تاریخ عزادارى براى امام حسین ( علیه السلام )(۲)

تاریخ عزادارى براى امام حسین ( علیه السلام )(۲)

نخستین مرثیه سرایانتعدادى از شخصیت هاى بزرگ جهان اسلام در همان روزهاى نخستین شهادت امام حسین(علیه السلام)، تحت تأثیر مظلومیت آن حضرت قرار گرفته و درباره آن حضرت به مرثیه سرایى پرداختند، یا به شکل دیگرى به سوگوارى و اظهار اندوه و همدردى پرداختند، از آن جمله جابر بن عبدالله انصارى(رحمه الله) یار وفادار پیامبر(صلى الله علیه وآله) در نخستین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام)زائر قبر آن حضرت بود و بر سر تربت آن جناب رفته و سخت گریست.(۲۹)خالد بن معدان که از بزرگان تابعان بود و در شام زندگى مى کرد وقتى که سر امام حسین(علیه السلام) را بالاى نیزه دید طاقتش تمام شد و یک ماه از مردم کناره گیرى کرد و بعد از اینکه دوستانش او را یافتند این اشعار را سرود:جاؤوا برأسک یابن بنت محمد *** مترمّلا بدمائه ترمیلا(۳۰)و کانما بک یا ابن بنت محمد *** قتلوا جهاراً عامدین رسولا(۳۱)قتلوک عطشانا و لمّا یرقبوا *** فى قتلک التاویل و التنزیلا(۳۲)ویکبرون بأن قتلت و انما *** قتلوا بک التکبیر و التهلیلا(۳۳ ,۳۴)از جمله نخستین شخصیت هایى که در مرثیه مصیبت امام حسین(علیه السلام) شعر سروده اند، عبیدالله بن حر جعفى(۳۵) و سلیمان بن قته(۳۶) مى باشند. عبید الله به فاصله اندکى از شهادت آن حضرت کنار مزارش آمده و در مصیبت آن حضرت اشعار ذیل را سرود:یقول امیر غادر و ابن غادر *** ألا کنت قاتلت الشهیدین فاطمه(۳۷)فیاندمى أن لا اکون نصرته *** ألا کل نفس لاتنسد نادمه(۳۸)و إنّى – لانّى لم اکن من جماعه- *** لذو حسره ما ان، تفارق لازمه(۳۹)سقى الله ارواح الذین تازّروا *** على نصره، سقیاً من الغیث دائمه(۴۰)وقفتُ على اجداثهم و مجالهم *** فکاد الحشا ینقضّ و العین ساجمه(۴۱)لعمری لقد کانوا مصالیت فى الوغى *** سراعاً الى الهیجا، حُماهً ضراغهً(۴۲)فان یقتلو فکلُّ نفس تقیه *** على الارض قد اصخت لذلک واجمه(۴۳)و ما إن رأى الرّاؤون افضل منهم *** لدى الموت سادات و زهرا قماقمه(۴۴)أتقتلهم ظلماً و ترجوا و دادنَا *** فدع خطّه لیست لنا بملائمه(۴۵)لعمرى لقد راغمتمونا بقتلهم *** فکم ناقم منّا علیکم و ناقمه(۴۶)أَهُمُّ مراراً ان اسیر بجحفل *** الى فئه زاغت عن الحق ظالمه(۴۷)فکفّوا و إلا ذُدْتکم فى کتائب *** اشد علیکم من زخوف الدیالمه(۴۸,۴۹)سلیمان بن قته اشعار زیرا را در مرثیه امام حسین(علیه السلام) سرود:مروت على ابیات آل محمّد *** فلم ارها لعهدها یوم حلت۵۰الم تر أن الشمس اضحت مریضه *** لفقد الحسین و البلاد اقسعرت۵۱و کانوا رجاءً ثمَّ صاروا؟؟ *** لقد عظمت تلک الرزایا و جلّت۵۲اتسأ لنا قیس فنعطى فقیرها *** وتقتلنا قیس اذا النعل زلت۵۳و عند غنى قطره من دمائنا *** سنطلها یوماً بها حیث حلت۵۴فلا تُبْعِد الله الدیار و اهلها *** و ان اصبحت منهم برغمى تخلَّت۵۵فان قتیل الطف من آل هاشم *** اذل رقاب المسلمین فذلت۵۶ ۵۷,ابوالرمح خزاعى از جمله نخستین شخصیتهاى است که در مصیبت امام حسین(علیه السلام)اشعار زیرا را سروده است:اجالت على عینى سحائب عبرى *** فلم تصحّ بعد الدمع حتى ارمعلت۵۸تبکى على آل النبى محمد۹ *** و ما اکثرت فى الدمع لابل اقلت۵۹اولئک قوم لم یشیموا سیوفهم *** و قد نکأت احداوهم حین سلّت۶۰و ان قتیل الطف من آل هاشم *** اذل رقاباً من قریش فذلت(۶۱,۶۲)عزادارى امام حسین(علیه السلام) در عصر ائمه(علیهم السلام)در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) – که دولت اموى رو به ضعف گذارده بود و در نهایت به وسیله نیروهاى عباسیان برافتاد دولت عباسى که تازه روى کار آمده بود و هنوز مخالفتش را با شیعیان و خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بروز نداده بود ـ مسئله عزادارى امام حسین(علیه السلام)به عنوان یک مراسم دینى سالیانه رواج یافت; اگر چه با قدرت گرفتن عباسیان و مخالفت شدید آنان با شیعیان و مظاهر تشیع، عزادارى امام حسین(علیه السلام) نیز از گسترش بازماند، حتى متوکّل عباسى قبر امام حسین(علیه السلام) را خراب کرد و از زیارت قبر آن حضرت جلوگیرى نمود.۶۳ مگر در عصر امام رضا(علیه السلام) که جوّ مناسبى براى شیعیان پیش آمده بود. به نظر مى رسد در رواج و گسترش عزادارى در عصر ائمه(علیهم السلام) چند عامل مؤثر بوده است که در ذیل مورد بحث قرار مى گیرد:۱٫ اقدام عملى ائمه اطهار(علیهم السلام)امامان معصوم(علیهم السلام) پیوسته بر جدّ بزرگوارشان مى گریستند و در ایام محرّم محزون و غمگین بودند و مى کوشیدند تا براى امام حسین(علیه السلام) مجالس عزادارى برپا کنند; شیخ مفید در مسار الشیعه نقل کرده که، در روز عاشورا امام صادق(علیه السلام)مجلس عزا برپا مى کرد و از خوردن و نوشیدن خودارى مى نمود، تا اینکه ظهر مى شد، آنگاه مانند مصیبت زده ها غذاى اندکى مثل شیر مى خورد و غذاى لذید تناول نمى کرد.(۶۴)امام رضا(علیه السلام) درباره گرامى داشتن سالگرد شهادت امام حسین(علیه السلام) به وسیله پدرش امام کاظم(علیه السلام)مى فرماید:«وقتى که ماه محرم فرا مى رسید، پدرم شاد دیده نمى شد; پیوسته غمگین بود، تا اینکه ده روز مى گذشت و روز دهم محرم مى رسید، این روز روزِ مصیبت و غم و اندوه او بود و مى فرمود: این روز، روزى است که حسین(علیه السلام) در آن شهید شد».۶۵ ابن شهر آشوب نیز نقل کرده که امام رضا(علیه السلام)مى فرمود:«محرم ماهى است که در عهد جاهلیت جنگ را در آن ماه حرام مى دانستند، ولى [در عصر اسلام] در این ماه خون ما را حلال شمردند، حرمت ما را شکستند، در این ماه فرزندان و زنان ما را اسیر کرده و آتش در خیمه هایمان زدند و هر چه در آنها بود، به غارت بردند و حرمت رسول خدا را در مورد ما رعایت نکردند، روزى که حسین به شهادت رسید، چشم هاى ما مجروح شد و اشک هاى ما سرازیر گشت».۶۶در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به جهت فرصت مناسبى که پیش آمده بود، مجالس عزا به صورت دسته جمعى در بیت شریف و در حضور امام برگزار مى شد و شاعران و مدّاحان اشعارى را در مرثیه امام حسین(علیه السلام) مى خواندند. وقتى که کمیت اسدى، شاعر بزرگ شیعى به مدینه آمد، خدمت امام باقر(علیه السلام) رسید و اظهار داشت که درباره [خاندان ]شما چند بیت شعر گفته ام، حضرت فرمود: بخوان، آنگاه کمیت شروع به خواندن اشعارى در مرثیه امام حسین(علیه السلام)نمود و چنین گفت:اضحکنى الدهر و ابکانى *** و الدهر ذو صرف و الوان۶۷للتسعه بالطف قد غودروا *** و صاروا جمیعاً رهن الکفان۶۸در این هنگام آن حضرت به همراه فرزندش امام صادق(علیه السلام) گریستند و صداى گریه اهل حرم نیز از پشت پرده بلند شد. کمیت مى گوید: چون به این بیت رسیدم:و سته لایتجارى بهم *** بنو عقیل خیر فرسان۶۹ثم علىّ الخیر مولاهم *** ذکر هم هیج احزانى۷۰امام باقر(علیه السلام) گریست و فرمود: اگر کسى [خاندان] ما را ذکر کند، یا نزد او خاندان ما را ذکر کنند و از چشم او اشک خارج شود، اگر چه به اندازه بال مگس باشد، خداى متعال در بهشت خانه اى براى او بنا مى کند و این اشک را میان او و آتش حایل قرار مى دهد. آنگاه فرمود: اى کمیت! خدا گناه گذشته و آینده تو را بیامرزد.۷۱در عصر امام صادق(علیه السلام) عزادارى امام حسین(علیه السلام) بیش از هر زمانى رونق گرفت; امام صادق(علیه السلام) مى فرمود: امام حسین(علیه السلام) به عزادار خود مى نگرد و براى او طلب مغفرت مى کند و خطاب به او مى گوید: اى کسى که به خاطر من گریه مى کنى اگر از اجر و پاداشى که خدا به تو مى دهد، آگاه شوى، شادیت بیش از اندوهت مى شود.۷۲ در اثر تشویق هاى آن جناب عزادارى امام حسین(علیه السلام) به مناطق شیعه نشین نیز کشیده شد. چنانکه وقتى ابو هارون مکفوف در حضور امام صادق(علیه السلام) شروع به مرثیه سرایى کرد، امام فرمود: اى اباهارون! همان گونه که در میان خود [یعنى شهر رقه] مى خوانید، اینجا نیز همان گونه بخوان۷۳همچنین بر اساس روایت زید شحام، جعفر بن عفان که از اهالى کوفه بود، در مرثیه خوانى تبحّر یافته بود، به طورى که امام صادق(علیه السلام) به او مى فرماید: شنیده ام که تو در مصیبت امام حسین(علیه السلام) خوب شعر مى گویى.۷۴ همچنین بر اساس روایت عبد الله به حماد بصرى شیعیان مناطق گوناگون در روز نیمه شعبان در کربلا و کنار قبر امام حسین(علیه السلام)عزادارى مى کرده اند.۷۵ از این رو شاعران بزرگ شیعه به بیت معظم آن جناب مى آمدند و در عزاى جدش امام حسین(علیه السلام) مرثیه سرایى مى نمودند; ابوالفرج اصفهانى از قول اسماعیل تمیمى نقل مى کند:«خدمت امام صادق(علیه السلام) بودم که سید حمیرى اذن دخول خواست و وارد شد، امام به اهل خانه فرمود، که پشت پرده بنشینند; آنگاه از سید حمیرى خواست که در رثاى امام حسین(علیه السلام)شعر بگوید; سید این اشعار را خواند:امرر على حدث الحسین *** فقل لاعظمه الزکیه۷۶یا اعظماً لازلت من *** وطفاء ساکبه رویه۷۷فاذا مررت بقبره *** فاطل به وقف المطیّه۷۸و ابک المطهر للمطهر *** و المطهره النقیه۷۹لبکاء معوله اتت *** یوماً لواحدها المنیّه۸۰,۸۱افزون بر سید حمیرى و ابوهارون مکفوف، شاعران بزرگِ دیگرى چون: کمیت اسدى، سفیان بن مصعب عبدى، عبدالله بن غالب، جعفر بن عفّان، فضیل الرّسان و ابوعماره در محضر و بیت شریف آن حضرت، در عزاى امام حسین(علیه السلام)مرثیه سرایى کرده اند.۸۲امام رضا(علیه السلام) در تمام دهه محرّم محزون و غمگین بود و مجلس عزادارى و مرثیه سرایى ترتیب مى داد و اگر شاعر یا مرثیه سرایى حضور داشت، مى فرمود، اشعارى در مرثیه امام حسین(علیه السلام) بسراید و در غیر این صورت خودش مصائب جدش را ذکر مى کرد و مى گریاند; چنانکه دعبل خزاعى مى گوید: خدمت سرورم امام رضا(علیه السلام) رسیدم، دیدم آن حضرت همراه اصحابش محزون و اندوهگین نشسته اند وقتى که مشاهده کرد که من به سوى او مى آیم، فرمود:«مرحبا به دعبل، مرحبا به کسى که با دست و زبانش ما را یارى مى کند; آنگاه مرا یک طرف خود نشاند و فرمود: اى دعبل! مى خواهم شعرى بگویى; زیرا این روزها، ایام حزن و اندوه ما اهل بیت است و ایام سرور دشمنان ما خصوصاً بنى امیه است. اى دعبل! هر کس بر مصیبت ما بگرید یا بگریاند، [حتى یک نفر ر]، اجرش با خداست. اى دعبل! هر کس چشمش بر مصیبت ما اشک بریزد و بگرید همراه ما و در زمره ما محشور مى شود. اى دعبل! هر کس بر مصیبت جدّم حسین(علیه السلام) بگرید، البته خدا گناهان او را مى آمرزد».آنگاه دستور داد پرده اى میان ما و اهل حرم زدند و فرمود که در پس پرده بنشینند و در مصیبت جدّ خود بِگریند. در این هنگام به من فرمود: اى دعبل! بر حسین(علیه السلام) مرثیه بخوان. مادامى که تو زنده اى یاور و مدح کننده ما هستى پس هر چه توانستى از یارى ما کوتاهى نکن.آنگاه من گریستم و اشعار زیرا را خواندم:افاطم لوخلت الحسین مجدلا *** و قد مات عطشاناً بشط فرات۸۳اذا لطمت الخذ فاطم عنده *** و اجریت و مع العین فى الوجنات۴۸افاطم قومى یا بنه الخیر فاندبى *** نجوم السموات بارض فلات۸۵قبور بکوفان و اخرى بطیبه *** و اخرى بفخ نالها صلواتى۸۶قبور ببطن النهر من جنب کربلا *** معرسهم فیها بشط فرات۸۷توفرا عطاشاً بالفرات فلیتنى *** توفیت فیهم قبل حین وفاتى۸۸الى الله اشکو لوعه عند ذکرهم *** سقتنى بکاس الثکل و الفزعات۸۹بنات زیاد فى القصور مصونه *** و آل رسول الاله منهتکات۹۰و آل زید فى الحصول منیعه *** و آل رسول الله فى الفلوات۹۱و آل رسول الله تسبى حریمهم *** و آل زیاد آمنوا السربات۹۲,۹۳ اما در قرن سوم هجرى یعنى بعد از عصر امام رضا(علیه السلام)، بیشتر اوقات، ائمه اطهار در تقیه به سر مى بردند و امکان برپا کردن مجالس عزادارى امام حسین(علیه السلام)، براى آنان مهیا نبود. ولى با گذشت زمان این مراسم در میان شیعیان رونق و گسترش یافت و عده اى در امر مرثیه سرایى مهارت کافى کسب کردند و برخى دیگر در این زمینه شهرت یافتند; در اوایل قرن چهارم هجرى، [یعنى از اواخر غیبت صغرى]، مرثیه گویى به نام خِلْب مشهور بود که به دست بر بهارى رئیس حنابله بغداد، کشته شد:۹۴ همچنین در عصر معزالدوله از نوحه گرى به نام ابن اصدق سخن به میان آمده است.۹۵۲٫ توصیه ها و تشویق هاى ائمه اطهار(علیهم السلام) جهت برپایى عزاى امام حسین(علیه السلام).توصیه هاى ائمه اطهار(علیهم السلام) جهت برپایى عزاى امام حسین(علیه السلام) به سه شکل بود:أ. روایاتى که درباره ثواب گریستن و اشک ریختن بر امام حسین(علیه السلام) وارد شده است.ب. روایاتى که درباره ثواب سرودن شعر و گریاندن مردم در مصیبت امام حسین(علیه السلام)وارد شده است.نمونه هایى از این گونه روایات را در فصل فضیلت و ثواب عزادارى براى امام حسین(علیه السلام)آورده ایم.ج. توصیه ائمه اطهار(علیهم السلام) جهت برپا کردن مجلس عزاى امام حسین(علیه السلام) در خانه هاى شیعیان.مالک جهنى از امام باقر(علیه السلام) درباره وظیفه شیعیانى که در روز عاشورا نمى توانند به کربلا بروند و مرقد مبارک امام حسین(علیه السلام)را از نزدیک زیارت کرده و در آنجا براى حضرت عزادارى نمایند، مى پرسد. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «…[چنین شخصى] باید بر آن حضرت بگرید و به خانواده اش نیز دستور دهد که بر آن حضرت گریه کنند و در خانه اش مجلس مصیبت براى آن جناب برپا کند و برایشان اظهار جزع نماید و [شیعیان] باید با گریه با هم ملاقات کنند و یکدیگر را در مصیبت حسین(علیه السلام) تعزیت و تسلیت گویند… و اگر توانستى، در این روز دنبال کارهایت نرو… و چیزى براى خانه ات ذخیر نکن».۹۶همچنین امام صادق(علیه السلام) در گفت و گو با مسمع بن عبد الملک کردین بصرى که اظهار مى داشت، به جهت وجود جاسوسانِ مأموران بنى امیه نمى تواند در کربلا حاضر شود، به او فرمود: «آیا [در خانه ات] مصیبت امام حسین(علیه السلام) را به یاد مى آورى؟ گفتم: آرى، فرمود: ناراحت مى شوى، گفتم: آرى به خدا سوگند، به طورى که خانواده ام اثر غم و اندوه را در من مشاهده مى کنند و از خوردن امتناع مى کنم، به طورى که آثار حزن در من ظاهر شود، فرمود: خدا اشک چشم تو را رحمت کند. آگاه باش که از کسانى به حساب مى آیى که در شادى ما شاد مى شوند و در غم ما غمگین و به هنگام خوف ما خوفناک مى گردند».۹۷به طور کلى ائمه اطهار(علیهم السلام) به شیعیان سفارش مى کردند که در روز عاشورا از کسب و کار دست بکشند و حالت غم و عزا به خود بگیرند; چنانکه امام رضا(علیه السلام) فرموده است: هر کس در روز عاشورا در برآوردن حوائج خود نکوشد، خدا در دنیا و آخرت حوائج او را برآورده مى کند و هر کس روز عاشورا را روز اندوه و گریه خود قرار دهد، خداى تعالى روز قیامت را روز شادى و سرور او قرار مى دهد و هر کس روز عاشورا را روز برکت (کسب و بدست آوردن پول) نماید و در این روز مالِ دنیا ذخیره کند، خدا برکت را از او بر مى دارد».۹۸شاعران مرثیه سرادر عصر امویان به جهت فشار و اختناق شدید حکومت، شاعران شیعه کمتر مى توانستند در مرثیه امام حسین(علیه السلام)، شعر بگویند و بیشتر اشعار مراثى در خفا سروده مى شد; چنانکه ابوالفرج اصفهانى مى گوید:«اما از شعراى متقدم اشعارى در مرثیه امام حسین(علیه السلام) به دست ما نرسیده است; زیرا شعرا به جهت ترس و وحشتى که از بنى امیه داشتند بر این کار اقدام نمى کردند».۹۹ حتى برخى از شاعران شیعى به خاطر حفظ جان خویش مجبور مى شدند، در مدح امویان نیز شعر بسرایند; چنانکه برادرِ کمیت اسدى نقل مى کند که کمیت مرا نزد امام باقر(علیه السلام) فرستاد و من به آن حضرت گفتم که کمیت مرا نزد شما فرستاد تا از شما اجازه بگیرم [براى حفظ جان خود] در مدح بنى امیه شعر بگوید. حضرت فرمود: آرى او آزاد است هرچه مى خواهد بگوید.۱۰۰در برخى از دوران هاى حکومت عباسى نیز وضع به همین منوال بلکه شدیدتر بود. در آغاز تشکیل دولت عباسى که آنها هنوز قدرت نیافته بودند و در برخى دوره ها که تمایل ضد شیعى بر حکومت ها غلبه نداشت، شاعران شیعى توانستند، اشعار فراوانى را در رثاى امام حسین(علیه السلام)بسرایند.مرحوم سید محسن امین فهرست کسانى را که در سه قرن نخست هجرى در مرثیه امام حسین(علیه السلام) شعر سروده اند به شرح زیر آورده است:عقبه بن عمرو سهمى، سلیمان بن قته، ابوالفرج خزاعى، رباب بنت امرئ القیس همسر امام حسین(علیه السلام)، بشیر بن خدلم، ام لقمان بنت عقیل، فضل بن عباس بن عتبه بن ابى لهب، ابودهبل جمحى، خالد بن معدان، عبید الله بن حر جعفى، جعفر بن عفان طائى، منصور نمرى، دعبل خزاعى، حسین بن ضحاک و قاسم بن یوسف کاتب.۱۰۱اما درباره اینکه چه کسى نخستین بار در رثاى آن حضرت شعر گفته، مشهور است که عبید الله بن حر جعفى نخستین شخص مى باشد;۱۰۲ زیرا محل سکونت او به کربلا نزدیک بوده است. برخى نیز معتقدند، سلیمان بن قته نخستین کسى است که پس از گذشت سه روز از شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش به کربلا آمده و خطاب به شهدا شعر گفته است۱۰۳٫شیخ مفید و ابن جوزى قائل اند که عقبه بن عمرو عبسى نخستین کسى است که در رثاى امام حسین(علیه السلام) شعر سروده است۱۰۴٫در هر عصر، تعدادى از شاعران مشهور و نامدار شیعى، طلایه دار و پیشتاز شعر شیعى و مرثیه امام حسین(علیه السلام)بودند و خود را در ولایت و دوستى خاندان پیامبر ذوب کرده بودند; از جمله این شاعران: کمیت بن زید اسدى، کُثَّیِر عَزَّه، فرزدق و سید حمیرى در عصر امویان بودند، فرزند کمیت، مستهل مى گوید: کمیت هنگام مرگ، آخرین بار که چشمانش را باز کرد، سه بار گفت: اللهم آل محمد.۱۰۵ در عصر عباسى اول (۱۳۲ ـ ۲۳۲ هـ) دو شاعر بزرگ، منصور نمرى و دعبل خزاعى از شاعران پیشتاز شیعه بودند. هارون الرشید دستور قتل نمرى را داد، ولى پیش از مرگش به او دست نیافتند.۱۰۶ دکتر مصطفى شکعه درباره دعبل مى گوید:«دعبل اهل بیت پیامبر را مدح مى کرد و در اشعارش آنان را آن گونه که اهلش بودند، توصیف مى نمود، به امویان و عباسیان حمله مى کرد و اگر او را از این کار مى ترساندند مى گفت: من پنجاه سال است که چوبه دارم را با خودم حمل مى کنم و کسى را نمى یابم که مرا به آن بیاویزد.۱۰۷دکتر شوقى ضیف درباره شاعران بزرگ عصر دوم عباسى مى گوید:«در عصر دوم عباسى۱۰۸ شعرِ شیعىِ زیادى گفته شده که بعضى از این اشعار را شاعران علوى سروده اند و برخى را نیز، سایر شاعران شیعى از مهم ترین شعراى علوى در این عصر محمد بن صالح علوى حمانى و محمد بن على از نوادگان عباس بن على(علیهما السلام) بودند۱۰۹٫مشخصه هاى عزادارى امام حسین(علیه السلام) در عصر ائمه اطهار(علیهم السلام)مشخصه هاى عزادارى امام حسین(علیه السلام) در زمان ائمه اطهار(علیهم السلام) را از دو جهت مى توان مورد بررسى قرار داد:۱٫ مکان: از لحاظ مکان، عزادارى امام حسین(علیه السلام) تنها در کنار مرقد آن حضرت در کربلا به طور علنى برگزار مى شده است.۱۱۰ اما براساس راهنمائىِ ائمه اطهار(علیهم السلام) براى حفظ جان شیعیان در مناطق شیعه نشین آن عصر، این مراسم را در خانه ها انجام مى دادند و در ایام عاشورا در منازل جمع مى شدند و به یکدیگر تسلیت مى گفتند; چنانکه در حدیث مالک جهنى گذشت، امام باقر(علیه السلام) به کسانى که در روز عاشورا نمى توانستند در کربلا و کنار مرقد امام حسین(علیه السلام) حاضر شوند، چنین توصیه مى کند.۱۱۱براساس نقل کشّى، زید شحّام مى گوید: همراه جماعتى از اهل کوفه نزد امام صادق(علیه السلام)بودیم که جعفر بن عفّان وارد شد. امام صادق(علیه السلام) او را نزدیک خود نشانید و به او فرمود: به من خبر رسیده که در رثاى حسین(علیه السلام) خوب شعر مى گویى، جعفر گفت: آرى فدایت شوم، آنگاه حضرت فرمود که مرثیه بخواند.۱۱۲البته خود ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز در این باره تقیه مى کردند; چنانکه سفیان بن مصعب عبدى که از شاعران بزرگ شیعى است، نقل کرده که، روزى در بیت معظمِ امام صادق(علیه السلام)و به دستور آن حضرت مشغول خواندن اشعارى در مصیبت امام حسین(علیه السلام)بوده که صداى گریه زنان بلند شده و مردم از بیرون متوجه شده و جلوى در اجتماع نمودند، در این هنگام امام صادق(علیه السلام) به جهت تقیه فرمود: به آنها بگوئید: یکى از بچه ها غش کرده و زنان براى او شیون مى کنند.۱۱۳۲٫ شکل: در عصر ائمه اطهار(علیهم السلام) عزادارى امام حسین(علیه السلام) از لحاظ شکلى، محدود به مرثیه سرایى، گریستن و گریاندن بود. عمده مرثیه امام حسین(علیه السلام) در قالب شعر بود و مرثیه به وسیله شاعران شیعه خوانده مى شد. تعدادى نیز که خود شاعر نبودند، اشعار شاعران بزرگ را در مرثیه امام حسین(علیه السلام) مى خواندند که به آنها منشد مى گفتند که تعدادى از آنها در حضور امام صادق(علیه السلام) به مرثیه سرایى پرداخته اند; چنانکه مرحوم علامه امینى در شرح حال سید حمیرى مى گوید:«علاوه بر خود سید کسان دیگرى چون: فضیل رسان و ابوهارون مکفوف اشعار او را در رثاى امام حسین(علیه السلام)در حضور امام صادق(علیه السلام)خوانده اند».۱۱۴ از جمله اینها، شخصى به نام ابوعماره بود که به او ابوعماره منشد مى گفتند.۱۱۵بنابر آنچه گفته شد، مى توان نتیجه گرفت که مرثیه سرایى و انشاى شعر در عصر امام صادق(علیه السلام) خیلى رایج بوده است; در کنار شاعران از قصاص نیز مى توان نام برد که از جمله مرثیه سرایان آن عصر بودند. در قرون نخستین هجرى قصه گویى همانند خطابه و شعر در میان مردم رواج داشته و جنبه تعلیمى آن بیشتر از خطابه بوده و کار موعظه را نیز بر عهده داشته است. درباره منشأ پیدایش قصه گویى مى توان گفت: با توجه به ممنوعیت نقل حدیث از سوى دستگاه خلافت، به پیروى از خلیفه دوم عُمَر، جریان قصه گویى که بیشتر بیان داستان هاى امت ها و پیامبران گذشته بود، رواج پیدا کرد و از حمایت دستگاه خلافت برخوردار شد; از این رو قصه گویان به نوعى وابسته به دستگاه خلافت بودند; مانند تمیم دارى۱۱۶ ـ نخستین قصه گوى مسجد النبى در مدینه ـ در اوج ممنوعیت نقل حدیث قصه گویى مى کرد، تا بلکه خلأ نقل حدیث پر شود; جاحظ در بخشى از کتاب البیان و التبیین این مطلب را مورد بررسى قرار داده و از قصه گویان معروف نام برده است; از جمله شخصى به نام موسى اسوارى که به دو زبان عربى و فارسى قصه گویى مى کرده است.۱۱۷ در عصر امام صادق(علیه السلام) ذکر مصیبت امام حسین(علیه السلام) شکل گرفته بود، قصه گویى در کنار شعر سرایى یکى از راه هاى بیان واقعه کربلا بوده است; چنانکه در خبر عبدالله بن حماد بصرى آمده که در روز نیمه شعبان تعدادى قصه گو در کنار قبر آن حضرت در کربلا به قصه گویى مى پردازند.۱۱۸ این نوع از مرثیه سرایى تا عصر آل بویه رواج داشته است، همان طور که ابن کثیر در حوادث سال ۳۶۷ هـ. ذکر کرده که میان شیعه و سنى درگیرى رخ داده که اغلب بر سر مراسم عاشورا بوده، عضدالدوله مُسبِب فتنه را قصه گویان و واعظان دانسته و آنان را از قصه گویى و موعظه منع کرده است.۱۱۹

پی نوشتها:
۲۹٫ شیخ مفید: مسار الشیعه، المؤتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، طـ۱، ۱۴۱۳ هـ، ص۴۳٫۳۰٫ اى پسر دختر محمد(صلى الله علیه وآله)! سر تو را آغشته به خون آوردند.۳۱٫ اى پسر دختر محمد(صلى الله علیه وآله)! با آشکار کشتن تو مثل اینکه مى خواستند از پیامبر انتقام بگیرند.۳۲٫ تو را تشنه کشتند و تأویل و تنزیل قرآن را درباره قتل تو رعایت نکردند.۳۳٫ از اینکه تو کشته شدى، شادى کرده، تکبیر مى گویند، در حالى که با کشتن تو در واقع تکبیر و تهلیل را نیز کشتند.۳۴٫ ابن طاووس، على بن موسى: اللهوف فى قتلى الطغوف، منشورات المطبعه الحیدریه، نجف، ۱۳۶۹هـ.ق،ص ۷۶٫۳۵٫ وقتى که امام حسین(علیه السلام) در راه مکه به سوى کربلا، به منزل قصر بنى مقاتل رسید، خیمه اى را دید و از صاحب آن پرسید؟ گفتند: از آن عبید الله بن حر جعفى است. کسى را فرستاد تا او را به نزد آن حضرت فراخواند ولى عبید الله در جواب گفت: انا لله و انا الیه راجعون! به خدا سوگند من از کوفه به این جهت بیرون آمدم که هنگام آمدن حسین(علیه السلام) آنجا نباشم و او مرا نبیند و من او را نبینم!قاصد آمد و سخن او را به امام رساند، امام خودش رفت و او را به یارى خود فراخواند، ولى عبید الله همان جواب را داد. در این هنگام امام فرمود: اگر ما را یارى نمى کنى، از خدا بترس که با ما جنگ کنى; به خدا سوگند کسى نیست که فریاد ما را بشنود و ادا نکند، مگر اینکه هلاک شده است. (ابومخنف: وقعه الطف، تحقیق استاد محمد هادى یوسفى غروى، موسسه النشر التابعه لجماعه المدرسین، قم، طـ۱، ۱۳۶۷ هـ. ش، ص ۱۷۶).۳۶٫ او از تابعین و نام مادرش قته بود (قاموس الرجال، ج۵، ص۲۹۲، باب السین) او را عدوى (از بنى عدى) و مولى بنى تیم (آزاد شده، یا وابسته به بنى تیم) شمرده اند، اما چنانکه مؤلف قاموس الرجال تذکر داده، این نسبت، درست به نظر نمى رسد. گویا نسبت درست او همان است که مبرد گفته است: رجل من بنى تمیم بن مرّه بن کعب بن لؤّى، و کان منقطعا الى بنى هاشم (الکامل فى اللغه و الأدب، دار الکتب العلمیه، بیروت، ط ا، ۱۴۰۷، ج ۱، ص ۱۸۶).۳۷٫ فرمانده خیانت کار، فرزند خیانت پیشه به من مى گوید: چرا تو با آن شهید [فرزند فاطمه(علیها السلام)] جنگ نکردى؟!۳۸٫ آرى، پشیمانم که چرا او را یارى نکرده ام، بلى هر شخصى که [به موقع] توفیق نیابد، پشیمان خواهد گردید؟۳۹٫ من از اینکه از حامیان او نبوده ام، حسرتى در خود احساس مى کنم که هرگز از من جدا نخواهد شد.۴۰٫ خدا روان کسانى را که در نصرتش کمر همت بسته اند، از باران [رحمت خویش] همواره سیراب گرداند.۴۱٫ [اکنون] که بر قبور و جایگاه آنان ایستاده ام اشکم ریزان است و نزدیک است جگرم پاره شود.۴۲٫ به عمرم قسم آنان در جنگ دلیر و پیشتاز و چون شیر حمایت گر [حسین(علیه السلام)] بوده اند.۴۳٫ وقتى کشته شدند هر نفس با تقوایى در روى زمین، در مرگشان غمگین و حیران گردیده است.۴۴٫ هرگز بینندگان، با فضیلت تر از آنان ندیده اند، که در دم مرگ [مردانى] آقا و سرانى درخشان بوده اند.۴۵٫ [اى ابن زیاد] آیا تو آنان را از روى ستم مى کشى و در عین دوستى ما را امیددارى، از این نقشه و طرح ناسازگار با ما دست بردار.۴۶٫ قسم به جانم، با کشتن آنها بینى ما را به خاک مالیده اند. در میان ما، چه بسیار مردان و زنانند که خواهان انتقام [خون] آنانند.۴۷٫ بارها اراده مى کنم که همراه لشکرى به جنگ این گروهى که ظالمانه از مسیر حق منحرف شده اند، بروم.۴۸٫ از این کارها دست بردارید و گرنه با گروه هاى جنگ جویان، چنان شما را عقب خواهم راند که از حملات دیلمى ها برایتان گرانتر باشد.۴۹٫ ابومخنف: پیشین، ۲۷۶ و ۲۷۷٫۵۰٫ به خانه هاى آل محمد گذر کردم و مانند قدیم آنها را [پر] ندیدم.۵۱٫ آیا نمى بینى که خورشید به خاطر فقدان حسین(علیه السلام) مریض شده و شهرها افسرده شده اند؟!۵۲٫ آنها محل امید بودند ولى بعد تبدیل به مصیبت شدند، مصیبت هاى بزرگ و عظیم.۵۳٫ آیا قبیله قیس از اما انتظار دارد که فقیران آنان را یارى دهیم در حالى که در جنگ ما را مى کشتند.۵۴٫ نزد تیره غنى (از طایفه قیس) قطره خونى داریم که وقتى زمانش برسید مطالبه خواهیم کرد.۵۵٫ خدا خانه هاى آنان [آل محمد(صلى الله علیه وآله)] و اهل آن را دور نکند. اگر چه بر خلاف خواست من از وجود آنان خالى شده اند.۵۶٫ کشته طفّ از آل هاشم مسلمانان را ذلیل و خوار کرد.۵۷٫ ابوالفرج اصفهانى: مقاتل الطالبیین، منشورات الشریف الرضى، قم، طـ۲، ۱۴۱۶ هـ، ص ۱۲، ر.ک: علامه شیخ محمد تقى تسترى; قاموس الرجال، ج ۵، باب السین، بلاذرى: انساب الاشراف، تحقیق الشیخ محمد باقر محمودى، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، طـ ۱، ۱۳۹۷، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱، ابن نما: مثیر الاحزان، مدرسه امام مهدى «عج» قم، ط ۳، ۱۴۰۶، ص ۱۱۰ و ابوالعباس مبرد; محمد بن یزید; الکامل فى اللغه و الادب، دارالکتب العلمیه، بیروت، طـ ۱، ۱۴۰۷ هـ، ج ۱، ص ۱۸۶٫ مسعودى از اشعار سلیمان بیت هاى ۲، ۶ و ۷ را به اضافه این بیت:فان یتبعوا عائذ البیت یصبحوا *** کعاد تعمت عن هداها فضلتاز کتاب انساب قریش تألیف زبیر بن بکار نقل کرده است (مروج الذهب، دار الأندلس، بیروت، ج۳، ص۶۳).۵۸٫ ابرهاى اشک بر چشم جریان یافته و اشکم روان شده است.۵۹٫ [چشمانم] بر خاندان پیامبر محمد(صلى الله علیه وآله) مى گریند. با این حال زیاد اشک نریخته اند بلکه اشکشان کم بوده است.۶۰٫ آنان مردمى هستند که شمشیر نکشیدند و آنگاه که شمشیرشان بیرون آمد به دشمنان زخم زدند.۶۱٫ کشته سرزمین طف از بنى هاشم، قریشیان را ذلیل و خوار کرد.۶۲٫ ابن نما: پیشین، ص ۱۱۱٫۶۳٫ طبرى، محمد بن جریر: تاریخ الطبرى (تاریخ الامم و الملوک)، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج ۵، ص ۳۱۲٫۶۴٫ مسار الشیعه، الموتمر العالمى لالفیه الشیخ المفید، طـ ۱، ۱۴۱۳ هـ، ص ۴۳٫۶۵٫ الحر العاملى، محمد بن الحسن: وسائل الشیعه، المکتبه الاسلامیه، تهران، ط ۶، ۱۴۰۳ هـ، ج ۱۰، ص ۳۹۴٫۶۶٫ مناقب آل ابى طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج ۴، ص ۸۹٫۶۷٫ روزگار گاهى مرا به خنده آورده و گاهى گریانده است و روزگار پیوسته در حال دگرگونى و تغییر رنگ است.۶۸٫ براى ۹ نفر در سرزمین طف (ساحل فرات) [پس از کشته شدن، در بیابان] رها شدند و همه در کفن ها به ودیعه گذاشته شدند.۶۹٫ ۶ نفر فرزندان عقیل که بهترین سواران بودند و همسانى نداشتند.۷۰٫ یکى دیگر از آنها علىِ نیکو بود که مولایشان مى باشد; یاد آنها اشکم را جارى مى سازد.۷۱٫ علامه امینى، عبدالحسین: الغدیر، دارالکتاب العربى، بیروت، ط ۵، ۱۴۰۳ هـ، ج ۲، ص ۲۰۲٫۷۲٫ ابن قولویه: پیشین، ص ۱۱۱٫۷۳٫ همان، ص ۱۱۲٫۷۴٫ شیخ طوسى: اختیار معرفه الرجال معروف به رجال کشى، موسسه آل البیت(علیهم السلام) لاحیاء التراث، قم، ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۵۷۴٫۷۵٫ ابن قولویه: پیشین، باب ۷۱ حدیث ۲، ص ۱۹۳٫۷۶٫ به قبر حسین(علیه السلام) گذر بکن و به استخوانهاى پاکش بگو:۷۷٫ اى استخوان ها پیوسته سالم و سیراب باشید.۷۸٫ وقتى که به قبرش گذر کردى، در کنار آن توقف کن.۷۹٫ گریه کن بر شخص پاک و پاک زاده.۸۰٫ همچون گریه مادرى که تنها فرزندش مرده باشد.۸۱٫ علامه امینى، عبد الحسین: الغدیر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج ۲، ص ۲۳۵٫۸۲٫ ر.ک: علامه امینى: پیشین، ص ۲۳۵، ۲۰۱، ۲۹۴، ۲۹۵، ابن قولویه: پیشین، ص ۱۱۲ و شیخ طوسى، پیشین.۸۳٫ اى فاطمه![(علیها السلام)] اگر مى دیدى حسین جنگ کرده و در کنار نهر فرات کشته شده است.۸۴٫ در آن صورت فاطمه[(علیها السلام)] نزد (جنازه) او به صورت خود تپانچه مى زدى و اشک چشمت را به صورتت جارى مى کردى.۸۵٫ اى فاطمه[(علیها السلام)]، اى دختر بهترین مردم برخیز گریه کن به ستارگان آسمان که در بیابان افتاده اند.۸۶٫ قبرهایى در کوفه، قبرى در طیبه (مدینه)، قبر دیگرى در فخ که درود من بر آنها باد.۸۷٫ قبرهایى در کنار روخانه در جنب کربلا که حجله گاههاى آنها در کنار فرات است.۸۸٫ در کنار فرات عطْشان از دنیا رفتند. اى کاش قبل از وفاتم، در میان آنها مى مُردم.۸۹٫ به خدا شکایت مى کنم که ذکر مصیبت آنها به من جام سوگ و بى تابى را نوشانده است.۹۰٫ دختران زیاد، در قصرها مصون بودند; اما دختران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هتک حرمت مى شدند.۹۱٫ خاندان زیاد در قلعه ها در امنیت بودند و خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در بیابانها اسیر.۹۲٫ خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اسیر مى شدند ولى خاندان زیاد در امنیت زندگى مى کردند.۹۳٫ ابوالفرج اصفهانى: الأغانى، داراحیاء التراث العربى، بیروت (بى تا)، ج ۲۰، ص ۱۴۸٫ و خوانسارى: روضات الجنات، مکتبه اسماعیلیان، قم، ج ۳، ص ۳۱۵٫۹۴٫ تنوحى، قاضى ابوعلى: النشوار و المحاضره، چاپ بیروت، ۱۳۹۱ هـ. ق، ج ۲، ص ۱۳۴٫۹۵٫ همان، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۲٫۹۶٫ ابن قولویه: کامل الزیارات، مکتبه الصدوق، طـ ۱، ۱۳۷۵ هـ، باب ۷۱، ج ۷، ص ۹۳٫۷۹٫ همان مأخذ، باب ۳۲، ح ۶، ص ۱۰۸٫۹۸٫ ابن شهر آشوب: مناقب آل ابى طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج ۴، ص ۸۹٫۹۹٫ مقاتل الطالبین، منشورات الشریف الرضى، قم، ط ۲، ۱۴۱۶ هـ، ص ۱۲۱٫۱۰۰٫ ابوالفرج اصفهانى: الاغانى، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ج ۱۷، ص ۳۱٫۱۰۱٫ اعیان الشیعه، دارالتعاریف للمطبوعات، بیروت، (بى تا)، ج ۱، ص ۶۲۲٫۱۰۲٫ ابى مخنف: پیشین، ص ۲۷۶٫۱۰۳٫ سید محسن امین: پیشین.۱۰۴٫ شیخ مفید: الامالى، موسسه النشر التابعه لجماعه المدرسین، قم، طـ۲، ص ۳۲۴ و سبط بن جوزى: تذکره الخواص، منشورات الشریف الرضى، قم، ۱۴۱۸ هـ، ص ۲۴۲٫۱۰۵٫ ابوالفرج اصفهانى: مقاتل الطالبیین، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ج ۱۷، ص ۴۵٫۱۰۶٫ اسد حیدر: الامام الصادق و المذاهب الاربعه، دارالکتاب العربى، بیروت، ط. ۳، ۱۴۰۳ هـ، ج ۱، ص ۲۵۴ به نقل از زهر الآداب، ج ۳، ص ۷۰٫۱۰۷٫ الادب فى مرکب الحضاره الاسلامیه، کتاب الشعرا، دارالکتاب اللبنانیه، ص ۱۶۲، ۱۶۳٫۱۰۸٫ عصر دوم عباسى از اوایل قرن سوم هجرى (۲۳۲ هـ) از زمان معتصم با ورود ترکان به دربار عباسى شروع شده و مدت صد سال طول کشیده است.۱۰۹٫ تاریخ الادب العربى، العصر العباسى الثانى، دار المعارف بمصر، ص ۳۸۶٫۱۱۰٫ ر.ک: ابن قولویه: کامل الزیارات، مکتبه الصدوق، طـ۱، ۱۳۷۵ هـ. ش، باب ۱۰۸، ح ۱، ص ۳۴۰٫۱۱۱٫ همان، باب ۷۱، ح ۷، ص ۹۳٫۱۱۲٫ شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال (رجال کشى)، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۰۴ هـ، ج ۲، ص ۵۷۴٫۱۱۳٫ علامه امینى، عبدالحسین: الغدیر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۶ هـ. ش، ج ۲، ص ۲۹۴ و ۲۹۵٫۱۱۴٫ همان، ج ۱، ص ۲۳۵٫۱۱۵٫ شیخ صدوق: ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۰ هـ، ص ۱۲٫۱۱۶٫ ابن اثیر: اسد الغابه فى معرفه الصحابه، داراحیاء التراث العربى، بیروت، (بى تا)، ج ۱، ص ۲۱۵٫۷۱۱٫ البیان و التبیین، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج ۱، ص ۱۷۹ و ۱۹۶٫۱۱۸٫ ابن قولویه: پیشین، باب ۱۰۸، ح ۱، ص ۳۴۰٫۱۱۹٫ ابن کثیر: البدایه و النهایه، منشورات مکتبه المعارف، بیروت، ۱۴۰۸ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۳۶۷٫
منبع:سایت قبس

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.