امانت دارى
امام صادق فرمود: «شیِعَتُنا… اَهلُ الوَفاءِ وَ الاَمانَهِ»؛ «شیعیان ما وفادار و امانت نگهدارند».[۱]
امام رضا نیز فرمود: «… لَیسَ مِنّا مَن خانَ مُؤمِنا»؛ «… از شیعیان ما نیست کسى که به مؤمنى خیانت نماید».[۲]
امانت و اقسام آن
امانت؛ مال یا چیز دیگرى است که آن را به کسى مىسپارند تا از آن محافظت کند که گاه هنگام سپردن از امانت گیرنده بر این امر عهد مىگیرند و در بسیارى از موارد نیز از او عهد و تعهدى گرفته نمىشود؛ لیکن او موظف است تا از این امانت نگهدارى و محافظت نماید.
امانت از نظر قرآن و روایات اسلامى محدود به امانتهاى مالى نیست؛ بلکه معنا و محدوده وسیعترى دارد که ما به برخى از اقسام و موارد آن اشاره مىنماییم:
الف. امانتهاى خدا:
خداوند متعال امانتهاى زیادى را در اختیار انسان قرار داده است که انسانها موظفند از آنها حفاظت و نگهدارى نمایند و در صورت خیانت به این امانتها در قیامت مسئول خواهند بود.
قرآن کریم مىفرماید:
«اِنّا عَرَضنَا الاَمانَهَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ والجِبالِ فَاَبَینَ اَن یَحمِلنَها واَشفَقنَ مِنها وحَمَلَهَا الاِنسـنُ اِنَّه کانَ ظَـلومـًا جَهولا»؛
«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، ولى آنها از پذیرش آن خوددارى کردند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش کشید. او بسیار ظالم و جاهل است».[۳]
در این که مقصود از امانت در آیه چیست، تفسیرهاى مختلفى ذکر شده است:
برخى مقصود از آن را عقل دانسته و برخى اعضاى پیکر انسان و برخى مراد از آن را تکالیف الهى برشمردهاند و عدهاى نیز مقصود از آن را امانتهاى مردم که به یکدیگر مىدهند، دانستهاند.[۴]
هر یک از این تفاسیر، منافاتى با یکدیگر ندارد و همه این موارد مىتواند مصداق آیه و امانتى از امانتهاى الهى باشد؛ خداوند عقل را که به انسانها داده به صورت امانت داده و انسان موظف است از آن در راه صحیح استفاده نماید؛ چشم انسان امانت خداوند است و استفاده از آن در راه معصیت خدا و چشم چرانى خیانت در امانت است؛ پاهاى انسان امانت خداوند است و استفاده از آن در راه حرام و گناه خیانت در امانت الهى به حساب مىآید و همین طور همه اعضاى بدن انسان امانت الهى است و اگر انسان هریک از آنها را در غیر راهى که خدا به آن فرمان داده به کار برد در امانت خدا خیانت کرده و باید پاسخگو باشد. تکالیف الهى؛ یعنى واجبات و محرمات، امانتهاى خدا هستند که انسان موظف است تمام این واجبات را انجام دهد و از محرمات دورى گزیند. اگر کسى واجبات الهى را ترک کند و مرتکب کار حرام شود، به امانت خدا خیانت کرده است.
امام باقر مىفرماید:
«فَخِیانَهُ اللّهِ و رَسولِهِ مَعصِیَتُهُما و اَمّا خِیانَهُ الاَمانَهِ فَکُلُّ انسانٍ مَأمُونٌ عَلى ما افتَرَضَ اللّهُ تَعالى عَلَیهِ»؛
«خیانت به خدا و رسول، مخالفت کردن با اوامر آنهاست و اما خیانت به امانت پس هر انسانى امین قرار داده شده بر آنچه خداوند بر او واجب کرده است».[۵]
نماز و روزه و دیگر واجبات، امانتهاى الهى هستند که انسان موظف است از آنها حفاظت نماید. نقل شده است که هرگاه وقت نماز مىشد، امیرالمؤمنین به خود مىپیچید و رنگ آن حضرت دگرگون مىشد. از ایشان سؤال مىکردند که شما را چه شده است؟ حضرت مىفرمود: «هنگام ادا کردن امانت خداست؛ همان امانتى که بر آسمانها و زمین عرضه شد، ولى آنها از پذیرش آن ترسیدند».[۶]
اسرار مسلمانان از امانتهاى خداست و فاش کردن آن خیانت به امانت خدا محسوب مىشود.
فرزندان انسان امانتهاى خدا در دست انسان هستند و وظیفه والدین در مقابل این امانتهاى الهى آن است که آنها را درست تربیت کنند و با خدا و دین الهى آشنا سازند و نگذارند با انحراف از راه حق به گناه و معصیت آلوده شوند.
والدین باید بدانند که خداوند این اولاد را پاک و طاهر به آنان تحویل داده و آنان نیز باید آنها را در حدّ توان خود پاک و طاهر تحویل خدا بدهند. اگر والدین در انجام وظیفه خود کوتاهى نمایند در قیامت از آنان مىپرسند که چرا در حفظ این امانت الهى و هدایت او به سوى خدایش کوتاهى کرده است.
امام زینالعابدین در مورد حق فرزند بر پدر مىفرماید:
«و اَمّا حَقُّ وَلَدِک فَتَعلَمَ أَنَّه مِنکَ و مُضافٌ اِلیکَ فِى عاجِلِ الدُّنیا بِخَیرِهِ و شَرِّهِ و أَنَّکَ مَسئُولٌ عَمّا وَلَّیتَهُ مِن حُسنِ الأَدَبِ والدَّلالَهِ اِلى رَبِّهِ والمَعُونَهِ لَهُ عَلى طاعَتِهِ»؛
«اما حق فرزندت این است که بدانى او از توست و در نیک و بد این جهان منسوب به توست و تو نسبت به تربیت صحیح و آموختن آداب نیکو و راهنمایى و شناساندن خداوند به او و کمک نمودن به او در اطاعت از خدا مسئول هستى».[۷]
بسیارى از پدران و مادران به فکر دنیاى فانى فرزندان خود هستند، اما از آخرت آنان غافلند؛ به فکر لباس، غذا، تحصیل و آینده دنیوى او هستند، اما از تربیت اسلامى و آشنا کردن او با خدا و تعلیم واجبات و محرمات الهى به وى غافلاند. چنین والدینى افزون بر اینکه به امانت الهى خیانت مىکنند به فرزندان خود نیز خیانت مىنمایند؛ زیرا با غفلت از تربیت صحیح فرزند، عاقبت و آخرت آنان را تباه مىسازند؛ لذا در قیامت از جمله کسانى که از این پدران و مادران شکایت مىکنند، خود فرزندان آنها هستند.
مال و ثروت، امانتى است که خداوند به انسان داده است. اگر عنایت و لطف او نبود هیچ انسانى نمىتوانست حتى مالى اندک به دست آورد.
قرآن کریم در مورد اموالى که در دست انسان است، مىفرماید:
«وءاتوهُم مِن مالِ اللّهِ الَّذى ءاتـکُم»؛ «و از مال خدا که او به شما داده است به آنان (بردگان) بدهید».[۸]
بنابراین وقتى مال از خدا شد، در دست انسان امانت خواهد بود و باید در راهى مصرف گردد که صاحب اصلى آن دستور داده است.
امام زین العالدین مىفرماید:
«لا تَجعَلهُ اِذا کانَ مِنَ اللّهِ إلاّ اِلیهِ و سَبَبا اِلى اللّهِ»؛ «وقتى مال، مال خداست آن را جز در راه خدا مصرف نکن».[۹]
بنابراین اگر کسى مال و ثروتش را ـ که امانت الهى است ـ در راه حرام و معصیت خدا صرف نماید در امانت خدا خیانت کرده و در قیامت باید پاسخگوى خیانت خود باشد. همچنین مسئولیتها، پستها و مقامها در این دنیا همه امانت خداست.
امیرالمؤمنین در نامهاى به یکى از فرمانداران خود به نام «اشعث بن قیس» مىنویسد:
«اِنَّ عَمَلَکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَهٍ و لِکنَّهُ فِى عُنُقِک اَمانهٌ»؛ «مسئولیت و کار تو طعمهاى براى رسیدن تو به دنیا نیست؛ بلکه امانتى بر عهده توست».[۱۰]
بر این اساس، اوّلاً، چنان که قرآن مىگوید[۱۱] باید امانتها به اهلش سپرده شود و سپردن آن به دلیل گرایشهاى سیاسى یا بر اساس روابط خویشاوندى یا جهات دیگر به افراد نالایق، خیانت در امانت محسوب مىشود.
ثانیا، شخص مسئول نیز باید به چشم امانت الهى به این مسئولیت نگاه کند و تا جایى که توان دارد از آن در راه خدمت به اسلام و مسلمانان بهرهگیرد؛ نه اینکه مسئولیت را طعمه و پلى براى رسیدن به زندگى بهتر و آسایش بیشتر خود و بستگانش قرار دهد که در این صورت او نیز به این امانت الهى خیانت کرده و در آخرت باید پاسخگو باشد.
ب. امانتهاى مردم :
معناى خاص و قسم دوم امانت، امانت مردم است. امانتهاى انسان نیز اقسام مختلفى دارد؛ گاهى امانت مالى و مادى است و گاهى غیر مادى.
امانت مالى: این امانت داراى اقسام و انواعى است؛ گاهى فرد مال و جنسى را به قصد امانت نزد دیگرى مىگذارد و گاه مال به عناوین دیگر در دست افرادى قرار مىگیرد؛ مانند اینکه شخصى خانهاش را به دیگرى اجاره یا عاریه دهد یا به رهن گذارد. در این موارد، اگر چه شخص گاهى حق استفاده از منافع این مال را دارد، ولى اصل ملک و مال نزد او امانت است. همچنین گاهى از راههاى دیگر، مال دیگرى به دست انسان مىرسد؛ مانند اینکه انسان جنس با ارزشى را پیدا مىکند یا باد لباس دیگرى را به خانه انسان مىاندازد یا فروشنده یا خریدارى پول یا جنسى را به طور اشتباه زیادتر از دیگرى مىگیرد و امثال اینها که در همه این موارد، مال نزد انسان امانت محسوب مىشود و انسان حق خیانت در آن را ندارد.
این امانت عبارت است از این که فردى سرّى از اسرار زندگى خود را به شخصى مىگوید و یا او به طور اتفاقى بر سرى از اسرار برادر دینى خود آگاه شده است که در این موارد نیز سخن و سرّ برادر دینى نزد وى امانت محسوب شده، او حق ندارد آن را براى دیگرى بازگو نماید.
پیامبر اکرم فرمود:
«المَجالِسُ بِالاَمانَهِ و لَیسَ لِأَحدٍ أَن یُحَدِّثَ بِحَدیثٍ یَکتُمُهُ صاحِبُهُ»؛
«سخنانى که در مجالس گفته مىشود امانت است و کسى حق ندارد سخنى را که صاحبش آن را از دیگران پوشیده داشته، افشا نماید».[۱۲]
امام صادق مىفرماید:
«مَن غَسَلَ مَیِّتا فَاَدّى فیِهِ أَمانَهً غَفَرَ اللّهُ لَهُ، قیِلَ: و کَیفَ یُؤَدِّى الاَمانَهَ؟ قالَ: لا یُخبِرُ بِما یَرى»؛
«هرکس مردهاى را غسل دهد و امانت را درباره او رعایت نماید، خداوند گناهان او را مىآمرزد. سؤال شد: چگونه درباره او امانت را رعایت کند؟ حضرت فرمود: آنچه را مىبیند بازگو نکند».[۱۳]
از این روایت فهمیده مىشود که اسرار و عیوب افراد ـ حتى بعد از مرگ آنان ـ نیز امانت محسوب مىشود و کسى حق ندارد آن را براى دیگران بازگو و افشا نماید. در حدیثى دیگر از آن حضرت سؤال کردند:
«الرَّجُلُ یَبعَثُ اِلى الرَّجُلِ یَقُولُ لَهُ اِبتَع لِى ثَوبا فَیَطلُبُ لَهُ فِى السُّوقِ فَیَکوُنُ عِندَهُ مِثلُ ما یَجِدُ لَهُ فِى السُّوقِ فَیُعطِیهِ مِن عِندِهِ. قال: لا یَقرُبَنَّ هذا و لا یُدَنِّس نَفسَهُ، إنَّ اللّهَ عَزَّوجلَّ یَقُولُ: «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَهَ عَلَى السَّمـوتِ والاَرضِ …» قال: و إِن کانَ عِندَهُ خَیرٌ مِمّا یَجِدُ لَهُ فِىالسُّوقِ فَلا یُعطِیهِ مِن عِندِهِ»؛
«مردى، شخصى را به بازار مىفرستد تا براى او پارچهاى بخرد، بعد که در بازار جستجو مىکند مىبیند که او خود شبیه آن پارچه را دارد آیا جایز است که لباس خود را به خریدار بدهد و از بازار نخرد؟ حضرت فرمود: به چنین کارى نزدیک نشود و خود را به چنین خیانتى آلوده نکند. سپس حضرت آیه امانت را تلاوت کرد و فرمود: هرچند پارچه آن فرد بهتر از پارچهاى باشد که در بازار هست، حق ندارد از مال خودش بدهد».[۱۴]
اهمیّت و آثار امانتدارى
قرآن کریم خطاب به مؤمنان مىفرماید:
«اِنَّ اللّهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمـنـتِ اِلى اَهلِها»؛ «خداوند به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید».[۱۵]
در آیهاى دیگر امانت دارى را از صفات مؤمنانى دانسته که در آخرت رستگارند؛
«قَد اَفلَحَ المُؤمِنون … والَّذینَ هُم لاَِمـنـتِهِم وعَهدِهِم رعون»؛ «همانا مؤمنان رستگارند؛ کسانى که بر امانت و عهد خود مواظبت مىنمایند».[۱۶]
در روایات اسلامى نیز براى امانت و اداى آن اهمیت و فواید فراوانى ذکر شده است؛ پیامبر اکرم مىفرماید:
«لا تَنظُرُوا اِلى کَثرَهِ صَلاتِهِم و صَومِهِم و کَثرَهِ الحَجِّ والمَعروفِ و طَنطَنَتِهِم بِاللَّیلِ و لکن اُنظُرُوا اِلى صِدقِ الحَدیثِ و اَداءِ الاَمانَهِ»؛
«به زیادى نماز و روزه و حج و بخشش و نالههاى شبانه افراد نگاه نکنید؛ بلکه به راستگویى و امانتدارى آنها بنگرید».[۱۷]
بر این اساس ملاک ایمان تنها نماز و روزه و حج و انفاق نیست؛ بلکه اگر انسان در کنار این اعمال امانتدار نیز بود، ایمان و تقواى او ارزشمند است؛ زیرا چه بسا افرادى اهل نماز و روزه و انفاق و حج و حتى نماز شب هستند، اما هرگاه سرّى از اسرار برادر دینى آنان به گوششان مىرسد، آن را افشا مىنمایند و یا از امانتهاى الهى ـ که خداوند در نزد آنان به ودیعه گذاشته ـ پاسدارى نمىکنند که طبق این روایت، ایمان چنین افرادى ارزش ندارد و در پیشگاه خداوند جایگاهى ندارند.
امانتدارى از چنان اهمیّتى برخوردار است که کافر و منافق و فاسق نمىشناسد؛ بدین معنا که انسان مکلف است امانت دیگران را حفظ نماید؛ حتى اگر صاحب امانت کافر، منافق یا فاسق باشد.
امام صادق در روایتى فرمود:
«عَلَیکُم بِاَداءِ الاَمانَهِ اِلى مَنِ ائتَمَنَکُم، فَلَو أَنَّ قاتِلَ اَمیرِالمُؤمِنینَ ائتَمَنَنِى عَلى اَمانَهٍ لاََدَّیتُها اِلَیهِ»؛
«بر شما باد به امانت دارى نسبت به کسى که شما را امین قرار داده است. همانا اگر قاتل امیرالمؤمنین امانتى را به من بسپارد، هرآینه آن را بر مىگردانم».[۱۸]
امام سجاد نیز در حدیثى خطاب به گروهى از شیعیان فرمود:
«عَلَیْکُم بِأَداءِ اَلامانَهِ، فَوَالذِى بَعَثَ مُحَمَدَا بِالحَقِ نَبِیَاً لَو أَنَّ قاتَل اَبِى الحُسِینِ بنِ عَلى اِئْتَمَنِى عَلى السِیْفِ الَّذِى قَتَلَهُ بِه لاََدَّیتَه»؛
«بر شما باد به ادا کردن امانت. سوگند به کسى که محمد را به حق مبعوث نمود، اگر قاتل حسین بن على شمشیرى که با آن پدرم را به قتل رسانده در نزد من امانت گذارد آن را به او باز خواهم گرداند».[۱۹]
بر همین اساس است که پیامبر اکرم آن هنگام که قصد ترک مکه را نمود به على سفارش کرد که آنچه را از مردم مکه در نزد آن حضرت است، به آنان بازگرداند و سپس عازم مدینه شود؛ این در حالى است که مردم مکه به آن حضرت جفا کردند تا آنجا که قصد کشتن آن حضرت را داشتند؛ ولى با وجود این پیامبر اکرم امانت آنان را بازگردانید. همچنین در ردّ امانت، انسان نباید نگاه کند که آیا این امانت و مال دیگران ارزشى دارد یا خیر؟ مال دیگران، مال و حق آنان است؛ حال چه زیاد و باارزش باشد یا اندک و کمارزش، انسان موظف است آن را به آنان باز گرداند.
على مىفرماید:
«أُقسِمُ لَسَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ یَقُولُ لِى قَبلَ وَفاتِهِ بِساعَهٍ مِرارا ثَلاثا: یا اَبا الحَسَنِ، أَدِّ الامانَهَ اِلى البِرِّ والفاجِرِ فیما قَلَّ وجَلَّ حَتّى فِىالخَیطِ والمِخیَطِ»؛
«سوگند مىخورم! پیامبر خدا ساعتى پیش از وفات خود سه بار به من فرمود: یا اباالحسن، امانت را، کم باشد یا زیاد، به نیکوکار و بدکار برگردان؛ اگر چه آن امانت نخ یا سوزنى باشد».[۲۰]
برخى گمان مىکنند که ردّ امانت باید در چیزهاى با ارزش و امور مهم باشد؛ اما نسبت به امور کم ارزش بىاهمیت هستند؛ اگر مال اندکى از کسى نزد آنها بماند به آن بهایى نمىدهند و آن را به صاحبش برنمىگردانند و یا گاه حرفهاى دیگران را کم اهمیت شمرده، براى افراد دیگر بازگو مىکنند و اگر به آنان گفته شود که شاید آن شخص راضى نباشد که این سخنش براى دیگران نقل شود، با گفتن این کلام که این سخن اهمیتى ندارد یا ان شاء الله که راضى است به سادگى از کنار این امر مهم مىگذرند؛ در حالى که همه این موارد خیانت در امانت محسوب مىشود و در قیامت باید پاسخگو باشد. همچنین امانتدارى آثار دنیوى و اخروى فراوانى را براى انسان درپى دارد.
رسول اکرم در روایتى فرمود:
«اَلامانَهُ تَجلِبُ الرِّزقَ والخِیانَهُ تَجلِبُ الفَقرَ»؛ «امانت دارى موجب نزول روزى و خیانت، موجب نزول فقر است».[۲۱]
از لقمان حکیم نیز نقل شده که در وصیتى به فرزندش فرمود:
«یا بُنَىَّ أَدِّ الامانَهَ تَسلَم لَکَ دُنیاکَ و آخِرَتُکَ و کُن اَمینا تَکُن غَنیّا»؛
«فرزندم! امانت را به صاحبش برگردان تا دنیا و آخرتت سالم بماند و امانت دار باش تا توانگر باشى».[۲۲]
خیانت در امانت
در مقابل صفت پسندیده امانتدارى، صفت زشت و ناپسند خیانت قرار دارد که در تعالیم اسلامى به شدت از آن نهى شده و آیات و روایات زیادى در این زمینه وارد شده است که در ذیل به چند روایت اشاره مىکنیم:
رسول خدا فرمود:
«مَن خانَ اَمانَهً فِى الدُّنیا و لَم یَرُدَّها اِلى اَهلِها ثُمَّ اَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتِى و یَلقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانُ»؛
«کسى که در دنیا به امانتى خیانت ورزد و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و در حالى با خدا دیدار مىکند که بر او خشمگین است».[۲۳]
و نیز آن حضرت فرمود:
«اَربعٌ لا تَدخُلُ بَیتا واحِدَهٌ مِنهُن إلاّ خَرِبَ و لَم یُعمَر بِالبَرَکَهِ، الخِیانَهُ والسِّرقَهُ و شُربُ الخَمِر والزِّنا»؛
«چهار چیز است که اگر یکى از آنها وارد خانهاى شود آن خانه خراب مىشود و برکتى آن را آباد نخواهد کرد: خیانت، دزدى، شرابخوارى و زنا».[۲۴]
امیرالمؤمنین على نیز مىفرماید:
«شَرُّ النّاسِ مَن لا یَعتَقِدُ الاَمانَهَ و لا یَجتَنِبُ الخِیانَهَ»؛ «بدترین مردم کسى است که به امانت، اعتقادى ندارد و از خیانت اجتناب نمىورزد».[۲۵]
[۱]. وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۵۷؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۷٫
[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۷٫
[۳]. احزاب ۳۳ ۷۲٫
[۴]. المیزان، ج ۱۶، ص ۳۵۲؛ جامع البیان، ج ۲۲، ص ۶۶ – ۷۲؛ الجامع الاحکام القرآن، ج ۱۴، ص ۲۵۵٫
[۵]. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۶۷٫
[۶]. تفسیر نورالثقلین، ج ۴، ص ۳۱۳؛ التفسیر الصافى، ج ۲، ص ۲۹۱٫
[۷]. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۲۲؛ تحف العقول، ص ۲۶۳؛ بحارالانوار؛ ج ۷۱، ص ۱۵٫
[۸]. نور ۲۴ ۳۳٫
[۹]. سیرى در رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام، ج ۳، ص ۱۸۱٫
[۱۰]. نهج البلاغه، نامه ۵٫
[۱۱]. نساء ۴ ۵۸٫
[۱۲]. الکافى، ج ۲،ص ۶۶۰؛ وسائلالشیعه، ج ۱۲، ص ۱۰۵٫
[۱۳]. الکافى، ج ۳، ص ۱۶۴؛وسائلالشیعه، ج ۲، ص ۴۹۶٫
[۱۴]. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۵۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۹٫
[۱۵]. نساء ۴ ۵۸٫
[۱۶]. مؤمنون ۲۳ ۱ و ۸٫
[۱۷]. روضه الواعظین، ص ۳۷۳؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۶۹٫
[۱۸]. الکافى، ج ۵، ص ۱۳۳٫
[۱۹]. معانى الاخبار، ص ۱۰۸؛ روضه الواعظین، ص ۳۷۳٫
[۲۰]. تحف العقول، ص ۱۷۵٫
[۲۱]. الکافى، ج ۵، ص ۱۳۳٫
[۲۲]. مستدرک الوسائل،ج ۱۴، ص ۷؛ معانى الاخبار، ص ۲۵۳٫
[۲۳]. من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۷۷٫
[۲۴]. عوالى الئالى، ج ۱، ص ۳۶۳٫
[۲۵]. عیون الحکم والمواعظ، ص ۲۹۴٫
منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.