اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران

اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران

رعایت حقوق دیگران (حق الناس)

امیرالمؤمنین على  فرمود:

«لَیسَ مِن شیِعَتِنا مَن أَخَذَ غَیرِ حَقِهِ وَ لا مَنْ ظَلَمَ النّاسَ وَ لا مَنْ تَناوَلَ ما لَیْسَ لَه»؛

«از شیعیان ما نیست کسى که حق دیگرى را تصاحب نماید یا به مردم ظلم کند و یا آنچه را که از او نیست تصرف نماید».[۱]

امام جواد  نیز فرمود:

«أَشرَفُ أَخلاقِ الأَئمَّهِ وَالفاضِلینَ مِن شیِعَتِنا … أَخذُ النَّفسِ بِحُقُوقِ الإِخوانِ»؛

«برترین اخلاق امامان و شیعیان با فضیلت ما وادار کردن نفس بر رعایت حقوق برادران است».[۲]

حق و اقسام آن

حق؛ عبارت است از سهم و بهره معین هر شخص یا قدرت و امتیازى که فرد یا گروهى سزاوار برخوردارى از آن است که به وسیله شریعت اسلام یا عرف و یا قانون به فرد واگذار مى‏شود. در یک تقسیم بندى حقوق را به سه قسم مى‏توان تقسیم کرد:

۱٫ حقوق خداوند:

عبارت از امورى است که به خداوند تعلق دارد؛ مانند نماز، روزه و دیگر عبادات، که تنها حق خداوند است و بنده را در آن سهمى نیست؛ لذا کسى حق اسقاط این حقوق را ندارد.

۲٫ حقوق مردم (حق الناس):

عبارت از امورى است که به شخص یا گروهى خاص اختصاص دارد؛ مانند حقى که انسانها بر مال، جان و آبروى خود یا دیگران دارند و در صورت تعرض دیگرى به این حقوق، حق دارند آن را مطالبه یا اسقاط نمایند.

حقوق بندگان یا حق الناس به حقوق مالى اختصاص ندارد؛ بلکه دایره وسیعى دارد که افزون بر حقوق مادى، حقوق معنوى افراد از قبیل حق آزادى، امنیت، و … را شامل مى‏شود و از نظر اسلام تجاوز به هر یک از این حقوق، تجاوز به حق دیگرى و تضییع حق الناس خواهد بود. بنابراین، اگر کسى مال دیگرى را تصاحب نماید یا به آن خسارتى وارد کند به حق او تجاوز کرده است، اگر به جان یا جسم فردى ضرر یا ضربه‏اى وارد نماید به حق او تجاوز نموده، اگر شخصى اسرار دیگرى را افشا نماید یا آبروى او را بریزد مرتکب تضییع حق‏الناس شده است، اگر فردى با ایجاد مزاحمت و سر و صدا، مانع آرامش دیگران شود و یا با کشیدن سیگار در فضاى محدود، هواى سالم دیگران را آلوده نماید و یا حق تقدم دیگران را نادیده بگیرد و امثال این موارد، به حق دیگرى تجاوز نموده و مرتکب تضییع حق الناس شده است.

۳٫ حقوق مشترک خدا و مردم:

عبارت از امورى است که از طرفى به خداوند تعلق دارد و از سویى سهم بنده خدا است؛ مانند قذف بى‏گناهان یا سرقت اموال دیگران که از سویى حق اللّه است؛ چون از حدود الهى بوده و کسى حق اسقاط آن را ندارد و از طرفى دیگر حق الناس است؛ چون شخص به آبرو و اموال دیگران تجاوز کرده است.

علاوه بر حقوق یاد شده که هر انسانى از آن برخوردار است و تنها به مسلمانان اختصاص ندارد، مسلمان نیز بر برادر مسلمان خود حقوقى دارد که رعایت این حقوق، پسندیده و گاه واجب است. در این زمینه روایات فراوانى وارد شده که ما تنها به یک روایت از پیامبر اکرم  ـ که یکى از جامع‏ترین روایات در این زمینه است ـ اشاره مى‏کنیم. آن حضرت فرمود:

«مسلمان بر برادر مسلمان، سى حق دارد که از آن برائت ذمه حاصل نمى‏شود، مگر به اداى این حقوق یا عفو کردن برادر مسلمان او و این سى حق عبارت است از:

لغزش او را ببخشد؛ در ناراحتیها با او مهربان باشد؛ اسرار او را پنهان دارد؛ اشتباهات او را جبران کند؛ عذر او را بپذیرد؛ در برابر بدگویان از او دفاع کند؛ همواره خیرخواه او باشد؛ دوستى با او را حفظ کند؛ پیمان او را رعایت نماید؛ در حال بیمارى از او عیادت نماید؛ پس از مرگ به تشییع جنازه او برود؛ دعوت او را اجابت کند؛ هدیه او را بپذیرد؛ عطاى او را جزا دهد؛ نعمت او را شکر نماید؛ در یارى او بکوشد؛ ناموس او را حفظ کند؛ حاجت او را برآورده سازد؛ براى خواسته‏اش شفاعت کند؛ عطسه‏اش را تحیت گوید؛ گمشده‏اش را راهنمایى کند؛ سلامش را جواب دهد؛ گفته او را نیکو شمارد؛ انعام او را خوب قرار دهد؛ سوگندهایش را تصدیق نماید؛ دوستش را دوست بدارد؛ در یارى او ـ ظالم باشد یا مظلوم ـ بکوشد؛ اما یارى او در حالى که ظالم باشد این است که او را از ظلمش باز دارد و در حالى که مظلوم باشد این است که او را در گرفتن حقش کمک کند؛ او را در برابر حوادث تنها نگذارد؛ آنچه از نیکى‏ها براى خود دوست دارد براى او نیز دوست بدارد و آنچه را براى خود بد مى‏داند براى او نیز بد بداند».[۳]

گرچه ظاهر روایت از وجوب این حقوق حکایت دارد، ولى فقیهان اسلامى، قسمت عمده این حقوق را مستحب دانسته‏اند که رعایت آن از سوى فرد مسلمان باعث برخوردارى آنان از پاداش الهى خواهد شد.

اهمیّت حقّ‏النّاس و عواقب تجاوز به آن

اسلام براى بشر کرامت بسیارى قائل شده است؛ از این رو مال، جان و آبروى او را محترم شمرده و تجاوز به هر یک از این امور را بدون دلیل حرام دانسته است و تا آنجا به حفظ حقوق انسانها اهمیت داده که رعایت حقوق آنان را مقدم و زمینه بجاآوردن حقوق خداوند برشمرده است. امیرالمؤمنین  در مورد جایگاه حقوق مردم مى‏فرماید:

«جَعَلَ اللّهُ سُبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مَقدِّمَهً عَلى حُقوقِهِ، فَمَن قامَ بِحُقوقِ النّاسِ کانَ ذلکَ مُؤَدِّیا اِلى القِیامِ بِحقُوقِ اللّهِ»؛

«خداى سبحان حق بندگانش را بر حق خود مقدم قرار داده و به جا آوردن حقوق بنده‏هاى خدا سبب مى‏شود که فرد، حقوق الهى را نیز بجا آورد».[۴]

تجاوز به حقوق دیگران، یکى از بالاترین ظلمهاست؛ زیرا ظلم به خود یا تضییع حق الهى در بسیارى از موارد با استغفار بخشیده مى‏شود، اما گناه ظلم به دیگران را نمى‏توان با استغفار پاک کرد و انسان علاوه بر استغفار باید صاحب حق را نیز راضى نماید.

امیرالمؤمنین على در نهج البلاغه مى‏فرماید:

«اَلا و إِنَّ الظُّلمَ ثَلاثَهٌ: فَظُلمٌ لا یُغفَرُ و ظُلمٌ لا یُترَکُ و ظُلمٌ مَغفُورٌ لا یُطلَبُ. فَاَمّا الظُّلمُ الَّذِى لا یُغفَر اَلشِّرکُ بِاللّهِ، قالَ اللّهُ تَعالى: «إِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ» و اَمَّا الظُّلمُ الَّذِى یُغفَرُ فَظُلمُ العَبدِ نَفسَهُ عِندَ بَعضِ الهَناتِ و اَمَّا الظُّلمُ الَّذِى لا یُترَکُ فَظُلمُ العِبادِ بَعضِهِم بَعضا اَلقِصاصُ هُنا شَدِیدٌ»؛

«آگاه باشید! که ظلم سه گونه است: ظلمى که بخشیده نمى‏شود و ظلمى که تا مجازات نشود رها نمى‏گردد و ظلمى که بخشیده مى‏شود؛ اما ظلمى که بخشیده نمى‏شود شرک به خداوند است. خداوند، مى‏گوید: همانا خدا کسى را که به او شرک ورزد نمى‏بخشد، اما ظلمى که بخشیده مى‏شود؛ ظلم انسان به خود هنگام بعضى لغزشها است و ظلمى که رها نمى‏گردد ظلم بنده نسبت به بنده است که قصاص در اینجا بسیار شدید است».[۵]

حق دیگران به قدرى در نزد خداوند بزرگ است که امام باقر در روایتى مى‏فرماید:

«کُلُّ ذَنبٍ یُکَفِّرُهُ القَتلُ فِى سَبیلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ الدَیْنَ، لا کَفّارَهَ لَهُ إلاّ اَداؤُهُ اَو یَقضِى صاحِبُهُ اَو یَعفُو الَّذِى لَهُ الحَقُّ»؛

«کشته شدن در راه خدا همه گناهان را مى‏پوشاند، مگر بدهکارى به مردم که کفاره‏اى ندارد، مگر اداى آن یا قضا نمودن آن و یا بخشش صاحب حق».[۶]

پیامبراکرم  در حدیثى دیگر درباره حق الناس مى‏فرماید:

«إِنَّ اللّهَ تَطَوَّلَ عَلى اَهلِ عَرَفاتِ یُباهِى بِهِم المَلائِکَهَ، یَقولُ: یا مَلائِکَتِى، اُنظُرُوا اِلى عِبادى شُعثا غُبرا. أَقبَلُوا یَضرِبُونَ اِلَىَّ مِن کُلِّ فَجٍ عَمیقٍ. فَاُشهِدُکُم أَنِّى قَد اَجِبتُ دُعاءَهُم و شَفِعتُ رَغبَتَهُم وَ وَهَبتُ مُسیِئَهُم لِمُحسِنِهِم و اَعطَیتُ مُحسِنَهُم جَمیعَ ما سَأَلَنِى غَیرَ التَّبِعاتِ الَّتِى بَینَهُم»؛

«خداوند بر اهل عرفات منت نهاده و به وجود آنان به ملائکه مباهات مى‏کند و مى‏گوید: اى ملائکه من! نگاه کنید به بندگان من که با وضعى ژولیده و غبارآلود در این‏جا از هر راه دورى گرد آمده‏اند. شما را شاهد مى‏گیرم که من دعاى اینان را اجابت کردم، درخواستهایشان را شفاعت نمودم و گناهکارانشان را به خاطر نیکوکاران آنان بخشیدم و به نیکوکاران آنان هرآنچه درخواست کردند عطا کردم، مگر آن حقوقى که بر عهده یکدیگر دارند».[۷]

عظمت عرفات و رحمت خداوند در این روز بر بندگانش به قدرى بزرگ است که با هیچ زمان و مکانى قابل مقایسه نیست. حتى در برخى روایات نقل شده که اگر خداوند گناه کسى را در ماه رمضان و شب قدر ـ که بالاتر از هزار شب است ـ نبخشد تا سال دیگر و شب قدرى دیگر نخواهد بخشید؛ مگر آنکه در عرفات حاضر شود. حتى در روایتى یکى از بزرگ‏ترین گناهان در این روز ناامیدى از رحمت و بخشش خدا دانسته شده است؛[۸] ولى با عظمتى که این سرزمین و اهل آن در پیشگاه خداوند دارد باز هم خداوند از گناه متجاوز به حقوق مردم، در این سرزمین نخواهد گذشت.

تعدى و تجاوز به حقوق دیگران عواقب و پیامدهاى ناگوارى نیز براى انسان در دنیا و آخرت به همراه دارد. امام صادق  در این باره مى‏فرماید:

«اِذا اَرادَ اَحَدُکُم اَن یُستَجابَ لَهُ فَلیُطَیِّب کَسبَهُ ولیَخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ و إِنَّ اللّهَ لا یَرفَعُ دُعاءَ عَبدٍ و فِى بَطنِهِ حَرامٌ اَو عِندَهُ مَظلِمَهٌ لاَِحَدٍ مِن خَلقِهِ»؛

«هرکس از شما خواسته باشد دعایش مستجاب شود باید کسبش را از مال حرام پاک کند و حق مردم را به آنها بدهد؛ زیرا دعاى کسى که شکمش از حرام پر شده و یا حقى از مردم بر عهده‏اش باشد به سوى خدا بالا نمى‏رود».[۹]

پیامبر اکرم  نیز مى‏فرماید:

«مَن حَبَسَ مِن اَخیِهِ المُسلِمِ شَیئا مِن حَقِّهِ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیه بَرکَهَ الرِّزقِ إلاّ أن یَتُوبَ»؛

«کسى که حق برادر مسلمانش را حبس کند و ندهد خداوند متعال برکت را از روزى او مى‏گیرد، مگر اینکه توبه کند».[۱۰]

آن حضرت در مورد پیامدهاى أُخروى تجاوز به حقوق دیگران فرمود:

«أتَدرونَ ما المُفلِسُ؟ فَقیلَ: المُفلِسُ فیِنا مَن لا دِرهَمَ لَهُ وَ لا مَتاعَ لَهُ، فَقالَ: المُفلِسُ مِن اُمَّتى مَن یَأتِى یَومَ القِیامَهِ بِصَلاهٍ و صِیامٍ و زَکاهٍ و یَأتِى قَد شَتَمَ وَ قَذَفَ هذا و أَکَلَ مالَ هذا و سَفِکَ دَمَ هذا و ضَرَبَ هذا، فَیُعطى هذا مِن حَسَناتِهِ، و هذا مِن حَسَناتِهِ. فإِن فَنِیَت حَسَناتُهُ قَبلَ أَن یُقضى عَلَیهِ أُخِذَ مِن خَطایاهُم فَطُرِحَت عَلَیهِ ثُمَّ طُرِحَ فِى‏النّارِ»؛

«آیا مى‏دانید مفلس کیست؟ گفتند: مفلس در نزد ما کسى است که نه پولى دارد و نا کالا و متاعى. حضرت فرمود: مفلس امت من کسى است که با داشتن نماز و زکات و روزه به عرصه محشر وارد مى‏شود؛ اما کسانى که وى به آنان فحش داده و یا مال آنان را خورده یا خون آنان را ریخته و یا آنان را کتک زده، به وى هجوم مى‏آورند و هر یک بخشى از اعمال نیک او را برمى‏دارند، و اگر اعمال نیکش بیش از آن که حقوق آنان را ادا نماید تمام شود از گناهان آنان برداشته مى‏شود و به حساب او مى‏گذارند؛ سپس او را در آتش مى‏افکنند».[۱۱]

کوچک نشمردن حقوق دیگران

حق مردم، همیشه حق آنان است؛ هرچند کوچک و اندک باشد و تا انسان رضایت صاحب حق را بدست نیاورد، حق تصرف در آن را ندارد. متأسفانه بسیار دیده مى‏شود که کسانى، حتى بعضى از آنان که نسبت به حرمت تجاوز به حقوق دیگران آگاهى دارند و آن را مراعات مى‏کنند، در مورد حقوق اندک و ناچیز کوتاهى مى‏کنند و با بى‏اعتنایى از کنار آن مى‏گذرند که امروزه این امر را در بسیارى از موارد مى‏توان مشاهده کرد. در حالى که حق دیگرى حق او است و انسان موظف است آن را رعایت نماید.

مؤمنان باید به این امر توجّه داشته باشند که حسابرسى خداوند در قیامت با کیلو و خروار نیست؛ بلکه با «خردل» و «ذرّه» است! یعنى انسان به اندازه دانه خردل و یا حتى ذرّه‏اى حق دیگرى را ضایع نماید خداوند در قیامت آن را حاضر و محاسبه خواهد کرد.

قرآن کریم در این باره مى‏گوید:

«… اِن تَکُ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلٍ فَتَکُن فى صَخرَهٍ اَو فِى السَّمـوتِ اَو فِى الاَرضِ یَأتِ بِهَا اللّهُ»؛

«اگر به اندازه سنگینى دانه خردل، کار نیک یا بد باشد و این کار نیک یا بد در دل سنگى در آسمان و زمین باشد، خداوند در قیامت آن را براى محاسبه حاضر خواهد کرد».[۱۲]

«خردل»؛ گیاهى است که دانه‏هاى سیاه و بسیار کوچکى دارد؛ به گونه‏اى که در کوچکى ضرب المثل شده است[۱۳] و هرچیزى را که مى‏خواهند کوچک بودن آن را ثابت کنند به دانه خردل مثال مى‏زنند. در آیه‏اى دیگر قرآن از دانه خردل نیز کوچک‏تر مثال زده و مى‏گوید:

«فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ خَیرًا یَرَه * و مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَه»؛

«پس هرکس هم‏وزن ذره‏اى کار خیر کند آن را مى‏بیند و هرکس هم‏وزن ذره‏اى کار بد انجام دهد آن را نیز مى‏بیند».[۱۴]

امیرالمؤمنین على  نیز مى‏فرماید:

«اُقسِمُ لَسَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ  یَقولُ قَبلَ وَفاتِهِ بِساعَهٍ مِرارا ثَلاثا: یا اَباالحَسَنِ، اَدِّ الامانَهَ اِلَى البِرِّ وَالفاجِرِ فیِما جَلَّ و قَلَّ حَتّى فِى الخَیطِ والمِخیَطِ»؛

«سوگند مى‏خورم که رسول خدا ساعتى قبل از وفات خود سه مرتبه به من فرمود: اى اباالحسن! امانت مردم را ـ زیاد باشد یا کم ـ به آنان باز گردان، حتى اگر نخ یا سوزنى باشد».[۱۵]

اگر سیره و احوال بزرگان را مطالعه کنیم، مى‏بینیم در همه کارها به خصوص در رعایت حقوق دیگران ـ هرچند اندک و حقیر باشد ـ بسیار دقیق بوده و آن را کاملاً رعایت مى‏کرده‏اند.

در اینجا به یک نمونه از سیره آنان اشاره مى‏کنیم:

مرحوم مقدس اردبیلى

مرحوم مقدس اردبیلى؛ یکى از علماى بزرگ و اهل تقوا و ورع بود. در یکى از سفرهایى که این مرد بزرگ به مقصد کاظمین داشت، شخصى خدمت ایشان رسید و گفت: این نامه را هم به شخصى در کاظمین برسانید.

مرحوم مقدس اردبیلى وقتى نامه را گرفت. سوار بر الاغى که کرایه کرده بود نشد و الاغ را جلوى خود راند و خود در پشت سر الاغ و با پاى پیاده این سفر را طى کرد. وقتى علت این کار را سؤال کردند، او فرمود: چون از صاحب الاغ اجازه نگرفته بودم که این نامه را هم با خود حمل کنم مجبور شدم با پاى پیاده این سفر را طى کنم».[۱۶]

البته بردن یک نامه از دیگرى و مانند آن، همراه مرکب و وسیله مورد اجاره از جهت شرع ایرادى ندارد و این کار مرحوم مقدس اردبیلى یک نوع احتیاط ویژه و حکایت از ورع و تقواى فوق العاده او دارد؛ بنابراین چنین اعمالى براى انسانهاى معمولى لزومى ندارد؛ لیکن حکایت مذکور، این هشدار را به ما مى‏دهد که وقتى بزرگان در مورد حق‏الناس و اموال دیگران این‏قدر احتیاط مى‏کنند که به دلیل اجازه نگرفتن از صاحب مرکب، راه طولانى را پیاده طى مى‏کنند ما حداقل نسبت به اموال و حقوق مورد توجه دیگران دقت و مراقبت لازم را داشته باشیم و حق مسلم و قابل توجه آنان را ضایع نکنیم.

راه توبه از تضییع حقّ‏النّاس

خداوند از گناه فردى که به حقوق الهى تجاوز نموده و یا به خود ظلم کرده با استغفار و توبه مى‏گذرد؛ اما از گناه کسانى که به حقوق دیگران تعدى کرده‏اند، نخواهد گذشت؛ مگر اینکه علاوه بر پشیمانى و توبه، حقوق دیگران را ادا و یا رضایت آنان را به دست آورد.

پیامبر اکرم  در این‏باره مى‏فرماید:

«مَن کانَت لاَِخیِهِ عِندَهُ مَظلِمَهٌ فِى عِرضٍ اَو مالٍ فَلیَستَحِلَّها مِن قَبلِ اَن یَأتِىَ یَومٌ لَیسَ هُناکَ دِرهَمٌ و لا دِینارٌ فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَاِن لَم تَکُن لَهُ حَسَناتٌ أُخِذَ مِن سَیِّئاتِ صاحِبِه فَزیدَت عَلى سَیِّئاتِهِ»؛

«هرکس حقى از برادر مؤمنش بر عهده دارد، باید در همین دنیا و قبل از روزى که درهم و دینارى در آن روز نیست، حلالیت بطلبد، در غیر این صورت از اعمال نیک او در آخرت برداشته مى‏شود. اگر کار نیکى نداشته باشد از گناهان صاحب حق برداشته مى‏شود و بر گناهان او افزوده مى‏گردد».[۱۷]

شخصى به امام صادق  عرض کرد:

«إِنّى لَم اَزَل والِیا مُنذُ زَمَنِ الحَجّاجِ اِلى یَومِى هذا، فَهَل لِى مِن تَوبَهٍ؟ قالَ: فَسَکَتَ، ثُمَّ اُعِدتُ عَلَیهِ، فَقالَ: لا حَتّى تُوَدِّى اِلى کُلِّ ذِى حَقٍّ حَقَّهُ»؛

«من پیوسته از زمان حَجّاج، والى و فرماندار حکومت بودم. آیا راهى براى توبه کردن من هست؟ امام سکوت فرمود. سائل گوید: دو مرتبه سؤالم را تکرار کردم. امام فرمود: خیر، مگر اینکه تمام حقوقى را که ضایع کردى ادا نمایى».[۱۸]

قرآن کریم نیز در آیات متعددى ـ که به توبه اشاره کرده ـ از اصلاح سخن به میان آورده است؛ در آیه ۳۹ سوره مائده مى‏فرماید:

«فَمَن تابَ مِن بَعدِ ظُـلمِهِ واَصلَحَ فَاِنَّ اللّهَ یَتوبُ عَلَیهِ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم»؛

«امّا آن‏کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید خداوند توبه او را مى‏پذیرد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».[۱۹]

واژه «اصلاح» بعد از توبه از گناه ـ که در آیه یاد شده و آیات متعدد دیگر ذکر شده ـ اشاره به جبران برخى از گناهان از جمله گناه تجاوز به حقوق دیگران دارد که اگر فردى قصد توبه حقیقى دارد باید در همین دنیا گذشته خود را جبران کند و رضایت صاحب حق را به دست آورد.

بر این اساس، اگر شخصى مالى را از کسى غصب کرده و یا ظلمى به او نموده و آن شخص را مى‏شناسد نزد او برود و مال او را به او برگرداند و از ظلمى که به او روا داشته طلب بخشش کند. اگر مالى از دیگران خورده ولى آنان را نمى‏شناسد مى‏تواند از جانب آنان به فقرا صدقه بدهد و اگر انسان حق دیگرى را از مردم ضایع کرده مانند اینکه آبروى شخصى را ریخته است در صورت دسترسى به صاحب حق باید از او حلالیت بطلبد و اگر به او دسترسى ندارد مى‏تواند براى او استغفار کند و از خداوند براى وى طلب آمرزش نماید که طبق برخى روایات، استغفار براى صاحب حق در دنیا به منزله کفاره گناهان او محسوب مى‏شود و بدین وسیله خداوند از گناهان آنان مى‏گذرد.

پیامبر اکرم در این باره فرمود:

«مَن ظَلَم اَحَدا فَفاتَهُ فَلیَستَغفِرِ اللّهَ لَهُ عَزَّوَجلَّ فَاِنَّهُ کَفارَهٌ لَهُ»؛ «کسى که ظلمى به کسى کرده و به آن کس دسترسى ندارد، باید براى او استغفار نماید و استغفار، کفاره گناه او است».[۲۰]

آن حضرت در مورد گناه غیبت نیز مى‏فرماید:

«اِذا اِغتابَ اَحَدُکُم أَخاهُ فَلیَستَغفِر اللّهَ، فَاِنَّها کَفّارَهٌ لَهُ»؛

«هرگاه یکى از شما غیبت برادر مؤمن خود را کرد پس باید براى او استغفار نماید؛ زیرا استغفار کفاره غیبت اوست».[۲۱]

علاوه بر این در برخى از روایات و ادعیه آمده است که اگر کسى نتوانست در دنیا حق دیگران را به آن بازگرداند و یا رضایت آنان را بدست آورد مى‏تواند از خداوند متعال درخواست نماید تا در قیامت صاحبان حق را از او راضى گرداند[۲۲]؛ زیرا خداوند مالک و صاحب اختیار همه انسانها و اموال و حقوق آنهاست و او مى‏تواند با دادن عوض و یا بدون عوض به بندگان آنان را از او راضى گرداند. البته این امر باید در آخرین مرحله باشد به این معنا که اگر بعد از تلاش و کوشش به هر دلیل نتوانست حق صاحبان را به آنان بازگرداند و یا رضایت آنان را جلب نماید در نهایت متوسل به مالک و صاحب اصلى حقوق گردد و از او بخواهد که صاحبان حقوق را در قیامت از او راضى گرداند.

وظیفه صاحبان حق

تاکنون سخن در این بود که انسان نباید به حقوق دیگران تجاوز نماید و اگر بر اثر غفلت یا کوتاهى یا تعمد به حقوق دیگرى تجاوز کرد، باید آن را جبران نماید و رضایت صاحبان حق را به دست آورد؛ اما صاحبان حقوق در مقابل کسانى که به آنان ظلم کرده و حقى از حقوق آنان را ضایع نموده‏اند چه وظیفه‏اى دارند؟ آیا بر آنان نیز واجب است که حتما حق خود را مطالبه نمایند یا خیر؟

وقتى در مورد این موضوع به آیات قرآن و روایات اسلامى مراجعه مى‏کنیم، مى‏بینیم برعکس آنچه اسلام با تأکید فراوان ضایع کنندگان حقوق دیگران را به رعایت حق‏الناس و جبران آن فرمان داده است، در مقابل، صاحبان حق را به عفو و چشم‏پوشى از حق شخصى خود دعوت کرده است و شاید کمتر آیه و روایتى داشته باشیم که صحبت از احقاق حق باشد، و در کنار آن از گذشت و عفو از این حقوق ضایع شده، سخنى به میان نیامده باشد حتى اگر آن حق، کشتن بهترین عزیز انسان توسط دیگرى باشد.

قرآن کریم در این باره مى‏فرماید:

«و جَزؤُا سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثلُها فَمَن عَفا واَصلَحَ فَاَجرُهُ عَلَى اللّهِ»؛

«کیفر بدى همانند بدى است؛ اما هرکس گذشت و اصلاح نماید پاداش او با خداست».[۲۳]

در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید:

«ولْیَعفوا ولیَصفَحوا اَلا تُحِبّونَ اَن یَغفِرَ اللّهُ لَکُم واللّهُ غَفورٌ رَحیم»؛

«کسانى که به آنان ظلم شده باید عفو کنند و چشم بپوشند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد و خداوند بخشنده و مهربان است».[۲۴]

در آیه‏اى دیگر در مورد متجاوزان به جان انسانها ـ که از بالاترین ظلمهاى دنیوى محسوب مى‏شود ـ خداوند ابتدا قصاص را حق صاحبان خون دانسته، ولى در پایان  مى‏گوید:

«فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفّارَهٌ لَهُ»؛ «کسى که از حق قصاص صرف نظر نماید، این گذشت؛ کفاره گناهان او محسوب مى‏شود».[۲۵]

در روایات اسلامى نیز بر گذشت از حقوق شخصى تأکید فراوان شده است؛

پیامبر اکرم فرمود:

«تَجاوَزُوا عَن ذُنُوبِ النّاسِ یَدفَعُ اللّهُ عَنکُم بِذلِکَ عَذابَ النّارِ»؛

«از گناهان مردم نسبت به خودتان بگذرید تا خداوند بدین وسیله عذاب آتش را از شما دفع کند».[۲۶]

امام زین العابدین  نیز مى‏فرماید: «حَقُّ مَن اَساءَکَ اَن تَغفِرَ عَنهُ»؛ «حق کسى که به تو بدى کرده این است که از گناه او بگذرى».[۲۷]

قرآن کریم یک گام از این نیز جلوتر نهاده و مسلمانان را به نیکى کردن و احسان به ظالم و متجاوز به حقوق دیگران سفارش نموده است:

«ولا تَستَوِى الحَسَنَهُ ولاَ السَّیِّئَهُ اِدفَع بِالَّتى هِىَ اَحسَنُ فَاِذا الَّذى بَینَکَ وبَینَهُ عَدوَهٌ کَاَنَّهُ ولِىٌّ حَمیم»؛

«هرگز نیکى و بدى یکسان نیست؛ بدى را با نیکى دفع کن، آنگاه خواهى دید همان کسى که میان تو و او دشمنى است به دوستى صمیمى و گرم تبدیل مى‏گردد».[۲۸]

بنابراین در مقابل بدى دیگران به انسان و تضییع حقوق شخصى نه تنها انسان باید گذشت نماید، بلکه گاه باید بدى دیگران را با خوبى پاسخ گوید؛ مثلاً اگر کسى به انسان فحش بدهد انسان بهتر است به او سلام کند! اگر فردى بدى انسانى را جلوى دیگران نقل مى‏کند انسان خوبیهاى او را بیان و آشکار نماید. اگر کسى این‏گونه عمل نماید و بدى دیگران را با خوبى پاسخ بدهد هم آثار نیک دنیوى براى او در پى خواهد داشت و هم آثار نیک اخروى. آثار دنیوى این عمل ـ چنان‏که در آیه مذکور بدان اشاره شده ـ این است که افزون بر اینکه این کار باعث مى‏گردد تا خداوند از گناهان انسان بگذرد و انسان را مورد عفو و بخشش قرار دهد؛ کینه‏ها و دشمنیها را برطرف مى‏کند و جاى خود را به محبت و دوستى مى‏دهد.

این عمل اختصاص به افراد زنده و کسانى که مى‏شناسیم ندارد. بلکه فرد مؤمن و مسلمان باید از گناه تمام کسانى که به او ظلم و بدى کرده‏اند، ـ هرچند آنان را نمى‏شناسد ـ بگذرد و نباید حاضر شود که فردى به خاطر او به جهت کوتاهى و غفلتى که کرده در معرض عذاب دردناک الهى قرار گیرد؛ به ویژه اگر کسى که به ما ظلم کرده و از دنیا رفته باشد؛ که چنین فردى نیاز بیشترى به عفو و گذشت ما دارد؛ زیرا دست او از دنیا کوتاه شده است و نمى‏تواند رضایت صاحبان حقوق را کسب نماید. از این‏رو اقتضا مى‏کند که صاحبان حق، نه تنها از حق خود گذشت نمایند، بلکه به توصیه قرآن کریم بدى این افراد را با خوبى پاسخ دهند و براى آنان طلب عفو و آمرزش نمایند.

البته آن جا که سکوت در مقابل بدیهاى دیگران و گذشت از آن موجب شود که آنان به گناه خود و تضییع حقوق دیگر افراد ادامه دهند، در اینجا سکوت یا گذشت جایز نیست.

[۱]. دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۵۶٫

[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۲۲۳؛ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۴۱۵٫

[۳]. وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۱۲ و ۲۱۳؛ بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۳۶٫

[۴]. عیون‏الحکم والمواعظ، ص ۲۲۳٫

[۵]. نهج‏البلاغه، خ ۱۷۶٫

[۶]. الکافى، ج ۵، ص ۹۴؛ من لا یحضره‏الفقیه، ج ۳، ص ۳۷۸٫

[۷]. مجمع الزوائد، ج ۳، ص ۲۵۷٫

[۸]. مستدرک‏الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۰٫

[۹]. بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۲۱؛ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۸۷۴٫

[۱۰]. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۵؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۳۲۵٫

[۱۱]. بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۶؛ میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۴۴۴٫

[۱۲]. لقمان ۳۱ ۱۶٫

[۱۳]. تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۵۱٫

[۱۴]. زلزال ۹۹ ۷ ـ ۸٫

[۱۵]. تحف العقول، ص ۱۷۵؛ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۷۳٫

[۱۶]. داستانهایى از حق الناس، ص ۶۱ با اندکى تصرف.

[۱۷]. مسند احمد، ج ۲، ص ۴۳۵؛ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۴۳٫

[۱۸]. وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۵۲٫

[۱۹]. مائده ۵ ۳۹٫

[۲۰]. الکافى،ج ۲ ۳۳۴؛ الاختصاص، ص ۲۳۵٫

[۲۱]. کنزالعمال، ج ۳، ص ۵۸۸؛ میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۳۴۰٫

[۲۲]. مکارم الاخلاق، ص ۲۹۵؛ بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۰۴٫

[۲۳]. شورى ۴۲ ۴۰٫

[۲۴]. نور ۳۴ ۲۲٫

[۲۵]. مائده ۵ ۴۵٫

[۲۶]. میزان الحکمه، ج ۳، ص ۲۰۱۳٫

[۲۷]. همان، ص ۲۰۱۵٫

[۲۸]. فصلت ۴۱ ۳۴٫

منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

http://shiastudies.com/fa

اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران. اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران. اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران . اوصاف شیعیان: رعایت حقوق دیگران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.