اوصاف شیعیان: زیارت امام حسین

زیارت امام حسین

امام صادق  فرمود:

«مَن لَم یَأتِ قَبرَ الحُسینِ و هُوَ یَزعَمُ أَنَّهُ لَنا شیِعَهٌ حَتّى یَموتَ فَلَیسَ هُوَ لَنا بِشیِعَهٍ»؛

«کسى که خود را شیعه ما مى‏پندارد، ولى تا هنگام مرگ به زیارت امام حسین نمى‏رود، شیعه [واقعى ]ما نیست.»[۱]

در روایتى دیگر آن حضرت فرمود:

«عَجَبٌ لاَِقوامٍ یَزعُمُونَ أَنَّهُم شیِعَهٌ لَنا، یُقالُ: إِنَّ اَحَدَهُم یَمُرُّ بِهِ دَهرُهُ لا یَأتِى قَبرَ الحُسینِ جَفاءً مِنهُ و تَهاوُنا و عَجزا و کَسَلاً»؛

«در تعجبم از مردمى که گمان مى‏کنند شیعه ما هستند؛ اما در مورد آنان گفته مى‏شود که عمرشان تمام مى‏شود، اما از روى جفا یا بى‏مبالاتى یا تنبلى به زیارت امام حسین نمى‏روند».[۲]

زیارت امام حسین واجب یا مستحب مؤکّد؟

زیارت هریک از قبور اهل بیت از اعمال ارزشمندى است که در شریعت اسلام، بسیار بدان تأکید و سفارش شده است. در این میان، زیارت قبر امام حسین  به جهت حادثه عظیمى که براى آن حضرت در تاریخ اتفاق افتاد و منشأ تقویت دین و حرکت و جوشش تشیع گردید و نیز ظلمى که بر او و خاندان او روا داشتند، اهمیت ویژه‏اى دارد؛ و روایات فراوانى شیعیان مأمور شده‏اند که آن حضرت را از نزدیک زیارت نمایند.

امام باقر  در روایتى مى‏فرماید:

«مُروُا شیِعَتَنا بِزیارَهِ قَبرِ الحُسینِ فَاِنَّ اِتیانَهُ مُفتَرَضٌ عَلى کُلِّ مُؤمِنٍ یُقِرُّ لِلحُسینِ بِالاِمامَهِ مِنَ اللّهِ عَزَّوجَلَّ»؛

«شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین  امر و سفارش نمایید؛ زیرا رفتن به زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى، که به امامت آن حضرت از جانب خدا اقرار کرده، واجب است».[۳]

امام صادق  نیز در این باره مى‏فرماید:

«لَو أَنَّ اَحَدَکُم حَجَّ دَهرَهُ ثُمَّ لَم یَزُرِ الحُسینَ  لَکانَ تارِکا حَقّا مِن حُقوقِ رَسُولِ اللّهِ  لِأَنَّ حَقَّ رَسولِ اللّهِ فَریضَهٌ مِنَ اللّهِ، واجِبَهٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ»؛

«اگر کسى تمام عمر خود را به حج برود، اما به زیارت قبر امام حسین  نرود حقى از حقوق پیامبر اکرم  را ترک کرده است و حق رسول خدا تکلیفى است که خداوند بر هر مسلمانى واجب کرده است».[۴]

با توجّه به روایات مذکور، آیا رفتن به زیارت قبور امام حسین و ائمه دیگر واجب است یا مستحب؟ برخى از فقهاى امامیه از جمله مرحوم شیخ حرّ عاملى در کتاب شریف «وسائل‏الشیعه» ابوابى به نام «باب وجوب زیاره الحسین والائمه على شیعتهم کفایه»[۵] و «باب تأکّد زیاره‏الحسین‏بن على  و وجوبها کفایه»[۶] آورده و با ذکر روایات متعدد بر وجوب کفایى زیارت هر یک از ائمه فتوا داده است.

اما دیگر فقیهان امامیه با توجه به روایات دیگرى که در این باره وارد شده، روایات یاد شده را بر استحباب مؤکد حمل نموده‏اند و زیارت قبور اهل‏بیت  را مستحب مؤکد مى‏دانند، نه واجب.[۷]

در هر صورت، رفتن به زیارت قبور ائمه، به ویژه قبر امام حسین ، نشانه محبت و ارادت شیعیان به امامان و پیشوایان معصوم خود و حلقه وصلى بین آنان است و محب و پیرو واقعى کسى است که این ارادت و پیروى خود به این خاندان را در عمل و آشکارا ثابت نماید؛ وگرنه ادعاى تشیع ـ بدون اینکه نشانه عملى بر محبت و ارادت خود داشته باشد ـ سودى ندارد. بنابراین اهل بیت  در روایات متعدد ـ که به دو روایت در آغاز بحث اشاره کردیم ـ رفتن به زیارت قبر امام حسین  را از نشانه‏هاى شیعه دانسته‏اند و کسانى را که زیارت آن حضرت را [بدون عذر و محدودیت] در طول دوران حیات خویش ترک مى‏کنند، مورد مذمت و نکوهش قرار داده‏اند و آنان را از زمره شیعیان واقعى خود خارج دانسته‏اند.

البته چنان که در روایت دوم بدان اشاره شد، نکوهش این دسته از شیعیان از سوى اهل‏بیت  و نفى اسم شیعه از آنان مربوط به کسانى است که امکانات رفتن به زیارت آن حضرت براى‏شان فراهم است؛ اما به علّت جفا و ظلمى که به امام حسین  روا مى‏دارند و یا زیارت آن حضرت را بى‏اهمیت و سبک مى‏شمارند و یا انسانهایى تنبل و بى‏تحرک‏اند، زیارت آن بزرگوار را ترک مى‏کنند. طبیعى است آن دسته از شیعیانى که امکان تشرف به بارگاه آن حضرت براى‏شان میسر نیست و موانع مختلفى اعم از مادى و معنوى در مسیر آنان قرار دارد، چنین مذمتى متوجه آنان نیست.

فضیلت و ثواب زیارت امام حسین

روایاتى که از پیامبراکرم و اهل‏بیت  درباره ثواب و فضیلت رفتن به کربلا و زیارت قبر امام سوم شیعیان نقل شده، به قدرى فراوان است که اگر بخواهیم همه آنها را در این بحث ذکر کنیم، کتابى مستقل مى‏شود؛ به همین دلیل، تنها تعدادى از روایاتى را که نشانگر عظمت و پاداش بسیار زیارت آن حضرت است، نقل مى‏کنیم:

پیامبر اکرم  پس از آنکه از شهادت امام حسین  خبر داد، فرمود:

«مَن زارَهُ عارِفا بِحَقِّهِ کَتَبَ اللّهَ لَه ثَوابَ أَلفِ حَجَّهٍ و اَلفِ عُمرَهِ، أَلا و مَن زارَهُ فَقَد زارَنِى و مَن زارَنِى فَکَأَنَّما زارَ اللّهَ و حَقٌّ عَلَى اللّهِ أَن لا یُعَذِّبَهُ بِالنّارِ، أَلا و إِنَّ الاِجابَهَ تَحتَ قُبَّتِهِ والشَّفاءَ فِى تُربَتِهِ»؛

«کسى که حسین  را زیارت کند، در حالى که عارف به حق اوست، خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره براى او مى‏نویسد. آگاه باشید! هرکس حسین را زیارت کند مرا زیارت کرده و کسى که مرا زیارت نماید، گویا خدا را زیارت کرده و بر خداوند است که او را در آتش عذاب نکند. آگاه باشید! که اجابت دعا زیر گنبد حسین است و شفاى دردها در خاک قبر حسین است».[۸]

حضرت امام موسى‏بن جعفر  نیز فرمود:

«اَدنى ما یُثابُ بِهِ زائِرُ الحُسینِ بِشاطِى الفُراتِ اِذا عَرَفَ حَقَّهُ و حُرمَتَهُ و وِلایَتَهُ أَن یُغفَرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ و ما تَأَخَّرَ»؛

«کمترین ثواب زائر حسین در کنار فرات ـ که حق و حرمت و ولایت آن حضرت را بشناسد ـ این است که گناهان گذشته و آینده او بخشیده مى‏شود».[۹]

«معاویه بن وهب» ـ یکى از اصحاب امام صادق  ـ مى‏گوید:

«روزى به منزل امام صادق  رفتم و اجازه ورود خواستم. پس از وارد شدن به منزل آن حضرت، داخل اتاق امام صادق  شدم، دیدم امام مشغول نماز است. نشستم تا نمازشان را به پایان برسانند. امام در حالى که مشغول نماز بودند دستشان را به دعا بلند کردند و دعاى فراوانى در حق زائران قبر اباعبدالله کردند: براى دنیایشان، آخرتشان، حفظ آنان از انواع بلاها، حفظ آنان از شر شیطان، بخشش گناهانشان در قیامت، علو درجاتشان در بهشت و دعاهاى فراوان دیگر؛ به‏گونه‏اى که من به شوق افتادم. پس از پایان نماز به آن حضرت عرض کردم: یابن رسول‏اللّه‏! با این همه دعایى که شما براى زائران حسین کردید اگر اینان خدا را نیز نمى‏شناختند، خداوند گناهان آنان را مى‏بخشید. به خدا سوگند! دوست داشتم به زیارت آن حضرت مى‏رفتم؛ ولى به حج نمى‏رفتم. امام  فرمود: چه چیز تو را از رفتن به زیارت حسین بازمى‏دارد؟ سپس فرمود: اى معاویه! زیارت امام حسین را رها نکن. من گفتم: تا کنون نمى‏دانستم که زیارت آن حضرت این همه ثواب دارد. امام  فرمود: کسانى که در آسمانها براى زائر قبر حسین دعا مى‏کنند بیش از کسانى هستند که بر روى زمین براى آنان دعا مى‏کنند. سپس حضرت در پایان فرمودند:

اَما تُحِبُّ اَن یَرَى اللّهُ شَخصَکَ و سَوادَکَ فیِمَن یَدعُو لَهُ رَسُولُ اللّهِ و عَلىٌّ و فاطِمَهُ والأَئِمَّهُ اَما تُحِبُّ اَن تَکونَ غَدَا مِمَّن تُصافِحُهُ المَلائِکَهُ؟ اَما تُحِبُّ اَن تَکونَ غَدا فیِمَن یَخرُجُ و لَیسَ لَهُ ذَنبٌ فَیُتبَعَ بِهِ؟ اَما تُحِبُّ اَن تَکونَ غَدا مِمّا یُصافِحُ رَسُولَ اللّهِ ؟»؛

«اى معاویه! آیا دوست ندارى که خداوند نام تو را در میان کسانى ببیند که رسول‏الله و على و فاطمه و تمام ائمه براى او دعا مى‏کنند؟ آیا دوست ندارى از کسانى باشى که ملائکه الهى با او مصافحه مى‏کنند؟ آیا دوست ندارى در میان کسانى باشى که فرداى قیامت بدون گناه از قبر خارج مى‏شوند؟ آیا دوست ندارى که فرداى قیامت رسول خدا با تو مصافحه نماید؟».[۱۰]

در روایتى دیگر امام باقر  فرمود:

«لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فِى زِیارَهِ الحُسَینِ مِنَ الفَضلِ لَماتُوا شَوقا و تَقَطَّعَت اَنفُسُهُم عَلَیهِ حَسَراتٍ، قُلتُ: و ما فِیهِ؟ قال: مَن زارَهُ شَوقا اِلَیهِ کَتَبَ اللّهِ لَهُ اَلفَ حَجَّهٍ مُتَقَبَّلَهٍ و اَلفَ عُمرَهٍ مَبرُورَهٍ و اَجرَ اَلفِ شَهیدٍ مِن شُهداءِ بَدرٍ و اَجرَ اَلفِ صائِمٍ و ثَوابَ اَلفِ صَدَقَهٍ مَقبُولَهٍ و ثَوابَ اَلفِ نَسَمَهٍ اُریدَ بِها وَجهُ اللّهِ … و یُعطى لَهُ یَومَ القِیامَهِ نورا یُضِى‏ءُ لِنورِهِ ما بَینَ المَشرِقِ والمَغرِبِ و یُنادِى مُنادٍ، هذا مِن زُوّارِ قَبرِ الحُسینِ بنِ عَلىٍ شَوقا اِلَیهِ، فَلا یَبقِى اَحَدٌ فِى القِیامَهِ إلاّ تَمَنّى یَومَئِذٍ أَنَّهُ کانَ مِن زُوّارِ الحُسینِ بنِ عَلىٍ علیهماالسلام»؛

«اگر مردم ثواب و فضیلت زیارت امام حسین  را مى‏دانستند، هر آینه از خوشحالى مى‏مردند و جانهایشان از حسرت نرسیدن به این ثواب قطعه قطعه مى‏شد. راوى گوید: به امام گفتم: زیارت آن حضرت چقدر ثواب دارد؟ امام فرمود: هرکس امام حسین را با اشتیاق زیارت نماید، خداوند ثواب هزار حج و عمره قبول شده و هزار شهید از شهداى بدر و هزار روزه‏دار و هزار صدقه قبول شده و هزار بنده‏اى که در راه خدا آزاد مى‏شود، به او خواهد داد و در قیامت به او نورى داده مى‏شود که مشرق و مغرب زمین را روشن مى‏کند و منادى ندا مى‏دهد که این نور زائر قبر حسین است که با اشتیاق به زیارتش رفته است. وقتى مردم این را مى‏شنوند احدى در قیامت باقى نمى‏ماند جز اینکه آرزو مى‏کند که اى کاش از زائران قبر امام حسین مى‏بود!»[۱۱]

روایاتى که درباره فضیلت و ثواب فراوان زیارت امام حسین  بیان شد، بخش اندکى از روایات پرشمارى است که در این باره از رسول اکرم و اهل بیت  نقل گردیده است.

در پایان این بخش، لازم است درباره این روایات و امثال آنها که در مورد ثواب اعمال خیر در کتب حدیثى شیعه و اهل‏سنّت وارد شده به دو نکته اشاره کنیم:

نکته اول: در مورد تفاوت و نوع این پاداشهاست؛ به این معنا که مشاهده مى‏کنیم گاه در روایات اسلامى براى یک عمل خیر پاداشهاى مختلفى ذکر شده است مثلاً در روایتى، ثواب زیارت امام حسین   معادل یک حج و عمره دانسته شده؛ در روایتى دیگر زیارت آن حضرت، معادل یکصد حج شمرده شده و در روایتى نیز ثواب آن، معادل هزار حج و عمره قرارداده شده است؛ همین‏طور در دیگر اعمال خیر مشاهده مى‏شود که ثوابهاى مختلفى براى یک عمل ذکر شده است. لذا این سؤال در ذهن انسان به وجود مى‏آید که علت تفاوت این پاداشها چیست؟ و آیا این پاداشها تنها شامل تمام افرادى مى‏شود که به زیارت امام حسین و یا دیگر ائمه مى‏روند؟

در پاسخ باید گفت، علت تفاوت این پاداشها به نوع عمل، انگیزه و مراتب ایمان افراد و مقدار مشکلات و دشواریهایى که این افراد در انجام این اعمال متحمل مى‏شوند بستگى دارد؛ مثلاً زیارت امام حسین  براى عالم متقى ثوابى دارد و براى غیر او ثوابى دیگر؛ براى کسى که عارف به حق و امامت اهل بیت  باشد، ثوابى دارد و کسى که عارف به حق آنان نباشد و یا از معرفت و شناخت کمترى برخوردار باشد ثواب دیگرى دارد، چنان‏که ثواب کسى که در راه زیارت آن حضرت متحمّل مشقت شده بیشتر از فردى است که کمتر در این راه زحمت کشیده است و نیز ثواب زیارت فردى که عمل او از اخلاص بالاترى برخوردار است بیشتر از زائرى است که در عمل و زیارتش اخلاص کمترى دارد. اگر به روایاتى که درباره ثواب زیارت امام حسین و دیگر ائمه نظرى بیفکنیم مى‏بینیم برخى از همین ویژگیها در همین روایات ذکر شده است؛ مثلاً در برخى از آنها در مورد زائر امام حسین  آمده است: «عارفا بحقّه»؛ «زائرى که عارف به حق امام باشد»، یا «و هُوَ یَعلَمُ أَنَّهُ اِمامٌ مِن قَبِلِ اللّهِ مُفتَرضُ الطّاعَهِ عَلَى‏العِبادِ»؛ «زائر بداند که او امامى است که اطاعت او بر بندگان از طرف خداوند واجب است» و یا «عارِفا بِحَقِّهِ یَأتَمُّ بِه»؛ «زائر عارف به حق امام باشد و به او اقتدا کند» و مانند آنها.

از این قیدهاى ذکر شده استفاده مى‏شود که افرادى مى‏توانند همه این پاداشهاى عظیم را نصیب خود کنند که این شرطها را در خود عملى سازند؛ یعنى عارف به حق و جایگاه و حرمت اهل بیت باشند؛ آنان را امامى واجب الطاعه بدانند، در عمل به دستورات الهى به آنان اقتدا نمایند و…؛ در غیر این صورت، زیارت آنان از ثواب و اجر کمترى برخوردار خواهد بود و گاه نیز ممکن است عمل آنان هیچ اجر و پاداشى نداشته باشد!

نکته دوم: این است که به قدرى براى برخى از اعمال خیر از جمله زیارت قبر امام حسین  پاداشهاى بزرگ و فراوانى ذکر شده که گاه براى برخى انسانها قابل تحلیل نیست و آنان نمى‏توانند این مقدار ثواب را براى چنین عملى ـ که گاه زحمت بسیار اندکى براى انسان دارد ـ هضم نمایند و ممکن است براى این افراد ایجاد شک و شبهه نماید و آنان در صحت و درستى این احادیث تردید نمایند.

درباره دیدگاه چنین افرادى باید گفت: در حقیقت منشأ چنین شبهه‏اى ناشى از آن است که این گونه افراد، تقدیر و سنجش الهى و عالم دیگر را با سنجش خود و عالم مادیت مقایسه مى‏کنند و چنین پاداشهایى را با این عالم ناسازگار مى‏دانند؛ در حالى که ملاکهاى سنجش اعمال نزد خداوند و عالم غیب با دنیاى محدود مادیت بسیار متفاوت است. چه بسا عملى در چشم انسان مادى‏گرا کوچک و ساده جلوه مى‏کند، ولى نزد خداوند متعال و در عالم ملکوت از عظمت بسیار زیادى برخوردار باشد و خداوند براى انجام آن پاداش فراوانى در نظر گرفته باشد. افزون بر اینکه این پاداشها و ثوابها مربوط به عالم و ظرف دیگرى است که عقل و درک ما تا زمانى که در این عالم قرار داریم توان درک و فهم محدوده و میزان آن را ندارد، بنابراین، انسان نباید در موردى که از حیطه عقل و ادراک او خارج است، قضاوت نماید و اخبار کسانى را که از عالم آخرت آگاهى کامل دارند، نامتناسب با عقل خود بداند و یا آن را مردود شمارد. براى روشن‏تر شدن بیشتر این موضوع، به کلام حضرت امام خمینى(ره) در این باره اشاره مى‏کنیم:

«آنچه لازم است اشاره به آن، آن است که بعضى از نفوس ضعیفه غیر مطمئنه به امثال این ثوابهاى بسیار براى امور جزئیه خدشه مى‏کنند. غافل از آنکه اگر چیزى درنظر ما در این عالم کوچک آمد دلیل نمى‏شود که صورت غیبیه ملکوتیه آن نیز حقیر و ناچیز است. چه بسا باشد که موجود کوچکى ملکوت و باطن آن در کمال عظمت و بزرگى باشد؛ چنان‏که هیکل مقدس و صورت جسمانى رسول اکرم خاتم و نبى مکرم معظم یکى از موجودات کوچک این عالم بوده، ولى روح مقدسش محیط به ملک و ملکوت و واسطه ایجاد سماوات و ارضین بود؛ پس حکم کردن به حقارت و کوچکى چیزى به سبب صورت باطنى ملکوتى، فرع علم به عالم ملکوت و باطن اشیاء است و از براى امثال ماها حق این کلام نیست و ما باید چشم و گوشمان باز به فرمایشات علماى عالم آخرت یعنى انبیاء و اولیاء  باشد؛ و دیگر آن که بناى آن عالم بر تفضل و بسط رحمت غیر متناهیه حق ـ جل و علا ـ گذاشته شده است و تفضلات حق تعالى را حدّ و انتهایى نیست و استعباد از تفضل جواد على الاطلاق و صاحب رحمت غیر متناهیه از کمال جهل و نادانى است». حضرت امام خمینى «ره» در ادامه مى‏نویسد:

«اى عزیز! راجع به این‏گونه ثوابها اخبار و احادیث شریفه یکى و دوتا و ده تا نیست که انسان را مجال انکارى بماند؛ بلکه فوق حد تواتر است. جمیع کتب معتبره معتمده احادیث، مشحون از این نحو احادیث است. مثل آن است که ما به گوش خود از معصومین  شنیده باشیم و طورى نیست که باب تأویل را انسان مفتوح کند. پس این مطلبى که مطابق نصوص متواتره و مصادم با برهان هم نیست، بلکه با یک نحو برهان نیز موافق است. بى‏سبب انکار کردن از ضعف ایمان و کمال جهالت است. انسان باید در مقابل فرموده انبیاء و اولیاء تسلیم باشد. هیچ چیز براى استکمال انسانى بهتر از تسلیم پیش اولیاى حق نیست؛ خصوصاً در امورى که عقل براى کشف آنها راهى ندارد و جز از طریق وحى و رسالت براى فهم آنها راهى نیست. اگر انسان بخواهد عقل کوچک و اوهام و ظنون خود را دخالت دهد در امور غیبیه اخرویه و تعبدیه شرعیه، کارش منتهى مى‏شود به انکار مسلّمات و ضروریات، و کم کم از کم به زیاد و از پایین به بالا منجر مى‏شود. فرضاً شما در اخبار و سند آنها خدشه داشته باشید با آنکه مجال انکار نیست، در کتاب کریم الهى و قرآن مجید آسمانى که خدشه ندارید! در آنجا نیز امثال این ثوابها مذکور است؛ مثل قوله تعالى: «لَیلَهُ الْقَدرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر»؛ «شب قدر از هزار شب بهتر است.[۱۲] و…».[۱۳]

فلسفه زیارت

سؤالى که در اینجا مطرح است این است که علت رفتن به زیارت قبور اولیاى الهى چیست؟ و چرا اهل‏بیت  این همه شیعیان خود را سفارش و توصیه کرده‏اند که ارتباط خود را با قبور آنان قطع نکنند و هر وقت که براى آنان میسر شد ـ هرچند در شرایط سخت و دشوار ـ این قبور را از نزدیک زیارت نمایند؟

زیارت قبر امام حسین  و دیگر اولیاى الهى دلایل و رازهاى فراوانى دارد.

برخى از مهم‏ترین رازها و اهداف زیارت آن بزرگواران به شرح ذیل است:

الف. تقرب به خداوند

یکى از روشهاى همه عقلاى عالم این است که وقتى مى‏خواهند به بزرگى نزدیک شده، محبت او را به خود جلب نمایند، ابتدا سراغ واسطه‏ها و وابستگانى مى‏روند که در نزد آن بزرگ تقرب دارند و آن بزرگ به آنان علاقه و محبت ویژه‏اى دارد؛ لذا با واسطه قرار دادن آن شخص، خود را به آن بزرگ مورد نظر خویش نزدیک مى‏سازند و اهدافى را که براى تحقق آن تلاش مى‏کنند با تمسک به آن واسطه و وارد شدن از طریق آنان محقق مى‏سازند.

نزدیک شدن به خداوند متعال نیز از این قاعده و سیره عقلا جدا نیست؛ اگر کسى مى‏خواهد به خداوند متعال نزدیک شود و ترحم خدا را نسبت به خود برانگیزد و کمک الهى را یاور و مددکار خود سازد، باید به وسیله‏هایى که در درگاه الهى قرب و منزلت دارند متوسل شود و از طریق آنان خود را به خداوند متعال نزدیک سازد. وسیله قرار دادن دیگران به درگاه خداوند آن‏قدر مهم است که خداوند، خود در قرآن کریم مؤمنان را نسبت به این امر فرمان داده است.

«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللّهَ وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَهَ وجـهِدوا فى سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحون»

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید، پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله‏اى براى تقرب به خدا انتخاب نمایید و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید».[۱۴]

در روایتى پیامبر اکرم  فرمود:

«نَحنُ الوَسیلهُ اِلى اللّهِ والوُصلَهُ اِلى رِضوانِ اللّهِ»؛ «ما وسیله به سوى خدا و حلقه اتصال به رضوان او هستیم».[۱۵]

در زیارت امیرالمؤمنین مى‏خوانیم:

«اَللّهُمَّ عَبدُکَ و زائِرُکَ مُتَقَرِّبٌ اِلیکَ بِزیارَهِ قَبرِ اَخِى رسولِکَ»؛ «خدایا بنده و زائر تو به وسیله زیارت قبر برادر رسولت به تو تقرب مى‏جوید».[۱۶]

در زیارت امام حسین  نیز چنین مى‏خوانیم:

«اَللّهُمَّ إِنّى اِلیکَ اَتَوَجَّهُ و اِلَیکَ تَوَجَّهتُ و اِلَیکَ خَرَجتُ و اِلَیکَ وَفَدتُ و بِخَیرِکَ تَعَرَّضتُ و بِزیارَهِ حَبیبِکَ تَقَرَّبتُ»؛

«خدایا من به سوى تو توجه مى‏کنم و به سوى تو رو کردم و به سوى تو خارج شدم و به سوى تو کوچ کردم و به وسیله خیر و احسان تو چنگ زدم و به زیارت حبیب و دوست تو به سوى تو تقرب جستم».[۱۷]

همچنین در روایات متعدد دیگرى و نیز ادعیه فراوان، از اهل‏بیت ، به عنوان «باب الله» یعنى درى که به سوى خدا باز مى‏شود یاد شده است؛ یعنى اگر کسى مى‏خواهد به خدا نزدیک شود و به او تقرب جوید باید از درب آن ـ که اهل بیت  و دیگر اولیاى الهى هستند ـ وارد شود.[۱۸]

بنابراین فلسفه عمده زیارت قبور اهل بیت ، تقرب به خدا و نزدیک شدن به اوست. زائر این قبور مطهره با زیارت اولیا و مقربان الهى و استمداد از ارواح مطهره آنان، در حقیقت خود را به خداوند سبحان نزدیک مى‏کند و بدین وسیله بر مقامات معنوى و الهى خود مى‏افزاید.

ب. ارتباط با حجت خدا و امام

هدف عمده دیگرى که اهل بیت شیعیان خود را به زیارت قبور اولیاى الهى موظف و ترغیب کرده‏اند، برقرارى پیوند و داشتن ارتباط با این حجتهاى الهى است. ارتباط با حجت خدا ـ که از بالاترین نعمتهاى خدا براى بشر است ـ باعث مى‏شود که انسان از دام شیاطین و هواهاى نفسانى نجات پیدا کند و به راه حق و هدایت رهنمون گردد. برهمین اساس شناخت حجت خدا و داشتن ارتباط با او در هر زمان و در همه احوال یکى از تکالیف بندگان خدا به ویژه مسلمانان و شیعیان است. قرآن کریم در آیات گوناگون، مؤمنان را به برقرارى پیوند و داشتن ارتباط با اولیاى الهى و اهل‏بیت  ترغیب و تشویق نموده است. در آیات ۲۲ و ۲۳ سوره رعد مى‏فرماید:

«والَّذینَ یَصِلونَ ما اَمَرَ اللّهُ بِهِ اَن یوصَلَ ویَخشَونَ رَبَّهُم ویَخافونَ سوءَ الحِساب *… اُولکَ لَهُم عُقبَى الدّار»؛

«آنها که پیوندهایى را، که خدا به آن امر کرده، برقرار مى‏سازند و از پروردگارشان و بدى حساب مى‏ترسند * … براى آنان پایان نیکى است».[۱۹]

در روایات متعددى که از اهل‏بیت  نقل شده، یکى از مصادیق برقرارى پیوند ـ که آیه یاد شده به آن اشاره کرده ـ پیوند با رحم آل محمد یعنى اهل بیت  دانسته شده است[۲۰] و ارتباط با این خاندان، مخصوص دوران حیات آنان نیست؛ بلکه زمان شهادت و مرگ ظاهرى آنان را نیز شامل مى‏شود؛ زیرا مرگ و حیات اولیاى الهى و معصومین با یکدیگر تفاوتى ندارد. آنان بعد از شهادت نیز همانند دوران حیات خویش محیط بر عالم و تمام انسانها هستند. سخن دیگران را مى‏شنوند و کلام‏شان را پاسخ مى‏دهند و تمام مشکلات را مى‏توانند برطرف سازند؛ بنابراین شیعیان همچنان که در زمان حیات این خاندان با آنان ارتباط داشته‏اند، بعد از شهادت آنان نیز وظیفه دارند تا از طریق زیارت قبور با آنها ارتباط داشته باشند.

افزون بر این، زیارت قبور اهل بیت عمل به عهد و پیمانى است که بین شیعیان و امامان آنان بسته شده است.

امام رضا  در این باره مى‏فرماید:

«اِنَّ لِکُلِّ اِمامٍ عَهدا فِى عُنُقِ اَولِیائِهِ و شیِعَتِهِ و إِنَّ مِن تَمامِ الوَفاءِ بِالعَهدِ و حُسنِ الاَداءِ زِیارَهَ قُبورِهِم …»؛

«براى هر یک از امامان عهد و پیمانى بر عهده موالیان و شیعیان آنان است و کمال وفا به این عهد و اداى نیکوى آن زیارت قبور آنان است».[۲۱]

در روایتى دیگر آمده است:

«إِنَّ زِیارَتَنا تَجدیدُ العَهدِ والمِیثاقِ المَأخُوذِ فِى رِقابِ العِبادِ»؛ «زیارت قبور ما تجدید عهد و پیمانى است که از بندگان خدا گرفته شده است».[۲۲]

ج. بخشش گناهان و رفع مشکلات

اولیا و حجت‏هاى الهى به واسطه قرب و منزلتى که در پیشگاه خداوند دارند، از توجه و عنایات ویژه الهى برخوردارند و خداوند بسیارى از امور را به اراده و خواست آنان واگذار کرده است؛ لذا بندگان خدا موظف هستند براى رفع مشکلات خود یا رسیدن به برخى از خواسته‏هایشان نزد این خاندان رفته، از آنان استمداد نمایند.

یکى از بزرگ‏ترین مشکلاتى که بیشتر انسانها با آن روبه‏رو هستند، وجود گناهان و معصیتهاى فراوانى است که در پرونده اعمال آنان وجود دارد و از جمله راههاى محو این گناهان و بلکه یگانه راه در مورد برخى گناهان رجوع به اولیاى الهى و شفیع قرار دادن آنان در پیشگاه خداوند است.

قرآن کریم در این باره خطاب به پیامبر گرامى اسلام مى‏فرماید:

«ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللّهَ تَوّابـًا رَحیمـا»؛

«و اگر آنان (گناهکاران) که به خودشان ظلم کردند به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏کردند و پیامبر هم براى آنان استغفار مى‏کرد، خداوند را توبه‏پذیر و مهربان مى‏یافتند».[۲۳]

در زیارت جامعه کبیره نیز خطاب به اهل‏بیت  چنین آمده است:

«یا وَلِىَّ اللّهِ! إِنَّ بَینِى وَ بَینَ اللّهِ عَزوجَلَّ ذُنوبا لا یَأتِى عَلَیها إلاّ رِضاکُم فَبِحَقِّ مَنِ ائتَمَنَکُم عَلى سِرِّهِ واستَرعاکُم اَمرَ خَلقِهِ و قَرَنَ طاعَتَکُم بِطاعَتِهِ لَمّا استَوهَبتُم ذُنُوبِى و کُنتُم شُفَعائِى»؛

«اى ولى و حجت خدا! به راستى که میان من و خداوند بزرگ، گناهانى است که جز با رضایت شما بخشیده نمى‏شود؛ شما را به حق کسى که شما را امین خود کرده و سرپرستى خلق را به شما واگذار نموده و طاعت خود را با اطاعت از شما مقرون ساخته، سوگند مى‏دهم که بخشش گناهانم را از خدا بخواهید و شفیعان من نزد او باشید.»[۲۴]

د. خودسازى و تقواى الهى

یکى دیگر از دست‏آوردها و اهداف مهم زیارت قبور اولیاى الهى و اهل‏بیت کسب تقواى الهى و دورى از گناهان است. رفتن به زیارت قبور مطهره آنان باعث مى‏شود تا انسان واجبات الهى را به جا آورد و از گناهان و محرمات دورى گزیند. سرّ این امر نیز آن است که زائر در ادعیه و زیاراتى که خطاب به اولیاى الهى قرائت مى‏کند در مرتبه اوّل، از آنان، انسانهایى که به واجبات الهى عمل کرده و از گناهان دورى مى‏گزینند، یاد مى‏کند و خطاب به اهل‏بیت مى‏گوید:

«و اَقَمتُمُ الصَّلاهَ و آتَیتُمُ الزَّکاهَ و اَمرتُم بِالمعرُوفِ و نَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ و جاهَدتُم فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتّى اَعلَنتُم دَعوَتَهُ و بَیَّنتُم فَرائِضَهُ و اَقَمتُم حُدُودَهُ و نَشَرتُم شَرایِعَ اَحکامِهِ»؛

«شما کسانى هستید که نماز را برپا داشتید و زکات پرداخت کردید و امر به معروف و نهى از منکر نمودید و حق جهاد در راه خدا را به جا آوردید تا اینکه دعوت الهى را آشکار کردید و واجبات الهى را بیان نمودید و حدود الهى را برپا داشتید و دستورات و احکام الهى را منتشر کردید».[۲۵]

در مرتبه بعد، خود را مطیع آنان شمرده و خطاب به آنان مى‏گوید:

«إِنّى مُؤمِنٌ بِکُم و بِما آمَنتُم بِهِ، کافِرٌ بِعَدُوِّکُم و بِما کَفَرتُم بِهِ… مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقتُم مُبطِلٌ لِما اَبطَلتُم… آخِذٌ بِقَولِکُم، عامِلٌ بِاَمرِکُم… و قَلبِى لَکُم سِلمٌ و رَأیِى لَکُم تَبَعٌ و نُصرَتِى لَکُم مُعِدَّهٌ… فَمَعَکُم مَعَکُم لا مَعَ غَیرِکُم… فَاِنّى لَکُم مُطیعٌ، مَن اَطاعَکُم فَقَد اَطاعَ اللّهَ و مَن عَصاکُم فَقَد عَصَى اللّهَ»؛

«من به شما و به آنچه ایمان آورده‏اید ایمان دارم و با دشمن شما و آنچه را شما دشمن مى‏شمارید، کافرم. صحیح و حق مى‏دانم آنچه شما آن را صحیح و حق مى‏دانید و باطل مى‏شمارم آنچه را شما باطل مى‏شمارید. قلبم تحت فرمان شماست و رأیم تابع رأى شماست. من با شما هستم نه با غیر شما؛ مطیع شما هستم. و کسى که از شما اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و کسى که شما را نافرمانى نماید، خدا را نافرمانى کرده است».[۲۶]

امثال این تعبیرها و سخنان در زیارت پیامبر و اهل‏بیت  فراوان است و زائر واقعى کسى است که این سخنان را با اعتقاد کامل و از اعماق قلب بیان نماید و علاوه بر گفتن این کلمات، در عمل نیز به آنها پایبند باشد و هر آنچه خطاب به صاحبان این قبور مى‏گوید در رفتار و کردار خود نشان دهد و کسى که قبور اولیاى الهى را اینگونه زیارت نماید، به معناى واقعى کلمه از گناهان دورى خواهد گزید و واجبات و دستورات الهى را به جا خواهد آورد. او نیز همانند پیشوایان معصوم خود اهل نماز و روزه خواهد شد، زکات و واجبات مالى را که خدا بر عهده او قرار داده پرداخت خواهد کرد، به امر به معروف و نهى از منکر عمل خواهد کرد، سرقت، غیبت، ظلم و دیگر گناهان کبیره را ترک خواهد کرد؛ زیرا او مى‏داند که با گناه و معصیت نمى‏شود مطیع اهل‏بیت  بود و اگر در حالى که به گناهان خود ادامه مى‏دهد به زیارت آن بزرگواران برود و خطاب به آنان بگوید: «فَاِنِّى لَکُم مطیع»؛ «من مطیع شما هستم». این سخن او دروغى بیش نخواهد بود و اهل‏بیت  او را به حضور نخواهند پذیرفت؛ چون آلودگان را در حریم پاکان راهى نیست، مگر اینکه تصمیم بر توبه گرفته، از گناه گذشته خود پشیمان باشند. براى روشن‏تر شدن این واقعیّت در ذیل به نمونه‏اى از مواردى که اهل‏بیت  گناهکاران را از ورود به خانه خویش منع کرده‏اند، اشاره مى‏کنیم:

«على بن یقطین» و «ابراهیم جمّال»

«على‏بن‏یقطین از شیعیانى بود که موسى‏بن‏جعفر  به او مأموریت داده بود تا در دستگاه حکومت هارون وارد شود و از این طریق به شیعیان کمک نموده، در دفع ظلم و ستم از آنان بکوشد. پس از مدتى که على‏بن یقطین وارد دستگاه حکومت گردید و یکى از مناصب حکومتى را به دست گرفت، روزى ابراهیم جمّال (شتربان) براى کار و رفع حاجتى به نزد وى رفت، اما على‏بن یقطین چون او را هم شأن خود ندید به او بى‏اعتنایى کرد و او را به حضور خود نپذیرفت.

از قضا در همان سال، على‏بن یقطین عزم زیارت مکه نمود و پس از اعمال حج براى زیارت موسى‏بن‏جعفر عازم مدینه شد. وقتى خواست خدمت موسى‏بن جعفر برسد، برخلاف انتظار، حضرت به او اجازه ورود نداد. روزى دیگر على‏بن یقطین امام  را در بیرون از منزل ملاقات کرد و علت امتناع حضرت از پذیرش او را سؤال نمود. حضرت به او فرمود: به این علت بود که برادرت ابراهیم جمال را به حضور نپذیرفتى؛ لذا حق تعالى سعى تو را قبول نمى‏کند، مگر پس از آنکه ابراهیم تو را عفو کند و از تو خشنود گردد.

على‏بن‏یقطین گفت: اى سرور و مولاى من! اکنون ابراهیم را چگونه ملاقات کنم، در صورتى که من در مدینه‏ام و او در کوفه؟ امام فرمود: چون شب شد بدون اینکه اصحاب و غلامانت بفهمند به بقیع برو و در آن‏جا شترى آماده خواهى دید. شتر را سوار شو و به کوفه برو. على‏بن یقطین فرمان امام  را پذیرفت و شب هنگام به بقیع رفت و شترى را در آن‏جا دید و سوار شد. طولى نکشید که خود را در کوفه و جلوى خانه ابراهیم جمال دید. درب خانه را به صدا درآورد. ابراهیم گفت: چه کسى هستى؟ گفت: من على بن یقطین هستم. ابراهیم با شگفتى زیاد گفت: على‏بن یقطین بر در خانه من چه مى‏کند؟

على گفت: بیرون بیا که مشکل بزرگى دارم. پس از بیرون آمدن ابراهیم، على‏بن یقطین او را سوگند داد که اذن دخول بدهد. چون على‏بن یقطین داخل شد به ابراهیم گفت: امام و مولایم مرا نمى‏پذیرد مگر آنکه تو مرا به جهت آنچه بر تو روا داشته‏ام ببخشى. ابراهیم گفت: خداوند تو را ببخشد. من از تو راضى هستم.

على‏بن یقطین به این سخن راضى نشد و صورت خود را بر خاک گذاشت و از ابراهیم خواست که پا روى صورتش بگذارد و گونه‏هایش را با لگد به زمین بمالد. ابراهیم ادب کرد و از این کار امتناع ورزید؛ اما على‏بن یقطین او را سوگند داد و مصرانه خواست تا این کار را انجام دهد. ابراهیم به ناچار پا بر صورت آن دولتمرد دیندار گذاشت و صورتش را بر خاک مالید. على‏بن یقطین گفت: «اَللّهم فَاشهَد …»؛ «خدایا تو شاهد باش».

وى پس از کسب رضایت ابراهیم جمال با همان شتر عازم مدینه گردید و به در خانه موسى بن جعفر رفت و اذن دخول طلبید. حضرت به او اجازه ورود داده، او را مورد عنایت و لطف خویش قرار دادند».[۲۷]

این داستان، هشدارى است به شیعیانى که گناه فراوان دارند و حقوق دیگران را ضایع مى‏کنند و در همان حال نیز مى‏خواهند که اهل‏بیت  به آنان عنایت و لطف داشته باشند و آنان را به حضور خود بپذیرند. شیعه باید بداند که شرط حضور در بیوت اهل‏بیت  و وارد شدن به حریم آنان، اطاعت از خدا و رسول و پیشوایان معصوم است. اگر کسى واقعاً مى‏خواهد به این خاندان نزدیک شود، باید مطیع و محب واقعى آنان باشد و محبت و ارادت خود را در عمل نشان دهد. کسى که به شخصى محبت و ارادت مى‏ورزد و حتى از راه دور و با زحمات و مشقت‏هاى فراوان به زیارت قبور آنان مى‏رود، باید آنچه را محبوب او مى‏گوید عمل نماید و آنچه او وى را از آن نهى مى‏کند، ترک نماید. اما اگر زائر در زبان و قول خویش به اهل‏بیت اظهار محبت و ارادت نماید، ولى در عمل برخلاف راه و سفارش آنان عمل کند، این محبت و ارادت او چیزى جز لقلقه زبان نخواهد بود. بنابراین رعایت شروط و آداب زیارت، موجب دورى انسان از گناه و معصیت مى‏شود و زمینه خودسازى و عمل به دستورات الهى را در انسان فراهم مى‏نماید.

 

[۱]. کامل الزیارات، ص ۳۵۶؛ وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۳۲٫

[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۴۳٫

[۳]. همان، ص ۴۴۴٫

[۴]. همان.

[۵]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۴۳٫

[۶]. همان، ص ۴۰۸٫

[۷]. المقنعه، ص ۴۶۸؛ تذکره الفقها، ج ۱، ص ۴۰۳؛ ج ۸، ص ۴۵۳٫

[۸]. وسائل‏الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۲؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۸۶٫

[۹]. الکافى، ج ۴، ص ۵۸۲؛ کامل الزیارات، ص ۲۸۸٫

[۱۰]. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۶۷؛ وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۱۳٫

[۱۱]. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۳۰۹؛ ج ۱۱، ص ۲۲۶٫

[۱۲]. قدر ۹۷ ۳٫

[۱۳]. چهل حدیث، امام خمینىره، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵٫

[۱۴]. مائده ۵ ۳۵٫

[۱۵]. بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۳٫

[۱۶]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۸۸٫

[۱۷]. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۵۶؛ کامل الزیارات، ص ۳۹۴٫

[۱۸]. الامالى، طوسى، ص ۲۰۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۳۳۸؛ المزار، ص ۱۸۸ و ۲۱۷ و ۲۳۶ و ۴۳۰٫

[۱۹]. رعد ۱۳ ۲۲ و ۲۳٫

[۲۰]. المیزان، ج ۱۱، ص ۳۴۹؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۹۳٫

[۲۱]. الکافى، ج ۴، ص ۵۶۷٫

[۲۲]. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۲۳٫

[۲۳]. نساء ۴ ۶۴ .

[۲۴]. مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۴۲۵؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۰۹٫

[۲۵]. همان.

[۲۶]. همان.

[۲۷]. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۸۵ .

 

منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.