جایگاه درس تاریخ در فرهنگ عمومی جامعه

فرهنگ عمومی، فضایی است همگانی که همگان در آن اندیشه و احساس می‌کنند و با یکدیگر در تعامل قرار می‌گیرند. یکی از عناصر اساسی شکل دهنده این فضای عمومی، تاریخ است. از آنجا که تاریخ میراث مشترک یک ملت است و همگان نسبت بدان احساس پیوند و تعلق دارند، و در همان حال، تاریخ خود در شکل گیری فرهنگ مشترک جامعه نقش اساسی دارد، سهم و جایگاه آن در فرهنگ عمومی جامعه مهم و حائز اهمیت است. درس تاریخ و کتاب درسی تاریخ، هر چند در تقویت تاریخ در فرهنگ عمومی جامعه سهم اساسی دارد، اما آن را نمی‌توان کافی دانست. با وجودی که آموزش و پرورش روزبه‌روز گسترش بیشتری می‌یابد و عده بیشتری به نحوی منظم با تاریخ آشنا می‌شوند، اما باید توجه داشت که درس تاریخ با محدودیت حجم و محتوا روبه‌روست و دوران تحصیل نیز فقط بخشی از زندگی هر انسانی را شامل می‌شود. این در حالی است که مردم یک جامعه نیاز دارند، مدام با تاریخ کشور خویش آشنا شوند و نسبت به ‌آن آشنایی توأم با علاقه‌مندی کسب کنند. برای توسعه دانش و بینش تاریخی و مردم، دو عرصه سنتی و جدید هر دو مطرح هستند. در فرهنگ سنتی جامعه ما، گوسان‌ها، خنیاگران، مداحان و نظایر آنها با نقالی، قصه‌خوانی، شاهنامه‌خوانی، روضه‌خوانی، شبیه‌خوانی یا پرده‌خوانی در میدان‌های عمومی، زورخانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها، دانش تاریخی را به مردم منتقل می‌کردند. در همان حال، نقش‌ها و تزئین‌هایی که در بناها، لباس‌ها، کاشی‌ها، بسیاری از ظرف‌ها و نظایر آن‌ها به کار می‌رفتند، نوعی پیام تاریخی را انتقال می‌دادند. حتی نامگذاری اشخاص و اماکن یا پدیده‌های تاریخی و به طور کلی هر آنچه که گویای یک موجودیت تاریخی است نیز در این راستا مؤثر بوده است. اعیاد ملی و دینی و مناسبت‌ها و مراسم گوناگون، اعم از جشن و عزا نیز در تقویت نقش تاریخ در فرهنگ عمومی کاربرد داشته و دارند. در عرصه ارتباطات جدید نیز امکانات بسیاری برای توسعه دانش تاریخی جامعه وجود دارد. رادیو و تلویزیون و شبکه‌های رایانه‌ای و سینما، تئاتر و موسیقی، همگی ابزارهای بسیار کارایی در بهره‌گیری از تاریخ هستند. وقایع تاریخی خود نیز همواره دستمایه نوشتن فیلمنامه بوده‌‌اند. بسیاری از برنامه‌های چنین رسانه‌هایی محتوای تاریخی دارند. فقط لازم است همه آنها را از نظر کمی و کیفی ارتقا بخشید و قضاوت‌های مستمر درباره آنها را عملی‌تر ساخت. در کشور انگلستان، علاوه بر برنامه‌های تاریخی فراوانی که رادیو و تلویزیون دارند، دو شبکه نیز به پخش فیلم‌ها، گزارش‌ها و مباحث تاریخی اختصاص دارد. در دنیای امروز، یکی از شیوه‌های مهم توسعه دانش و تفکر تاریخی، بهره‌گیری از میراث فرهنگی، اعم از مادی و معنوی است. در همه جا نسبت به حفظ بافت قدیم شهرها و حفظ ابعاد عمارات اقدام می‌کنند و شرایطی را پدید می‌آورند تا فضای کالبدی شهر به طور عادی القاکننده و انتقال‌دهنده تاریخ گذشته به عموم مردم باشد. برپایی مجسمه‌ها، بناهای یادبود، نصب لوحه‌ها و نظایر آن‌ها نیز به طور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرند. مطبوعات هم به دلیل گستردگی کاربرد و همگانی شدن، در دنیای جدید نقش مهمی دارند. در همه نشریات، مطالب تاریخی بسیاری دیده می‌شوند. به علاوه، نشریاتی که به طور خاص به تاریخ می‌پردازند، بسیار متعدد و متنوع هستند. در کشور بریتانیا بیش از یک صد مجله خاص تاریخی انتشار می‌یابد، تعدادی از آنها مخصوص متخصصان تاریخ است اما تعداد زیادی نیز برای عموم مردم تهیه می‌شود. چنین مجلاتی از نظر محتوا و کیفیت چاپ قابل توجهند و به نحوی جذاب تهیه می‌شوند. با هر چه بیش‌تر عمومی ساختن دانش و بینش تاریخی، سطح فرهنگ عمومی جامعه را می‌توان ارتقای اساسی داد. تاریخ، چگونه یک ملت را مصونیت می‌بخشد؟ همه ملت‌های جهان تاریخ خویش را پاس می‌دارند و در حفظ و آموزش آن به آحاد افراد خویش سعی بلیغ می‌نمایند. در هیچ جای جهان، کشوری را نمی‌توان یافت که گذشته خویش را نفی و انکار کند؛ حتی اگر نسبت به قسمت‌هایی از آن نقد و نظری داشته باشد. مثالی که در ادامه می‌آید، شاید درستی این سخن را به سادگی اثبات کند. در کشور مغولستان، چنگیزخان به عنوان قهرمان ملی و فرمانروایی عادل و خردمند تکریم می‌شود و مغولان از او به عنوان چهره بارز تاریخ خود نام می‌برند. این در حالی است که در همه کشورهایی که مغولان به آنها حمله‌ور شدند، چنگیز‌خان را فردی خونریز، ویرانگر و وحشت‌انگیز می‌دانند. شاید در مورد هیچ چهره‌ای در تاریخ، به اندازه او اتفاق‌نظر منفی وجود نداشته باشد. دیگر کشورهای جهان نیز هر یک به سهم خود مواریث ملی و تاریخی خویش را ارج می‌نهند. صرف‌نظر از نکات مثبت و منفی که ممکن است در تاریخ هر کشوری وجود داشته باشد، جای این پرسش اساسی باقی است که ملت‌ها از تاریخ گذشته خود چه سودی می‌برند که چنین مجدانه بدان می‌پردازند و حتی در مورد آن راه اغراق هم می‌پیمایند. واقعیت ان است که تاریخ، صرف‌نظر از هر بحث علمی و فلسفی و نظری، دارای این کارکرد اساسی است که انسان را در برابر مخاطراتی که لاجرم پیش روی او قرار خواهند گرفت، مصونیت می‌بخشد. همه ملت‌ها در مسیر تاریخ خود با فراز و فرود، پیشرفت و عقب‌ماندگی، پیروزی و شکست، و… مواجه می‌شوند و در واقع، خطر انحطاط اخلاقی، تجزیه ارضی، گسستن وحدت ملی، زوال حاکمیت ملی، حمله خارجی و… هیچ‌گاه به طور کامل برای کشورها از بین نمی‌رود. علاوه بر این، نیاز به متحد ساختن مردم، همدل کردن آنها، ایجاد باور عمومی به سنت‌ها، وضع و اجرای قوانین، و… از نیازهای عمومی همه جوامع هستند. همه این شرایط مثبت و منفی و سلبی و ایجابی در تاریخ ملت‌ها، صرفاً با ابزارهای مادی و صنعتی و اقتصادی قابل پاسخگویی نیستند و لازم و ضروری است که جهات فرهنگی و معنوی نیز به خدمت گرفته شوند. این امر نیز در همان لحظه‌ای که احساس نیاز می‌شود، قابل تحقق نیست؛ مگر آن که از قبل آمادگی لازم در مورد آن کسب شود. همچنان که دین، اخلاق و سنن در این راستا کارایی بسیار دارند، تاریخ نیز نقش بسیار مهمی در آماده‌سازی ملت‌ها برای حفظ و بقای جامعه خویش با تلاش برای ترقی و پیشرفت دارد. کسانی که با نگرش شتاب‌آلود و سطحی به تاریخ می‌نگرند، نمی‌توانند نقش بنیادین آن را در حفظ وحدت ملی، استحکام حاکمیت ملی و دفاع از منافع ملی درک کنند. درس تاریخ،‌در ظاهری آرام، صبور و شکیبا، در خلال داستان‌ها، اخبار، عکس‌ها، نقشه‌ها و… به نحوی مستمر و مؤثر در افراد جامعه آمادگی و مصونیت لازم را برای مقابله با بحران‌هایی که ممکن است حیات و موجودیت یک ملت را تهدید کنند، پدید می‌آورد. از آنجا که حتی منتقدان درس و علم تاریخ نیز هیچ‌گاه نگفته‌اند که درس تاریخ را باید حذف کرد، می‌توان اظهار داشت که صرف تاریخ داشتن یک ملت، آن را مصون می‌سازد و مانع از بروز بحران‌های هویتی و موجودیتی برای آن می‌شود. در این جا کارکرد تاریخ، شباهت تام و تمام به امنیت و سلامتی می‌یابد که تا وقتی هست، کسی متوجه حضور و اهمیت آن نیست و با زائل شدن آن است که ضرورت آن محسوس می‌شود. معلم درس تاریخ بدون آن که گرفتار روزمرگی شود و زندگی را در نیازهای گذرای روزانه محصور سازد، در نگرش بلند و مآل‌اندیشانه، موجبات استحکام شالوده‌های موجودیت و هویت ملت، ریشه‌دار شدن آن، اثبات موجودیت و حقانیت آن، و شکل‌گیری هویت و شخصیت آن را فراهم می‌آورد. تأکید تام و تمام بر وحدت یک ملت با بیان سرگذشت مشترک آنها، ایجاد هم‌دلی و هم‌دردی در میانشان در خصوص وقایع ممکن می‌گردد. تحکیم وحدت ملی با ملموس ساختن منافع عمومی و نشان دادن پیوسته بودن سرنوشت‌ آنها، همگی به وسیله تاریخ صورت می‌گیرد. بدون درس تاریخ، این موارد را چه درسی می‌تواند انجام دهد؟ آیا تاکنون درباره نقش بنیادین و اساسی چنین اموری و نقش تاریخ در تکوین و تداوم آنها اندیشیده‌اید؟ هر ملتی در طول تاریخ خویش درباره آنچه که بر او گذشته است، در خصوص بسیاری از مسائل، قضاوتی یکسان و احساسی مشترک می‌یابد. در نتیجه، با گذشت زمان صاحب فضای فرهنگی واحدی می‌شود که در آن فضا تنفس می‌کنند، می‌اندیشند، قضاوت می‌کنند و آرمان‌ها و آرزوهای خود را می‌یابند. در این میان، به وجود آوردن وحدت ملی و تمامیت ارضی، برقراری حاکمیت ملی و اثبات موجودیت آن و حفظ هویت ملی، از اهم کارکردهایی است که علم و درس تاریخ در تحقق آنها نقش کلیدی، اساسی و زیربنایی دارد. با علم و درس تاریخ نمی‌توان از دیدگاه منفعت‌خواهی مادی، و زودگذر و آنی برخورد کرد. نیز نمی‌توان در مورد پرداختن بدان با امساک و کوته نظری نگریست. اهمیت و ضرورت تاریخ برای حیات هر ملت بدان‌گونه است که برای آن، هرگونه هزینه، سرمایه، اهتمام و عنایتی صورت می‌گیرد. زیرا با تاریخ است که یک ملت مصونیت‌های لازم را برای حفظ خویش در بحران‌های هر عصر به دست می‌آورد. بحران هویت، بحران ارزش‌ها، بحران فرهنگ‌ها، بحران جهانی شدن، بحران رسانه‌ها، بحران خرده فرهنگ‌ها و مانند آنها، با بهره‌گیری از تاریخ اگر مرتفع هم نشود، کاهشی اساسی می‌یابد.

برگرفته از: رشد، آموزش تاریخ، دوره ششم، شماره ۴ و دوره هفتم شماره ۱ منبع:www.dowran.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.