دهم ربیع الثانی، سالروز وفات بانوی بیست و هشت ساله حضرت معصومه سلام الله علیهااست، فرصت مناسبی است که به تحلیل شخصیت این بانوی کریمه اهل بیت علیهم السلام بپردازیم و با ابعاد وجودی آن حضرت معرفت و شناخت پیدا کنیم؛ چراکه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، شانزده خصوصیت عرشی و فرشی دارد؛ معرفت وشناخت به خصایص عرشی موجب می شود که حضرت را در همانجایی که قرار دارد ببینیم؛ نه در رتبه امامزادگان، و فاصله خود را با ایشان به درستی درک کنیم.
معرفت به خصایص عرشی کاربردش در این است که آن خصایص را الگو و اسوه خود قرار داده و با نهادینه کردن آن خصایص در رفتار عملی خویشتن فاصله و نسبت بین خود با حضرت را نزدیک نماییم، با چنین رویکردی به تحلیل خصایص شانزده گانه می پردازیم:
۱. پیشگویی ولادت
نخستین خصوصیت عرشی حضرت معصومه سلام الله علیها«پیشگویی در تولد» است.
به این معنا که هرچند دربین معصومین علیهم السلام پیشگویی ولادت آنان مسبوقه به سابقه است، چراکه در چگونگی ولادت امام باقر علیه السلام روایت شده است که پنجاه سال پیش از ولادت شان، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خطاب به جابربن عبدالله انصاری فرمودند:
«ای جابر تو زنده میمانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بن الحسین علیهالسلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون وی را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.»
جابر پس از رحلت رسول خدا(ص)در مسجد پیغمبر(ص) مینشست و به امید دیدار پیشوای پنجم علیهالسلام و در انتظار رسیدن آن لحظهی موعود برای رساندن سلام رسول اکرم؟ص؟ فریاد برمیآورد: «یا باقر العلم» «یا باقر العلم» ای شکافندهی علم، ای شکافندهی دانش. مردم مدینه -که به این راز آگاه نبودند- میگفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان میگوید.
جابر در پاسخ آنان می گفت: نه به خدا هذیان نمی گویم و لیکن از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمودند:
“تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را میشکافد”
من بر اساس پیشگویی پیامبر (ص) این سخن را بر زبان می آورم.
جابر عمری دراز یافت تا این که- طبق نقل امام صادق(ع)- روزی امام باقر(ع) به نزد وی رفت و بر او سلام کرد. جابر جواب سلام را داد و چون نابینا بود پرسید: چه کسی هستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام (ع) نزدیک رفت. جابر دست امام (ع) را بوسید و خود را روی پای وی انداخت، میبوسید و میگفت: رسول خدا (ص) تو را سلام رسانده است… .و از آن پس جابر پیوسته خدمت امام (ع) میرسید و از محضر پر فیض شان استفاده میکرد:«بحار، ج۴۵، ص۲۹۴»
هم چنین در پیشگویی ولادت حضرت مهدی علیه السلام آمده است پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند :
“الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا” (همان، ج۳۶، ص۳۰۹)؛
«مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است واوازلحاظ جسمی وروحی واخلاق شبیه ترین مردم به من است»
دربین امام زادگان تنها حضرت معصومه سلام الله علیها است که ۴۵ سال پیش از تولدش امام صادق علیه السلام در ملاقاتی که با یکی از اصحاب داشت تولدش را با جزئیات این چنین پیشگویی نمود و خطاب به آن شخص فرمودند:
” تعجّب نکن! این کودک فرزند من، موسی است. خداوند از او دختری به من عنایت کند که نامش فاطمه است، او در سرزمین قم به خاک سپرده می شود، و هر کس او را در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب است” (مِنهاج الدُّموع ص ۴۴۱)
۲.«عالمه غیر متعلمه»
دومین خصوصیت عرشی حضرت معصومه سلام الله علیها «عالمه غیر متعلمه» است.
به این معنا که هرچند علوم اکتسابی غیرحضوری نیازمند به تعلیم، آموزش و مکتب دیدن است؛ ولی از خصوصیت معصومین علیهم السلام این است به دلیل اینکه آنان مظهر اسماءالحسنی و تجلی صفات جمال و جلال الهی هستند همه سنخ و جنس علومشان از جنس علم حضوری ولدنی است.
حضرت معصومه هرچند پیامبر وامام نیست؛ ولی شواهد و قراینی وجود دارد که تایید میکند که ایشان نیز در همین سن کوتاه خودشان، آن چنان در سلوک معنوی طی طریق کرده بودند که مظهر اسماءالحسنی شده بودند و علوم اکتسابی برای آن حضرت از سنخ و جنس علم حضوری شده بود و شخصیت«معلمه غیر متعلمه» داشتند که مکتب نرفته ومعلم ندیده بر علوم احاطه داشتند.
از همین رو از آیت الله مستنبط(ره) از علمای معروف نجف اشرف، نقل شده که گفت:
از کتاب «کشف اللئالی» که نسخه خطی آن در کتابخانه شوشتری های نجف موجود است, روایت شده:
روزی جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ پرسشهای خود, به محضر امام کاظم(ع) رهسپار شدند, آن حضرت مسافرت بودند, پرسشهای خود را نوشتند و به افراد خانواده امام کاظم(ع) تحویل دادند, تا در سفر بعد به آن نایل شوند.
هنگام خداحافظی دیدند حضرت معصومه(س) پاسخ پرسشهای آنها را نوشته و آماده کرده است, آنها شادمان شدند و آن را گرفتند.
هنگام مراجعت در مسیر راه با امام کاظم(ع) ملاقات نمودند, و ماجرا را به عرض رساندند, امام آن نوشته را از آنها طلبید و مطالعه کرد, و پاسخهای حضرت معصومه(س) را درست یافت, سه بار فرمودند:
فداها ابوها; پدرش به فدایش باد” (بحارالانوار, ج۶۰, ص۲۲۸.)
این موضوع در زمانی رخ داد، که حضرت معصومه(س) خردسال بودند و در این هنگام حدود ده سال سن داشتند. این ماجرا انسان را به یاد حضرت فاطمه زهرا(س) می اندازد که پیامبر اکرم(ص) در شان او مکرر فرمودند: “فداها ابوها; پدرش به فدایش باد” (بحارالانوار, ج۶۰, ص۲۲۸ .)
۳. «تجلی شخصیت زن با هویت اسلامی»
سومین خصوصیت عرشی حضرت معصومه سلام الله علیها که می تواند الگو واسوه زنان باشد «تجلی شخصیت زن با هویت اسلامی» است، چراکه در تعریف و تفسیر زن چند تفسیر بین (افراط وتفریط) و (موسع و مضیق) وجود داشته و دارد:
یک نظر بسته و متحجرانه بر این است زن در نظام هستی آفریده شده تا تولید مثل کند و هیچ حق اجتماعی ندارد و نبایست از چهاردیواری خانه خارج شود.
در مقابل روشنفکرمابانه متاثر از قرائت غربی ها است و آن این که زن آزاد کامل است و می تواند تا مرز برهنگی در صحنه اجتماع حضور پیدا کند.
ولی حضرت معصومه(س)با شخصیت اسلامی خود تفسیر سومی از هویت زن را درپیش روی همه قرار داده است و آن این که زن شایسته آن بانویی است حضور در اجتماع به هیچ وجه آسیبی به عفت وپاکدامنی وی نزند، عفت وپاکدامنی هم مانع ازحضور دراجتماع ونقش آفرینی وی نشود واین دور در صورتی قابل جمع است که زن به گونه ای در جامعه حضور پیدا کند که شخصیتش کانون توجه مردان قرار بگیرد؛ نه اندام فیزیکی زنانه وی، و هم چنین وی نیز توجه به شخصیت مردان نگاه و نظر داشته نه اندام فیزیکی شخص مردان.چراکه حضرت زهر؟س؟در پاسخ به همین پرسش که زن عفیف چه مشخصه ای دارد فرمودند:
«خَیْرُ النِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ».بهترین زن، زنی است که مردان را نبیند و مردان هم او را نبینند: مکارم الاخلاق، ص۲۳۰
باهمین شخصیت زنانه اسلامی است که درسن بیست و هشت سالگی درحالی که مجرد بود با کاروانی از مردان سفر هزار کیلومتری از مدینه تا طوس را در پیش گرفتند تابه امام زمانش بپیوندند و این پیامی در خود داشت که زن می تواند در عین اجتماعی بودن، عفیف و محجب باشد و در عین محجب وعفیف بودن، اجتماعی باشد.
۴-«ولایت مداری»
چهارمین خصوصیت عرشی حضرت معصومه سلام الله علیها که می تواند الگو واسوه برای همه پویندگان روش و منش آن حضرت درهر عصر و زمانه ای باشد«ولایت مداری وتعبدبه امام زمانش» است.
به این معنا که در شرایطی بس سخت که حضرت رضا علیه السلام از چند جبهه مورد تهاجم قرار گرفته بودند، که ازیک سو واقفیه به بهانه اینکه ۴۲ سال از عمر امام علیه السلام می گذشت ولی صاحب فرزند نشده بودند؛ درحالی که امامت بایست از نسل امام استمرار پیدا کند؛ منکر امامت امام شده بودند،
و برخی دیگر از بستگان امام علیه السلام با القاء شبهه واقفیه که امام جواد علیه السلام چهره اش گندمگون است و هیچ امامی چنین چهره ای نداشتند منکر فرزند بودن امام بودند که با آوردن عالم قیافه شناس و شهادت وی این فتنه پایان یافت، و از طرف سوم برادر دیگر امام “زید النار” با متهم کردن امام به کندر وی و سازش با خلیفه بنی العباس قیام خشونت زایی به راه انداخته بود و در مقام رقابت با آن حضرت قرار داشت،و مأمون هم نیزبا متهم کردن امام علیه السلام به قیام در مقام احضار آن حضرت به مرو بود، در این میان شک و تردید حضرت معصومه سلام الله علیها از جمله طلایه داران تعبد به ولایت حضرت رضا علیه السلام است به گونه ای بی قرار ایشان بودند که فراق شان را تحمل نکردند و پیمودن راه سخت چند هزار کیلومتری مدینه تا مرو را در پیش گرفتند تا به امام زمانش برسند و در حضورشان مشرف شوند.
۵- «اولویت بندی در سلوک زندگی»
پنجمین خصوصیت عرشی حضرت معصومه سلام الله علیها «اولویت بندی در سلوک زندگی» است.
به این معنا هرچند ازدواج سنت اسلامی است و به شدت بر انجام آن تاکید شده است که قرآن کریم فرمان به انجام داده ومی فرماید:
“وَأَنْکِحُوا اْلأَیامی مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیم” (نور ایه۳۲)
باید مردان بی زن و زنان بیشوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: “اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلیس مِنّی” (بحار، ج۹۳، ص۲۲۰).
ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نیست.
با این همه تاکیدات اسلامی، حضرت معصومه سلام الله علیها که واقف بر این دستور مؤکد اسلامی بودند با اینکه بیست و هشت سال از عمر مبارک شان می گذشت مجرد ماندند و ازدواج نکردند و در اولویت سیره وسلوک آن حضرت قرا ر نگرفت.
ازهمین رو محققین در تحلیل این سیره وچرایی ازدواج نکردن حضرت چند احتمال داده اند:
الف- وصیّت موسی بن جعفر(ع)
احتمال اول این است امام کاظم علیه السلام وصیت به ازدواج نکردن دختران خود نموده بود.
ازهمین رو یعقوبی می نویسد:
” موسی بن جعفر را هیجده پسر و ۲۳ دختر، پسران عبارت بودند از : علی رضا، ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبیدالله، حمزه، زید، عبدالله، اسحاق، حسین، فضل و سلیمان.
موسی بن جعفر وصیت کردند که دختران شان شوهر نکنند و هیچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در این باره میان قاسم و خویشاوندانش جریان سختی پیش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتی بسته شده برای محرمیّت در مسیر رفتن به حج رفتن منظوری نداشته است.” (تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج۲، ص۴۲۱)
این گزارش یعقوبی از دوجهت صحیح نیست، شواهد و قرائن بر جعلی و ساختگی آن دلالت دارد، چراکه:
اولاً: چنین وصیّتی برخلاف نص قرآنی و سنت رسول الله(ص) و سیره امامان اهل بیت عصمت و طهارت است و هرگز چنین وصیتی از امام معصوم صادر نمی شود.
ثانیاً: متن وصیت حضرت موسی بن جعفر غیر از آن چیزی است که یعقوبی ادّعا دارد. برای قضاوت در این زمینه، ابتدا متن وصیت حضرت را مرور می کنیم.
ابراهیم بن عبدالله از موسی بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت جمعی را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهیم بن محمد و جعفر بن صالح و … را بر وصیت خود شاهد گرفتند و فرمودند:
” اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِیَّتی … اَوصَیْتُ بها اِلی عَلَیٍّ اِبْنی … و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ یُزَوِّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ اَنْ یُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ … وَ لا یُزَوِّجَ بَناتی اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأیِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالی وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فی مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَن
یَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ یَتْرَکَ تَرَکَ…” (بحار، ج۴۸، ق۲۷۶)؛
شاهد می گیرم آنها را که این وصیّت من است که به فرزندم علی وصیت کرده ام… (از جمله وصیتم این است) اگر مردی از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، این حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علی) و نه دختران من (حق دارند) که یکی از خواهران خود را شوهر دهند و یا مادران آنها و نه سلطانی، و نه کاری برای آنها انجام دهد، مگر اینکه با نظر و مشورت او (علی) باشد. اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، به راستی با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. اگر خواست به کسی شوهر دهد، شوهر می دهد و اگر خواست رد کند، رد می کند.
در این وصیت نامه، حضرت موسی بن جعفر(ع) با صراحت به فرزندان اعلام می دارند که حجّت خدا بعد از او علی بن موسی(ع) است و خواهران باید در هر کاری از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردی را که علی بن موسی علیه السلام مناسب دیدند، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه تر و به وضعیت بستگان آشنایان آشناتر است.
در اینجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر و خواهران حضرت رضا(ع) نیست؛ سخن در این است که بر ازدواج آنان حضرت رضا(ع) باید نظارت داشته باشد. (حیاه الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۹۷)
ب- (کفو نداشتن)
نظریه دوم این است که دختران حضرت موسی بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه(س) از نظر کمالات در حد بالایی قرار داشتند و کسی همسنگ و همسر آنها پیدا نمی شد و یکی از اموری که در تزویج دختر مورد توجه قرار می گیرد، هم کفو بودن است.
این نظریه نیز نمی تواند قابل تأیید باشد؛ چراکه:
اولاً: سیره ائمه اطهار علیهم السلام این نبوده که دختران خود را به جهت پیدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند؛ بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو یکدیگر می دانستند.
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت فرمودند:
“هرگاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد که دینداری و امانتداری او را می پسندید (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهید و اگر شوهر ندهید، در زمین فتنه و فساد بزرگ بر پا می شود”.(منتخب میزان الحکمه، ص۲۳۴)
ثانیاً: در عصر امام کاظم(ع) جوانان شایسته ای از تبار امام حسن مجتبی(ع) و حضرت سیدالشهدا(ع) و نیز در میان شیعیان افرادی وجود داشتند که می توانستند همسران مناسب آنان باشند.
ج- (خفقان و ناامنی هارونی)
احتمال سوم آن است که اختناق هارون الرشید و وجود خفقان در آن دوران، چنان شدید بود که حتی کسی جرئت نداشت برای پرسیدن مسائل شرعی به در خانه موسی بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اینکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمی با خانواده موسی بن جعفر(ع) داشته باشد؛
چرا که همین ارتباط نسبی زمینه ای را فراهم می ساخت تا هارون به اذیت و آزار او بپردازد. البته با اینکه هارون در مواردی تظاهر به دینداری می کرد، ولی ستمگری بی رحم بود.
یکی از مورّخین می گوید: هارون هنگام شنیدن وعظ از همه بیشتر اشک می ریخت و در هنگام خشم و تندی از همه ظالم تر بود. (الاغانی، ج۵، ص ۲۴۱)و همین مرد دو هزار کنیز داشت که سیصد نفر آنان مخصوص آواز خوانی و رقص و خنیاگری بودند.( تاریخ تمدن جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، ص۱۶۲)
شیعیان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانی چون علی بن یقطین در تقیه به سر می بردند و کوچک ترین حرکاتشان زیر نظر بود.
نمونه بارز آن داستان لباسی است که هارون به علی بن یقطین داد. این لباس ویژه خلفا بود و علی بن یقطین آن را به موسی بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکردند و فرمودند:
این لباس را نگهدار و از دست مده؛ زیرا در حادثه ای که برایت پیش می آید، به کار می آید.
چندی بعد یکی از خدمتگزاران علی بن یقطین، نزد هارون شکایت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسی بن جعفر اهدا کرده است.
هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه ای نگه داشته ام.
هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بیاورد. وقتی که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از این هرگز سخن سعایت کننده ای را درباره تو باور نخواهم کرد.(الارشاد، شیخ مفید، ص۲۹۳)
این گونه قضایا نشان می دهد که ارتباط موسی بن جعفر(ع) کنترل می شد و از طرفی زندانی شدن امام نیز، انگیزه خواستگاری از دختران آن حضرت را کاهش می داد. بعد از شهادت امام وحشت بیشتری بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نیز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از یک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعی از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پیش از دیدن برادر، دار فانی را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نیافت.
بنابراین راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصیت پدر باید جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شدید هارونی و مأمونی بود که باعث شد احدی جرئت نکند به راحتی به خانه موسی بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد.
از طرف دیگر، زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دور افتادن از خواهران، مزید بر این علت بود که حضرت معصومه سلام الله علیها ازدواج را در اولویت زندگی قراردهند و مجرد بمانند.
۶.«فاطمه معصومه (س)، تجلی تجلیات»
ششمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله «تجلی همه تجلیات» است.
به این معنا که با درک محضر سه معصوم امام موسی بن جعفر، امام رضا، امام جواد علیهم السلام آنچنان درخشید که دربین امامزادگان تجلی همه ائمه معصومین علیهم السلام قرار گرفت، چراکه امامزادگان به چهاردسته تقسیم می شوند:
دسته اول؛
امامزادگانی هستند هر چند فرزند امام معصوم اند؛ ولی به دلایل مختلف از آن فضای نورانی و ملکوتی حظ و بهره ای نبردند؛ بلکه انحراف پیدا کردند و از مسیر ولایت خارج شده اند.
همچون عبدالله افطح فرزند بزرگ امام صادق(ع)، که مدعی امامت شد،و یا جعفر کذاب فرزند امام هادی (ع)، که مدعی امامت بود و بنابر برخی از گزارشات آلوده به مفاسد اخلاقی شد.
دسته دوم؛
که اکثر امام زادگان راتشکیل می دهد، کسانی اند هر چند آن گونه که انتظار می رفت کانون توجه قرار نگرفتند؛ ولی در مسیر ولایت و امامت قرار داشتند و صاحب حرمت و قداست اند که شش هزار نفر آنان در جای جای ایران مدفونند.
دسته سوم؛
امامزادگانی هستند نه تنها به شدت درخشیدند؛ بلکه کانون توجه قرار گرفتند و صاحب قبه و حرم شدند؛ ولی حرم آنان، حرم آن کشور و بلد و شهری قرار گرفت که در آن مدفون شدند.
سیدمحمد فرزند امام هادی (ع) در بلدیه سامرا،حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری ازجمله این دسته از امامزاده گانند.
دسته چهارم؛
امامزادگانی اند،آن چنان درخشیدند نه تنها کانون توجه قرار گرفتند بلکه مظهر تجلی همه اهل بیت(ع) شدند و حرم آنان حرم تمام اهل بیت(ع) قرار گرفته و توجه به قبه آنان، توجه به قبه و حرم همه اهل بیت(ع) شده است.
ازهمین رو امام صادق(ع) در توصیف حضرت معصومه(ع) فرمودند:
“إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکُوفَهُ الصَّغِیرَهُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّهِ ثَمَانِیَهَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ”
خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی (ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از ۸ درب بهشت، سه درب آن به قم باز می شود؛ زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که اسمش فاطمه دختر موسی (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند. (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۲۸، ح ۵۹)
۷- «روشن بینی و بصیرت»
هفتمین خصوصیت حضرت معصومه «روشن بینی و بصیرت» و«موقعیت شناسی» است، و هر کس ازچنین خصیصه ای برخوردار نباشد قطعا از همراهی با امام زمانش باز خواهد ماند.
چراکه بصیرت وروشن بینی درتشخیص تکلیف دربرابر موقعیت ها سه مرتبه دارد:
مرحله نخست از بصیرت آن است؛ در آن شرایطی که غبار فتنه بلند شده، حق و باطل در برابر هم قرار گرفتند، اهل بصیرت کسانی اند حق را از باطل شناخته و در تشخیص حق از باطل متحیر و معطل نمی مانند.
مرحله دوم از بصیرت آن است؛ اهل بصیرت پس از شناخت حق از باطل در تشخیص زمان نصرت رساندن و همراهی با حق به هیچ وجه خطا نمی کنند و گرفتار خطا توابین نمی شوند که یقین داشتند حسین بن علی(ع) حق و یزید باطل است؛
ولی در زمان نصرت رساندن به سید الشهدا(ع) گرفتار خطا محاسباتی شده بودند و زمانی به فکر جبران خطا شده بودند که دیگر فایده نداشت.
مرحله سوم بصیرت آن است؛ به هنگام نصرت رساندن به حق کم نیاورد و حاضر شود از جان، مال، فرزند و آبروی خودش هزینه کند.
همچون بلال و ابوذر برای پیامبر(ص) و قنبر، میثم، عبدالله بن خباب، رشید هجری و هجربن عدی برای امام علی(ع) که از همه هستی شان در راه ولایت هزینه کردند.
آنچه حضرت معصومه (س) را به فاطمه ثانی تبدیل نمود بصیرت در این سه عرصه بصیرت است؛ چراکه فتنه و شبهه ای که واقفیه راه انداخته بودند و انکار امامت حضرت رضا (ع) را می نمودند، ایشان حق را شناخت و در امامت حضرت رضا(ع) تردید نکردند.
در همراهی و نصرت رساندن امام زمان خویش بازنماندند؛ بلکه کاروانی با امیری خود به راه انداختند و عازم طوس شدند تا به امام شان بپیوندند، و از هزینه کردن جان خویش نیز کوتاهی نکردند؛
بلکه یک زن با جمعی از مردان سفر پرخطری را به جان خرید که بنابر بعضی از گزارشات در ساوه مورد کمین دشمنان قرار گرفتند و جمعی از همراهان به شهادت رسیدند.
۸. «اوج عرفان و سلوک»
هشتمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها « عرفان وعبادت عاشقانه» است که ایشان را سرآمد همه عارفان وعاشقان درعبادت قرار داد.
چراکه عبادت کنندگان سهم و حظشان ازعبادت به اندازه معرفت و سلوک فکری و درک و دریافت از عبادت است.
ازهمین رو عبادت کنندگان به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول؛
کسانی اند هیچ دریافتی از مفاهیم بلند وعارفانه از اذکار و افعال عبادت چون نماز ندارند؛ ولی به هنگام به عبادت، به این حقیقت واقف اند که در برابر موجود مقدس و بزرگی ایستاده اند؛
همانند دانش اموزی که مقاله ای در برابر بزرگی می خواند، هرچند مفاهیم آن مقاله را نمی فهمد، ولی این را می یابد که در مقابل شخص بزرگی ایستاده است.
دسته دوم؛
کسانی اند نه تنها می دانند در مقابل موجود برتر ایستاده اند بلکه فلسفه هریک از اذکار و افعال را خوب می یابند و غرق و محو در زیبایی معنوی هریک از اذکار و افعال می شوند و سهم شان در این لذتی است که می برند.
دسته سوم؛
کسانی اند به هنگام عبادت علاوه بر دو سلوک پیشین آن چنان محو تماشای جمال و جلال الهی می شوند که همه وجودشان عبادی می شود،
به گونه ای که در حدیث قدسی آمده است:
“سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُه.”
از امام صادق(ع) از رسول خدا (ص) نقل شده که خدای عز و جل فرموده: هر که ولی مرا اهانت کند در کمین جنگ با من است و کسی بمن تقرب نجوید بچیزی دوست تر نزد من از انجام آنچه باو واجب کردم، و راستش که با انجام نافله بمن تقرب جوید تا دوستش دارم و چون دوستش داشتم گوش او باشم که با آن شنود، و چشمش که با آن بیند، و زبانش که با آن گوید، و دستش که با آن کوبد اگر دعایم کند اجابت کنم، و اگرم خواهش کند باو بدهم. (الکافی، ج۲، ص ۳۵۲)
هفده روز به اعتکاف نشستن حضرت معصومه سلام الله علیها در محله (ستیه) قم که امروز به عبادتگاه «بانو» شهرت پیدا کرده است او را آن چنان به عروج ملکوتی و قدسی رساند، نه تنها صاحب کرامت شد بلکه آن چنان پیش رفت، همه کسانی که قصد ورود به حرمش دارند در هر مرتبه ای قرار داشته باشند، از همان راه دور و پیش از رسیدن به مضجع شریفش، تا خود را منطبق با وی نکنند، که حداقل آن وضو داشتن است، اذن دخول داده نمی شود.
شاید راز و سرّ این که سه در از هشت در بهشت از قم باز می شود همین باشد که بسیاری از مردم به برکت وجود آن حضرت راه به بهشت می یابند.
۹- «وجود بابرکت در مقیاس جهانی»
نهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «وجودبا برکت در مقیاس جهانی»است،
به این معنا هرچند آن حضرت عمر طویل نداشتند؛ ولی عمر عریض با برکت ابدی درمقیاس جهانی دارند، چراکه به دلیل داشتن اخلاص ویژه، از همان آغاز مدفون در شهر قم، قبه و مضجع شریف شان کانون توجه خواص و نخبگان شیعه قرار گرفت، و حوزه علمیه که مرکز تحصیلات وتحقیقات علوم دینی است درجوار قبه وتربت آن حضرت تاسیس شد.
هرچه از عمر این مرکز علمی و دینی گذشت بر وسعت آن هم از نظر جذب طلاب وعلوم دینی، وهم وسعت تحقیقات و نشر معارف دینی و اعزام نیروی کارآمد ومتخصص در سراسر جهان افزوده شد وگسترش یافت،
تاجایی که درچهل سال اخیر به برکت وجود آن حضرت، یکی از ذریه های رسول الله صلی الله علیه وآله عارف، حکیم، فقیه وسیاست مدار استثنایی حضرت امام خمینی رضوان الله علیه، با انقلاب اسلامی در ایران نه تنها تلاش و جهاد ۲۵۰ ساله ائمه اطهار علیهم السلام را به نتیجه رساند و موفق به تشکیل نظام و حکومت اسلامی در ایران شد و قم به برکت این نظام اسلامی که در حقیقت به برکت مضجع شریف حضرت معصومه سلام الله علیها است کانون توجه همه ملت های جهان قرارگرفت.
آن هم به گونه ای که امروز همه جهانیان اسلام را با شناسنامه انقلاب اسلامی ایران و مرامنامه تشیع می شناسند وامروز کسی بخواهد مسلمان شود نمی شود مگر با مذهب شیعه مسلمان می شود.
۱۰- « بانویی صاحب کرامت»
دهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها مقام «توسل» و«صاحب کرامت» بودن آن حضرت است، توضیح همه جانبه این خصوصیت عرشی و قدسی، مبتنی بر بیان چند نکته است:
نکته اول:
هرچند معجزه وکرامت در خارق العاده بودن مشترکند ولی ازچند جهت باهم فرق دارند همین موجب می شود که بگوییم: هر صاحب معجزه ای صاحب کرامت است؛ ولی هر صاحب کرامت صاحب معجزه نیست و آن این که:
اولا: معجزه همراه با ادعای نبوت وامامت همراه است وصاحب معجزه آن عمل خارق العاده را انجام میدهد تامردم او را به عنوان پیامبر وامام تصدیق کنند، پیامبر اکرم قرآن را می آوردند تامردم نبوتش را بپذیرند، وامام سجاد از کعبه می خواهند تا امامت شان را تصدیق کنند تا محمد حنفیه، امامت شان را تصدیق نماید.
ثانیا: معجزه همراه باتحدی ومقابله به مثل است پیامبر اکرم برای همیشه تاریخ می فرمایند:
“فاتوا بسوره من مثله”
و حضرت امام سجاد(ع) به عمویش می فرمایند:
“اگر تو امامی از کعبه بخواه تا امامت تو را تصدیق کند”
ثالثا: معجزه در جایی معنا پیدا می کند که جنبه هدایت و ارشاد وجود دارد و به همین دلیل امام و پیامبر به دنبال مردم می روند؛ ولی کرامت اصولا در جایی است مردم شخص را باور دارند؛ ولی با توسل به صاحب کرامت می خواهند گره کور در زندگی شان باز شود.
نکته دوم:
منشا و بالذات معجزه خدا است، طبیعی است خدایی که بنده ای را مامور به رسالتی کرد بایست چنین قدرت ولایی و تکوینی را در او ایجاد کند تامردم ادعای وی را بپذیرند والا نقض غرض خواهد بود؛
ولی در کرامت این بنده است که با سلوک و تقربش به جایی می رسد که می شود مظهر اسماءالحسنی و آیینه جمال و جلال الهی و صبغه و رنگ الهی پیدا می کند، هرچند اتحاد با ذات وصفات خدا پیدا نمی کند؛ ولی آثار صفات حق تعالی در او متجلی می گردد و او هرگز خداوندگار نیست و خالق نظام هستی نمی باشد؛ ولی خداوندکار است و به اذن حق تعالی همان کار خدا را می کند.
ازهمین رو مسیح می فرماید:
“أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ” (آلعمران، آیه ۴۹)
نکته سوم:
قرآن کریم همانگونه که از کریمی چون مسیح صاحب معجزه نام می برد و درایه (۴۶) سوره آل عمران می فرماید:
“وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلًا وَ مِنَ الصَّالِحِینَ”
آن فرزندی که به تو بشارت داده شد) در گهواره، (به اعجاز) و در میانسالی (به وحی) با مردم سخن میگوید و از شایستگان است.
درهمان حال ازکریمه ای چون مریم صاحب کرامت نام می برد و در آیه (۳۷)می فرماید:
“کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ”
هرگاه زکریّا در محراب عبادت بر مریم وارد میشد، خوراکی (شگفتآوری) نزد او مییافت. میپرسید: ای مریم این (غدا و خوراک تو) از کجاست؟! مریم در پاسخ میگفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هرکس که بخواهد بیشمار روزی میدهد.
از اینکه قرآن کریم کرامت حضرت مسیح را درکنار کرامت حضرت مریم قرار داده است می یابیم که از نظر قرآن کریم جنسیت زن یا مرد در خارق العاده بودن کرامت و معجزه دخالت ندارد، آنچه زمینه سازاست تعبد و قرب به خداست.
حضرت معصومه سلام الله علیها هرچند پیامبر وامام نیست؛ ولی درکرامت و مقام توسل در تراز معصومین علیهم قرار دارد و کمتر کسی است در مقام “اضطرار و انقطاع” قرار داشته باشد ومتوسل به آن حضرت شود ولی مورد لطف کرامت آن حضرت قرار نگیرد، توسل و حاجتش برآورده نشود و گره کور در زندگیش گشوده نشود.
۱۱- «مقام عصمت»
یازدهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «مقام عصمت» است.
به این معنا هرچند از نظر کلامی عصمت علمی وعملی مختص انبیاء و ائمه علیهم السلام است، ولی ازنظر عقلی هیچ مانعی ندارد اولیاء الهی که در سلوک به عالم قدس به بالاترین این مرتبه رسیده اند آنان نیز دارای “مقام عصمت” باشند،
چراکه منشا خطاء اشتباه علمی در علوم اکتسابی در این است که واسطه در کسبش حواس پنج گانه است که خطاء پذیراست، اما کسانی که علم اکتسابی آنان به دلیل وصل به عالم قدس حضوری است و بین عالم و معلوم واسطه ای درمیان نیست دارای “عصمت علمی” خواهند بود.
و همچنین خطاء در رفتار و لغزش عملی ریشه در تمایلات نفسانی دارد، کسانی که این تمایلات را در خود میرانده اند برخوردار از “مقام عصمت عملی” خواهند بود، حضرت معصومه سلام الله علیها از جمله این دسته از اولیاء الهی و نمونه عالی از طهارت و پاکی است.
ازهمین رو امام علی بن موسی الرضا علیه السلام زیارت آن حضرت را به منزله زیارت خود که امام معصوم است دانسته و فرمودند:
“مَنْ زارَ المعصومهَ بقم کمن زارنی” هر کس حضرت معصومه علیها السلام را در قم زیارت کند، همانند آن است که مرا زیارت کرده است.
با توجه به اینکه نام آن حضرت فاطمه است، حضرت رضا علیه السلام ایشان را با عنوان معصومه خطاب میکنند و از آن جایی که امام علیه السلام هرگز در توصیف شخصی مبالغه نمی کنند، می توان مقام عصمت را برای حضرت فاطمه معصومه علیها السلام ثابت کرد.
علاوه براین داشتن مقام شفاعت نیز دلیل دیگر بر این است که آن حضرت معصوم است؛ زیرا کسی که در اثر جرم و عصیان و گناه، خود نیازمند به شفیع است، نمی تواند دیگران را شفاعت کند.
۱۲. «محدثه بودن حضرت معصومه سلام الله علیها»
دوازدهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «محدثه» است.
به این معنا هرچند در تاریخ اسلام بانوان محدّثه متعددی را در صفحات خویش جای داده است که این محدّثات در عصر رسالت به ۴۵ نفر و در عصر امیرمؤمنان علی(ع) به سیزده نفر و همچنین راویان زن از فاطمه زهرا(س) به هفت نفر از امام حسن(ع) به چهار نفر، راویان زن از امام حسین به سه نفر، از امام سجاد(ع) به سه نفر، امام باقر(ع) چهار نفر، امام صادق(ع) ۳۳ نفر، امام کاظم(ع) به پنج نفر، امام رضا(ع) به هشت نفر، و از امام جواد(ع) به پنج نفر و از امام هادی (ع) به سه نفر، و از امام حسن عسکری(ع) به یک نفر می رسند.
با توجه به اختناق موجود در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام که نقل حدیث از معصوم علیه السلام بسیار سخت و دشوار بود.
با این وجود، از حضرت معصومه علیها السلام احادیثی نقل شده است که همه آنها حول محور امامت وولایت می چرخند وبه نظر می رسد آن حضرت با بیان این احادیث، سعی در سوق دادن افکار جامعه به سمت امامت و ولایتی که در غربت مانده بود داشته است.
برای آشنایی با این خصیصه برجسته حضرت معصومه سلام الله علیها احادیثی را که آن حضرت نقل کرده و با سلسله سند خود، به حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می رسند در اینجا می آوریم.
یکم- (حدیث غدیر و حدیث منزلت)
حَدَثتنا فاطمه بنت علی بن موسی الرضا علیه السلام حدثتنی فاطمه وزینب و ام کلثوم بنات موسی بن جعفر علیهما السلام قلن: حدثتنا فاطمه بنت جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام حدثتنی فاطمه بنت محمّد بن علی علیهما السلام حدثتنی فاطمه بنت علی بن الحسین علیهما السلام حدثتنی فاطمه و سکینه ابنتا الحسین بن علی علیهما السلام عن ام کلثوم بنت فاطمه بنت النبی صلی الله علیه وآله، قالت:
” أنسیتم قول رسول الله یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلیٌ مولاه و قوله: أنت منّی بمنزله هارون من موسی علیه السلام” (الغدیر، ج۲، ص۱۷۹)؛
آیا فراموش کرده اید سخن رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در روز غدیر خم که فرمود: من مولای هر که هستم، علی هم مولای اوست. و فرمود: تو (علی) برای من همانند هارون برای موسی علیه السلام هستی».
دوم- (بشارت به شیعیان علی علیه السلام)
به همان سندی که گذشت، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام از فاطمه زهرا علیها السلام روایت کرده:
“سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم یقول:لمّا أُسری بی الی السماء دخلت الجنه فاذا انا بقصر من درّه بیضاء مجوّفه و علیها بابٌ مکلّل، بالدُّر والیاقوت،
و علی الباب ستر: فرفعت رأسی فاذا مکتوبٌ علی الباب: لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله، علیٌ ولیّ القوم. واذا مکتوبٌ علی الستر: بخٍ بخٍ من مثل شیعه علی علیه السلام.
فدخلته فإذا أنا بقصرٍ من عقیق احمر مجوف وعلیه بابٌ من فضه مکلّل بالزبرجد الأخضر،
و اذاً علی الباب الستر، فرفعت رأسی، فاذاً مکتوبٌ علی الستر، شیعهُ علیٍ هم الفائزون.
فقلتُ: حبیبی جبرئیل لمن هذا؟ فقال: یا محمّد لابن عمّک ووصیّک علیّ بن ابی طالب علیه السلام.
یحشر الناس کلهم یوم القیامه حفاه عراه إلاّ شیعه علی علیه السلام یدعی الناس بأسماء أُمّهاتهم إلاّ شیعه علی علیه السلام فانهم یدعون باسماء آبائهم.
فقلت حبیبی جبرئیل: وکیف ذاک؟ قال: لأنهم أحبّوا علیّاً فَطاب مولدُهم”(بحار، ج۶۸ص۷۷ح۱۵)؛
کاخ از آن کیست؟ پاسخ داد: ای محمّدصلی الله علیه وآله وسلم! این قصر برای پسر عمّ و وصیِّ تو، علی بن ابی طالب علیه السلام است.
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: پدرم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: شبی که مرا به آسمان – معراج – بردند داخل بهشت شدم. در آنجا قصری از درّ سفید دیدم که وسط آن خالی بود. آن قصر دری داشت که با درّ و یاقوت مزیّن شده وروی آن پرده ای بود. وقتی سرم را بلند کردم، دیدم بربالای آن نوشته شده بود: «لااله الا الله»، «محمّد رسول الله، علیّ ولی القوم؛ خدایی جز الله نیست، محمّد فرستاده خدا و علی سرپرست قوم مسلمانان است».
به روی پرده نوشته بودند: به به، چه کسی همسنگ شیعه علی است. وقتی داخل قصر شدم، قصری دیدم از عقیقی سرخ که وسط آن نیز خالی بود، این قصر نیز دری داشت از نقره که با پرده ای از زبرجد سبز زینت شده بود. سرم رابلند کردم،
مردم در روز قیامت، همگی عریان وبرهنه محشور می شوند، مگر شیعیان علی علیه السلام و همه را به اسم مادرانشان صدا می زنند، مگر شیعیان علی علیه السلام که به اسم پدرانشان صدا زده می شوند. پرسیدم: حبیبم جبرئیل! چرا این گونه می شود؟ فرمود: چون علی علیه السلام را دوست داشتند، لذا حلال زاده اند».
سوم – (ثواب دوستی آل محمدصلی الله علیه وآله)
“عن فاطمه موسی بن جعفر علیه السلام… عن فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قالت: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: ألا
من مات علی حُبّ آل محمّد ماتَ شهیداً” (عوالم العلوم، ج۲۲، ص۳۵۴، ح۳).
زمخشری این حدیث را درکتاب خود با تفصیل بیشتری بیان نموده و دنباله حدیث را چنین نوشته است:
“ألا و من مات علی حبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بَشَّرهُ مَلک الموت بالجنَّه ثم منکر ونکیر.
ألا و من مات علی حبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم یَزف الی الجنّه کما تزف العروس الیبیت زوجها.
ألا ومن مات علی حبّ آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم فتح له فی قبره بابان الی الجنّه.ألا ومن مات علی حبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمه.
ألا ومن مات علی حبّ آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم مات علی السنّه والجماعه.
ألا ومن مات علی بغض آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم جاء الیوم القیامه(مکتوباً) بین عینیه آیس من رحمه االله.
ألا ومن مات علی بغض آل محمّدصلی الله علیه وآله مات کافراً؛ ألا و من مات علی بغض آل محمّد لم یشم رائحه الجنّه”(تفسیر کشاف، ج۴ص۲۲۰).
آگاه باشید هر کس بر محبّت آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بمیرد، ملک الموت ونکیر ومنکر او را به بهشت بشارت می دهند و همانند عروسی که او را برای خانه شوهرزینت داده اند او را برای بهشت زینت می دهند وزمانی که او را در قبر می گذارند، دو در از درهای بهشت گشوده می شود و قبر او محل رفت وآمد ملائکه رحمت می گردد. هر کس بر حبّ محمّد و آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بمیرد، بر سنّت و جماعت مرده است.
آگاه باشید هر کس که بر بغض آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بمیرد، روز قیامت می آید، در حالی که بین دو چشم او نوشته شده است: «مأیوس از رحمت خدا» و به حال کفر می میرد وهرگز بوی بهشت را استشمام نمی کند.
۱۳. «گستردگی مقام شفاعت»
سیزدهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «شفاعت» است.
البته در شفاعت حضرت چند ویژگی استثنایی وجود دارد که فهم درست آن نیاز به تامل و دقت در چند نکته دارد:
اولا: همانگونه که از محکمات قرآنی و روایی است که پیامبران و ائمه علیهم السلام از مقام و مرتبه شفاعت برخوردارند، وجود مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها ازبین بانوان بعد از حضرت زهراء سلام الله علیها، به چنین مقام و مرتبه ای برخوردار است.
ثانیا: شفاعت آن حضرت آنچنان گسترده است تمام کسانی که مقتضی شفاعت را دارند و مانعی چون حق الناس برای شفاعت آنان وجود ندارد مورد شفاعت قرارمی گیرند.
از همین رو حضرت امام صادق فرمودند:
“أَلَا وَ إِنَّ قمَّ الْکوفهُ الصغِیرَهُ أَلَا إِن لِلْجنَّهِ ثَمَانِیهَ أَبْوَابٍ ثلَاثَهٌ منْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ” (بحار، ج ۵۷، ص۲۲۸)
«قم کوفۀ کوچک ماست. برای بهشت هشت در است که سه در آن به سوی قم است. زنی در قم وفات می کند که از اولاد من و نامش فاطمه است. در روز قیامت با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت می شوند.»
ثالثا: نه تنها شفاعت حضرت موجب مغفرت گناهکاران می شود؛ بلکه موجب ارتقاء رتبه شفاعت شوندگان نیز می شود، یعنی آن کسانی که به دلیل معصیت خارج ازبهشتند شفاعت حضرت موجب مغفرت آنان می شود، تا آنان بهشتی شوند، و آنهایی که بهشتی و داخل بهشت اند هرچند از این جهت نیاز به شفاعت ندارند؛ ولی از جهت اینکه پیرو هادی وامام شان بودند به برکت وجود حضرت معصومه سلام الله علیها مورد شفاعت قرار می گیرند تا در مرتبه بهشت ارتقاء پیدا کنند.
ازهمین روست حضرت رضا (علیه السلام) نیز در زیارتِنامه خواهر بزرگوارشان تعبیر به “اشفعی فی الجنه” نموده و به ما یاد داده تا این چنین بخوانیم:
“یا فاطِمَهُ اِشْفَعی لِی فِی الْجَنَهِ، فَاِنَ لَکِ عِنْدَاللهِ شأناً مِنَ الشَأنِ”
«ای فاطمه معصومه! در مورد رفتن به بهشت، مرا شفاعت کن، چرا که در پیشگاه خداوند، دارای مقام و منزلتی بس ارجمند هستی» (بحار، ج ۹۹، ص ۲۶۸)
۱۴. «زیارت و زیارتنامه»
چهاردهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها داشتن «زیارتنامه ماثوره) و «ترغیب به زیارت» آن حضرت از ناحیه امام معصوم علیه السلام است.
چراکه:
اولا: در بین امامزادگان بعد از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها، تنها امامزاده ای است که امام معصوم علیه السلام برای زیارتش زیارتنامه انشاء کرده است.
چراکه حضرت امام رضا علیه السلام خطاب به سعد قمی می فرمایند:
“یا سَعْدُ عِنْدَکمْ لَنَا قَبْرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاک قَبْرُ فاطِمَهَ بنْتِ موسَی(ع) قَالَ نَعَمْ مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ الْجَنَّهُ” (تاریخ، قم، ص۲۱۵)
« ای سعد! ما را قبری نزد شما هست؟ عرض کردم: فدایت گردم، منظورتان حضرت فاطمه دختر موسی بن جعفر علیه السلام است؟ فرمود: بله، هر کسی او را در حالی که به حقش آشناست، زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.»
ثانیا: بعد از یارت معصومین علیهم السلام، زیارت هیچ یک ازاولیاء الهی به اندازه ومرتبه زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها ترغیب وتاکید نشده است وهمین نشانگر عظمت وبزرگی آن حضرت است.
چراکه در روایت آمده است:
شیخ صدوق با سند صحیح از امام رضا ـ علیه السّلام ـ در فضیلت زیارت حضرت معصومه ـ سلام الله علیها ـ روایت میکند که فرمودند:
“من زارها فَلَهُ الجنَّه” (عیون اخبارالرضا،ج۲، ص۲۷۱)
هر کس ایشان را زیارت کند بهشت از آن اوست.
ابن قولویه در کتاب بسیار ارزشمند «کامل الزیارات» که یکی از معتبرترین کتابهای قرن چهارم است، با سند معتبر از امام جواد ـ علیه السّلام ـ روایت کرده است که فرمودند:
“من زارَ عَمّتی بِقُم فَلَهُ الجنَّه” (کامل الزیارات، ۲۲۴)
هر کس عمهام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.
شیخ حسن قمی در کتاب ارزشمند «تاریخ قم» از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل کرده که فرمودند:
“اِنَّ زیارتَها تَعادِل الجنَّه” (تاریخ قم، ۲۱۵)
زیارت حضرت معصومه همسنگ بهشت است.
ثالثا: زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها معادل زیارت همه معصومین و حرم آن حضرت حرم ائمه معصومین دانسته شده است و در روایت آمده است:
در روایتی ارزشمند از امام صادق (علیه السلام) اینچنین نقل شده است:
“إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُم”
« همانا خداوند متعال حرمی دارد که شهر مکه است، و رسول خدا حرمی دارد که شهر مدینه است و أمیر المؤمنین حرمی دارد که شهر کوفه است و ما (أهل بیت) نیز حرمی داریم که شهر قم است» (بحار، ج۵۷، ص۲۲۶)
در این حدیث از این مکانها به «حرم» تعبیر شده است که در آن معانی و مفاهیم مخصوصی نهفته است.
حرم جای مقدسی است که در آن گرانبهاترین سرمایهها را قرار میدهند و مرکز اسرار محسوب میشود.
بنابراین همان احترامی که خانه خدا دارد، در مراحل پایینتر برای سرزمین قم وجود دارد. یعنی مرکز اسرار اهل بیت عصمت و طهارت و مرکز علوم آل محمد (علیهم السلام) است.
زیارتنامه حضرت معصومه (سلام الله علیها) که از ناحیهی امام معصوم وارد شده، با زیارتنامه دیگر ائمه دراین جهت باهم متفاوت اند که در زیارتنامه تمام ائمه، به همان معصوم سلام داده میشود، اما در زیارتنامه حضرت معصومه (سلام الله علیها)، به صورت مستقیم به تمام چهارده معصوم و حتی انبیاء اولوالعزم سلام داده شده و سپس خدمت حضرت معصومه (سلام الله علیها) سلام و تحیت میدهیم.
این تفاوت بیانگر این معنا است که حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) حرم تمام پیامبران و امامان (علیه السلام) است. (بحار، ج۱۰۲، ق۲۶۶)
امام رضا (علیه السلام) زیارت خواهرش را مساوی با زیارت خو دانسته وفرموده است: “مَنْ زَارَ الْمَعصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زَارَنی” (ریاحین الشریعه، ج. ۵، ص. ۳۵)
۱۵. شرافت دادن به شهر قم
پانزدهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «شرافت دادن به شهر قم» است.
زمین قم هر چند از نظر جغرافیایی و طبیعی، مزیتی نسبت به مکانهای دیگر ندارد، ولی وجود تربت مطهر، پاک و نورانی حضرت معصومه سلام الله علیها موجب شده است این قطعه از سرزمین خشک و گرمسیر درایران شرافت و قداست خاصی پیداکند؛
تاجایی که نه تنها به عنوان قبه الاسلام وحرم ائمه علیهم السلام معرفی شده وشناخته شود، بلکه در روایات آمده است که سه در ازهشت در بهشت از قم به روی بهشتیان باز می شود.
ازهمین رو در قداست وحرمت این شهر در روایت آمده است:
روایتی ارزشمند از امام صادق (علیه السلام) اینچنین نقل شده است:
“إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُم”
همانا خداوند متعال حرمی دارد که شهر مکه است، و رسول خدا حرمی دارد که شهر مدینه است و أمیر المؤمنین حرمی دارد که شهر کوفه است و ما (أهل بیت) نیز حرمی داریم که شهر قم است. (بحار ، ج۵۷، ص۲۱۶)
حضرت امام صادق(ع) در اینکه درهای بهشتی از قم باز می شوند، می فرمایند:
“أَلَا وَ إِنَّ قمَّ الْکوفهُ الصغِیرَهُ أَلَا إِن لِلْجنَّهِ ثَمَانِیهَ أَبْوَابٍ ثلَاثَهٌ منْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّهَ بِأَجْمَعِهِمْ”(بحار، ج۶، ص ۲۲۸)
«قم کوفۀ کوچک ماست. برای بهشت هشت در است که سه در آن به سوی قم است. زنی در قم وفات می کند که از اولاد من و نامش فاطمه است. در روز قیامت با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت می شوند.»
در زیارتنامه حضرتمعصومه(ع)وقتی به پیامبران سلام داده می شود، همه به صورت غایب است:
“اَلسَّلَامُ عَلَی آدَمَ صفوَهِ اللَّه…”
ولی وقتی به رسول خدا(ص) و ائمه(ع) می رسد، همه به صورت خطاب ذکر می شود:
“اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ… اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا اَمِیرَالمُؤمِنِینَ عَلی بن اَبِی طَالبٍ… اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا حَسَنَ بن علِیّ”
این به معنا است زیارت تربت حضرت معصومه سلام الله علیها زیارت همه معصومین علیهم السلام است و با اینکه محل دفن رسول خدا(ص) و ائمه(ع)، شهر قم نیست؛ ولی حرم شان حرم قم است.
۱۶. مرگ با عزت و جاودانه
شانزدهمین خصوصیت حضرت معصومه سلام الله علیها «مرگ باعزت و جاودانه» است.
به این معنا با اینکه هر انسانی یکبار متولد و یکبار می میرد؛ ولی در چگونگی مرگ و تولد، انسانها به چند دسته تقسیم می شوند:
دسته اول؛
که قریب به اتفاق انسانها این چنین اند تولد ومرگ طبیعی دارند نه تولد آنان کانون توجه قرار می گیرد ونه مرگشان تکان دهنده ومورد توجه است، بلکه تولد ومرگشان به عنوان جریان طبیعی مسیرش را طی میکند وهرکسی روزی متولد وروزی هم سرانجام ازدنیا می رود.
دسته دوم؛
انسان هایی هستند که تولدشان همانند دسته اول اند که جریان طبیعی وعادی دارد، ولی مرگشان فوق العاده تکان دهنده وعبرت آموز است، نظیر مرگ زبیر، طلحه که تمام افتخارا تشان رافدای نفسانیات کردند و با مرگ سیاه ازدنیا رفتند.
دسته سوم؛
کسانی همچون دسته اول ودوم تولدشان عادی وطبیعی است ولی مرگشان موج آفرین، جاودانه وعزت آفرین است مصلحان، عارفان وشهداء با چننین مرگی رهسپار جهان دیگر می شوند.
دسته چهارم؛
کسانی اند تولد ومرگشان هیچ زیبایی ندارد بلکه هریک از تولد و مرگ نفرت انگیزتر وعبرت امیزتر ازدیگری است؛ مرگ وتولد زیادبن ابیه وحجاج بن یوسف ثقفی ازاین دسته است، چراکه:
وقتی زیادبن ابیه متولد شد آنچنان غمگین انگیز بوده است که نمی دانستند پدر وی چه کسی است واو با «زیادبن ابیه» نام گذاری شده است، وچون تمام عمرش را درجرم وجنایت گذشته بود مرگش شادی آفرین بود که وجود جنایت کاری ازصحنه زمین پاک شد،
حجاج هم وقتی متولد شیرپستان مادر را نمی مکید ولی ظرفی پر ازخون را آوردند شروع به نوشیدن نمود که تفال خونریز بودن وی زدند که این چنین شد، وعمرش را به خون آشامی پشت سر گذراند وقتی به هلاکت رسیدکه سیصد هزار نفر درزندان وی باز داشت بودند.
دسته پنجم؛
کسانی اندکه تولدشان زیباتر ازمرگ، ومرگشان قشنگ تر وزیباتر از تولدشان است، تولدشان شگفتی ساز، ومرگشان موج آفرین است، تولدور حلت رسول گرامی اسلام، تولد وشهادت علی علیه السلام این چنین بودکه تولدشان شگفتی ساز ومر گشان جاودانه وعزت آفرین بوده است، حضرت معصومه سلام الله علیها دراین دسته پنجم قرار داشته است ،چراکه:
اولا: تولد آن حضرت آنچنان شگفتی ساز است که درکش فراتر ازاستعدا د وفهم ناقص مااست، برای اینکه دریک روایت تولد ومکا ن دفن آن حضرت راقبل از تولد امام موسی بن جعفر علیه السلام، ودر روایت دیگر تولد ومحل دفنش بعد ازتولد پدرش، جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام پیشگویی نموده است.
از همین رو در یک روایت آمده است:
“وَ رُوِیَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَقَالَ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَأَعَادَ الْکَلَامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلًا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ أَوْلَادِی تُسَمَّی فَاطِمَهَ فَمَنْ زَارَهَا وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ قَالَ الرَّاوِی وَ کَانَ هَذَا الْکَلَامُ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ یُولَدَ الْکَاظِمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ” (بحار ج۵۷، ص۲۱۶)
«جمعی از اهل ری که از شیعیان بودند درمحضر امام صادق مشرف بودند وخود را معرفی کردند که ما از اهل ری هستیم، امام شروع کرد از تمجید اهل قم وبه آفرین گفتن به آنان وذکر ویژگیهای آن و آنرا حرم اهل بیت شمرد وعلت آنرا قبر شریف حضرت معصومه معرفی کرد؛ واین پیشگویی را پیش ازتولد امام موسی بن جعفر علیه السلام بوده است»
ثانیا: مرگ او نیز موج آفرین، جاودانه وبه یک معنا مرگش شهادت گونه ودرحال هجرت و مصداق آیه مبارکه:
“مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَهً وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً” (نساء، آیه ۱۰۰)
و هر که در راه خداوند هجرت کند، اقامتگاههای بسیار همراه با گشایش خواهد یافت و هر که از خانهاش هجرتکنان به سوی خدا و پیامبرش خارج شود، سپس مرگ، او را دریابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند آمرزندهی مهربان است. بوده
است،به یک معنای دیگر شهیده در راه حق و مصداق آیه مبارکه:
“وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ” (آل عمران، ایه۱۶۸)
«هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» بوده است. چراکه:
در چگونگی ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به قم دو نظریه و دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول؛ این است حضرت معصومه سلام الله علیها در سال ۲۰۱ هجری قمری یک سال بعد ا زآمدن حضرت رضا علیه السلام به مرو، به قصد زیارت امام علیه السلام از مدینه خارج شد و پس از پیمودن راه بین حجاز و عراق، وارد سرزمین ایران شد.
ولی پیش از رسیدن به خراسان، در یکی از شهرهای مرکزی ایران به نام ساوه بیمار گردید. از اطرافیان پرسید: از این جا تا قم چقدر فاصله است؟ گفتند: ده فرسخ.آن حضرت به خدمت کارش دستور داد که وی را به طرف شهر قم حرکت دهد.آل سعد، که از شیعیان و محبان اهل بیت(ع) بوده و در قم زندگی می کردند، همین که از ورود خواهر امام رضا(ع) با خبر شدند به استقبال آن حضرت شتافته و از شهر قم بیرون رفتند و چون به وی رسیدند، بسیار شادمانی و اظهار خوشحالی نمودند.
موسی بن خزرج بن سعد، که از بزرگان آل سعد و از معاریف شیعه درقم بود، افسار شتر آن حضرت را به دست گرفت و به سوی قم آورد و آن بانوی شریف را در خانه خویش اسکان داد و از او به شایستگی پذیرایی کرد.اما حضرت فاطمه معصومه(س) بیمار و رنجور بود. بدین جهت، چندان اقامتی در قم نداشت و پس از شانزده روز سکونت در خانه موسی بن خزرج، دار فانی را وداع و روح بلندش به اعلی علیین پیوست. (حیاه الامام الرضا(ع) (باقر شریف قریشی) ج ۲ ، ص ۳۵۱ ؛ مستدرک سفینه البحار، ج۸، ص ۲۶۱ ؛ بحار الانوار، ج ۶۰ ، ص ۲۱).
احتمال دوم؛ این است که برپایه بعضی از روایات دیگر، ماموران مامون عباسی که از هجرت علویان به ایران ناخوشایند بوده و در باطن از این ماجرا رنج می بردند، به کاروان حضرت معصومه(س) در ساوه هجوم و بسیاری از مردان و مبارزان کاروان، از جمله هارون بن موسی کاظم(ع)، برادر حضرت معصومه(س) را به شهادت رساندند و به حضرت معصومه(س) نیز زهر خورانیده و بر اثر آن زهر کشنده، آن حضرت نیز به شهادت رسید. (حیاه الامام الرضاء (ع) (سید جعفر مرتضی)، ص ۴۲۸)