۱- نزول عذاب بر قوم حضرت صالح (علیه السلام)
۲- شکست ایرانیان از مسلمانان و انقراض سلسلهٔ ساسانیان در زمان عثمان (۳۱ هجری قمری)
۳- تصرف شهر بغداد توسط شاه عباس صفوی و شکست امپراتوری عثمانی (۱۰۳۳ هجری قمری)
—
۱- نزول عذاب بر قوم حضرت صالح (علیه السلام)
حضرت صالح در میان قوم ثمود زندگی میکرد در حالی که این قوم در ناز و نعمت بسر میبردند تا تدریجاً بتپرستی و فساد در میان ایشان شیوع پیدا کرد و خداوند صالح (علیهالسلام) را برای هدایت ایشان که از خانواده اصیل و محترمی بود، فرستاد.
صالح (علیهالسلام) در سن ۱۶ سالگی به سوی قوم مبعوث شد و تا ۱۲۰ سالگی در میان آنها بود ولی آن مردم دعوتش را اجابت نکردند و هفتاد بتی را که داشتند، میپرستیدند. صالح (علیهالسلام) فرمود: یا شما از من چیزی بخواهید تا از خدای خود بخواهم و شما مرا تصدیق کنید یا من از معبودان شما چیزی بخواهم، اگر اجابت کردند از میان شما میروم.
قراری گذاشته شد و در روز موعود بتها را بر دوش گرفته، آوردند و گفتند: صالح از بت درخواست کن. صالح (علیهالسلام) یک یک بتهای آنها را چند مرتبه خواند، جواب ندادند. بالاخره صالح (علیهالسلام) فرمود: شما از من درخواست کنید. گفتند: ما را به کنار این کوه ببر تا آنجا بگوئیم: صالح آورد پس از این که آنها را به کنار آن کوه برد، گفتند: از پروردگارت بخواه هم اکنون برای ما از این کوه شتر مادهای که قرمزرنگ و پُرکرک باشد و از عمرش نیز ۱۰ ماه بیشتر نگذشته باشد، بیرون آورد.
صالح (علیهالسلام) خواست و کوه صدای مهیبی کرده و حرکت در آن پدیدار شد تا این که شتر مادهای با همان اوصاف از کوه خارج شد. گفتند: از خدایت بخواه بچه این شتر را نیز بیرون بیاورد. صالح (علیهالسلام) خواست و بچه نیز بیرون آمد. پنج نفر ایمان آوردند ولی بقیه گفتند: سِحر و جادو بود تا این که به فکر کشتن شتر افتادند.
آنها در سر راه شتر کمین کردند، وقتی که شتر میرفت که آب بخورد، حمله نمودند و هر کدام حربهای زدند و شتر را از پای درآوردند و همگی جمع شدند و از گوشتش خوردند، حتی بچه را نیز کشتند و گوشتش را تقسیم نمودند و سپس نقشه کشتن صالح (علیهالسلام) را کشیدند ولی خداوند متعال پیغمبرش را محافظت کرد.
خداوند به صالح فرمود: تا سه روز دیگر عذاب خود را نازل خواهد کرد و صالح (علیهالسلام) به آنها اطلاع داد. پس از سه روز جبرئیل نیمه شب آمد و بر سر آنها فریادی کشید که گوشها را پاره و دلها را درید و جگرها را شکافت و از آسمان آتشی آمد که همگی یکسره سوختند و صالح (علیهالسلام) پیروان خود را به حضرموت یا فلسطین برد.{۱}
۱) حوادث الایام، صفحه ۷۳
—
۲- شکست ایرانیان از مسلمانان و انقراض سلسلهٔ ساسانیان در زمان عثمان (۳۱ هجری قمری)
یزدگرد سوم پادشاه ساسانی در سال ۳۱ ه.ق به مرو آمد تا در آنجا به جمع سپاه مشغول شود و از خاقان ترک و امرای کاشغر و بلاد دیگر حدود چین شرقی کمک بگیرد، اما ماهویه، مرزبان شهر مرو که به تفریط در اموال دیوان متهم شده بود، چند نفر را به مقرّ یزدگرد فرستاد و یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی توسط این افراد کشته شد و سلسلهٔ ساسانی انقراض یافت.
در این زمان بود که سپاهیان اسلام برای نشر این آیین الهی به ایران وارد شده و دستگاه شاهنشاهی ساسانی را درهم کوبیدند.
عدم ثبات اوضاع داخلی ایران، تعصُّب شدید موبدان، بیعدالتی و ظلم بیحدّ بزرگان و دولتیان بر مردم، شیوع بیماریهای خانمان برانداز مثل وبا و طاعون، اختلاف شدید طبقاتی و مسائل دیگری از این قبیل و نیز ویژگیهای ممتاز اسلام، سقوط پادشاهی ساسانیان را سرعت بخشید.
—
۳- تصرف شهر بغداد توسط شاه عباس صفوی و شکست امپراتوری عثمانی (۱۰۳۳ هجری قمری)
در سال ۹۹۹ ه. ق، شاه عباس اراضی وسیعی از سرزمین ایران را به موجب قراداد صلح استانبول واگذار کرد تا ناچار نباشد در دو جبهه بجنگد. پس از این قرارداد که در سال سوم پادشاهی او امضا شد، شاه عباس تا دوازده سال در غرب ایران با مشکلی مواجه نشد. برخی معتقدند که این قرارداد تحمیلی، کمک بسیار خوبی به محکم کردن پایههای حکومت شاه عباس کرد.
در سال ۱۰۱۰ ه.ق، شاه عباس پس از ایجاد آرامش داخلی و بیرون راندن همسایه شرقی از کشور، متوجه غرب شد. گرچه حکومت صفوی در مقایسه با عثمانی، امکانات کمتری داشت، اما شاه عباس اول با تشکیل سپاه دائمی از قزلباشان و غلامان و تاجیکها، توانست قدرت نظامی ایران را افزایش دهد.
شاه پس از برقراری آرامش در تمامی کشور، در پی حمله به عثمانی برآمد. شاه عباس به بهانه رفتن به مازندران، به راه افتاد ولی مسیر خود را به سمت تبریز کج کرد و با توجه به استقبال مردم، آنجا را به آسانی فتح کرد. فتح تبریز روحیه سپاه را بسیار بالا برد. سپس وارد ارمنستان شد و پس از شکست سردار عثمانی علی پاشا، آن را فتح کرد و تا بغداد پیش رفت.
آخرین جنگهای شاه عباس صفوی با عثمانی بین سالهای ۱۰۳۲ و ۱۰۳۴ ه.ق بر سر تسخیر بغداد روی داد. در این جنگها بغداد نیز به تصرف ایران درآمد و شاه عباس به زیارت عتبات عالیات رفت و به تعمیر و بازسازی قبور مطهر ائمه (علیهم السلام) در عراق پرداخت.