علم ائمه در آیات و روایات
در قرآن کریم آیات فراوانی دلالت بر علم ائمه طاهرین دارد که به بیان برخی از مهمترین آنها میپردازیم:
آیه اول:
{وَ کَلّ شَیءٍ احْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینٍ}.([۱])
(علم) هر چیزی را در امام مبین قرار دادیم.
در این آیه مبارکه خداوند متعال به صراحت بیان فرموده است که علم همه چیز را در امام مبین احصا و ضبط نمودهایم. روشن است که مقصود از ضبط کردن همه چیز در امام مبین، ضبط و فرونهادن موجودات و اشیاء خارجی نیست بلکه مراد از علم، آگاهی پیدا کردن به همه چیز و به همه اشیاء و امور در امام مبین است. همچنین نزد اهل تسنن و شعیان روشن است که امام مبین، شخصی آشکار کننده یا جدا کننده حق از باطل است. چنانکه لفظ امام و لفظ مبین در موارد متعددی از قرآن به همین معنا به کار رفته است.
بنابراین، آیه شریفه به روشنی علم به همه چیز را برای امام مبین اثبات میکند.
همین مطلب را پیامبر اکرم در روایات فراوانی تذکر دادهاند.
علی بن ابراهیم قمی، مفسر جلیلالقدر، آیه فوق را از آیات محکمه، به معنای آشکار بودن شمرده است.
ولی جای تعجب است که کسی خود را پیرو ائمه معصومین بداند و مدعی تمسک به کتاب و عترت باشد و از دیگران پیروی کند و بر خلاف صریح آیه شریفه و روایات وارده در تفسیرش، آیه فوق را به رأی خود تفسیر نماید و بدون دلیل شرعی از معنای صریح آیه دست بردارد و بگوید مقصود از امام، لوح محفوظ یا پروندهی اعمال خلایق است.
بعضی دیگر به خیال اینکه اول آیه مربوط به احوال قیامت است، جمله امام مبین را بر خلاف صریح آیه و روایات مربوطه، در تفسیرشان به پرونده و صحیفه اعمال تفسیر نمودهاند و میگویند: ما ائمه هدی را امام مبین میدانیم، اما این آیه ربطی به مقام امام ندارد، بلکه مربوط به پرونده اعمال انسان است، چون پرونده او را مقابلش قرار میدهند از آنجهت او را امام خواندهاند، در صورتی که با کمی دقت در آیه مذکور میرساند که:
انّا نحْنُ نحی المَوْتی وَنَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُم وَکُلَّ شَیْءٍ احْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینٍ.
به یقین ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مینویسم و هر چیزی را در امام مبین قرار دادیم.
از دقت و توجه به این آیه، چهار مطلب استفاده میشود:
۱ـ ما زنده میکنیم مردگان را.
۲ـ ضبط میکنیم و مینویسیم تمام کارهای خلایق را در دنیا.
۳ـ ضبط مینمائیم آثار آنها.
۴ـ آگاه ساختیم حجت خود را (امام) به همه چیز و تمامی حقایق.
اما جمله اول (زنده نمودن مردگان) مخصوص قیامت نیست؛ زمین مرده و قلوب مرده را خداوند در دنیا نیز زنده میکند، چنانچه صریح آیات قرآن است و افرادی را خداوند در دنیا زنده کرده و زنده میکند، درست است که زنده کردن همه مردگان از اولین و آخرین، مخصوص قیامت کبری است اما این مثبت دعوی نیست.
و اما جمله دوم و سوم؛ ضبط کردن و نوشتن کارهای خلایق و آثار آن در دنیا صورت میگیرد؛ زیرا در قیامت نوشتن در کار نیست و شاید از این جهت باشد که کلمه «نحیی و نکتب» به صورت مستقبل به کار رفته است ولی «احصیناه» اخبار از گذشته است و چون کتابت در دنیا صورت میپذیرد و احیاء قبل از کتابت ذکر شده پس میتوان گفت احیاء در خلقت آدمی است. چنانچه در قرآن فرموده است:
{کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللهِ وَکُنْتُمْ أمْواتًا فَأحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ}.([۲])
کتابت اعمال بعد از خلقت و رسیدن انسان به حدّ بلوغ و کمال است، بر این اساس ممکن است آیه نظر به قیامت نداشته باشد. علاوه بر این در صحیفهی اعمال هر کسی اعمال خود او را مینویسند نه اعمال دیگران را و نه اینکه کل شیء را در آن احصاء نمایند. بنابراین اگر گفته شود صحیفه اعمال را در قیامت مقابل انسان میگذارند و از این جهت او را امام مبین میگویند، سخن نابجا است و در واقع قرآن را به رأی خود تفسیر کرده و پیغمبر فرمودهاند: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند، جای او در جهنم خواهد بود. هم چنین مریض است کسی که صریح قرآن را با بیان عترت کنار بگذارد و نسبت به آن بی اعتنا باشد و با اندیشه خود رأی عامه را در تفسیر قرآن ترجیح دهد.
تفسیر امام مبین به لوح محفوظ، صریح تفاسیر عامه است و بعضی از علمای شیعه ـ اعلی الله مقامهم ـ نیز بدون تأمل و دقت از آنها پیروی کردهاند و تأمل نکردهاند که دلالت لفظ امام مبین بر لوح محفوظ به کدام یک از دلالات ثلاثه است و نزد اهل منطق و دانش واضح است که دلالت لفظ از یکی از معانی دلالات سهگانه خارج نیست و بر آن استدلال عقلی شده است و در اینجا هیچ یک از دلالات ثلاثه نیست پس وجهی ندارد بگوییم امام مبین یعنی لوح محفوظ، بر فرض اگر گفته شود مراد لوح محفوظ است، خواهیم گفت: مقصود از آن قلب مطهر، پیغمبر خاتم یا امیرالمؤمنین میباشد؛ چنانچه در روایاتی، لوح محفوظ تأویل به آن شده است و با صریح آیه و روایات منافات ندارد. ولی اگر مقصود از امام مبین لوح محفوظ باشد، باز میگوییم: به صریح روایات متواتره علم همه چیز و همه مخلوق، نزد پیغمبر و ائمه هدی است.
بنابراین از صریح آیه با ضمیمه روایات وارده در تفسیرش استفاده میشود که علم همه چیز از عوالم بالا (آسمانها) و زمینها و آنچه در آنهاست و گذشته و آینده در قلب مقدس امام مبین (ائمه هدی) مضبوط است.
اما روایاتی که در تفسیر آیه کریمه «وَکُلَّ شَیءٍ احْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینٍ» آمده است؛
روایت اول؛ خطبه غدیر که تمامی آن در کتاب شریف احتجاج طبرسی نقل شده و در کمال صحت و اعتبار است و در حدود هفتاد مرتبه رسول اکرم در خطبه غدیر فرموده است:
معاشر الناس ما من علم الا وقد احصاه الله فیّ وکل علم علّمته فقد احصیته فی امام المتقین وما من علم الا وقد علمته علیاً وهو الامام المبین.([۳])
ای مردم! هیچ علمی نیست مگر آنکه خداوند آن را در وجود من نهاده است و هر علمی که تعلیم گرفتهام، آن را در امام متّقین قرار دادهام و هیچ علمی نیست مگر آن که آن را به علی تعلیم دادهام و علی امام مبین و آشکار است.
به طور آشکار از این خطبه شریفه استفاده میشود که هیچ علمی به هیچ فردی از مخلوق داده نشده مگر آنکه پیغمبر خاتم همه آن را میداند و باز تمام علوم پیغمبر نزد امام مبین، امیرالمؤمنین، میباشد و از او به ائمه هدی به ارث رسیده و این مطلب از صدها روایت دیگر نیز استفاده میشود.
روایت دوم: ابن عباس میگوید: امام علی فرمود:
وَکُلَّ شَیْءٍ احْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینٍ ای کتاب مبین فهو محکم و ذکر ابن عباس عن أمیرالمؤمنین أنّه قال: انا و الله الامام المبین اُبین الحق والباطل ورثته من رسولالله.
به خدا قسم! من امام مبین هستم که حق و باطل را بیان میکنم و آن را از رسول خدا به ارث بردهام.([۴])
روایت سوم: امام باقر از پدر بزرگوارشان از رسول اکرم نقل فرمودهاند که:
«لما نزلت هذه الآیه علی رسولالله وکل شیء أحصیناه فی امام مبین قام ابوبکر و عمر مجلسهما فقالا یا رسولالله هو التوراه؟ قال: لا قالا فهو الانجیل قال لا قالا: فهو القرآن؟ قال لا قال: فاقبل امیرالمومنین فقال رسولالله هو هذا انّه الامام الذی أحصی الله تبارک وتعالی فیه علم کل شیء».([۵])
هنگامی که آیه شریفه {وَکُلّ شَیءٍ احْصَیناهُ فی امامٍ مُبینٍ} نازل شد ابوبکر و عمر عرض کردند: یا رسولالله! آیا این امام مبین تورات است؟ فرمود: نه! عرض کردند: انجیل است؟ فرمود: نه! عرض کردند: قرآن است؟ فرمود: نه! در این هنگام علیبنابیطالب وارد شد، پیغمبر اکرم فرمود: امام مبین ایشان است، قطعا او امامی است که خداوند تبارک و تعالی علم همه چیز را در وجود او احصاء و ضبط فرموده است.
روایت چهارم: صالحبن سهل گوید: امام صادق بعد از آنکه آیه شریفه {وَکُلّ شَیءٍ احْصَیناهُ فی امامٍ مُبینٍ} را قرائت نمود فرمود: امام مبین امیرالمؤمنین است.([۶])
روایت پنجم: عمار بن یاسر گوید: در بعضی از جنگها خدمت مولی الکونین امیرالمؤمنین بودم. به بیابانی که مورچه در آن بسیار بود رسیدیم، گفتم: یا امیرالمؤمنین آیا کسی هست که عدد این مورچهها را بداند؟ علی فرمود: ای عمار! من کسی را میشناسم که عدد نر و ماده آنها را میداند عرض کردم: آن شخص کیست؟ فرمود: عمار! آیه شریفه سوره یس را قرائت کردهای؟ «وَکُلّ شَیءٍ احْصَیناهُ فی امامٍ مُبینٍ» عرض کردم: قرائت کردهام، فرمود: منم امام مبین که علم همه چیز در قلب من محفوظ است.([۷])
آری قرآن فرموده است: «وَما مِنْ دابّهٍ الا عَلی اللهِ رِزْقُها وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَمُسْتَوْدَعَها فی کتابٍ مُبینٍ»؛ یعنی هیچ جانداری نیست مگر آنکه روزی آن با خداست و خداوند قرارگاه و آرامگاه موقت آنها را میداند (علم) همه اینها در کتاب مبین است و کتاب مبین چنان که بیان شد «امام» است و علامه مجلسی در مرآت العقول فرموده مراد از کتاب مبین، امیرالمؤمنین و فرزندان معصومین او هستند. چنانکه عامه و خاصه در تفسیر آیهی {وَکُلّ شَیءٍ احْصَیناهُ فی امامٍ مُبینٍ} نقل کردهاند که: چون آیه شریفه نازل شد پیغمبر اشاره به امیرالمؤمنین نمود و فرمود: ایشان امام مبین است.([۸])
روایت ششم: «مصباح الانوار» به اسناد خودش به مفضل میگوید:
دخلت علی الصادق ذات یوم فقال لی: یا مفضّل! هل عرفت محمّداً وعلیاً و فاطمه و الحسن و الحسین کنه معرفتهم؟ قلت: یا سیدی وما کنه معرفتهم؟ قال: یا مفضل! من عرفهم کنه معرفتهم کان مؤمناً فی السّنام الاعلی قال: قلت: عرفّنی ذلک یا سیدی، قال: یا مفضّل تعلم أنّهم علموا ما خلق الله عزوجل و ذرأه و برأه و أنهم کلمه التقوی و خزان السماوات و الارضین و الجبال و الرمال و البحار و علموا کم فی السماء من نجم و ملک و وزن الجبال وکیل ماء البحار و أنهارها وعیونها و ما تسقط من ورقه إلا علموها و لا حبّه فی ظلمات الارض ولا رطب و لا یابس إلا فی کتاب مبین و هو فی علمهم وقد علموا ذلک. فقلت: یا سیدی قد علمت ذلک و أقررت به و آمنت، قال: نعم یا مفضّل! نعم یا مکرم! نعم یا محبور! نعم یا طیب! طبت و طابت لک الجنّه و لکل مؤمن بها.([۹])
مفضل گوید: روزی بر حضرت صادق وارد شدم، فرمود: ای مفضل! آیا محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین را به حقیقت معرفت شناختهای عرض کردم: ای آقای من! حقیقت معرفت آنان چیست؟ فرمود: ای مفضل! هر کس به حقیقت معرفت آنان رسیده باشد در پیشگاه خدای اعلی مؤمن کامل خواهد بود. عرض کردم: این معرفت را برای من بیان فرمایید، فرمودند: بدان که آنان میدانند آنچه را خداوند خلق فرموده و آنهایند کلمهی تقوی و خزینهدار آسمانها و زمینها و کوهها و ریگزارها و دریاها و میدانند عدد ستارههای آسمان و عدد ملائکه و وزن کوهها و میزان آب دریاها و نهرها و چشمهها و هیچ برگی از درخت جدا نمیشود و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین وجود ندارد و هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب مبین آمده باشد و تمام اینها در علم آنهاست و تحقیقا آن را میدانند.([۱۰]) سپس عرض کردم: این مطلب را متوجه شدم و به آن اقرار نمودم و ایمان آوردم. آن حضرت فرمودند: آری! ای مفضل! بله! ای گرامی داشته شده! بله! ای آراسته شده! بله! ای پاکیزه! پاک شدی و بهشت گوارای تو و هرکس به آن مؤمن است، باشد!([۱۱])
روایت هفتم: از احادیثی که معنی آیه شریفه {وَکُلّ شَیءٍ احْصَیناهُ فی امامٍ مُبینٍ} را روشن مینماید؛ حدیثی است که در اصول کافی نقل فرموده است. در این حدیث شریف، عیسیبن المستفاء خدمت حضرت موسیبن جعفر عرض مینماید:
اکان فی الوصیه توثبهم وخلافهم علی امیرالمؤمنین فقال: نعم شیئا شیئا وحرفا حرفا اما سمعت قول الله عزوجل انا نحن نحیی الموتی ونکتب ما قدموا وآثارهم وکل شیءِ احصیناه فی امام مبین.([۱۲])
گفتم: آیا در آن وصیتنامه که جبرئیل برای حضرت رسول آورده استیلای ظالمین و مخالفت آنها با امیرالمؤمنین مذکور است؟ فرمود: بلی والله همه چیز جزء به جزء و حرف به حرف نوشته شده است، آیا نشنیدهای که خداوند فرمود: ما مردگان را زنده میکنیم و آنچه از پیش فرستادهاند و همچنین آثارشان را ثبت میکنیم و همه چیز را در امام مبین احصاء نمودهایم.
آیه دوم:
{وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَه}.([۱۳])
و گوش شنوا آن را حفظ میکند.
یکی از راههای رسیدن دانش و علوم به ائمه اطهار از طریق پیامبر است. امیرالمؤمنین از هنگام کودکی در کنار رسول خدا و همدم و انیس ایشان بود. اهل مکه به قحطی سختی دچار شدند؛ ابوطالب شخص آبرومند و کثیرالعیالی بود، رسول خدا نزد آن حضرت رفت و امیرالمؤمنین را از ایشان گرفت و جزء عیال خودش قرار داد و در تعلم و تربیت او کوشش نمود.([۱۴])
و از طرفی هم قرآن کتاب هدایت و کتابی است که همه چیز در آن بیان شده است؛ تبیانًا لکل شیء، کتابی نازل شده است تا آدمی را از ظلمات دنیا به نور و بینش برساند و در پیچ و تابهای تاریک زندگی مددکار او باشد.
نگاهی به این کتاب عظیمالقدر نشان میدهد که خداوند متعال آنچه را لازمه زندگی یک انسان است به نحو احسن بیان کرده است و هیچ نقطه ابهامی را باقی نگذاشته است، بلکه یکی از نیازهای اساسی انسان، نیاز به رهبری و امامت و معرفی انسانهای کامل است. آدمی برای رسیدن به سرمنزل کمال، نیاز به پیشوا و امامی دارد که دارای قدرت علمی کاملی باشد و به راههای سعادت بشر آگاهی کامل داشته باشد، قرآن که تأمین کننده نیازهای آدمی است بدون شک به این نیاز پاسخ گفته است. پیامبر بزرگ اسلام در موارد مختلفی قدرت علمی و شخصیت آن انسان کامل را بیان فرموده که امیرالمؤمنین مصداق اتم آن است.
این مطلب را خداوند برای پیامبرش در آیه {وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَه}([۱۵]) بیان فرموده است.
رسول خدا میفرمایند:
یا علی انّ الله امرنی ان ادنیک و اعلمک لتعی فانزل الله هذه الآیه {وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَهٌ} فقال انت اذن واعیه.
یا علی! خدا به من دستور داد تو را به خودم نزدیک کنم و علوم خودم را به تو یاد دهم تا آنها را حفظ کنی. پس خداوند این آیه را نازل فرمود: {وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَهٌ} سپس به حضرت امیرالمؤمنین فرمود: تو گوش حفظ کننده و نگهدارنده هستی.([۱۶])
سید ابن طاووس میفرماید:
موقعی که هشام بن عبدالملک مروان «لعنهًْ الله علیه»، امام باقر و امام صادق را در شام احضار کرد و جمعی مشغول تیراندازی بودند، هشام نُه چوبه به امام باقر داد و از آن حضرت درخواست کرد که تیراندازی کند. امام تیر اول را به وسط خال و نشانه زد و تیر دوم را در وسط چوبه تیر اول و تیر سوم را در وسط چوبه دوم… همچنین نهم را در وسط هشتم زدند، چنانکه حاضرین را شگفتی عجیب فرا گرفت و هشام از این دستور پشیمان شد و گفت: من تا به حال چنین تیراندازی را ندیدهام! آیا فرزندت جعفر هم میتواند به این کیفیت تیراندازی کند؟ امام باقر فرمودند: بله! ما خانواده، کمال را از پیغمبر اکرم به ارث بردهایم تا آنکه فرمودند: خداوند پیغمبر خود را امر فرموده که علیبنابیطالب را مخصوص به علم و کمالات خود قرار دهد و آیاتی برای اثبات این موضوع نازل فرمود که از آن جمله است آیه شریفه {وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَهٌ} یعنی: و گوش شنوا آن را حفظ میکند و پیغمبر اکرم فرموده است: از خداوند خواستم که آن حفظ کننده را گوش علیبنابیطالب قرار دهد و خدا هم چنین کرد. از این جهت بود که علی میفرمود: پیغمبر خدا هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب هزار باب دیگر از علم برایم باز شد، و این علوم از طریق امیرالمؤمنین به ما رسیده است که دیگران از آن بهرهای نبردهاند.
هشام سؤال کرد: آیا علیبنابیطالب ادعای علم غیب میدانست با اینکه خداوند کسی را به غیب خود آگاه نفرموده است!!
امام باقر فرمود: خداوند بر پیغمبر خود کتابی نازل فرموده که در آن بیان شده است آنچه رخ داده و آنچه که تا روز قیامت رخ خواهد داد، چنانکه فرموده: {وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ}([۱۷]) {وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ}([۱۸]) {ما فَرَّطْنا فی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ}([۱۹])؛ خداوند به پیغمبر خود وحی فرمود که چیزی از اسرار و علوم غیب را باقی نگذارد مگر آنکه به علیبنابیطالب بیاموزد و پیغمبر هم به حکم خدا عمل کرد تا آنجا که امام باقر فرمودند: تمام علوم قرآن و تأویل آن نزد علیبن ابیطالب بود و بعد از پیغمبر کسی جز او آگاه به این علم نبود.([۲۰])
امام با استناد به این چهار آیه، برای امیرالمؤمنین علم غیب را اثبات نمودند و هشام با آن دشمنی که نسبت به اهلبیت داشت انکار ننمود، ولی عجیب است که بعضی مسلمانان به خصوص وهابیت (که خود را مسلمان میدانند) علاوه بر انکار، تصمیم بر رد این آیات دارند.
حماد بن عثمان در روایت دیگری در این خصوص میگوید: عبدالاعلی بن اعین برای من نقل کرد که از امام صادق شنیدم که میفرمود: «منم فرزند رسول خدا و میدانم کتاب خدا را و در آن است ابتداء خلقت (کیفیت ایجاد موجودات) و آنچه لباس هستی به تن خواهد کرد تا روز قیامت، و در آن است اخبار آسمانها و زمین و بهشت و دوزخ و اخبار گذشته و آینده و من همه اینها را میدانم؛ گویا اینکه در کف دست خود نگاه میکنم، چون که خداوند در وصف قرآن میفرماید: «فیه تبیان کل شیء».([۲۱])
ابن عباس عن النبی سئلت ان یجعلها اذن علی: قال علی کرم الله وجهه ما سمعت من رسولالله شیئاً الا وحفظته ووعیته ولم انسه مدی الدهر.([۲۲])
ابن عباس میگوید: رسول خدا فرمود: من از خدا سؤال کردم که علیبنابیطالب را مصداق (اذن واعیه) قرار دهد؛ علی میفرمود: آنچه را از رسول خدا شنیدم حفظ کردم و تا آخر دهر فراموش نخواهم کرد.
در جای دیگر آمده است که حضرت امیرالمؤمنین میفرمود:
شما قرب و منزلت مخصوص من نزد رسول خدا را میدانید؟ در کودکی مرا در دامن خویش میگذاشت و به سینهاش میچسباند و در بسترش میخوابانید. بدنم به جسد مبارکش میرسید و از بوی معطر او استفاده مینمودم. لقمه را میجوید و در دهانم میگذاشت. هیچگاه دروغ از من نشنید و خطا و اشتباهی ندید. یکی از فرشتگان بزرگ پروردگار جهان، همواره از وی مراقبت میکرد و به کارهای نیک و اخلاق پسندیده هدایتش مینمود. من همانند ناقهی شتر که دنبال مادرش میرود از آن حضرت پیروی مینمودم. در هر روز دری از علم به رویم میگشود و از اخلاق و آداب نیک چیزی برایم آشکار مینمود. دستور میداد و من از او پیروی میکردم. در هر سال مدتی در کوه (حراء) به سر میبرد. جز من و خدیجه کسی آن حضرت را نمیدید. در آن هنگام خانهای در اسلام تأسیس نشده بود جز خانه رسول اکرم و خدیجه، و من سومین فرد آن خانواده بودم. نور وحی و رسالت را مشاهده میکردم و بوی نبوت را استشمام مینمودم.([۲۳])
ابن عباس میگوید:
رسول خدا میفرمود: وقتی برای مناجات پروردگار حاضر شدم با من سخن گفت، هر چه از خدا یاد گرفتم به علی یاد دادم. پس علی درِ علم من است.([۲۴])
بنابر آنچه که از روایات و تفاسیر عامه و خاصه استفاده میشود؛ اُذُن واعیه در این آیهی کریمه، امیرالمؤمنین است که حقایق را از پیامبر اکرم اخذ کرده و علم گذشته و آینده را فرا گرفته است. روایت عبدالرحمن بن کثیر، مؤید این مطلب است:
عن عبدالرحمن بن کثیر عن ابیعبدالله (صلواتالله علیه) فی قولالله تعالی وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَهٌ قال وَعَتْ اذن امیرالمؤمنین ما کان و ما یکون.([۲۵])
عبدالرحمن بن کثیر از امام صادق درباره فرمایش خدای تعالی {وَتَعِیَها اُذُنٌ واعِیَهٌ} روایت کرده که آن حضرت فرمودند: امیرالمؤمنین علم آنچه بوده و خواهد بود را حفظ نمود.
و در روایت دیگر آمده است که:
روی الصدوق فی الخصال فی حدیث مناقبه السبعین التی عددها امیرالمؤمنین و اما الثالثه و الثلاثون فان رسولالله التقم اذنی وعلمنی ما کان و ما یکون الی یوم القیامه فساق الله عزوجل ذلک علی لسان نبیه.([۲۶])
مرحوم صدوق در خصال در ضمن حدیث مناقب هفتادگانه امیرالمؤمنین که آن حضرت، آنها را بیان فرمودهاند روایت کرده که سی و سومین منقبت این است که رسول خدا گوش مرا کاملاً نزدیک دهان خود قرار دادند و به من علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت را تعلیم دادند که خدای عزوجل آنها را بر زبان پیامبرش جاری نمود.
همچنین از امیرالمؤمنین روایت شده که:
در قرآن آیهای نیست جز اینکه من میدانم درباره کی و در کجا نازل شده است. در سینهام علوم فراوانی است قبل از آنکه مرا نیابید سؤال کنید و فرمود: اگر در حین نزول آیهای در خدمت رسول خدا نبودم، آن را برایم نگهداری میکرد تا هنگامی که خدمتش میرسیدم و برایم قرائت مینمود و میفرمود: یا علی! در غیاب تو فلان آیه نازل شده و تأویل و تنزیل آنها را برایم تشریح میفرمود.([۲۷])
و نیز امیرالمؤمنین میفرمایند:
بل اندمجت علی مکنون لو بحت به لاضطربتم اضطراب الارشیه فی الطوی البعیده.([۲۸])
در سینهام علومی پنهان است که اگر برای شما آشکار سازم همانند ریسمانی که در چاه عمیق حرکت میکند به اضطراب خواهید افتاد.
همچنین آن حضرت میفرمایند:
ان رسول الله علّمنی الف باب و کل باب منها یفتح الف باب فذالک الف الف باب حتی علمت ما کان و ما یکون الی یوم القیامه و علمت علم المنایا و البلایا و فصل الخطاب.([۲۹])
رسول خدا هزار در از علم را به روی من گشود که از هر دری هزار در باز شد پس هزار هزار در علم به روی من گشوده شد بهطوری که دارای علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت، شدم و از مرگها و بلاها و فصل الخطاب آگاهی دارم.
حضرت امیرالمؤمنین، علی، میفرماید:
در سینهام علوم بسیاری جمع است که رسول خدا به من تعلیم نموده است، اگر حفظ کنندگانی را پیدا میکردم که حق آنها را ادا میکردند و همانطور که میشنیدند روایت مینمودند، بعضی از آن علوم را نزدشان به ودیعه میگذاردم و دری از علوم برایشان باز میکردم که از هر دری هزار در باز میشد.([۳۰])
به امیرالمؤمنین، حضرت علی، عرض کردند: چرا شما از همهی اصحاب بیشتر حدیث دارید؟ فرمود: زیرا من هر وقت از رسول خدا سؤال میکردم جوابم میداد و وقتی ساکت میشدم خود آن حضرت ابتداء به سخن میکرد:
سلیمبن قیس از حضرت امیرالمؤمنین، علی، نقل میکند که (در حدیثی) فرمود: چنین نبود که هر یک از اصحاب رسول خدا بتوانند از آن حضرت سؤال کنند و بفهمند؛ بعضیها چیزی را میپرسیدند ولی از درک جواب عاجز بودند بهطوری که از سؤال کردن عاجز بودند و دوست میداشتند یکی از اعراب یا شخصی غریبه از در برسد و از رسول خدا چیزی بپرسد تا آنان جوابش را بشنوند، ولی من در هر روز یک مرتبه و در هر شب یک مرتبه خدمت رسول خدا میرسیدم و آن حضرت با من خلوت میکرد و هر جا میرفت دنبالش میرفتم. اصحاب رسول خدا میدانند که برای غیر من چنین موقعیتی حاصل نمیشد، گاهی آن حضرت به خانهی من تشریف میآوردند گاهی هم من در یکی از منازلشان شرفیاب میشدم. وقتی بر آن حضرت وارد میشدم مجلس را خلوت میکرد و زنانش را بیرون مینمود ولی وقتی او به منزل ما تشریف فرما میشد نه فاطمه بیرون میرفت و نه هیچ یک از فرزندانم. وقتی سؤال میکردم جواب میداد و گاهی که من ساکت میشدم او ابتداء به سخن میکرد، هیچ آیهای بر رسول خدا نازل نشد مگر اینکه آنرا برایم قرائت فرمود و من به خط خودم آنها را نوشتم. تأویل آیات و تفسیر آنها و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آیات را برایم بیان فرمود و از خدا خواست که قدرت فهم و حفظ آنها را به من عطا کند، لذا هیچ آیه و علمی را که به من یاد داد فراموش نکردم. هر حلال و حرام و امر و نهی را که خدا به هر ولیی یاد داده بود و هر کتابی را که بر پیغمبران گذشته نازل شده بود، به من تعلیم نمود و من همه آنها را حفظ کردم و حتی یک حرف آنها را فراموش ننمودم. سپس دست مبارکش را به سینهی من نهاد و از خدا خواست که قلبم را پر از علم و فهم و حکمت و نور گرداند. عرض کردم: یا رسولالله! پدر و مادرم فدایت باد! از آن هنگام که دربارهام دعا کردی هرگز چیزی را فراموش نکردهام، آیا باز هم میترسی به فراموشی گرفتار شوم؟ فرمود: از نسیان و جهل تو نمیترسم و در این باره اطمینان دارم.
پیامبر اکرم مقام علمی امیرالمومنین را بارها در روایات مختلف ستوده است:
۱ـ یا علی! تو در علم و دانش در مرتبهای هستی که احدی به آن نرسیده است.
۲ـ یهنئک العلم اباالحسن لقد شربت العلم شرباً نهلته نهلا.([۳۱])
علم و دانش گوارایت باد ای ابوالحسن! علم را مانند آب نوشیدی!
۳ـ انا دار الحکمه و علی بابها.([۳۲])
من خانه حکمت و علی درِ آن است.
۴ـ انا مدینه العلم وعلی بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب.([۳۳])
من شهر علم هستم و علی درِ آن شهر است، هر کس طالب علم است باید از درش وارد شود.
۵ـ قال رسولالله: یا علی انا مدینه العلم وانت بابها کذب من زعم انّه یصل الی المدینه الاّ من قبل الباب.([۳۴])
یا علی! من شهر علم و تو درب آن هستی، هر کس گمان کند که از غیر درب میتواند وارد شهر شود دروغ میگوید.
آیه سوم:
یکی دیگر از آیاتی که علم و آگاهی گسترده پیامبر و ائمه هدی را به موجودات و تکوینیات ثابت میکند، این آیات شریفه است:
{إِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَ ما أدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ ألْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أمْرٍ * سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ}.
ما این قرآن عظیم الشأن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر و بالاتر است. (در این شب) فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان از هر فرمانی نازل میگردند. این شب رحمت و سلامت و تهنیت تا صبحگاه است.
از این آیات استفاده میشود که ملائکه و روح، در شب قدر از نزد پروردگار بر پیامبر اکرم نازل میشوند. همچنین از آیه شریفه {…تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ…} به انضمام روایاتی که در تفسیر این آیات به ما رسیده است معلوم میشود که در هر سال شب قدری است که در آن شب، امور کلی و جزئی یک سالِ همه موجودات برنامهریزی شده و به امضاء میرسد و به این جهت، عنوان قضای حتمی مییابد و همه این امور با تمام خصوصیات، از ناحیه حضرت حق جلّ و علا به اطلاع پیامبر اکرم میرسید و بعد از آن حضرت به اطلاع امام وقت میرسد.
این مطلب در سوره دخان نیز آمده، آنجا که خداوند میفرماید:
{إِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ * فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمْرٍ حَکیمٍ}.
ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، همانا ما خلق را (از عذاب قیامت) ترساندیم، در آن شب هر امری با حکمت (و تدبیر امور نظام جهان) معین و ممتاز میگردد.
امام باقر در ذیل این آیه شریفه میفرماید:
یا معشر الشیعه! خاصموا بسوره {إِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ} تفلجوا فوالله انّها لحجّه الله تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسول الله و انّها لسیّده دینکم و انّها لغایه علمنا یا معشر الشیعه! خاصموا بِـ {حم * وَ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ} فانّها لولاه الأمر خاصّه بعد رسولالله.([۳۵])
ای گروه شیعه! (در مسأله اثبات وجود امام) با سورهی إنا انزلناه فی لیلهًْالقدر (در مقابل مخالفین) محاجّه کنید تا پیروز شوید، به خدا سوگند که این سوره پس از پیغمبر، حجت خدای تبارک و تعالی است بر خلقش، به راستی این سوره، سروَر دین شماست و به راستی این سوره نهایت دانش ماست، ای شیعه! با دشمنان ما مخاصمه و محاجه کنید با {حم * وَ الْکِتابِ الْمُبینِ * إِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ} زیرا این آیات مخصوص به والیان و متصدیان امر امامت پس از رسول خدا است.
از ظاهر آیات و رویات متواتره از طریق عامه و خاصه به دست میآید که شب قدر هر سال در ماه مبارک رمضان است. در این شب فرشتگان و روح بر پیغمبر و هر یک ائمه در عصر خودش نازل میشوند و چنانکه ائمهی هدی در روایات متواتره فرمودهاند؛ در آن شب مقدرات همه موجودات از قبیل بلایا و مرضها و مرگها و روزیها و بارانها و همهی حوادث و قضایا تا سال آینده از خیرات و شرور در جهان از ذرات کوچک تا بزرگ همه ثبت میشوند. در آن شب تمام مقدرات بر پیامبر و امام عرضه میگردد.
از این حدیث امام باقر استفاده میشود که سوره قدر و سوره دخان وجود علمی شب قدر را ثابت میکنند.
از آیات زیر:
۱ـ {وَلاحَبَّهٍ فی ظُلُماتِ اْلأرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ}.([۳۶])
هیچ دانهای در تاریکیهای زمین نیست و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین بیان شده است.
۲ـ {وَلا أصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَلا أکْبَرَ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ}.([۳۷])
چیزی کوچکتر از ذره و نه بزرگتر از آن نیست، مگر آنکه (علم آن) در کتاب مبین وجود دارد.
۳ـ {وَما مِنْ دَابَّهٍ فی اْلأرْضِ إِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَمُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبینٍ}.([۳۸])
هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه بر خداوند است روزی آن و خداوند جایگاه موقت و قرارگاه آن را میداند. همه آنها در کتاب مبین است.
۴ـ {نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ}.([۳۹])
نازل کردم بر تو کتاب را که بیان کننده همه چیز است.
۵ـ {مٰا فَرَّطْنا فی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ}.
چیزی را در کتاب (قرآن) فروگذار نکردیم.
به روشنی استفاده میشود که مقصود از کتاب مبین همان قرآن است که در شب قدر نازل شده و مبیّن همه امور است و هیچ چیزی در آن فروگذار نشده است، و همه علوم قرآن در انسان کامل یعنی امام معصوم موجود است که در شب قدر بر او عرضه میگردد، بر این اساس شب قدر مبدأ تحول در عالم تکوین و تشریع است.
(تنزّل) فعل مضارع است که دلالت بر تجدید و استمرار دارد؛ یعنی نزول فرشتگان و روح در هر سال در زمان حیات رسولخدا در شب قدر صورت میگیرد و پس از رحلت آن حضرت نیز، بر کسی نازل میشوند که تمام صفات و خصوصیات رسول خدا را داشته باشد.
با این بیان به مفاد حدیث دوم میرسیم که حضرت امام باقر فرمودند: با سوره «انّا انزلنا» مخاصمه علمی کنید. اگر هر کسی از معاندین و منکرین امامت با شما برخورد کرد به او بگویید: آیا «تنزّل» فعل مضارع نیست؟ و فعل مضارع دلالت بر استمرار ندارد؟! مگر میشود یک سال نزول امر صورت گیرد و آن هم در حیات نبی، ولی در سالهای بعد از رسول خدا نزول امر نشود؟! بنابراین؛ اگر بخواهد حقیقت تحولات و امور جهان و انسان برای بشریّـت روشن شود، باید حجت خدا روی زمین وجود داشته باشد تا فرشتگان نزد او فرود آیند. آن حجج الهی هم باید سیره و رفتارشان همانند سیره و رفتار رسول خدا باشد تا بتوانند جانشین رسول گرامی اسلام باشند. پس یکی از مهمترین ادله بر اثبات امامت، سوره قدر است. روایتی نیز در این زمینه ذکر شده است که شخصی نه مرتبه از امام باقر سؤالات همسان پرسید، امام در پاسخ فرمود:
اِنَّما یَأتی بالامر مِنَ الله تعالی فی لیالی القدر إلَی النبی وإلی الاوصیاء: إفعَلَ کذا وکذا، لأمرٍ قد کانوا علموه، امروا کیف یعملون فیه.([۴۰])
جز این نیست که امر از جانب خدای تعالی در شبهای قدر بر پیامبر و اوصیاء آن حضرت میآید که فلان کار و فلان کار را انجام بده این برای امری است که آنها به آن علم دارند و آن را میدانند، امر میشوند که چگونه در آنچه میدانند عمل کنند.
حدیث دیگر:
عن ابی جعفر قال: «لقد خَلَقَ اللهُ تعالی لَیْلَهَ القدرِ أوَّلَ ما خَلَقَ الدُنیّا و لَقَد فیها أوّلَ نَبِیٍّ یَکُونُ وَ أوَّلَ وَصِیٍّ یَکوُنُ».([۴۱])
امام باقر فرمودند: خداوند متعال در ابتدایی که دنیا را آفرید شب قدر را ایجاد نمود و تحقیقا در آن شب قدر (اول) اولین نبی و اولین وصی بودند.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در تحلیل این روایت میگوید:
سرّ اینکه شب قدر قبل از دنیا آفریده شده، این است که در این شب همه امورات دنیا تدبیر میشود و تقدیر همه امور دنیا ملازم با خلقت شب قدر پیش از خلقت دنیا است.
در ادامه میفرماید:
دنیا به خاطر پایین بودن مرتبهاش و پستی رتبهاش نسبت به آخرت، دنیا گفته شده و آخرت ترفیع مقام بشریت است، دنیا و آخرت دو حالت برای انسان است، و لذا قبل از انسان دنیایی نیست! و قبل از نبیّ و وصیّ انسانی! بنابراین، آفرینش پیامبر و وصیّ وی به عنوان اوّلین خلقتِ موجودات در شب قدر زمانی است که شب قدر و دنیایی در کار نبود.([۴۲])
از این بیان بدست میآید که مراد از خلقت شب قدر قبل از خلقت دنیا، آفرینش شب قدر به صورت مادّی و زمانی بوده است.
تا به حال با استفاده از آیات، روایات و بیانات برخی بزرگان، وجود علمی شب قدر تبیین شد، اکنون به بیان پارهای دیگر از شواهد، در بعدِ وجود مادّی و زمانی شب قدر و همچنین فضیلت این شب که هر ساله یک مرتبه رخ میدهد بر اساس روایات مختلف و متعددی که در این زمینه وارد شده است میپردازیم:
نزول فرشتگان در شب قدر به محضر امام زمان
اهمیت و فضیلت شب قدر بر کسی پوشیده و پنهان نیست، از این رو وقتی که از امام جواد درباره فضیلت شب قدر سؤال شد، آن حضرت در جواب فرمودند:
ینزل فیها کلّ امر حکیم، و المحکم لیس بشیئن اِنّما هو شیءٌ واحدٌ فمَن حکم بما لیس فیه اختلافٌ فحُکمُهُ مِن حُکم الله عزّوجلّ و من حکَمَ بأمر فیه اختلاف فرَای انّهُ مصیب فقد حکمَ بحُکمِ الطّاغوتِ اِنّه لینزل فی لیله القدر إلی ولی الأمور سَنَهً سَنَهً یُؤمَرُ فیها فی اَمرِ نفسه بِکذا و کذا، و فی اَمرِ النّاس بکذا و کذا و انّه لیحدث لولی الأمر سِوی ذلک کلّ یومٍ عِلمُ الله عزّوجَلّ الخاصُّ وَ المکنونُ العجیبُ و المخزُونُ مثلُ ما ینزلُ فی تلکَ اللَّیلَهَ من الأمر ثمّ قرأ {وَلَوْ أنَّ ما فی اْلأرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ إِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ}.([۴۳])،([۴۴])
هر امر محکمی در شب قدر نازل میشود و محکم دو چیز نیست، بلکه منحصرا یک چیز است. پس هر کس به آنچه که در آن اختلافی نیست حکم کند، حکمش حکم خدای عزّوجّل است. و هر که به موضوعی حکم کند که در آن اختلافی باشد و خود را مصیب بداند (که به گمان خود به حقیقت حکم کرده است)، به حکم طاغوت حکم کرده است. همانا سال به سال در شب قدر حکم آن امر بر ولیّ امر (امام زمان) نازل میشود. و همچنین راجع به کار مردم به چنین و چنان مأمور میشود و نیز برای ولیّ امر غیر از این نیز هر روز، علم خاص خدای عز وجل و علم پنهانی عجیب و شگفتانگیز و علم ذخیره شده مانند آنچه در آن شب از امر بر او نازل میگردد عنایت میشود سپس آن حضرت این آیه را قرائت فرمودند: «اگر همه درختانی که در زمین هستند قلم شوند و دریا مرکب گردد و هفت دریای دیگر به کمک او بیایند کلمات خدا تمام نمیشود، قطعاً خداوند عزیز و حکیم است».
لذا تأویلات آیات فقط به دست امام رقم میخورد و غیر از او کسی قادر به انجام آن نیست.
روایت دیگری که از آن علم و قدرت امام استفاده میشود، روایت علی بن حمزه است که از امام موسی کاظم نقل میکند و میگوید: شنیدم که آن حضرت فرمودند: هیچ فرشتهای از طرف خداوند فرود نمیآید، مگر آنکه به محضر امام زمان میرسد، و خود و آنچه که از طرف حق آورده به امام عرضه میدارد.([۴۵]) حمران از امام باقر سؤال کرد: تفسیر آیات سوره قدر چیست؟ امام فرمودند: شب قدر در هر سال در دهه آخر ماه رمضان میباشد و نازل نشده قرآن مگر در شب قدر، خداوند میفرماید: {فیها یُفْرَقُ کُلُّ أمْرٍ حَکیمٍ}؛ در آن شب هر امری بر اساس حکمت تدبیر میشود.([۴۶])
و از امیرالمؤمنین نقل شده است([۴۷]) که در سال اول بعد از وفات پیغمبر اکرم در ماه رمضان فرمود: از من سؤال کنید تا به شما خبر دهم حوادث سال آینده را تا ۳۶۰ روز دیگر (همه امور جهان از کوچک و بزرگ). سوگند به خدا! این صرفاً یک ادعا نیست بلکه احوال همه هستی را به تعلیم پروردگار میدانم.
در روایات متعدد که بیش از حد تواتر است آمده که ائمه هدی فرمودهاند: در شب قدر، ملائکه و روح بر ما فرود میآیند و همه مقدّرات یک سال هستی را به ما عرضه میدارند، قرآن کریم نیز این روایات را تصدیق میکند.
بنابراین، هیچ انسان صاحب خردی نمیتواند این آیات و روایات را انکار نماید و ادعا کند اینها مخالف قرآن است، زیرا این روایات در واقع توضیح و تبیین آیه {یُفْرَقُ کُلُّ أمْرٍ حَکیمٍ} میباشد.
از این رو ائمه معصومین به تعلیم پروردگار متعال به احوال خود و مخلوقات عالمند و این مقام، اولا برای رسول اکرم مسجل است زیرا که او، واسطه فیض و علت ایجاد همه کائنات است، سپس برای ائمه معصومین که به عنوان وارثان علوم و کمالات نبی اکرم و جانشینان برحق اویند.
لذا اگر برای اثبات علم غیب پیغمبر و ائمه اطهار هیچ آیه و روایتی نبود، تنها آیات سوره مبارکه قدر وحم دخان کفایت میکرد، زیرا هیچ یک از مسلمانان نزول ملائکه و روح را در شب قدر برای عرضه مقدرات الهی انکار نکردهاند. با توجه به اینکه «تنزل» استمرار را میرساند پس نزول ملائکه و روح بعد از وفات پیامبر باید ادامه داشته باشد و نزد وصی و جانشین او فرود آیند تا از حوادث و پیشآمدهای آینده آنان را مطلع سازند.
علم امام نسبت به سایر علوم
از مباحث گذشته روشن شد که ائمه اطهار در علومی که مربوط به هدایت و دیانت مردم است آگاهی کامل دارند و سرآمد همه خلق هستند. اکنون این بحث به میان میآید که در سایر رشتهها و فنون علمی نیز چنین هستند؟
گروهی میگویند که ائمه طاهرین به همه چیز دانا هستند و در طبابت، گیاهشناسی، زمینشناسی، هندسه و حساب، ستارهشناسی، فیزیک، شیمی و سایر رشتههای علمی تخصص داشته و آشنایی به تمام زبانها دارند و به هر زبانی تکلم میکنند.
و بعضی میگویند این علوم دانستناش برای امام لازم و ضروری نیست. حق مطلب این است که طبق ادلهای که برای اثبات علم امام اقامه شد، ائمه امام همه موجودات هستند و علم آنها در تکوینیات و تشریعیات و در کلیه علوم و آنچه مورد نیاز همه موجودات هست ساری و جاری است و امام تسلط کامل بر همه چیز و همه علوم دارد.
برای تحقیق این مطلب باید به اخبار و احادیث مراجعه نماییم تا حقیقت روشن گردد.
همانطور که در مباحث گذشته بیان گردید؛ احادیث زیادی داریم که ائمه میفرمایند: ما از حوادث گذشته و آینده اطلاع داریم، از اخبار آسمانها و زمین خبر داریم و خدا بزرگتر از آن است که اطاعت کسی را واجب کند ولی علومش را از وی مخفی بدارد. از باب نمونه به چند روایت اشاره میشود:
۱ـ حضرت امام صادق به گروهی از اصحابشان فرمودند: من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و دوزخ موجود است علم دارم، از حوادث گذشته و آینده اطلاع دارم. آنگاه قدری توقف کردند، دیدند این مطلب بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمودند: تمام این مطالب را از کتاب خدا فهمیدهام، زیرا خدای تعالی میفرماید: {وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ}.([۴۸])
۲ـ جماعهًْ بن سعد خثعمی میگوید:
کان المفضل عند ابیعبدالله فقال له المفضل: جعلت فداک یفرض الله طاعه عبد علی العباد یحجب عنه خبر السماء؟ قال: لا، الله اکرم و ارحم و ارأف بعباده من ان یفرض طاعه عبد علی العباد ثم یحجب عند خبر السماء صباحاً و مساءً.([۴۹])
مفضل به محضر امام صادق عرض کرد: فدایت شوم! آیا ممکن است خدا اطاعت شخصی را واجب گرداند ولی خبر آسمان را از وی پوشیده بدارد؟ امام صادق فرمود: نه! زیرا خداوند، گرامیتر و مهربانتر و رئوفتر از آن است که اطاعت کسی را بر بندگانش واجب نماید ولی اخبار آسمان را صبح و شب در اختیارش قرار ندهد.
۳ـ صفوان عن ابیعبدالله قال: انّ الله اجل و اعظم من ان یحتج بعبد من عباده ثم یخفی من اخبار السماء و الارض.([۵۰])
صفوان از حضرت امام صادق روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: خدا بزرگتر از آن است که به واسطه شخصی بر بندگانش احتجاج کند ولی اخبار آسمان و زمین را از وی پوشیده بدارد.
۴ـ قال ابوجعفر: سئل علی عن علم النبی فقال علم النبی علم جمیع النبیین وعلم ما کان وعلم ما هو کائن الی قیام الساعه. ثم قال: والذی نفسی بیده انّی لاعلم علم النبی وعلم ما کان وعلم ما هو کائن فیما بینی وبین قیام الساعه.([۵۱])
امام باقر میفرماید: مقدار علم پیغمبر را از حضرت علی سؤال کردند، آن حضرت فرمودند: پیغمبر اکرم علم جمیع پیغمبران را داشت و علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت را میدانست. آنگاه فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست! من هم علوم پیغمبر را میدانم و از علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا قیامت، اطلاع دارم.
۵ـ المغیره عن عبدالاعلی و عبیده بن بشیر قال ابوعبدالله ابتدأ منه: والله إنّی لأعلم ما فی السماوات وما فی الارض وما فی الجنّه وما فی النار وما کان وما یکون الی أن تقوم الساعه، ثم قال: أعلمه من کتاب الله انظر الیه هکذا ثمّ بسط کفّیه ثم قال: ان الله یقول: {وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ}.([۵۲])
مغیره از عبدالاعلی و عبیدهًْ بن بشیر روایت کرده که حضرت صادق فرمودند: به خدا سوگند! قطعاً من به آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و آنچه در بهشت و آنچه در جهنم است و از آنچه که قبلاً رخ داده و آنچه در آینده رخ خواهد داد تا روز قیامت، علم دارم. سپس فرمودند: همه را از کتاب خدا فهمیدهام، سپس دست مبارکشان را باز کردند و فرمودند: این چنین آنها را در دست خودم مشاهده مینمایم. آنگاه فرمودند: خدا در قرآن میفرماید: {وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ}؛ یعنی: ما بر تو قرآن را نازل کردیم که بیان کننده هر چیزی است.
۶ـ ابوبصیر قال قلت لابی عبدالله هل رأی محمد ملکوت السموات و الارض کما رأی ابراهیم؟ و قال نعم و صاحبکم.([۵۳])
ابوبصیر میگوید به حضرت امام صادق عرض کردم: آیا حضرت محمد ملکوت آسمان و زمین را مشاهده کرد چنانکه حضرت ابراهیم مشاهده نمود؟ فرمود: آری! رسول خدا دید و امام شما نیز مشاهده نمود.
۷ـ عن ابن مسکان قال: قال ابوعبدالله: {وَکَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَاْلأرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ}.([۵۴]) قال کشط لابراهیم السّماوات السبع حتی نظر الی ما فوق العرش و کشط له الارض حتی رأی ما فی الهوا و فعل بمحمد مثل ذلک و انّی لأری صاحبکم و الائمه من بعده قد فعل بهم مثل ذلک.([۵۵])
ابن مسکان میگوید: حضرت صادق در تفسیر این آیه شریفه {وَکَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَاْلأرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ} فرمود: خدا حجاب آسمانهای هفتگانه را برداشت تا ابراهیم به مافوق عرش نظر کرد از زمین نیز حجاب را برداشت تا آنچه در هوا بود را رؤیت نمود و همین عمل را نسبت به محمد و نسبت به صاحب شما و ائمه بعد از او انجام داد.
۸ـ قال علی: ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فلأنا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض.([۵۶])
حضرت امیرالمؤمنین علی فرمودند: ای مردم! پیش از آنکه مرا نیابید از من سؤال کنید زیرا من به راههای آسمان عالمترم تا به راههای زمین.
۹ـ عن ضُرَیس الکناسِیِّ قال: سمعت اباجعفر یقول ـ و عنده أناس من أصحابه ـ : عجبت من قوم یتولونا و یجعلونا أئمّه و یصفون أنّ طاعتنا مفترضه علیهم کطاعه رسول الله وسلّم ثم یکسرون حجّتهم ویخصمون أنفسهم بضعف قلوبهم فینقصونا حقّنا و یعیبون ذلک علی من اعطاه الله برهان حق معرفتنا و التّسلیم لأمرنا أترون ان الله تبارک و تعالی افترض طاعه أولیائه علی عباده ثم یخفی عنهم اخبار السماوات و الارض و یقطع عنهم موادّ العلم فیما یرد علیهم ممّا فیه قوام دینهم؟!([۵۷])
ضریس کناسی میگوید: از حضرت باقر در حالی که عدهای نزد آن حضرت بودند شنیدم که فرمود: تعجب میکنم از قومی که ولایت ما را قبول دارند و ما را امام میدانند و اطاعت از ما را مانند اطاعت رسول خدا واجب میشمارند، ولی دلیل خودشان را نقض میکنند و با خودشان مخالفت میکنند، بواسطه ضعف قلب، در نتیجه در حق ما نقص وارد میکنند و بر کسی که خدای تعالی حق معرفت ما را به او عطا کرده است و تسلیم امر ما نموده است عیب میگیرند! آیا نمیبینید که خدا اطاعت اولیاء خودش را بر بندگانش واجب میگرداند ولی اخبار آسمانها و زمین را از آنان پوشیده میدارد؟ و مواد دانش را در مورد مسائلی که برایشان پیش میآید از چیزهایی که قوام و استحکام دین به آن است، از آنان قطع میکند؟
۱۰ـ صفوان بن یحیی عن بعض رجاله عن الصادق قال: و الله لقد اُعطینا علم الأولین و الأخرین فقال له رجل من اصحابه: جعلت فداک أعندکم علم الغیب؟ فقال له: ویحک إنّی لأعلم ما فی اصلاب الرجال و ارحام النساء ویحکم وسّعوا صدورکم و لتبصر أعینکم ولتع قلوبکم فنحن حجه الله تعالی فی خلقه و لن یسع ذلک الّا صدر کل مؤمن قویّ قوّته کقوّه جبال تهامه الّا بأذن الله. و الله لو اردت أن احصی لکم کل حصاه علیها لأخبرتکم و ما من یوم و لیله الا والحصی تلد إیلادا کما یلد هذا الخلق، والله لتتباغضون بعدی حتی یأکل بعضکم بعضاً.([۵۸])
حضرت صادق فرمود: به خدا سوگند! علم اولین و آخرین را به ما دادهاند، یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد: فدایت شوم! آیا شما علم غیب دارید؟ فرمود: وای بر تو! من از نطفههایی که در صلب مردان و رحم زنان میباشد خبر دارم، وای بر شما! سینههای خودتان را وسعت دهید (و شرح صدر داشته باشید) و چشمهایتان را باز کنید و باید قلبهایتان درک کند که ما حجت خدا هستیم در بین مخلوق. ولی جز مؤمنی که نیروی ایمانش مانند نیروی کوه تهامه باشد تاب تحمل این مطلب را ندارد مگر به اذن خدا. به خدا سوگند! اگر اراده کنم که برای شما همه سنگریزههایی که روی زمین وجود دارد را شمارش کنم حتماً شما را از آن آگاه میکنم در صورتی که هیچ روز و شبی نیست جز اینکه به تعداد سنگریزهها اضافه میشود همانگونه که تعداد این مردم اضافه میشود، به خدا سوگند! بعد از من به قدری با هم دشمنی خواهید نمود که بعضی شما بعضی دیگر را از بین میبرند (امام تعبیر خوردن و نابود کردن دارند).
۱۱ـ عن ابیبکر الحضرمی قال: قال لی ابوعبدالله یا ابابکر ما یخفی علی شیء من بلادکم.([۵۹])
ابوبکر حضرمی میگوید: حضرت امام صادق فرمود: ای ابابکر! چیزی از شهر شما بر من مخفی نیست.
۱۲ـ عن علی بن اسماعیل الازرق قال: قال ابوعبدالله انّ الله أحکم و أکرم و أجلّ و اعظم و أعدل من ان یحتجّ بحجّه ثم یغیّب عنه شیئا من أمورهم.([۶۰])
علی بن اسماعیل ازرق میگوید: حضرت صادق فرمود: خدا حکیمتر و گرامیتر و با جلالتتر و بزرگتر و عادلتر از آن است که به وجود حجت بر مردم احتجاج کند و چیزی از امورشان را بر او مخفی بدارد.
۱۳ـ امیرالمؤمنین فی حدیث قال: یا رمیله لیس یغیب عنّا مؤمن فی شرق الارض و لا فی غیرها.([۶۱])
حضرت علی فرمودند: ای رمیله! هیچ یک از مؤمنین چه در شرق باشد چه در غیر آن بر ما مخفی نیست.
۱۴ـ عن مفضّل عن ابیعبدالله قال: قال امیرالمؤمنین اُعطیت تسعاً لم یعطها احد قبلی سوی النّبی لقد فتحت لی السبل و علمت المنایا و البلایا و الأنساب و فصل الخطاب و لقد نظرت فی الملکوت باذن ربّی فما غاب عنّی ما کن قبلی لا ما یأتی بعد و إنّ بولایتی أکمل الله لهذه الامّه دینهم و أتمّ علیهم النعم و رضی لهم إسلامهم إذ یقول یوم الولایه لمحمد: یا محمد! أخبرهم أنّی أکملت لهم الیوم دینهم و أتممت علیهم النعم و رضیت إسلامهم کل ذلک منّا من الله علیّ فله الحمد.([۶۲])
مفضل از حضرت صادق روایت کرده که حضرت علی فرمود: خدا نه چیز به من عطا کرده که قبل از من به احدی جز پیغمبر اکرم نداده است. راههای علم برایم باز شد، علم منایا و بلایا و انساب و فصل خطاب را میدانم به اذن پروردگار در ملکوت نظر کردم پس حوادث گذشته و آینده از من غایب نیست. به ولایت من خدا دین مردم را کامل گردانید و نعمت را بر آنان تمام نمود و اسلامشان را پسندید؛ زیرا در روز ولایت به محمد فرمود: به مردم خبر بده که در این روز دینشان را کامل کردم و نعمتها را بر آنان تمام نمودم و اسلامشان را پسندیدم، همه اینها منتهایی است که خدا بر من نهاده است. پس حمد و ستایش مخصوص خداست.
بنابراین از مجموع این روایات به دست میآید که ائمه طاهرین در همه علوم کلی و جزئی که مورد نیاز بشر باشد احاطه کامل دارند و همه رشتهها و فنون علمی را میدانند. چنانکه در حدیث گذشته، مولای ما، امام صادق، فرمود: خداوند حکیمتر و گرامیتر از آن است که بر وجود حجتی بر مردم احتجاج کند ولی چیزی از امورشان را بر او مخفی بدارد.
روایات مربوط به پیشگویی شهادت اهلبیت
صدها روایت مستند و صحیح در مورد شهادت حضرات معصومین از رسول خدا نقل شده و در کتب خاصه و عامه ثبت و ضبط گردیده که برخی مشتمل بر خبر شهادت یک تن از آنان، و برخی دیگر مشتمل بر خبر شهادت چند تن از آنان و برخی مشتمل بر شهادت تمامی آنان میباشد.
و نیز برخی مشتمل بر پارهای از خصوصیات و کیفیات شهادت آنهاست و برخی هم مشتمل بر پارهای دیگر از خصوصیات و کیفیات آن.
در میان این همه روایات مختلف، انتخاب روایتی که مشتمل بر جمیع خصوصیات مطلوب باشد، مشکل و بیان تمامی آنها ناممکن است. بنابراین بدون مراعات شرایط انتخاب، روایاتی چند بهطور نمونه ذکر میگردد:
۱ـ سلیمان بن قیس میگوید:
سلمان و مقداد و پس از آنها ابوذر به من خبر دادند، سپس خودم هم از علیّبن ابیطالب شنیدم که: مردی بر امیرالمؤمنین در حضور رسول خدا فخر کرد، رسول خدا ناراحت شدند و مفاخر و مناقب و فضائل بسیاری برای علیبن ابیطالب شمردند و در آخر فرمودند: یا علی! تو پس از من سی سال زنده خواهی ماند و در این سی سال، خالصانه خدا را عبادت خواهی کرد و مدتی دراز بر ظلم و ستم قریش صبر خواهی نمود تا هنگامی که یاران و اعوانی بیابی، در آن هنگام با آنها در راه خدا با تأویل قرآن جهاد میکنی، چنانچه من با تنزیل قرآن جهاد نمودم، سپس به دست شقیترین اشقیاء در محراب عبادت شهید میشوی و محاسنت از خون سرت رنگین میشود، تا آخر حدیث.([۶۳])
۲ـ امیرالمؤمنین علی میفرماید:
رسول خدا خطابهای درباره فضیلت ماه رمضان ایراد میفرمود که در ضمن خطبهی آن حضرت من عرض کردم: یا رسولالله! افضل اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: با فضیلتترین اعمال در این ماه خودداری از معصیت خدای تعالی است.
پس از گفتن این جمله رسول خدا را گریه فرا گرفت. عرض کردم: فدایتان شوم! چرا گریه میکنید؟ فرمود: گریه میکنم، بر مصیبتی که در این ماه بر تو وارد خواهد شد، گویا میبینم که تو نماز میخوانی و شقیترین اولین و آخرین، سر تو را با شمشیر شکافته و محاسنت با خون سرت رنگین شده است.([۶۴])
۳ـ ابوسنان دوئلی گوید:
امیرالمومنین دچار ناخوشی سختی شده بود، بهطوری که ما از حال او نگران بودیم و من او را عیادت کردم و عرض نمودم: از حال شما نگران هستیم، فرمود: ولی من خودم به خدا قسم نگرانی از این ناخوشی ندارم؛ زیرا شنیدم از رسول خدا که فرمود: به ضربتی که بر فرقت وارد آید کشته خواهی شد، و محاسنت از خون سرت خضاب خواهد شد و کسی که تو را شهید میکند شقیترین اشقیاء است.([۶۵])
۴ـ ابن عباس میگوید:
رسول خدا به علی بن ابیطالب فرمود: خداوند متعال زمین کوفه را به قبر تو شرافت داده است، پس علی عرض کرد: یا رسولالله! مگر در کوفهی عراق قبری از ما خواهد بود؟! فرمود: آری! تو در کوفه به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادی در حال نماز شهید میشوی و در آنجا مدفون خواهی شد.([۶۶])
۵ـ سلمهًْ بن قیس در ضمن حدیث مفصلی میگوید:
رسول خدا شرحی از فضائل علی میفرمود تا آنکه فرمود: در معراج، خدای متعال به زبان علی با من حرف میزد و من در آن حال از خدای متعال درخواست کردم که علی را پیش از من از دنیا نبرد و نیز درخواست کردم که او را شهید از دنیا ببرد…([۶۷]).
این حدیث علاوه بر آنکه مشتمل بر خبر شهادت امیرالمؤمنین است، اهمیت و فضیلت شهادت را میرساند که رسول خدا در معراج که بهترین حالات است، بهترین چیزی را که برای علی از خدای متعال مسئلت و درخواست میکند این است که او را شهید از دنیا ببرد.
و در دعاهای بسیاری مخصوصاً در دعاهای ماه رمضان، شهادت در راه خدا مسئلت میشود.
و در شهادت آنچه مهم است، بلکه حقیقت شهادت است، این است که در راه خدا و به امر خدا باشد و فرق نمیکند در میدان جنگ باشد یا در محراب عبادت، با شمشیر و نیزه و سایر وسائل جنگی باشد یا با انگور و انار و شیر و شربت و خرمای مسموم، چنانچه بیشتر ائمه طاهرین بدین گونه به فیض شهادت رسیدهاند.
۶ـ ابن عباس میگوید:
در آخرین لحظات حیات پیامبر اسلام حضرت زهرا÷ بر بالین پدر نشسته و میگریست، رسول خدا به او فرمود: فرزندم گریه نکن به تو بشارت میدهم که پس از من بیش از هفتاد و دو روز و نصف روز در این دنیا نخواهی بود و اولین شخصی از خاندان من هستی که به من ملحق خواهی شد.
و نیز تو را بشارت میدهم که از دنیا نخوهی رفت مگر آنکه خدای متعال برای تسلّی خاطر تو از میوههای بهشتی برای تو تحفه و هدیه بفرستد.([۶۸])
۷ـ علی بن ابیطالب میفرماید:
من و فاطمه و حسن و حسین در خدمت رسول خدا بودیم که ناگاه به ما توجه فرمود و حالش منقلب شد و سخت گریست، عرض کردم: یا رسول الله! چرا گریه میکنید؟ فرمود: گریه میکنم بر مصائبی که بعد از من بر شما وارد خواهد شد. سپس کیفیت شهادت یکایک ما را شرح داد.([۶۹])
این حدیث شریف با سندهای مختلف و معتبر، برخی به تفصیل و برخی به اختصار در کتب عامه و خاصه نقل شده است و ما برای پرهیز از اطاله کلام، به اختصار آن را نقل کردیم.
در انتهای یکی از روایاتی که در «بحارالانوار»([۷۰]) از «کامل الزیارات» ابن قولویه و «امالی» شیخ طوسی& نقل کرده، آمده است که رسول خدا فرمود:
جبرئیل به من خبر داده است که شما همه شهید خواهید شد و مدفن شما جدا از هم خواهد بود و هر یک از شما دور از هم شهید و دور از هم مدفون خواهید شد.
امام حسین عرض کرد:
پدر جان! چه فضیلتی است برای کسانی که رنج سفر بر خود هموار سازند، و قبور ما را با این جدائی و پراکندگی زیارت کنند؟
فرمود: فرزندم! آنها جماعتی از امت من میباشند که به راستی به خدا ایمان آورده و دستور خدا را دربارهی خاندان من مراعات میکنند، آنها قبور مطهر شما را به قصد تبرک و توسل و تقرب زیارت مینمایند. بر من واجب است که روز قیامت آنها را بیابم و دریابم و از عذاب گناهان… برهانم و در بهشتشان جای دهم.
۸ـ اصبغ بن نباته گوید:
امیرالمؤمنین، علی، در مسجد کوفه خطبهای خواندند و فرمودند:
سلونی قبل ان تفقدونی فوالله لا تسألونی عن شیء مضی و لا عن شیء یکون إلا نبأتکم به.
بپرسید از من آنچه میخواهید، پیش از آنکه مرا از دست بدهید. به خدا قسم! نمیپرسید از من از هرچه بوده و خواهد بود و خواهد شد، مگر آنکه من شما را به آن آگاه میسازم.
پس سعد وقّاص برخاست و عرضه داشت: مرا از شمارهی موهای سر و رویم خبر دهید. امیرالمؤمنین فرمود: به خدا قسم! از چیزی سؤال نمودی که حبیبم رسول خدا به من خبر داده بود که تو قطعا از آن از من سؤال میکنی. نیست در سر و روی تو موئی مگر آنکه در بین آن شیطانی جای دارد، و در خانهی تو تولهای است که میکشد فرزندم امام حسین را. ابن نباته گوید: عمر بن سعد در آن زمان طفل نوسالی بود که جست و خیز میکرد.([۷۱])
۹ـ عبدالله بن یحیی میگوید:
در رکاب امیرالمؤمنین رهسپار صفین میشدیم که امیرالمؤمنین به محاذات نینوا (کربلا) رسید، ایستاد و با صدای بلند و سوزناک فرمود: صبراً یا ابا عبدالله. سپس فرمود: خدمت رسول خدا رسیدم و دیدم چشمان مبارکش اشک آلود است و میگرید. عرض کردم: فدایت شوم! آیا پیشآمد بدی شده است که شما را ناراحت کرده و دیدگان مبارکتان را گریان نموده است؟ فرمود: نه! پیشآمد بدی نشده است ولی اکنون جبرئیل پیش من بود، و از سرنوشت فرزندم حسین صحبت میکردیم، جبرئیل گفت: فرزندت حسین در کنار شط فرات با لب تشنه کشته خواهد شد و جبرئیل دست دراز کرد و مشتی خاک از سرزمینی که فرزندم در آنجا کشته میشود برگرفت و به من داد و نام آن سرزمین کربلا است. این است که نتوانستم از گریه خودداری کنم.
دو سال از این گفتگو گذشت و رسول خدا در یکی از مسافرتها در میان راه ایستاد، و در حالی که از شدت تأثر چشمان مبارکش پر از اشک شده بود، فرمود: انا الله و انا الیه راجعون. در پاسخ پرسش همراهان فرمود: این جبرئیل است که مرا از زمینی که در کنار شط فرات است و کربلا نامیده میشود آگاه میسازد که در آنجا فرزندم حسین کشته میشود و من میبینم آنجا را، میبینم قربانگاه او را، میبینم مدفن او را، میبینم خاندان او را که اسیر شدهاند و بر شتر برهنه سوارند، میبینم سر مبارک فرزندم حسین شهید کربلا را که میبرند برای یزید.
پس از آنکه رسول خدا از سفر برگشت به مسجد تشریف برده و مردم را موعظه فرمود. سپس دست راستش را بر سر امام حسن و دست چپش را بر سر امام حسین نهاد و عرض کرد: خدایا! محمد پیامبر تو است و این دو بهترین و پاکترین و شایستهترین ذریه و یادگار من در بین امت من میباشند. به تحقیق جبرئیل به من خبر داد که این فرزندم (امام حسن) شهید میشود به وسیلهی سم و دیگری (امام حسین) شهید میشود در حالی که در خون غوطهور است.
پروردگارا! مبارک گردان بر این دو شهادتشان را و قرار بده آن دو را از سادات شهداء. سپس به قاتلین و دشمنان آن دو نفرین و لعن کرد و مردم به گریه در آمدند، و رسول خدا رو به مردم کرد و فرمود: آیا گریه میکنید در حالی که هیچ یک از شماها آنها را یاری نخواهید کرد؟! تا آخر حدیث.([۷۲])
۱۰ـ سلیمان بن عبدالله بن فضل در ضمن حدیث مفصلی میگوید:
حضرت امام صادق فرمود: مردم گمان میکنند که از دوستان و شیعیان ما هستند و انکار میکنند شهادت حسین بن علی را و میگویند: او کشته نشده است و خدا او را چون حضرت عیسی به آسمان برده! اینها دروغ میگویند! هر کس گمان کند که حسین بن علی کشته نشده، رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام حسن را تکذیب کرده که پیشاپیش شهادت او را خبر دادهاند و تکذیب کرده همهی امامان را که شهادت او را خبر دادهاند و کسی که تکذیب کند رسول خدا و اوصیاء او را کافر است، و ضرر اینگونه شیعیان برای ما از ضرر دشمنان ما بیشتر است.([۷۳])
مانند این روایت از حضرت رضا هم نقل شده و در آخر اضافه فرمودهاند که:
همه امامان به شهادت از دنیا میروند و من هم به شهادت و به وسیلهی زهر از دنیا خواهم رفت و میدانم چه کسی مرا مسموم خواهد کرد. این عهدی است که بوسیلهی رسول خدا به من رسیده و به او هم بوسیلهی جیرئیل از خدای متعال رسیده است.([۷۴])
۱۱ـ از امسلمه حدیثی به این مضمون نقل شده که جبرئیل به رسول اکرم تمام واقعهی جانگداز کربلا و کیفیت کشته شدن امام حسین را خبر داده و رسول اکرم زمین کربلا را مشاهده کرده و مشتی از خاک کربلا را به امسلمه مرحمت نموده و فرموده است:
که این خاک را نگه دار، هر زمان که این خاک تبدیل به خون تازه گردید، علامت آن است که فرزندم حسین شهید گردیده، و امسلمه هم آن خاک را در شیشه در بستهای جای داده و در روز عاشورا مشاهده کرده است که این خاک مبدّل به خون تازه شده است.
این قضیه بین خاصه و عامه مشهور است و روایات مربوط به آن در حد تواتر بوده و حتی علماء اهل تسنن هم در آن تردید ندارند. ولی از راههای دیگری نسبت به آن شبهه وارد کردهاند که در ذیل به آن اشاره میکنیم:
۱ـ این روایت اگرچه به طرق مختلف و معتبر در کتب فرقین نقل شده، ولی بالاخره منتهی به قول یک زن میشود که اعتباری به قول او نیست. جواب نقضی اینکه؛ بسیاری از مبانی اعتقادی شما منتهی به عایشه میشود پس باید گفت: تمام مبانی اعقادی شما نادرست است، علاوه بر آن، ام سلمه از جمله زنان پاکیزه است که در صداقت و راستگویی او شکی نیست و همواره پیامبر او را ستوده است.
۲ـ امسلمه پیش از زمان شهادت امام حسین وفات کرده بود. شکی نیست که این ادعا از ریشه باطل است؛ زیرا این از مسلمات است و تاریخ خود گواه بر زنده بودن ام سلمه تا هنگام شهادت امام حسین است. امسلمه در روز عاشورا زنده بوده و دیده است خاکی را که در شیشه بوده مبدّل به خون تازه گردیده است. علاوه بر آن خودتان این قضیه را از طریق ام سلمه نیز روایت کردهاید.
تردید در روایتی که منتهی به امسلمه میشود، مانند تردید در شهادت ام ایمن در موضوع فدک است که داستان آن معروف است و نتیجهی آن (تردید) به تصریح امیرالمؤمنین، رد قول خود پیغمبر اکرم است.
این روایت از ائمه طاهرین نیز با تفصیل تمام نقل شده است؛ از جمله در «عیون اخبار الرضا» و «امالی» صدوق و «کامل الزیارات» ابن قولویه و «علل الشرایع» صدوق به چندین طریق و سند متصل و معتبر از حضرت صادق ذکر شده است که حضرت باقر فرمود: رسول خدا در خانهی امسلمه بود که امام حسین نزد رسول خدا آمد در حالی که طفل خردسالی بود و رسول خدا در حالی که گریه میکرد فرمود: جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین شهید خواهد شد و این است خاک قربانگاه او. ای امسلمه! این خاک را نزد خود نگهدار، هر وقت که این خاک تبدیل به خون تازه شد، آن وقت فرزندم شهید شده است. امسلمه عرض کرد: یا رسول الله! از خدا بخواه که دفع این مصیبت کند. فرمود: برای فرزندم درجه و مقامی است که به آن نمیرسد مگر با شهادت.
بنابراین؛ روایتی که از امام معصوم نقل شود روایتی نیست که از یک زن نقل شده باشد و تردید در آن جایز باشد.
این روایت را تنها امسلمه روایت نکرده بلکه زنان دیگر رسول خدا چون زینب بنت جحش و نظیر او را امالفضل، همسر عباس عموی پیغمبر و نیز عایشه و انس بن مالک که قطعاً مورد قبول شبهه کننده است روایت کردهاند.
و عین روایات با سند متصل، از طریق عامه و خاصه در امالی شیخ طوسی& و مثیرالاحزان شیخ جعفر ابن نما استاد علامه حلی& و غیره آمده است.
و در «مناقب» ابن شهرآشوب، از ابن فورک در کتاب فصولش و از ابویعلی در مسندش و از عامری در کتاب ابانهاش، از عایشه و ابن شهر آشوب روایت شده است.
در «مثیر الاحزان»، شیخ جعفر بن نما به نقل از علامه مجلسی& در بحار، به سند متصل از ابنجوزی و او به سند خود از عایشه روایت کرده که:
عایشه میگوید: امام حسین بر پیغمبر اکرم وارد شد در حالی که کودک نونهالی بود، پس رسول خدا او را بسیار نوازش فرمود، سپس روی به من کرده و فرمود: ای عایشه! آیا از این کار من تعجب میکنی و حال آنکه فرشتهای از فرشتگان بر من نازل شد و گفت که این فرزندم شهید خواهد شد و اگر بخواهی محل شهادت او را به تو نشان دهم و از خاک آن سرزمین برای تو بیاورم، پس دست دراز کرد و مشتی از خاک کربلا را برگرفت و به من داد و این است آن خاک.
عایشه میگوید: من دیدم آن خاک را که سرخ رنگ بود، سپس آن خاک را مرحمت فرمود به امسلمه، و امسلمه هم آن را در شیشه دربستهای نگهداری میکرد.
سلمان فارسی نیز میگوید: آیا باقی مانده است فرشتهای که شرفیاب حضور مبارک پیامبر گرامی اسلام نشده باشد و در مصیبت آیندهی فرزندش امام حسین او را تعزیت نگفته باشد و به ثوابی که خداوند متعال به خاطر این مصیبت به خاندان نبوت مرحمت خواهد فرمود او را آگاه نکرده باشد و قربانگاه امام حسین و تمام وقایع افراد صحنهی کربلا را به رسول گرامی اسلام نشان نداده باشد و همگی بر دشمنان آل محمد نفرین و لعن نکرده باشند؟([۷۵])
موضوع شهادت امام حسین و کیفیت و محل و خصوصیات آن و سرداران لشکر کوفه و قاتلان امام حسین از زمان رسول خدا خصوصا بعد از فرمایش امیرالمؤمنین در مسجد کوفه در حال خطبه به سعد بن وقاص در اجتماع مسلمین که روایت آن گذشت، چنان معروف و مشهور بود که همگان آن را میدانستند.
در «ارشاد» شیخ مفید و «کشف الغمهًْ» نیز آمده است که عبدالله بن شریک عامری گفته است: در کوفه، اصحاب امیرالمؤمنین هر وقتی که عمر بن سعد داخل مسجد میشد به یکدیگر میگفتند: این است قاتل حسین بن علی، قبل از آنکه واقعهی کربلا رخ بدهد.
همچنین سالم بن حفصه میگوید: روزی عمر بن سعد به امام حسین عرض کرد: یا اباعبدالله! مردمان سفیه و نادان گمان میکنند من تو را خواهم کشت. امام حسین فرمود: اینان سفیه و نادان نیستند اینها دانایانند؛ این کار واقع خواهد شد، ولی تو هم به آرزوی خود که حکمرانی ری باشد، نخواهی رسید و از گندم ری نخواهی خورد و پس از کشتن من زنده نخواهی ماند مگر مدت کوتاهی با کمال ذلت و خواری.([۷۶])
سپردن خاک به امسلمه و تأکید در حفظ آن و اینکه هر وقت مبدل به خون شد، علامت شهادت امام حسین است که به تواتر ثابت شده و مورد قبول سنی و شیعه است و بعضی از روایات بهطور نمونه ذکر گردید، خود دلیل بر این است که میبایست در آن زمان امسلمه زنده باشد و گرنه سپردن آن به امسلمه لغو و عبث میباشد و رسول خدا منزه از انجام کارهای لغو و عبث است.
همچنین به نقل «مناقب» ابنشهر آشوب در کیمیای سعادت غزالی و در کتاب «الإبانه» ابن بطه از پانزده طریق و ابن جیش تمیمی آمده که ابن عباس گفت: من در خانهام آرمیده بودم که ناگهان صدای گریه و ضجّه و نوحه امسلمه به گوشم رسید. با هراس و شتاب به سراغش رفتم و علت را جویا شدم، گفت: اکنون رسول خدا را در خواب دیدم که فرمود:
فرزندم حسین شهید شد. بیدار شدم و شیشه را باز کردم، دیدم خاکی که در آن بود مبدّل به خون تازه شده و آنطوری که رسول خدا فرموده بود، علامت شهادت امام حسین است، و نیز در مسند احمد از انس بن مالک هم همینگونه روایت شده است.([۷۷])
«بصائرالدرجات» از حضرت امام صادق نقل کرده است که:
امیرالمؤمنین موقع حرکت به طرف عراق، کتابها و ودایع امامت را به امسلمه سپرد و پس از درگذشت آن حضرت، کتابها و ودایع امامت نزد امام حسن مجتبی بود و پس از او نزد امام حسین، و در اخبار آمده است که امام حسین هم آنها را به امسلمه سپرد، او هم به حضرت سجاد تقدیم کرد.([۷۸])
[۱]) یس / ۱۲٫
[۲]) بقره / ۲۸٫
[۳]) بحارالانوار، ج۳۵، ص ۴۲۸ و ج ۳۷، ص ۲۰۸٫
[۴]) بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۴۲۷٫
[۵]) همان، ص ۴۲۸؛ معانی الاخبار، ص۹۵٫
[۶]) بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۵۸٫
[۷]) این حدیث را شیخ طوسی در کتاب خود مصباحالانوار نقل نموده و نیز مانند این حدیث را از ابوذر هم روایت فرموده است.
[۸]) مرآهًْ العقول، ج۴، ص۳۵۸٫
[۹]) بحار الانوار، ج۲۶، ص۱۱۶٫
[۱۰]) انعام / ۹۵٫
[۱۱]) حدیث در تفسیر برهان و تفسیر کنز الغرایب و بحرالدقائق و بحارالانوار، چاپ کمپانی، ج۷، باب علم ائمه به همه چیز و محبوب نبودن آنها از علم به موجودات از شیخ طوسی نقل شده است.
[۱۲]) اصول کافی، ج۲، ص ۳۷۸٫
[۱۳]) الحاقه / ۱۲٫
[۱۴]) الفصول المهمه، ص ۱۵ـ ۱۴؛ ذخائر العقبی، ص ۵۸؛ اعیان الشیعه، ج۳، ص ۱۱٫
[۱۵]) الحاقه / ۱۲٫
[۱۶]) غایهًْ المرام، ص ۳۶۷٫
[۱۷]) نحل / ۸۹٫
[۱۸]) یس / ۱۲٫
[۱۹]) انعام / ۳۸٫
[۲۰]) تمام این روایات در بحارالانوار، ج۴۶، ص ۳۰۷ و ج۷۲، ص۱۸۱ مذکور است.
[۲۱]) کتاب بصائر، ج۴، باب ۸٫
[۲۲]) مناقب خوارزمی، ص ۲۰۰؛ غایهًْ المرام، ص ۳۶۷٫
[۲۳]) نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۷؛ ینابیع المودهًْ، ص ۷۶٫
[۲۴]) ینابیع المودهًْ، ص ۷۹٫
[۲۵]) بحارالانوار، ج۳۵، ص ۳۲۶٫
[۲۶]) مستدرک سفینه، ج۱، ماده (اذن).
[۲۷]) ینابیع المودهًْ، ص ۸۳٫
[۲۸]) نهجالبلاغه، خطبه ۴٫
[۲۹]) ینابیع المودهًْ، ص ۸۸٫
[۳۰]) غایهًْ المرام، ص ۵۱۸٫
[۳۱]) ذخائر العقبی، ص ۷۸؛ مناقب خوارزمی، ص ۴۱٫
[۳۲]) ینابیع المودهًْ، ص ۸۱؛ ذخائر العقبی، ص ۷۷٫
[۳۳]) ینابیع المودهًْ، ص ۹۲؛ مناقب خوارزمی، ص ۴۰٫
[۳۴]) ینابیع المودهًْ، ص ۸۲٫
[۳۵]) اصول کافی، ج۱، ص۲۶۶؛ وافی، ج۲، ص۵۰، طبع جدید.
[۳۶]) انعام / ۵۹٫
[۳۷]) سبأ / ۳ و یونس / ۶۲٫
[۳۸]) هود / ۶٫
[۳۹]) نحل / ۸۹٫
[۴۰]) وافی، ج۲، ص ۵۵، طبع جدید.
[۴۱]) همان، ص ۵۲٫
[۴۲]) وافی، ج۲، ص ۵۷٫
[۴۳]) لقمان / ۲۷٫
[۴۴]) کافی، ج۱، ص ۳۶۰٫
[۴۵]) تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص ۶۳۹٫
[۴۶]) این روایت را شیخ صدوق در کتاب شریف ثواب الاعمال در باب فضل ماه رمضان نقل میکند.
[۴۷]) بحارالانوار، باب فضل شب قدر؛ بصائر، ج۵، باب ۳٫
[۴۸]) اصول کافی، ج۱، ص ۲۶۱٫
[۴۹]) همان.
[۵۰]) بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۱۰٫
[۵۱]) همان.
[۵۲]) بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۱۱٫
[۵۳]) همان، ص۱۱۵٫
[۵۴]) انعام / ۷۵٫
[۵۵]) بحارالانوار، ج۲۶، ص ۱۱۴٫
[۵۶]) ینابیع المودهًْ، ص ۷۵٫
[۵۷]) اصول کافی، ج۱، ص۳۰۸٫
[۵۸]) بحارالانوار، ج۲۶، ص ۲۸ـ ۲۷؛ به نقل از مناقب آلابیطالب، ج ۳، ص ۳۷۴٫
[۵۹]) بحارالانوار، ج۲۶، ص ۱۳۶٫
[۶۰]) همان، ص ۱۳۸٫
[۶۱]) بحارالانوار، ج۲۶، ص ۱۴۰٫
[۶۲]) همان، ص ۱۴۱٫
[۶۳]) بحارالانوار، ج۹، ص ۴۹۳ و ۵۱۷٫
[۶۴]) بحارالانوار، ج۹، ص ۷۳۱، باب اخبار الرسول بشهادته از کتاب عیون اخبارالرضا.
[۶۵]) همان، ص ۷۳۲٫
[۶۶]) همان، ص ۷۳۳٫
[۶۷]) همان، ج۹، ص ۴۱۲٫
[۶۸]) بحارالانوار، ج۱۰، ص ۴۵٫
[۶۹]) همان، ص ۱۳۸٫
[۷۰]) بحارالانوار، ص۱۵۸٫
[۷۱]) بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۶٫
[۷۲]) بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۶۳٫
[۷۳]) همان، ص ۱۶۸٫
[۷۴]) همان.
[۷۵]) بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۵۹٫
[۷۶]) بحارالانوار، ج۱۰،ص ۱۶۶٫
[۷۷]) بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۶۲٫
[۷۸]) قاموس الرجال، ج۱، ص ۳۹۶٫
منبع: برگرفته از کتاب علم و معرفت امام؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.