با جدایی روح از بدن طبیعی در دنیا، عالم جدیدی به نام برزخ شروع میشود، روح در آن عالم، داخل بدن مثالی گردیده و به فعّالیت خود تا روز قیامت ادامه میدهد. (مثل) از نظر لغت، به معنای شباهت چیزی به چیز دیگر در صفات ممتاز میباشد.([۱]) از همین جهت است که میگوییم آن بدن از لحاظ شکل و قیافه، مانند بدن دنیوی است. فرقی که با هم دارند این است که بدن مثالی، جسم مادّی نیست، لطیفتر از هواست. به یک چشم بر هم زدن، همه جهان را سیر میکند و در آسمانها پرواز مینماید، در نقطهای که قرار بگیرد، همه چیز و همه جا را میبیند، این طرف و آن طرف دیوار برایش فرق نمیکند، اگر شما پدر یا یکی از بستگان خود را در خواب ببینید با همان بدن میبینید! اگر چه آن بدن سالها از آن گذشته و در خاک پوسیده شده است؛ امّا در قالب مثالی سالم به خواب شما میآید. این مطلب همان واقعیت بقای روح را بعد از مرگ به اثبات میرساند.([۲]) برای یافتن تصویر روشنتری از بدن مادّی و برزخی ذکر چند نکته ضروری است:
الف) ماهیت بدن مثالی
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که روح انسان بعد از مردن، برای ادامه حیات در عالم دیگر (غیر از عالم دنیا و عالم قیامت) به بدن مثالی منتقل میشود. آنچه که قابل بحث است در چگونگی پیدایش بدن مثالی است. در فلسفهی اسلامی، بحثهای دقیقی درباره عوالم سه گانهی وجود، یعنی عالم طبیعت و ماده، عالم مثال یا برزخ و عوالم مجردات تام (عالم عقول) مطرح شده است. در این دیدگاه، عالم مثال یا برزخ از تجرّد غیر تام برخوردار است؛ یعنی موجودات برزخی، هر چند مادّی نیستند، امّا برخی لوازم مادّه را مانند شکل و مقدار (ابعاد سهگانه) دارند. برای توضیح بیشتری از بدن مثالی یا برزخی میتوانیم در وضعیت صورتهایی که هنگام خواب مشاهده میکنیم تأمّل نماییم. بدون هیچ تردیدی صورتهای عالم خواب مادّی نیستند و جا و مکان را اشغال نمیکنند و جرم و وزن ندارند. با این حال، دارای شکل و اشکال همانند اشکال و اشیای مادّی هستند. بر خلاف عالم عقول که مجرّد تام است و در آن نه از ماده خبری است و نه از لوازم و خصوصیات آن.
موضوع جسم مثالی، یکی از مسائل مهمّ است. بحث مفصّل آن در این مختصر نمیگنجد. ولی به گفتهی مولانا: «آب دریا را اگر نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید»، به طور خلاصه آرای مختلفی را که در این زمینه وجود دارد، بیان میکنیم:
الف) در نزد بسیاری از متکلّمان، بدن مثالی به صورت مستقل آفریده میشود و روح انسان، پس از جدا شدن از بدن مادّی به آن میپیوندد.
ب) بر اساس رأی دیگری، بدن مثالی، هنگام حیات شخص درون بدن طبیعی او قرار دارد و با مرگ از آن جدا میگردد.
ج) در نظر برخی فیلسوفان اسلامی (مانند صدر المتألّهین شیرازی) بدن مثالی، حقیقت مستقل از روح نیست، بلکه مرتبهای از مراتب وجودی نفس است که پس از مرگ، در هیئت بدنی، ظهور مییابد.([۳])
به هر صورت که باشد به اتّفاق آرا، جسم برزخی شبیه به قالب دنیوی است. به همین دلیل ارواحی که در دنیا با هم آشنا بودهاند، پس از مرگ یکدیگر را میشناسند و از همدیگر از احوالات آشنایان میپرسند.
بنابراین روح انسان در عالم برزخ با بدن مثالی به حیات خود ادامه میدهد نه با بدن مادّی دنیایی.([۴])
گرچه برخی از اندیشمندان معتقدند که بدن مادّی آدمی در قبر به سخن میآید یا مورد فشار قبر قرار میگیرد یا عذاب میبیند. البتّه این قول، دلیل درست بر اثبات مدعای خود ندارد، از این رو در فصلهای بعد مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت.
ب) بدن مثالی در روایات
از روایاتی که وارد شده است چنین استفاده میشود که روح قبل از قیامت و پس از جدا شدن از بدن، در عالم برزخ در بدنهای مثالی که شبیه بدنهای دنیایی است قرار میگیرد و اینگونه نیست که روح مجرّد در عالم برزخ، بدون بدن باشد. در این رابطه روایات زیاد است، تنها به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
۱٫ وَقَدْ رُوِیَ عَنِ الصّادق(علیه السلام) وَسُئِلَ عَمَّنْ مَاتَ فی هَذِهِ الدَّار؛ أیْنَ تَکُونُ رُوحُهُ فَقَالَ مَنْ مَاتَ وَهُوَ مَاحِضٌ لِلْإِیمَانِ مَحْضاً أوْ مَاحِضٌ لِلْکُفْرِ مَحْضاً نُقِلَتْ رُوحُهُ مِنْ هَیْکَلِهِ إِلَى مِثْلِهِ فی الصُّورَهِ وَجُوزِیَ بِأَعْمَالِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَإِذَا بَعَثَ اللهُ مَنْ فی الْقُبُورِ أَنْشَأَ جِسْمَهُ وَرَدَّ رُوحَهُ إِلَی جَسَدِهِ وَحَشَرَهُ لِیُوَفِّیَهُ أَعْمَالَهُ فَالْمُؤْمِنُ یَنْتَقِلُ رُوحُهُ مِنْ جَسَدِهِ إِلَی مِثْلِ جَسَدِهِ فی الصُّورَهِ فَیُجْعَلُ فی جِنَانٍ مِنْ جِنَانِ اللهِ یَتَنَعَّمُ فِیهَا إِلَی یَوْمِ الْمَآبِ وَالْکَافِرُ یَنْتَقِلُ رُوحُهُ مِنْ جَسَدِهِ إِلَی مِثْلِهِ بِعَیْنِهِ وَیُجْعَلُ فی النَّارِ فَیُعَذَّبُ بِهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ.([۵])
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: در رابطه با کسی که در دنیا میمیرد، روحش در کجا خواهد بود؟ فرمود: مؤمن خالص و کافر خالص که میمیرند، روحشان به هیکلی که نظیر آنها است منتقل میشود و تا قیامت با اعمال خویش (اعمّ از خوب و بد) مجازات میشوند و چون خداوند اهل قبور را زنده کند، جسم آنها را میسازد و روح را به بدن آنها برمیگرداند و محشورشان میکند تا اعمالشان را (که تبدیل به نعمت یا عذاب شدهاند) به آنها بدهد. پس مؤمن روحش از جسدش منتقل میشود در جسدی در شکل قبلی آن و در بهشتی از بهشتهای خداوند قرار داده میشود و تا روز قیامت در آن منعّم خواهد بود و کافر، روح از جسدش به مثل آن جسد منتقل میشود و در آتش قرار داده میشود و با آن تا قیامت معذّب خواهد بود.
۲٫ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) فَقَالَ: مَا یَقُولُ النَّاسُ فی أرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ؟ فَقُلْتُ: یَقُولُونَ تَکُونُ فی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ فی قَنَادِیلَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ(علیه السلام): سُبْحَانَ اللهِ الْمُؤْمِنُ أَکْرَمُ عَلَی اللهِ مِنْ أَنْ یَجْعَلَ رُوحَهُ فی حَوْصَلَهِ طَیْرٍ. یَا یُونُسُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ أتَاهُ مُحَمَّدٌ(صلی الله علیه و آله ) وَعَلِیٌّ وَفَاطِمَهُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ(علیه السلام) وَالْمَلائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ فَإِذَا قَبَضَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ فی قَالَبٍ کَقَالَبِهِ فی الدُّنْیَا فَیَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ فَإِذَا قَدِمَ عَلَیْهِمُ الْقَادِمُ عَرَفُوهُ بِتِلْکَ الصُّورَهِ الَّتِی کَانَتْ فی الدُّنْیَا.([۶])
یونس بن ظبیان میگوید:
در محضر امام صادق(علیه السلام) بودم فرمود: مردم درباره ارواح مؤمنین چه میگویند؟ گفتم: میگویند ارواح مؤمنین در چینهدانهای پرندگان سبز رنگ در قندیلهایی تحت عرش هستند. فرمود: سبحان الله مؤمن پیش خدا عزیزتر از آن است که روح او را در چینهدان پرندهای قرار دهد، ای یونس وقتی که ارتحال مؤمن از دنیا فرا میرسد، محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) و ملائکه مقرّب نزد او میآیند. چون خداوند روح او را قبض میکند، او را در قالبی مانند قالب دنیا قرار میدهد، سپس در همان قالبها میخورند و میآشامند و وقتی کسی بر او وارد میشود، او را به همان چهرهای که در دنیا بوده است، میشناسد.
۳٫ در روایت صحیح ابی ولاد حناط باز هم از امام صادق(علیه السلام) آمده است:
لَکِنْ فی أبْدَانٍ کَأبْدَانِهِمْ.([۷])
بلکه ارواح در برزخ در بدنهایی مانند بدنهای (دنیایی)شان قرار میگیرند.
و جمله «فی أبْدَانٍ کَأبْدَانِهِمْ» مانند دو حدیث گذشته حاکی از وجود یک قالب لطیف مثالی غیر مادّی در خارج است که روح بعد از جدایی از بدن در آن فرو میرود و به زندگی خود در برزخ ادامه میدهد.
۴٫ در حدیث صحیح دیگری ابی بصیر از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل میکند:
أبی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لأبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام): إِنَّا نَتَحَدَّثُ عَنْ أَرْوَاحِ الْمُؤْمِنِینَ أنَّهَا فِی حَوَاصِلِ طُیُورٍ خُضْرٍ تَرْعَى فی الْجَنَّهِ وَتَأْوِی إِلَی قَنَادِیلَ تَحْتَ الْعَرْشِ فَقَالَ لا إِذاً مَا هِیَ فی حَوَاصِلِ طَیْرٍ قُلْتُ فَأَیْنَ هِیَ قَالَ فی رَوْضَهٍ کَهَیْئَهِ الأَجْسَادِ فی الْجَنَّه.([۸])
ابوبصیر میگوید: به حضرت صادق(علیه السلام) گفتم: ما درباره ارواح مؤمنین چنین گفتگو میکنیم که آنها در چینهدانهای پرندگان سبز در بهشت میچرخند و به سوی قندیلهای تحت عرش درمیآیند. آن حضرت فرمود: نه، آن وقت در حواصل و بدن پرندگان نخواهند بود. گفتم: پس کجا هستند؟ فرمود: ارواح مؤمنین مثل جسد دنیوی خود بدنی دارند که در بهشت مستقر است.
از مجموع این روایات، دانسته میشود که انسان بعد از مردن، در عالم برزخ با همین بدن مثالی معذّب یا متنعّم است.
ج) بدن مثالی در کلام بزرگان
از روایات گذشته به دست آمد که روح آدمی پس از خروج از بدن معدوم نخواهد شد و فنا در آن راه ندارد. آنچه که از انسان جدا میشود، قالب مادّی اوست و روح در عالم برزخ به واسطه قالب مثالی ـ که با آن جهان، سنخیّت داردـ سیر خود را ادامه میدهد. اکنون نظرات بعضی از بزرگان را در این باره مورد بررسی قرار میدهیم.
۱٫ عالم ربّانی مرحوم مفید(رحمه الله علیه ) در این باره چنین مینویسد:
إن الله تعالى یجعل لهم أجساماً کأجسامهم فی دار الدّنیا ینعم مؤمنیهم فیها و یعذّب کفّارهم فیها و فساقهم فیها دون أجسامهم الّتی فی القبور یشاهدها النّاظرون تتفرّق وتندرس و تبلی علی مرور الأوقات… .([9])
همانا خدای تعالی برای آنان جسمهایی همانند جسمهای دنیویشان ایجاد میکند که مؤمنان در آن اجسام، از نعمتهای الاهی بهرهمند میشوند و کفّار و فاسقان نیز در چنین جسمهایی معذّب خواهند شد. این اجسام، غیر از آن جسمهایی است که در قبرها قرار میگیرند و بینندگان شاهد تفرّق اجزاء و مندرس و کهنه شدن و از بین رفتن آنها در اثر مرور زمان هستند.
۲٫ حکیم الاهی و محقّق عالی قدر شیخ بهایی پس از بررسی آیات برزخ نتیجه میگیرد:
روح پس از مفارقت از بدن به بدنی همگون با بدن عنصری خود تعلّق میگیرد، چنانکه از امیر مؤمنان(علیه السلام) رسیده است: ارواح، در عالم برزخ گروه گروه در شکل جسدهای خویش گرد هم آمده به گفتگو میپردازند… .([۱۰])
۳٫ دانشمند بزرگ، مرحوم فیض کاشانی، چنین میگوید:
وهذا نصّ صریح فی انّ العقل لا یتغیر بالموت؛ انّما یتغیر البدن والاعضاء فیکون المیت عاقلاً مدرکاً عالماً بالآلام واللّذات کما کان فی حیاته لا یتغیر من عقله شیء ولیس العقل المدرک هذه الاعضاء بل هو شیء باطن لیس له طول ولا عرض… .([۱۱])
روح به واسطه مرگ، تغییر نمیکند؛ بلکه قالب مادّی و اعضای ظاهری بدن دگرگون میشود. روح پس از مرگ باقی است؛ رنجها و لذّتها را همانند دنیا [لیکن با قالب درونی و مثالی] درک میکند. قالب مثالی از جنس مادّی نیست؛ بلکه مجرّد از طول و عرض است.
۴٫ محدّث بزرگوار مرحوم مجلسی میگوید:
ظهر من الآیات الکثیره والأخبار المستفیضه والبراهین القاطعه… تتعلق الروح بالأجساد المثالیه اللطیفه الشبیهه بأجسام الجن والملائکه المضاهیه فی الصوره للأبدان الأصلیه فینعم ویعذب فیها ولایبعد أن یصل إلیه الآلام ببعض ما یقع علی الأبدان الأصلیه لسبق تعلقه بها وبذلک یستقیم جمیع ما ورد فی ثواب القبر وعذابه واتساع القبر وضیقه وحرکه الروح وطیرانه فی الهواء وزیارته لأهله ورؤیه الأئمه(علیهم السلام) بأشکالهم ومشاهده أعدائهم معذبین وسائر ما ورد فی أمثال ذلک مما مر… وإن کان یمکن تصحیح بعض الأخبار بالقول بتجسّم الروح أیضا بدون الأجساد المثالیه لکن مع ورود الأجساد المثالیه فی الأخبار المعتبره المؤیّده بالأخبار المستفیضه لا محیص عن القول بها… .([۱۲])
آیات بسیار و روایات مستفیضه و دلایل قوی دلالت دارند که… روح بعد از خارج شدن از بدن در اجساد مثالی لطیفی که شبیه اجسام (لطیف غیر مادّی) جن و ملائکه است قرار میگیرد که شبیه ابدان اصلی دنیاییاند و در آن ابدان مثالی در نعمت یا در عذاب خواهند بود، بعید نیست به آن بدنها نیز مانند بدنهای اصلی آلام و مانند آن برسد و با این نظر همه مطالب از قبیل ثواب و عذاب قبر، اتّساع و ضیق قبر، حرکت روح و پرواز آن و زیارت خانواده و دیدن امامان در اَشکالشان و دیدن دشمنان در عذاب و غیر آن، قابل حل میشود … هر چند که میشود بعضی اخبار را حل کرد با قول به این که ارواح بدون اجساد مثالی متشکّل و ممثّل و مجسّم میشوند، ولی با ورود آن همه روایات معتبر درباره اجساد مثالیّه که با اخبار مستفیضه مؤیّد شدهاند، چارهای جز قول به اجساد مثالی نداریم.
۵٫ فلاسفه الاهی از جمله ملاصدرا میگویند:
انسان دارای دو قالب و کالبد است؛
الف) قالب مادّی (چهره ظاهری و بیرونی)
ب) قالب مثالی (چهره باطنی و درونی)
۶٫ امام خمینی(رحمه الله علیه ) در بیان قبر حقیقی چنین میفرماید:
و الحاصل: از خود اخبار کاملاً میتوان فهمید قبر کجاست و بدنی که در آن قبر است کدام بدن است، در بعضی از اخبار فرمودهاند: ارواح در عالم قبر به صور ابدان هستند، این صورت بدن که روح در این صورت است همان بدنی است که گفتیم جسم الطف است که با تبدّل این بدن حاصل گردیده و با حرکت جوهری موجود شده است.([۱۳])
با آوردن یک مثال، کیفیت قالب مثالی را نسبت به قالب مادّی بیان میکنیم؛ تا فهم عبارت آسانتر شود.
مثلاً شخصی جامهای به تن دارد، پس از مدّتی که کهنه و فرسوده شد، جامهای دیگر میپوشد. روح انسان نیز پس از مرگ، بدن و قالب مادّی را همانند لباس فرسوده کنار میگذارد و جامهای نو به تن میکند که از آن به قالب مثالی (بدن مثالی، قالب درونی و بدن برزخی) تعبیر میشود.
[۱]) فیومی، معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص ۲۹۶٫ واژه (تمثّل) از باب تفعّل و از ریشه (مثل) است. تمثّل در لغت به معنای مثال چیزی شدن است؛ لوئیس معلوف، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ترجمه المنجد احمد سیاح، ج۲، ص ۱۸۶۸٫
[۲]) البته این مسئله در مواردی که آن خواب رؤیای صادق باشد میتواند به عنوان یک مؤید باشد (محقق).
[۳]) ناگفته نماند که بحث تجرّد بدن مثالی، غیر از بحث تجرّد روح است که برخی فلاسفه چون صدر المتالهین شیرازی، روح را جسمانیّهًْ الحدوث و روحانیهًْ البقا میدانند و گروهی دیگر همانند مرحوم شیخ صدوق، طبق روایات اهل بیت^ آن را روحانیهًْ الحدوث و روحانیهًْ البقا میشناسند.
[۴]) برای جسم مثالی نامهای دیگری نیز وجود دارد: قالب مثالی، جسد اثیری، روانپوش، همزاد، پریسپری، جسد مطابق، جسد نمونه، مثال اصلی، جسد حیاتی، جسد هیولی، جسد سیّال و…
[۵]) بحار الانوار، ج۵۸، ص ۸۱٫
[۶]) الکافی، ج۳، ص۲۴۵، ح ۶ و ۷٫
[۷]) همان، ص۲۴۴، بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۶۸٫ در بعضی روایات به این صورت آمده است: «فَإِذَا قَبَضَهُ اللهُ إِلَیْهِ صَیَّرَ تِلْکَ الرُّوحَ إِلَى الْجَنَّهِ فی صُورَهٍ کَصُورَتِهِ…».
[۸]) الکافی، ج۳، ص۲۴۵٫
[۹]) اوائل المقالات، ص ۷۷٫
[۱۰]) اربعین، ص۲۶۱٫
[۱۱]) المحجّهًْ البیضاء، ج۸، ص ۳۱۱٫
[۱۲]) بحار الانوار، ج۶، ص ۲۷۰٫
[۱۳]) تقریرات فلسفه، ج ۳، ص ۶۰۰٫