مقدمه
بدون شک ابتلای شدید به اسراف و تبذیر، یکی ازمشکلاتی است که جامعه اسلامی از دیر زمان به آن دچار شده است،به طوری که زیاده روی درمصرف و مصرف گرایی مشکلات اقتصادی متعددی را برای جامعه اسلامی به وجود آورده است. مشکل اسراف آنچنان در تار و پود جامعه ما ریشه دوانیده است که کارشناسان،صرفه جویی و به تعبیرصحیح تر جلوگیری از اسراف و تبذیر را یکی از راه های اساسی جهت تنظیم اقتصاد جامعه ذکر می کنند. اسراف و تبذیریکی از مذموم ترین اعمال از دیدگاه قرآن و آموزه های دینی است به گونه ای که قرآن کریم ضمن وعده عذاب به مسرفین،به شدت ازآن نهی کرده و آن را یک برنامه فرعونی دانسته است:«… و أنّ المسرفین هم أصحاب النّار»؛(غافر، ۴۳) «… و أنّ فرعون لعالٍ فی الأرض و أنّه لمن المسرفین»؛(یونس، ۸۳) با عنایت به کمبود منابع زمینی نسبت به افزایش و تراکم جمعیت، هرنوع اسراف کاری موجب محرومیت از نعمت های الهی خواهد بود،بدین منظور ضروری است راه هایی جهت پیشگیری و درمان آن اتخاذ کرده. متأسفانه امروزه اسراف و تبذیر به صورت یک عرف و عادت و گاه یک ارزش درخانواده ها درآمده است. جهت مبارزه و درمان این بلیه لازم است مبانی عرفی،اخلاقی و فرهنگی جامعه، تغییر یافته و درک صحیحی ازاین مشکل به خانواده ها داده شود. ازآنجا که قرآن مجید و آموزه های دینی گره گشای بسیاری از مسائل علمی،فرهنگی و اجتماعی است،دراین نوشته ازدیدگاه قران و سخنان حضرات معصومین علیهم السلام که به فرمایش پیامبراکرم دو ثقلی هستند که با تمسک به آنها انسان از گمراهی درامان است؛ ضمن ریشه یابی علل و عوامل اسراف،راه های مبارزه و پیش گیری و درمان آن،بیان می شود.
تعریف اسراف
واژه «سرف» با مشتقاتش ۲۳ مرتبه در ۲۱ آیه از ۱۷ سوره قرآن کریم به کاررفته است. راغب درمعنی این واژه می گوید: «السرف، تجاوز الحد لی کل فعل یفعله الانسان و ان کان ذلک فی الانفاق اشهر» سرف به معنای تجاوز کردن ازحد درهرکاری است که از انسان سربزند؛گرچه استعمال آن در موارد زیاده روی درانفاق ما بیشتراست. (راغب اصفهانی، ۱۴۱۶،ماده سرف) گاهی به خروج از اعتدال درمقدارخرج مال و زمانی هم به چگونگی بذل ما اطلاق می شود. ابن فارس نیز آن را به معنی تجاوزکردن از حد معنی کرده است. (ابن فارس،بی تا، ص ۵۱۳) کلمه «اسراف» نیزدرلغت به معانی «گزاف کاری کردن، در گذشتن ازحد میانه، تلف کردن مال، ولخرجی کردن و تبذیر» آمده است. (معین، ۱۳۶۲، ج۱، ص ۲۶۶)ازموارد استعمال کلمه ی اسراف در قرآن به دست می آید که واژه ی اسراف برخلاف تبذیر،تنها یک واژه ی اقتصادی نبود و کاربرد آن منحصر به امورمالی نیست،بلکه این واژه قبل ازآنکه نشانه جرمی دراموراقتصادی باشد، بیانگروضعیت نامناسب اخلاقی و فرهنگی شخص و یا جامعه اسراف کاراست و آن حالت تجاوزگری و بی اعتنایی به قوانین و حدود شناخته شده ی شرعی و انسانی است. براین اساس،این واژه در قرآن کریم دارای معانی گسترده ای درحوزه های مختلفی چون مسائل ساده ای مانند خوردن و آشامیدن (اعراف، ۳۱) انتقام گیری و قصاص بیش از حد، (اسراء، ۳۳) داوری و قضاوت منجر به کذب و دروغ، (غافر، ۲۸) اعتقاداتی منتهی به شک و تردید،(غافر، ۳۴) برتری جویی و استکبار و استثمار،(دخان، ۳۱) هرگونه گناه و معصیت( زمر، ۵۳) تجاوزاز مرزحق و خروج از حد اعتدال (شعراء، ۱۵۱) و تجاوز و انحراف از قانون فطرت (اعراف، ۸۱) به کار رفته است. البته به کارگیری این واژه در قرآن و ادعیه مأثوره در خصوص تجاوز از مرز شرع و خصلت های انسانی و گام نهادن در وادی گناه و معصیت بسیاراست. (۱)
تعریف تبذیر
واژه ی «بذر» با مشتقاتش ۳ مرتبه در دو آیه متوالی ۲۶ و ۲۷ سوره اسراء به کار رفته است. ابن فارس این واژه را اصل واحدی می داند که به معنی پاشیدن شی ء و تفریق کردن آن به کار می رود. (ابن فارس، بی تا، ص ۱۱۹) تبذیردرلغت به معنای «پراکندن و پریشان ساختن» است. (معین، ۱۳۶۲، ص ۱۰۲۱) راغب می گوید: «التبذیر،التفریق و اصله القاء البذرو طرحه فاستعیر لکل مضیع لماله» تبذیربه معنای پراکنده کردن و اصل آن پاشیدن بذراست و برای هرکسی که مالش را ضایع کند به کار می رود. (راغب اصفهانی، ۱۴۱۶،واژه ی بذر)تبذیربرخلاف اسراف تنها واژه ای اقتصادی است ودرغیر آن کاربردی ندارد و در قرآن کریم فقط در دو آیه متوالی از آن نام برده شده است. (۲)
انواع اسراف و تبذیر
اسراف و تبذیرازجمله گناهانی است که به ادله ی اربعه (۳) حرام بوده و ازانجام آن به هر نوع که باشد،نهی شده است.آیات و روایاتی که درخصوص اسراف و تبذیربحث می کنند،به دو بخش اسراف درمال و اسراف درغیرمال تقسیم می شوند:
اسراف درمال
اسراف و تبذیردرخصوص مال را می توان در زیرمجموعه اسراف در مصارف شخصی و اسراف درمصارفی که به خاطر دیگران انجام می شود،مورد بحث قرار دارد.
۱٫ اسراف در مصارف شخصی
۱٫ ۱٫ اسراف در مایحتاج زندگی ریخت و پاش و اسرافی که در بعد اقتصادی بیشترمورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالی محرومان و لذت طلبی مسرفان می شود همین نوع اسراف است. همان که کریمه «… وکلوا واشربوا و لا تسرفوا أنّه لا یحب المسرفین» (اعراف، ۳۱) به آن اشاره دارد. ولخرجی در مصارف شخصی یکی از بلاهای بزرگ اجتماعی است که به صورت اسراف در خوردن و آشامیدن و زیاده روی در حرام شمردن نعمت های الهی فقر و محرومیت را به انسان ارزانی می کند. خداوند متعال درکریمه ۱۴۱سوره انعام می فرماید: «… کلوا من ثمره إذا أثمر و ءاتوا حقه یوم حصاده و لا تسرفوا أنّه لا یحب المسرفین» از میوه آن ـ چون ثمر داردـ بخورید و حق (بینوایان از) آن را روز بهره بردای ازآن بدهید،و[لی] زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست ندارد. علامه طباطبایی می فرماید: «لاتسرفوا» معنایش این است که دراستفاده از این میوه ها و غلات ازآن حدی که برای معاش شما صالح و مفید است تجاوز مکنید، درست است که شما صاحب آن هستید و لیکن نمی توانید در خوردن آن و بذل و بخشش از آن زیاده روی کنید و یا در غیرآن مصرفی که خدا معین نموده به کار برید.(طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۷، ص ۵۰۱) اسراف در مصارف شخصی، باعث محرومیت انسان از محبت الهی می شود. این محرومیت به خاطرتضییع و اتلاف نعمت های الهی، مصرف بیش از میزان درآمد،مصرف بیش از حد و افزون بر نیاز و بدون استفاده گذاشتن سرمایه به انسان تعلق می گیرد،که لازم است هرانسانی با عنایت به مسئولیت خود در قبال خداوند و اجتماعی که درآن زندگی می کند، در مخارج زندگی خویش اعم از خوراک،پوشاک و وسیله نقلیه اعتدال را مراعات نمود و از اسراف دوری کند. ۱٫ ۲٫ اسراف درانفاق رسیدگی به وضع مسلمانان در دین مبین اسلام مورد تأکید است،تا جایی که از بی توجهی به حال همسایه مذمت شده است. درمقابل این وظیفه انسانی گاه مشاهده می شود، برخی با دستاویز قرار دادن این امراقدام به ولخرجی و ریخت و پاش هایی درقالب انفاق و دستگیری ازنیازمندان و غیره می کنند، که این نوع دستگیری نیزمذمت شده است. (۴) چون وقتی انفاق و بخشش ازحد تعادل خارج شود نسبت به انفاق شونده و انفاق کننده هر دو عوارض سوء و زیانباری را به همراه خواهد داشت.قرآن کریم در شمار ویژگی های مؤمنان و بندگان واقعی خداوند،یکی دیگر از ویژگی های عباد الرحمن را چنین بیان می کند: «والذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً» و کسانی اند که چون انفاق کنند، نه ولخرجی می کنند و نه تنگ می گیرند و میان این دو (روش) حدوسط را برمی گزینند. (فرقان، ۷۶) کلمه «انفاق» به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویش و یا دیگران است و کلمه «اسراف» به معنای بیرون شدن ازحد اعتدال به طرف زیاده روی و تجاوز از حدی است که رعایت آن حد سزاوار و پسندیده است. بندگان رحمان انفاق می کنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتار است. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۱۵، ص ۳۳۲) اسراف درانفاق که عباد الرحمن از آن به دور هستند،گاه انفاق درراه معصیت و گناه، گاه انفاق از روی ریا و فخرفروشی، و زمانی انفاق بیش ازحد است به گونه ای که موجب ناتوانی انفاق کننده درانجام واجب دیگری است. خدای متعال برای اینکه تصویر ذهنی مناسبی برای مخاطبین درخصوص اسراف و اقتار ارائه کند خطاب به پیامبر گرامیش (ع) می فرماید: «ولا نجعل یدک مغلوله إلی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماٌ محسورا» و دستت را به گردنت زنجیر مکن و بسیار (هم) گشاده دستی منما تا ملامت شده و حسرت زده برجای مانی. (اسراء، ۲۹) دست به گردن بستن کنایه از خرج نکردن و خودداری از بخشش نمودن درمقابل بسط ید که کنایه از بذل و بخشش می باشد. و اینکه هر چه به دستش آید از دست خود فرو بریزد. این تعبیر به فرمایش علامه طباطبایی بلیغ ترین و رساترین تعبیردر مورد نهی از افراط و تفریط درانفاق است. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۱۳، ص ۱۱۴) توجه به این نکته ضروری است که این بیانات نشانگر آن نیست که در کارهای خیرنباید پیش قدم شد. بلکه به عکس ضمن تشویق به این کار رعایت حد اعتدال و میانه روی را لازم می شمارد. چنانکه پیامبر اعظم فرمودند: «لا سرف فی الخیر» در کارهای خیراسراف نیست. (محدث نوری، ۱۴۰۹، ج ۱۵، ص ۲۶۴، باب ۲۰، ح ۲)
۲٫ اسراف درحقوق دیگران
نوع دیگراز اسراف اقتصادی،تجاوز به حقوق دیگران است که در دو بخش حقوق عمومی و حقوق خصوصی قابل بحث است. ۲٫ ۱٫ حقوق عمومی در دو آیه متوالی که واژه تبذیر به کار رفته است،اشاره ای به اسراف و تبذیر اقتصادی در حقوق عمومی شده است. «و ءات ذا القربی حقه و المسکین و ابن السبیل و لا تبذر تبذیرا أنّ المبذرین کانوا أخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا» و حق خویشاوند را به او بده و مستمند و در راه مانده را [دستگیری کن] و ولخرجی و اسراف مکن، چرا که اسرافکاران برادران شیطان هایند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. (اسراء، ۲۶-۲۷) خدای منان دراین آیات به اعطای بخشی ازاموال عمومی به نزدیکان پیامبر،بیچارگان و در راه ماندگان دستور داده است،سپس از تبذیر یعنی صرف مال درغیر مصرف عقلایی و مصارف شخصی (طیب، ۱۳۷۸، ج ۸، ص ۲۴۱) نهی کرده و مبذرین را برادران شیطان خوانده و ناسپاسی شیطان را یادآورشده است. ۲٫ ۲٫ حقوق خصوصینوع دیگراسراف در قرآن به آن اشاره شده، اسراف درحقوق خصوصی است و آن زمانی که انسان در مال یتیم تعدی و تجاوز کند. در آیه کریمه «وابتلوا الیتمی … فادفعوا إلیهم أموالهم و لا تأکلوها أسرافاً و بداراً أن یکبروا و من کان غنیاً فلیستعفف و من کان فقیراً فلیأکل بالمعروف فإذا دفعتم ألیهم أموالهم فاشهدوا علیهم و کفی بالله حسیباً»؛ (۵) (نساء، ۶) خداوند دراین آیه از تصرف نامشروع دراموال یتیم، به اسراف تعبیر کرده است. به تعبیر علامه طباطبایی در آیه شریفه بین خوردن با اسراف و خوردن بعد از کبیر شدن یتیم مقابله افتاده و این مقاله می فهماند که بین آن دو فرق هست، اولی (أکل و خوردن با اسراف) تعدی به اموال ایتام است بدون اینکه حاجتی به خوردن آن باشد و بدون اینکه ولی یتیم خود را مستحق آن مال بداند،بلکه فقط ازباب اجحاف و بی مبالاتی مال یتیم را می خورد.(طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۴، ص ۲۶۷)
اسراف درغیرمال
۱٫ اسراف درنفس
انسان موجودی است که بر فطرت متولد شده و ازهرعیب و نقصی به دوراست اما براثر تأثیرپذیری،از قانون فطرت تجاوز کرده و از حد اعتدال بیرون می رود. اسراف در امور غیرمالی گاه عقیدتی است و زمانی اسراف در اخلاق و رفتار فردی است و گاه اجتماعی.
۲٫ اسراف عقیدتی
از آیات قرآن استفاده می شود که نوعی از اسراف و زیاده روی که انسان ها به آن گرفتارمی شوند، اسراف در امور اعتقادی است. این نوع از زیاده روی و خروج از حدود الهی به صورت انکارخداوند،انبیاء، عدم ایمان به آیات قرآن و عدم تصدیق سفرای الهی خود را نشان می دهد. «وکذلک نجزی من أسرف و لم یؤمن بآیات ربه و لعذاب الآخره أشد و أبقی» و اینگونه هرکه را به افراط گراییده و به نشانه های پروردگارش نگرویده است،سزا می دهیم و قطعاً شکنجه آخرت سخت تر و پایدارتراست. (طه، ۱۲۷)اسرافی که درآیه شریفه به آن اشاره شده است عبارت است ازاسراف درکفر و تجاوز نمودن ازحد خود، ایمان نیاوردن به آیات تکوینی و تشریعی،انجام دادن معاصی، ترک محرمات،عدم تصدیق آیات و حجج الهی. (امین اصفهانی، ۱۳۶۱، ج ۸، ص ۲۲۲؛ طوسی، ج ۷، ص ۲۲۱؛طبرسی، ۱۳۷۹، ج ۷، ص ۵۸) در کریمه «…کذلک یضلّ الله من هو مسرف مرتاب» (غافر، ۳۴) و آیات اولیه سوره انبیاء نیزاشاره ای به اسراف عقیدتی مردم شهرها درطول تاریخ نسبت به مسأله نبوت شده است،چنانکه آیه ۱۹سوره یس اشاره به مخالفت مردم با رسولان انطاکیه دارد. ۲٫ ۱٫ اسراف دراخلاق و رفتار فردی اسراف درنوع اخلاق و رفتار فردی زمانی است که انسان با فاصله گرفتن از معنویات .خدای خویش به طرف مادیات گرایش پیدا کرده،درنتیجه با دورشدن از سرچشمه زلال رحمت لایزال الهی، گرفتار انواع گناه و معاصی می شود. فردی که ازنظام اعتدال خارج شده و با ارتکاب معاصی از حریم انسانی خود تجاوز می کند اسراف کاراست. اما اسراف کاری که می تواند مشمول پیام رحمت امید الهی قرارگیرد،چنانکه می فرماید: «قل یعبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله إنّ الله یغفرالذنوب جمیعاً أنّه هو الغفور الرحیم»؛بگو:این بندگان من ـ که برخویشتن زیاده روی روا داشته ایدـ از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت،خدا همه گناهان را می آمرزد،که او خود آمرزنده و مهربان است. (زمر، ۵۳) چتر رحمت الهی درآیه شریفه علاوه برمؤمنین گناهکار و مسرف به نفس، کسانی که درباره نفس خویش اسراف نموده، یعنی درحقوق دنیوی نفس افراط کرده و در حقوق اخروی آن تفریط،(گنابادی، ۱۴۰۸، ج ۴، ص ۱۲) شامل مشرکین نیز می شود. چنانکه علامه طباطبایی ذیل آیه می فرماید که شمول لفط «یا عبادی» در آیه شریفه در مورد مشرکین، جای هیچ تردید نیست، بلکه می توانگفت این نظریه که کلمه «یا عبادی» در آیه مورد بحث به خاطر سیاقی که دارد مختص به مشرکین است قابل قبول تراست ازاینکه بگوییم مختص به مؤمنین است. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۱۷، ص ۴۲۳) همچنین گاه براثر افراط و تفریط هایی که انسان در زندگی انجام می دهد،از حدود الهی خارج شده و در وادی اسراف قدم می گذارد. درقرآن کریم مردان الهی از این نوع خروج ازحدود الهی،تعبیربه اسراف می کند و از اسراف برنفسشان طلب مغفرت دارند. «… ربنااغفرلنا ذنوبنا و أسرافنا فی أمرنا…». (آل عمران، ۱۴۷) منشأ اسراف،علاقه پیدا کردن به دنیا وزینت های دنیوی است،که روی این تعلق به حد اعتدال راضی نشده و از هر جهت (غذا، لباس، مسکن، سایر مشتهیات نفسانی) ازحد لازم بیرون رفته و در نتیجه از توجه و گرایش به معنویات محروم می شود. (مصطفوی، ۱۳۸۰، ج ۵، ص ۷۱) ازدیگر مصادیق اسراف در زمینه اخلاق و رفتار فردی،که مصداق روشن آن در قرآن کریم قوم حضر لوط (ع)بیان شده، انحراف جنسی است. خدای منان وقتی وارد داستان حضرت لوط می شود، قوم آن حضرت را به جهت اسرافی که درقانون فطرت انجام داده اند مذمت می کند که «… بل أنتم قوم مسرفون»؛ (اعراف، ۸۱) و در سوره ذاریات نیز سرانجام چنین اسرافی را جهت عبرت گیری به همگان گوشزد می کند که «لنرسل علیهم حجاره من طین مسومه عن ربک للمسرفین» تا سنگ هایی از گل رس بر [سر] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مسرفان نشان گذاری شده است. (ذاریات، ۳۳-۳۴) ۲٫ ۲٫ اسراف دراخلاق و رفتار اجتماعی قرآن کریم پس از بیان نزاع بین فرزندان حضرت آدم (ع)که سرانجام آن نخستین فساد درروی زمین بود،بنی اسرائیل را از ریختن خون بی گناهان و فساد در روی زمین نهی کرده (۶) و آنها را از فسادهای اجتماعی که قرآن از آن تعبیر به اسراف می کند بر حذر می دارد. «…ثمّ إنّ کثیراً منهم بعد ذلک فی الأرض لمسرفون»؛ (مائده، ۳۲) مصداق بارز مسرف اجتماعی که به صورت استبداد، استکبار،استثمار و هرگونه فساد در قرآن خود را نشان داده،فرعون است. او که ادعای «أناربکم الاعلی» دست خود را به انواع فساد و تباهی که شاخصه حاکمانظالم است، آلوده کرد. »… و أنّ فرعون لعالٌ فی الأرض و أنّه لمن المسرفین» درحقیقت، فرعون درآن سرزمین برتری جوی و از اسرافکاران بود. (یونس، ۸۳) «… و أنّه کان عالیاً من المسرفین»؛فرعون که متکبری از افراط کاران بود. (دخان، ۳۱) وظیفه انبیا این بود که مردم را از پیروی مسرفان اجتماعی برحذردارند؛زیرا که این گروه درپی آن بودند که اجتماع را به فساد و تباهی بکشانند و هرگونه ندای اصلاح گری را درسینه هاخفه کنند. گروهی که در زندگی وجلب منافع خود حدی برای آن تصور می نمایند جز قدرت و توان و هرچه برآن قدرت دارند ازمنافع جلب می نمایند،بدون توجه به اینکه سبب تضیع حق دیگران و زیردستان می شود و با آنکه برحسب قدرت می توانند زندگی خود را برپایه اصلاح گذرانند و حقوق دیگران را رعایت نمایند؛ولی به علت خودستایی حقی برای دیگران قایل نیستند.آیین آنان فساد و فتنه انگیزی در جامعه بشری است. (حسینی همدانی، ۱۴۰۴، ج ۱۲، ص ۶۷) «و لا تطیعوا أمرالمسرفین الذین یفسدون فی الأرض و لایصلحون» و فرمان افراط گران را پیروی مکنید، آنان که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند. (شعراء، ۱۵۱-۱۵۲)
۳٫ اسراف قضایی وکیفری
یکی دیگر ازانواع اسراف که درقرآن به آن اشاره شده،اسراف در مسائل قضایی و کیفری است.احترام خون انسان ها و حرمت قتل نفس از مسائلی است که همه شرایع آسمانی و قوانین بشری درآن متفق اندو آن را یکی از بزرگترین گناهان می شمارند. با این حال در دوران جاهلیت رسم براین بود که هر گاه فردی از روی ظلم و تعدی به قتل می رسد،بستگان مقتول با توجه به خوی و خصلت جاهلی و حس کینه توزی و انتقام ورزی که داشتند،درعوض قتل انجام شده چند نفر از بستگان قاتل را به قتل می رساندند. آنها در این خوی جاهلی به جایی رسیده بودند که گاه درمقابل فرد سرشناسی از قبیله به کشتن قاتل قانع نبوده،بلکه لازم بود رئیس قبیله قاتل و یا فرد سرشناس دیگری را به قتل می رساندند، هرچند هیچ گونه شرکتی در قتل نکرده باشد و گاهی درعوض یک نفر،ده نفر را می کشتند. (قرشی، ۱۳۷۷، ج ۶، ص ۶۵) دراسلام نسبت به سایر شرایع آسمانی،اهمیت بیشتری به این مسأله داده شده است تا جایی که قتل یک انسان را همانند کشتن همه انسان ها معرفی می کند. (۷) قرآن کریم ضمن نکوهش این خصلت جاهلی،تجاوز و انتقام جویی را مردود دانسته می فرماید: «.. فلا یسرف فی القتل إنّه کان منصورا»؛ پس [او] نباید درقتل زیاده روی کند،زیرا او [از طرف شرع] یاری شده است. (اسراء، ۳۳) یعنی برای قتل یک نفرولی مقتول نمی تواند غیرقاتل را قصاص کندو یا او را مثله کند. (قمی، ۱۳۶۸، ج ۷، ص ۴۰۳) خدای منان،درجریان مؤمن آل فرعون پیش ازبیان اسراف اعتقادی فرعونیان، به قضاوت ناعادلانه آنان اشاره می کند و ازآن به عنوان اسراف یاد می کند. مؤمن آل فرعون خطاب به فرعونیان می گوید: «آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلماً برای شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکاری آورده و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست و اگر راستگو باشد برخی ازآنچه به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید،چرا که خدا کسی را که افراط کار دروغ زن باشد هدایت نمی کند. «… أنّ الله لایهدی من هو مسرف کذاب».
عوامل و ریشه های اسراف و تبذیر
۱٫ فساد اخلاقی
فردی که خود را به تجاوز و قانون شکنی عادت داده و به گناه و سرکشی خو گرفته است،معمولاً درامورمالی فرد معتدلی نیست؛ زیرا که او همواره براساس پیروی از هوی وهوس،در پی ارضای تمایلات افسار گسیخته خویش است و دراین راستا سرمایه خویش را در راه تأمین خواسته های نفسانی به هدرمی دهد. شاید برهمین اساس باشد که درقرآن کریم،عنوان اسراف، در کنار برخی از گناهان ریشه ای همچون دروغ ذکر شده باشد.آنجا که می فرماید: «أنّ الله لا یهدی من هو مسرف کذاب» خدا کسی را که افراط کار دروغ زن باشد هدایت نمی کند. (غافر، ۲۸) همچنین فرمود: «…یضل الله من هو مسرف مرتاب» این گونه،خدا هرکه را افراط گر شکاک است،بی راه می گذارد. (غافر، ۳۴)
۲٫ تکبرو سیطره جویی
حالت بی نهایت طلبی انسان و تحمیل خواست وحاکمیت خود برجامعه که ازآن به استکبار یاد می شود،یکی دیگر از عوامل اسراف و تبذیراست. فرد مستکبر چون خواستار دوام قدرت و سلطه خود برجامعه و تسلیم نمودن توده های مردم در برابر خواست های خویش است،چنین فردی همیشه دنبال راهی است تا حاکمیت خویش را هرچه با شکوه ترجلوه گر کند و ازهمه امکانات و ابزارها برای این کار بهره بگیرد. قرآن کریم از زبان ملکه قوم سبأ درباره برخورد پادشاهان با توده های مردم می گوید:آنان هنگامی که به منطقه آبادی وارد شوند،آن را به فساد و تباهی می کشند. (نمل، ۳۴) خدای منان دراین خصوص از مصداق بارزطغیان و استکبار یعنی فرعون یاد می کند که بنی اسرائیل را از دست چنین انسانی رهایی بخشید: «و لقد نجینا بنی أسرائیل من العذاب المهین من فرعون أنّه کان عالیاً من المسرفین»؛و به راستی،فرزندان اسرائیل را ازعذاب خفت آور رهانیدیم از (دست) فرعون که متکبری از افراط کاران بود. (دخان، ۳۰-۳۱) «… و أنّ فرعون لعالٍ فی الأرض و أنّه لمن المسرفین»؛ درحقیقت فرعون درآن سرزمین برتری جوی و از اسراف کاران بود. (یونس، ۸۳)دراین دو آیه شریفه،فرعون با صفت «مسرف»،آن هم بعد از استکبارورزی و برتری طلبی معرفی شده است که خود،گویای ارتباط تنگاتنگ اسراف با استکبار و سیطره جویی است.
۳٫ ضعف ایمان
ازآیات و روایات استفاده می شود که عمل اسراف و تبذیردرنظر شرع مقدس اسلام عملی زشت و ناپسند بوده حتی در بعضی روایات با صراحت،اسراف و تبذیر از معاصی کبیره معرفی شده است. چنانکه بسیاری ازفقها به کبیره بودن اسراف و تبذیر اشاره کرده اند. (نجفی، ۱۳۶۷، ج ۱۳، ص ۳۱۳) فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل می کند که حضرت درنامه ای به مأمون ضمن بیان مسائل مهمی از شریعت فرمود: «الایمان هو اداءالامانه و اجتناب جمیع الکبائر» بعد به شمارش گناهان کبیره پرداختند و از جمله آنها فرمود:«والاسراف والتبذیر» اسراف و تبذیر هم ازجمله گناهان بزرگ است. (حر عاملی، ۱۴۰۹، ج ۱۵، ص ۳۲۹، باب ۴۹، ح ۲۰۶۶۰) قرآن کریم در سوره فرقانت ضمن بیان ویژگی های بندگان خدا، اسراف و ولخرجی نکردن را از صفات مؤمنان بیان می کند. (۸) همچنان که امام صادق(ع) یکی از صفات بارز مؤمن را دوری از اسراف و تبذیر می دانند: «صفه المؤمن لایبذر و لا یسرف بل یقتصد»؛ انسان مؤمن اسراف و زیاده روی نمی کند، بلکه میانه روی را پیشه خود می گیرد. (صدوق، ۱۴۰۳، ج ۲، ص ۵۷۲، ح ۲)
۴٫ جهل و بی خبری
جهل و نادانی و بی خبری انسان از قوانین، حدود و مقررات اسلامی یکی دیگر از عوامل اصلی و اساسی «اسراف و تبذیر» است. چنانکه «صرفه جویی» نشانه ی «عقل» و خردورزی است، «اسراف و تبذیر» نیز از علائم روشن و نمونه بارز «جهل و نادانی» است. امیرمؤمنان علی (ع) در این زمینه می فرمایند: «لاجهل کالتبذیر» هیچ جهلی همچون تبذیر و بیهوده خرجی نیست. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۴۴) زیرا جهل است که انسان ها را واداربه اسراف ونابود کردن اموال و نعمت های خدادادی و ضایع کردن سرمایه ها و امکانات می کند. گاه زمینه پیدایش جهل و نادانی انسان غفلت از یاد خداست. انسان غافل از نام و یاد خدا با تبعیت از هوی و هوس،به جای اینکه با عقلانیت راه اعتدال را در پیش گیرد،با افراط کاری،از تبهکارانی که بهره ای از عقلانیت نبرده اند همراهی می کند. (کهف، ۲۸) به دیگرسخن،اسراف کار از روی جهالت و نادانی،حکم بدیهی و ضروری عقل و شرع را مبنی براعتدال در مصرف زیر پا گذارده و با حیف و میل کردن نسنجیده نعمت های الهی، ازخط قرمزشرع گذشته و خود را در صف لشکریان جهل مجهزکرده، علیه لشکرعقل صف آرایی می کند. امام کاظم به هشام فرمود:«یا هشام جنودالعقل و الجهل .. القصد، الاسراف»؛ای هشام! برای عقل و جهل لشکریانی است که ازجمله لشکریان عقل میانه روی است. همانطور که اسراف و زیاده روی از لشکریان جهل است. (حرانی، ۱۴۰۴، ص ۴۰۲)
۵٫ عامل خانوادگی
بی شک خانواده،وراثت و محیط از عوامل مهم تربیت انسانی است،واز میان این عوامل سه گانه خانواده دارای اهمیت ویژه ای است. چرا که اولین تجربه و شاکله شخصیتی فرد در خانواده شکل می گیرد.کودک قبل از درک گفتاروالدین،از حرکات و اعمال آنها درس می گیرد و هرآنچه دیده درخاطر خود به عنوان الگو ثبت می کند، (۹) بعد براساس آن الگوها،شروع به همانندسازی می کند. اگر خانواده نتواند با ارائه الگویی مناسب در شکل گیری و تربیت اعضای خانواده نقش کلیدی خود را ایفا کند و یا به هردلیل الگویی صحیح برای مصرف ارائه دهد و به زیاده روی و بی بندوباری درمصرف خو بگیرد. این روش در ساختار روحی فرزندان تأثیر گذاشته،آن را به صورت یک عادت پسندیده ی برگرفته از خانواده،درذهن فرزند نهادینه خواهد کرد. بدین طریق فرزندان تربیت شده در چنین خانواد هایی،خود جزء مسرفین و افراد ولخرج خواهند شد.
۶٫ عامل مکتبی
مکاتب و آزادی های غلطی که در برخی از این مکاتب چون نظام سرمایه داری به وجود آمده و هرگونه آزادی درمالکیت و بهره کشی و مصرف را به افراد تجویز می کند خود یک از ریشه های اسراف و تبذیر محسوب می شود. انسانهای تربیت یافته در چنین نظام ها ومکاتبی به مرور زمان روح اسراف کاری و فساد اجتماعی و اقتصادی را در جامعه سرایت داده،نظام ناموزون و ویرانگر طبقاتی را شکل می دهند،که این امر راه را برای انواع تجاوز و تعدی درجامعه هموار می کند.
۷٫ عامل اجتماعی
انسان موجودی است که می خواهد برای شکوفایی و بروزاستعدادهای درونی خویش راهی را که رهروان رفته اند امتحان کند، بلکه با سرعت بیشتر به نتیجه ای مطلوب دست یابد.این حالت که تقلید و پیروی از افکار و رفتاردیگران نام دارد،اگر با تفکر و توجه همراه شود،حرکتی مثبت و قابل پسند است، ولی اگربه صورت حرکتی کورکورانه مورد استفاده قرارگیرد،اثرات زیانباری را به همراه خواهد داشت و فرمایش مولوی شامل حالشان خواهد شد. خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت براین تقلید باد به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»؛ (مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۱۰۲، ص ۷) مردم پیرو راه و روش فرمانروایان و رهبران خود هستند و آنها را الگوی خویش جهت رسیدن به آرمان ها می دانند. از دیر زمان سعی استعمارگران بر این بوده تا این غریزه میل به تقلید موجود در مردم را به وسیله حاکمان و رهبران فکری جامعه ارضا کنند. ابتدا بزرگان اجتماع را مصرف کننده اجناس تجملی خویش به بار می آورند، و بعد ازآن ازطریق رسانه های عمومی همچون تلویزیون و جراید به تبلیغ آن می پردازند تا خود به خود روح اسراف گری از کانال تقلید و از طریق شخصیت های محبوب در میان ملت رواج یابد. درچنین اوضاع و شرایطی جامعه مصرفی در سراشیبی سقوط اقتصادی و اخلاقی قرار می گیرد و انواع قتل ها و جنایت ها و دزدی ها و… درآن به وقوع می پیوندد.
۸٫ عامل اقتصادی
یکی از عواملی که موجب تعدی و تجاوزانسان به حقوق دیگران می شود، غوطه ورشدن در نعمت وفراوانی و ثروت است. چرا که آدمی در هنگام بی نیازی و فراهم شدن اسباب و وسایل رفاه و آسایش دست به هراسراف و ولخرجی می زند. این مسأله درجوامعی که تربیت های اصیل اخلاقی و اسلامی درآن جایگاهی نداشته و افراد آن جامعه خودساخته و مهذب نباشند، بیشتر خودنمایی می کند. قرآن کریم درتبیین این مسأله انگشت روی نکته حساسی می گذارد و می فرماید: «کلا أنّ الأنسان لیطغی أن رءاه الستغنی»؛حق که انسان سرکشی می کند،همین که خود را بی نیازپندارد. (علق، ۷-۶) خانواده ای که درآمدهای مالی و سرمایه اندوخته آنها تنها به اندازه ی ضرورت و نیازهای کفاف زندگی است، به ناچار برای پاسخگویی به ضرورت های موجود، اقتصاد خانواده را مدیریت کرده شعار «هر چه بهینه تر،مطلوب تر» را سرلوحه ی هزینه های خود قرارمی دهد. اما خانواده هایی که درآمد آنها افزون برمقداراحتیاجات و نیازهای واقعی است،چنانکه اعضای خانواده بویژه مدیریت خانواده ازتربیت اخلاقی و فرهنگ صحیح مصرف بی بهره باشد،به خیال اینکه زیاده روی و ولخرجی به بنیه مالی آنها خللی نمی رساند، خود به خود به وادی اسراف و تبذیرکشیده خواهد شد.درحالی که ازاین عمل در سیره ی پیشوایان نهی شده است. (۱۰)
۹٫ خودنمایی
انسانی که دردوران زندگی از اوان کودکی تا شکل گیری شخصیت،بلکه بعد از آن، جهت رسیدن به آرزوها و خواسته های خویش همیشه طعم شکست و ناکامی را چشیده وبا تنگدستی و محرومیت دست به گریبان شده، این سرخوردگی های انباشته شده به تدریج تبدیل به عقده های روانی گشته،در شخصیت او ایجاد اختلال های روانی می کند. در چنین شرایطی شخص سرخورده،دنبال مکانیسم های روانی است تا بتواند عقده های گذشته را خود به نحوی خالی کند. اسراف و ریخت و پاش غیرمعقول یکی ازراه هایی است که شخص خود را تخلیه می کند. چرا که شخص مسرف،با اسراف کاری درجستجوی بازیافتن شخصی سرکوب شده خویش است و فکر می کند با این روش دراجتماع به عنوان فردی دست و دل باز و بی اعتنا به ثروت و دارای مطرح می شود.
۱۰٫بی مبالاتی درمصرف
بی مبالاتی درمصرف نیزاز جمله بیماری های روانی است که علاوه بر هدر دادن عمر و فرسوده کردن اعصاب و قوای روحی و جسمی،ازاساسی ترین عوامل اسراف و تبذیردر خانواده و جامعه به شمار می رود. کسانی که درجشن ها و میهمانی های خود گرفتار وسواس در تهیه غذاها هستند و یا جهت شرکت درچنین مجالسی در نوع پوشش خود اعم از کفش و لباس و غیره به این بلیه گرفتارند و همواره با چشم و هم چشمی دنبال تجملات و مدپرستی و تعویض و تبدیل اجناس و پوشاک و… خود به نحو احسن هستند و به ساده گی به داشتن نوع معینی از لباس و یا وسیله زندگی راضی نمی شوند،چنین انسان هایی قدم در سراشیبی خطرناکی گذارده اند که انتهای این مسیرجز به پرتگاه اسراف و تبذیر ختم نمی شود و عاقبتی جز دشمنی با خدا را به همراه نمی آورد. افرادی که درنوع خود،به این بلا گرفتارند و یا درخصوص وضو و غسل و طهارت و… دچاراین بیماری اند،حتماً توجه دارند که این عمل آنها برخلاف سیره ی پیامبراکرم (ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام است. مرحوم طبرسی درخصوص سیره ی پیامبراعظم (ص) می گوید:پیامبر اکرم (ص) از راهی عبور می کردند،یکی از یارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بودو آب زیادی می ریخت. پیامبر (ص) فرمودند:«ما هذا السرف یا سعد؟ قال: أفی الوضوء سرف؟ قال (ص):نعم و ان کنت علی نهرجار»؛ چرا اسراف می کنی ای سعد؟ عرض کرد:آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ حضرت فرمودند: آری هرچند در کنار نهر جاری باشد. (طبرسی،۱۴۱۸، ج ۲، ص ۳۷۰) بدین خاطر است که امام صادق (ع) فرمودند: «أنّ لله ملکاً یکتب سرف الوضوء کما یکتب عدوانه»؛ برای خداوند فرشته ای است که اسراف در وضو را مانند دشمنی با خدا ثبت می کند. (حر عاملی،۱۴۰۹، ج ۱، ص ۴۸۵، باب ۵۲، ح ۱۲۸۳)
آثاراسراف و تبذیر
ازآیات نورانی کلام الهی و روایات رسیده از معصومین علیهم السلام استفاده می شود که برای فرد مسرف و ولخرج،آثاری است که هم دردنیا و هم درآخرت گریبان گیر اوست. آثاردنیوی دردو بخش فردی و اجتماعی قابل بررسی است که عبارتند از:
آثار فردی
۱٫کم برکتی
اسراف و ریخت و پاش،عملی خلاف تقوا و دستورات و سفارشات خدا و اولیای الهی است.بی توجهی به این امر ارمغانی جز بی برکتی برای انسان به همراه نمی آورد. وقتی انسان به دست خود شکرنعمت های الهی را که همان بجا مصرف کردن و رعایت حدود الهی است رعایت نکند،در قبال این عمل، عکس العملی جزکمبود برکت در زندگی انتظارنمی رود. امام صادق (ع) فرمودند: «أنّ مع الاسراف قله البرکه» همانا اسراف همراه با کاهش برکت و کمبود نعمت های الهی است.(کلینی، ۱۳۶۵، ج ۴، ص ۵۵، ح ۳)
۲٫ زوال نعمت
یکی ازآثار شوم اسراف و تبذیر آن است که فراوانی مال و ثروت انسان و جامعه را از بین برده،باعث تباهی و زوال نعمت های الهی می شود.امام علی (ع) فرمودند: «القصد مثراه والسّرفه مثواه»؛ اعتدال و میانه روی موجب فراوانی مال و ثروت و اسراف و زیاده روی باعث تباهی ونابودی آن است. (کلینی، ۱۳۶۵، ص ۵۲، ح ۴) همچنین امام صادق (ع) فرمودند: «من قدر معیشته رزقه الله و من بذر معیشته حرمه الله» هرکس در معیشت و زندگی اندازه نگه دارد، خدایش روزی می دهد و هرکه اسراف کند خداوند او را از رزق و نعمت محروم می سازد.(مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۷۵، ص ۴۰۲، باب ۲۳، ح ۴۱) ازامام کاظم (ع) نیز نقل شده که فرمودند:«من اقتصد و قنع بقیت علیه النعمه و من بذر و اسرف زالت عنه النعمه»؛ کسی که در زندگی میانه روی وقناعت ورزد درنعمت باقی می ماند و آنکه با اسراف کاری و ریخت و پاش زندگی کند نعمتش زوال می پذیرد.(حرانی، ۱۴۰۴، ص ۴۰۳)
۳٫ ورشکستگی
یکی دیگرازآثار زیانبار افراط کاری و ولخرجی که کم و بیش دراطراف خود به چشم نظاره گرآن هستیم،ورشکستگی مالی افراد مسرف است. خیلی از افراد به جهت آنکه آینده نگری ندارند و در زندگی همیشه با بی برنامگی همراه هستند به خاطر داشتن ثروت زیاد دست به انواع ریخت و پاش و ولخرجی می زنند وچون از حیث مال و ثروت کمبودی ندارند،ترسی ازآینده ندارند و همیشه با خوش خیالی به آن می نگرند. غافل از اینکه دیری نمی گذرد این عمل آنها شیرینی زندگی را چونان آرزویی دست نیافتی برایشان ترسیم می کند.اینها توجه ندارند که ولخرجی همیشه ملازم مفلسی و بینوایی است. امیرمؤمنان علی (ع) ولخرجی و اسراف را قرین ورشکستگی دانسته فرمودند: «التبذیر قرین مفلس»؛ولخرجی همنشین مفلس و بینواست. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۳۶) اگراین اسراف کاری و ولخرجی از حد اعتدال و میانه روی تجاوز کند و فرد مسرف به این ریخت و پاش که انجام می دهد مغرورانه افتخار کند، طولی نمی کشد که استخوانهای فقرات او زیر ضربات سهمگین ورشکستگی مالی خرد شده ، به خاک مذلت کشیده می شود. همچین آن حضرت فرمودند:«من افتخر بالتبذیر احتقر الأفلاس» هر کس به ولخرجی و ریخت و پاش افتخارکند، با تهیدستی (ورشکستگی مال) خرد و خوار می شود. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۴۱)
۴٫ فقر
بی شک یکی ازعوامل مهم فقر وتنگدستی در جهان،هم درکشورهای جهان سوم و هم در کشورهای درحال توسعه، مسأله اسراف و تبذیراست. آنهایی که دست به ولخرجی و ریخت و پاش های بی حد و حساب می زنند و با اسراف کاری امکانات مادی بیشتری را صرف هوس های خود می کنند،سرانجامی جز تهیدستی و شکست اقتصادی برای خود و جامعه چیزی به ارمغان نمی آورند. علی (ع) که خود هم شهروند و هم حاکم جامعه اسلامی است، می فرمایند: «سب الفقر السراف»؛زیاده روی و اسراف سبب تهیدستی و فقراست. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۲۶)
۵٫ نابودی امکانات
ازجمله آثاردیگر اسراف وتبذیراین است که هرجا ولخرجی و افراط کاری صورت بگیرد، موجب نابودی امکانات می شود. امیرمؤمنان علی (ع) فرمودند: «الاسراف یفنی الجزیل»؛ اسرف و زیاده روی،حسنات و امکانات زیاد را کم ونابود می سازد. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۱۸) همچنین فرمودند:«الاسراف یفنی الکثیر»؛اسراف و زیاده روی مال زیاد را نابود می کند.(آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۱۹)
۶٫ بخل
یکی ازصفات اخلاقی که مورد توجه دین و اولیای الهی است و خود حضرات معصومین علیهم السلام آن را جزء سیره و روش خود قرار داده بودند، جود و بخششاست. رفتاری که به جهت آن خدای منان سوره ی انسان را جهت نشان دادن ارزش و اهمیت بخشش خانواده امیرالمؤمنین (ع) به خاطر رضای الهی،نازل کرد. پیامبراکرم (ع) ولخرجی وافراط کاری در مصرف را یکی از آفات این فضیلت اخلاقی بیان کردند و فرمودند: «آفه الجود اسرف»؛ اسراف کاری آفت جود و بخشش است. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۲۲۶) یعنی اسراف و تبذیرباعث می شود که افراد نتوانند خود را به این فضیلت اخلاقی آراسته کنند و درجامعه جود و بخشش داشته باشند.
۷٫ بیماری جسمی
امروزه تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده که سرچشمه بسیاری از بیماری ها، غذاهای اضافی است که به صورت چربی جذب نشده دربدن باقی می ماند. این مواد اضافی هم بار سنگینی است برای قلب و سایر دستگاه های بدن و هم منبع آماده ای برای انواع عفونت ها و بیماری ها. برای درمان بسیاری از بیماری ها،نخستین گام آن است که این مواد مزاحم که درحقیقت به منزله زباله هایی برای بدن محسوب می شوند،سوخته و پاک سازی شوند. اصلی ترین عامل تشکیل چربی ها در بدن، اسراف و زیاده روی در تغذیه و به اصطلاح «پرخوری»است و راهی برای جلوگیری از آن جز رعایت اعتدال درغذا نیست. (مکارم شیرازی، ۱۳۶۶، ج ۶، ص ۱۵۲)بی جهت نیست که علی بن حسین واقد در جواب طبیب مسیحی که پرسید: در کتاب شما ازعلم طب چیزی نیست. درحالی که علم دوتاست،علم پزشکی و علم ادیان. گفت: خداوند تمام پزشکی را در نصف آیه جمع کرده است.آنجا که می فرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا»؛(اعراف، ۳۱) و پیامبر ما (ص) تمام پزشک را در یک جمله خلاصه کردند و فرمودند: «المعده بیت کل الداء و الحمیه رأس کل دواء»؛«معده خانه هر بیماری و پرهیز اصل هر داروست. طبیب مسیحی گفت: قرآن و پیامبر شما از پزشکی برای جالینوس چیزی باقی نگذاشته اند.(طبرسی، ۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۱۲)
۸٫ محرومیت ازهدایت
خدای متعال همواره درهای رحمتش را به روی بندگانش گشوده و با ارسال پیامبران، همگان را جهت رسیدن به کمال و قرب الهی فراخوانده است.اما گاه عواملی باعث می شود که انسان درطی این مسیر بی راه رفته و ازهدایت الهی محروم شود. یکی از این عوامل که باعث محرومیت انسان از هدایت می شود،اسراف و تبذیراست. قرآن کریم در باره ی اسراف کاران و کسانی که در معصیت و گناه پا را از حد فراتر نهاده اند می فرماید: «…إنّ الله لا یهدی من هو مسرف کذّاب»؛ خدا کسی را که افراط کار دروغ زن باشد هدایت نمی کند؛ (غافر، ۲۸) به عبارت دیگر این عمل اسراف ازآنها سلب توفیق کرده، بهره ای از بینات و معجزات نمی برند.درنتیجه در وادی ضلالت و گمراهی باقی می مانند. (کاشانی،۱۳۳۶، ج ۸، ص ۱۴۳)
۹٫ بی مروتی
جوانمردی و مروت که ازخصال نیک انسانی است و همگان دارنده ی آن را با مدح و ثنا یاد می کنند با اسراف و تبذیرقابل جمع نیست. امام علی (ع) فرمودند: «من المرؤه أن تقتصد فلا تسرف و تعد فلا تخلف» ازجوانمردی است که میانه روی کنی و زیاده روی ننمایی و چون وعده دادی خلاف نکنی. (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۳۱، و ح ۵۲۹۲)
۱۰٫محرومیت از بزرگ منشی
یکی ازخصلت هایی که درجه،شخصیت و اعتبارانسان را دراجتماع نمایان می کند، شرافت و بزرگ منشی است. انسان های بزرگ منش همیشه از عزت و احترام خاصی در بین اعضای خانواده، فامیل و مردم جامعه ای که درآن زندگی می کنند،برخوردارند. متأسفانه گاه همین عزت و احترام و بزرگی به خاطردلایلی ازبین می رود. از جمله این عوامل سلبی می توان به افراط کاری و ولخرجی اشاره کرد.چنانکه امیرمؤمنان علی (ع) به این موضوع اشاره فرمودند: «من اشرف الشرف الکف عن التبذیر و السرف»؛ ازشریف ترین اسباب شرافت، خودداری از تبذیر و اسراف است». (آمدی، ۱۳۶۶، ح ۸۱۴۳) که اگر فرد به این بیماری اسرافو تبذیر گرفتار شود به دست خویش اسباب شرافت و بزرگواری را از بین خواهد برد.
۱۱٫ سلب توفیق
از دیگر آثار دنیوی اسراف و تبذیر بی رغبتی به انجام کارهای خیرو انسان دوستانه است. معمولاً انسان ها درانجام کارهایی که نفع عمومی دارد،به نوعی خود را شریک می کنند تا ازاجر و ثواب اخروی آن بی بهره نباشند. آنهایی که اسراف و ولخرجی می کنند نه تنها دستشان از این کارها کوتاه است، بلکه در جهت نشرکارهای باطل تلاش کرده براین تلاش خود مباهات نیز می کنند. چه بی توفیقی ازاین بدترکه انسان گام دراین مسیر گذاشته و با حالت غرور و مستی قدم در وادی اسراف کاری بردارد. رسول گرامی اسلام (ص) درحدیثی ضمن بیان نشانه های افراد اسراف کار به این مطلب اشاره می کنند.که :«امّا علامه المسرف فأربعه:الفخر بالباطل و یأکل ما لیس عنده و یزهد فی اصطناع المعروف و ینکر من لا ینتفع بشئ منه»؛نشانه اسراف کارچهارچیز است: به کارهای باطل می نازد،آنچه را فراخور حالش نیست می خورد،درکارهای خیر بی رغبت است و هرکس را که به او سودی نرساندانکارمی کند.(حرانی، ۱۴۰۴، ص ۲۱)
۱۲٫عدم استجابت دعا
خداوند متعال دستوربه خواندن می دهد تا خود دعاها را اجابت نماید. (۱۱) اماگاه به خاطر علل اجابت دعاها به تأخیرافتاده یا مستجاب نمی شود.اسراف کاری و تبذیر یکی از عواملی است که درروایات باعث عدم استجابت دعا ذکرشده است. دعا طبق روایات اسلامی مخصوص مواردی است که تلاش ها و کوشش های انسان اثری نبخشد و یا به تعبیر دیگرآنجا انسان درتوان دارد انجام دهد و بقیه را ازخدا بخواهد بنابراین اگر انسان دعا را جانشین تلاش و کوشش کند قطعاً مستجاب نخواهد شد.(مکارم شیرازی، ۱۳۶۶، ج ۲۰، ص ۱۵۰) لذا درحدیثی امام صادق (ع) فرمودند: «اربعه لا تستجاب لهم دعوه… و رجل کان له مال فافسده فیقول اللهم ارزقنی قیقال له الم امرک بالاقتصاد الم امرک بالاصلاح»؛چهار دسته هستند که دعایشان مستجاب نمی شود…و مردی که مالی داشته آن را ضایع کرده می گوید:خدایا به من روزی بده،گفته می شود: آیا تو را به اقتصاد و میانه روی و اعتدال در خرج امر نکردیم؟ آیا به تو دستوراصلاح درمال را ندادیم؟ (کلینی، ۱۳۵۶، ج ۲، ص ۵۱۱، ح ۲)
۱۳٫ هلاکت
اسراف ازهرنوعی که باشد به فرمایش امیرمؤمنان، انسان را به نابودی می کشاند. (۱۲) کسانی که ازطریق انکارآیات الهی و تکذیب پیامبران درمورد خویشتن و حامعه ای که درآن زندگی می کنند اسراف نمایند،به طوریقین به هلاکت خواهند رسید. چنانکه خدای منان در مورد چنین کسانی می فرماید: «ثم صدقنهم الوعد فأنجیناهم و من نشاء و أهلکنا المسرفین» سپس وعده (خود) به آنان را راست گردانیدیم و آنها و هرکه را خواستیم نجات دادیم و افراط کاران را به هلاکت رسانیدیم.(انبیاء، ۹) مسرفین دراین آیه، همان مشرکین هستند که از راه عبودیت به بی راهه گراییدند و از بندگی خدا تجاوز کردند. (طباطبایی،۱۳۶۳، ج ۱۴، ص ۳۵۷) منبع:نشریه مجموعه مقالات (قرآن و اخلاق )ج۲