدند و در حد ابزار اعمال سیاستهای نظامی فرماندهان ترک بودند، و گرنه هیچ نقشی در شؤون مختلف مملکتی و حکومتی نداشتند، تا جایی که وقتی یکی از خلفای بنی عباس از صاحب دیوان خود – مسؤول امور مالی دربار – برای انجام کارهای شخصی خویش دویست درهم طلب کرد، وی از دادن آن خودداری نمود و پرداخت آن را مشروط به موافقت فرمانده ی نظامی دانست.(۱۴)در چنین شرایطی طبیعی بود که همه ی راهها به راه حل نظامی ختم شود و کسی جز شمشیر تکیه گاه و پناهگاهی نداشته باشد؛ از این رو، منشأ اساسی روی آوردن جناحها و گروههای مخالف دستگاه خلافت بویژه حکومت نظامیان ترک را در این دوره – علاوه بر ضعف و هرج و مرج سیاسی، فاصله گرفتن زمامداران از اسلام، روی آوردن به عیاشی و خوشگذرانی و وارد آمدن فشارهای سیاسی و اقتصادی بیش از حد به توده های مردم از سوی دولتمردان – باید همین صبغه ی نظامیگری حکومت دانست.در کنار چهره های ستمگر، و خونریز ترک، عناصر دیگری همچون «محمد بن عبدالملک زیات» و «احمد بن خصیب» در پست وزارت بودند که با جنایات خود جو اختناق و وحشت را تشدید می کردند.در وصف جنایات «ابن زیات» نوشته اند: وی برای شکنجه و کیفر مخالفان حکومت، تنوری آهنین ساخته و میخهای فراوانی در آن نصب کرده بود. انسانهای حق گوی و آزاد یخواه را درون آن تنور می افکند و شکنجه می داد.(۱۵) «ابن طقطقی» در وصف او نوشته است:«و کان جبارا متکبرا فظا، غلیط القلب، خشن الجانب، مبغضا الی الخلق.»(۱۶)او فردی ستمگر، مغرور و متکبر، سنگدل، خشن و دشمن کینه توز مردم بود.وی در پرتو برخورداری از چنین ویژگیهایی همواره مورد توجه خلفای این دوره بود و در خلافت معتصم، واثق و بخشی از خلافت متوکل، پست وزارت را داشت.(۱۷)احمد بن خصیب، در آغاز منشی متوکل بود و پس از آن وزیر وی شد. او نیز فردی تنگ نظر و ستمگر بود.روند اوضاع سیاسی و درگیریهایی پیاپی نظامی میان حکومتمداران ترک و جناحها و جریانات ناراضی و مخالف در این دوره از تاریخ اسلام، آنچنان آثار سویی در جامعه بر جای گذاشته بود که همگان احساس خمودگی و ناامیدی کرده، آرزوی تغییر وضع موجود را داشتند.
۵ – گسترش نهضت های علویاناز جمله ویژگیهای این دوره از تاریخ اسلام،گسترش جنبش ها و نهضت های علویان است که در مناطق مختلف کشور پهناور اسلامی صورت می گرفت.علویان با توجه به رابطه ی فکری و اعتقادی و پیوند ولایی که با پیشوایان معصوم (ع)، و نیز بینش درست و واقع بینانه ای که از اوضاع و احوال جامعه ی اسلامی داشتند، هر گاه فرصت یافته و شرایط را آماده می دیدند، پرچم مخالفت علیه نظام حاکم را برافراشته با آن به ستیز برمی خاستند.عاملی که در این دوره از تاریخ اسلام – علاوه بر عوامل عمومی که بطور معمول در همه ی دوره های حاکمیت ظلم و جور وجود داشت – خاندان پیامبر (ص) را بیش از پیش به قیام علیه دستگاه خلافت وامی داشت، بر سر کار آمدن ترکان ماجراجو و بیگانه از اسلام و در پیش گرفتن سیاست خشونت و ترور از سوی آنان و نیز بعضی خلفای عباسی این دوره بود.شعاری که در بیشتر نهضت های علویان به چشم می خورد و بدان وسیله افراد را به گرد خود جمع می کردند عبارت بود از شعار «الرضا من آل محمد». رهبران نهضت با عنوان کردن این اشعار هر چند دعوت خود را به نام فرد خاصی مطرح نمی کردند؛ ولی افکار عمومی و جهتگیری نهضت خود را به سمت شایسته ترین و مقبول ترین چهره ی خاندان رسالت در آن دوره رهنمون می ساختند و این فرد جز امام معصوم (ع) نبود.علت اتخاذ چنین خط مشیی این بود که امامان (ع) بخاطر مسؤولیت و جایگاهی که داشتند همواره در نوک پیکان حملات ناجوانمردانه ی زمامداران ستمگر عصر خود قرار داشتند و نیز در دسترس و جلو چشم آنان بودند؛ از این رو، رهبران نهضت صلاح نمی دیدند نام آن را برده و دعوت خود را به صراحت به اسم ایشان مطرح کنند.اختلاف، و وجه تمایز این نهضتها با شورشهایی که از سوی غیر علویان در این دوره پدید آمد – و ما پیش از این به بعضی از آنها اشاره کردیم – در اهداف و انگیزه های رهبران آنها بود. علاوه بر آن تاکتیکها و روشهای مبارزاتی آنان نیز قابل مقایسه با یکدیگر نبود.آنچه در نهضتهای علویان در این دوره به چشم می خورد آزادیخواهی، حق طلبی و خداجویی است. آنان بدون آنکه مردم را بسوی خود بخوانند با طرح شعار «الرضا من آل محمد» بطور غیر مستقیم افکار را متوجه برترین و متشخص ترین فرد خاندان پیامبر (ص) یعنی امام هادی (ع) می کردند. از این رو حرکت آنان توأم با اخلاص، ایثار و شهادت طلبی، تواضع و فروتنی و خوشرفتاری با مردم بود. به عنوان نمونه:«محمد بن حسین» به نقل از عمویش در تجلیل از پارسایی و اخلاص «یحیی » می گوید:من مردی پارساتر از «یحیی» ندیدم. هنگامی که قیام کرد نزدش رفته و گفتم: ای پسر رسول خدا! شاید آنچه تو را وادار به قیام کرده فشار زندگی (تنگناهای مالی و مادی) است. اگر چنین است نزد من هزار دینار است و جز آن چیزی ندارم، آن را به تو می بخشم، هزار دینار دیگر نیز از برادران مسلمانم برایت می گیرم.یحیی، سر بلند کرد و گفت: «همسرم مطلقه باد اگر منظور من از این قیام چیزی جز رضای خدا باشد». من وقتی چنین دیدم به او گفتم: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم؛ سپس با او بیعت کرده و در قیامش او را همراهی نمودم.(۱۸)چنین خط مشی و هدف بلندی در قیامهای دیگر علویان نیز به چشم می خورد و این مطلب پس از دقت در سخنان، شعارها، برخوردها و موضعگیریهای ایشان در برابر رخدادهای سیاسی جامعه بطور روشن به دست می آید. در صورتی که چنین اهداف بلند و انگیزه های الهی و مردمی در آشوبها و شورشهای غیر علویان به چشم نمی خورد؛ این است که چنان حرکتهای در جامعه ی اسلامی نه تنها در راستای اسلام و مصلحت مردم نبود که موجب هرج و مرج و ناامنی جامعه و وارد آمدن خسارتهای مالی و تلفات جانی بسیاری از مردم می شد.
پی نوشت ها:
۲- شش سال و چهار ماه هم نوشته شده است. منشأ این اختلاف، اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت است. اگر زمان ولادت او را نیمه ی ذیحجه ی سال ۲۱۲ بدانیم، سن امام (ع) هنگام تصدی امامت، هشت سال، پانزده روز کم خواهد بود؛ و اگر رجب سال ۲۱۴ بدانیم شش سال و چهار ماه می شود.۳- ر.ک: الفصول المختاره، ص ۳۱۷؛ فرق الشیعه، ص ۹۱؛ المقالات و الفرق، ص ۹۹٫۴- فرغانه، نام شهر و ناحیه ای وسیع در ماوراء النهر است که تا سمرقند پنجاه فرسخ فاصله دارد (معجم البلدان، ج ۴، ص ۲۵۳). در تاریخ الخلفاء، ص ۳۳۶ فرعانه ضبط شده است.۵- ر.ک: تاریخ اسلام، ج ۲، ص ۱۹۳٫۶- همان، ص ۱۸ – ۲۰٫۷- نساء الخلفاء، ص ۹۲، پانوشت به نقل از: الف لیله و لیله. در تاریخ التمدن الاسلامی، ج ۵، ص ۳۵ تعداد کنیزان اهدایی دویست نفر ذکر شده است.۸- تاریخ الخلفا، ص ۳۴۹٫۹- کامل، ابن اثیر، ج ۷، ص ۱۰٫۱۰- مروج الذهب، ج ۴، ص ۵ .۱۱- همان، ص ۱۹٫۱۲- ر.ک: کامل، ج ۷، ص ۳۹، ۵۹ و ۷۴٫۱۳- الفخری، ص ۲۳۷٫۱۴- امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، ص ۳۱۷٫۱۵- الفخری، ص ۲۳۵٫۱۶- همان، ص ۲۳۴٫۱۷- همان، ص ۲۳۴٫۱۸- مقاتل الطالبیین، ص ۴۳۰٫منبع: تاریخ اسلام در دوره امامت امام هادی (ع) ، امام عسگری (ع) و امام زمان (عج ) علیه السلام