حجیت سنت در امور دنیوی است یا اخروی؟
پرسش
دایره حجیت سنت شامل امور دنیوی و اخروی است یا شامل امور اخروی و دینی است؟ شواهد قرآنی و روایی و نظریات علما در این مورد چیست؟
پاسخ اجمالی
دانشمندان اصولى، اعم از شیعه و اهل سنت، براین رأى اتفاق دارند که سنت عبارت است از: گفتار و کردار و تقریر رسول خدا (ص). شیعه معتقد است که سنت شامل قول و فعل و تقریر امامان (ع) نیز مىشود، ازاین رو امامت در امتداد نبوت است و فرقى میان قول و فعل و تقریر امامان با پیامبر (ص) نیست. براساس بینش شیعه، همان گونه که سنت رسول خدا (ص) یکى از منابع و پایههاى شناخت احکام شرعى در حوادث، وقایع و موضوعات پیش آمده است، سنت امامان معصوم (ع) نیز یکى از منابع شناخت به شمار مىآید.
شهید مطهری می گوید: درباره حجیت ظواهر سنت احدى بحثى ندارد. براى اثبات حجیت سنت رسول اللَّه (ص) به وجوهى تمسک شده است، از آن جمله:
۱٫ نصوص قرآنى
الف. سوره حشر: “آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید”.
ب. سوره نجم: “و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید!
آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست”!
ج. سوره احزاب: “مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود…”.
۲٫ احادیث
پیامبر اعظم در حجّه الوداع فرمود: “من دو چیز گرانبها در میان شما باقى مىگذارم، تا زمانى که به آن دو پناهنده شوید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که خاندان من هستند. این دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند”.[i] این حدیث دلالت بر حجیت و اعتبار سنت دارد.
۳٫ دلیل عقلى
منظور از دلیل عقلى به خصوص آن ادلهاى است که بر عصمت رسول خدا و امتناع غفلت و خطا و سهو آن حضرت دلالت دارد؛ زیرا اعتقاد به این امور باعث مىشود که مکلف یقین پیدا کند تمام اعمال و گفتار رسول خدا موافق با موازین شرع است و براى دیگران مىتواند ملاک و حجت قرار گیرد. و این دلیل عقلى خدشه ناپذیرترین دلیلى است که براى اعتبار سنت رسول اللَّه آورده شده است. بنابراین سنت رسول (ص) و همچنین سنت امامان معصوم (ع) مانند کلام خداوند متعال در همه ابعاد زندگی بشری اعتبار دارد و هیچ فرقی بین امور دنیوی، دینی و یا اخروی وجود ندارد. البته ما مأمور به پیروی در کارهای شخصی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) نیستیم، مثلا اگر پیامبر اکرم (ص) سوار بر استر می شدند دلیل نمی شود که ما هم باید استر سوار شویم، همچنین در امور مختص به پیامبر (ص) دستور به پیروی نداریم. به عنوان نمونه پیامبر اعظم (ص) به دلایلی بیش از چهار همسر اختیار کردند، ولی سایر مردم چنین اختیاری ندارند و این امر از مختصات نبی گرامی اسلام (ص) است.
[i] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار،ج۲، باب ۱۴،ص ۱۰۰، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق، “إ ِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ…”.
پاسخ تفصیلی
سنّت در لغت عبارت است از: روشى که مردم از آن پیروى کنند و براى آنان به صورت عادت درآمده باشد، چه نیکو و چه ناپسند. این معنا را علامه فیروزآبادى در کتاب قاموس المحیط، و اسماعیل بن حماد جوهرى در کتاب صحاح اللغه، و ابن اثیر در نهایه، آوردهاند. نیز همین معنا را علامه محمد بن على جرجانى در “تعریفات” براى سنّت یاد کرده و گفته است: واژه سنت در لغت به معناى راه است، خواه راه نیک باشد یا ناپسند.[۱]
سنت در اصطلاح فقها در مقابل بدعت قرار دارد. بدعت یعنى هر حکمى که با اصول شریعت ناسازگار بوده و بدون حجت شرعى اظهار شده باشد، ولى سنت عبارت است از: حکمى که به اصول شریعت و حجت شرعى مستند باشد.[۲]
در علم کلام واژه سنت داراى دو اصطلاح است.
الف. همان معنایى که از فقها در تعریف سنت نقل شده است.
ب. معنایى مرادف با معناى مستحب. یعنى انجام عملى که فعل آن بر ترکش ترجیح داشته باشد، به گونهاى که ترک آن ممنوع نباشد.
دانشمندان اصولى، اعم از شیعه و اهل سنت، بر این رأى اتفاق دارند که سنت عبارت است از: گفتار و کردار و تقریر رسول خدا (ص).
شیعه معتقد است که سنت شامل قول و فعل و تقریر امامان (ع) نیز مىشود، ازاین رو امامت در امتداد نبوت است و فرقى میان قول و فعل و تقریر امامان با پیامبر (ص) نیست. تنها فرق میان امام و پیامبر در مسئله وحى است که بر امامان وحى نازل نشده، بلکه آنان از طریق الهام حقایق شرع را دریافت داشته و بازگو مىکردند، همان گونه که در مورد شخص پیامبر اسلام نیز معتقدیم که در موارد غیر از وحى، آن حضرت بر اساس الهام الاهى عمل مىکرده است و بدین جهت او «اسوه» و «واجب الاطاعه» معرفى شده است.
براساس بینش شیعه، همان گونه که سنت رسول خدا (ص) یکى از منابع و پایههاى شناخت احکام شرعى در حوادث، و موضوعات پیش آمده است، سنت امامان معصوم (ع) نیز یکى از منابع شناخت به شمار مىآید.[۳]
حجیت و اعتبار سنّت
پس از تبیین معناى لغوى و اصطلاحى سنت، زمینه براى بحث پیرامون ارزش و اعتبار و حجیت آن فراهم است. شهید مطهری می گوید: درباره حجیت ظواهر سنت احدى بحثى ندارد، ولى در باب سنت – که مقصود همان اخبار و روایات است که قول یا فعل یا تقریر پیغمبر یا امام را بازگو کرده است- دو مطلب مهم وجود دارد که اصولیون درباره آنها بحث مىکنند. یکى حجیت خبر واحد است، دیگر مسئله تعارض اخبار و روایات است. ازاین رو دو فصل مهم و پرشاخه در علم اصول باز شده است؛ یکى به نام «خبر واحد» و دیگر به نام «تعادل و تراجیح».[۴]
البته اصل اعتبار و حجیت سنت از همان ابتدا باید داراى دلیل باشد؛ زیرا پیامبر (ص) به لحاظ بشرى بندهاى است مانند دیگر بندگان خدا: بگو: «من فقط بشرى هستم مثل شما…»[۵]
و این که گفتار و عمل و تقریر او اسوه و الگو و خط مشى براى دیگران قرار گیرد، نیاز به دلیل شرعى و عقلى دارد. به تعبیر فنى اصل اولى در این موارد عدم حجیت است، و حجیت آن نیاز به اثبات و اقامه برهان دارد.
اعتبار و حجیت سنت- اعم از قول و فعل و تقریر- اگر چه نیاز به اثبات دارد، ولى با توجه به نصوص قرآنى اثبات آن کار دشوارى نیست و نیاز به بحث فراوان ندارد، لذا اندیشمندان اسلامى به روشنى آن را پذیرفتهاند.
به هر حال، براى اثبات حجیت سنت رسول اللَّه (ص) به وجوهى تمسک شده است، از آن جمله:
۱- نصوص قرآنى
الف. ” آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهى کرده خوددارى نمایید”.[۶]
ب. “و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید”! آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست”![۷]
ج. “…تنها از آنچه به من وحى مىشود پیروى مىکنم…”.[۸]
د. آیات فراوانى که اطاعت و پیروى از رسول خدا (ص) را لازم شمرده است که به عنوان نمونه به چند آیه اشاره می شود: “ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود…”.[۹] “یچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد…”.[۱۰]
“اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را! و هر گاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید)…”.[۱۱] “بگو: اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد…”.[۱۲] “کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده…”.
از مجموع این آیات چنین استفاده مىشود که به فرمان الاهى، امر و نهى پیامبر (ص) بدون استثنا باید مورد پذیرش قرار گیرد؛ زیرا او جز به خواست خدا چیزى را نمىگوید و همه رسولان به اذن پروردگار مطاع بودهاند و هیچ مؤمنى نمىتواند قضاوت خدا و رسول او را نادیده انگارد. و اطاعت رسول خدا (ص) قرین اطاعت خدا است و همان گونه که مردم به اطاعت خداوند در تمام امور؛ چه دنیوی چه اخروی و چه دینی دعوت شدهاند، به اطاعت رسول خدا نیز مأمور گشتهاند. براین اساس اطاعت از رسول خدا (ص) در حقیقت اطاعت از خداست و براى تقرب به پروردگار باید از پیامبر (ص) او تبعیت کرد.
اگر چه برخى از آیات فوق، فقط حجیت قول و منطوق را مىرساند، ولى از مجموع آنها معلوم مىگردد که تبعیت و پیروى از رسول خدا لازم است و او اسوه و الگوى مردم در همه ابعاد زندگی چه دنیوی، چه دینی و چه اخروی می باشد: “مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود…”.[۱۳]
۲٫ احادیث
براى اثبات اعتبار و حجیت سنت رسول خدا (ص) برخى به احادیث نیز تمسک جستهاند.
در کتاب «المدخل الفقه الاسلامى» این گونه آمده است: “من دو چیز گرانبها در میان شما باقى مىگذارم، تا زمانى که به آن دو پناهنده شوید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که خاندان من هستند. این دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. و این حدیث دلالت بر حجیت و اعتبار سنت دارد.[۱۴]
و نیز حدیث معاذ بن جبل مفهم اعتبار سنت است؛ زیرا وقتى پیامبر (ص) به او فرمود چگونه بین مردم حکم مىکنى؟ گفت به کتاب خدا حکم مىکنم و اگر نیافتم به سنت رسول خدا (ص)، و پیامبر او را منع نفرمود، بلکه عمل او را امضا نمود و تقریر کرد.[۱۵]
عمر عبد اللَّه بنا بر آنچه در کتاب او است مىگوید: سنت به عنوان دلیل و مصدر تشریع اعتبار شده است و حدیث معاذ بن جبل گویاى آن است.[۱۶]
۳٫ دلیل عقلى
منظور از دلیل عقلى به خصوص آن ادلهاى است که بر عصمت رسول خدا و امتناع غفلت و خطا و سهو آن حضرت دلالت دارد؛ زیرا اعتقاد به این امور باعث مىشود که مکلف یقین پیدا کند تمام اعمال و گفتار رسول خدا موافق با موازین شرع است و براى دیگران مىتواند ملاک و حجت قرار گیرد. این دلیل عقلى خدشهناپذیرترین دلیلى است که براى اعتبار سنت رسول اللَّه آورده شده است.
به هر حال، از نظر جنبههاى عملى نیز چارهاى جز پذیرفتن اعتبار سنت نیست؛ زیرا اگر سنت رسول اللَّه (ص) را فاقد اعتبار انگاریم، بهره گیرى از کتاب خدا، جهت دست یابى به احکام اسلامى بسیار اندک و محدود مىشود و در بیشتر ابعاد مسائل دینى، علمى و اجتماعى و .. با بن بست و سر در گمى روبرو خواهیم شد؛ چون در قرآن معمولا کلیات و اصول احکام بیان گردیده و بیان جزئیات و خصوصیات احکام به سنت واگذار شده است. قرآن در مقام بیان اصل تشریع حکم است، نه در مقام بیان تمام فروعات و ویژگی هاى حکم و موضوع.
جالب توجه است که اثبات ضرورت حجیت و اعتبار سنت از این طریق، خود نوعى استدلال عقلى خواهد بود و با دقت بیشتر و نیز با مراجعه به نمونههاى آن در فقه و معارف اسلامى استحکام آن آشکارتر مىگردد. به عنوان مثال: قرآن در باب نماز فقط مىفرماید: “و نماز را بپا دارید…”[۱۷] و اگر به سنت اعتماد نشود، هر گز نمىتوان کیفیت و شرایط و اجزا و موانع آن را شناخت. یا در مورد زکات، قرآن مىفرماید: “و زکات را بپردازید”.[۱۸] و باز در این مورد نیز بدون مراجعه به سنت، خصوصیات و فروعات آن مبهم و ناشناخته است.
این واقعیتى است که در همه ابواب فقه بدون استثنا مشهود است، لذا باید گفت قول به عدم اعتبار سنت رسول (ص) مستلزم تعطیل دین و نقص قوانین شرعى است که با حکمت خداوندى سازگار نیست. براین اساس است که برخى از اندیشمندان، حجیت و اعتبار سنت رسول اللَّه (ص) را از ضروریات دین شمردهاند.[۱۹]
[۱] جناتی، محمد ابراهیم ، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، ج-۱، ص ۷۴٫
[۲] همان، ص ۷۵٫
[۳] همان، ص ۷۶٫
[۴] مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۲۰، ص۴۱٫
[۵] کهف، ۱۱۰٫
[۶] حشر، ۷٫ «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».
[۷] نجم، ۳و۴٫ «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحى».
[۸] انعام، ۵۰٫ «…إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحى إِلَیَّ”…».
[۹] نساء، ۶۴٫ «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ…».
[۱۰] احزاب، ۳۶٫ «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ…».
[۱۱] نساء، ۵۹٫ « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ …”.
[۱۲] آل،۳۱٫«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ…”.
[۱۳] احزاب، ۲۱٫ «لقد کان لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ”».
[۱۴] منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى،ج ۱، ص۷۸، به نقل در کتاب«المدخل الفقه الإسلامیه»ص۲۲۵٫
[۱۵] منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى،ج ۱، ص۷۸٫
[۱۶] همان، به نقل از عمر عبدالله، سلم الوصول إلى علم الاصول، ص۲۶۱٫
[۱۷] بقره، ۴۳٫ « وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ”..».
[۱۸] همان. «وَ آتُوا الزَّکاهَ».
[۱۹] منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، ج۱، ص ۸۰٫