هشام آل قطیط
یکی دیگر از مستبصران صاحب قلم که خود با جمع زیادی از مستبصران دیدار و گفتگو نموده، هشام آل قطیط است. وی در سال ۱۹۶۵ در روستای بابیر از نواحی استان حلب درسوریه به دنیا آمد. (موسوعه، ۱۴۲۴، ۳/۵۳۳)
– شخصیت علمی
هشام تحصیلات ابتدایی خود را در شهر بابیر فوقانی استان حلب بپایان برد. او در سال ۱۹۹۲م از دانشکده ادبیات و زبان عرب در شهر حلب در مقطع لیسانس فارغ التحصیل شد. (آل قطیط، ۷: ۱۴۱۷)
– زمینههای تحول فکری
۱- حدیث فرقه ناجیه
تحول فکری وی از مجموعه سوالات فکری و عقیدتی که در ذهنش ایجاد شد، آغاز گردید و باعث شد حالت آرامش از او سلب گردد. بنابراین شروع به پژوهش و بررسی در این زمینه کرد. مهمترین اموری که او را به پژوهش و بررسی تحریک میکرد، مسالهی شناخت فرقهی ناجیه بود که از بین ۷۳ فرقهای که رسول خدا فرمودند ۷۲ فرقه از آنها اهل آتش هستند. بنابراین وجدان زنده، او را به بحث به انگیزهی تضمین رستگاری یا رسیدن به بهشت در روز قیامت سوق داد.. (موسوعه، ۱۴۲۴، ۳/۵۳۴)
۲- مطالعه کتب شیعی
الف- کتاب المراجعات
در این مقطع که شیخ هشام در حالت تشنگی علم و معرفت به سر میبرد، کتاب المراجعات در زمان تحقیق از کتابخانه یکی از دوستانش به دستش رسید. امّا در مطالعهی این کتاب شک داشت چرا که در ذهنش، نشان از نزدیک شدن به شیعه، ایجاد شد. کسانی که ذهنشان از این شایعات که شیعیان، قاتلین امام حسین قائل به خیانت جبرئیل در دادن وحی الهی به حضرت پیامبر سجده کننده سنگها، دشنام دهنده صحابه هستند، پر شده بود. بنابراین شناخت حقیقت امر آنها با گفتگو و مناظره حاصل نمیگردد. چرا که آنها عقایدشان را از دیگران مخفی میکنند و تنها بعد از اعتماد به کسی، عقایدشان را برای او آشکار میکنند. بنابراین گفتگو و مناظره با آنها محکوم به شکست است (همان).
شیخ هشام، میان قبول ندای عقلی تقلیدی و قبول ندای عقلی که در ذهنش در نتیجهی بی اعتنایی به تقلید بود، تردیدداشت. زمانی از شک و تردید وی نگذشته بود که شیخ هشام، تصمیم نهاییاش را گرفت. بنابراین کتاب المراجعات را از دوستش گرفت. سپس شروع به خواندن آن کرد تا تواناییهای ذهنیاش را وسعت دهد. حدود صد صفحه از این کتاب نگذشته بود که احساس کرد در برابرش موجی ترسناک از ادله و براهینی که پایههای اعتقادات موروثیاش را میلرزاند، قرار گرفته است. بنابراین ترسید که پایههای اعتقادیاش در صورت ادامهی مطالعه فرو ریزد، بنابرین از ترس فرو ریختن پایههای اعتقادیش از خواندن بقیه کتاب منصرف شد. (همان ۵۳۵)
بررسی و پژوهش هشام، بعد از مواجهه با کتاب المراجعات که او را به تحدّی میخواند، افزایش یافت. یک بار دیگر به قصد محکم نمودن پایههای فکریاش که ثبات خود را از دست داده بود، به پا خاست (موسوعه، ۱۴۲۴: ۳/ ۵۳۴).
بنابراین نزد دکتر شیخ عبد الفتاح صقر ساکن در بیروت رفت تا تزلزلهایی که در عقاید موروثیاش وارد شده بود، مداوا کند. امّا از وی جز هشدار مطلق از نزدیکی با افکار شیعی نشنید.[۱]
شیخ هشام، بررسی و پژوهش را ترک نمود تا این که در سال ۱۹۹۰م، به علم و دانش روی آورد. سپس شغل آهنگری و نجاری و بنایی را از عمویش در بیروت آموخت، بنابراین بیشتر وقت خود را با کارگران بسر میبرد به امید اینکه کسی او را برای کار به منزل خود ببرد.
شیخ هشام در این وضعیت بود تا این که روزی در حالی که داخل گذر میشد، دوست شیعهاش را که کتابدار بود و از وی کتاب المراجعات را گرفته بود، ملاقات کرد. در روز دوم، دوستش از نتایج مطالعه، کتاب المراجعات پرسید، سپس شیخ پوزش خواست. با این دید که مطالعه، ذهن خالی را میطلبد و اکنون فرصت برای مطالعه و بررسی ندارد. (همان)
ب- کتاب ثم اهتدیت
دوست شیعهاش کتاب ثم اهتدیت تیجانی را به او داد، شیخ هشام کوشید تا از گرفتن آن امتناع کند. چرا که با دلایلی که از زبان بزرگانش شنیده بود، قبول کردن آن دشوار مینمود. پس دوستش او را به رها شدن از تعصب و ترک تقلید موروثی دعوت نمود. پس به او گفت: «دائماً به من گویی، این عالم ما این را میگوید، و این شیخ ما این را میگوید، با عقل خودت فکر کن، نه با عقل عالمانتان.» (همان، ۵۳۵).
شیخ هشام به او گفت: «من و تو بیشتر از علما و روحانیهای خود میفهمیم؟» دوستش روشن کرد که تعطیل عقل و جمود فکری و تقلید و پیروی کورکورانه، از انسان شخصیتی ضعیف و غیر آگاه میسازد و آن چیزی است که فرد را لقمهی چربی برای طماعان میسازد، تا به اسم دین، آنها را گمراه ساخته و با عناوین درخشان، فرد را به سوی ضلالت و انحراف سوق دهند. امّا شخصیت آگاه و فهیم و روشن بین، بر حسب حوزهی قدرتش محکم است و قادر به تمیز و تشخیص نسبی بین حق و باطل میباشد.
از این جا بود که شیخ هشام در حالت کشمکش درونی سختی بین ادامه دادن تحقیقاش و خواندن کتاب ثم اهتدیت و بین دوری از این فضا که نفسش را آشفته میکرد، قرار گرفت. بنابراین با جمعی از علما مشورت کرد، اما به جز هشدار شدید از قرائت کتب شیعه و منع از گفتگو و مذاکره با آنها، چیز دیگری دریافت ننمود.
او در این حالت ماند در حالی که نفسش را کنترل میکرد و از محدود شدن گرایش عقیدتیاش سرگردان بود تا این که ضعف بر او چیره شد. ناگزیر چند روزی بستری شد. توصیهی پزشکان این بود که کار را ترک کرده و به جسمش استراحت و آسایش بدهد. در این فضا و شرایط شیخ هشام ناچار شد، تصمیم نهاییاش را بگیرد. سپس تصمیم گرفت که کتاب المراجعات را مطالعه کند و به بررسی و تحقیق روی آورد (همان، ۵۳۶)..
– علل گرایش به تشیع
۱- صدق شیعه
شیخ هشام فرصت را برای مطالعه مناسب یافت. از این رو به مطالعه کتاب المراجعات با مراجعه به منابعش از کتب اهل سنت روی آورد. شیخ میگوید: «به منابع مراجعه کردم و در آنها تأمل نمودم و صدق عالم شیعی را یافتم. پس از قوت استدلال این عالم و احاطه دقیقش به تاریخ و سیره و صحاح در شگفت ماندم. کتاب با اسلوب جذابش بر من آسان شد.» وی در بیروت، در حین پژوهش دربرخی منابع، با مردی شیعی برخورد کرد. و بین آنها گفتگو پیرامون امامت و خلافت صورت گرفت. مرد شیعه، کتاب امام صادق و مذاهب اربعه را به او هدیه کرد و او را به خواندن کتاب رساله الجاحظ فی تفضیل الامام علی توصیه نمود.
۲- ارتباط نزدیک با شیعه
بعد از این ماجرا بود که ذهن شیخ هشام روشن شد. صبح نمیشد مگر این که آگاهیاش را برای شناخت هر مسئلهای که به آن برخورد میکرد، کامل کند و همواره با شیعیان ارتباط داشت و پیرامون اعتقاداتی که آنها داشتند، بحث میکرد. تا این که طی این بحثها، علامه سید علی البدری را شناخت. سید علی بدری داستان و تجربهاش را در رابطه با انتقال ازمذهب اهل سنت به مذهب شیعه به او گفت و برخی از کتب انسانهایی را که به بصیرت رسیدهاند، به او داد. میان آنان، چندین ملاقات و گفتگو پیرامون بسیاری از مسائل اعتقادی صورت گرفت. سید بدری به منظور عمل جراحی قلبش، به بیروت رفت، سپس به ایران سفر کرد و مدتی نگذشت تا این که خبر وفاتش به شیخ هشام رسید. شیخ پژوهش را ادامه داد تا این که، حقیقت با تمام وضوح و در نهایت احاطه بر او روشن گردید. بنابراین بصیرت یافتن خود را علنی کرد و در راه خدا، از سرزنش کنندهای و یا دوری مردم از او نترسید. بلکه همهی گردنههایی که میخواست او را از تحقق هدفش باز دارد را با ایستادگی و مقاومت طی کرد. تا این که در سال ۱۹۹۴م برای بررسی و تحقیق به حوزهی زینبیه روانه شد و تحقیق حوزوی را ادامه داد (همان، ۵۳۷).
آثار:
۱- وقفه مع الدکتور البوطی فی مسائله: انگیزهی نوشتن مولف از این کتاب، سخنرانیهای دکتر محمد سعید رمضان البوطی[۲]، سخنران دانشکدهی الهیات در شهر دمشق بود. هشام متوجه شد که برخی حقایق و بخشی از حوادث تاریخی به صورتی نامطلوب گفته شده است. پس این کتاب را تألیف نمود تا پیچیدگی و تشویش تاریخی را از برخی مسائل برطرف سازدو درآن نقدهایی بر گفتههای دکتر بوطی در برخی مسائل مطرح کند.
در این اثر پس از مقدمه و معرفی مولف، مسائلی را به نقل از دکتر رمضان البوطی عنوان نموده و سپس در چهار فصل به شرح ذیل در خصوص گفتههای البوطی نکاتی را یادآور شده است.
فصل اول: دیدگاه شیعه در خصوص صحابه
فصل دوم: تناقض آیه اکمال با شورای انتخاب خلیفه، حدیث منزلت و…
فصل سوم: دلایل قران به تصریح خلافت امام علی، دلایل تصریح حدیث نبوی به خلافت امام علی و…
فصل چهارم: سکوت امام علی در برابر حقش و عدم جنگ با خلفا و…..
این اثر در سال ۱۴۱۷ه.ق (۱۹۱۷م.) از موسسهی محجهًْالبیضا بیروت چاپ شد.
۲- گفتگو و مناقشه کتاب عایشه ام المومنین دکتر بوطی: مولف در مقدمه میگوید: این بحثی که پیش روی توست، بررسی یک حادثه تاریخی مهم و مفصل از جزئیات تاریخ اسلامی است که شهرت و اعتبار زیاد و جایگاه مقدسی را کسب نموده است. از این رو کوشیده است تا حوادث مربوط به عایشه را روشن کند. مولف کوشیده است تا در برخی آراء دکتر بوطی تأمل کند، سپس موضوعیت آن را به مناقشه بکشد و گفتگوی علمی ایجاد کند. از جمله موضوعهایی که مخالفت بر آن صورت گرفته است، عبارتند از:
– تهمتهایی بر صاحب کتاب
– نبوت در دو صحاح
– سرقت القاب صدّیق و فاروق و قرار دادن آن برای ابوبکر وعمر
– مجموعهی ملامتها و سرزنشها بر دکتر البوطی
– نقش شیعه در رشد علوم اسلامی
– معرفی مالک اشتر
– حدیث ده مبشر بهشت
– تحقیق در قضیهی ابن سبأ
شایان ذکر است که مؤلف چنان بر سیره عایشه تسلط داشته است که به تبیین جوانب متعدد که به عایشه ارتباط داشته، پرداخته است که ازجمله مهمترین آنها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
قضیهی فضیلت عایشه بر بقیهی زنان مومن
حسادت عایشه نسبت به زنان پیامبر
برخی از مواضع عایشه در زمان رسول خدا
ارث عایشه از پیامبر
رهبریاش در جبههی مخالف در عصر عثمان
مخالفت بزرگ عایشه در زمان امام علی
سبب اختلافات احادیث شیعه (همان، ۵۳۸- ۵۳۹).
این اثر در سال ۱۴۱۸ ه.ق (۱۹۹۸م) از موسسه محجهًْ البیضاء بیروت لبنان و موسسهی رسول اکرم چاپ شد.
۳- و من الحوار اکتشفت الحقیقه: مولف در این کتاب به ذکر مراحل انتقال فکری سخت و دشوارش در مذهب و دین پرداخته است. برخی از این مراحل بدین ترتیب است:
– مرحلهی تردید و شک که آزادی از آن، با تلاش زیاد در بررسی و مطالعه و ملاقات زیادی که با سید علی بدری، صورت گرفت و از میان آن آفاق ذهنیاش بر حقایق روشن شد و طریق هدایت بر او تابناک گردید.
– مرحلهی توجه به تشیع و برخی از علما و روشن فکران اهل سنت و نقش افرادی که در بیداری و آزادی از غفلت، نقش داشتند.
– مرحلهی آگاهی و هوشیاری نسبت به این که وی قربانی احادیث جعلی سیاست اموی شده بود، سپس شروع به پاکسازی افکارش از آن نمود تا این که به مرحلهی پاکی فکر رسید. در این هنگام بود که خودش را مستعد قبول یافت.
– مرحلهی خطا دانستن شایعاتی که بیان او و شیعه تاثیر میگذارد (همان، ۵۴۰).
مؤلف در ادامه علتهای تغییر عقیده و انتقالش به مذهب اهل بیت سپس برخی از ادله از جمله احادیث منزلت، ثقلین، خلفا ۱۲ گانه، سقیفه و… را ذکر میکند.
– ذکر مهمترین حوادث تاریخی که او را به آشکار کردن تشیع واداشت از قبیل: مصیبت روز پنج شنبه، حادثه صحابه در صلح حدیبیه، سریهی اسامه، جریان شورای ساختگی.
و در پایان کتاب، شماری از ادله و نصوصی که موجب پیروی از حضرت علی شد آمده است. این اثر در سال ۱۴۲۱هـ.ق (۲۰۰۰م) از سوی موسسه المنتظر بیروت چاپ شد.
۴- المتحولون حقائق و وثائق: این کتاب در سه بخش و در معرفی بسیاری از شخصیتهای قابل ستایش که از مذهب اهل سنت به مذهب اهل بیت روی آوردند، همراه با ذکر مختصری از زندگیشان و فعالیت فکری و فرهنگیشان، و اشاره به برخی کتبشان و جمع آوری مسائلی که پیرامون داستان بصیرت یافتن آنها وجود دارد، تألیف شده است. همچنین انگیزهها و ادلهی علمی که آنها را به این مسیر تشیع سوق داده در این کتاب جمع آوری شده است.
علاوه بر آن در این کتاب برخی از مناظرهها و گفتگوها و ملاقات نوشتاری که آنها داشتند همراه با تصاویر وکتب صحافی شده ایشان، مخصوصاً در مرکز مباحث اعتقادی (صفحهی بصیرت یافتگان) و مجلهی المنیر و کتاب المستبصرون و بقیهی روزنامهها و مجلات آمده است (همان، ۵۳۸-۵۴۰).
این اثر در سال ۱۴۲۶ق از سوی موسسهی دارالمحجهًْ البیضاء بیروت منتشر گردید.
[۱]– دکتر شیخ عبدالفتاح صقر، از اساتید شعبه الازهر در بیروت (دارالفتوی) در دانشکده دینی و خطیب جمعه در مسجد دارالفتوی بیروت است.
[۲] – محمد سعید رمضان البوطی متولد ۱۹۲۹ و رییس اتحادیه علمای بلاد شام بود. وی متخصص علوم اسلامی و یکی از عالمان دینی برجسته در سطح جهان اسلام بشمار میآمد. وی تحصیل علوم دینی را از مدارس دینی دمشق آغاز و در سال ۱۹۶۵ از دانشکدهی شریعت دانشگاه ازهر در رشته اصول شریعت دکتری گرفت. وی سالها به تدریس در دانشگاه دمشق اشتغال داشت و سرانجام به ریاست دانشکده شریعت دانشگاه دمشق رسید.
ایشان دربسیاری از مؤسسات عضویت داشت و علاوه از زبان عربی، به زبانهای ترکی، کردی و انگلیسی آشنایی داشت.جایزه بین المللی قرآن کریم دبی، در جلسه هشتم خویش در سال ۱۴۲۵ هجری، وی را به عنوان شخصیت جهان اسلام انتخاب کرد.
جناب استاد واعظ زاده خراسانی دبیر کل وقت مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در تقریظ خود به کتاب سلفیه البوطی در وصف ایشان میگویید: او مردی مودب و با اطلاع و آشنا به مذاهب اسلامی و به مذهب شیعه است و تا نیمه راه تقریب مذاهب پیش رفته است.
از ایشان بیش از ۶۰ عنوان کتاب نیز به یادگار مانده است که مهمترین آنها عبارتند از:
المرأه بین طغیان النظام الغربی ولطائف التشریع الربانی. ضوابط المصلحه فی الشریعه الاسلامیه. لا یأتیه الباطل. فقه السیره النبویه. شخصیات استوقفتنی. الحکم العطائیه شرح وتحلیل.
علامه محمد سعید رمضان البوطی روز پنجشنبه اول فروردین ماه سال ۱۳۹۲ش، در عملیاتی انتحاری در مسجد ایمان در وسط دمشق کشته شد.
منبع: بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع در پنجاه سال اخیر؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده این کتاب اینجا را کلیک کنید.