پرورده ی رسول الله صلی الله علیه و الهدومین ثمره شجره طیبه ی امامت روز سوم شعبان، سال چهارم هجرت در مدینه چشم به جهان گشود.(۱) مراسم نامگذاری او مانند برادرش امام حسن علیه السلام به وسیله ی رسول خدا صلی الله علیه و اله انجام گرفت. پیامبر صلی الله علیه و اله به دستور الهی نام این نوزاد را «حسین» گذاشت.(۲)حضرت فاطمه علیهاالسلام در هفتمین روز ولادت فرزند بزرگوارش، گوسفندی برایش عقیقه کرد و موی سر نوزاد را تراشید و هم وزن آن نقره صدقه داد.(۳)کنیه ی پیشوای سوم، «ابوعبدالله» و مشهورترین القابش زکی، سید، سبط و سیدالشهدا است. القاب سید و سبط در بیان رسول خدا صلی الله علیه و اله آمده است.(۴)روایات فراوانی بیانگر این است که امام حسین علیه السلام از پستان هیچ زنی حتی مادر خود شیر نخورده و تغذیه وی در دوران شیرخوارگی توسط رسول خدا صلی الله علیه و اله صورت می گرفته است. ابن شهر آشوب نقل می کند:فاطمه علیهاالسلام هنگام ولادت امام حسین علیه السلام بیمار گشت و پستانش خشک شد. پیامبر صلی الله علیه و اله درصدد پیدا کردن دایه ای برآمد، یافت نشد. خود آن حضرت به خانه فاطمه می آمد و انگشت ابهام خویش بر دهان حسین علیه السلام می گذاشت و او می مکید. و بدین ترتیب خداوند رزق این کودک را در انگشت ابهام رسول خدا صلی الله علیه و اله قرار داد.بعضی گفته اند: پیامبر صلی الله علیه و اله زبان خویش بر دهان امام حسین علیه السلام می گذاشت و بدین وسیله او را تغذیه می کرد آنچنان که مرغ، جوجه خود را. رسول خدا صلی الله علیه و اله تا چهل شبانه روز این کار را تکرار کرد و بدین ترتیب گوشت حسین علیه السلام از گوشت رسول خدا صلی الله علیه و اله رویید.(۵)حسین بن علی علیه السلام علاوه بر دوران شیرخوارگی، حدود پنج سال دیگر از حیات خود را در دامن پیامبر صلی الله علیه و اله سپری کرد و از مربی انسانیت و منبع فیاض رسالت توشه های بسیار گرفت. مسعودی نوشته است:حسین علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و اله هفت سال زندگی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و اله در این مدت شخصا متولی تغذیه، تأدیب و تعلیم او بود.(۶)محبت و لطف بیش از حد متعارفی که رسول خدا صلی الله علیه و اله نسبت به امام حسین علیه السلام ابراز می کرد نشانگر میزان عظمت و مقام شامخ این نهان بوستان محمدی نزد خدا است. سلمان فارسی می گوید: دیدم رسول خدا صلی الله علیه و اله حسین را بر زانوی خویش نهاده، او را می بوسد و می فرماید:«انک سید، ابن سید، ابو ساده. انک امام، ابن امام، ابوائمه. انت حجه ابن حجه و ابوحجج تسعه من صلبک تاسعهم قائمهم»(۷)تو بزرگوار، فرزند بزرگوار و پدر بزرگوارانی. تو امام، فرزند امام و پدر امامانی. تو حجت خدا فرزند حجت خدا و پدر نه نفر از حجت های خدایی. که از صلب تواند و نهم ایشان «قائم» ایشان می باشد.از رسول خدا صلی الله علیه و اله پرسیدند: کدامیک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارید؟ فرمود: حسن و حسین علیهماالسلام را.(۸)رسول گرامی اسلام بارها حسن و حسین علیهماالسلام را به سینه می فشرد، آنان را می بویید و می بوسید و می فرمود:«الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه.»(۹)حسن و حسین [علیهماالسلام] دو سرور و آقای بهشتیان هستند.عالی ترین و صمیمی ترین رابطه ی معنوی و وراثتی میان پیامبر صلی الله علیه و اله و حسین علیه السلام را می توان در این جمله ی رسول خدا صلی الله علیه و اله یافت:«حسین منی و انا من حسین»(۱۰)حسین از من است و من از حسینم.
با پدر و برادرپس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله مدت سی سال از عمر با برکت امام حسین علیه السلام در محضر پدر گرامی اش سپری شد. وی در تمام این مدت با دل و جان مطیع اوامر و مجری تدابیر و سیاستهای پدر بزرگوارش بود. در طول ۲۵ سال انحراف نظام حکومتی جامعه ی اسلامی از مسیر خود، همچون امام زمانش استخوان در گلو و خار در چشم برای حفظ مصالح اسلام صبر کرد و آنگاه که لازم می نمود فریاد بزند تا حکومتمداران از سکوت آنان سوء استفاده نکنند و مردم سکوت ایشان را بر بی تفاوتی نسبت به وضع موجود و تأیید حاکمان وقت، حمل نکنند، بی محابا بر سر دولتمداران، خروش برمی آورد. مورخان نوشته اند:عمر، بر منبر رسول خدا صلی الله علیه و اله خطبه می خواند، ناگاه حسین علیه السلام را در کنار خود بر فراز منبر دید که خطاب به او فریاد می زند: «انزل عن منبر ابی و اذهب الی منبر ابیک» از منبر پدرم فرود بیا و برو بر منبر پدر خودت! عمر، بهت زده شد و خود را باخت و ندانست چه پاسخی بدهد جز آنکه گفته حسین علیه السلام را تصدیق کرد و گفت: «صدقت لم یکن لابی منبر» شما درست می گویید؛ پدر من منبری نداشت.سپس با محبت و نوازش او را در کنار خود نشانید و با طرح این سؤال که چه کسی این سخن را به تو آموخت؟ در صدد برآمد تا بفهمد محرک و باعث او در این قضیه چه کسی بوده است.حسین بن علی علیه السلام در پاسخ وی فرمود: «والله ما علمنی احد» سوگند به خدا، کسی به من نیاموخته است.(۱۱)حمایت از انقلابیون پرخاشگر علیه سیاستهای غارتگران بیت المال و تشویق آنان به ادامه ی مبارزه در دوران خفقان از دیگر مواضع اهل بیت از جمله حسین بن علی علیه السلام در این دوره است.ابوذر، صحابی بزرگوار و مجاهد خستگی ناپذیر، از سوی عثمان محکوم به تبعید به «ربذه» شد. از سوی خلیفه بدرقه ی وی از سوی هرکس ممنوع اعلام شده بود. امیر مؤمنان همراه فرزندانش حسن و حسین علیهم السلام فرمان حکومت را نادیده گرفته ابوذر را بدرقه کرده و با سخنان خود موضع معترضانه ی او را در برابر دستگاه خلافت تأیید کرده او را به پایداری در راه مبارزه تشویق نمودند.امام علیه السلام خطاب به او فرمود:عمو جان! خداوند قادر است وضع موجود را دگرگون سازد و او هر روزی دست اندرکار چیزی است. این گروه دنیای خود را از تو دریغ داشتند و تو دین خود را از آنان. راستی که تو چه بی نیازی از آنچه تو را محروم ساختند. و ایشان چقدر به آنچه که تو آنها را محروم ساختی، نیازمندند. پس از خدا صبر و استقامت بخواه و از بی تابی به او پناه ببر که صبر، از دین و کرم است. نه حرص، روزی را پیش می اندازد و نه بی تابی اجل را به تأخیر می افکند.حسین بن علی علیه السلام در دوره پنج سال حکومت امیرمؤمنان علیه السلام در راه پیشبرد اهداف اسلامی، یاور راستین پدر در اداره شؤون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی حکومت نوپا بود. او در بسیج نیروها بسوی جبهه ی نبرد، نقش محوری داشت، خطابه های جذاب و شورانگیز او چنان در مردم اثر می گذاشت که با رغبت و علاقمندی رهسپار جبهه های نبرد می شدند.اباعبدالله علیه السلام در جنگهای جمل، صفین و نهروان حضور داشت و در کنار پدر به نبرد با پیمان شکنان، ستمگران و مارقان پرداخت. آن حضرت در جنگ صفین علاوه بر ایراد سخنرانی برای رزمندگان،(۱۲) در بعضی پیشرویها از جمله مرحله بازپس گفتن مسیر آب از دست دشمن نقش فعال داشت، چندانکه فرماندهی عالی جنگ پس ازآن پیروزی اشک شوق ریخت. وقتی علت گریه اش را پرسیدند فرمود:«هذا اول فتح ببرکه الحسین»(۱۳)این، نخستین پیروی به برکت حسین است.امام حسین علیه السلام در دوران امامت برادرش، همواره همراه و هم فکر او و در همه ی شرایط مدافع مواضع و سیاستهای آن حضرت بود. چنانکه وقتی امام حسن علیه السلام بنابر مصالح اسلام مجبور به پذیرش صلح پیشنهادی معاویه شد، امام حسین علیه السلام شریک رنجهای برادر بود و از مواضع آن گرامی دفاع می کرد. به عنوان نمونه هنگامی که بعضی شیعیان افراطی خدمت امام حسن علیه السلام رسیده و از موضع آن گرامی در ارتباط با صلح ابراز نارضایتی کردند، امام فرمود: هدف من از صلح چیزی جز حفظ جان شما نبود. آنان قانع نشده خدمت امام حسین علیه السلام رفته او را از آنچه امام حسن فرموده بود آگاه کردند. امام حسین علیه السلام در پاسخ آنان فرمود:ابومحمد علیه السلام راست می گوید. هریک از شما تا وقتی این شخص (معاویه) زنده است ملازم خانه ی خود باشد…(۱۴)زمانی معاویه در حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، لب به ناسزاگویی امام مجتبی و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان علیه السلام گشود. امام حسین علیه السلام برخاست تا پاسخ اهانت هایش را بدهد ولی برادرش او را به سکوت و خویشتن داری فراخواند؛ آنگاه خود، با بیانی منطقی و کوبنده پاسخ معاویه را داد.(۱۵)
امامتامام حسین علیه السلام پس از شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبی علیه السلام در ۲۸ صفر، سال ۴۹ هجری در حالی که ۴۵ سال از عمر شریفش می گذشت عهده دار امامت شد و مدت امامتش ده سال و اندی طول کشید.امامت پیشوای سوم بعد از برادرش امام حسن علیه السلام بارها از سوی رسول خدا صلی الله علیه و اله ابراز و اعلام شده بود؛ بگونه ای که کسی در این مسأله تردید نداشت. علاوه بر تصریحات پیامبر صلی الله علیه و اله امام مجتبی علیه السلام قبل از شهادتش بر امامت و جانشینی برادرش تصریح کرد و به برادر دیگرش محمد بن حنفیه فرمود:… حسین بن علی پس از درگذشت من، امام پس از من است و نام او (به عنوان امام) نزد خدا در کتابش ثبت شده است. وی این مقام را از پیامبر به ارث برده که خداوند آن را بر میراث وی از پدر و مادرش افزوده است. خداوند می داند که شما خاندان برترین بندگان خدا هستید. از این رو، محمد را از میان شما برگزید، و محمد صلی الله علیه و اله علی را انتخاب کرد و علی علیه السلام مرا برای امامت برگزید و من حسین را علیه السلام.(۱۶)
تداوم سیاست برادرامام حسین علیه السلام نزدیک به ده سال از آغاز امامت خود را در دوران پایانی حکومت معاویه سپری کرد.دشمنی پسر هند با اسلام، اقدامات کینه توزانه ی او در برابر بیت امامت و جنایات گستاخانه وی نسبت به مسلمانان بویژه شیعیان برای هیچ انسان آزاده و مسلمان با وجدانی قابل تحمل نبود، چه رسد به پیشا و چهره مبارز و غیرتمندی همچون حسین بن علی علیه السلام که تغذیه شده پستان رسالت و پرورش یافته دامن ولایت است؛ لیکن نکته مهم چگونگی برخورد با این جرثومه فساد است که تأمین کنند مصالح اسلام و مسلمانان باشد. نقطه اصلی تمایز میان امام حسین علیه السلام و دیگران حتی شیعیان انقلابی همینجا است. درست همان اختلاف نگرشی که پیش از آن میان برادرش امام حسن و دیگران وجود داشت.آن دسته از مسلمانان که از ستمگری ها و جنایات معاوهی به ستوه آمده و هر روز شاهد پیمان شکنی های وی نسبت به مواد صلحنامه بودند، پس از شهادت امام حسن علیه السلام از امام حسین علیه السلام انتظار داشتند به عنوان پیشوای مسلمانان در برابر این عنصر پیمان شکن قیام کند و به جنگ او برخیزد.به عنوان نمونه پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام بزرگان کوفه جلسه ای تشکیل داده و تصمیم گرفتند نامه ای برای امام حسین علیه السلام بنویسند و از آن حضرت برای آمدن به کوفه و به دست گرفن رهبری قیام علیه معاویه دعوت کنند. در نامه ی آنان آمده است:شیعیان کوفه مطیع و گوش به فرمان شما هستند و به غیر شما تمایل ندارند. آنان به نظر برادرت حسن علیه السلام در جلوگیری از جنگ واقفند و نیز شما را به عطوفت و مهربانی نسبت به دوستان و غلظت و خشونت نسبت به دشمنان و پایبندی شدید در امر خدا می شناسند. چنانچه دوست داشته باشی زمام حکومت را در دست گیری به سوی ما بیا که ما خود را برای مرگ در رکاب تو آماده کرده ایم.اما امام حسین علیه السلام فراتر و عمیق تر ازآنان می اندیشید. آنچه در اندیشه و برنامه ی این پیشوای دوراندیش بود، مصالح اسلام و انجام تکلیف الهی در حفظ این مصالح بود؛ چیزی که از پیش، پدر و برادرش به آن می اندیشیدند و همین مسأله وی را بر آن داشت تا ده سال حکومت معاویه را به اجبار تحمل کند و به خواسته ی شیعیان افراطی پاسخ منفی دهد. و این نکته ی مهمی در زندگی سیاسی امام حسین علیه السلام است که کمتر مورد توجه تحلیل گران قرار گرفته است. شاید دلیل عمده اش این باشد که تحلیل گران، امام حسین علیه السلام را بیشتر از زاویه روحیه مبارزاتی و انقلابی اش در کربلا می شناسند؛ همان برداشت نادرستی که شیعیان کوفه داشتند، از این رو امام حسین علیه السلام برای رفع اشتباه آنان و تأیید موضع انقلابی برادرش در پاسخ ایشان نوشت:اما برادرم، امیدوارم که خداوند او را موفق داشته و در موضعی که اتخاذ نموده راهنمایی اش کرده باشد. اما من، نظر من اکنون این چنین نیست (که شما نوشته اید) خدای شما را رحمت کند. تا زمانی که معاویه زنده است زمین گیر باشید و در خانه هاتان بمانید و از کاری که به شما بدگمان شوند پرهیز کنید.(۱۷)اشاره امام علیه السلام به حیات معاویه به عنوان مانع قیام، بیانگر این است که شرایط سیاسی دوران امامت آن حضرت همان شرایطی است که در دوران امام پیشین منجر به صلح شده است، و آن محوریت معاویه است که در هر دو دوران وجود دارد.
موضع گیری علیه سلطه ی معاویهخودداری امام حسین علیه السلام از قیام مسلحانه علیه معاویه بدین معنی نیست که آن حضرت در طول مدت حاکمیت طاغوت زمان، هیچ گونه موضع گیری علیه وی نداشته و در این زمینه بی تفاوت بوده است. امام علیه السلام اگر قیام علیه معاویه را در آن شرایط به مصلحت اسلام نمی دید، سکوت در برابر جنایات و فزون طلبی های او را نیز جایز نمی دانست. از این رو در هر فرصت، با نوشتن نامه یا برخورد حضوری، سیاست های معاویه را محکوم و موضع اسلامی خود را ابراز می کرد. به نمونه ی زیر توجه کنید.معاویه ـ که پس از شهادت امام حسن علیه السلام راه را برای طرح ولایتعهدی یزید هموار دید ـ پس از گرفتن بیعت از مردم شام برای کارگزارانش در سراسر کشور نوشت که از مردم برای یزید به عنوان ولایتعهدی بیعت بگیرند.مردم مدینه و در رأس آنان حسین بن علی علیه السلام از این دستور سر باز زدند. معاویه که گمان می کرد این سرپیچی ناشی از ناتوان و عدم قاطعیت والی مدینه «مروان بن حکم» است، او را برکنار و «سعید بن عاص» را که فردی خشن تر و جلاد بود جایگزین وی کرد و از او خواست مردم را به بیعت با یزید فراخواند و مراتب را به وی گزارش نماید.فرماندار جدید بر مردم فشار آورد و آنان را تهدید کرد. با این حال جز تعداد اندکی زیر بار فرمان نرفتند. بنی هاشم به رهبری امام حسین علیه السلام در رأس مخالفان قرار داشتند. والی مدینه جریان را به شام گزارش کرد و افزود: خاندان پیامبر نه تنها بیعت نکردند بلکه علیه دستگاه خلافت موضع گرفتند.معاویه برای جلب نظر مخالفان، نخست نامه هایی برای چهره های سرشناس مدینه از جمله امام حسین علیه السلام، ابن عباس، ابن زبیر و عبدالله بن جعفر نوشت. در نامه ی وی به امام حسین علیه السلام آمده است:کارهایی از تو به من گزارش شده است که آنها را شایسته ی تو نمی بینم. از خدا بترس و امت را به فتنه نیفکن.امام علیه السلام در پاسخ، نامه ی مفصلی نوشت و ضمن آن یادآور شد:… در نامه ات یادآور شده بودی که گزارشهایی از من به تو رسیده که در خور شأن من نبوده است… آنچه از من به تو گزارش شده یک مشت سخنان بی اساس است که چاپلوسان و سخن چینان تفرقه افکن و دروغ پرداز، جعل کرده و به تو گزارش داده اند. من قصد جنگ و مخالفت با تو را ندارم. و این تصمیم به خاطر ترس از خدا است نه به واسطه ترس از تو و یا یاران ستمگر و بی دین تو … و نیز نوشته ای که من مواظب رفتار و دین خود و امت محمد صلی الله علیه و اله باشم و در میان امت بذر اختلاف و فتنه نیفکنم. من هیچ فتنه ای بزرگتر از سلطه ی تو بر این امت سراغ ندارم و هیچ وظیفه ای برتر از جهاد با تو نمی شناسم … ای معاویه! هر مقدار توان داری دشمنی و نیرنگ کن؛ چه آنکه امیدوارم کینه و مکر تو جز به خودت زیان نرساند.دیگران نیز به فراخور جایگاه و شخصیت خود، پاسخ معاویه را دادند. معاویه تصمیم گرفت به مدینه برود و با مخالفان گفتگو کند شاید بتواند به نتیجه برسد.وی به محض ورود به مدینه حسین بن علی علیه السلام و ابن عباس را احضار کرد و ضمن دلجویی آنان و تمجید از رسول خدا صلی الله علیه و اله و توجیه شرعی اقدام خود درباره یزید، به توصیف و تمجید وی پرداخت و او را فردی بردبار، آشنا به سنت پیامبر صلی الله علیه و اله و قرائت قرآن معرفی کرد و از آنان خواست به خواسته ی وی پاسخ مثبت دهند.ابن عباس برای پاسخگویی خود را آماده کرد ولی امام حسین علیه السلام فرمود: منظور معاویه من هستم؛ سپس با بیانی صریح و کوبنده به پاسخگویی معاویه پرداخت. نخست از خود معاویه شروع کرد و او را عنصری افراط گر و فزون طلب معرفی کرد که با اجحاف و ستم به دیگران همه چیز را در انحصار خود درآورده و در این راه از پذیرش حق امتناع ورزیده، راه نیرنگ در پیش گرفته و هیچگونه حقی برای انسانها قائل نشده و در یک کلام شیطان بر وی مسلط گشته و از وجودش بهره وافر برده است.سپس به معرفی چهره یزید پرداخت و خطاب به معاویه فرمود:تو می خواهی مردم را درباره یزید به اشتباه بیفکنی، گویی انسانی محجوب یا فرد ناشناخته ای را توصیف می کنی. یزید، خود بهترین معرف خویش است. شخصیت یزید را از سگهای ولگرد، کبوتران بام خانه و کنیزان رامشگر و نوازنده بزمهای مستانه اش بپرس. راستی آیا این همه بار گناه که بر دوش داری برای تو کافی نیست که اکنون می کوشی با این اقدام بر وزر و وبال خود بیفزایی!؟(۱۸)امام حسین علیه السلام علاوه بر موضوع ولایتعهدی یزید در برابر دیگر جنایات معاویه نیز از قبیل گشتن حجر بن عدی و یاران او، عمرو بن حمق و حضر میان و نیز الحاق و انتساب زیاد بن سمیه به خود، موضع گیری کرده که در تاریخ ثبت شده است.(۱۹)
بیدادگری افکار عمومیاز محورهای مهم فعالیتهای امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در عصر معاویه بویژه پس از جریان صلح، برملا کردن چهره نفاق معاویه برای همگان و بیدادگری افکار عمومی نسبت به واقعیتهای تلخی است که در ابعاد سیاسی و فرهنگی در جامعه ی اسلامی تحت سلطه ی طاغوتی همچون معاویه جریان داشت و مردم با بی تفاوت از کنار آنها می گذشتند و در بسیاری از مواقع ـ به خاطر تبلیغات سوء و فریبنده معاویه ـ صبغه ی دینی و وجهه شرعی پیدا کرده بود در نتیجه هر نوع قیام و برخورد نظامی علیه وضع موجود را بی ثمر و حتی غیرمشروع می نمود. نامه ی افشاگرانه ی امام علیه السلام به معاویه، سخنرانی عمومی وی را موسم حج و در جمع انبوه حاجیان، بیانات روشنگرانه ی آن حضرت در جلسات خصوصی با خواص و چهره های سرشناس مدینه و کوفه و .. همه به منظور درک عمیق این واقعیتهای تلخ و قیام و مبارزه بر ضد آن در شرایط مناسب بود.سلیم بن قیس نقل می کند امام حسین علیه السلام همراه گروهی دو سال پیش از مرگ معاویه برای حج به مکه رفت. امام علیه السلام، بنی هاشم، همراهان آنان از زنان و موالی و نیز جمعی از اصحاب را به محلی دعوت کرد. جمع آنان فزون بر هزار نفر گشت.امام حسین علیه السلام به سخنرانی پرداخت و پس از ستایش پروردگار فرمود:این ستمگر و طاغوت (معاویه) درباره ما و پیروانمان دست به کارهایی زده که از آنان آگاهید و خود شاهد بوده اید. اینک می خواهم سؤالاتی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم تصدیقم کنید و اگر خلاف بود تکذیب نمایید.امام علیه السلام در این جمع تأکید کرد سخنانش را بشنوند و بنویسند و پس از بازگشت به شهرها و قبایل خود، آنها را برای افراد امین و موثق بازگویند.امام علیه السلام در این سخنرانی به تلاوت و تفسیر آیاتی که در شأن اهل بیت نازل شده بود پرداخت، سپس سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و اله درباره علی علیه السلام، امام مجتبی، خود و خاندانش را یادآوری کرد و نظر یکایک آنان را جویا شد. آنان سخنان امام علیه السلام را تأیید کردند.فعالیتهای روشنگرانه ی امام حسین علیه السلام در این محور چنان مؤثر و چشمگیر بود که والی مدینه را به وحشت انداخت؛ به حدی که ناچار شد جریان را به معاویه گزارش کند و از وی کسب تکلیف نماید.معاویه در پاسخ نوشت تا زمانی که حسین علیه السلام دشمنی خود را آشکار نکرده و دست به اقدام عملی نزده کاری به او نداشته باشد ولی همواره در کمینش باشد و فعالیتهایش را زیر نظر بگیرد.(۲۰)
پی نوشت :
۱- اعلام الوری، ص ۲۱۳؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۰۱٫ درباره سال، ماه و روز ولادت، قول های دیگری نیز نقل شده است. در بعضی منابع سال ولادت، سوم هجری ذکر شده است (کافی، ج ۱، ص ۴۶۳). بیشتر منابع ماه ولادت را شعبان ذکر کرده اند، ولی شهید اول در دروس، ماه ربیع الاول دانسته است. نسبت به روز ولادت هم در بعضی منابع پنجم شعبان آمده است (کشف الغمه، ج ۲، ص ۳).۲- بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۴۱٫۳- کافی، ج ۶، ص ۳۳ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۵۷٫۴- الحسن و الحسین سید شباب اهل الجنه (مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۸۲)؛ حسین سبط من الاسباط (کشف الغمه، ج ۲، ص ۶).۵- مناقب، ج ۴، ص ۵۰٫۶- اثبات الوصیه، ص ۱۴۰٫۷- مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۴۶٫۸- سنن ترمذی، ج ۵ ص ۳۲۳ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۹۹٫۹- سنن ترمذی، ص ۵، ص ۳۲۱ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۶۴ و ۲۹۹٫۱۰- سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۲۴، مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۴۶ و انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۴۲٫۱۱- الاصابه فی تمییز الصحابه، ج ۱، ص ۳۳۲ و مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۱، ص ۱۴۵٫۱۲- برای آگاهی از متن سخنرانی رجوع کنید به بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۴۰۵٫۱۳- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۶۶٫۱۴- اخبارالطوال، ص ۲۲۰-۲۲۱٫۱۵- ارشاد مفید، ص ۱۷۳ و شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۴۷٫۱۶- کافی، ج ۱، ص ۳۰۱ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۷۵٫۱۷- اخبار الطوال، ص ۲۲۱-۲۲۲٫۱۸- الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۷۵-۱۸۶٫۱۹- برای آگاهی بیشتر از سخنان امام علیه السلام در زمینه های یاد شده رجوع کنید به الامامه و السیاسه، ج ۱ ص ۱۸۱ و انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۵۴-۱۵۵ (پاورقی).۲۰- انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۵۲٫
منبع: کتاب تاریخ تحلیلی پیشوایان علیهم السلام