فرهنگ و زندگی کوثری و تکاثری (قسمت اول)
تکاثر:
تکاثر به معنای مال اندوزی و گنج سازی و فزون طلبی است. راغب اصفهانی در مفردات آورده است که تکاثر به معنای همچشمی کردن و مسابقه گذاشتن در فزونی مال و عزّت های مجازی و نازیدن به فزونی و تفاخر به زیادی مال، اولاد و جاه است. طبرسی (ره) در مجمع البیان آورده است که تکاثر به معنی فزون طلبی و مباهات کردن به زیادی مال، اولاد و فامیل است و همچنین آمده است که تکاثر به دست آوردن مال فراوان از سر حرص و آز و اتراف و غرق در ناز و نعمت شدن است. تکاثر کلید واژه ای است که در آیات یک سوره (تکاثر/۱۰۲) و بیست (حدید/۵۷) به کار رفته است. تکاثر از ریشه کثره، ثلاثی مزید و از باب تفاعل است که اساس آن را نوعی حس غلبه جویی بر دیگران و برتری طلبی و زیاده خواهی تشکیل می دهد و تکاثر طلبی غده سرطانی چرکینی است که هر اجتماعی را به انحطاط و نابودی می کشاند. قرآن کریم عوامل تکاثر طلبی را مادی گرایی، شهوت پرستی، حیوان صفتی، جهل و نادانی و روحیه حرص، طمع و آزمندی انسان ها دانسته است. *خدای سبحان در سوره حدید و در وصف دنیای ناپایدار چنین می فرماید: «اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد… » (حدید، ۲۰): بدانید که زندگی دنیا بازی و بیهودگی و تجمل گرایی و فخر کردن به یکدیگر و افزون طلبی در مال و فرزندان است… امام محمد غزالی در «احیاءعلوم الدین» (1) و محمد مهدی نراقی در «جامع السعادات» (2)پیرامون آیه ی مذکور به نکته ای ظریف اشاره کرده اند. ایشان بر این باورند که پنج ویژگی لعب، لهو، زینه، تفاخر و تکاثر تمام تمایلات و خواهش های نفسانی انسان ها را در بر می گیرند و عمر ناپایدار آدمی، بستری است مناسب برای بروز این هوس ها و تمایلات! خلاصه این اوصاف عبارت است از بازیچه دنیا بودن و سرگرم گشتن به بازی های کودکانه، بیهودگی و عدم توفیق در دستیابی به حقایق، علاقه مندی به تجملات و زیب و زیورهای دنیوی و سپس بیداری حس ویرانگر تفاخر و فخر فروشی بر دیگران، و در نهایت میل و رغبت مفرط به تکاثر و افزون طلبی در مال و افتخار به داشتن فرزندان بی شمار. ملاصدرا شیرازی در تفسیر شریف (۳) خود بر این باور است که این پنج ویژگی، نه از جهت مجاز و یا تشبیه است که به دنیا نسبت داده شده، بلکه حقیقت دنیا و پایه و اساس آن، چیزی جز این صفات نیست که به فرموده قرآن سرابی است که از تشنه رفع عطش نمی کند (نور، ۳۹) و ظلمتی است که روشنایی به خود نمی بیند و دریای مواج و عمیقی است که خواهان خود را در کام خویش فرو می برد (نور، ۴۰). هر چند «متعلق تکاثر» در سوره حدید، مال و فرزند معرفی شده، اما در سوره تکاثر نامی از آن به میان نیامده است. برخی از مفسران اظهار داشته اند که عدم ذکر متعلق تکاثر، در بیان مذمت و نکوهش این عمل رساتر و کارآمدتر است؛ چرا که ذهن آدمی به قصد یافتن متعلق تکاثر، به کاوش و بررسی خواهد پرداخت و آن را به موردی خاص محدود نخواهد کرد. (۴) از این روست که صاحب تفسیر روح البیان، متعلق تکاثر را تمام اموری معرفی می کند که به نحوی سبب غفلت آدمیان از سرچشمه هستی و دوری ایشان از ذات لایزال الهی می شود. (۵) اما در خصوص شأن نزول دو آیه نخست از سوره تکاثر، نظرات گوناگونی مطرح شده اند که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم: «الهاکم التکاثر*حتّی زرتم المقابر». افزون خواهی شما را به خود مشغول داشت تا آن قبرها را زیارت نمودید. مشهور آن است که این دو آیه در شأن دو قبیله از قبایل قریش (بنی عبد مناف و بنی سهم) نازل شد. آن زمان که قصد نمودند، برای غلبه بر خصم، نفرات خویش را بشمارند تا آشکار شود کدام یک افزون ترند. به پیشنهاد گروه شکست خورده، هر دو طایفه به قبرستان رفتند تا این بار مردگان خود را به شماره در آورند؛ چرا که گروه مغلوب معتقد بود، در جاهلیت به علت فسق و فجور و شرکت در جنگ های گوناگون، نفرات بیش تری از ایشان کشته شده اند! با این شمارش، شکست خوردگان پیشین به ظفر یافتگانی مبدّل شدند که افزونی مردگان خویش را عاملی اساسی برای مباهات و فخر فروشی خویش عنوان کرده بودند. (۶) کلام امیرمؤمنان علی علیه اسلام در «نهج البلاغه» نیز مؤید این سخن است: «افبمصارع آباء هم یفخرون ام بعدید الهلکی یتکاثرون… و لان یکونوا عبرا حق من ان یکونوا مفتخرا» (7) شوکانی نیز در فتح القدیر همین شأن نزول را نقل کرده است، اما وی بیان می دارد که این دو طایفه نه از قبایل قریش، بلکه دو فرقه از فرق یهودیان بوده اند که این گونه گوی سبقت را در میدان تاخت و تاز تکاثر طلبی از یکدیگر ربوده اند. (۸) برخی نیز اظهار داشته اند که این سوره ویژه تاجران نازل شده است که نگاهشان به اشیای پیرامون خود، نگاهی صرفاً مادی و منفعت جویانه است. (۹)
ریشه های بروز حس افزون طلبی:
علل زیادی در ایجاد این حس مؤثرند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: وجود قوه شهوانی و تمایل و گرایش به حیوان صفتی، ریشه و منشأ اصلی آشکار شدن این حس در آدمیان عنوان شده است که ارتباط ایشان را با ماورای عالم ماده قطع و توجه آن ها را به دنیا افزون می سازد. (۱۰) از دیگر عوامل بیدار شدن این حس، حرص و طمع آدمیان است، تا با آزمندی هر چه بیشتر زیر دستان را استثمار کنند و زمینه دستیابی به منافع خویش را فراهم سازند. (۱۱) جهل و نادانی نسبت به پاداش ها و کیفر های الهی و عدم ایمان به رستاخیز و نیز نا آگاهی نسبت به ضعف ها و ناتوانی های فردی، از دیگر عوامل بروز چنین حسی بر شمرده شده است. (۱۲) در رویکردی عرفانی، افزون طلبی به عنوان مانعی بزرگ در مسیر تحصیل کمالات و سعادت نفسانی مطرح شده است (۱۳). کثرت طلبان و زیاده خواهان با مال اندوزی و انباشته کردن ثروت، از حیطه عبودیت پرودگار خارج شده و عملاً بندگی مال خویش را پذیرفته اند. ایشان به واقع حمال اموال خود و بنده بی چون و چرای محمول خویشند (۱۴) و به تصریح روایات، حسابشان نزد پروردگار به مراتب دشوارتر و موشکافانه تر خواهد بود. (۱۵)
افزون طلبان از منظر روایات:
رسول اعظم (ص) در توصیف متکاثران و مترفان فرموده اند: «ما أخشی علیکم الفقر ولکنی أخشی علیکم التکاثر» (16) مفاد حدیث دلالت بر آن دارد که آن بزرگوار از فقر و مستمندی اُمت، بلکه از تکاثر و افزون طلبی ایشان نگران و در هراس بوده است. به تصریح بسیاری از روایات، جز اندکی از انسان ها، همه گرفتار تکاثر طلبی و افزون جویی و برتری یافتن بر همنوعان خویشند. (۱۷) دنیای ایشان تباه و انواع عذاب های دنیوی و اخروی بر ایشان مهیا شده است. (۱۸) رسول الله (ص)فرموده اند: (ان کان یسعی تفاخراً و تکاثراً، فهو فی سبیل شیطان) متکاثران از حیطه عبودیت خداوند خارج و عملا بندگی شیطان را پذیرفته و در شمار اعوان و انصار او داخل شده اند. (۱۹) از رحمت پرودگار دور و خشم و غضب خداوندی ایشان را احاطه کرده است. (۲۰) از آن جا که افزون طلبان در اندیشه فلج و در انتخاب راه به بیراهه تاخته اند، طعم شیرین مناجات با پروردگار خویش را نخواهند چشید (۲۱) و از درک و فهم معارف الهی محرومند و بوی بد عالم طبیعت و غرق گشتن در معاصی و منکرات سراسر وجودشان را فرا گرفته است که امیرمؤمنان پیشاپیش پیروانش را این چنین از آن برحذر داشته است: «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب»: (22) خویش را با استغفار معطر سازید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. در حدیثی معصوم علیه السلام، زیاده خواهان را در شمار احمق ترین و نابخردترین انسان ها به شمارآورده است (۲۳)؛ از این رو که علاقه مفرط و بی چون و چرا به مال و زر اندوری، عقل هایشان را فاسد و پرده های غفلت را بر چشمانشان افکنده است. با بررسی روحیات و عملکرد این فرقه، این نتیجه تلخ به دست خواهد آمد که عواطف مذهبی و پایبندی به اوامر و نواهی الهی، نزد ایشان تا پایین ترین حد ممکن تنزل یافته است. (۲۴)
افزون طلبی و ضایعات اجتماعی و اقتصادی آن:
تکاثر طلبی نه یک درد فردی، بلکه همان گونه که ابتدا نیز اشاره شد، پدیده ای شوم و اجتماعی است که در صورت عدم کنترل، همچون غده ای سرطانی در پیکره اجتماع ریشه دوانده و جوامع انسانی را گام به گام به انحطاط و نابودی می کشاند. علاّمه طباطبایی در تفسیر گرانقدر خویش به نکته ای بس شگرف اشاره کرده اند. ایشان بر این اعتقادند که ریشه بزرگ ترین جنگ های خانمانسوز که بشر تا به حال به خود دیده است، چیزی جز به دست آوردن جاه و مقام و نشستن بر اریکه قدرت و اشباع حس منفعت طلبی و برتری جویی انسان ها نبوده است. این تفکر مسموم، در سطح کلان، انسانیت را تهدید و دنیا را به ویرانه ای مبدل ساخته است. (۲۵) یکی دیگر از آثار ویرانگر بروز حس تکاثر طلبی، ایجاد اختلافات شدید طبقاتی میان اقشار مختلف جامعه است (۲۶) که تعادل و موازنه ثروت را در جامعه بر هم می زند و نظامی را که فطرت الهی به آن فرا می خواند، مختل می سازد (۲۷) و به دنبال آن عده ای اندک را مسلط بر ثروت های جامعه و گروهی بسیار را بی نصیب از آن می کند. از این روست که خداوند مردم را به گردش ثروت در میان خود تشویق می کند تا از تجمع آن در دست عده ای قلیل جلو گیری شود. (حشر، ۷) توجه به حال مستمندان، رواج سنت حسنه انفاق و پایبندی به احکامی چون خمس و زکات و حرمت ربا، از جمله عواملی هستند که می توانند از بروز این حس نامبارک در انسان جلوگیری کنند. قرآن کریم در آیاتی چند، ثروتمندان و مترفانی را که فقط به فکر زر اندوزی هستند و حقوق دیگران را در نظر نمی گیرند، نکوهش و تهدید و رفتار ظلمانه آنان را گوشزد می کند. این نکوهش ها و تهدیدها در آیات زیادی از قرآن کریم همچون آل عمران، ۱۹۷، ۱۹۶، ۱۸۱، ۱۸۰؛ نساء، ۳۹ -۳۷؛ اسراء، ۱۶ ، ۲۶و ۲۷؛ زخرف، ۲۵ -۲۳؛ حدید، ۲۳، ۱۰ و۲۴؛ فجر، ۲۰-۱۷؛ بلد، ۱۶-۱۴؛ ماعون، ۳-۱ مطرح شده است.
زندگی تکاثری و رذایل اخلاقی:
زندگی تکاثری بر روی خلق، روحیات و اندیشه های انسان اثر گذاشته و موجب می گردد انسان از حالت انسانی خارج و به رذائل شیطانی و حیوانی گرفتار آید. امام علی بن الحسین(علیه السلام) فرموده اند: شیطان با وسوسه مداوم، جمع کردن مال را در جان انسان می دمد. (۲۸) در ثروت اندوزی دنیا آرامش و آسایش وجود ندارد لیکن شیطان در آدمی چنین وسوسه می کند که جمع مال باعث راحتی و آسایش است و او را به رنج فزون طلبی و پاسخگوئی به حساب و کتاب در دنیا و آخرت مبتلا می سازد. شیطان انسان را از انفاقات، صدقات، خیرات، امور وقفی و پرداخت خمس و زکات ظاهری و باطنی منع نموده و انسان را به جمع کردن، گنج ساختن، ذخیره نمودن، احتکار و محروم نمودن دیگران دعوت می نماید. تثبیت چنین روحیه ای در انسان سبب پیدایش رذائل اخلاقی همچون بُخل، حرص و ولع، قطع رحم، غصب حقوق ضعفا و محرومان، سرقت اموال فقیران، طغیان و سرکشی، تکبر و غرور و برتری طلبی، کم فروشی، گران فروشی، انحصار طلبی، احتکار، خودپسندی، شهرت طلبی، شهوت پرستی و شادخواری مترفانه می گردد. در روایات وارده از حضرات معصومین (علیهم السلام) آثار اخلاقی و روائی دیگری را نیز برای بیماری تکاثر بر شمرده اند که از آن جمله فروریختن شخصیت انسان، تباه شدن عقل، سنگ دلی و کور دلی، پوشیده ماندن عیوب و فساد عمومی متکاثران در سطح جامعه انسانی است.
پی نوشت ها :
۱٫ غزالی، محمد، احیاءعلوم الدین، ج۳، ص۱۹۰٫ ۲٫ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج ۲، ص۲۴٫ ۳٫ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم، انتشارات بیدار، ج۶، ص ۲۳۶٫ ۴٫ فخر رازی، التفسیر الکبیر، چاپ سوم، ج۳۲، ص ۷۷٫ ۵٫ حقی بروسوی ، اسماعیل، تفسیر روح البیان، دارالفکر، ج ۱۰، ص ۵۰۲٫ ۶٫ بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق احمد فارق، ص۱۱۱، عالم الکتب و اسباب النزول، علی بن احمد واحدی دارالحدیث، قاهره . ص ۴۰۰٫ کشف الاسرار، رشیدالدین میبدی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۱، ج۱۰، ص ۵۹۷٫ ۷٫ صبحی صالح، تحقیق، نهج البلاغه، دارالاسره وابسته به سازمان اوقاف کلام۲۲۱، ص ۴۵۸٫ ۸٫ شوکانی، محمد بن علی بن محمد، فتح القدیر، دارالمعرفه، بیروت، لبنان، ج ۵، ص ۴۸۸٫ ۹٫ انصاری قرطبی، ابو عبدالله محمد، الجامع لاحکام القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج ۲۰، ص ۱۱۵٫ ۱۰٫ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، قم، انتشارات بیدرا، ج ۶، ص ۲۳۷٫ ۱۱٫ مراغی، احمد مصطفی، تفسیر مراغی، ج ۲۸، ص ۲۲۹٫ ۱۲٫ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۲۸۱٫ ۱۳٫ خوئی، میرزا حبیب الله، منهاج البراعه، مکتبه الاسلامیه، تهران، ج۱۴، ص ۲۱۳٫ ۱۴٫ احمد طه علی، محمد، امال فی ضوء القرآن، ص ۲۹۳٫ ۱۵٫ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج ۷۲، ص ۶۷٫ ۱۶٫ المتقی الهندی، علاءالدین علی، کنز العمال، مؤسسه الرساله، ج ۳، ص ۱۹۶٫ ۱۷٫ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ج ۷۵، ص ۱۵۲٫ ۱۸٫ ابن الجوزی، سید محمد، بدائع التفسیر، سیری، ج۵، ص ۳۰۹٫ ۱۹٫ صنعائی، ابوبکر عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ج ۵، ص ۲۷۲٫ ۲۰٫ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۱۹۰٫ ۲۱٫ موسوی خمینی، روح الله، سرالصلاه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص ۱۳۲٫ ۲۲٫ جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ج ۱۱، ص ۲۰۲٫ ۲۳٫ امالی، ابو عبدالله محمد بن نعمان، ص۱۸۴، تحقیق علی اکبر غفاری و حسین استاد ولی، جامعه مدرسین. ۲۴٫ مدنی شیرازی، سید علی خان حسینی، ریاض السالکین، مؤسسه النشر الاسلامی، قم. ۲۵٫ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، مؤسسه الاعلمی المطبوعات، بیروت، لبنان، ج۲، ص۴۱۳٫ ۲۶٫ قانع عزآبادی، احمد علی، علل انحطاط تمدن ها، ص۳۵۳٫ ۲۷٫ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ج ۲، ص۴۱۳٫ ۲۸٫ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج ۷۳، ص ۹۲و۹۳٫
منبع: نشریه فصلنامه قرآنی کوثر شماره ۳۱