سفر به خراسان براى زیارت پدرمرحوم سیّد محسن امین از کتاب تاریخ بیهقی روایت مى کند: در زمانى که امام رضا علیه السلام در خراسان ساکن بود، امام جواد براى زیارت پدر از مسیر طبس ، مسینان به بیهق که از نواحى نیشابور است سفر کرده و از آن جا به قریه شِشْتَمَد که از نواحى سبزوار مى باشد رفت ، و سپس به زیارت پدر بزرگوارش نائل شد، او مى نویسد: این مسافرت در سال ۲۰۲ هجرى قمرى یعنى یک سال پیش از شهادت امام رضا علیه السلام رخ داد.قابل توجه خواننده محترم که بنابر صحّت این روایت تاریخى ، امام جواد علیه السلام از آن جا به مدینه بازگشته و سپس به دستور مامون به بغداد سفر نموده است. ۱یکى از افرادى که محضر امام رضا و امام جواد علیهما السلام را درک نمود و از یاران نزدیک هر دوى آنان بوده ، ابراهیم فرزند ابى محمود است .او مى گوید: دست نوشته هایى از امام رضا علیه السلام پیش من مانده بود، پس از گذشت مدتى از شهادت آن حضرت ، روزى آن ها را بر داشته و به خدمت فرزند بزرگوارش ، جواد الائمه علیه السلام رفته و تسلیم وى نمودم ؛ امام علیه السلام یک یک دست نوشته ها را خواند، در میان نامه ها، نامه اى بزرگتر با نوشته بیشترى وجود داشت ، امام علیه السلام پس از خواندن ، آن را روى چشمانش گذاشت و در حالى که بُغض گلویش را گرفته و اشک از دیدگانش جارى بود، فرمود: به خدا سوگند! خط و نوشته پدرم همین است .گفتم : مولاى من، فدایت گردم! پدر بزرگوارت بارها در حق من دعا کرده و مى فرمود: اسْکنَک اللّهُ الْجَنَّهَ، ادْخَلَک اللّهُ الْجَنَّهَ ((خدا تو را ساکن بهشت سازد، خدا تو را وارد بهشت سازد))، آیا شما ضمانت مى کنى خداوند مرا به بهشت وارد نماید؟فرمودند: آرى ؛ و در این لحظه ابراهیم از شدت عشق و علاقه ، براى تشکر و قدردانى ، به پاى حضرت افتاد و قدم هاى مبارک وى را بوسه داد، تا لبهاى خویش را در مقابل آتش جهنّم بیمه نماید. ۲ابو طالب قمى مى گوید: براى امام جواد علیه السلام نامه اى نوشتم و مسایلى را پرسیدم و چند بیت شعر که در رثاى پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام سروده بودم ، همراه نامه براى آن حضرت فرستادم ، و از او اجازه خواستم تا درباره وى نیز اشعارى بسُرایم. چونان که نامه به دست امام رسید، قسمتى از نامه مزبور روى آن نوشته شده بود را جدا کرد و نزد خویش نگاه داشت ، و پاسخ نامه را در بالاى مقدار باقیمانده از کاغذ، چنین نوشت : آفرین ! خداوند پاداش خیر به تو عطا کند. ۳مطرفى مى گوید: مبلغ چهار هزار درهم پول و دارایى من در اختیار امام رضا علیه السلام بود که ناگهان خبر شهادت وى به گوشم رسید، با خود گفتم : پول و دارایى ام از دستم رفت !فرداى آن روز فرزندش جواد الائمه علیه السلام جانشین پدر شد و مسند امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت ، تا در پى حل مشکلات مردم برآید، همچنانکه در فکر و اندیشه امامت امام جواد علیه السلام و مبلغ از دست رفته ى خود بودم ، نماینده اى از سوى امام علیه السلام به نزد من آمد و گفت : امام تو را احضار کرده است ، فردا به خدمت ایشان برو.روز بعد فرا رسید و من به خدمت امام علیه السلام رسیدم ، چونانکه نگاهش به من افتاد فرمود: پدرم امام رضا علیه السلام از دنیا رفت ، و چهار هزار درهم به تو بدهکار بود، گفتم : آرى ، همینطور است .امام با دستان مبارک خویش ، سجاده اى که بر آن نشسته بود را بلند کرد؛ نگاه من به دینارهاى زرین که زیر سجاده انباشته بود و چشم انسان را خیره مى کرد، افتاد؛ امام علیه السلام همه ى آنها را برداشته و به من داد تا بدهى پدر بزرگوارش را ادا نموده باشد؛ من نیز آنها را برداشتم و در حالى که از آنچه درباره ى پدر بزرگوارش پنداشته بودم ، احساس شرمندگى مى کردم ، از محضر امام علیه السلام خارج شدم .۴ابو طالب قمى مى گوید: براى امام جواد علیه السلام نامه اى نوشتم و مسایلى را پرسیدم و چند بیت شعر که در رساى پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام سروده بودم ، همراه نامه براى آن حضرت فرستادم ، و از او اجازه خواستم تا درباره وى نیز اشعارى بسُرایم. چونان که نامه به دست امام رسید، قسمتى از نامه مزبور روى آن نوشته شده بود را جدا کرد و نزد خویش نگاه داشت ، و پاسخ نامه را در بالاى مقدار باقیمانده از کاغذ، چنین نوشت : آفرین ! خداوند پاداش خیر به تو عطا کندخلیفه ى عباسى امام جواد علیه السلام را از مدینه یعنى زادگاه و وطنش به بغداد احضار کرد، هنگام حرکت ، فرزندش امام هادى علیه السلام را در دامن خویش نشاند و پس از معرفى امامت وى ، فرمود: فرزندم چه هدیه اى دوست دارى از مسافرت برایت بیاورم ؟گفت : دوست دارم شمشیرى که همچون شعله آتش افروخته باشد برایم بیاورى .سپس به فرزند دیگرش موسى فرمود: تو چه هدیه اى دوست دارى ؟گفت : اسب تربیت شده سوارى . امام جواد علیه السلام پس از شنیدن سخن شیرین دو فرزندش ، فرمود: هادى روحیه و اخلاقیات پدر را به ارث برده است ، و موسى روحیه و اخلاق مادر را. ۵سیدبن طاووس با سندى طولانى از عبدالعظیم بن عبدالله حسنى روایت مى کند که امام جواد علیه السلام دعاى مخصوصى را براى فرزند خردسالش که در گهواره بود نوشت و او را بدین وسیله از شر و بدى دور نگاه مى داشت .بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه إ لا بالله العلی العظیماللهم رب الملائکه و الروح و النبیین و المرسلین و قاهر من فی السماوات و الارضین و خالق کل شی ء و مالکه کف عنا بأس أعدائنا و من أراد بنا سوء من الجن و الانس و أعم أبصارهم و قلوبهم و اجعل بیننا و بینهم حجابا و حرسا و مدفعا إنک ربنا لا حول و لا قوه لنا إ لا بالله علیه توکلنا و إ لیه أنبنا و إ لیه المصیر((ربنا لا تجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفر لنا ربنا إ نک أ نت العزیز الحکیم )) ۶ربنا عافنا من کل سوء و من شر کل دابه أنت آخذ بناصیتها و من شر ما یسکن فی اللیل و النهار و من شر کل سوء و من شر کل ذی شر رب العالمین و إله المرسلین صل على محمد و آله أ جمعین و أولیائک و خص محمدا و آله أجمعین بأتم ذلک و لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم بسم الله و بالله أومن بالله و بالله أعوذ و بالله أعتصم و بالله أستجیر و بعزه الله و منعته أمتنع من شیاطین الا نس و الجن و من رجلهم و خیلهم و رکضهم و عطفهم و رجعتهم و کیدهم و شرهم و شر ما یأتون به تحت اللیل و تحت النهار من البعد و القرب و من شر الغائب و الحاضر و الشاهد و الزائر أحیاء و أمواتا أعمى و بصیرا و من شر العامه و الخاصه و من شر نفس و وسوستها و من شر الدناهش و الحس و اللمس و اللبس و من عین الجن و الا نس و بالاسم الذی اهتز به عرش بلقیس و أعیذ دینی و نفسی و جمیع ما تحوطه عنایتی من شر کل صوره و خیال أو بیاض أو سواد أو تمثال أو معاهد أو غیر معاهد ممن یسکن الهواء و السحاب و الظلمات و النور و الظل و الحرور و البر و البحور و السهل و الوعور و الخراب و العمران و الاکام و الاجام و الغیاض و الکنائس و النواویس و الفلوات و الجبانات و من شر الصادرین و الواردین ممن یبدو باللیل و ینتشر بالنهار و بالعشی و الابکار و الغدو و الا صال و المریبین و الا سامره و الا فاثره [تره ] و الفراعنه و الا بالسه و من جنودهم و أزواجهم و عشائرهم و قبائلهم و من همزهم و لمزهم و نفثهم و وقاعهم و أ خذهم و سحرهم و ضربهم و عبثهم و لمحهم و احتیالهم و اختلافهم و من شر کل ذی شر من السحره و الغیلان و أم الصبیان و ما ولدوا و ما وردوا و من شر کل ذی شر داخل و خارج و عارض و متعرض و ساکن و متحرک و ضربان عرق و صداع و شقیقه و أ م ملدم و الحمى و المثلثه و الربع و الغب و النافضه و الصالبه و الداخله و الخارجه و من شر کل دابه أنت آخذ بناصیتها إنک على صراط مستقیم و صلى الله على نبیه محمد و آله الطاهرین . ۷سید ابوالفضل طباطبایى اشکذرى ، مهدى اسماعیلى
پینوشتها:
۱٫ اعیان الشیعه : ۲/۳۳٫۲٫ رجال کشى : ۵۶۷، ح ۱۰۷۳٫۳٫ رجال کشى : ۵۶۷، ح ۱۰۷۴، و ۵۶۸، ح ۱۰۷۵، و ۲۴۵، ح ۴۵۱٫ بحار الانوار: ۲۶/۲۳۱، ح ۶٫ وسایل الشیعه : ۱۴/۵۹۸، ح ۱۹۸۹۶٫۴٫ کافى : ۱/۴۹۷، ح ۱۱، ارشاد المفید: ۳۲۵، خرایج و جرایح : ۱/۳۷۸، ح ۷٫ مناقب ابن شهر آشوب : ۴/۳۹۱٫ روضه الواعظین : ۲۶۷٫ اعلام الورى : ۲/۹۹٫ کشف الغمه : ۲/۳۶۰٫ بحارالانوار: ۵۰/۵۴، ح ۲۹٫ مدینه المعاجز: ۷/۳۱۰، ح ۲۳۴۶٫اثبات الهداه : ۳/۳۳۴ ح ۱۷٫ وافى : ۳/۸۳۲، ح ۱۴۴۴٫۵٫ عیون المعجزات : ۱۳۳، س ۴٫ بحارالانوار: ۵۰/۱۲۳، ح ۵٫ اثبات الوصیه : ۲۲۸٫۶٫ ممتحنه ۶۰/۵۷٫ مهج الدعوات : ۶۰/۱۶٫ مصباح المتهجد: ۴۹۹، ح ۵۸۱٫ بحارالانوار: ۶۰/۲۶۶، ح ۱۵۱، و ۹۱/۳۶۱، ح ۱، ۸۷/۱۳۶، ح ۵٫ بلدالامین : ۸۸٫ مصباح کفعمى : ۱۴۰٫ منبع:اعجوبه اهل البیتارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb