شیعیان مدفون در بقیع۱
شیعیان مدفون در بقیع۲
شیعیان مدفون در بقیع۳
شیعیان مدفون در بقیع۴
قبور منسوبین به امیر المؤمنین
۱- فاطمه بنت اسد: همسر ابوطالب و مادر امام علی و از نخستین بیعت کنندگان با پیامبر بود. او از چنان قداستی برخوردار شد که به کعبه راه یافت و فرزنداش علی بن ابی طالب را در آنجا به دنیا آورد. پس از هجرت پیامبر به مدینه، همراه فرزند امیر المؤمنان به مدینه هجرت کرد و سرانجام در این شهر در سال چهارم هجرت در گذشت. پیامبر بر جنازهاش نماز گزارد و در حالی که بر وی میگریست ، او را در قبرش (در بقیع) گذاشت.[۱]
۲- ام البنین: نامش فاطمه و دختر حزام بن خالد بود که به همسری امام علی درآمد وچهار پسر از آن حضرت به نامهای عباس، جعفر، عثمان و عبدالله به دنیا آورد و این چهار فرزند همگی در کربلا و در رکاب امام حسین به شهادت رسیدند.[۲]
قبور نوادگان ائمه و اشراف علوی
جمع کثیری از علویان ساکن در مدینه و یا اشراف حسنی و حسینی و نقبای سادات که در مدینه وفات یافتند، در قبرستان بقیع دفن شدند. در اینجا به اسامی تعدادی از آنها اشاره میشود:
-
محمد بن عون الاکبر بن محمد حنفیه فرزند امام علی .[۳]
-
محمد بن عبدالله بن محض بن حسن مثنی فرزند امام حسن معروف به «نفس زکیه»، در سال ۱۴۵ ه.ق بر «منصور دوانیقی» خروج کرد و در روز دوشنبه ۱۴ رمضان همان سال شهید شد و در بقیع دفن گردید.[۴]
-
ابراهیم بن موسی بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله بن حسن مثنی فرزند امام حسن ا ز سادات حسنی و جلیل القدر است که در زندان «مهتدی» از خلفای عباسی به شهادت رسید و در بقیع مدفون شد.[۵]
-
عبدالله بن محمد الاخیضر الصغیر الامیر بن یوسف الاخیضر بن ابراهیم بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن حسن مثنی فرزند امام حسن ، در سال ۲۵۶ ه.ق به دست «ابی الساج» در زندان گشته شد.[۶]
-
ابراهیم، احمد، صالح، سلیمان و عیسی فرزندان یحیی بن احمد بن محمد بن یحیی بن عبدالله المحض بن حسن مثنی فرزند امام حسن این پنج تن به دست «ابوالساج» در مدینه زندانی شدند و پس از وفات در زندان، در بقیع به خاک سپرده شدند.[۷]
-
محمد الشعرانی بن حمد بن یحیی بن محمد بن علی العریضی فرزند امام جعفر صادق به دست «بنوطی» کشته شد و در مدینه مدفون شد.[۸]
-
حسین بن علی الحسینی المدنی، فرزند «شدقم» و همسرش؛ از اشراف سادات حسینی مدنی و نقیب سادات، عالمی جلیل القدر، محدثی شاعر و ادیبی توانا بود. در سال ۹۴۲ ه.ق در مدینه به دنیا آمد و در ۱۴ صفر سال ۹۹۹ در سن ۵۷ سالگی در هند وفات یافت. جسد ایشان را فرزندش به مدینه آورد و در بقیع به خاک سپرد.[۹]
-
داوود بن عبدالله بن موسی الجون بن عبدالله المحض بن حسن المثنی فرزند امام حسن ؛ او مکنی به ابومحمد و معروف به بصری و مادرش از طلحیه بود. او از راویان حدیث بود. در بادیه قیام کرد و توسط ابوالساج دستگیر شد و در زندان، در گذشت و در بقیع دفن شد.[۱۰]
-
عبدالقادر بن عبداللطیف بن محمد بن احمد حسنی؛ مکنی به ابوصالح و ملقب به محیی الدین فارسی مکی، در سال ۸۴۲ ه.ق در مکه به دنیا آمد و قضاوت حنابله این شهر را در سال ۸۳۶ ه.ق به عهده داشت و سپس قضاوت مدینه را نیز در سال ۸۶۵ ه.ق به عهده گرفت و فقه تدریس میکرد و فتوا میداد. سرانجام در شعبان سال ۸۹۸ ه.ق وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد.[۱۱]
-
عبدالهادی بن احمد صقلی حسینی؛ مکنی به ابونقی، از اهالی فاس و قاضی آن بود. در سال ۱۳۱۱ ه.ق در مدینه و فات یافت و در بقیع دفن شد.[۱۲]
-
سید شرف بن عبدالله موسوی؛ از سادات جلیل القدر موسوی و ادیبی ماهر بود. در روستای «تویثیر» در «احساء» به سال ۱۳۱۲ ه.ق به دنیاآمد و در سال ۱۴۰۹ ه.ق در این شهر وفات یافت و در بقیع دفن شد.[۱۳]
قبور صحابه مطهر و یاران صادق
پیامبر خدا ، که درود خدا بر او باد، صحابهای خالص و صادق داشت که در تمام دوران حیاتشان وفادار به راه و سیره آن حضرت بودند. آنان شخصیتهایی بزرگ بودند که همواره پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام را یاری میکردند. قابل توجه در این کتاب از شیعیانی نام برده شده که تا آخر پیرو چهارده معصوم بودند. اینک به شرح حال این شخصیتهای والامقام، میپردازیم:
۱٫عثمان بن مظعون
عثمان بن مظعون، شخصیتی بزرگ و از اصحاب والامقام پیامبر گرامی اسلام است. کنیه وی ابوالسائب (پدر سائب) است. وی چهاردهمین شخص از مسلمانان بود که با عشق و خلوص وآگاهی تمام به پیامبر ایمان آورد و در راه آرمانهای آن حضرت، مقاومتها و جانفشانیها کرد. ابن مظعون از افرادی است که پس از تحمل سختیهای دوران اولیه عسرتها، همگام با دیگر مهاجران اولیه، به حبشه مهاجرت کرد. فرزند او «سائب» نیز همراه وی بود. او پس از تحمل سختی های این هجرت، که دوری از رسول گرامی و خانواده و شهر محبوبش (مکه) را به همراه داشت، به مدینه هجرت کرد. در نبرد سرنوشت ساز و حماسه آفرین بدر شرکت داشت وبا یلان و شجاعات سپاه کفر، پنجه در پنجه انداخت و غرور و حماسه آفرید.او فردی عباد پیشه بود و در عبادت تلاش و مداومت بسیار داشت. همواره شبها را به عبادت مشغول بود و روزها را روزه می گرفت. به پا دارنده نماز شب و روزه در روز و جهاد در راه حق بود.
او از کثرت تمایل به عبادت، چند روزی ریاضت پیشه کرد که با منع پیامبر مواجه شد و تا هنگام بدرود زندگی، در کنار حضرت رسول ، کمر به اطاعت و خدمت بست، از شهوات دوری کرد و کمتر با زنان معاشرت داشت. چنان که گفتهاند: باز هم از پیامبر تقاضا کرد که اجازه دهد ترک دنیا کند اما رسول الله منعش نمود.
عثمان بن مظعون کسی است که پیش از نزول آیات بر حرمت شراب، خود با درک بدی و فساد شراب، آن را بر خود حرام کرد و چنین گفت: «لا أشرب شراباً یذهب عقلی و یضحک بی مَن هُو َ أَدنَی مِنّی»[۱۴]
«شراب نمیآشامم؛ زیرا عقلم را از بین میبرد و میدانم کسانی که از من پایینترند بر من خواهند خندید!»
«قال محمد بن علی بن حمزه أسلم قدیماً، قال ابن اسحق، أسلم عثمان بن مظعون بعد ثلاثه عشر رجلاً ، و هاجر إلی الحبشه هو و ابنه السائب الهجره الأولی مع جماعه من المسلمین فبلغهم و هو بالحبشه إنّ قریشاً أسلمت فعادوا، ثم هاجر عثمان الی المدینه، و کان من أشد الناس اجتهاداً فی العباده، یصوم النهار و یقوم الیل و یجتنب الشهوات و یعتزل النساء».
محمد بن علی بن حمزه میگوید: عثمان بن مظعون از مسلمان نخستین است. ابن اسحاق گفته است: عثمان بن مظعون پس از سیزده نفر ایمان آورد. او به حبشه مهاجرت کرد. همراه با پسرش سائب، در هجرت اولیه، وقتی شنیدند که قریش اسلام آوردهاند. همگام با جماعتی از مسلمانان به مدینه بازگشتند. بیشترین تلاش را در عبادت داشت. روزها را روزه و شبها را به عبادت شبانه مشغول بود. از شهوات دنیوی کناره گرفت و از زنان دوری گزید. «و قال المبارک فوری، هو أخ رضاعی لرسول الله».[۱۵] مبارک فوری گوید: عثمان بن مظعون، برادر رضاعی پیامبر بود.
عثمان بن مظعون محبوب پیامبر
پیامبر خدا که درود خدا بر او باد، به شدت علاقمند به عثمان بن مظعون بود و پر واضح است که دلایل آن، ایمان شدید عثمان بن مظعون و همگامی وی با پیامبر در میدانهای مختلف بوده است. «فإنّ عثمان بن مظعون، کان من زهاد الصحابه و أکابرها و کان رسول الله یحبّه حبّاً شدیداً».[۱۶] «عثمان بن مظعون، از زهد پیشگان صحابه رسول الله و از بزرگان آن ها است. و پیامبر گرامی او را بسیار دوست میداشت.»
بدرود زندگی
عثمان بن مظعون، پس از جنگ بدر و کسب افتخار همگامی با پیامبر در این جنگ، دعوت الهی را لبیک گفت و روحش به جانب معبود پرکشید.«و هو أول المهاجرین موتاً بالمدینه فی شعبان علی رأس ثلاثین شهراً من الهجره».[۱۷] «او نخستین مهاجری است که در ماه شعبان و پس از سیماه از هجرت در مدینه دعوت الهی را لبیک گفت.»
«قال أبوغسان و أخبرنی عبدالعزیز، عن الحسین بن عماره، عن شیخ من بنی محزوم، یدعی عمر، قال: کان عثمان بن مظعون من أول من مات من المهاجرین.».[۱۸] ابو غسان گوید: عبدالعزیز خبرم داد که حسین بن عماره گفته است … عثمان بن مظعون- که رضوان الهی بر او باد، از اولین مهاجرانی است که در مدینه، بدرود حیات گفت.
بوسه پیامبر بر پیشانی عثمان بن مظعون
به دلیل علاقه وافری که پیامبر ، به ابن مظعون داشت، پس از مرگش پیشانی او را بوسید؛
«و قبّل النّبی وجهه بعد موته، و لمّا دفن قال: نعمه السُلف لنا»[۱۹]. «پیامبر خدا ، پس از مرگ ابن مظعون، بر صورت و پیشانی وی بوسه زد و چون دفن شد، فرمودند: نیکو سلفی برای ما بود.»
جایگاه عثمان بن مظعون در نزد پیامبر
عثمان بن مظعون در نزد پیامبر جایگاه والا داشت. و پس از مرگ وی، نکات بلندی را در منزلت وی بیان فرموده است: «أخرج البخاری و ابن جریر عن أمّ العلاء، أنّ رسول الله ، دخل علی عثمان بن مظعون و قد مات… فقد جاء الیقین، إنی لأرجوا له الخیر».[۲۰] «بخاری و ابن جریر، به نقل از ام العلاء گفتهاند: پیامبر ، پس از مرگ عثمان بن مظعون بر وی وارد شده، فرموده: یقین دارم که خیر و رحمت برای اوست. ابن شبهه نقل کرده که پیامبر حرمت فراوانی برای وی قائل بود و همواره ایشان نظر لطف و محبت خویش را به وی ابراز می فرمود. «عن محمد بن قدامه عن موسی، عن أبیه قال: قال رسول الله ادفنوا عثمان بن مظعون بالبقیع یکن لنا سلفاً ، فنعم السلف عثمان بن مظعون».[۲۱] «محمد بن قدامه، از موسی، از پدرش نقل کرده که پیامبر خدا فرمودند: عثمان بن مظعون را در بقیع دفن کنید که سلفی بود برای ما، پس نیکو سلف و در گذشتهای بود عثمان بن مظعون».
رسول الله به دلیل جایگاه رفیع و بلندی که برای عثمان قائل بود، فرزند گرامیاش ابراهیم را در جوار وی دفن کرد، تا به جوار عثمان متبرک گردد. طبق نقلهایی که سمهودی در وفاءالوفا آورد، عثمان بن مظعون در روحاء بقیع مدفون است روحاء مکانی است در وسط بقیع .
پیش از هجرت پیامبر به یثرب، این شهر در آتش فتنه قبایلی میسوخت: دوقبیله اوس و خزرج اختلافهای دیرینهای داشتند. هر یک از این دو، به قبیلههای کوچکتری تقسیم میشدند. اسعد بن زراره، از قبیله بنی نجار و از بزرگان این قبیله بود. فتنهها و درگیریهای داخلی مدینه، وجود بزرگی را میطلبید. اهل مدینه زمام امور خویش را به او بسپارد. آوازه پیامبر در مدینه پیچید. آنان افراد شاخصی را به مکه فرستادند تا برآوردی بر وضعیت رسول الله داشته باشند.
اسعد بن زراره نقیب طایفه بنی النجار بود که به همراهی گروهی، به مکه اعزام شدند تا از نزدیک پیامبر را ببینند. این گروه پیامبر را در عقبه مشاهده کردند. نتیجه این ملاقات، انعقاد پیمان عقبه نخستین بود.سال بعد نیز اسعد بن زراره پیامبر را به همراه دوستانش در عقبه ملاقات کردند و پیمان عقبه دوم انعقاد یافت و نیز در سال بعد، پیمان عقبه سوم منعقد شد. اسعد بن زراره در پیمانهای سه گانه عقبه شرکت داشت و با پیامبر پیمان بست.
«قالوا فی شأن أسعد بن زراره الأنصاری الخزرجی، أحد النقباء، لیله العقبه و أول من تابع النبی لیلتئذ، و قد شهد العقبه الأولی و الثانیه و الثالثه، و کان نقیب بنی النجار، و هو أول من صلی الجمعه بالمدینه.[۲۲]
«در شأن ومنزلت اسعد بن زراره گفتهاند: او انصاری خزرجی است.یکی از بزرگان و برجستگان در شب عقبه است. او اول کس از اهل مدینه است که با پیامبر بیعت کرد تا از وضعیتی ناپسند رها شود. در عقبه اولی، دوم و سوم حضور داشت و نقیب طایفه بنی نجار بود.
اسعد اول کسی است که نماز جمعه را در مدینه به پا داشت و کمکهای شایانی به هجرت پیامبر کرد وآماده کننده زمینه برای حضور پیامبر در مدینه بود. وی منزلت والایی در نزد رسول الله داشت.»
اولویتهای شخصیتی اسعد بن زراره
اسعدبن زراره در میان صحابه پیامبر به چند اولویت و امتیاز، برجستگی و شهرت یافت که میتوان این اولویتها را برای او بر شمرد.
اولین فرد انصاری از صحابه است که در عقبه با پیامبر بیعت کرد و به ایشان ایمان آورد.
در هر سه پیمان عقبه، شرکت داشت.
آماده کننده زمینه ورود پیامبر به مدینه بود و قبیله بنی نجار را آماده استقبالی شکوهمند از آن حضرت کرد.
نخستین شخصیتی است که پیامبر بر او نماز میت خواند.
اولین کسی است که پیامبر خدا پیشاپیش جنازه اش حرکت کرد و برای او دعا و استغفار نمود. و اولین صحابی پاکباختهای است که به دستور پیامبر در مقبره مطهر بقیع دفع گردید. البته بیان این نکته لازم است که اختلافی میان مورخان، در مدفون اول بقیع وجود دارد؛ بسیاری را عقیده بر آن است که اولین مدفون بقیع عثمان بن مظعون بود و شاید بتواند به نوعی میان روایات متعارض جمع کرد و آن این که گفته شود، اولین مدفون از مهاجرین، عثمان بن مظعون است و اولین مدفون از انصار اسعد بن زراره.
اولین کسی است که به دستور پیامبر، در سه جامه کفن شد؛ از جمله جامهها برد است.«قال ابن سعد لما توفّی أسعد بن زراره حضر رسول الله غسله و کفنه فی ثلاثه أثواب، منها برد.و صلی علیه و رثی رسول الله یمشی أمام الجنازه، و دفنه بالبقیع».[۲۳]
«ابن سعد گوید: وقتی اسعد بن زراره وفات یافت. پیامبر برای غسل او حاضر شده . در سه جامه کفنش کردند که از جمله جامهها برد است ودیده شده که رسول الله پیشاپیش جنازه اسعد بن زراره حرکت میکردند.
زمان پاسخ به دعوت الهی
همه مورخان بر این عقیدهاند که اسعد بن زراره پس از نه ماه از هجرت وفات یافت. اگر این نقل درست باشد، باید گفت که او در بدر حاضر نبوده و از آنجا که عثمان بن مظعون در بدر حضور داشته، باید گفت: اسعد بن زراره نخستین فرد از میان صحابه است که پس از هجرت، دعوت الهی را لبیک گفت.
«و فی کنز العمال: مات أسعد بن زراره علی رأس تسعه أشهر من الهجره، قال البغوی: بلغنی أنه أوّل من مات من الصحابه بعد الهجره، و أول میت صلی علیه النبی و أول من دفن بالبقیع، و ذلک قبل بدر».[۲۴]«در کنز العمال نقل شده که اسعد بن زراره در آغاز ماه نهم، پس از هجرت ، دعوت الهی را لبیک گفت. بغوی گوید: به من خبر رسیده او اولین شخص از صحابه است که پس از هجرت وفات یافت و اولین کسی است که پیامبر بر او نماز میت گزارد و اول کسی است که در بقیع مدفون گردید.»
شخصیت بزرگوار دیگری که از صحابه صادق پیامبر است و در قبرستان بقیع مدفون گردیده، سعد بن مالک بن شیبان انصاری است. او از مشهوران و از بزرگان و اهل فضیلت صحابه آن رسول گرامی است. او شهرت به ابوسعید خدری یافت؛ چون منسوب به خدری است که مکانی است به نام خدره. او از راویان احادیث پیامبر و صاحب مکاتبات از آن حضرت است،جایگاهی والا در نزد پیامبر خدا، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن مجتبی، و سید الشهدا (علیهم السلام) داشته است.
وی شاهد بسیاری از سخنها و عملها و اقدامات پیامبر بوده و آگاهی به موقعیت اهل بیت ودشمنان آنان داشته است. علی امیرمؤمنان ، فاطمه زهرا ÷ و حسنین (علیهما السلام) در نقلهای بسیاری، ابوسعید خدری را شاهد بر ایراد سخنانی از پیامبر درباره اهل بیت دانستهاند و از مردم خواستهاند که از ابوسعید خدری فضل اهل بیت را بپرسند.
«أبو سعید الخدری، سعدبن مالک بن شیبان الأنصاری، من مشهوری الصحابه و فضلائهم و هو من المکثرین من الروایه عنه مات سنه ۷۴ من الهجره یوم الجمعه و دفن بالبقیع». [۲۵]
«أبو سعید خدری، سعد بن مالک بن شیبان انصاری است. او از مشهوران صحابه و فضلای ایشان بوده و از کسانی است که روایات فراوانی از پیامبر نقل کرده است. در سال ۷۴ پس از پیامبر نقل کرده است. در سال ۷۴ پس از هجرت وفات یافت و در بقیع مدفون گردید.»
«و قال الشیخ الطوسی توفی أبو سعید فی یوم الجمعه ، سنه أربع و سبعین و دفن بالبقیع و هو ابن أربع و تسعین».[۲۶] «شیخ طوسی گفته است. ابو سعید خدری، در روز جمعه، در سال ۷۴ هجری از دنیا رفت و در حالی که دارای سنی ۹۴ ساله بود در بقیع دفن گردید.»
وصیت ابی سعید خدری
ابن عساکر، عبدالرحمان، پسر ابو سعید خدری نقل کرده که گفت: پدرم به من اینگونه سفارش کرد: پسرم! سن من بسیار بالا رفته و زمان رفتنم فرا رسیده است. سپس گفت: دستم را بگیرد. وقتی دستش را گرفتم، گفت: به بقیع برویم. او را در حالی که به دستم تکیه داشت، به بقیع بردم، تا این که به مکانی در بقیع رسیدیم که کسی در آنجا دفن نشده بود. به من امر کرد: پسرم! هر گاه از دنیا رفتم مرا در این مکان دفن کن. در آن خیمهای بر پا مکن و آتش میفروز. بر من گریه نکن. کسی را به جهت دفن من آزار مده. متواضعانه پشت سرم حرکت کن. وقتی مردم ما را میدیدند، میپرسیدند : به کجا میروید؟ چیزی به آنها نگفتم و پدرم از پاسخ دادن منعم نمود.و آنگاه که لحظه وفاتش رسید، او را به بقیع بردم، مردم جمع شدند به گونهای که پر و آکنده از جمعیت شده بود. [۲۷]
از دیگر یاران مهاجر پیامبر خنیس ابن حذافه است. او ایمان کامل به پیامبر داشت و از کسانی است که با اخلاص کامل به مدینه هجرت کرد و در خانه ارقم بن ابی ارقم، حضور یافت و آیات اولیه فرودآمده را باعشقی راستین نوشید و در جان خود جای داد.
«شهد خنیس بدراً، و مات علی رأس خمسه و عشرین شهراً من مهاجر النبی و دفنه بالبقیع إلی جانب قبر عثمان بن مظعون».[۲۸] «خنیس در ماجرای جنگ بدر حضور داشت و در آغاز بیست و پنجمین ماه هجرت رسول گرامی دعوت حق را لبیک گفت. پیامبر بر جنازه وی نماز گزارد و دستور داد او را در کنار قبر عمان بن مظعون دفن نمایند.»
[۱]– طبری، تاریخ، الأمم و لملوک، ج۴، صص ۲۹۱ و ۲۹۲
[۲]– بقیع الغرقد، ص ۱۳۳
[۳] – المجدی، ص ۴۲۹
[۴]– تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص۱۹۳؛ شجره الطوبی، ج۱، ص۱۶۳؛ البدایه و النهایه، ج۱۰، ص۹۶؛ اعیان الشیعه،ج ۷، ص ۱۳۳
[۵] – المجدی، ص ۵۳؛ مقاتل الطالبیین، ص ۴۳۹؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۱۳۴
[۶] – المجدی، ص ۲۳۴
[۷] – المجدی، ص ۲۴۶
[۸] – الباب الانساب، ج ۲، ص ۴۵۶
[۹] – امل الآمل، ج ۲، ص ۷۰؛ اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۱۷۵؛ معجم المؤلفین، ج ۳، ص ۲۵۱
[۱۰] – المجدی، ص ۴۹
[۱۱] – موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۹، ص ۱۳۱؛ بقیع الغرقد، ص ۲۵۴
[۱۲] – الاعلام، ج ۴، ص ۱۷۲
[۱۳] – مستدرکات اعیان الشیعه، ج۶، ص ۱۷۹؛ بقیع الغرقد، ص ۲۴۲٫
[۱۴]– ابوزید عمر بن شبه النمیزی البصری، تاریخ المدینه المنوره، فهیم محمود شلتوت، مطبعه قدس، ص ۱۰۱
[۱۵]– محمد امین الأمینی، بقیع الفرقد، ص ۸۵
[۱۶]– شخصیات أخری من الصحابه ، مرکز المصطفی، ۱۹۸۹م، ص ۲۳۸
[۱۷]– همان
[۱۸]– همان، ص ۹۷۹
[۱۹]– شخصیات أخری من الصحابه ، مرکز المصطفی، ۱۹۸۹م، ص ۲۳۸
[۲۰]– الذین دعا لهم النبیء مرکز المصطفی، ۱۹۸۹م،
ص ۹۷۹
[۲۱]– ابوزید، عمر بن ابی شمته، تاریخ المدینه المنوره، دار الفکر، قم، ۱۳۶۵ش.، ص ۱۰۰
[۲۲]– احمد بن علی بن حجر عقلانی، تعجیل المنفعه بزوائد رجال الأئمه الأربعه، دار الکتب العربی، بیروت، ۱۹۸۷م، ص ۳۲
[۲۳]– محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، دار صادر، بیروت، لبنان، ۱۹۹۶م، ص ۶۱۱
-[۲۴] المتقی الهندی، کنز العمال، ج۶، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۹۷۵م، ص ۲۱۹
[۲۵]– ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، انتشارات اسماعیلیان، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۸۹
[۲۶]– محمد بن عمر بن عبدالعزیز الکشی، اختیار معرفه الرجال، ج۱، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۹، ص ۲۰۱
[۲۷]– ر.ک. به : ابوالقاسم علی بن الحسین هبهالله، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۰، ص ص ۳۹۷
[۲۸]– محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، دار صادر، بیروت، ص۳۹۲
منبع: برگرفته از کتاب شیعیان بقیع؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا راکلیک کنید.