ب) ضعف سند
با مراجعه به اسناد و راویان نشانه های ظهور از جمله سفیانی در می یابیم که تقریبا سند هیچ یک از این روایات صحیح نیست و مطلب علمی با آن اثبات نمی شود، گرچه با مسامحه می توان به بخشی از آنها اعتماد کرد و از مجموع آنها اجمالا به مطلبی دست یافت؛ با این تلقی، کثرت روایات به خصوص در موضوع سفیانی ممکن است اشکال های تک تک آنها را جبران کند. در این جا اسناد همه ی روایات سفیانی را در کتاب الغیبه نعمانی که از قدیمی ترین کتاب های شیعی است و به تفصیل از علائم ظهور سخن گفته، بررسی می کنیم.نعمانی در باب ۱۸ که مخصوص سفیانی است هیجده روایت نقل کرده است. جرج و تعدیل راویان این روایات به ترتیب در پی می آید: (۱)۱٫ ابن عقده (احمد بن محمد بن سعید)، محمد بن مفضل، حسن بن علی بن فضال، ثعلبه بن میمون و عیسی بن اعین؛ همه ی این افراد توثیق شده اند، گرچه ابن عقده زیدی جارودی است و حسن بن علی بن فضال فطحی مذهب، با وجود این، ارتباط آنان با محافل غیرشیعه و فرقه های مخالف امامیه مانند زیدیه، روایات آنان را با مشکل جدی روبه رو می کند. بنابراین ممکن است اخباری نقل کرده باشند که با روایات غیر امامیه مطابق است. حتی به فرض پذیرش این روایت، خواهیم گفت دلیلی بر نشانه ی ظهور بودن در آن وجود ندارد.۲٫ ابن عقده، قاسم بن محمد، عبیس بن هشام، محمد بن بشر، عبدالله بن جبله، عیسی بن اعین، معلی بن خنیس؛ عبدالله بن جبله واقفی می باشد اما توثیق شده است. درباره معلی بن خنیس پیش تر سخن گفته شد. محمد بن بشر و قاسم بن محمد مجهول اند.۳٫ ابن عقده، علی بن حسن بن فضال، حسن بن محبوب، ابوایوب،محمد بن مسلم؛ اشکال این سند همانند اولی است.۴٫ ابن عقده، علی بن حسن، عباس بن عامر، عبدالله بن بکیر، زراره، عبدالملک بن اعین؛ گذشته از ابن عقده (زیدی) و علی و عبدالله (فطحی)، عبدالملک توثیق صریح ندارد اما مدح شده است.۵٫ ابن عقده، علی بن حسن، محمد بن خالد اصم، ابن بکیر، ثعلبه بن میمون، زراره، حمران بن اعین؛ در این سند محمد بن خالد شناخته شده نیست.۶٫ ابن عقده، محمد بن سالم ازدی، عثمان بن سعید طویل، احمد بن سلیم، موسی بن بکر، فضیل بن یسار؛ در این سند محمد بن سالم و عثمان و احمد مجهول اند. این در حالی است که واقفی بودن موسی بن بکر را نپذیریم.۷٫ محمد بن همام، جعفر بن محمد بن مالک فزاری، عباد بن یعقوب، خلاد صائغ؛ جعفر در این روایت ضعیف است.۸٫ احمد بن هوذه، ابراهیم بن اسحاق، عبدالله بن حماد، عمر و بن شمر، جابر جعفی؛گرچه درباره ی جابر جعفی اختلاف نظرهایی وجود دارد اما وجود ابراهیم بن اسحاق در تضعیف این روایت کافی است. درباره ی هر دو نفر قبلا توضیح داده شد.۹٫ محمد بن همام، جعفر بن محمد فزاری، حسن بن علی بن یسار، خلیل بن راشد، علی بن ابی حمزه؛ در این خبر جعفر فزاری ضعیف، حسن و خلیل مجهول و علی بن ابی حمزه واقفی است.۱۰٫ محمد بن همام، احمد خالنجی، ابوهاشم جعفری؛ احمد در این سند مجهول است.۱۱٫ علی بن احمد بندنیجی، عبیدالله بن موسی، محمد بن موسی، احمد بن ابی احمد، محمد بن علی، حسن بن علی، حسن بن جهم؛ در این سند احمد بن ابی احمد و عبیدالله بن موسی مجهول اند، علی بن احمد توسط غضائری تضعیف شده و محمد بن علی ضعیف است.۱۲٫ احمد بن هوذه، ابراهیم بن اسحاق، عبدالله بن حماد، حسین بن علاء، ابن ابی یعفور؛ در این سند احمد مجهول و ابراهیم ضعیف است.۱۳٫ ابن عقده، علی بن حسن، عباس بن عامر، محمد بن ربیع، هشام بن سالم که محمد بن ربیع توثیقی ندارد.۱۴٫ علی بن احمد بندنیجی، عبیدالله بن موسی، عبدالله بن محمد، محمد برقی، حسن بن مبارک، ابواسحاق همدانی، حارث همدانی؛ نفر دوم و سوم مجهول اند و نفر اول در قول ابن غضائری ضعیف است.۱۵٫ علی بن احمد، عبیدالله بن موسی، ابراهیم بن هاشم، ابن ابی عمیر، هشام بن سالم؛ اشکال این سند نیز مربوط به عبیدالله و علی بن احمد است.۱۶٫ علی بن احمد، عبیدالله بن موسی، محمد بن موسی، احمد بن ابی احمد، اسماعیل بن عیاش، مهاجر بن حکیم، مغیره بن سعید؛ وجود مغیره لعنت شده بر زبان امام در رد این خبر کافی است.۱۷٫ محمد بن همام،جعفر فزاری،حسن بن وهب، اسماعیل بن ابان، یونس بن ابی یعفور؛ اگر ضعف فزاری هم توجیه شود،حسن و اسماعیل ناشناخته اند.۱۸٫ ابن عقده، حمید بن زیاد، علی بن صباح، حسن بن محمد حضرمی، جعفر بن محمد بن سماعه، ابراهیم بن عبدالحمید، ابوایوب خزاز، محمد بن مسلم؛ حمید بن زیاد و جعفر بن محمد واقفی اما ثقه اند و علی بن صباح شناخته شده نیست.از بین سند هیجده روایتی که گذشت ممکن است با وجود ابن عقده، به روایت اولی و سومی اعتماد کنیم که آن دو خبر هم قابل تطبیق بر سفیانی های تاریخی است و می تواند پیش گویی ظهور آنان از سوی ائمه علیهم السلام باشد. در بقیه روایات دست کم یک نفر ضعیف یا مجهول قرار دارد. بنابراین اعتماد قطعی به آنها نیست، گرچه می تواند اجمالا مؤید دیگر اخبار و جبران کننده ی ضعف آنها باشد. سند دیگر روایات مربوط به سفیانی در کتاب نعمانی و دیگر منابع اصلی بهتر از این اسناد نیست و اگر استثنایی وجود داشته باشد روایت از نظر متن قابل توجیه است. همه ی این مطالب درباره راویان شیعی است. اما آن چه در کتب اهل سنت آمده، قابل اعتماد نیست چون یا سند آن به معصوم نمی رسد و یا به معصوم نسبت داده شده؛ ولی راویان آن حتی از نظر اهل سنت قابل اعتماد نیستند. با این همه جای تعجب است که چگونه برخی عالمان شیعه و به خصوص نویسندگان متأخر، از آن منابع فراوان اخذ کرده و می کنند!
ج) تناقض و ابهامدر این قسمت، قطع نظر از اسناد روایت ها، به تناقض درونی اخبار مربوط به سفیانی می پردازیم.۱٫ از نظر نام و نسب، در منابع شیعه و سنی نام های عبدالله، عثمان، عنبسه، معاویه، حرب، عتبه و عروه برای سفیانی (۲) و نام های یزید، عنبسه، هند و عتبه برای پدرش (۳) ذکر شده است. گاهی نسب او به عتبه بن ابی سفیان (۴) و گاه به خالد بن یزید بن معاویه (۵) می رسد.۲٫ محل خروج او را حمص، وادی یابس، ایلیاء (بیت المقدس) اندرا و روم نوشته اند. (۶)۳٫ تناقض اصلی درباره مدت حکومت سفیانی است. در بیشتر روایات آن را نه ماه دانسته اند، (۷) ولی روایات دیگری بر خلاف آن تصریح دارد. چنان که دو حدیث زیر کاملا با هم متناقض است:(۵۰) سفیانی نه ماه حکومت می کند و یک روز هم بر این مدت افزوده نمی شود. (۸)(۵۱)عبدالله بن ابی منصور بجلی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم… نه ماه حکومت می کند؟ فرمود: نه، هشت ماه، یک روز هم به آن افزوده نمی شود. (۹)در روایات دیگری مدت حکومت سفیانی، سه سال و نیم (۱۰) و یا به اندازه بارداری شتر (۱۱) ذکر شده است. در این مورد به روایت ۴۹ نیز توجه شود.۴٫ بر خلاف مجموع روایاتی که سفیانی را ظالم و متعددی وصف می کند، اخباری وجود دارد که حاکی از خوبی اوست. در کتاب الفتن روایت شده که سفیانی کسی است که خلافت را به مهدی می سپارد. (۱۲) سید بن طاووس نیز همان خبر را آورده است. (۱۳) وی روایت دیگری نقل می کند مبنی بر این که سفیانی با مهدی ملاقات و با او بیعت خواهد کرد. (۱۴) جالب تر از اینها روایتی منسوب به علی علیه السلام است که در آن از عدالت سفیانی سخن گفته شده، به گونه ای که مردم خواهند گفت هر چه درباره ی او شنیده بودیم دروغ بود.(۱۵)۵٫ در بسیاری از روایت ها می خوانیم: سفیانی زنان را می کشد یا شکم زنان باردار را می درد، (۱۶) اما در احادیثی هم آمده است که فقط زنان از دست او در امان اند یا به آنان آسیبی نمی رساند. (۱۷)۶٫ در روایتی از عبادت کردن سفیانی سخن گفته می شود (۱۸) و روایاتی دیگر می گوید او هیچ گاه عبادت نکرده است. (۱۹)۷٫ در بسیاری از روایات سفیانی مطالبی آمده که مبهم و سؤال انگیز است؛ مثلا در منابع شیعه از مقابله نام حضرت علی علیه السلام با سفیانی سخن گفته می شود:(۵۲) ابوحمزه ی ثمالی می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: امام باقر علیه السلام می فرمود: خروج سفیانی حتمی است. امام فرمود: آری، اختلاف بنی عباس هم حتمی است، قتل نفس زکیه حتمی است، خروج قائم حتمی است. گفتم: ندا چگونه است؟ فرمود: آواز دهنده ای اول روز فریاد می زند که حق با علی علیه السلام و شیعیان اوست. سپس ابلیس در آخر روز ندا می کند که حق با سفیانی و پیروان اوست. آن گاه عده ای به شک می افتند. (۲۰)در این روایت به اختلاف بنی عباس اشاره شده و ظهور یکی از سفیانی های تاریخی هم در زمان اختلاف بنی عباس (امین و مأمون) رخ داده است. (۲۱) علاوه بر این که خروج قائم علیه السلام در کنار اموری حتمی مانند نشانه ها بیان شده است. آن چه قابل گفت وگوست این که سفیانی در مقابل علی علیه السلام قرار داده شده، در حالی که سفیانی دشمن مهدی است و ندا باید برای آن باشد. در روایت دیگری گفته شده ابلیس ندا می کند که حق با عثمان بن عفان است و ندا دهنده ی آسمانی می گوید حق با علی بن ابی طالب علیه السلام است. (۲۲) این نقل ها با آن چه در تاریخ دو حزب مشهور عثمانی و شیعه علی علیه السلام وجود داشته است ابهام ایجاد می کند، چون مناسبتی ندارد که در آن زمان نام علی علیه السلام و عثمان در ندا بیاید.ابهام دیگر در روایتی است که می گوید خراسانی و سفیانی و یمانی در یک روز قیام خواهند کرد. (۲۳)نمونه سوم روایتی از امام رضا علیه السلام است که درباره ی علی بن ابی حمزه بطائنی فرمود: «آیا او همان کسی نیست که روایت می کرد سر مهدی به عیسی بن موسی که صاحب سفیانی است هدیه می شود؟» (24) اگرمراد امام همان مهدی عباسی و ولیعهدش عیسی بن موسی است پس سفیانی یا صاحب سفیانی در این جا چه معنایی خواهد داشت؟ آیا مقصود امام، تاریخی بودن و نادرست بودن آن است یا مقصود آن است که سفیانی غیر از آن کسی است که علی بن ابی حمزه تصور می کرده است؟تا این جا نمایی کلی از روایات سفیانی ارائه شد. اکنون با سفیانی هایی که در تاریخ، ظهور کرده اند آشنا می شویم.
پی نوشت ها:
۱٫ درباره مدارک این جرح و تعدیل ها ر. ک: گفتار دوم از فصل اول و هم چنین ذیل نام هر یک از این افراد در رجال نجاشی و طوسی و فهرست او.۲٫ درباره این نام ها به ترتیب ر. ک: الفتن، ص ۱۹۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۶۷۹؛ ابن منادی، الملاحم، ص ۷۷؛ یوسف مقدسی، عقدالدرر، ص ۸۰ و ۹۱ و قرطبی، التذکره، ص ۶۹۴ و ۷۰۲٫۳٫ الفتن، ص ۱۹۱؛ شیخ صدوق، همان، ص ۶۷۹؛ ابن منادی، همان، ص ۷۷ و یوسف مقدسی، همان، ص ۸۰٫۴٫ الغیبه طوسی، ص ۴۴۴٫۵٫ شیخ طوسی، الفتن، ص ۱۹۳٫۶٫ الفتن، ص ۱۹۷، ۱۹۳و ۱۸۸و شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۶۳٫۷٫ شیخ طوسی، همان، ص ۴۴۹ و الفتن، ص ۱۸۸و ۴۶۵٫۸٫ متن و آدرس این حدیث در شماره ۴۷ گذشت.۹٫ «عبدالله بن ابی منصور البجلی قال سألت اباعبدالله عن اسم السفیانی فقال ما تصنع باسمه اذا ملک کور الشام الخمس: دمشق و حمص و فلسطین و الاردن و قنسرین فتوقعوا عند ذلک الفرج. قلت یملک تسعه اشهر؟ قال لا، لکن یملک ثمانیه اشهر لا یزید یوما» (شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۶۸۰ و فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص ۲۸۲).۱۰٫ الفتن، ص ۱۸۸٫۱۱٫ شیخ طوسی، همان، ص ۴۵۰٫۱۲٫ الفتن، ص ۲۴۷ و ۴۷۳ و الموسوعه فی احادیث المهدی، ص ۲۱۰٫۱۳٫ التشریف بالمنن، ص ۱۴۱٫۱۴٫ همان و الفتن، ص ۲۴۶٫۱۵٫ یوسف مقدسی، عقدالدرر، ص ۹۱٫۱۶٫ الفتن، ص ۱۸۹٫۱۷٫ الفتن، ص ۱۹۲، ح ۷۸۶؛ نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۲، باب ۱۸، ح ۳٫۱۸٫ الفتن، ص ۱۹۰، ح ۷۸۰٫۱۹٫ همان، ص ۲۰۳، ص ۸۲۵ و نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۸، باب ۱۸، ح آخر.۲۰٫ «عن ابی حمزه الثمالی قال قلت لابی عبدالله علیه السلام ان اباجعفر کان یقول ان خروج السفیانی من الامر المحتوم. قال: نعم، و اختلاف ولد العباس من المحتوم و قتل النفس الزکیه من المحتوم و خروج القائم من المحتوم فقلت له: کیف یکون النداء؟ قال: ینادی مناد من السماء اول النهار الا ان الحق فی علی و شیعته ثم ینادی ابلیس لعنه الله فی آخر النهار الا ان الحق فی السفیانی و شیعته فیرتاب المبطلون» (شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۶۸۰، باب علائم، ح ۱۴).۲۱٫ ر. ک: همین کتاب، مبحث سفیانی های تاریخی.۲۲٫ نعمانی، الغیبه، ص ۲۶۸ و ۲۶۹٫۲۳٫ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۴۷٫۲۴٫ همان، ص ۷۰٫