پس از آن مردم به خلافت خلیفه رسولالله(صل الله علیه و آله)، امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(علیه السلام)، روی آوردند و با ایشان بیعت کردند. امام(علیه السلام)، حوادث پیش از خود، از درگذشت پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) تا کشته شدن عثمان را، ضمن خطبهای، مشهور به «شقشقیه» چنین بیان کرد و میگوید:
«أما والله لقد تقمّصها ابن أبیقُحافه، وإنّه لَیعلمُ أنّ مَحَلی منها محلُّ القُطب من الرحی؛ ینحدر عنی السیلُ ولا یَرقی إلیّ الطّیرُ،…. فرأیت أنّ الصبرَ عَلی هاتا أحجی فصبَرتُ وفی العین قذًی وفی الحلقِ شجاً، أری تراثی نهباً، حَتّی مَضَی الاوّلُ لسبیله، فاَدْلی إلی ابن الخطّابِ بَعدَه،
شتانَ ما یومی عَلی کورِها ویوم حیّانَ أخی جابِرِ
فیا عجباً! بَیْنَا هو یَستقیلُها فی حَیاته، إذ عَقَدَها لآخَرَ بَعدَ وفاتِه،… فصبرتُ علی طول المدّهِ وشدّه المحنهِ. حَتّی إذا مَضی لسَبیله، جَعَلها فی ستّهٍ زَعَمَ أنیّ أحدُهم، فیا للهِ ولِلشوری!… فَصَغا رجلٌ مِنهم لضِغنِهِ وَمال الآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَنٍ وهَنٍ. إلی أن قام ثالث القوم…. وقام مَعَهُ بَنُوأبیه، یَخضِمونَ مالَ اللهِ خَضمَ الابل نِبتَهَ الرّبیع؛ إلی أنِ انتکث فَتْلُهُ، وأجهَزَ علیه عَمَلُهُ، وکبت بِهِ بِطنَتُهُ.([۱])
امام(علیه السلام)، در رمضان سال ۴۰ ه.ق در محراب مسجد کوفه در حال نماز و با زبان روزه به دست عبدالرحمنبن ملجم مرادی خارجی با شمشیری زهر آلود به شهادت رسید.
بدن حضرت علی(علیه السلام) را پسرانش شبانه دفن کردند و از بیم خوارج و دیگر دشمنان، قبرش را پنهان کردند و بنا به روایت شیعه بعدها امام جعفر صادق(علیه السلام) آن را به شیعیان نشان داد.»([2])
پس از آن در کوفه، با امام حسن بن علی‘ بیعت شد. در تاریخ اسلام میخوانیم:
پس از شهادت حضرت علی(علیه السلام) معاویه خود را امیر مؤمنان اعلام کرد و پیش از آن او خود را فقط امیر خطاب میکرد. در کوفه مردم با حسن بن علی(علیه السلام) بیعت کردند و او با لشکری که پدرش در روزهای آخر عمر خود فراهم کرده بود به قصد جنگ بیرون آمد قَیس بن سَعد بن عبادهًْ را با دوازده هزار (۰۰۰/۱۲) نفر به عنوان مقدمه لشکر پیش فرستاد و خود وارد مدائن شد. از آن طرف هم معاویه با لشکر خود به مَسْکِن در نزدیکی موصل فرود آمد. روزی در لشکر حسن بن علی(علیه السلام) کسی ندا درداد که قیس بن سَعد کشته شد، فرار کنید. با شنیدن این ندا مردم به هم ریختند و جمعی سراپرده امام حسن(علیه السلام) را غارت کردند و حتّی فرش زیر پای او را کشیدند و یکی از شورشیان خنجری بر ران امام زد. با این وضع مسلَّم شد که با چنین مردمی به جنگ معاویه و لشکر منظم و مطیع او رفتن سودی ندارد. بدین جهت امام حسن(علیه السلام) با درخواست معاویه وارد مکاتبه و مذاکره صلح شد و بر آن قرار گرفت که موجودی بیت المال کوفه را امام حسن(علیه السلام) بردارد با خراج داربگرد([۳]) و از کار کناره گیرد و به شرط آنکه معاویه نام حضرت علی(علیه السلام) را به زشتی نبرند و دشنام ندهند. امام حسن(علیه السلام) با سایر اهلبیت(علیهم السلام) به مدینه رفتند و معاویه وار کوفه شد. (۴۱ ه.ق)»([4])
همه کارها به دست معاویه افتاد و او پادشاهی امویان را بنیان نهاد. عمرِ این پادشاهی در سال ۱۳۲ ه.ق با روی کار آمدن عباسیان به سر آمد.
[۱]) شرح نهج البلاغه؛ إبن أبی الحدید؛ ج۱، ص۷۶؛ تذکره الخواص؛ سبط ابن الجوزی؛ ص۱۱۷ با اندکى تفاوت.
[۲]) تاریخ اسلام؛ دکتر فیّاض؛ ص۱۵۰.
[۳]) نه براى خود بلکه براى مصرف مردم.
[۴]) دکتر فیّاض؛ تاریخ اسلام؛ صص ۱۵۱ـ ۱۵۲. نیز، نک: تاریخ الطبری؛ ج۵، ص۱۶۲. و الکامل فی التاریخ؛ ج۳، ص۲۷۱. و ابنکثیر؛ البدایه والنهایه؛ ج۸، ص۴۰۴. البته موارد صلحنامه فراتر از این چند مورد بوده است که براى آشنایى بیشتر به کتابهای مربوطه مراجعه کنید.
منبع : اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
ثبت دیدگاه