مجمع جهانی شیعه شناسی

قاعده شناخت صحابه پیامبر با محوریت احادیث پیامبر(۲)

حب و بعض علی(ع)، ملاک شناخت صحابی پیامبر(ص) بنا بر دلایل تاریخی معتبر که از منابع و مدارک مهم و معتبر اهل سنت جمع آوری شده است و در صفحات آینده خواهد آمد – در میان اصحاب رسول خدا(ص)، منافقانی وجود داشتند که به جز خداوند، کس دیگر آنها را نمی شناخته است و خداوند متعال، پیامبر خویش را مطلق گردانید و پیامبر ملاک هایی را برای تشخیص امت نسبت به این امر مهم مشخص فرموده اند و طبق آیات قرآن، ازجمله: (اطیعوا الله و اطیعوالرسول واولی الامر منکم)(۱)، اطاعت از رسول، امری واجب و دستور الهی است و خداوند در آیه ای دیگر دلیل این امر را مطرح می فرماید: (و ما ینطق عن الهوی* ان هو الا وحی یوحی)؛(۲) زیرا رسول خدا از روی هوا و هوس حرفی نمی زند و همگی وحی الهی است. پس باید دید پیامبر چه فرموده و چه ملاک تشخیص و قاعده تمییزی را برای همه افراد، نه تنها صحابه، قرارداده است؛ مانند خط کشی که خط راست را با آن بتوان تشخیص داد و از هرگونه اعوجاج و کژی به دور ماند. احادیث معتبر و متعددی از پیامبر اکرم(ص) نقل گردیده است که پیامبر حب و بغض علی، اطاعت کردن و سرپیچی از فرمان علی محبت و عداوت علی(ع) را ملاک شناسایی افراد، حتی مومن از منافق، قرارداده است که ما پاره ای از این احادیث را – که بیش تر مهم ترین منابع اهل سنت گردآوری کرده ایم، در زیر می آوریم: ۱. حدیث مشهوری است که از پیامبر اکرم و صحابه نقل شده است که حب و بغض علی(ع) ملاک ایمان و نفاق و تشخیص مومن از منافق معرفی گردیده است، پیامبر اکرم فرمودند: یاعلی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق. و یا لایجبک منافق بو لایبغضک مومن. این حدیث در معتبرترین و مشهورترین کتب اهل سنت موجود است که به دلیل اهمیت آن مصادر شیعی وسنی این حدیث را ذکر می کنیم. (۳) از حضرت علی(ع) نیز این حدیث نقل شده است.(۴) ابن ابی الحدید درباره این حدیث پیامبر می گوید: این سخن حقی است که ایمان و دشمن داشتن علی(ع) با جنگ جمع نمی شود؛ زیرا دشمن داشتن علی، گناه کبیره است. منافق هم کسی است که تظاهر به اسلام می کند و در باطن کافر است و کافر نمی تواند به اعتقاد خود علی را دوست بدارد؛ زیرا مقصود از این خبر، محبت دینی است و کسی که معتقد به اسلام نباشد، نمی تواند هیچ کس از اهل اسلام را به سبب مسلمانی دوست بدارد تا چه رسد در مورد علی(ع) آن هم با توجه به جهاد او در راه دین. لذا این سخنی حق است و در کتاب های صحاح هم آمده است.(۵) همچنین اصحاب پیامبر نیز به این مساله اذعان داشته اند: ازجمله ابوذر غفاری می گوید: ماکنا نعرف المنافقین الا بتکذبیهم الله و رسوله و التخلف عن الصلوت والبغض لعلی بن ابی طالب؛(۶) ما منافقان را جز از راه تکذیبشان به خدا و پیامبر و روی گرداندنشان از نماز و دشمنیشان با علی نمی شناختیم. جناب ابوذر، در این بیان شریف، چندین ملاک را برای شناسایی منافقین ذکر کرده اند؛ ازجمله بغض و عداوت نسبت به حضرت علی(ع). این مساله مهم از زبان برخی دیگر از بزرگان صحابه پیامبر، مانند ابوسعید خدری،(۷) عبدالله بن عباس،(۸) جابربن عبدالله انصاری،(۹) انس بن مالک،(۱۰) و ام سلمه ،(۱۱) نیز بیان شده است. ۲. روایاتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که حضرت، حق را با علی و علی را با حق معرفی کرده و فرموده است که بین این دو جدایی نیست تا این با هم سر حوض بر پیامبر وارد شوند؛ مثلاً: احمدبن موسی بن مردویه درکتاب المناقب از چند طریق از جمله به سند خود از محمد بن ابی بکر روایت کرده که گفت: عایشه برای من روایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: الحق مع علی و علی مع الحق لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛(۱۲) حق با علی است وعلی هم پیوسته با حق است و این دو از هم جدا نمی شوند تا نزد من بر حوض وارد شوند. همان طور که دیدیم، حق و باطل در کلام پیامبر معرفی شده اند و حتی این حدیث را عایشه نیز نقل کرده است. آیا باز هم می توان گفت آن کسی که مقابل حضرت علی(ع) بوده و نسبت به حضرت دشمنی و کینه ورزی نشان داده، اهل حق و دارای عدالت است و هرچند صحابی پیامبر(ص) باشد؟ ۳. در احادیث متعددی، با مضامین نزدیک به هم، پیامبر در حق دوستان علی دعای خیر و درحق دشمنان علی(ع) نفرین نموده است و بی شک، دعای پیامبر مستجاب است؛ از جمله در غدیر خم فرمود: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛ (۱۳) خدا دوست بدار هرکسی علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکسی او را دشمن بدارد! ۴. پیامبر گرامی اسلام در احادیث متعددی، با مضامین نزدیک به هم، محبت و ولایت علی(ع) را محبت و ولایت خودش و دشمنی با علی را عداوت و دشمنی با خودش معرفی کرده است: ازجمله: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ (۱۴) هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست. حتی اگر ما، مولا را دراین حدیث به معنای سرپرستی و رهبری نگیریم و به همان معنای مورد نظر برخی اهل سنت، یعنی «محبت» بسنده کنیم، همان نتیجه مذکور را خواهیم گرفت. خداوند متعال می فرماید: «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا»؛(۱۵) بی گمان، کسانی که خدا و پیامبر او را آزار می رسانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و برایشان عذابی خفت آور آماده ساخته است. در روایات مختلفی هم نقل شده که آزار و اذیت به علی(ع)، آزار و اذیت به پیامبر(ص) است و طبق این آیه شریفه این افراد ملعون خدا در دنیا وآخرت و اهل عذاب خفت آور هستند؛ ازجمله روایتی است که از عمربن خطاب، که پیامبر فرمود: من احبک یا علی! کان مع النبیین فی درجتهم یوم القیامه و من مات یبغضک فلا یبالی مات یهودیا او نصرانیا.(۱۶) در این حدیث شریف – که خلیفه دوم از پیامبر نقل کرده است – دوست داشتن علی(ع)، سبب هم درجه شدن با انبیا در روز قیامت ذکر شده است و در مقابل، کسی که حضرت را دشمن بدارد و بمیرد؛ حتی اگر در دنیا مسلمان بوده، ولی در مرگش، یهودی یا نصرانی از دنیا می رود؛ یعنی ملاک ایمان و مرگ مسلمانی، دوستی علی(ع) است و حتی اگر دیگر آداب مسلمانی رعایت شود، ولی علی را دشمن بدارد، مرگ مسلمان نخواهد داشت و برمذهبی غیر از اسلام از دنیا می رود. ۴.در احادیث متعدد دیگر، پیامبر اکرم، اطاعت از علی را اطاعت از خودش و عصیان از علی را عصیان در مقابل خودش معرفی کرده است: یا علی! انت وصی و امام امتی. من اطاعک اطاعنی و من عصاک عصانی؛(۱۷) ای علی، تو وصی من و امام امت من هستی کسی. که تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و کسی که تو را عصیان کند مرا عصیان کرده است. عمران بن حصین نقل می کند: پیامبر، لشکری را فرستاد و علی(ع) فرمانده آنها بود. برخی صحابه از رفتار علی(ع) در تقسیم غنایم دلگیر شدند و به هم گفتند که وقتی پیامبر را ملاقات کردیم، به او از اعمال و رفتار علی خبر می دهیم. وقتی از سفر برگشتند به پیش پیامبر رفتند. یکی از آن اصحاب شاکی برخاست و گفت: یا رسول الله، آیا نمی نگری به علی بن ابی طالب که چنین و چنان کرد؟ حضرت از او روی برگرداند. نفر دوم و سوم و چهارم هرکدام بلند شدند و همان شکایت را تکرار کردند. باز پیامبر از هرکدام روی برگرداند و در آخر، درحالی که غضب از چهره اش فهمیده می شد روی به آنها کرد و گفت: از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ از علی چه می خواهید؟ همانا علی از من است و من از علی و او ولی هر مومنی بعد از من است.(۱۸) ۴. در دسته ای دیگر از احادیث پیامبر علی را مصداق کامل ایمان معرفی کرد، ازجمله جمهور راویان روایت کردند که زمانی که علی(ع) به مبارزه با عمروبن عبدودالعامری، در غزوه خندق رفت و مسلمانان از جنگ با او ناتوان بودند پیامبر فرمود: برز ایمان کله الی الشرک کله.(۱۹) حتی پیامبر، ایشان را امیر نیکوکاران و قاتل فاجران معرفی فرمودند و وعده نصرت به یاری کنندگان و وعده خذلان به خذلان کنندگان علی(ع) دادند. نقل است که حضرت روز حدیبیه، در حالی که دست علی را گرفته بود، فرمود: هذا امیر البرره و قاتل الفجره منصور من نصره و مخذول من خذله؛(۲۰) این امیر نیکوکاران است و قاتل فاجران است. یاری شده است کسی که علی را یاری کند و مخذول است کسی که علی را مورد خذلان قرار دهد. حتی پیامبر، پیش بینی جنگ های امیرالمومنین و هدف از این جنگها را نمودند و جنگ امیرالمومنین را برای اقامه حق و برپایی قرآن معرفی کردند. آیا باز هم می توان کسانی را که مقابل علی با حضرت جنگیدند و ولو صحابه باشند، پیرو قران و عادل دانست؟ ازجمله این احادیث، روایتی است که از ابو سعید خدری نقل شده که می گوید: ما نشسته بودیم و منتظر تشریف فرمایی پیامبر(ص) ،حضرت وارد شد، درحالی که بند کفشش پاره شده بود .آن را به علی داد و سپس فرمود: همانا از شما کسی است که برتاویل قرآن می جنگد؛ همان طور که من بر تنزیل آن می جنگیدم. ابوبکر پرسید: یا رسول الله(ص) آیا من آن فرد هستم؟ فرمودند: نه. عمر هم پرسید: یا رسول الله، آن فرد من هستم؟ پیامبر فرمود: نه. او آن کسی است که کفش نزد اوست.(۲۱) در صحاح سته است که پیامبر به عمار فرمود: در امت من اختلاف رخ داد و شمشیرها بین آنها. بعضی، برخی دیگر را می کشند. ای عمار تو را گروه ستمکار می کشند؛ درحالی که تو با حقی و حق با توست. سپس فرمود: ان علیا ان یدنیک من ردی و لن یخرجک من هدی یا عمار! من تقلد سیفا اعان به علیا علی عدوه قلده اله یوم القیامه و شاحین من نور و من تقلد سیفا اعان به عدوه قلده الله و شا حین من نار فاذا رایت ذلک فعلیک بهذا الذی عن یمینی – یعنی علیا، و ان سلک الناس کلهم و ادیا و سلک علی وادیا فاسلک وادیا سلکه علی و ضل الناس طرا – یا عماران علیا لایزال علی هدی و یا عمار ان طاعه علی من طاعتی و طاعتی من طاعه الله تعالی.(۲۲) همان طور که ملاحظه نمودید، پیامبر اکرم(ص) در این حدیث شریف، توصیه هایی بس مهم و نکاتی قابل توجه را به عمار متذکر می شوند؛ ازجمله: ۱. وقوع اختلاف و درگیری و جنگ با شمشیر در امت بعد از وفات پیامبر، که حتی منجر به کشته شدن برخی به دست برخی دگر می شود. ۲. کشته شدن عمار به دست گروه ستمکاران درحالی که عمار و حق با یکدیگرند و همه می دانند و در مدارک و اسناد تاریخی سنی و شیعه هم ثبت است که عمار به دست معاویه و سپاهانش درجنگ صفین کشته شد؛ درحالی که تا آخرین لحظه زندگی، از علی و مکتب و مرام علی دست نکشید و در همه حال مدافع حریم امامت و ولایت حضرت بود و توجه به مطالب بعدی حدیث مشخص می شود که مراد از حق، بدون ذره ای شک و تردید، وجود مقدس امیرالمومنین علی(ع) است. ۳. همراه با علی بودن، یعنی همواره در هدایت به سربردن و جدای از علی، یعنی همواره در ضلالت و گمراهی به سربردن. ۴. مدح کسانی که علی را یاری کنند و مقام آنها تا روز قیامت و مذمت کسانی که با علی دشمنی ورزند و شقاوت آنها تا روز قیامت. ۵. حتی اگر همه مردم به راهی رفتند و علی به یک راه دیگر، همان راه علی را بپیماید و مردم را رها کند؛ یعنی علی در مقابل همه. علی یک طرف و دیگران یک طرف حتی اگر علی هم تنها بماند، باز هم حق با اوست نه دیگران. ۶. تاکید مکرر براین که علی هرگز از هدایت جدایی نمی پذیرد. ۷. توصیه به این که اطاعت از علی اطاعت از پیامبر و درنهایت، اطاعت از خدای متعال است. ۸. در برخی روایات پیامبر اکرم، مطلبی را نسبت به حضرت علی(ع) فرمودند و مقامی را برای ایشان قایل شدند که برای هیچ کس قایل نشدند و آن را در دنیا و آخرت پابرجا دانستند یعنی مقام اخوت. این مواخت بین پیامبر و علی(ع) در دنیا و آخرت نشان از یک سویی، یک راهی، و یک هدفی آن دو بزرگوار می کند بدون ذره ای اختلاف و تفاوت. پس پیروان علی(ع) دوستان علی، حمایت کنندگان علی همان پیروان، دوستان و حامیان پیامبرند.ازجمله روایت از ابن عمر است که پیامبر(ص) بین اصحابش پیمان اخوت بست. علی(ع) گفت: ای رسول الله، بین اصحاب پیمان اخوت بستی و بین من و کسی پیمان اخوت نبستی. حضرت پیامبر فرمودند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.(۲۳) ۹. در برخی روایات، پیامبر حضرت علی(ع) را به صراحت فاروق امت و جداکننده حق از باطل تا روز قیامت معرفی کردند؛ ازجمله: از ابوذر و سلمان است که گفتند: پیامبر(ص) دست علی(ع) را بالا برد و چنین فرمود: ان هذا اول من آمن ربی و هذا اول من یصافحنی یوم القیامه و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامه یفرق بین الحق و الباطل و هذا یعسوب المومنین.(۲۴) ۱۰. در دسته ای دیگر از روایات، پیامبر، ایشان را به عنوان حل کننده اختلافات امت بعد از خودش معرفی کرده و همگان را به تمسک به علی(ع) سفارش کرده است از جمله خطاب به علی(ع) فرمود: انت تبین لهم ما اختلفوا فیه بعدی؛(۲۵) تو برای آنها تبیین می کنی آنچه را که بعد از من در آن اختلاف دارند. و خطاب به امت فرمودند: ستکون بعدی فتنه اذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب؛(۲۶) بعد از من فتنه خواهد بود. پس در آن هنگام، ملازم با علی بن ابی طالب باشید. البته پیامبر پیش بینی کرده بودند که برخی در هنگام اختلاف امت بعد از خودش ملازم علی نیستند و او را تکذیب می کنند و آنها را جزء هلاک شدگان معرفی فرمودند: یهتک فیک رجلان: محب مفرط و کذاک مفتر، تفرق فیک امتی کما افترقت بنی اسرائیل فی عیسی(ع).(۲۷) پیامبر، در این حدیث شریف دو گروه را از هلاک شدگان معرفی کردند: یکی کسانی که در دوستی علی افراط ورزند، مانند غالیان و دیگر کسانی که حضرت را تکذیب کنند. و حتی پیامبر احوال روز قیامت محبین و تصدیق کنندگان و دشمنان و تکذیب کنندگان حضرت را برشمرده و حتی فرموده که مرگ دوستانت همراه با آرامش و امنیت است و مرگ دشمنان علی(ع) مرگ جاهلیت و بر دینی غیر اسلام است؛ هرچند درحیات دنیا ظاهرا مسلمان بوده اند: …فمن احبک فی حیاه منی فقد قضی نحبه و من احبک فی حیاه منک بعدی ختم الله له بالامن و الایمان، و من احبک بعدی و لم یرک ختم الله له بالا من و الایمان و امنه یوم الفزع، و من مات و هو یبغضک یا علی! مات میته جاهلیه.(۲۸) ۱۱. در دسته ای دیگر از روایات پیامبر خطاب به برخی اصحابش ازجنگ عده ای به ناحق با علی(ع) خبر می دهد و همگان را به یاری حضرت توصیه می کند؛ ازجمله: یا ابا رافع! سیکون بعدی قوم یقاتلون علیا حق علی الله تعالی جهادهم، فمن لم یستطع جهاد هم بیده فبلسانه، فمن لم یستطع بلسانه فبقلبه لیس وراء ذلک شیء.(۲۹) و حتی پیامبر، همراهی خودش را با علی(ع) به گروه مسلمانان توصیه فرموده و گوشزد نمودند تا حجت برآنان و همه تمام شود؛ ازجمله نقل از ابوبکر است که پیامبر را دیدم که در خیمه ای نشسته بود و در خیمه علی و فاطمه و حسن و حسین بودند. رسول خدا(ص) فرمود: یا معشر المسلمین! انی سلم لمن سالم اهل هذه الخیمه و حرب لمن حاربهم وولی لمن والاهم و عدو لمن عاداهم لایحبهم الا سعید الجد، طیب المولد و لایبغضهم الا شقی الجدردی الولاده.(۳۰) پیامبر، در این حدیث شریف، صلح و جنگ خویش را در گرو صلح و جنگ اهل بیت ازجمله علی(ع) معرفی می کند و خطابش به همه مسلمین است و هیچ کس را دراین خطاب عام، استثنا نکرده است و حتی دوست داشتن آنها را دلیل برسعادت و پاکی جسم و روح و دشمن داشتن آنها را دلیل بر شقاوت و ناپاکی جسم و روح معرفی می کند. ۱۲. در برخی روایات پیامبر(ص) علی(ع) را حجت بر امتش تا روز قیامت معرفی می کند و کسی را از این امت استثنا نکرده است و این حجت را تا روز قیامت برقرار دانسته است ازجمله انس بن مالک گوید: نزد پیامبر(ص) بودم، علی را مقابلش دیدم؛ پس فرمود:« انا و هذا حجه علی امتی یوم القیامه؛(۳۱) من و این علی(ع)، حجت بر امتم هستیم تا روز قیامت.» و حتی پیامبر شک و تردید در علی(ع) را فقط از آن کافران می داند. عطا گوید از عایشه درباره علی(ع) سوال کردم عایشه گفت: «او بهترین انسان هاست که در او شک نمی کند، مگر کافر.»(32) و همچنین پیامبر فرمود: علی خیر البشر فکن امتری فقد کفر.(۳۳) و در پاره ای روایات، این مقام حضرت را بهتر شرح می دهد که چرا علی(ع) خط ممیز کفر و ایمان است. بنابر فرمایشات پیامبر(ص) او رایت هدایت و مناره ایمان و امام اولیاست و در قیامت با پیامبر است و بر سر حوض حضور دارد و صاحب لوای پیامبر و همراه او بر کلیدهای خزاین بهشت پروردگار حضور دارد.(۳۴) کتابنامه – الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابن عمر قرطبی، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۵ق. – اسدالغابه فی معرف الصحابه، عزالدین علی بن اثیر، بیروت: دار احیاء التراث العربی. – الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، بیروت: دارالکتب العلمیه. – البدایه والنهایه، ابن کثیر دمشقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق. – تاج العروس من جواهر القاموس، مرتضی زبیدی، تحقیق: علی شهیری، بیروت: درالفکر، ۱۴۱۴ق. – تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۷ق. – تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات اساطیر، پنجم، ۱۳۷۵ش. – تدریب الراوی فی شرح تقریب النواری، جلال الدین عبدالرحمن بن ابوبکر سیوطی، تحقیق: عبدالوهاب عبدالطیف، بیروت: دارالکتب العلمیه، سوم، ۱۴۰۹. – ترتیب کتاب العین، خلیل احمد فراهیدی، تحقیق: دکترمهدی فخرومی، دکتر ابراهیم سامری، قم: انتشارات سوره، اول، ۱۴۱۴ق. – جامع الاصول من احادیث الرسول، عزالدین علی بن اثیر، تحقیق: محمد حامی الفقی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چهارم، ۱۴۰۴ق. – جمل من انساب الاشراف، بلاذری، تحقیق: دکتر سهیل زکات، دکتر ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۷ق. – خصائص امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع)، ابی عبدالرحمن نسائی، ترجمه: سید نصرالله آیتی مقدم، دارالثقلین، اول، ۱۴۲۰ق. – دلائل الصدق، محمدحسن مظفر، ترجمه: محمد سپری، انتشارات امیرکبیر، دوم، ۱۳۷۴ش. – سنن ابن ماجه، ابن ماجه، بیروت: درالکتب العلمیه. – سنن، ابوعیسی ترمذی، تحقیق: احمد محمدشاکر، بیروت: درالکتب العلمیه. – سنن، ابی عبدالرحمن نسائی، بیروت: درالکتب العلمیه. – صحابه از دیدگاه نهج البلاغه، داوود الهامی، قم: موسسه انتشارات هجرت، اول، ۱۳۷۴ش. – صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج قشیری النیشابوری، بیروت: دار احیاء التراث العربی. – صحیفه سجادیه، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، انتشارات سروش، اول، ۱۳۷۲ش. – علم الحدیث و درایه الحدیث، کاظم مدیرشانه چی، دفتر انتشارات اسلامی، سیزدهم، ۱۳۷۷ش. – الغدیر، عبدالحسین امینی نجفی، ترجمه:محمدتقی واحدی، مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، ششم، ۱۳۷۶ش. – الفصل فی الملل و الاهواد و النحل، ابن حزم، تحقیق: دکتر محمدابراهیم نصر، عبدالرحمان عیهره، بیروت: دارالجبل. – الکشاف الموضوعی لاحادیث صحیح البخاری، محی الدین عطیه، ریاض: الدار العالمیه الکتاب الاسلامی، دوم، ۱۴۱۳ق. – الکفایه فی علم الروایه، خطیب بغدادی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق. – لسان العرب، ابن منظور، بیروت، داراحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۰۸ق. – لغت نامه، علی اکبر دهخدا، تهران، ۱۳۳۰ش. – مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین علی بن اکبر هیثمی، تحقیق: عبدالله محمدالدرویش، بیروت: دارالفکر. – مسند ابن حنبل، احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر. – المصباح المنبر، احمدبن محمد فیومی، قم: دارالهجره، دوم، ۱۴۱۴ق. – معجم مقاییس اللغه، ابن فارس، تحقیق: عبدالسلام محمدهارون، تهران: دارالکتب العلمیه. – معرفه علوم الحدیث، حاکم نیشابوری،بیروت: دارالکتب العلمیه، دوم، ۱۳۹۷ق. – مقام الامام امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) عندالخفاء و اولادهم والصحابه الکرام، نجف: مطبعه الاداب، چهارم. – نظریه عداله الصحابه و المرجعیه السیاسیه فی الاسلام احمدحسین یعقوب. – النهایه فی غریب الحدیث والاثر، عزالدین علی بن اثیر،قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چهارم، ۱۳۶۷ش. – ویژگی ها و دیدگاه های دو مکتب در اسلام، سید مرتضی عسکری، ترجمه: عطاء محمد سردارنیا، اول ۱۳۷۳ش. پی نوشت ها: ۱. سوره نساء، آیه ۵۹. ۲. سوره نجم، آیه ۳ و ۴. ۳. مصادر سنی حدیث: مسند ابن حنبل، ج۱، ص۹۵ و ۱۲۸؛ سنسن الترمذی، ج۵، ص۳۰۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۳۳؛ فتح الباری، ج۱، ص ۶۰ و ج۷، ص۵۷؛ تحفه الاحوزی، ج۱، ص۲۷۴؛ مسند حمیدی، ج۱، ص ۳۱؛ السنن الکبری، ج۵، ص ۱۳۷ و ج۶، ص۵۳۴؛ خصائص امیرالمونین، ص۱۰۵ مسند ابی بعلی، ج۱، ص۲۵۱؛ المجمع الاوسط، ج۲، ص۳۳۷و ج۵، ص۸۷معرفه علوم الحدیث، ص۱۸۰؛ الفوائد المنتقاه، ص۳۸. شرح نهج البلاغه (ابن الی الحدید)، ج ۴، ص۶۳و ج۱۳، ص۲۵۱و ج۱۸،ص۱۷۳وج۱۸، ص۲۷۵وج۲،ص۲۲۱؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۵۹۸و۶۲۲و ج۱۳، ص۱۷۸؛کشف الخطاء، ج۲،ص۳۸۲؛ فتح الملک العلی،ص۱۱۳؛ ارغام المتبدع الغبی، ص۲۲و۵۹؛ قاموس شتائم، ص۱۹۹؛ دفع شبه التشبیه لابن الجوزی، ص۲۴۱؛ اضواء علی السنه المحمدیه، ص۲۱۷؛ رفع المناره، ص۱۵۲و۱۵۴؛ شواهد التنزیل، ج۱،ص۴۷۷، البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۹۱، واقعه صفین، ص۳۳۴؛ بشاره المصطفی، ص۳۵، ۱۱۱، ۱۲۷، ۱۵۳، ۱۷۲، ۲۰۲، ۲۳۵، ۲۴۱، ۴۲۰؛ الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۴۸؛ اعلام باعلام الهری، ج۱، ص۳۱۸و۳۸۶؛ المناقب (خوارزمی)، ص۳۲۶؛ کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۷؛ الایمان، ص۴۵۳، ۴۵۵، ۴۵۶، ۶۱۶؛ العدد القویه، ص۲۴۸؛ کشف الیقین، ص۴۸۲، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی(ع)، ج۱، ص۲۰۹و ۲۴۳و ج۲، ص۵۲و ص ۶۳و ۲۴۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۲۹۵و ۴۴۵؛ تأویل الآیات، ج۱، ص۴۰۲؛ یناییع الموده لذوی القربی، ج۱، ص۵۴و ۱۵۶و ۳۷۳و ج۲، ص۲۶۰؛ النصائح الکافیه، ص۹۴؛ لمحات صافی، ص ۱۳۵و ۱۹۵و ۳۰۱؛ مجموعه الرسائل الفریقین، ص۴۸؛ موده اهل البیت(ع)، ص ۶۶؛ حقوق آل البیت(ع)، ص۵۸؛ تنبیه الغافلین، ص۲۲؛ نظرات فی الکتب الخالده، ص۱۲۳. مصادر شیعی حدیث: علل الشرایع، ج۱، ص ۱۴۵؛ (صدوق)، ص۵۵۸و ۵۷۷؛ مالی (صدوق)، ص۱۹۷؛ معانی الاخبار، ص۶۰؛ وسائل الشیعه، ج۲،ص۳۱۹و ج۲، ص۵۶۹؛ مستدرک الوسائل،ج۱،ص۹۱؛ الغارات، ص۵۲۰و ص۹۴۶؛ مناقب امیرالمومنین(کوفی)، ص۴۷۹، ۴۸۱، ۴۸۲، ۵۳۰؛ المسترشد، ص ۳۵۸و ص۴۵۷؛ شرح الاخبار، ج۱، ص۱۵۲، ۴۳۶، ۴۴۴و ج۲، ص ۳۵۱؛ الارشاد، ج۱، ص۴۷۰؛ الامالی(شیخ مفید)،ص ۳۰۸؛ کنزالفوائد، ص۲۲۵-۲۶۵؛ الامالی طوسی، ص۷۸، ۲۰۶، ۲۵۸؛ الثاقب فی المناقب، ص۱۲۳؛ الرابعون حدیثاً ابن بابویه، ص۴۳، ۸۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۴۷و ج۲، ص۵۰؛ عوامل الآلی، ج۲، ص۱۰۲و ج۴، ص۸۵؛ المختصر، ص۴۳؛ کتاب الربعین، ص۴۶۰و ۴۶۹، ۵۹۵؛ الفضول المهمه فی اصول الائمه، ج۳، ص۲۹۱؛ حلیه الابرار، ج۲، ص۱۸۹و ۱۹۱؛ مدینه المعاجز، ج۲، ص۴۷۱؛ بحارالانوار، ج۲۷، ص۸۲، ۲۳۰و ج۲۸، ص۵۱و ج ۲۶،ص۶۴۴و ج۳۰، ص۶۵۴و ج۳۱، ص۳۲۲-۴۴۱و ج۳۵، ص۴۶و ۳۸، ص۱۸۹و ج۳۹، ص۲۵۱، ۲۵۲، ۲۵۵، ۲۵۶، ۲۶۲، ۲۶۶، ۲۸۰، ۲۸۳، ۲۸۴، ۲۸۷، ۲۹۳، ۲۹۷، ۳۰۱، ۳۰۳و ج۴۱، ص۱۴-۱۳و ج۴۲، ص۱۰۲و ج۴۴، ص۱۴۹و ج۷۸، ص۱۰۴و ج۱۰۸، ص۳۸۴، ص۳۸۴؛ مناقب اهل البیت(ع)، ص۱۶۴؛ خلاصه عبقاب الانوار، ج ۷، ص ۱۷۹؛ النص و الاجتهاد، ص ۴۸۱؛ المراجعات، ص۱۱۷و ص۳۸۳؛ سبیل النجاه فی تتمه المراجعات، ص۷۹و ص ۲۷۲؛ السقیفه، ص۶۳؛ الغدیر، ج۳، ص۱۸۴-۱۸۶-۲۹۹و ج۱۰، ص۲۷۸؛ مستدرک سفینه الجار، ج۷، ص ۲۵۵؛ الامام علی(ع)، ص ۱۰۸و ۱۵۶و ۵۱۷و ۷۲۷؛ افحام الاعداد و الخصوم، ص۳۰؛ دراسات فی الحدیث و المحدثین، ص ۲۹۶؛ معالم المدرستین، ج۲، ص۳۶۴؛ مکاتب الرسول، ج۱، ص۵۶۶؛ مواقف الشیعه، ج۱، ص۵۵؛ میزان الحکمه، ج۱، ص۱۳۶؛ خصائص الواحی المبین، ص۱۴۶؛ تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۹۵و ج۵، ص۶۰۰؛ تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۷. ۴. صحیح مسلم، ج۱، ص ۱۶؛ صحیح الترمذی، ج۱۲، ص ۱۷۷؛ سنن النسائی، ج۲، ص۲۷۱؛ خصائص النسائی، ص۳۸، مسند ابن حنبل ، ج۱، ص۸۴ و ۹۵ و ۱۲۸؛ تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۵۵و ج۸، ص ۴۱۷ و ج۱۶، ص۴۲۶؛ تاریخ ابن کثیر، ج۷، ص۳۵۴؛ اسدالغابه، ج۴، ص۲۹؛ الاستیعاب، ج۲، ص ۴۶۱؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص۱۰۵. ۵. شرح ابن ابی الحدید، ج۷، ص۲۰۱. ۶. مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۹؛ کنزالعمال، ج۱۵، ص ۹۱. ۷. سنن الترمذی، ج۵ ص۵۹۰، حلیه الاولیا، ج۶، ص ۲۸۴، اسد الغابه، ج۴، ص ۳۳، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۰. ۸. تاریخ بغداد، ج۳، ص۱۵۳. ۹. الاستیعاب، ج۲، ص ۴۶۴؛ ریاض النضره، ج ۲، ص ۲۸۴، تاریخ ذهبی، ج۲، ص ۱۹۸، مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۳۳. ۱۰. کنزالعمال، ج۷، ص۱۴۰. ۱۱. سنن الترمذی، ج۱۳، ص۱۶۸، مسند ابن حنبل، ج۶، ص ۲۹۲، الاستیعاب، ج۲، ص۴۶۰، تاریخ ابن کثیر، ج۷، ص ۳۵۴؛ کنزالعمال ، ج۶، ص۲۹۲. ۱۲. تاریخ ابن عساکر، ج۳، ص ۱۱۷؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۷۳. ۱۳. ترجمه خصائص نسایی، ص۸۵، سنن ابن ماجه، ج۱، ح۱۱۶، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸،۱۳۸، که ۳۲ حدیث را به همین مضمون آورده است؛ اسد الغابه، ج ۴، ص۲۸، مسند ابن حنبل ، ج۱، ص۳۳۰،۱۵۲،۱۱۹،۱۱۸،۸۸،۸۴ و ج۴، ۳۶۸،۳۷۰،۳۷۲ و ج۵ص ۳۰۷،۳۴۷،۳۵۰،۳۵۸ و ۳۶۱ تاریخ بغداد، ج۷، ص۳۷۷؛ مستدرک الصحیحین، ج۲، ص۱۲۹، ج۳، ص۹؛ تاریخ بغداد، ج۸، ص۲۹۰، و ج۱۲، ص۳۴۳. ۱۴. اسدالغابه، ج۳، ص ۲۷۴، ج۴، ص ۲۸، الاصابه، ج ۲، ص۳۸۲، بحارالانوار، ج۳۷، الغدیر، ص۱۷ و ۵۳ و ۱۵۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸،۱۳۸، که ۳۲ حدیث را در این باره آورده است؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ح۱۱۶، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۱. ۱۵. سوره احزاب، آیه ۵۷. ۱۶. کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۴؛ مقام الامیرالمومنین، ص ۳۹. ۱۷. الامالی صدوق، ص۶۲؛ بشاره المصطفی، ص۱۴۷؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۹۰. ۱۸. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۵. ۱۹. دلائل الصدق، ج۲، ص۴۰۱. ۲۰. تاریخ بغداد، ج۲، ص۳۳۷؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۸۳؛ المناقب ابن مغازی، ص۸۴. ۲۱. ترجمه خصائص نسایی، ص ۱۱۴، دلائل الدصق، ج۲، ص۴۲۹؛ کنزالعمال، ح ۳۶۳۵۱-۳۶۳۷۳؛ مسند ابن حنبل، ج۳، ص۸۲؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص۱۸۶، و ج۹، ص ۱۳۳. ۲۲. دلائل الصدق، ص۴۶۷. ۲۳. اسدالغابه، ج۴، ص۲۸؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۸، سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۵، البدایه والنهایه، ج۳، ص ۲۷۷. ۲۴. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۴ . ۲۵. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۸۶؛ حلیه الاولیا، ج۱، ص۶۳؛ المناقب خوارزمی، ص۸۵، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۲، کشف الغمه، ج۱، ص۱۱۴؛ المناقب کوفی، ج۱، ص۳۹۱. ۲۶. الاستیعاب، ج۲، ص۶۵۷؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲۸۷؛ الاصابه، ج ۴، بشاره المصطفی، ص۱۵۲؛ امناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۹۱. ۲۷. مسند ابن حنبل، ج ۱، ص۱۵۳ و ۱۵۸ و ۱۶۰؛ سنن الترمذی، ح ۳۵۰۴؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۲۹؛ کنزالعمال، ح۲۰۸۴-۳۹۵۹-۳۴۷۳-۴۹۷۹-۴۹۹۴. ۲۸. کنزالعمال، ج۶، ص۱۵۵؛ حلیه الاولیا، ج۱، ص ۸۶، الکوکب الدری، ص۱۱۱: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۱. ۲۹. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۸۲. ۳۰. المناقب خوارزمی، ص۲۰۶؛ مقام الامام امیرالمومنین، ص۱۱. ۳۱. الآلی المصنوعه، ج۱، ص ۱۸۹؛ تنزیه الشریعه، ج۱، ص۳۶۰؛ کنزالعمال، ح۳۳۰۱۳؛ تاریخ بغداد، ج۲، ص۸۶. ۳۲. یناییع الموده، ص ۲۴۶؛ کنز العمال ج، ص۱۵۹. ۳۳. الآلی المصنوه، ج۱، ۱۷۰؛ تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۳۳؛ الموضوعات، ج۱، ص۳۴۹،۳۴۸. ۳۴. تاریخ البغداد، ج۱۴، ص۱۰۲؛ حلیله الاولیاء، ج۱، ص ۶۶. منبع: نشریه علوم حدیث شماره ۵۲
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.