دهم جمادی الاولی
۱- کشته شدن خسرو پرویز به دست پسرش به نفرین پیامبر”صلی اللّه علیه و آله” (۷ هجری قمری)
۲- تحویل پیراهن امام حسین به حضرت زینب”علیهما السلام” (۱۱ هجری قمری)
۳- آغاز جنگ جمل در حوالی بصره (۳۶ هجری قمری)
۴- صدور وقفنامه اموال از سوی امیرمومنان”علیه السلام” (۳۹ هجری قمری)
۵- درگذشت آیت الله “حاج میرزا علیاکبر نوقانی” (۱۳۷۰ هجری قمری)
۶- وفات آیت الله شیخ مهدی نوغانی (۱۴۱۳ هجری قمری)
—
۱- کشته شدن خسرو پرویز به دست پسرش به نفرین پیامبر”صلی اللّه علیه و آله” (۷ هجری قمری)
خسروپرویز فرزند هرمز، فرزند انوشیروان، فرزند قباد ساسانی بیست و سومین پادشاه سلسله ساسانیان بود که از سال ۵۹۱ تا ۶۲۶ میلادی بر تخت سلطنت ایران تکیه زد و ترکتازیهای زیادی نمود. وی در عصر خویش، جنگهای خونینی با بهرام چوبین و پس از وی با سپاهیان امپراتوری روم شرقی به راه انداخت.
در عصر خسروپرویز؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به نبوت برانگیخته شد و پس از هجرت آن حضرت از مکه معظمه به مدینه منوره و تشکیل حکومت اسلامی، نامهای از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جهت دعوت او به دین اسلام برای او ارسال گردید و حضرت نام خود را در بالای آن نوشت ولی خسروپرویز به محض دیدن نامه رسول خدا به آن جسارت کرد و نامهرسان را با تحقیر برگردانید و همین امر سبب گردید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وی را نفرین کرد و فرمود: «مزق کتابی مزق اللّه ملکه » (او نامه مرا پاره کرد خداوند پادشاهی او را از بین ببرد.)
خسروپرویز نامهای به عامل خویش در یمن نوشت و به او فرمان داد که دو تن از فرماندهان زبده خویش را به حجاز فرستاده و محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را دستگیر نمایند.
حاکم یمن بنا به دستور خسروپرویز دو تن از فرماندهان خویش را به مدینه اعزام و فرمان دستگیری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به آنان صادر کرد. هنگامی که آن دو بر پیامبر وارد شدند، پیامبر به آنان فرمود که دیگر نیازی به این کارها نیست زیرا در شب گذشته شیرویه فرزند خسروپرویز پدرش را کشت و خود بر جای وی به تخت سلطنت تکیه زد.
همان طوری که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از عالم غیب خبر داده بود، قباد معروف به شیرویه با هم دستی دولت مردان و فرماندهان عالیرتبه ساسانی، پدرش خسروپرویز را از سلطنت خلع و در دهم جمادی الاول سال هفتم یا نهم هجری قمری، وی را به هلاکت رسانید و به سلطنت بلندمدت او خاتمه داد و خود به جای پدر نشست.
حوادث الایام، صفحه ۱۱۴٫؛ جاهلیت و اسلام (علامه یحیی نوری)، ص ۲۷ و ص ۲۱۲؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۱؛ السیره النبویه، ج ۱، ص ۴۸٫
—
۲- تحویل پیراهن امام حسین به حضرت زینب”علیهما السلام” (۱۱ هجری قمری)
در این روز حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیراهن ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السّلام) را به زینب کبری (سلام اللَّه علیها) دادند و فرمودند: «هنگامی که برادرت حسین (علیه السّلام) این پیراهن را از تو خواست، بدانکه ساعتی بیشتر مهمان تو نیست، وسپس به بدترین حالات به دست اولاد زنا کشته میشود.»
این برنامه سه روز قبل از شهادت حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها) بود.
وقایع المشهور: ص ۹۵٫
—
۳- آغاز جنگ جمل در حوالی بصره (۳۶ هجری قمری)
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) پس از پذیرش خلافت اسلامی و بر عهده گرفتن حکومت مسلمانان با فتنهها و دشمنیهای گوناگون روبرو گردید و ناخواسته، متحمّل چند نبرد سرنوشتساز شد. نخستین و مهمترین فتنه مخالفان آن حضرت، غائله اصحاب جمل بود که به جنگ بزرگ “جمل” مُنجر گردید.
ماجرا از این قرار بود که عایشه دختر ابیبکر که از مخالفان عثمان بن عفان و از مُحرّکان اصلی انقلابیون مسلمان بر ضد خلیفه وقت بود، پس از قتل عثمان و انتخاب حضرت علی (علیهالسلام) فتنهانگیزی خویش را ادامه داد و به بهانه واهی خونخواهی عثمان مقتول در مکه معظمه اقامت گزید و مخالفان خلافت حضرت علی (علیهالسلام) را به دور خویش گردآورد.
در این راستا، برخی از سران بنی امیه و وابستگان عثمان مقتول از مدینه به مکه عزیمت کردند. همچنین استانداران و عاملان عثمان که از سوی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) عزل شده بودند با اعوان و انصار و داراییهای خویش به سوی مکه رهسپار گردیدند. عبداللَّه بن عامر که قبلاً عامل عتمان در بصره بود و از طرف امیر المؤمنین (علیه السّلام) عزل شده بود، به مکه آمد و شتری که دویست دینار خریده بود برای عایشه آورد و به طرف بصره حرکت کردند تا به این شهر رسیدند.
همچنین پس از مدتی، طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام، دو تن از صحابه معروف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به بهانه عمره از مدینه خارج شدند و به همراه خانواده و بستگان خویش عازم مکه شده و به اصحاب جمل پیوستند. با اجتماع برخی از صاحب نفوذان و محرکان توطئهگر به دور عایشه، اجتماع بزرگی از مخالفان حضرت علی (علیهالسلام) در مکه به وجود آمد.
گرچه همسران پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در آن ایام، همگی در مکه معظمه به سر میبردند ولی هیچ کدام از آنان با عایشه همراهی نکرده و مخالفان حضرت علی (علیهالسلام) را یاری ننمودند.
امسلمه همسر دیگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هنگامی که زیادهرویهای عایشه را مشاهده کرد به وی فرمود: «ای دختر ابیبکر! من در شگفتم که تو از عثمان مقتول، خونخواهی کنی. تو همان نبودی که مردم را بر کشتن او تحریک میکردی و او را پیر کفتار میخواندی؟ تو را چکار با خونخواهی عثمان؟؛ او مردی از بنیمناف بود و تو از بنیتمیم، میان شما رابطه خویشاوندی نیست و در حال حیات او، میانتان موافقتی نبود. اکنون چه غلو و زیادهروی است که در پیش گرفته و بر ضد علی بن ابیطالب (علیهالسلام) که پسر عم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است بیرون میآیی و خلافت او را نمیپسندی؟ در حالی که جمله مهاجر و انصار با او بیعت کرده و بر خلافت و امامتش راضی شدند و با رغبت و میل خود به پیروی و یاری او همت نمودند و همگان بر امامت او متفق شدند. فضل و فضیلتی که در اوست را تو نیکو میشناسی.»
به هر روی از میان همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تنها عایشه با مخالفان حضرت علی (علیهالسلام) همراه شد و سرکردگی آنان را بر عهده گرفت و به همراه سه هزار و به نقلی چهار هزار تن از شورشگران، از مکه معظمه رهسپار بصره شد. پس از خروج آنان از مکه امسلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ام فضل همسر عباس بن عبدالمطلب هر کدام نامهای جداگانه برای حضرت علی (علیهالسلام) در مدینه ارسال کردند و وی را از آشوبگری اصحاب جمل باخبر نمودند.
اصحاب جمل بر بصره هجوم آورده و پس از جنگ و گریز با سپاهیان عثمان بن حنیف انصاری، عامل حضرت علی (علیهالسلام) در بصره و کشتن تعداد زیادی از مدافعان شهر، آن را به اشغال خود درآوردند و بیت المال بصره را تصرف و عثمان بن حنیف را شکنجه و آزار کردند و پس از مدتی، وی را رها نمودند.
حضرت علی (علیهالسلام) پس از آگاهی از فتنهجویی اصحاب جمل با سپاهی از مهاجر و انصار از مدینه منوره خارج و به سوی جنوب عراق رهسپار گردید. در این جنگ همراه امیر المؤمنین (علیه السّلام)، امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) و همچنین محمّد حنفیه و عبداللَّه بن جعفر و اولاد عقیل و عدهای از جوانان بنی هاشم همراه با عمار و ابوایوب انصاری و عدهای از مهاجر و انصار بودند. ۸۰ نفر از اصحاب بدر، ۲۵۰ نفر از کسانی که با پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) در بیعت شجره شرکت کرده بودند و ۱۵۰۰ نفر از سایر اصحاب پیامبر (صلّی اللَّه علیه و آله) شرکت کردند.
سرانجام دو سپاه در حوالی بصره در مکانی به نام “رابوقه” در برابر یکدیگر قرار گرفتند. تعداد اصحاب جمل، سی هزار و تعداد سپاهیان حضرت علی (علیهالسلام) در حدود بیست هزار تن بود.
مسلم مجاشعی را همراه با قرآنی فرستادند که بصریان را به حکم قرآن بخواند، ولی آنها مسلم را هدف تیر ساختند و شهید کردند. بعد از موعظههای عمار و فرمایشات امیر المؤمنین (علیه السّلام) و با این که حضرت تلاش زیادی به عمل آورد که میان طرفین، درگیری نظامی به وجود نیاید و غائله با مصالحه به پایان آید، ولی فتنهانگیزان طرف مقابل به هیچ روی حاضر به مصالحه نبودند و سرانجام در روز دهم جمادی الاول سال ۳۶ قمری، دو سپاه در برابر یک دیگر صفآرایی کرده و با هم درگیر شدند.
جنگ سخت و سنگینی به وقوع پیوست و به مدت دو روز ادامه یافت ولی سرانجام با شکست اصحاب جمل به پایان رسید. برخی از فتنهانگیزان اصلی مانند طلحه بن عبیدالله در میدان جنگ و برخی دیگر مانند زبیر بن عوام در بیرون صحنه نبرد کشته شدند و بسیاری نیز اسیر گردیدند.
حضرت علی (علیهالسلام) پس از پیروزی کامل بر اصحاب جمل و آزادسازی شهر بصره، اسیران را آزاد و از تعقیب فراریان جلوگیری نمود.
حضرت کنار هودج عایشه آمدند و فرمودند: «ای حمیرا، پیامبر تو را امر کرده بود که به جنگ من بیرون آئی؟ آیا تو را امر نفرمود که در خانه خود بنشینی و بیرون نیائی؟ بخدا سوگند، انصاف ندادند آنانکه زنهای خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بیرون آوردند.» محمّد بن ابی بکر خواهرش را از هودج بیرون کشید. امیر المؤمنین (علیه السّلام) دستور داد او را به خانه صفیه دختر حارث بن ابی طلحه ببرند و بعد او را به مکه و از مکه به مدینه فرستاد.
در این واقعه بزرگ از اصحاب جمل تعداد نه هزار و به روایتی سیزده هزار و به روایتی دیگر بیست هزار تن و از اصحاب علی (علیهالسلام) تعداد هزار و هفتصد و به روایتی پنج هزار نفر کشته شدند.
در این جنگ زید بن صوحان که از بزرگان لشکر و شیعیان امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود شهید شد و آن حضرت بالای سرش آمدند و فرمودند: «ای زید، خدا رحمتت کند که تعلقات دنیوی تو اندک بود، و امداد تو در دین بسیار بود.»
الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ص ۳۹۸؛ أنساب الأشراف، ترجمه امیرالمؤمنین علیه السلام، (بلاذری)، ص ۱۲۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۷۷؛ الجمل (شیخ مفید)، ص ۱۷۹ و وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص ۲۳۹٫؛ بحار الانوار: ج ۳۲، ص ۱۸۳٫
—
۴- صدور وقفنامه اموال از سوی امیرمومنان”علیه السلام” (۳۹ هجری قمری)
علی بن ابی طالب (علیه السلام) در دهم جمادی الاولی، سال ۳۹ ه.ق در حالی که ابو هیاج اسدی و عبیدالله بن رافع را شاهد گرفته بود، با دست خط مبارک خود، وقف نامهای نوشت و بخشی از اموال و داراییهای خویش را وقف نمود.
اموالی که آن حضرت، وقف نمود عبارت بودند: ۱ – تمامی داراییهای آن حضرت در منطقه ینبع (واقع در غرب مدینه و در ساحل دریای سرخ) اعم از اراضی، آب و بناء ۲- اموال آن حضرت در وادی القری ۳- اموال آن حضرت در وادی ترعه ۴- دارای های آن حضرت در اذنیه.
در ضمن تمامی غلامان و بردگانی که در این اراضی و املاک مشغول به کار بودند، همه را در راه خدا آزاد کرد، جز چند نفر از آنها را که به خاطر لطف و احساس بیشتر به آنان، در پیش خود نگه داشت، تا با کار و تلاش در این اراضی، خود آنان نیز سهمی از درآمدها داشته باشند.
آن حضرت در آغاز وقفنامه چنین آوردند: «هذا ما امر به و قضی به فی ماله عبدالله علی امیرالمؤمنین، ابتغاء وجه الله لیولجنی الله به الجنه و یصرفنی عن النار ویصرف النار عنی یوم تبیض و جوه و تسود وجوه» (برای رضات خداوند [وقف کردم] تا به سبب آن مرا داخل بهشت برین فرماید و از آتش دورم دارد و آتش را از صورتم دور فرماید، در روزی که صورتهایی سفید و صورتهایی سیاهاند.)
حضرت علی (علیه السلام) در ادامه وقفنامه، آن را برای سه منظور معین نمودند: یک سوم آنها برای انفاق در راه خدا یک سوم برای مخارج بنی هاشم و اولاد عبدالمطلب، و یک سوم دیگر برای اولاد ابی طالب (علیه السلام).
آن حضرت، فرزند ارشد خود امام حسن (علیه السلام) را متولی موقوفات نمود و به وی اجازه داد به اندازه هزینه و مخارج خویش از آنها استفاده نماید و پس از او امام حسین (علیه السلام) را برای همین منوال، برای تصدّی صدقات و موقوفات معیّن کرد و پس از امام حسین (علیه السلام) از بنی علی آن شخصی که از نظر دین و اسلام و امانت داری مورد تأیید باشد و پس از بنی علی همچون شخصی از فرزندان ابوطالب و اگر بزرگ آل ابوطالب نبود فردی از بنی هاشم که مورد رضایت باشد معین شود.
—
۵- درگذشت آیت الله “حاج میرزا علیاکبر نوقانی” (۱۳۷۰ هجری قمری)
حاج میرزا علی نوقانی فقیه، متکلم و شاعر، متخلّص به فقیر، در سال ۱۳۰۰ ق در محلهٔ نوقان مشهد دیده به جهان گشود.
تا ۲۷ سالگی در محضر اساتیدی چون ادیب نیشابوری اول، حاج شیخ حسنعلی تهرانی و حاج سید عباس شاهرودی در حوزهٔ علمیهٔ مشهد به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
سپس به نجف اشرف رفت و از محضر آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی بهره جست و پس از اخذ اجازه اجتهاد به مشهد بازگشت.
او خطیبی توانا و در مناظره، استادی زبردست بود و طبع شعر موزون داشت. میرزا علیاکبر نوقانی همچنین خطوط نسخ و نستعلیق را به خوبی مینوشت و در این فن، استاد بود.
سه مقالهٔ نوقانی و تعلیقی بر شرح نهجالبلاغهٔ ابن ابی الحدید، از جمله آثار این عالم دینی میباشند.
نوقانی سرانجام در اثر سکتهٔ قلبی در هفتاد سالگی در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (علیه السلام) دفن شد.
—
۶- وفات آیت الله شیخ مهدی نوغانی (۱۴۱۳ هجری قمری)
شیخ مهدی نوغانی در سال ۱۳۴۵ ه.ق در مشهد به دنیا آمد. وی پس از تحصیل دوره ابتدایی، به حوزه علمیه خراسان پیوست و از اساتیدی همچون ادیب نیشابوری اول و دوم، احمد مدرس، میرزا هاشم قزوینی، میرزا مهدی اصفهانی و آیتاللَّه محمدهادی میلانی کسب فیض نمود.
ایشان به مدت چهارده سال در درس خارج آیتاللَّه سیدمحمد هادی میلانی مرجع بزرگ زمان شرکت کرد و مورد تأیید آن فقیه کبیر قرار گرفت.
نوغانی سپس به تدریس، اقامه جماعت، ارشاد و راهنمایی مردم، تبلیغ مبانی مذهب و سرپرستی مؤسسات خیریه پرداخت.
وی با شروع حرکت مردم مسلمان و آغاز انقلاب اسلامی، در مشهد، پیشاپیش مردم با دستگاه استبداد به مبارزه برخاست و هماره نامش در ذیل اعلامیههای روحانیت مبارز مشهد دیده میشد.
این عالم ربانی سرانجام در ۱۰ جمادی الاول ۱۴۱۳ ه.ق به دیدار معبود شتافت و رخ در نقاب خاک کشید.