به منظور بررسی همه ی جوانب این موضوع، بهتر است فرضیه ها و احتمالاتی را که از مطالعه ی اخبار سفیانی به ذهن می رسد یا دیگران آن را گفته اند، بیان و ضمن آن به نقد روایات پرداخته شود. در این قسمت فقط به محتوای روایات توجه می کنیم و از سند بحث نخواهیم کرد.
فرضیه اول: ظهور سفیانی نشانه ای حتمی برای ظهورمراد از سفیانی، شخصی است که نزدیک ظهور حجت حق از شام قیام می کند و پس از مبارزه با مهدی کشته می شود. او از نسل ابوسفیان است و….این نظریه ی مشهور درباره ی سفیانی است، بلکه باید گفت کسی – دست کم در شیعه – برخلاف آن اظهارنظر قطعی و کتبی نکرده، گرچه نقض و ابرام هایی درباره ی آن صورت گرفته است. مرحوم صدر ضمن پذیرش این روایات به چهار مورد از نقاط ضعف اخبار سفیانی اشاره کرده، ولی از وجود سفیانی های تاریخی سخنی نگفته است. وی احتمال این که سفیانی همان دجال باشد را بررسی کرده، اما به جزئیات این روایات نمی پردازد. (۱)استاد امینی ضمن اشاره به احتمال جعل درباره ی احادیث سفیانی می نویسد: «به صرف احتمال و وجود یک مدعی باطل، نمی شود حکم به مجعولیت و بطلان کرد. » (2) در نوشته دیگری اخبار مربوط به نام و نسب سفیانی و هم چنین ارتباط او با دولت بنی عباس تضعیف و سمبلیک بودن سفیانی تقویت شده است. نویسنده ضمن بیان احتمال جعل در این اخبار، آن را دلیلی بر سوء استفاده از آنها دانسته و در عین حال جزئیاتی را که درباره ی سفیانی نقل شده، پذیرفته است. (۳) نگارنده به کتاب یا مقاله ی دیگری که اخبار سفیانی را نقد کرده باشد برخورد نکرد و سه مورد فوق هم گرچه اشکال هایی در این باره بیان کرده اند، لیکن اصل روایات مربوط به این نشانه را پذیرفته اند. غالب مؤلفان کتاب های مربوط به ظهور و نشانه ها، چند روایت درباره ی سفیانی نقل کرده و توضیحاتی در اطراف آن داده اند، اما به مجموع روایات و اشکالاتی که متوجه آنهاست یا مدعیان تاریخی، اشاره ای نمی کنند.
اشکال های فرضیهدر اخبار سفیانی مطالبی به چشم می خورد که اعتماد بر سخن مشهور را سست می کند. این مطالب عبارت اند از:
۱٫ ارتباط ظهور سفیانی با دولت های عباسی و اموی و مروانیدر منابع شیعه و سنی، بسیاری از اخبار سفیانی با موضوع اختلاف یا سقوط بنی عباس آمیخته یا در آنها از امویان یا مروانیان نام برده می شود. نمونه هایی از این اخبار چنین است:(۵۳) احمد بن هوذه باهلی از ابراهیم بن اسحاق نهاوندی از عبدالله بن حماد انصاری از حسین بن علاء از عبدالله بن ابی یعفور از امام باقر علیه السلام نقل می کند: برای فرزندان عباس و مروانی حادثه ای در قرقیسیاء رخ خواهد داد که در آن جوان قدرتمند پیر می شود… سپس سفیانی ظهور می کند. (۴)(۵۴) علی بن احمد بندنیجی از عبیدالله بن موسی علوی از محمد بن موسی از احمد بن ابی احمد از محمد بن علی قرشی از حسن بن جهم نقل کرده است: به امام رضا علیه السلام عرض کردم می گویند سفیانی وقتی قیام می کند که سلطنت بنی عباس از بین رفته است. فرمود دروغ می گویند. او قیام می کند در حالی که سلطنت آنان بر پاست. (۵)(۵۵) محمد بن همام از جعفر بن مالک از علی بن عاصم از احمد بن محمد بن ابی نصر از امام رضا علیه السلام نقل می کند: پیش از این امر، سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح خروج می کنند. پس این چه حرف هایی است که این و آن می گویند؟ (۶)(۵۶) در نقل ابن عقده از یحیی بن زکریا از یوسف بن کلیب از حسن بن علی بن ابی حمزه از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام باقر علیه السلام آمده است: بنی عباس حتما به حکومت می رسند سپس اختلاف خواهند کرد و میان آنان تفرقه به وجود خواهد آمد آن گاه خراسانی و سفیانی یکی از مشرق و دیگری از مغرب قیام خواهند کرد و به سرعت به کوفه خواهند آمد. نابودی آنان به دست این دو نفراست و هیچ کس را باقی نخواهند گذاشت. (۷)در دو روایت از نشانه های پنج گانه نیز هلاکت عباسی و خروج سفیانی در کنار هم ذکر شده است. (۸) هم چنین است روایت دیگری که شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی آن را به اختلاف مضمون آورده اند: ولی در هر سه کتاب «اختلاف عباسیان و خروج سفیانی» در کنار یکدیگر ذکر شده است. (۹)این گونه روایات در منابع اهل سنت به خصوص الفتن فراوان تر است؛ به طوری که مؤلف آن ابن حماد نام برخی از ابواب کتاب خود را این گونه انتخاب کرده است: «باب ۳۳ آن چه میان بنی عباس و اهل مشرق و سفیانی و مروانی ها در سرزمین شام رخ می دهد»؛ «باب ۳۷ پرچم های سیاه مهدی پس از پرچم های بنی عباس و آن چه بین آنان و اصحاب سفیانی و عباسی روی می دهد». از روایات اهل سنت نیز در این موضوع دو نمونه را ذکر می کنیم:(۵۷) عبدالله بن مروان از پدرش از ابوعامر از ابواسماء از ثوبان (غلام پیامبر) نقل کرده است که رسول خدا از بنی عباس و دولت آنان سخن گفت. سپس به ام حبیبه (همسرش و دختر ابوسفیان) رو کرد و فرمود: نابودی آنان به دست مردی از جنس این زن است. (۱۰)(۵۸) عبدالله بن مروان از ارطاه از تبیع از کعب الاحبار نقل می کند: وقتی اختلاف دوم در بنی عباس رخ داد – و این بعد از خروج سفیانی فرزند هند جگرخوار است و نابودی در آن خواهد بود – در این هنگام منتظر حوادث ثنیه و تدمر (روستای غربی سلیمه و حص) باشید که بنی عباس و اهل مشرق پیروزمی شوند و زنان را اسیر می کنند و داخل کوفه می شوند. (۱۱)
۲٫ شباهت با سفیانی های تاریخعامل دیگر تردید در روایات سفیانی و برداشت مشهور، آن است که میان برخی از این روایات و بعضی از آن چه برای سفیانی های تاریخی رخ داده، شباهت هایی وجود دارد. در روایت ۴۷ خواندیم که سفیانی بر پنج منطقه مسلط می شود؛ در روایت دیگری نام این پنج منطقه چنین آمده است: دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین. (۱۲) این در حالی است که سفیانی های مدعی هم در برخی از این مناطق ظهور و حکومت کرده اند. هم چنین در روایات علائم گفته شده که سفیانی از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه است (۱۳) و مورخان می گویند نام سفیانی دوم که در سال ۱۹۵ق ظهور کرد، علی بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه است. (۱۴) شباهت سوم این که در روایات علائم ظهور سخن از خروج سفیانی در زمان اختلاف بنی عباس است که به این احادیث اشاره شد. در روایات اهل سنت هم آمده است که هفتمین از بنی عباس چنین و چنان می کند و دشمنی از خاندانش او را می کشد … تا آن که سفیانی خروج می کند. (۱۵) علی بن عبدالله (سفیانی دوم) نیز در بحبوحه اختلاف امین و مأمون قیام کرد. در روایتی منسوب به امیرمؤمنان علیه السلام پس از اشاره به اختلاف در شام و… به خروج فرزند هند جگرخوار از وادی یابس و تکیه زدنش بر منبر دمشق اشاره می شود. (۱۶) در صورتی که فرزند هند جگرخوار همان سفیانی باشد – و چنین است – و اگر «اختلاف بنی فلان» در برخی روایات (۱۷) را به بنی امیه یا بنی مروان تفسیر کنیم، این روایات با سفیانی اول تطبیق خواهد کرد که در زمان اختلاف شاخه مروانی بنی امیه در شام ظهور کرد.مورد دیگر شباهت روایتی از نشانه های ظهور با گزارشی تاریخی و تطبیق آن دو بر سفیانی دوم است:(۵۹) عبدالقدوس از ابوبکر بن ابی مریم از مشایخ خود نقل کرده است: در خواب به سفیانی می گویند برخیز و قیام کن. او از خواب بر می خیزد ولی کسی را نمی بیند. مرتبه ی دوم هم این اتفاق می افتد. بار سوم به او گفته می شود برخیز و ببین چه کسی بر در ایستاده است. سفیانی سراغ در می رود و می بیند هفت یا نه نفر (۱۸) با پرچم ایستاده اند و می گویند ما یاران تو هستیم. او همراه آنان قیام می کند و مردمی از روستاهای وادی یابس او را پیروی می کنند… والی دمشق در این زمان از بنی عباس است. (۱۹)ابن عساکر در تاریخ خود روایت می کند: احمد بن حنبل از هیثم بن خارجه پرسید خروج سفیانی در دمشق هنگام حکومت ابن زبیده (محمد امین) چگونه بود؟ هیثم ضمن وصف او گفت: بارها از او خواستند قیام کند؛ ولی نپذیرفت: پس خطاب دمشقی و چند نفر دیگر تونلی زیر خانه او کندند و شبانه وارد آن شده فریاد می زدند: «قیام کن که وقتش رسید» سفیانی می گفت: این ندای شیطان است. در شب دوم این کار تکرار شد، اما توجهی نکرد. در شب سوم، هم آمدند و صبح که شد خروج کرد. (۲۰)طبری پس از نقل گزارش خروج او گوید: «والی دمشق در این زمان سلیمان بن منصور عباسی بود». (21) نکته جالب این که ولید بن مسلم – که روایتگر بیشترین اخبار ملاحم و فتن و نشانه های ظهور مهدی در اهل سنت به شمار می رود – بارها گفته است اگر از سال ۱۹۵ق یک روز هم باقی مانده باشد سفیانی ظهور خواهد کرد و ابوالعمیطر (علی بن عبدالله سفیانی) در همان سال خروج کرد. (۲۲)
پی نوشت ها:
۱٫ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، ص ۲۶۷ به بعد.۲٫ ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۲۲۲٫۳٫ اسماعیلی، چشم به راه مهدی، ص ۲۵۳ و ۲۷۳٫۴٫ «قال لی ابوجعفر الباقر علیه السلام ان لولد العباس والمروانی لوقعه بقرقیسیاء یشیب فیها الغلام الحزور و یرفع الله عنهم النصر و یوحی الی الطیر السماء و سباع الارض: اشبعی من لحوم الجبارین ثم یخرج السفیانی» (نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۵، باب ۱۸، ح ۱۲و محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۰ به نقل از: نعمانی).۵٫ «قلت للرضا علیه السلام: ان اصلحک الله انهم یتحدثون ان السفیانی یقوم و قد ذهب سلطان بنی العباس. فقال: کذبوا انه لیقوم و ان سلطانهم لقائم» (نعمانی، همان، ح ۱۱).۶٫ «قبل هذا الامر السفیانی والیمانی والمروانی و شعیب بن صالح فکیف یقول هذا و هذا» (همان، ص ۲۶۲، باب ۱۴، ح ۱۲).۷٫ «عن ابی جعفر علیه السلام: لابد ان یملک بنوالعباس فاذا ملکوا و اختلفوا و تشتت امرهم خرج علیهم الخراسانی و السفیانی هذا من المشرق و هذا من المغرب یستبقان الی الکوفه کفرسی رهان هذا من هاهنا و هذا من هاهنا حتی یکون هلاکهم علی ایدیهما. اما انهما لا یبقون منهم احدا ابدا» (همان، ص ۲۶۷، باب ۱۴، ح ۱۸) نعمانی این روایت را ضمن حدیث طولانی دیگری با سند دیگر آورده است (همان، ص ۲۶۴).۸٫ این دو خبر در شماره های ۳۲ و ۳۳ ذکر شد.۹٫ شیخ صدوق، کمال الدین، ص ۶۸۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۷۱؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۴۳۵ و ر. ک: نعمانی، همان، ص ۲۷۸ و ۲۸۹، ۱۴۹٫۱۰٫ «عن النبی صلی الله علیه و اله انه قال لام حبیبه – و ذکر بنی العباس و دولتهم فالتفت الی ام حبیبه ثم قال -؛ هلاکهم علی یدی رجل من جنس هذه» (الفتن، ص ۲۰۱، ح ۸۱۵).۱۱٫ «عن کعب قال اذا وقع الاختلاف الآخر فی بنی العباس – و ذلک بعد خروج ابن آکله الاکباد و فی اختلافهم الآخر الفناء – فیحنئذ فانتظروا وقعه الثنیه و وقعه تدمر قریه غربی سلمیه و وقعه بالحص عظیمه فیغلب بنوالعباس و اهل المشرق حتی تسبی نساءهم و یدخلوا الکوفه» (همان، ص ۲۰۶، ح ۸۳۲).۱۲٫ شیخ صدوق، همان، ص ۶۸۰؛ در نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۶، باب ۱۸، ح ۱۳ به جای قنسرین، حلب آمده است.۱۳٫ الفتن، ص ۱۸۹، ح ۷۷۷ و ص ۱۹۳، ح ۷۹۲ و یوسف مقدسی، عقدالدرر، ص ۹۱٫۱۴٫ تاریخ طبری، ج ۸، ص ۴۱۵ و تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۹۰٫۱۵٫ الفتن، ص ۱۴۱، ح ۵۷۹ و ص ۲۰۷، ح ۸۳۷٫۱۶٫ نعمانی، الغیبه، ص ۳۱۷، باب ۱۸، ح ۱۶٫۱۷٫ همان، ص ۱۷۷ و ۲۶۴٫۱۸٫ در روایات دیگری از اهل سنت، تعداد یاران سفیانی هفت نفر بیان شده است. ر. ک: الفتن، ص ۱۸، ح ۷۶۷ و ص۱۹۳، ح ۷۹۱٫۱۹٫ «عن ابی بکر بن ابی مریم عن اشیاخه قال: یؤتی السفیانی فی منامه فیقال له قم فاخرج فیقوم فلایجد احدا ثم یؤتی الثانیه فیقال مثل ذلک ثم یقال له الثالثه: قم فاخرج فانظر من علی باب دارک فینحدر فی الثالثه علی باب دراه فاذا هو بسبعه او تسعه نفر معهم لواء فیقولون نحن اصحابک فیخرج فیهم و یتبعه ناس من قریات وادی الیابس فیخرج الیه صاحب دمشق لیلقاه و یقاتله فاذا نظر الی رایته انهزم. و والی دمشق یومئذ وال لبنی العباس» (همان، ص ۱۹۲).۲۰٫ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۳، ص ۲۷٫۲۱٫ تاریخ طبری، ج ۸، ص ۴۱۵٫۲۲٫ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۹، ص ۲۸۵ و ابن عساکر، همان، ص ۲۷٫