خانواده کوچکترین ومهمترین واحد اجتماعی است که تعالی ویا سقوط آن ارتباط مستقیمی باپیشرفت یا انحطاط جامعه دارد. ازاین رو دین مبین اسلام درراستای پیشرفت واعتلای خانواده وهمچنین تربیت وپرورش نسل ها در بستر خانواده،سفارشات وتوصیه های فراوانی دارد. ازطرف دیگر در جوامع غربی اندیشه های اومانیستی پایه های خانواده را متزلزل نموده وبا گسترش فرهنگ غربی در جوامع اسلامی این تهدید متوجه خانواده های مسلمان نیز گردیده است.ازجمله این تهدیدهاحمله به مقدسات وشعائر واحکام اسلامی می باشد که التزام به آنها نقش قابل توجهی در استحکام بنیان خانواده دارد. از جمله شبهاتی که امروزه برضد احکام اسلامی مطرح است ناعادلانه بودن آن احکام، نسبت به زنان است. برای نمونه حق تمکین ،که شرع مقدس آن را برای شوهر قرار داده تابه عنوان محور خانواده اطاعت شده وخانواده در سایه رهبری او آرامش یابد، یک نوع سلطه وزور گویی بر علیه زنان قلمداد می شود.هرچند که گاهی بعضی از زنان دراثر عدم تبیین صحیح حق تمکین برای شوهرانشان ویا میل به زور گویی آنان متحمل بی عدالتی وآزار قرار گرفته اند ولی این مطلب باعث نمی شودکه این دستور ارزشمند اسلامی زیر سوال برود.در این مختصر قلمرو ومحدوده تمکین مورد بررسی قرار می گیرد.واینکه؛ در چه مسائلی زنان بایستی از شوهران خود اطاعت نمایند؟ نشوز چه زمانی رخ می دهد؟ وآیا ازدواج به معنی سلب استقلال از زن می باشد؟ سوالاتی هستند که به یاری خداوند متعال جواب آنها در پایان این مقاله برای ما روشن خواهد شد.در این مقاله برای پی بردن به قلمرو ومحدوده حق تمکین به عنوان یک مساله اسلامی سراغ آیات وروایات اسلامی، نظرات مفسران وفقهای شیعه خواهیم رفت.
معنای تمکین ونشوزتمکین در لغت:مکّنته من الشیء تمکینا: جعلت له علیه سلطانا و قدره،یعنی اورا بر چیزی قدرت وتوانایی بخشید. (مصطفوی،۱۳۶۰، ۱۱/۱۵۰) در قرآن کریم آمده است : “و مکناهم فی الارض”(حج ۴۱) یعنی آنها را در زمین استقرار بخشیدیم و مالک زمین گردانیدیم.
تمکین در اصطلاح:صاحب جواهر تمکین کامل را نحوه ارتباطی میان زوج وزوجه می داندکه عدم نشوز محقق شده و هر زمان و مکانی را که درآن استمتاع حلال باشدشامل شود.(صاحب جواهر، ۳۱/۳۰۳)
معنای لغوی نشوز:نشز: (بر وزن فلس) مکان مرتفع.چنانکه در مفردات و قاموس آمده. ایضا مصدر است بمعنى بلند شدن و امتناع (اقرب). وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا (مجادله ۱۱). و چون بشما گفتند: برخیزید (تا دیگران در جاى شما بنشینند) برخیزید. (نشوز) برترى و عصیان کردن مرد است بر زن و زن است بر مرد وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ (نساء ۳۴) و زنانى که از سرکشى و نافرمانى آنان بیم دارید (در مرحله اول) پندشان دهید، و (در مرحله بعد) در خوابگاهها از آنان دورى کنید. (قرشی،۱۳۷۱، ۷/۶۵)نشوز در اصطلاح:صاحب جواهر نشوز را خارج شدن هریک از زوج یا زوجه از طاعت واجب نسبت به دیگری می داند. (صاحب جواهر، ۳۱/۲۰۰) بنا بر این نشوز در مورد هریک از زوجین صدق می کندومختص به زنان نمی باشد.قرآن کریم نیز نشوز را هم برای مردان وهم زنان بکار برده است؛ “وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُن”(34 نساء)، “و زنانى که از سرکشى و نافرمانى آنان بیم دارید” ، که درمورد نشوز زنان و،” وَ إِنِ امْرَأَهٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً” (۱۲۸نساء) ، “و اگر زنى از ناسازگارى شوهرش، یا روىگردانىاش (از حقوق همسردارى) بترسد” ، درمورد نشوز مردان می باشد. اگر نشوز از طرفین باشداز آن به شقاق تعبیر می شود،که درقرآن کریم نیزهمین گونه استعمال شده است؛ “وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها” (۳۵ نساء) و (شما اى حاکمان شرع و عُقلا و بزرگان خانواده!) اگر از جدایى و ناسازگارى میان زن و شوهر بیم داشتید، پس داورى از خانواده مرد، و داورى از خانواده زن (براى رفع اختلاف) برانگیزید.
اقسام تمکیندرکتب حقوقی برای تمکین دومعنی عام وخاص بیان شده است.تمکین به معنی خاص آن است که زن نزدیکی جنسی با شوهر راپذیرفته وجز درمواردی که مانع موجهی داشته باشدازبرقراری رابطه جنسی بااوسربازنزند.البته این وظیفه ویژه زن نیست شوهر نیز مکلف است درحدود متعارف رابطه جنسی با زن داشته باشد.درغیراین صورت رفتار وی برخلاف وظیفه حسن معاشرت تلقی می گردد.اما تمکین به معنی عام آن است که زن وظایف خود رانسبت به شوهر انجام دهد واز او درحدود قانون وعرف اطاعت نماید.پس زن ملزم به اطاعت از شوهر نسبت به خواسته های نامشروع وغیر قانونی نمی باشد.(صفایی وامامی،۱۳۸۹، ۱۳۱)ریاست شوهر بر خانواده و تمکینشر ع مقدس اسلام ریاست خانواده را بر عهده شوهر قرار داده است. این مطلب از آیه شریفه ۳۴ سوره نساء “الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء”،”مردان بر زنان قیمومت و سرپرستى دارند”، قابل استفاده می باشد. همچنین ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی ایران با توجه به آیه مذکور وفقه امامیه می گوید: «در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است».این ریاست دارای آثار ونتایجی نیز می باشد که از جمله آنها تعیین مسکن،تمکین زن از شوهر، ولایت بر کودکان وهزینه اداره زندگی می باشد. .(صفایی وامامی،۱۳۸۹، ۱۲۴)اما اینکه محدوده این ریاست چقدر است ومنظور آیه شریفه ازکلمه “قوامون” چیست،از فرمایش مفسر بزرگ شیعه علامه طباطبایی (ره)روشن می شود. ایشان ذیل این آیه شریفه می فرمایند:الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَیْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ ….«کلمه (قیم) به معناى آن کسى است که مسئول قیام به امر شخصى دیگر است، و کلمه (قوام) و نیز (قیام) مبالغه در همین قیام است، و مراد از جمله:” بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ” آن زیادتهایى است که خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى که بر اعمال دشوار و امثال آن دارند، چون زندگى زنان یک زندگى احساسى و عاطفى است، که اساس و سرمایهاش رقت و لطافت است، و مراد از جمله:” بما انفقوا” مهریهاى است که مردان به زنان مىدهند، و نفقهاى است که همواره به آنان مىپردازند.و از عمومیت علت به دست مىآید که حکمى که مبتنى بر آن علت است یعنى قیم بودن مردان بر زنان نیز عمومیت دارد، و منحصر به شوهر نسبت به همسر نیست، و چنان نیست که مردان تنها بر همسر خود قیمومت داشته باشند، بلکه حکمى که جعل شده براى نوع مردان و بر نوع زنان است، البته در جهات عمومى که ارتباط با زندگى هر دو طایفه دارد، و بنا بر این پس آن جهات عمومى که عامه مردان در آن جهات بر عامه زنان قیمومت دارند، عبارت است از مثل حکومت و قضا (مثلا) که حیات جامعه بستگى به آنها دارد، و قوام این دو مسئولیت و یا بگو دو مقام بر نیروى تعقل است، که در مردان بالطبع بیشتر و قوىتر است، تا در زنان همچنین دفاع از سرزمین با اسلحه که قوام آن برداشتن نیروى بدنى و هم نیروى عقلى است، که هر دوى آنها در مردان بیشتر است تا در زنان.همچنین قیمومت مرد بر زنش به این نیست که سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است بکند، و معناى قیمومت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب کند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مىتواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ کند، و هم مىتواند از آن دفاع نماید و هم مىتواند براى رسیدن به این هدفهایش به مقدماتى که او را به هدفهایش مىرساند متوسل شود.بلکه معناى قیمومت مرد این است که مرد به خاطر این که هزینه زندگى زن را از مال خودش مىپردازد، تا از او استمتاع ببرد، پس بر او نیز لازم است در تمامى آنچه مربوط به استمتاع و همخوابگى مرد مىشود او را اطاعت کند، و نیز ناموس او را در غیاب او حفظ کند، و وقتى غایب است مرد بیگانه را در بستر او راه ندهد، و آن بیگانه را از زیبائیهاى جسم خود که مخصوص شوهر است تمتع ندهد و نیز در اموالى که شوهرش در طرف ازدواج و اشتراک در زندگى خانوادگى به دست او سپرده و او را مسلط بر آن ساخته خیانت نکند.» (علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ۴/۵۴۳-۵۴۵) باتوجه به فرمایش علامه طباطبایی۰(ره) این آیه دلالتی بروجوب اطاعت مطلق زنان نسبت به مردان نمی کند بلکه حقوقی را بر زوجین در قبال طرف خود ثابت می نماید.این فرمایش علامه از آیات دیگری نظیر” وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ …”(نساء۱۹) ،”و با زنان بطور شایسته معاشرت کنید”، و”وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ”(بقره ۲۲۸) ، “و براى زنان، حقوق شایستهاى بر عهده مردان است، مانند حقوقى که براى مردان بر عهده آنان است” ، قابل استفاده است. ایشان در توضیح کلمه معروف درآیات فوق می فرمایند:«کلمه (معروف) به معناى هر امرى است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند، و آن را انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید فرمود به قید (معروف) قهرا معناى امر به معاشرت با زنان معاشرتى است که در بین مامورین به این امر یعنى مسلمانان معروف باشد.و معاشرتى که از نظر مردان معروف و شناخته شده، و در بین آنها متعارف است، ایناست که یک فرد از جامعه، جزئى باشد مقوم جامعه، یعنى در تشکیل جامعه دخیل باشد، و دخالتش مساوى باشد با دخالتى که سایر اعضا دارند، و در نتیجه تاثیرش در بدست آمدن غرض تعاون و همکارى عمومى به مقدار تاثیر سایر افراد باشد، و بالآخره همه افراد مورد این تکلیف قرار گیرند که هر یک کارى را که در وسع و طاقت دارد و جامعه نیازمند محصول آن کار است انجام دهند، و آنچه از محصول کارش مورد نیاز خودش است، به خود اختصاص دهد، و ما زاد را در اختیار سایر افراد جامعه قرار داده، در مقابل از ما زاد محصول کار دیگران آنچه لازم دارد بگیرد، این آن معاشرتى است که در نظر افراد جامعه معروف است….» (علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ۴/۴۰۴)با توجه به تفسیر فوق زنان در مسائل اجتماعی نیز استقلال دارند اما نقش آنان درجامعه بایستی متناسب با توانایی های ایشان باشد.
تمکین در فقه امامیهنظر مشهور فقهای امامیه وجوب تمکین زن ازشوهر در مسائل جنسی، همچنین مسائلی که به طورمستقیم یا غیر مستقیم با مسائل جنسی ارتباط داردواموری که درراستای مصلحت خانواده است نظیر خروج زن از خانه، می باشد.البته ممکن است وجوب اذن زن برای خروج از خانه نیز در راستای مسائلی که با مسائل جنسی در ارتباط است، قرار گیرد.ودر مواردی که مثلا شوهر به مسافرت رفته وتمتع جنسی ممکن نباشد زن برای خروج از خانه نیاز به اذن شوهر نداشته باشد.صاحب جواهر به نقل از مسالک می گوید:زوج در ماورای حق مساکنه واستمتاع مانند اجنبی است اگرچه این مطلب موجب نقص عیش وکدورت استمتاع شود. (صاحب جواهر، ۳۱/۲۰۵)این مطلب از استفتائی که از مرحوم امام خمینی شده است نیز بدست می آید؛اگر بیگانه از زنی بخواهد چیزی برایش بخرد یا بیاورد وشوهر راضی به اجابت آن خواسته به واسطه همسرش نباشد،آیا زن می تواند بدون رضایت شوهر آن درخواست را انجام دهد؟پاسخ: رضایت شوهر در این جهت معتبر نیست.(کیانی،۱۳۸۴، ۲/۴۶۰)
ضمانت اجرایی تمکینبواسطه تمکین نفقه زن بر مرد واجب می شود . پس در صورت عدم تمکین زن ونشوز وی دیگر مستحق نفقه نخواهد بود. ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی در این زمینه بیان می کند:«هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود»..(صفایی وامامی،۱۳۸۹، ۱۳۲)البته علاوه بر عدم استحقاق نفقه ،امکان ادعای الزام به تمکین، اجازه برای ازدواج دوم،عدم استحقاق اجره المثل نیز در قانون مشخص شده است.بعضی از فقها تعزیر زن را نیز در الزام زن به تمکین ممکن می دانند. این مطلب از آیه ۳۴ نساء به صراحت قابل استفاده است؛…. وَ اللَّاتِی تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کَبِیرا”و زنانى که از سرکشى و نافرمانى آنان بیم دارید (در مرحله اول) پندشان دهید، و (در مرحله بعد) در خوابگاهها از آنان دورى کنید، و (اگر اثر نبخشید) آنان را (به گونهاى که احساس آزار به دنبال نداشته باشد) تنبیه کنید پس اگر از شما اطاعت کردند براى آزار دادن آنان هیچ راهى مجویید یقیناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است.”البته این امر درصورت ادامه نشوز وعدم تمکین پس از موعظه آنان وپشت کردن به آنان در بستر صورت می گیرد. فرمایش علامه طباطبایی(ره) در فهم آیه وترتیب هرکدام از تنبیه های مذکور بسیار قابل استفاده است؛«حرف واو دلالتى بر ترتیب ندارد، ولى از معناى آیه مىدانیم که بین این سه علاج ترتیب هست، و مىخواهد بفرماید اول او را موعظه کنید، اگر موعظه اثر نگذاشت با او قهر کنید، و رختخوابتان را جدا سازید، و اگر این نیز مفید واقع نشد، او را بزنید دلیل بر این که رعایت تدریج و ترتیب لازم است این است که ترتیب نامبرده به حسب طبع نیز وسایل گوناگونى از کیفر دادن است، هر کس بخواهد کسى را کیفر کند طبیعتا اول از درجه ضعیف آن شروع مىکند، و سپس به تدریج کیفر را شدید و شدیدتر مىسازد، بنا بر این ترتیبى که از آیه فهمیده مىشود از سیاق آن به دست مىآید، نه از حرف واو.و ظاهر جمله: “وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ” این است که بستر محفوظ باشد، ولى در بستر با او قهر کند، مثلا در بستر پشت به او کند، و یا ملاعبه نکند، و یا طورى دیگرى بىمیلى خود را به او بفهماند.» (علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ۴/۵۴۶)
منظور از” اضْرِبُوهُنَّ” درآیه شریفههرچند در آیه شریفه تصریح به زدن شده است ولی با توجه به سیره پیامبر اسلام(ص)واهل بیت(ع) این امر جنبه نمادین دارد. تفسیر شریف مجمع البیان در توضیح عبارت مذکور چنین می فرماید:« در تفسیر کلبى از ابن عباس نقل کرده است که: زنان را به کتاب خدا موعظه کنید و باو بگویید که از خدا بترسد و از شما اطاعت کند، اگر قبول نکرد با او درشتى کنید و گرنه طورى او را بزنید که بدنش زخم نشود و استخوانش شکسته نشود. از امام باقر نقل شده که منظور: زدن با مسواک است.»(طبرسی،۱۳۶۰، ۵/۱۳۶)درتفسیر شریف المیزان نیز روایاتی در این مورد ذکر شده است:«از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: (زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد)، آرى رسول خدا(ص) تعجب مىکرد از مردى که همسرش را مىزند، و آن گاه با همان دست با وى معانقه مىکند. در کافى نیز به سند خود از ابى مریم از امام ابى جعفر(ع)روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: (آیا جاى تعجب نیست که کسى همسرش را بزند، و آن گاه با او دست به گردن شود؟ و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است، که اگر کسى در آنها دقت کند نظریه اسلام در باره زنان را درک مىکند.»(علامه طباطبایی،۱۳۷۴، ۴/۵۵۵)
ازدواج واستقلال زنهمان طور که در تفسیر آیه ۳۴ نساء گذشت، زنان از استقلال اجتماعی متناسب باتوانایی های خود برخوردارند.این مطلب در سیره پیامبر اکرم (ص)وامیرالمومنین(ع) مشهود است ، مانند بیعت با زنان،یا حضور بعضی از زنان در میادین جنگ برای اموری مانند پرستاری.اما بعضی از زنان در اثر ناآگاهی ویا میل به زور گویی شوهرانشان متحمل آزار وظلم می شوند.هرچند در جوامع اسلامی خانواده ها روابط گرم ونزدیکی دارند اما عده ای هم وجود دارند که به زنان نگاهی کنیز گونه دارند. این نوع تفکر بی ربط به آموزه های بعضی از مذاهب اسلامی نیست که آنها تصریح به بردگی زنان می کنند.برای نمونه،غزالی می گوید: النکاح نوع من الرق، فهی رقیقه له، فعلیهاطاعه الزوج مطلقا فی کل ما طلب منها فی نفسها مما لامعصیۀ فیه.(غزالی، ۱۴۰۶ ه ق، ۲/۶۴)نکاح نوعی بردگی است.زوجه کنیز شوهر است. برزوجه درهرآنچه که شوهر از او دربدن ونفسش مطالبه می کند ازآن چیزهایی که معصیتی درآنهانیست به صورت مطلق اطاعت وفرمان پذیری واجب است.این نظریه در فقه اهل بیت(ع) هیچ جایگاهی ندارد.بلکه خلاف ظاهر قرآن کریم نیز می باشد، زیرا کنیز یا عبد هیچ گونه استقلال مالی ازخود نداشته وحتی دست رنج ومنافع آنهانیز متعلق به مالک ومولای آنها می باشدولی قرآن کریم درآیه “لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا، وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْن” (32 نساء) ، “براى مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهاى است، و براى زنان هم از آنچه کسب کردهاند بهرهاى است” وآیه “لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبا” (۷ نساء) ،”براى مردان از آنچه پدر و مادر و نزدیکان (پس از مرگ خود) به جاى مىگذارند سهمى است و براى زنان هم آنچه پدر و مادر و نزدیکان به جاى مىگذارند سهمى است، اندک باشد یا بسیار” ، تصریح به استقلال مالی زنان می نماید.جالب توجه است در اروپا کمی بیش از یک قرن ودر بعضی از کشورها کمتر از یک قرن است که استقلال مالی زنان به رسمیت شناخته شده است.درحالی که دین مبین اسلام ۱۴ قرن پیش این مساله رامورد توجه قرار داده است.(مطهری،۱۳۸۸، ۲۰۰)
تمکین در روایاتممکن است با مراجعه به روایات باب تمکین چنین به ذهن برسد که این قوانین یک جانبه وتنها به نفع مردان می باشد در حالی که این روایات معمولا ناظر به جنبه ریاست مرد بر خانواده ومصلحت خانواده می باشد.همچنین بسیاری از این روایات درمقام پاسخ به این سوال می باشندکه حق مرد برزن چیست. درعین حال سفارشات بسیاری نیز در ابواب دیگر در مورد زنان صورت گرفته است که معمولا در کتب حدیثی در باب وجوب تمکین آورده نشده است.درادامه چند مورد از احادیث مربوطه ذکر می شود.مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِمُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَهٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (ص)- مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَهِ- فَقَالَ لَهَا أَنْ تُطِیعَهُ وَ لَا تَعْصِیَهُ- وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ- وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ کَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ- وَ إِنْ خَرَجَتْ بِغَیْرِ إِذْنِهِ لَعَنَتْهَا مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ- وَ مَلَائِکَهُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِکَهُ الْغَضَبِ وَ مَلَائِکَهُ الرَّحْمَهِ- حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ (ص)- مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ قَالَ وَالِدُهُ- (قَالَتْ فَمَنْ) أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَهِ قَالَ زَوْجُهَا- قَالَتْ فَمَا لِی عَلَیْهِ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ مَا لَهُ عَلَیَّ- قَالَ لَا وَ لَا مِنْ کُلِّ مِائَهٍ وَاحِدَهٌ الْحَدِیثَ.(عاملی،۱۴۰۹ ه ق، ۲۰/۱۵۷)امام باقر(ع) می فرمایند: زنی از رسول خدا(ص) سوال کرد حق شوهر بر زن چیست؟ فرمودند:اورا اطاعت کند ونافرمانیش نکند،بدون اجازه از خانه او صدقه ندهد وبدون اجازه اش روزه مستحبی نگیرد،خودش را از او منع نکنداگرچه سوار بر شتر باشند وبون اجازه از خانه خارج نشود، واگر بدون اجازه خارج شد ملائکه آسمان وزمین وملائکه غضب ورحمت اورا لعن می نمایند تااینکه به خانه بازگردد،سوال نمود حق چه کسی بر گردن مرد بزرگ تر است، فرمودند: پدرش،سوال نمود حق چه کسی برگردن زن بزرگتر است؟فرمودند:شوهرش.زن سوال کرد؛ آیا من نیز مانند شوهرم حقی برگردن او دارم؟فرمودند:نه، از هر صد حقی یک حق هم نداری …. عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَهِ أَ لَهَا أَنْ تَخْرُجَ بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا- قَالَ لَا وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَهِ- أَ لَهَا أَنْ تَصُومَ بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا قَالَ لَا بَأْسَ. (عاملی،۱۴۰۹ ه ق، ۲۰/۱۵۹)علی بن جعفر از امام کاظم (ع)سوال می نماید: آیا جایز است زن بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود؟ می فرمایند: نه، وآیا می تواند بدون اجازه شوهر روزه بگیرد؟ فرمودند: اشکالی ندارد.وَ رُوِیَ أَنَّ جِهَادَ المَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ(نوری،۱۴۰۸ ه ق،۱۴/۲۴۷)ترجمه: روایت شده است که جهاد زن خوب شوهر داری کردن است.دراحادیث مذکور واحادیث مشابه آن ها آنچه مورد تاکید می باشد تمکین در امر جنسی است.به طوری که رسول خدا(ص)امر به اجابت این خواسته شوهر حتی برپشت شتر نموده اند که البته چنین عبارتی دلالت بر تمکین مطلق در امر جنسی می کند.مساله دیگر خروج زن از منزل با اذن شوهر می باشدکه ممکن است با توجه به اطلاق روایات وجوب اجازه گرفتن از شوهر برای خروج از خانه در هر حال ،ونه تنها در زمان هایی که ممکن است شوهر نیاز جنسی داشته باشد،فهمیده شود. اما در باب عبادات مستحبی همان طور که گذشت درحدیث اول امر به اجازه گرفتن از شوهر در روزه مستحبی شده ودر حدیث دوم اشاره به عدم نیاز اذن شوهر در آن شده است.ممکن است حدیث دوم حمل به زمانی شود که زن می داند شوهرش نیاز جنسی ندارد،یا برای مثال سفر رفته است.از طرف دیگر سفارشاتی نیز در مورد زنان شده است که در ابواب دیگر بحث ازدواج در کتب حدیثی می توان مشاهده نمود.برای نمونه حدیثی ذکر می شود. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِیحَدِیثٍ: وَ مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا(نوری،۱۴۰۸ ه ق،۱۴/۲۵۰)رسول خدا(ص) می فرمایند: هرمردی که همسری اختیار می کند بایستی اورا گرامی بدارد. نتیجه گیری۱.نشوز در مورد هریک از زوجین صدق می کند.قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره می کند.اما حق تمکین تنها برای مردان ذکر شده است.۲.درکتب حقوقی تمکین تقسیم به عام وخاص شده است.منظور از تمکین خاص،تمکین در امور جنسی ومنظور از تمکین عام،اطاعت زن از شوهر در حدود قانون وعرف می باشد.۳.بنابرآیه۳۴ نساء ریاست خانواده برعهده مرد می باشدکه از جمله آثار این ریاست حق تمکین می باشد.۴.بنابر نظر علامه طباطبایی ذیل آیه ۳۴ نساء، قیم بودن مردان برزنان عمومیت داشته ومنحصر به همسران خودشان نمی باشد.این قیمومیت مربوط به جهات عمومی زندگی زنان ومردان، مانند اموری چون حکومت وقضاء وجهاد می باشد.ایشان درادامه می فرماید قیم بودن مرد موجب سلب آزادی از اراده زن نمی شود.همچنین ایشان با توجه به آیات ۱۹ نساءو۲۲۸بقره زنان را دارای استقلال اجتماعی می دانند.۵.فقهای امامیه قائل به وجوب تمکین در مسائل جنسی وامور مربوط به آن،همچنین وجوب اذن زن از شوهر برای خروج از خانه هستند ودر ماورای این امور با مرد بیگانه تفاوتی ندارند.۶.درصورت عدم تمکین مرد قادر به طرح دعوی الزام به تمکین است.همچنین زن ازنفقه واجره المثل محروم می شود.با توجه به آیه ۳۴ نساء در صورت نشوز زن،مرد پس از نصیحت وقهر کردن می تواند از زدن هم استفاده کند.البته با توجه به روایات منظور از ضرب،زدن با چوب مسواک وبه نحوی است که موجب جراحت نشود.همچنین زدن زنان در بعضی از روایات نکوهش شده است.۷.زنان بواسطه ازدواج استقلال خود را از دست نمی دهند.آیه های ۷و۳۴ نساء تصریح به استقلال مالی زنان می کنند.دیدگاهی که ازدواج را نوعی رقیت وبردگی می داند در مکتب اهل بیت هیچ جایگاهی ندارد.۸.آنچه در رابطه با تمکین از روایات بدست می آید،وجوب مطلق تمکین زنان در امور جنسی وهمچنین وجوب اجازه گرفتن زن برای خروج از خانه می باشد.۹.شریعت مقدس اسلام به جهت برقراری صفا وصمیمیت برای هرکدام اززوجین حقوقی قرار داده است وهرکدام از زوجین را به ادای حق همسر خود توصیه نموده است.
منابع۱.قرآن کریم۲.صفایی،حسین و اسدالله امامی ،۱۳۸۹،مختصر حقوق خانواده،انتشارات میزان،تهران،چاپ ۲۴۳.طباطبایی،علامه محمد حسین،۱۳۷۴،المیزان فی تفسیر القرآن،ترجمه:سید محمد باقرموسوی همدانی،دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم۴.طبرسی،فضل بن حسن،۱۳۶۰،مجمع البیان فی تفسیرالقرآن،ترجمه:گروه مترجمان،انتشارات فراهانی،تهران۵.عاملى، شیخ حرّ، محمد بن حسن،۱۴۰۹ه ق، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم – ایران۶.غزالی،ابوحامد محمد بن محمد،۱۴۰۶ه ق،احیاءعلوم الدین،دارالکتب العلمیه ،بیروت،چاپ اول۷.قرشی،سید علی اکبر،۱۳۷۱،قاموس قرآن،دارلکتب الاسلامیه،تهران۸.کیانی، عبدالله،۱۳۸۴،قانون مدنی و فتاوای امام خمینی (ره)،انتشارات سمت،چاپ اول۹.مصطفوی،حسن،۱۳۶۰،التحقیق فی کلمات قرآن الکریم،بنگاه ترجمه ونشر کتاب،تهران۱۰.مطهری،مرتضی،۱۳۸۸،نظام حقوق زن در اسلام،انتشارات صدرا،تهران،چاپ۵۱۱۱.نجفی ،صاحب جواهر، محمد حسن،جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام،بیروت-لبنان،چاپ۷۱۲.نورى، محدث، میرزا حسین،۱۴۰۸ ه ق، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، بیروت – لبنان، اول،