مصداق شناسی حجت در اندیشه شیعی
همانگونه که پیش از این نگارش یافت، اندیشمندان شیعی نسبت به ضرورت وجود حجت میان خداوند و بندگانش و نیز اعتقاد به حجیت قرآن و رسول اکرم به عنوان دو حجت الاهی در میان مخلوقات با اندیشمندان دیگر مذاهب اسلامی همسو و دریک جهت قرار دارند.
در این میان آنچه با موضوع این اثر تناسب بیشتر دارد، تأکید دوباره به این مطلب است که برای زمان پس از رسول خدا نیز تمام اندیشمندان مذاهب اسلامی برای دستیابی مردم به تکالیف واقعی، وجود حجت را به عنوان مبلغ و تبیینکننده آموزههای دینی قبول دارند و پس از توجه به این مشترکات، نکته اساسی این است که از جهت کاربردی و معرفتی، درباره مصداق حجت پس از رسول خدا جدا انگاریها آغاز شده و اندیشههای متفاوت درباره حجت شناسی ارائه شده است که در این زمینه طرح و فرضیه حجیت صحابه به عنوان حاملان شریعت و حجت الاهی از جانب اهلسنت مطرح گردید و در مقابل این فرضیه اهل سنت، دانشمندان شیعی با ارائه طرح دیگر مصداق حجت را در میان اهلبیت و خاندان رسالت جستوجو کرده و با راهبردهای تعیین شده بر اساس روایات از رسول اکرم دوازده نفر از خاندان پیامبر را با شرایط ویژه و متفاوت با افراد عادی جامعه اعم از اصحاب و دیگر افراد، به عنوان مصداق حجتهای الاهی و مبلغان دین و شریعت پس از رسول اکرم معرفی کردهاند که به شواهدی از گفتار برخی دانشمندان شیعی اشاره میشود:
شیخ مفید: ما (امامیه) عقیده داریم بر اینکه زمین هیچگاه از وجود حجت خدا بر خلق خالی نمیماند تا اینکه احکام و دستورات خداوند را در هر زمان برای مردم ابلاغ کند و بر همین اساس، ما عقیده داریم که خداوند دوازده نفر را به عنوان امام و حجت خود برای مردم زمان بعد از رسول خدا معرفی کرده است که نخستینشان علی بن ابی طالب پس از آن امام حسن، امام حسین، امام علی بن حسین، امام محمد باقر، امام جعفر الصادق، امام موسی بن جعفر، امام علی بن موسی الرضا، امام محمد تقی الجواد، امام علی النقی، امام حسن عسکری و دوازدهم آنان قائم آل محمد و همنام رسول اکرم است.([۱])
سید مرتضی علم الهدی: وجود حجت برای مکلفان از جانب حکیم، لطف است و این لطف با معرفی دوازده حجت از جانب خداوند انجام شده است.([۲])
شیخ طوسی: ایشان بعد از اینکه وجود امام و حجت را لطف الاهی میداند میگوید: امامیه اتفاق دارند بر امامت و حجت بودن علی بعد از پیامبر؛ و پس از ایشان یازده نفر دیگر از حجتهای الاهی را نام برده، میگوید:
و لاجل ذلک لقّبو بالاثنی عشریّه؛([۳])
به دلیل همین اعتقاد به دوازده پیشوا و حجت برای فرقه امامیه لقب اثنا عشری داده شده است.
علامه حلی: ایشان نیز با اشاره به اینکه خداوند عادل و حکیم است و از آنجا که وعده ثواب و عقاب به مکلفان داده است، لذا برای اتمام حجت در رساندن تکلیف برای بندگان، رسولانی را فرستاده است که دارای مقام عصمت بوده که هیچگونه احتمال خطا و نسیان در آنان راه ندارد و پس از آن در پیوست رسالت، بعد از رحلت رسول این راه به واسطه امامت ادامه یافت و پس از آن خداوند پیشوایان و حجج دوازدهگانه را برای مردم نصب کردند تا مردم را از خطا و سهو امنیت بخشیده، بدین وسیله عالم از لطف خدا و با وجود آن حجج خالی نماند که نخستینشان علی بن ابی طالب و سپس …. الخلف الحجهًْ محمد بن حسن.([۴])
کاشف الغطا: ایشان نیز با تصریح بر ضرورت وجود حجت در روی زمین، پس از آن به مصداق دوازدهگانه حجت که همان امامان دوازدهگانه شیعه هستند اشاره کرده است.([۵])
از تصریحات دانشمندان معروف و مشهور امامیه به دست میآید که پیروان مذهب اثناعشری در مصداق شناسی حجتهای خداوند بعد از رسول خدا بدون هیچگونه اختلافی در عدد و اسامی آن حجج در یک اندیشه و عقیده قرار دارند که این عقیده برگرفته شده از روایات فراوان است که در گزینه بعدی به آن اشاره میشود.
با دقت در روایاتی که درباره حجت خداوند در میان مخلوقات نقل شده است، میتوان این روایات را از جهت محتوا سنجی به دو دسته کلی ضرورت وجود حجت و بیان مصادیق عینی حجتهای خداوند بعد از رسول تقسیم کرد که ما دسته نخست را در ابتدای این بخش ذکر کردیم و آن را به عنوان یکی از ادله بر حتمی بودن وجود حجت دانستیم.
اینک از جهت کاربردی و التزام اعتقادی و عملی ضرورت دارد به دسته دوم آن روایات که تعیین مصداق حجت است اشاره گردد و این روایات که با متنهای فراوان و گوناگون در منابع حدیثی نقل شده است در حقیقت همگی در پی اثبات یک معنا میباشد که آن عبارت است از معرفی حجت و در بعضی از این روایات تنها به حجت بودن امیرالمؤمنین تصریح شده است و در بعضی دیگر به وجود حجج دوازدهگانه به عنوان یک نظام به هم پیوسته و بدون فاصله اشاره شده است.
در روایتی از امام حسن نقل شده است که رسول خدا آیهی
عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَا الْعَظِیمِ([۶])
«آنان از چه چیز از یکدیگر سؤال میکنند؟ از خبر بزرگ و پراهمیت»
را درباره حضرت امیرالمؤمنین تفسیر کردند و فرمود:
«یا علی انت حجه الله و انت باب الله و انت طریق الی لله و انت النباء العظیم و انت الطریق المستقیم و انت المثل الاعلی»؛([۷])
«یا علی! تو حجت خدا و دروازه (معرفت خدا) و راه به سوی خدا و آن خبر بزرگ و راه مستقیم و مثل بالا هستی.»
و در روایات فراوان آیه مبارکه
الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ؛([۸])
«خبر بزرگ که مردم در آن اختلاف کردند».
به خلافت امیرالمؤمنین و اختلاف مردم نسبت به آن تفسیر شده است.
در روایت دیگر از رسول خدا نقل شده است که خداوند به من خطاب کرد:
«ان علیا حجتی بعدک علی خلقی و امام من اطاعنی»؛([۹])
«همانا علی حجت من بعد از تو بر مخلوقاتم و پیشوای کسانی است که مرا اطاعت کنند.»
در حدیث دیگری نقل شده است که خداوند فرمود:
«محمد نبیی رحمتی و علی مقیم حجتی لا اعذب من والاه»؛([۱۰])
«محمد نبی و رحمت من است و علی اقامه کنندهی حجت. من عذاب نمیکنم کسی را که ولایت او (علی) را پذیرا گردد.»
در حدیث دیگری از انس نقل شده است که روزی در کنار رسول خدا نشسته بودم. در آن هنگام علی بن ابی طالب به سوی ما آمد:
«فقال النبی یا انس من هذا فقلت هذا علی بن ابی طالب فقال النبی یا انس انا و هذا حجه الله علی خلقه»؛([۱۱])
پس از آن پیامبر فرمود: ای انس این کیست؟ گفتم او علی بن ابی طالب است. پس از آن پیامبر فرمود: ای انس من و او حجت خدا بر خلق خدا هستیم.
همچنین رسول خدا به امیرالمؤمنین خطاب کرد:
«یا علی انا و انت حجه الله علی خلقه یوم القیامه»؛([۱۲])
«ای علی! من و تو در روز قیامت حجت خداوند بر بندگانش هستیم.»
در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا فرمود:
«علی نور الله فی بلاده و حجته علی عباده و وارث علم انبیائه»؛([۱۳])
«علی نور خدا در بلادش و حجت خدا بر بندگانش و وارث انبیائش است.»
از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا فرمود:
«ان علیا امیرالمؤمنین بولایه من الله عزوجل عقدها فوق عرشه و اشهد علی ذلک ملائکته و ان علیا خلیفه الله و حجه الله»؛([۱۴])
«همانا علی امیر مؤمنان و دارای ولایت از جانب خداوند است که آن را در عرش خود بسته و ملائکهها را بر آن گواه گرفته بود و علی خلیفه خدا و حجت خداست.»
همچنین در حدیثی از رسول خدا نقل شده است که خداوند بهوسیلهی جبرئیل به من فرمود:
«من بعدک حجتی البالغه علی خلقی علی بن ابی طالب فاقمه للناس و جدد عهده و میثاقه»؛([۱۵])
بعد از تو حجت رسای من بر خلقم علی بن ابی طالب است، پس او را برای مردم پا برجا کن و عهد و پیمان او را تازه کن.
در روایتی از منصور بن حازم نقل شده است که به امام صادق گفتم به راستی خداوند بزرگتر از آن است که به وسیله خلقش شناخته شود؛ بلکه خلق به وسیله خداوند شناخته میشود. حضرت فرمود: راست گفتی. پس از آن گفتم: کسی که عقیده به خداوند دارد میداند که خداوند خشنودی و خشمی دارد و این خشنودی و خشم او فهمیده نشود مگر به وحی و به وسیله رسول اکرم و من به مردم گفتم که پیامبر حجت خدا بر خلق بود و همگی تصدیقم کردند. گفتم: پس از درگذشت پیامبر چه کسی حجت خدا بر خلق بود؟ همه گفتند: قرآن و من در قرآن نظر کردم و دیدم همه مردم از آن برای خود دلیل میآوردند مانند مرجئه، قدریه و زندیق (برداشتهای متفاوت دارند) و در اینجا فهمیدم قرآن بدون قیم و تفسیرکننده واقعی حجت که عذرآور نیست. به مردم گفتم: این قیم و دانای به قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود، عمر و حذیفه. گفتم: آنان همه قرآن را میدانستند؟ گفتند: نه و در جست و جوهایم از مردم دانستم که غیر از علی هیچ کس تمام قرآن را نمیداند:
فاشهد ان علیا کان قیم القرآن و کان طاعته مفترضه و کان حجه علی الناس بعد رسول الله… فقال رحمک الله؛([۱۶])
پس شهادت میدهم بر اینکه علی قیم قرآن و فرمانبرداری از او واجب و او حجت بر مردم بعد از رسول خدا است. سپس امام صادق فرمود: خدا تو را رحمت کند.
آنچه تاکنون نگارش یافت، روایاتی بود که تنها درباره حجت بودن امیرالمؤمنین نقل شده بود و در پیوست همان روایات، بر اساس نیازمندی همیشگی انسان به وجود حجت، روایات فراوانی در منابع شیعه و سنی نقل شده است که به دنبال معرفی علی بن ابی طالب به عنوان نخستین حجت پس از رسول خدا، حجتهای بعد از ایشان را نیز برای تمام عصرها و دوران بعد از ایشان معرفی کرده است که به شواهدی اشاره میشود:
در روایتی از رسول خدا در این زمینه نقل شده است که فرمود:
«کان امیرالمؤمنین باب الله الذی لا یؤتی الامنه و سبیله الذی من سلک بغیره هلک و بذلک جرت الائمه واحدا بعد واحد جعلهم الله ارکان الارض ان تمیدبهم و الحجه البالغه علی من فوق الارض و من تحت الثری»؛([۱۷])
«امیرالمؤمنین دروازه معرفت خداوند است تا کسی وارد نگردد مگر از آن مسیر و راه آن چنان است که اگر از راهی جز آن را بپیماید هلاک میشود و به همین گونه پیشوایان بعد از او هر یک بعد از دیگری جریان دارد. خداوند آنان را پایههای زمین قرار داده است تا با آنان ادامه دهد و نیز خداوند آنان را حجت رسای خود بر روی زمین و زیر آسمان قرار داده است.»
در حدیثی از سلمان نقل شده است که روزی نزد رسول خدا رفتم و دیدم حسین در دامن آن حضرت نشسته و پیامبر چشمان او را بوسیده، لبان خود را بر لبان او میگذارد و در آن هنگام فرمود:
«انک سید ابن سید ابوساده انک امام ابن امام ابوالائمه انک حجه ابن حجه ابوحجج تسعه من صلبک تاسعهم قائمهم»؛([۱۸])
«تو آقا، فرزند آقا و پدر آقایان و پیشوا، فرزند پیشوا پدر پیشوایان و حجت، فرزند حجت و پدر حجتهای نه گانه هستی که همه از پشت تو بوده و نهم آنان قائم است.»
امام صادق به سدیر فرمود:
نحن قوم معصومون امر الله بطاعتنا و نهی از معصیتنا نحن الحجه البالغه؛([۱۹])
ما قومی هستیم دارای مقام عصمت که خداوند امر کرده به اطاعت ما و نهی کرده از نافرمانی ما و ما حجت بالغه هستیم.
و نیز فرمود:
«ما من شیء و لا من آدمی و لا انسیّ و لا ملک فی المساوات الا و نحن الحجج علیهم ما خلق الله خلقا الا و قد عرض ولایتنا علیه و احتج بنا علیه فمؤمن بنا و کافر و جاحد حتی السماوات و الارض و الجبال»؛([۲۰])
«هیچ چیزی و هیچ آدمی و هیچ انسانی و هیچ جن و هیچ فرشتهای در آسمان وجود ندارد مگر اینکه ما حجت بر او هستیم وخدا هیچ موجودی نیافریده مگر اینکه ولایت ما را بر او عرضه داشته است و بر او با ما احتجاج کرده است، برخی ایمان آورده و برخی کافر گشته و بعضی انکار کردهاند حتی آسمانها و زمین و کوهها.»
نیز آن حضرت به ابن ابی یعفور فرمود:
«نحن حجه الله فی عباده و شهداء علی خلقه و امناء علی وحیه و خزانه علی علمه»؛([۲۱])
«ما حجت خدا در میان بندگانش و گواهان بر خلقش و امنا بر وحی او و خزانه داران علمش هستیم.»
در حدیث دیگری درباره اهلبیت آمده است:
«آل محمد الذین یستنبطون من القرآن و یعرفون الحلال والحرام و هم حجه الله علی الخلق»؛([۲۲])
«خاندان پیامبر کسانی هستند که از قرآن استنباط میکنند و حلال و حرام را میشناسند و آنان حجت خداوند بر خلق هستند.»
همچنین در حدیثی از امام صادق با استناد به پیامبر نقل شده است که آن حضرت فرمود:
«الائمه بعدی اثناعشر اولهم علی بن ابی طالب و اخرهم قائم فهم خلفائی و اوصیائی و اولیائی و حجج الله علی امتی بعدی المقربهم مؤمن و المنکر لهم کافر»؛([۲۳])
«پیشوایان پس ازمن دوازده تن هستند نخستینشان علی بن ابی طالب و آخرین آنان قائم است. ایشان جانشینان و وصی و اولیای من و حجت خداوند بر امتم پس از من هستند. هر کس آنان را بپذیرد مؤمن و هر کس انکار کند کافر است.»
در اینجا به همین مقدار از روایات درباره مفهوم ومصداق حجت بسنده میکنیم و در پایان این بخش یادآوری میشود که مفهوم حجت در آیات قرآن و روایات و نیز اصطلاح کلامی آن معنای خاص و ویژهای است که خداوند به واسطه آن حجت، عذر و بهانه بندگان خود را قطع کرده و آن حجت در فردای قیامت نیز دستآویزی برای بندگان خواهد بود و اما از جهت مصداق میان مسلمانان درباره قرآن و رسول اکرم اتفاق نظر وجود داشت که هر دو به عنوان حجه الله علی الخلق هستند.
و نیز میان اهلسنت و شیعه در اصل نیاز به وجود حجت در زمان پس از رسول خدا هم اندیشی وجود دارد؛ اما از جهت مصداق شناسی اختلافات فراوان وجود دارد که به تفصیل بدان اشاره شد که اهلسنت اصحاب را دارای مقام حجیت بعد از رسول خدا میدانند؛ اما شیعه در برابر آنان، دوازده نفر از خاندان پیامبر را در یک نظام پیوسته که همگی از جانب خداوند منصوب شدهاند و دارای شرایط مشترک مانند علم ویژه و عصمت میباشند، جهت میداند که این اندیشه شیعه درباره مصداق حجت با روایات فراوان نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
[۱]) الاعتقاد، ص۹۵٫
[۲]) الشافی، ج۱، ص۱۶۰٫
[۳]) قواعد العقائد، ص۱۲۲٫
[۴]) شرح مفتاح الکرامه، ج۱، ص۲۱ تا ۲۳٫
[۵]) اصل الشیعه و اصولها، ص۷۰٫
[۶]) نبأ، ۱و۲٫
[۷]) تفسیر صافی، ج۵، ص۲۷۳؛ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۴۹۱٫
[۸]) نبأ، ۳٫
[۹]) امالی صدوق، ص۵۶۶؛ مدینه المعاجز، ج۲، ص۴۰۴؛ بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۴۰٫
[۱۰] خصال صدوق، ص۵۸۳٫
[۱۱]) ابن عدی، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۹۷؛ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۰۸٫
[۱۲]) زیل تاریخ بغداد، ج۴، ص۶۶٫
[۱۳]) امالی صدوق، ص۶۱٫
[۱۴]) همان، ص۱۱۶٫
[۱۵]) غایه المرام، ج۱، ص۳۲۷٫
[۱۶]) اصول کافی، ج۱، ص۳۱۴و ص۳۵۶٫
[۱۷]) الکافی، ج۱، ص۱۹۶، ینابیع المعاجز، بحرانی، ص۱۲۳٫
[۱۸]) مقتل الحسین، خوارزمی، ص۲۱۲٫
[۱۹]) الکافی، ج۱، ص۲۶۹ ، بحار الانوار ، ج۲۵، ص۲۹۸٫
[۲۰]) بحارالانوار، ج۲۷، ص۴۶٫
[۲۱]) توحید صدوق، ص۱۵۱٫
[۲۲]) تفسیر صافی، ج۱، ص۴۷۴٫
[۲۳]) بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۵۴؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰٫
منبع: برگرفته از کتاب امامت و واژگان مرتیط؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی