مجمع جهانی شیعه شناسی

امام علی (ع) در آیینه مثنوی مولوی(۳)

۳٫ حضرت علی (ع) از زبان خویش
گفت من تیغ از پی حق می زنمبنده حقم نه مأمور تنم
شیر حقم، نیستم شیر هوافعل من بردین من باشد گوا
ما رمیت اذ رمیتم درحرابمن چو تیغم وان زننده آفتار
رخت خود را من زره برداشتمغیر حق را من عدم انگاشتم
سایه ای ام ، کدخدایم آفتابحاجبم من، نیستم او را حجاب
من چون تیغم پر گهرهای وصالزنده گردانم نه کشته در قتال
خون نپوشد گوهر تیغ مراباد از جا کی برد میغ مرا؟
که نی ام، کوهم ز حلم وصبر ودادکوه را کی در رباید تند باد؟
آن که از بادی رود از جا خسی ستزانکه باد ناموافق خود بسی ست
باد خشم وباد شهوت، باد آزبرد او را که نبود اهل نماز
کوهم وهستی من بنیاد اوستورشوم چون کاه، بادم یاد اوست.جز به باد او نجبند میل مننیست جز عشق احد سرخیل من
خشم برشاهان شه وما را غلامخشم را هم بسته ام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زدستخشم حق برمن چو رحمت آمده ست.
غرق نورم گر چه شد سقفم خرابروضه گشتم گر چه هستم بوتراب
چون در آمد علتی اندر غزاتیغ را دیدم نهان کردن سزا
تا احب الله آید نام منتاکه ابغض لله آید کام من
تاکه اعطا لله آید جود منتا که امسک لله آید بود من
بخل من لله عطا لله وبسجمله لله ام نی ام من آن کس
وانچه لله می کنم تقلید نیستنیست تخییل وگمان، جز دید نیست.
زاجتهاد و از تحری رسته امآستین بردامن حق بسته ام
گرهمی پرم ، همی بینم مطارور همی گردم، همی بینم مدار
ور کشم باری، بدانم تا کجاماهم وخورشید پیشم پیشوا
(د اول، ب ۳۸۱۷ – ۳۷۹۵).
مولوی از زبان علی (ع) ، اسطوره مدارا وجوانمردی ، آن حضرت را چنین توصیف می کند: «بنده حق» ، « شیر حق» ، «تیغ الهی» ، «ظل الله» ، «درگاه احدیت» ، «حیات بخش» ، «کوه حلم وصبر وداد» ، «حق بنیاد» ، «کاظم غیظ» ، «غرق نور» ، «گلشن» و «احب الله».علی ۰ع) بنده حق است، یعنی به مقام تسلیم ورضا رسیده وازغیر خدا رهیده است.حکیم سنائی غزنوی گوید:
بندگی نیست جز ره تسلیمورندانی، بخوان تو قلب سلیم
خواجه حافظ شیرازی در این باره چنین میگوید:
بروای زاهد ودعوت مکنم سوی بهشتکه خدا در ازل از بهر بهشتم بسرشت
تو وتسبیح و مصلا و ره زهد وصلاحمن و میخانه و ناقوس وره دیر وکنشت
منعم از می مکن ای صوفی صافی که حکیمدر ازل طینت ما را به می ناب سرشت
صوفی صافی بهشتی نبود هر که چومنخرقه درمیکده ها درگرو باده نهشت
راحت از عیش بهشت ولب حورش نبودهرکه او دامن دلدار خود از دست بهشت
«حق» عبارت است از ذات الله، وجود محض و واحد وبه وحدت حقیقیه علی (ع) فرمود: «من تنها برای رضای حق شمشیر می زنم، که بنده حقم، نه اسیر امیال نفسانی.» هواهای نفسانی بالا جمال بردو قسم است: یکی هوای لذت وشهوت و دیگری هوای جاه وریاست. هجویری گوید: «آن که متابع هوای لذت باشد اندر خرابات باشد وخلق از فتنه او ایمن بوند. وآن که متابع جاه وریاست بود فتنه خلق باشد» (کشف المحجوب، ص۲۶۰).براساس حدیث شریف آخرین حبی که از دل مؤمن خارج می شود حب ریاست است. امام علی ۰ع) خائف مقام رب بود. بنابراین نفس وی اسیر هوای او نبود. واما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی (آن کس که ازوقوف نزد پروردگارش ترسیده ونفس را از هوا دور داشته باشد دربهشت مقام یابد؛ نازعات، آیات ۴۰و ۴۱).من مظهر وما رمیت اذا رمیت (… وقتی که تیر می انداختی ، تو نمی انداختی، بلکه خدا می انداخت …؛ انفال ، آیه ۱۷) هستم. درجنگ چون تیغی در دست خداوندم که زننده اش حضرت حق است. از آنجا که علی (ع) و پیامبر(ص) نور واحدند، مولوی آیه ای را که در شأن پیامبر(ص) نازل شده درشأن حضرت علی (ع) نیز دانسته است.«من انسانیت خویش در سلوک الهی معدوم کرده ام وغیر حضرت حق را نیستی می انگارم.»قدرت وریاست امور معدوم اند، نه نابود شونده.من ظل الله ام: الم تر الی ربک کیف مد الظل..(…آیا ندیدی پروردگارت چگونه سایه را بگسترانید….؛ فرقان، آیه ۴۵)، که رفتارم همه برگرفته از حضرت محبوب، نور مطلق وجود، وروشنانیی بخش ظلمتکده گلخن دنیاست. از آن رو که متخلق به اخلاق الهی ام، حجاب نیستم، بلکه دربان درگاه زیبای معشوقم؛ که هر آن کس که مرا بنگرد او را بیند. من رانی فقد رای الله (صحیح بخاری ،ج۴،ص ۱۳۵).من همانند تیغی ام از گوهرهای وصال، که در جنگ نمی کشم بلکه حیات می بخشم هوی وهوس برصفات کمالیه واخلاق الهی من غالب نمی آید ومرا از رفتار راستین باز نمی دارد. اکبر آبادی می گوید: «تیغ» کنایه از اخلاق الهی، «خون وباد» اخلاق نفسانی و«تیغ ومیغ» ذات رفیع الدرجات حضرت امیر المومنین علی است( ۱۳۸۳، ص۵۱).من کاه نیستم بلکه در بردباری وصبر وداد کوهی راسخ واستوارم. تند باد امیال زودگذر نفسانی نمی تواند صاحب نفس مطمئنه را از مسیر مستقیم برکند. مراد آنکه باد هوای نفس قادر به جدایی صاحب نفس مطمئنه از صراط مستقیم واعتدال نیست. آن که با وزش بادی از مسیر منحرف شود، خسی بیش نیست.مولوی خشم، شهوت، حرص وآز را به مثابه بادهای مخالف بر می شمارد که آنهایی را که اهل نماز نیستند با خود می برد وخداوند می فرماید: … ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر….(…نماز شما را از کارهای زشت وناروا باز می دارد…؛ عنکبوت ، آیه ۴۵). بدین سان، امیال وهواهای نفسانی بر نمازگزار حقیقی سلطه نمی یابد. نمازگزار حقیقی اسیر هواهای نفسانی نیست ونماز صرفاً لقلقه زبان او نیست.من درمرتبه تمکین ومقام اطمینان همانند کوهم که هستی من از بنیاد حضرت «هو» ست. اگر همچون کاه باشم، بادی که مرا به حرکت وا می دارد باد اراده حضرت حق است.میل من جز به هوای محبت او حرکت نمی کند وسردار قشون و جود فقط عاشق آن معشوق یگانه است. علی (ع) از آن رو که در عشق الهی مستحیل شده ومحبت «هو» جانش را لبریز کرده، همه وجودش سرشار از مهر الهی است وهرکجا می رود آن مهر را با خود می برد واز مهر وجودش پرتو افشان می شود. او با وجود سراسر مهر خویش وجود آدمیان را مهربانانه تسخیر می کند .علی (ع) سلطان جانهاست واین سروری را از طریق عطوفت، رأفت، عفو، گذشت، مروت، کظم غیظ، وپای برسر خواهش های نفسانی نهادن به دست آورده؛ از این رو، امروزه نیز پس از قرون ها علی ( ع) محبوب، پیشوا ومقتدای رهروان آزادی، عدالت ومعنویت است.علی (ع) می فرماید: خشم برشاهان فرمانروا، اما غلام ماست. من خشم را هم به سلطه خویش در آورده ام . علی (ع) محو حق است، خشم، غلام اوست واو فرمانروای وجود است. شمشیر بردباری من گردن خشم را زده ومحبوب درمن با وصف حلم و رحمت ظهور کرده، نه با وصف قهر وخشم . اگر چه ظاهرم خاک آلود شده، در دریای انوار حضرت دوست مستغرق شده ام. هر چند ابوترابم، باغ گلهای حقایق و اسرار نور مطلق شده ام.حضرت مصطفی (ص) علی(ع) را با کینه ابوتراب خطاب می فرمود. از ابن عباس سبب را پرسیدند، گفت: زیرا پس از رسول (ص)، علی (ع) صاحب زمین وحجت پروردگار بود وبقا وسکون زمین به وجود آن حضرت بود (سفینه البحار، ج۱، ص۱۲۱،به نقل از گولپینارلی، همان). به این ترتیب، حضرت پیامبر (ص) با خطاب ابوتراب به حضرت علی (ع) درحدیث علی منی وانا من علی (علی از من است ومن از علی ، جامع صغیر، ج۲، ص ۵۶). را به طریق رمزی بیان فرمود واین نکته را که علی مظهر حقیقت اوست رسما بر زیان آورد.علی (ع) به دشمن محارب پاسخ داد: چون در جنگ با تو چیزی به جز حب الهی مؤثر واقع شد، بر زمین نهادن شمشیر را شایسته دانستم؛ تا اسم من «احب الله» ومرادم «ابغض لله » وسخا وبخششم «اعطی الله» و وجودم «امسک الله» باشد .بخل و عطای من، هر دو، از آن خداوند است. همه وجودم از آن اوست وبه دیگری تعلق ندارم. اراده علی در اراده محبوب فانی شده است.این ابیات برگرفته از این حدیث شریف است : ما اعطی لله ومنع لله واحب لله و ابغض لله فقد استکمل الایمان (هر که در راه خدا احسان ودر راه حق امساک ومنع کند وبرای خداوند دوست بدارد وبرای خدا کینه ورزد ایمان خویش را کامل کرده است؛ فروزانفر، همان، ص ۳۷، به نقل از مستدرک حاکم).علی (ع) می فرماید: آنچه برای خدا کنم برمبنای تقلید نیست وکاری که انجام دهم از حدس وگمان به دور و محققا براساس مشاهده ومعاینه باطنی است. از فهم ناشی از حدس وگمان رهایی یافته، وقلب و روحم را در حضرت حق فانی کرده ام. وی با گوش محبوب می شنود، با چشم حضرت حق می بیند، وبا زبان او سخن می گوید (برگرفته از حدیث قدسی ما یتقرب الی عبدی بشیء احب الی مما….(میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ۱۳۶۳، ص ۳۱).در پرواز فضای پرواز را می بینم ودر گردش ، جای گردش را در نظر می گیرم. چون باری بر دورش کشم، می دانم کجا باید ببرم. من همچون ماهم وخورشید رهبر من است؛ نور غنی بالذات وجود حضرت محبوب ، روشنگر راه و پرواز وعروج معنوی من است.امام صادق(ع) درکافی می فرماید: روح مؤمن بیش از پیوستگی و وابستگی پرتو خورشید به آن با روح خدا اتصال دارد (همان، ص ۳۰)
۴٫ برخورد حضرت علی (ع) با دشمنان
 
در غزا برپهلوانی دست یافت.زود شمشیری برآورد و شتافت
اوخدوانداخت در روی علیافتخار هر نبی وهر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماهسجده آرد پیش او در سجده گاه
درزمان انداخت شمشیر آن علیکرد او اندر غزایش کاهلی
(د اول، ب ۳۷۳۲- ۳۷۲۹).یا:
من چنان مردم که بر خونی خویشنوش لطف من نشد درقهر نیش
گفت پیغمبر به گوش چاکرمکو برد روزی زگردن این سرم
کرد آگه آن رسول از وحی دوستکه هلاکم عاقبت بردست اوست
او همی گوید بکش پیشین مراتا نیابد از من این منکر خطا
من همی گویم چو مرگ من زتستبا قضا من چون توانم حیله جست؟
او همی افتد به پیشم کای کریممر مرا کن از برای حق دونیم
تا نه آید برمن این انجام بدتا نسوزد جان من بر جان خود
من همی گویم برو جف القلمزان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست درجانم زتوزانکه این را من نمی دانم زتو
الت حقی تو فاعل دست حقچون زنم بر آلت حق طعن و دق؟
گفت او پس آن قصاص از بهره چیست؟گفت هم ازحق وآن سر خفی ست
گر کند بر فعل خود او اعتراضزاعتراض خود برویاند ریاض
اعتراض او را رسد بر فعل خودزانکه در قهرست ودر لطف او احد
اندرین شهر حوادث میر اوستدرممالک مالک تدبیراوست
آلت خود را اگر او بشکندآن شکسته گشته را نیکو کند
(همان، ب ۳۸۶۶- ۳۸۵۲)دیگر آنکه:
گفت امیر المؤمنین با آن جوانکه به هنگام نبرد ای پهلوان
چون خدو انداختی در روی مننفس جنبید و تبه شد خوی من
نیم بهر حق شد ونیمی هواشرکت اندر کار حق نبود روا
تو نگاریده کف مولی ستیآن حقی کرده من نیستی
(همان، ب ۳۹۸۶- ۳۹۸۳).
مولوی، درگفتمان آخر دفتر اول مثنوی ، عاشقانه به ارائه تصویر رادمردانه وبامروت علی ۰ع) با دشمنان مسلح و محارب می پردازد. رفتار علی ۰ع) با دشمنانش براساس منطق قدرت واسلوب حکومت های دنیوی نیست. منطق او الهی وبرگرفته از ارزشهای خدایی است.اودر دوستی ودشمنی هیچ گونه منافع فردی را در نظر نمی گیرد وخدا در تمامی عملکردهایش حضور دارد، زیرا علی (ع) با خدا، وخدا با علی (ع) است.الف) علی (ع) درصف اول مصاف با دشمن مسلح است.ب) علی (ع) جهاد در طریق الهی را برتامین امیال نفسانی برگزیده است.ج) علی (ع) با دشمنان مسلح نیز با رحمت، مروت، ولطف برخورد می کند.د) علی (ع) قصاص قبل از جنایت نمی کند.ه) از دیدگاه علی (ع)، دشمن نیز مخلوق خداست، بنابراین معدوم کردن مخلوق خدا باید بر اساس معیارهای استوار ومتین وروشهای سنجیده وحکیمانه باشد، نه بر اساس هوا وهوس و تصمیمات خام، نسجیده وعجولانه.
پی‌نوشت‌ها:
۱- آکادمی مطالعات ایرانی لندن، دانشگاه لندن
منبع:نشریه النهج شماره ۲۷و ۲۸
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.