بیست و سوم ربیع الثانی
۱- مرگ معتضد بالله عباسی (۲۸۹ هجری قمری)
۲- خلافت مکتفی عباسی (۲۸۹ هجری قمری)
۳- درگذشت ملأ احمد نراقی (۱۲۴۵ هجری قمری)
۴- درگذشت آیت الله سید محمدابراهیم خوانساری (۱۳۳۱ هجری قمری)
۵- درگذشت خطیب توانا حجهالاسلام سید مرتضی برقعی (۱۴۰۸ هجری قمری)
—
۱- مرگ معتضد بالله عباسی (۲۸۹ هجری قمری)
“احمد بن موفق بن متوکل عباسی”، معروف به “المعتضد بالله” پس از وفات عمویش “معتمد عباسی” در سال ۲۷۹ ه.ق در ۳۷ سالگی به مقام خلافت نائل آمد. وی، همانند ابوالعباس سفاح و منصور دوانقی، از میان خلفای بنی عباس، در حالی به خلافت و حکومت رسید، که این مقام را از پدر خویش به ارث نبُرد و پدرش خلیفه نبود، ولی باقی خُلفای عباسی، همگی از قدرت به جای مانده پدرشان استفاده کردند و خود خلیفه زاده بودند و از همین راه به خلافت رسیدند.
وی خلیفهای کوشا و باتدبیر و در امر زمامداری، کاردان و باگذشت بود. او مردی قوی اراده بود و بر اوضاع تسلط داشت و فتنهها را آرام کرد به طوری که همه مخالفان با او صلح کردند.
معتضد به عنوان شانزدهمین خلیفه عباسی پس از استقرار در مقام خلافت، “عبیدالله بن سلیمان” را به وزارت منصوب کرد و پس از وفات عبیدالله فرزندش “قاسم بن عبیدالله” را به این مقام برگزید.
همچنین، “ابواسحاق اسماعیل بن اسحاق ازدی” را که مالکی مذهب بود به قضاوت منصوب کرد و پس از وی پسرعمویش “اسماعیل” را به این مقام انتخاب نمود.
معتضد به زن و قصر علاقه زیادی داشت او قصری به طول چهار فرسخ برای خود ساخت که به «ثریا» معروف بود و برای بنای آن چهار صد هزار دینار خرج کرد.
معتضد عباسی با آل ابی طالب (علیه السلام) و علویان مهربان بود و متعرِّض و مزاحم آنان نمیشد و در مقابل، تلاش میکرد که به آنان خدمتی نماید و علت این عدم مزاحمت و خدمت آن بود که در روزهایی که در زندان پدرش به سر میبرد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب دید که به او فرمودند: «ای احمد! سلطنت و حکومت به تو خواهد رسید و چون به مسند خلافت نشستی مزاحم اولاد من مشو.» معتضد هم به این مطلب عهد کرده بود.{۱}
در مقابل معتضد با بنی امیه بسیار دشمن بود و در سال ۲۸۳ ه.ق دستور داد که در منابر و سخنرانیها “معاویه بن ابی سفیان” و فرزندش “یزید بن معاویه” را لعنت کنند و آن دو را به خاطر دشمنی با “امیرالمؤمنین علیهالسلام” و فرزندان گرامیاش، ناسزا گویند. وزیرش عبیدالله بن سلیمان که در باطن، ناصبی و دشمن اهل بیت علیهمالسلام بود، وی را از این کار بازمی داشت و میگفت که اهل سنت، از سب و لعن معاویه ناراحت میشوند و ممکن است عکسالعمل منفی نشان داده و نظم خلافت را بر هم زنند. معتضد اعتنایی به گفتارش نکرد و دستور سب و لعن آن دو را صادر کرد. {۲}
خلافت معتضد نه سال و نه ماه و دو روز طول کشید و سرانجام در ۲۳ ربیعالثانی سال ۲۸۹ ه.ق در شهر بغداد از دنیا رفت در حالی که ۴۷ سال داشت.
۱) وقایع الایام، ص ۲۳۴٫
۲) البدایه والنهایه، ج ۱۱، ص ۸۷٫
—
۲- خلافت مکتفی عباسی (۲۸۹ هجری قمری)
علی بن معتضد بن موفق بن متوکل عباسی در رجب سال ۲۶۴ ه.ق از کنیزی رومینژاد به نام “نشیج” به دنیا آمد و پس از درگذشت پدرش “معتضد عباسی” در ۲۳ ربیع الثانی سال ۲۸۹ ه.ق به خلافت رسید و به “المکتفی بالله “معروف گردید. وی هفدهمین خلیفه عباسیان بود.
مکتفی در آغاز خلافتش “قاسم بن عبیدالله بن سلیمان” را که در زمان “معتضد عباسی” مقام وزارت را در اختیار داشت، به این مقام ابقاء نمود ولی پس از مدتی “عباس بن حسن بن ایوب” را به جای وی منصوب کرد. اما مقام قضاوت عالیه دستگاه خلافت را در عصر او، افراد ذیل بر عهده داشتند: یوسف بن یعقوب، محمد بن یوسف بن یعقوب، ابوخازم و عبدالله بن علی بن أبیشوارب اموی.
مهمترین رویداد عصر وی عبارت بود از قیام فراگیر قرمطیان به رهبری “ابوالقاسم قرمطی” در مناطقی از عراق و شام و درگیری خونین آنان با سپاهیان خلیفه که سرانجام ابوالقاسم قرمطی در نبرد با سپاهیان خلیفه کشته شد و برادرش “ابوالحسن قرمطی” رهبری قرمطیان را بر عهده گرفت.
به هر روی این خلیفه عباسی به مدت شش سال و شش ماه زمامداری نمود و سرانجام در ۳۱ سالگی در هفدهم ذی القعده سال ۲۵۹ ه.ق از دنیا رفت.{۱}
۱) التنبیه والاشراف، ص ۳۲۱؛ البدایه والنهایه، ج ۱۱، ص ۱۱۷؛ محاضره الابرار، ج ۱، ص ۸۱٫
—
۳- درگذشت ملأ احمد نراقی (۱۲۴۵ هجری قمری)
ملأ احمد نراقی معروف به فاضل نراقی در سال ۱۱۸۵ ه.ق در نراق به دنیا آمد. پدرش ملا مهدی نراقی از عالمان شیعه در قرن سیزدهم هجری بود.
وی دوران نوجوانی را در شهر کاشان در محضر پدرش به تحصیل مقدمات و سطح گذراند و به سرعت مدارج علمی را طی کرد و خود شروع به تدریس معالم و مطول نمود.
در سال ۱۲۰۵ ه.ق همراه پدر به عتبات عالیات مشرّف و از اساتید آنجا استفاده کرد و پس از کسب درجه اجتهاد به تدریس، بحث، تألیف و تصنیف پرداخت.
از اساتید او میتوان به آیات عظام: ملاّ مهدی نراقی،سید مهدی بحر العلوم،شیخ جعفر نجفی کاشف الغطا و سید علی طباطبایی (صاحب ریاض) اشاره کرد.همچنین ملأ احمد به واسطه پدرش از شیخ یوسف بحرانی، ملا رفیع گیلانی و محمد باقر مجلسی روایت مینماید.
از شاگردان او نیز میتوان از آقایان: شیخ مرتضی انصاری، آقا محمد باقر هزار جریبی، برادرش محمد مهدی نراقی ملقّب به آقا بزرگ، محمد حسن جاسبی و حاج مولی محمد ملقّب به عبدالصاحب نوه محقق قمی نام بُرد.
ملأ احمد نراقی در بین علمای قرون اخیر از جایگاه خاصی برخوردار است. وی در علوم مختلف اسلامی نظیر علم فقه، اصول فقه، حدیث، رجال، درایه، ریاضیات، نجوم، حکمت، کلام، اخلاق و ادبیات و شعر سرآمد علمای زمان خود بوده است.
از وی تألیفات متعددی به جای مانده است که برخی از آنان عبارتند از: مستند الشیعه فی أحکام الشریعه،تذکره الأحباب،عین الأصول،شرح محصل الهیئه،سیف الأمه و برهان المله و کتاب گران سنگ معراج السعاده که در باب اخلاق است و طلّاب علوم دینی از آن بهرههای فراوانی میبرند.
ملأ احمد پس از وفات پدرش در سال ۱۲۰۹ ه.ق به ناچار به کاشان برگشت و به جای پدرش مرجعیت عامه به او منتقل شد و مورد توجه عموم قرار گرفت و رئیس علی الاطلاق گردید.
او در ۲۳ ربیع الثانی سال ۱۲۴۵ ه.ق در اثر وبایی که نراق و کاشان و اطراف آن را فرا گرفته بود چشم از جهان فرو بست. پیکر او را به نجف اشرف منتقل نموده و پشت سر مبارک امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) و در کنار قبر پدرش به خاک سپردند.
—
۴- درگذشت آیت الله سید محمدابراهیم خوانساری (۱۳۳۱ هجری قمری)
سیدمحمد ابراهیم خوانساری، یکی از علمای بزرگ اصفهان، در نیمه ماه مبارک رمضان سال ۱۲۶۹ ه.ق در اصفهان و در خانواده عالمپرور خوانساری دیده به جهان گشود.
وی پس از طی مقدمات و سطوح علوم اسلامی، در حلقه درس عموی بزرگوارش، سیدمحمدباقر خوانساری، معروف به صاحب روضات شرکت کرد و پس از سالها شاگردی و بهره بُردن از عالمان نامدار عصر خود، به درجه عالی اجتهاد دست یافت.
آیت اللَّه خوانساری پس از آن به تدریس علوم اسلامی فقه و اصول پرداخت و شاگردان زیادی تربیت نمود. ایشان همچنین مرجع تقلید جمع زیادی از شیعیان بود و تالیفات متعددی را به انجام رساند.
ایشان مباحثات و مناظراتی با علمای مسیحی در اثبات نبوت پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) داشت و چون دانشمندان مسیحی، استدلال او را نمیپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت مینمود، ولی آنان حاضر به مباهله نمیشدند.
این فقیه وارسته سرانجام در بیست و سوم ربیع الثانی ۱۳۳۱ ه.ق وفات یافت و در کنار مزار عموی دانشمندش در اصفهان مدفون گردید.
—
۵- درگذشت خطیب توانا حجهالاسلام سید مرتضی برقعی (۱۴۰۸ هجری قمری)
سید ابوالحسن برقعی، مشهور به سید مرتضی در خانوادهای روحانی، در شهر مقدّس قم، چشم به جهان گشود. پدرش مرحوم حجت الاسلام سید عیسی برقعی، روحانیای وارسته و باتقوا و زبانزد خاص و عام بود.
سیدمرتضی از همان اوایل کودکی در مکتب خانه، قرآن و کتب متداول آن زمان را فرا گرفت و با جدیت و پشتکار به خواندن دروس حوزوی نزد اساتید مشهور آن زمان پرداخت.
پس از اتمام سطح، در دروس خارج شرکت کرد و در فقه و اصول از بزرگانی مثل حضرات آیات: حاج آقاحسین بروجرودی، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدمحمد حجت – قدّس اللّه اسرارهم – استفاده کرد. او با این که در خطابه و منبر نام آور بود، اما در علم و فضل نیز به مراحل عالی راه یافت؛ به طوری که به اخذ درجه اجتهاد از حضرات آیات بروجردی و حجت نائل آمد. همچنین از درس تفسیر علامه طباطبایی نیز بهرهها بُرد.
سید مرتضی از آغاز طلبگی به منبر میرفت و به علت داشتن ذوق و قریحه فراوان و نیز صدای حزین و سوزناک، منبرش به اصطلاح مردم «گُل» میکرد.
یک روز که در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) سخنرانی میکرد مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری مجذوب خطابه ایشان میشود و او را پیش خود فرامی خواند و کمی او را نصیحت میکند، مخصوصاً او را از غلبه هوای نفس برحذر میدارد و بعد میفرماید: «این سید جوان منبر را فتح خواهد کرد.» سیدمرتضی در آن موقع ۱۷ سال بیش نداشت.
شیوه منبر او به اینگونه بود که در ابتدا، خطبه و سپس اشعاری را مناسب با موضوع سخنرانی با صدای بلند میخواند؛ آن گاه آیهای و یا روایتی را ذکر میکرد. عجیب آن که تمامی روایات را با ذکر سند کامل آن در روی منبر میخواند و سپس به ترجمه کامل آیه و یا روایت میپرداخت. بعد از تشریح آیه یا روایت، با آوردن مثالهایی از تاریخ و زندگی بزرگان و از زندگی روزمره خود مردم و نیز ضرب المثل و اشعار عربی و فارسی، موضوع سخنرانی را به روضه ربط میداد و شروع به خواندن روضه میکرد. موضوع منبر او، مناسب با حال مخاطب بود؛ اگر مخاطب او مردم بودند، منبر او کشکولی بود و اگر اهل علم بودند، منبر او هم علمی بود.
ایشان با وجود مشغلههای فراوان و منبرهای زیاد، هرگز مطالعه را فراموش نمیکرد و حداقل روزی چهار ساعت مطالعه داشت. بیشتر کتب را حاشیه میزد. در میان خطبا کمتر کسی مثل ایشان پیدا میشود که به مقاتل مسلط باشد.
سیدمرتضی پس از آن که بیش از نیم قرن در شهر مقدس قم به عنوان برجستهترین خطیب به وعظ و ارشاد مردم اشتغال داشت، سرانجام در بیست و سوم ربیع الثانی ۱۴۰۸ ه.ق به هنگام عزیمت برای منبر، در تصادف رانندگی جان خود را به حضرت جانان تقدیم کرد و او را در قبرستان «باغ بهشت» قم دفن کردند.