مقومات رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم۲
مقومات رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم۱
مقومات رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم۳
مقومات علمی ـ تبلیغی رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم
درآمد
تشیع در قرن چهارم در عرصههای متعدد نظیر سیاست و حکومت، اندیشه سیاسی، دانش دینی، گسترش جغرافیای انسانی، ترویج شعائر شیعی تا اموری نظیر تأسیس شهرها و بناهای مقدس شیعی دورهای درخشان را سپری کرد([۱])، که هرکدام میبایست در جای خود مورد بررسی قرار گیرد اما آنچه بیشتر نزد مورخان و جامعهشناسان مورد توجه قرار گرفته است، رشد تشیع در عرصۀ سیاست و حکومت در این دوره بود.
همانطوریکه اشاره شد دربارۀ علل این رشد مباحث متعددی مطرح شده است اما به علل و مقومات علمی ـ تبلیغی رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم کمتر پرداخته شده است.
مقصود از مقومات علمی ـ تبلیغی عواملی هستند که در عرصۀ علم و تبلیغ و دعوت، به رشد سیاسی تشیع در قرن چهارم کمک کردند؛ چرا که در این قرن، بر اثر فعالیتهای علمی و تبلیغی عالمان، داعیان و ادیبان شیعه و تقویت انسجام فکری و فرهنگی شیعیان، شیعه حاکمیت فرهنگی گستردهای در جهان اسلام بدست آورد که این امر خود زمینه مناسبی برای رشد سیاسی شیعه و سیادت وزرا و فرمانروایان شیعی در این قرن شد. به طوری که ظهور فرهنگ شیعى از سده چهارم هجرى به بعد در جامعۀ اسلامی نمود بیشتری یافت.
از آنجا که هر سه فرقۀ بزرگ شیعه یعنی امامیه، زیدیه و اسماعیلیه در قرن چهارم از رشد قابل توجهی برخوردار بودند، لازم است به صورت جداگانه به مقومات علمی و تبلیغی هر کدام از آنها پرداخته شود.
بنابراین این فصل در سه گفتار جداگانه به بررسی نقش عالمان، ادیبان و داعیان امامیه، زیدیه و اسماعیلیه در رشد سیاسی مکتب تشیع در قرن چهارم میپردازد.
۱ـ عالمان امامیه
شیعیان از زمان امام باقر و امام صادق‘ و با تلاشهای این دو امام همام به تدریج به سوی تدوین مبانی کلامی و فقهی و حتی دیدگاههای سیاسی خود به صورت روشن و دارای مرزبندی خاص مکتب تشیع حرکت کردند. به همین دلیل از همان دوره در عرصههای کلامی ـ سیاسی افرادی نظیر هشام بن حکم به صورت علمی و مبنایی وارد فضای مناظره با مخالفان میشدند و در این عرصه سرفراز بیرون میآمدند.
از قرن دوم به بعد مسئلۀ مرجعیت علمی اهلبیت موضوعی بود که از دید دیگر فرقههای اسلامی نمیتوانست پنهان بماند بنابراین به تدریج با تربیت شاگردان متعدد توسط امامان شیعه جنبۀ علمی مذهب تشیع امامیه از برجستگی خاصی برخوردار شد؛ به گونهای که در زمان امام یازدهم امام حسن عسکری و در آستانۀ غیبت امام مهدی، شیعۀ امامیه از یک طبقۀ علمی قوی به نام «فقهاء» در نقاط مختلف جمعیتی شیعه برخوردار بود که امام حسن عسکری صریحاً به این گروه اشاره کرده و از آنها عدهای را که دارای ملاکهای تهذیب نفس، صیانت دین، مخالفت با هوی و اطاعت امر مولا بودند، با این تعبیر محل رجوع جامعۀ شیعی قرار داد:
أما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفاً على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلدوه، وذلک لایکون إلا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم.([۲])
و بعدها امام مهدی آنها را حجت خود بر مردم معرفی کرد:
أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلى رواه احادیثنا فإنهم حجتی علیکم وأنا حجه الله علیهم.([۳])
به دلیل اهمیت حفظ مرزهای عقیدتی شیعه عدۀ قابل توجهی از شیعیان به حفظ علوم اهلبیت همّت گماشتند و به دور از جار و جنجالهای سیاسی حفظ مبانی علمی مذهب تشیع امامیه را هدف اصلی خود قرار دادند، مسئلهای که مورد اعتراض فرقههای دیگر شیعه نظیر زیدیه و اسماعیلیه قرار میگرفت؛ چرا که آنان خصوصاً زیدیه قیام مسلحانه و به دست گرفتن قدرت را محور اصلی فعالیتهای خود قرار میدادند.
اما تجربه نشان داد که اهمیت تقویت مبانی علمی یک مکتب میتواند حتی بیشتر از تلاش برای به دست گرفتن قدرت، به آن مکتب خدمت کند بر همین مبنا شیعه امامیه آرام آرام توانست حتی در مرکز خلافت عباسی نیز به فعالیت خود ادامه دهد و از اوایل قرن چهارم برخی از منصبهای سیاسی را رسماً به دست بگیرد. اقتدار مبنایی و علمی شیعه امامیه در نیمۀ اول قرن چهارم در بغداد موجب میشد تا خلفایی نظیر راضی بالله برخی از شعائر شیعی را از خود بروز داده و مخالفان افراطی شیعه را به خاطر تناقض گفتارشان سرزنش کنند.
و از طرف دیگر همین اقتدار علمی و کلامی موجب شد در نیمۀ دوم قرن چهارم آل بویهای که در دامان شیعیان زیدی در دیلمان پرورش یافته بودند، بعد از ورود به ری و بغداد در مقابل عظمت علمی شیخ صدوق و شیخ مفید سر تعظیم فرود آورده و صریحاً اعتقاد خود را همان اعتقاد این بزرگان امامیه معرفی کنند و در مسائل حکومتی از فتوای افرادی نظیر ابن جنید پیروی نمایند.
نکتۀ مهمی که در این باره باید مورد بررسی قرار گیرد، این است که با شروع غیبت صغرا نائبان خاص امام زمان مرکز فعالیت خود را به بغداد یعنی دقیقاً مرکز خلافت عباسی انتقال دادند و متعاقب آن عالمان بزرگ امامیه در این عصر نظیر شیخ مفید، سید مرتضی و سید رضی نیز حوزۀ درسی و علمی خود را در این شهر تأسیس کردند و وزرا و نقبای شیعی به ایجاد کتابخانهها و دار العلمهای شیعه در بغداد مبادرت نمودند.
مجموع این فعالیتها موجب تأسیس مکتب علمی بغداد گردید که در طی قرن چهارم تا اواخر قرن پنجم بیشترین خدمت را به دانش دینی شیعه کرد([۴]).
۱ـ ۱ـ مکتب فقهی ـ کلامی بغداد
از ابتدای تأسیس شهر بغداد در سال ۱۴۸ هجری قمری به تدریج شیعیان در برخی از نقاط این شهر سکنی گزیدند که مهمترین محل تجمع شیعه محلۀ معروف «کرخ» به شمار میرفت که بعدها خصوصاً در قرن چهارم و پنجم نقش عمدهای را در تحولات سیاسی ایفا کرد؛ چون بغداد پایتخت خلافت عباسی بود. شیعیان و عالمان شیعۀ این شهر سیاسیترین شیعیان این دوره به شمار میروند، بنابراین در مکتب علمی بغداد مبانی مربوط به سیاست و حکومت به فراوانی به چشم میخورد.([۵])
این مکتب تحت تأثیر مکاتب کوفه و قم و با هجرت عدهای از محدّثان و بزرگان علمی شیعه خصوصاً نواب خاص امام زمان شکل گرفت اما در ایجاد زمینههای آن، انتقال امامان معصوم شیعه از حجاز به عراق و حضور طولانی مدت آن بزرگواران در بغداد و سامرا در ایجاد این مکتب علمی بیتأثیر نبود([۶]).
دوران غیبت صغرا را دوران تکوین این مکتب علمی میدانند همانطوری که نیمۀ اول قرن چهارم با درخشش عالمانی نظیر شیخ مفید، سید مرتضی، دورۀ اوج این مکتب به شمار میرود.
مهاجرت عالمان شیعه از کوفه، بصره، قم، ری و حتی سمرقند به بغداد بر اهمیت این مرکز علمی شیعه میافزود. طبیعی بود که به دلیل محیط خاص بغداد و رویارویی دائم با اندیشهها و فرقههای دیگر، گرایش کلامی بر حوزۀ بغداد تسلّط بیشتری داشته باشد.
به نظر میرسد در این دوره شیعۀ امامیه با بهرهگیری از فضای به دست آمده از تسلط امرای شیعه مذهب برای تدوین موسوعههای حدیثی، فقهی، کلامی و اصولی خود قدمهای بلندی برداشت. حمایت خاندان متنفذ شیعی نظیر آل فرات و آل نوبخت موجب میشد تا شیعیان در مجموع نسبت به دورههای قبل احساس امنیت بیشتری نمایند. البته همزمان شهرهای قم و ری نیز تحت حاکمیت آل بویه به نشاط علمی و فقهی قابل توجهی دست یافتند([۷])؛ به گونهای که شیخ طوسی در کتاب غیبت خود مینویسد:
أنفذ الشیخ حسین بن روح ـ رضی الله تعالى عنه ـ کتاب التأدیب إلى قم وکتب إلى جماعه الفقهاء بها وقال لهم: انظروا ما فی هذا الکتاب، وانظروا فیه شیء یخالفکم.
حسین بن روح، نایب خاص امام زمان، کتاب «التأدیب» را نزد فقهای شیعه قم فرستاد و به آنها نوشت در این کتاب نگاه کنید و (اگر) در چیزی مخالف شماست نظر خود را اعلام کنید.([۸])
به فرموده علامه حلی در شرح بر «من لا یحضره الفقیه» در زمان علی بن الحسین بن موسى بن بابویه متوفى سنه ۳۲۹، در قم دویست نفر از رجال محدثین شیعه حضور داشتند.([۹])
۱ـ ۲ـ ظهور علما و فقهای صاحب نام شیعه
قبلاً اشاره شد که قرن چهارم، عهد باروری و شکوفایی فرهنگ شیعی نیز هست. در این دوره تحولات بسیاری رخ نمود تا زمینههای باروری و رشد اندیشه شیعی را فراهم ساخت. و شیعه در علوم مختلف به رشد قابل توجهی دست یافت که به برخی از آنها اشاره میشود([۱۰]):
حدیث:
در اواخر قرن سوم و قرن چهارم است که امکان تدوین جوامع حدیثی و جمعآوری صدها اصل حدیثی باقی مانده از سه قرن نخست هجری به وجود آمد. در ابتدا شیخ کلینی با نگارش «کافی» و سپس صدوق با تدوین «مَن لایحضره الفقیه» در این راه گام برداشت و در اوائل قرن پنجم، شیخ طوسی با تألیف «تهذیب الاحکام» و سپس «استبصار» کتب اربعه حدیثی شیعه را تکمیل کرد.
در پرتوی این تلاش بیوقفه بود که شیعه از داشتن مجامع حدیثی بهرهمند گردید و امکان اجتهاد متکی بر نصوص فراهم شد.
رجال:
دانش رجال شیعه در قرن چهارم، گسترهای وسیع یافت. اصول محکم و اصیل علم رجال شیعی در این دوره پایهریزی شد؛ شخصیتهایی چون ابوغالب زراری (۳۷۶ م) ابو عمرو محمد بن عبدالعزیز کشی متوفی حدود نیمه قرن چهارم، حسین بن عبیدالله بن ابراهیم الغضائری (م ۴۱۱) از ناموران این فن در قرن چهارم محسوب میشوند.
در پرتو تلاش آنان دانش رجال در شیعه، قوت گرفت و تبدیل به بازوی پرتوان اجتهاد دینی گردید([۱۱]).
فقه:
با پایان یافتن دوره غیبت صغرا شیعه وارد تجربه جدیدی شد. گرچه عملکرد فقاهت و اجتهاد در عصر حضور امامان بیسابقه نبود امّا اوّلاً حضور ائمه، امکان تصحیح نظرها را فراهم میآورد و ثانیاً در مسائل نو پدید، امکان مراجعه به امام مسدود نبود.
آغاز غیبت کبرا فقیهان شیعه را در برابر مسائل ویژه ای قرار داد و سبکها و شیوههایی را پدید آورد.
در این میان، سه مسلک ذیل نامبردنیترند:
مسلک اول:
گرایش اهل حدیث که تلاش داشتند مسائل فقهی را با متن روایات و نصوص پاسخگویی کنند، کسانی مانند ابن بابویه (م: ۳۲۹) و صدوق (م:۳۸۱ ) را میتوان در این زمره نام برد.
مسلک دوم:
گرایش کسانی مانند ابن ابی عقیل (م: حدود ۳۵۰) و ابن جنید (م:۳۸۱) که علاوه بر استفاده از نصوص به بهرهگیری از راههای عقلگرایانه به صورت گستردهای گرایش داشتند و گویا ابن جنید، از به کار بردن قیاس و یا استحسانات عقلی امتناعی نشان نمیداده است.
گفتهاند؛ عضدالدوله فتوای ابن جنید را مبنای حکومت خویش قرار داده بود. اگر چنان دعویی راست باشد، میتوان این احتمال را جدّی گرفت که فتاوی ابن جنید، کارسازی بیشتری را در قوانین حکومتی داشته است.
مسلک سوم:
راه سوم گرایش میانهای بود که از سوی شیخ مفید و سپس شاگردان وی، تعقیب شد. این گروه ضمن حرمت نهادن به نصوص، برای قوانین دانش اصول ارزش و بها قائل بودند. آنها در نقل فتاوا به روایت متن نصوص تقیّد نداشتند گرایش اخیر، به مرور مسلک مسلط و حاکم فقهی شد. فقیهان شیعی پس از شیخ مفید، به مسلک وی گرویدند که این گرایش تا دوره اخباریان، اندیشه بلامنازع در سبک اجتهاد دینی بود.
البته به نظر برخی دیگر فقه سیاسی شیعه از آغاز غیبت صغرا (قرن چهارم) تاکنون چهار مرحله زیر را سپری کرده است:
۱ـ عصر شکوفایی فقه خصوصی:
۲ـ عصر سلطنت و ولایت([۱۲]):
۳ـ عصر مشروطیت و نظارت([۱۳]):
۴ـ عصر جمهوری اسلامی([۱۴]):
مرحله اول که مورد بحث ماست، از اوایل قرن چهارم تا آغاز قرن دهم هجری را در بر میگیرد، دوران تأسیس، رشد و شکوفایی فقه فردی است مطابق این دیدگاه در این دوره هنوز به فقه عمومی، مسایل سیاسی و حقوق اساسی عنایت گسترده نشده است. اگرچه واژههایی از قبیل حاکم شرع، سلطان و امام و یا مباحثی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، قضاوت، اقامه حدود شرعی، خمس و زکات، اقامه نماز جمعه و… مورد بحث فقها بوده است و اگرچه از بعضی کلمات شیخ مفید در کتاب المقنعه چه بسا اشارتی به مباحث حکومت را بتوان استظهار کرد ولی با این حال مباحث بیشتر حول فقه فردی بود. همچنین در این دوره دغدغه علما و فقهای شیعی حفظ مرزهای عقیدتی شیعه و اصالت بخشیدن به فرهنگ شیعه به عنوان یک فرهنگ غنی و توانا بود. بر این اساس تلاش فقها، در پاسخ به ادعایی که فقه شیعه را محدود جلوه میداد، بر این بود که فقهی قابل رقابت به وجود آوردند. بر همین اساس کتابهایی مانند «المبسوط فی فقه الامامیه» تحریر شد. البته فرمانروایان شیعی نظیر آل بویه فقهای بزرگ را برای تبیین احکام و برای پاسخگویی مخالفین شیعی کمک میکردند و از آنها نیز یاری میخواستند([۱۵]).
اصول:
دانش اصول در دوره حضور امامان شکل یافت و رسالههایی در مباحث اصولی نگاشته شد اما آن نگاشتهها عمدتاً درباره یک یا چند موضوع اصولی بود. در قرن چهارم، تألیفات جامع اصولی رخ نمود و شیخ مفید، با نگارش یک دوره نسبتاً جامع ـ هر چند مختصر ـ اولین گامها را برداشت. شاگرد وی سید مرتضی، با نگاشتن الذریعه الی اصول الشریعه، این راه را ادامه داد و شیخ طوسی با تألیف العده فی الاصول، این راه را تکمیل کرد. از آنجا که رشد علم اصول نقش اساسی در حیات پر نشاط فکری ـ سیاسی شیعه در سدۀ چهارم را داشت؛ گفتاری را در این فصل با عنوان «علل رشد علم اصول در قرن چهارم» اختصاص دادهایم.
کلام:
دوره آزادی فکری و امنیت نسبی شیعه، این امکان را برای عالمان شیعی پدید آورد که با مناظرات و تألیفات، دانش کلامِ شیعی را بارور سازند. مناظرات متعددی از سوی شیخ صدوق در حضور رکن الدوله رخ میدهد که وی، به برخی از آنها در کتاب کمال الدین، اشاره میکند.
همچنین شیخ مفید، سراسر حیات پربار خویش را در مرزبانی از حوزه اعتقادی شیعه میگذراند.
کتاب الفصول المختاره من العیون والمحاسن، بخشی از مناظرات اوست که توسط شاگرد وی، سید مرتضی، گردآوری شده است.
از این مجموعه استفاده میشود که او با شخصیتهای بنامی از فرقههای اسلامی و غیر اسلامی بحث و مناظره داشته است.
معتزلیان، زیدیان، پیروان مذهب کرابیسی، اسماعیلیان، عباسیان، جبری مسلکان، اهل حدیث و ملحدان طرفهای بحث و مناظره شیخ مفید در این مجموعه هستند. توجّه به تفاوت دیدگاههای مذاهب یاد شده میتواند وسعت دانش مفید را بازگو کند و بیانگر این نکته است که کلام شیعه، در پرتوی این مباحثات توانِ خویش را بازیافت و قدرت بقا و گسترش در سدههای بعد را پیدا کرد.
برخی از مهمترین فقهای امامیه متوفای قرن چهارم عبارتند از:
ابن قولویه، محمد، ۳۰۱ قمری، ابن ادریس، احمد ابن ادریس، ۳۰۶ قمری، ابن بابویه قمی، علی بن حسین بن موسی، ۳۲۳قمری، ابن بابویه، محمد، ۳۸۱ قمری، (شیخ صدوق)، ابن عمید، محمد، ۳۶۰ قمری، ابن قولویه، جعفر بن محمد، ۳۳۹ قمری، ابن ولید، محمد بن حسن، ۳۴۳ قمری، احمد بن داوود قمی، ۳۳۳ قمری، اشعری قمی، حسین بن محمد، قرن چهارم، حمیری، محمد بن عبدالله، ۳۰۸ قمری، سعدآبادی قمّی، علی بن حسین، قرن چهارم، صاحب بن عباد، ۳۸۵ قمری، علی بن ابراهیم، ۳۰۷ قمری، کلینی، محمد، مؤمن قمی، جعفر بن حسین، ۳۴۰ قمری، محمد بن علی بن محبوب قمی، ۳۰۶ قمری، محمد بن أبی عمران موسى بن علی بن عبدویه کاتب قزوینی([۱۶]).
ـ نگاهی به عملکرد علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم
الف ـ کلینى (متوفاى ۳۲۹هـ)
ابوجعفر، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینى از چهرههاى درخشان فقه امامیه و از روات ثقات ائمه در حدیث و ضبط آن بوده است. وى عالمى آشنا به اخبار و احادیث بود و در این زمینه اکثر علماى شیعه را بر او اعتمادى راسخ است.
کلینى را مىبایست از علماى پیشرو مذهب امامیه به شمار آورد. او که معروفترین محدث و فقیه امامى اوایل سده چهارم قمرى بود، به ثقه الاسلام اشتهار داشت. اثر مهم فقهى وى که از کتب اربعه شیعه امامیه نیز هست، «الاصول من الکافى» است. این کتاب در عرض بیست سال تألیف شد و به گونهای تنظیم شد که در همه فنون علم دین، متعلمان و طلاب را کفایت و راهجویان را هدایت کند.
این کتاب شامل سه بخش عمده اصول، فروع و روضه و مرکب از سى کتاب است که اولین آنها کتاب العقل و آخرین آنها کتاب الروضه است.
بخش اصول درباره اصول عقاید و بخش فروع دربارۀ فقه تشیع و بخش سوم حاوى خطبهها و مواعظ است. فوت کلینى در سال ۳۲۹هـ در بغداد رخ داد و درباب الکوفه بغداد به خاک سپرده شد.
کلینى به غیر از کتاب کافى، کتب دیگرى نیز نوشت که امروزه موجود نیستند. کتابهایى چون «ردی بر قرامطه» که حکایت از موضع گیرى امامیه در مقابل قرامطه داشته، کتاب «رسائل ائمه»، کتاب «رجال» و غیره از آن جمله هستند.
ب ـ شیخ صدوق (ابن بابویه ۳۱۱-۳۸۱هـ)
ابوجعفر، محمدبن على بن حسین بن موسى بن بابویه ملقب به شیخ صدوق و معروف به ابن بابویه از بزرگان شیعه و دانشمندان مشهور امامیه است. آثار او در زمینه فقه، اصول و کلام شیعه امامیه کمال مطلوب زمانهاش را نشان مىدهد. شیخ صدوق دانشمندى جلیل القدر، حافظ احادیث، متبحر در علم رجال و نقاد اخبار بود که در میان هم روزگاران خود همانندى نداشت. نجاشى او را از چهرههاى برجسته علمى شیعه در خراسان نوشته است.
شیخ صدوق که بیشتر ایام عمر خود را در شهر رى گذراند، یکى از چهرههاى مورد علاقه رکن الدوله بویهى بود و چندى را در خدمت او گذارند و به مباحثه و مناظره پرداخت.
جلوههایى از این مباحثات را در کتاب کمال الدین و تمام النعمه او مىتوان مشاهده کرد. رکنالدوله شیخ صدوق را از قم به مرکز حکومتش ری دعوت کرد و با تعظیم و تکریم او را وارد شهر کرد. قاضی نورالله شوشتری در اینباره نوشته است: «آوازه ریاست و اجتهاد او (شیخ صدوق) در مذهب شیعه امامیه به سمع ملک رکنالدوله رسید، مشتاق صحبت فائض البهجت او گردید و به تعظیم تمام، التماس تشریف قدوم سعادت لزوم او نمود». رکنالدین در ری مجالسی میآراست و از علمای ملل و فرقههای مختلف دعوت میکرد تا آنها طرح شبهه کنند و شیخ به پاسخ آنها برخیزد. در یکی از مجالس، بحث امامت مطرح شد پس از توضیح و استدلال شیخ صدوق، رکنالدوله فریاد زد: اعتقاد دینی من همان چیزی است که این شیخ امین میفرماید و حق آن است که فرقه امامیه بر آن مذهب است نه دیگران. شیخ صدوق در کتاب خود عیون اخبار الرضا از سفرش به مشهد امام رضا سخن گفته و خاطره خود را با رکن الدوله که از وى خواسته تا در مشهد در حق وى دعا کند، بازگو کرده است.
شیخ صدوق به بغداد سفر کرد و در آنجا به تحصیل و تعلم و تعلیم پرداخت و بزرگان علما از محضر او در باب احادیث بهره گرفتند.([۱۷]) مجموعه تألیفات شیخ صدوق نشان از دانش وسیع و قداست نفس او است. تعداد آثار او را بالغ بر سیصد عنوان نوشتهاند و شیخ طوسى در الفهرست خود نزدیک به ۱۸۹ اثر او را نام برده است. ولى معروفترین و مهمترین این آثار که در ردیف کتب اربعه شیعه قرار گرفته است، من لایحضره الفقیه است.
شیخ صدوق طبق تصریح خود در مقدمه این کتاب، آن را در استقبال من لایحضره الطبیب زکریاى رازى نوشت ولی موضوع آن را در فقه، حلال و حرام، شرایع و احکام قرار داده است. کتاب من لایحضره الفقیه در چهار مجلد تنظیم شده و حاوى ۵۹۶۳ حدیث است. از دیگر آثار شیخ صدوق، الامالى، معانى الاخبار، الخصال و الاعتقادات است. شیخ صدوق در سال ۳۸۱هـ در رى چشم از جهان بربست و در جوار شاهزاده عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
ج ـ شیخ مفید (۳۳۶ـ۴۱۳هـ)
ابوعبدالله، محمدبن محمدبن نعمان بغدادى معروف به ابن معلم و ملقب به شیخ مفید در سال ۳۳۶هـ در حوالى شهر عکبرى چشم به جهان گشود.
شهرت او به ابن معلم از آنجا برخاسته که پدر او محمد بن نعمان در شهر واسط و عکبرى شغل معلمى داشته است. در اوان کودکى همراه پدرش راهى بغداد شد و نزد ابى عبدالله معروف به جعلى و ابى یاسر به تلمذ پرداخت ولى معروفترین استادان وى جعفر بن محمد قمى معروف به ابن قولویه بود.
عضدالدوله بویهى را ارادت خاص به شیخ مفید بود تا آنجا که براى او مستمرى ویژهاى تعیین کرد. بعدها که شیخ مفید در بغداد و به ویژه در مسجد براثاى محله کرخ مجلس درس راه انداخت، بسیارى از علما از جمیع طوایف در محضر درس او حاضر شدند و از او بهرهها گرفتند.
شریف رضى و شیخ طوسى از شاگردان به نام او بودند. خود شیخ طوسى در الفهرست خویش گوید: شیخ مفید از بزرگان متکلمان طایفه امامیه است و در زمان خود رئیس آن طایفه بود و در علم و فتوا پیشواى علماى اعلام به شمار مىرفت و در صناعت کلام و علم فقه، مجتهد و فقیه بىنظیر بود؛ فکر عمیق و فهم دقیق داشت و بدیهه یاب و حاضر جواب بود.
نجاشى که خود از شاگردان او محسوب مىشد، در رجال خود از پایگاه والاى شیخ مفید در فقه و کلام و حدیث سخن گفته است.
ابن ندیم نیز در دو جا از کتاب خود از او یاد مىکند. در جایى مىگوید:
«… و در زمان ما بر متکلمان شیعه ریاست دارد و در صنعت کلام به مذاهب اهلش بر همه مقدم و داراى دقت نظر و افکار صائبى است. من او را دیدهام و بسیار دانشمندش یافتم.» و در جاى دیگر او را رئیس شیعه امامیه نامیده که در فقه و کلام آثار زیادى دارد.
خطیب بغدادى در تاریخ بغداد خود درباره شیخ مفید سخنى دیگر دارد. از فحواى کلام او پیداست که او را میانهاى با شیخ مفید نبوده و آموزهها و تعصبات مذهبى خود را در داورىاش دخالت داده است.
به زعم او شیخ مفید کتابهاى بسیارى در گمراهى شیعه و نکوهش از صحابه و تابعان نوشت و با نظریاتش بسیار کسان را فریفت.
در بعضى از منابع دربارۀ تهذیب نفس و تواضع علمى، دست و دلبازى و نمازگزارى او سخنها رفته است. اینکه شیخ مفید تمام وقت خود را وقف علم و دانش مذهبى کرده و در بیان عقاید و کلام شیعه استوارى نشان داده، از داورىهاى اکثر منابع دربارۀ اوست. مکتبى که شیخ مفید در بغداد راه انداخت، کانون بحث و بررسى و تعمیم و توسعه مباحث دینى گردید و با بهرهگیرى از مبانى علم کلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را به روى شیعیان گشود. او علم کلام شیعى را سر و سامان بخشید و ابواب فقه را با دقت تمام تجزیه و تحلیل کرد و از تشتت و پراکندگى در آورد.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای دربارۀ جایگاه و نقش اثرگذار شیخ در پیام خود به هزارۀ بزرگداشت شیخ مفید چنین مینویسد: «پس از آغاز دوران غیبت و به ویژه بعد از انتهای دوره ۷۴ ساله غیبت صغرى و انقطاع کامل شیعیان از امام غایب یکى از خطرهایى که کلیت مکتب اهل بیت را تهدید مىکرد این بود که: اشتباه و انحراف عمدى و یا غیر عمدى کسانى از منسوبین به این مکتب، چیزهایى از آن کاسته یا به آن بیافزاید این جا بود که یکى از مهمترین وظایف عالمان شیعه در این برهه، رخ نمود. وظیفهاى که به انجام رسیدن صحیح آن میتوانست به معناى حفظ مذهب و معادل جهادى سرنوشتساز باشد. و آن وظیفه، عبارت بود از اینکه تشیع، به مثابه یک نظام فکرى و عملى مرزبندى شود. و براى آن از لحاظ عقیدتى و عملى با استفاده از میراث ارزشمند سخنان ائمه چهارچوبى ترسیم گردد و بدینگونه هویت مستقل و مرزبندى شده مذهب اهلبیت مشخص گشته، در معرض فهم و استفاده پیروانش قرار گیرد بىتردید، این کار، تا پیش از زمان شیخ مفید انجام نشده بود این نابغه شیعه، با احساس نیاز زمان و با تکیه بر قدرت علمى خود، وارد این میدان دشوار شد و کارى بىسابقه و بس مهم و حساس را آغاز کرد و به حق باید اذعان کرد که از عهده این کار بزرگ بر آمده است»([۱۸]). به همین دلیل اهمیت کار شیخ مفید، به عنوان کسى که مرزبندى مکتب اهل بیت را به عهده گرفت، آشکار مىشود([۱۹]).
بنابراین در قرن چهارم دوران حکومت آل بویه جامعه شیعه شاهد ظهور دانشمند بزرگی در بغداد بود که برخی آن عصر را به نام او «عصر مفید» خواندهاند او «شیخ مفید»، متکلم نامدار امامیه بود که در این زمان میزیست و مورد تجلیل و تکریم بسیاری از مردم عراق و مخصوصاً بغداد بود. مسجد «براثا» در منطقه «کرخ بغداد» مرکز فعالیت وی و محل تجمع شیعیان بغداد بود. شیخ مفید در آن علاوه بر اقامه نماز و موعظه، به تعلیم و تدریس علوم دینی و فقه امامیه میپرداخت. وی در پرتو موقعیت ویژهای که از جنبههای علمی و اجتماعی داشت، توانست اعتقادات شیعه را انسجام بخشیده، مجموعه آرا و عقاید شیعه اثنیعشری را تحکیم و ترویج نماید. به پیروی و راهنمایی او، علماء شیعی در تمام گستره حکومت آل بویه مخصوصاً در نواحی ری و قم، شمال ایران و حتی در فارس با نوعی جهاد علمی، نهضت فرهنگی فراگیری را برای تثبیت مذهب شیعه برپا نمودند که اثرات آن سالها در جامعه شیعی ثابت ماند.
تألیفات شیخ مفید را بالغ بر دویست کتاب و رساله دانستهاند. یکى از معروفترین آثار او «المقنعه فى الفقه» است که پایه و اساس کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسى را تشکیل مىدهد. وفات شیخ مفید در شب جمعه سوم ماه مبارک رمضان ۴۱۳ در بغداد واقع شد و شریف رضى بر جنازهاش نماز گزارد و هشتاد هزار نفر از شیعه در تشییع جنازه وى شرکت جستند و او را در جوار آرامگاه امام موسى کاظم و نزد استادش ابن قولویه به خاک سپردند.
۱ـ ۳ـ رشد علم اصول در قرن چهارم
القای قواعد اصولی از سوی ائمه عامل اصلی و محوری در پیدایش علم اصول فقه بود([۲۰]).
علاوه بر اینکه علم اصول به دنبال دور شدن از عصر نصوص به تدریج مطرح گردید ولی این امامان شیعه از اهلبیتِ پیامبر| بودند که از همان سدههای نخست بر اصل اجتهاد تأکید داشتند و میخواستند با تشکیل حوزههای علمی قوی، حفظ و دفاع از حریم دین و مکتب تشیّع در زمان غیبت امام به آسانی تحقق یابد([۲۱]).
بنابراین زمینههای رشد علم اصول در قرن چهارم در دورههای قبل از آن ایجاد شده بود و شاگردان ائمه و علمای قرن دوم و سوم با تلاش علمی خود زمینههای این رشد را فراهم کرده بودند.
در قرن چهارم علاوه بر اینکه دورههای کاملی از اصول فقه، نظیر التذکره مفید و الذریعه سید مرتضی تدوین شد، تلاش زیادی برای جداسازی علم اصول از مباحث کلامی انجام شد و تحلیلها و استدلالها دقیقتر گردید.
محققان اصولی در این دوره فقیهانی زبردست هستند و علم اصول را همگام با فقه به پیش بردند این در حالی بود که در این دوره به تدریج علم اصول در نزد عامه (اهل تسنن) از هدف اصلیش منحرف شده و مختلط با مباحث کلامی و منطقی گردید.
در پی ایجاد فضای باز سیاسی ایجاد شده برای شیعه در قرن چهارم، علمای بزرگی نظیر شیخ مفید و سید مرتضی در پایتخت آن روز جهان اسلام یعنی بغداد ظهور کردند و از حمایتهای فرمانروایان شیعه برخوردار شدند([۲۲]).
کرسی تدریس این علمای بزرگ طبعاً شاگردان اثرگذاری نظیر شیخ طوسی و سلار دیلمی را به جامعه شیعی تحویل داد.
نکته قابل توجه اینجاست که علمای بزرگ شیعه در این دوره نظیر شیخ مفید احاطه زاید الوصفی بر مبانی اصولی و فقهی اهل تسنن داشتند و طبعاً مورد استفاده و وثوق دانش پژوهان و عالمان سنی نیز قرار میگرفتند.
ذکر این نکته ضروری است که اصول اهل تسنّن نیز در این دوره به اوج شکوفایی و رشد رسید و کتابهایی نظیر اصول جصاص، العمد قاضی عبدالجبار، البرهان امام الحرمین و الاحکام ابن حزم، از تألیفات علمی این دوره هستند که مهمترین کتابهای اصولی اهل تسنّن در طول تاریخ اصول فقه به شمار میروند.
از آنجا که علومی نظیر کلام، فقه و اصول در دو مذهب شیعه و سنی ناظر به یکدیگر بودهاند. هرگاه در عرصه رقابت علمی قرار گرفتهاند، شکوفایی و توسعه علمی در هر دو مذهب دیده شده است، اما متأسفانه در بخش عمدهای از تاریخ اسلام به دلیل حاکمیت سیاسی خلفایی و حاکمیت امرای متعصب سنّی بر جهان اسلام و سرکوبیهای شدید نسبت به شیعه عملاً این رقابت به چالش کشیده میشد و فضای نشاط علمی به عامه واگذار میگردید اما در قرن چهارم با تسلط حاکمان شیعه، آنها هیچگاه به ورطه انحصارگری نظیر خلفا و حاکمان سنّی نیفتادند و امکان فعالیت و رقابت علمی را برای عامه بیش از پیش فراهم کردند که نتیجۀ آن رشد علم اصول در هر دو مکتب بود. بنابراین این روحیه عدم تعصب نابجا و آزادگی را یکی از ویژگیها و افتخارات فرمانروایان شیعه ـ خصوصاً در قرن چهارم ـ باید شمار آورد.
نهایتاً میتوان گفت با نگاهی به تاریخ علم اصول این مطلب به روشنی آشکار است که قرن چهارم، قرن شکوفایی این علم به شمار میرود و ظهور علمای بزرگ و تدوین متون اصولی متقن در این دوره به حدی است که پشتوانه اساسی برای دورههای بعدی نیز به شمار میرود. نزدیک بودن به حضور ائمه و ابتدای عصر غیبت کبرا انگیزه مهمی بود که بزرگان علم اصول را به سوی اجتهاد از متون به جا مانده از ائمه سوق میداد گفته میشود در این دوره اولین کسانی که فقه را از شکل نقل متون روایی خارج ساخته و اجتهاد شیعی را گسترش دادند ابن ابی عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی بودند([۲۳]) طبعاً حاکمیت سیاسی شیعه بر جهان اسلام و فضای علمی پر شور و نشاط و پر از رقابت علمی بین اصولیون شیعه و سنی موجب میشد نظرات اصولی با پختگی و اتقان بیشتری مطرح گردند. ادامه این رشد و شکوفایی میتوانست اثرات شگرفی در رشد علوم اسلامی داشته باشد؛ چرا که دید اصولی آن دوره یک دید فراگیر و دور از تعصباتی بود که بعدها گریبانگیر جامعه اسلامی شد. اما متأسفانه این روند ادامه پیدا نکرد چرا که در قرن پنجم با هجوم ترکان سلجوقی و پایان حکومت شیعه بر بغداد و همچنین افول و رکود اصول تسنن و حذف رقیب و به دنبال فوت شیخ طوسی و اکتفای اصولیون بعدی بر نظریات شیخ، دوران شکوفایی علم اصول در قرن چهارم و پنجم به پایان رسید و روند فترت و رکود تا دو قرن ادامه پیدا کرد ولی با ظهور ابن ادریس حلی در قرن هفتم دوران جدیدی از رشد علم اصول آغاز گردید اما به هر حال دوران شکوه و عظمت اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن پنجم دورانی است که بازخوانی مجددی را میطلبد.
جدول شماره ۴۱: اسامی و مشخصات کلّی برخی علمای اثرگذار بر رشد فضای اصولی شیعی در قرن چهارم
۱ـ ۴ـ دارالعلمهای شیعی
به گفته مورخان تاریخ تمدن، تجزیه فرمانروایى خلفاى عباسى خود انگیزهاى براى تعدد مراکز علمى و سبب شکوفایى فرهنگى این مراکز و ظهور نوابغ علمى در دانشگاههاى جهان اسلام آن روزگار نیز بوده است؛ زیرا امیران مستقل زمان، به علت چشم و همچشمى و تفاخرى که در میان خود داشتهاند، در جذب دانشمندان و ادیبان به دربارهاى خویش با یک دیگر به رقابت بر مىخاستهاند، گرم شدن محیط داد و ستد فکرى و فرهنگى به سود شیعه تمام میشد و راه را بر افراطگرایان سنّی که تنها به حذف شیعه میاندیشیدند، دشوار میکرد.
در قرن چهارم با به قدرت رسیدن شیعیان نهضت علمی جهان اسلام وسعت قابل ملاحظهای یافت و نیاز به وجود کتابخانههای عمومی و مؤسساتی برای تبلیغ و ترویج علوم مختلف به ویژه معارف شیعی به شدت احساس شد.
برخی از بلند پایگان سیاسی ـ فرهنگی شیعه در سایه امنیت و آسایش به دست آمده، دارالعلمها را به عنوان مؤسساتی چند منظوره به وجود آوردند([۲۴]).
دارالعلمها در قرن چهارم هجری بر اساس سنت وقف در اسلام بوجود آمد، مثل دارالعلم فاطمیون در قاهره که بیش از یک میلیون کتاب داشت.
دارالعلم موصل در عراق، دارالعلم بغداد، دارالعلم بیت المقدس و… که در این دارالعلمها هزاران جلد کتاب موجود بود و دانشمندان زیادی هم مشغول تحقیق و پژوهش و تألیف در این دارالعلمها بودند([۲۵]). این مراکز علمی اگرچه بنیانگذاران آن بیشتر شیعه بودند اما عملاً بدون تعصّب خدمات علمی خود را به تمام فرق اسلامی ارائه میدادند و در مواردی برای تدریس علوم دینی و فقهی در آنها از عالمان اهل تسنّن دعوت میشد([۲۶]).
به هر حال این حمایت امیران شیعی از اهل علم و تأسیس دار العلمهای متعدد بود که فضای علمی قرن چهارم را شکل داد و ما بازتاب آن را در آثار متعددی مییابیم که به نام امیران و بزرگان شیعی سدۀ چهارم و پنجم هجری تزیین یافته است. نظیر دانشنامۀ حکمی شیخ الرئیس ابن سینا که به علاء الدوله کاکویه اهدا شده و رسائل حکمی منطقی سجستانی که به عضد الدولۀ دیلمی تقدیم شده است([۲۷]).
برخی دارالعلمها نیز توسط عالمان بزرگ شیعه تأسیس شد نظیر دارالعلم شریف رضی که یکی از مهمترین مراکز رفع مشکلات دینی و سیاسی شیعیان بغداد به شمار میرفت([۲۸]).
این دارالعلم در کنار دارالعلم شاپور از مهمترین مراکز توسعه و گسترش شیعه در عراق بوده است.
ـ تأثیرات دارالعلمهای شیعی بر رشد سیاسی شیعه در قرن چهارم
الف) دارالعلمها به عنوان مؤسسات جانشین بیتالحکمه و خزانهالحکمهها، بنابر شرایط سیاسی، اجتماعی و مذهبی جدید کوشیدند تا عقلگرایی و تفکّرات استدلالی و فلسفی را که از زمان متوکل عبّاسی با رکود مواجه شده بود، احیا کرده و توسعه دهند. طبیعی بود که مکتب تشیع در فضای عقلگرا امکان رشد بیشتری داشت([۲۹]).
ب) دارالعلمها نقش عمدهای در حفظ آثار شیعی داشتند و طبعاً کتاب و فرهنگ مکتوب در حیات شیعه نقش حیاتی داشت. چه بسا دانشمندان و فرهیختگان شیعی برای حفظ آثارشان آنها را به دار العلمها وقف میکردند و علوم فلسفی به همراه دیگر علوم در دارالعلمها از تعرض عوام اهل تسنّن مصون میماند([۳۰]).
ج) با تشکیل جلسات بحث و گفتگو و برگزاری کلاسهای آموزشی خاص، دار العلمها به کانون اجتماع دانشمندان و نخستین دانشگاه عمومی جهان اسلام تبدیل شدند. با توسعۀ این مراکز در شهرهای بزرگ جهان اسلام این مؤسسات به نهادهایی با کارآمدی بالای فرهنگی، علمی، سیاسی و مذهبی تبدیل شدند و در نوزایی فرهنگی جهان اسلام مؤثر بودند([۳۱]) این نوزایی فرهنگی، استبداد فکری تسنّن حاکم را تضعیف میکرد و افراد را برای پذیرش مکتب تشیّع مهیّا میکرد. علاوه بر آن مراکز شیعی دیگر نظیر آوه داراى کتابخانهاى بزرگ بود که به نوشته صاحب المسالک والممالک در جهان بىنظیر به شمار میرفت و بعدها در جریان حملۀ مغول سوزانده شد([۳۲]).
جدول شماره ۴۲: دارالعلمهای مهم شیعی در قرن چهارم([۳۳])
نام دار العلم | مؤسس | عملکردها | تفکر غالب |
دارالعلم شریف مرتضی | شریف مرتضی | تدریس، مناظره، سخنرانی، خدمات کتابداری | امامیه |
دارالعلم شریف رضی | ابوالحسن محمد بن حسین (شریف رضی) | تدریس، پژوهش، خدماتکتابداری، اسکان شاگردان | امامیه |
دارالعلم شاپور | شاپور بن اردشیر وزیر بهاء الدوله | تدریس، مناظره و سخنرانی، پژوهش، خدمات کتابداری، اسکان اهل علم | امامیه |
دار العلم ابن حمدان | ابن حمدان | تدریس، مناظره، سخنرانی، خدمات کتابداری | امامیه |
دار العلم فاطمیان | الحاکم خلیفه فاطمی مصر | تدریس، مناظره، سخنرانی، پژوهش، خدمات کتابداری و اسکان اهل علم | بیشتر اسماعیلی |
دار العلم سیف الدوله حمدانی | سیف الدوله | مناظره، سخنرانی، خدمات کتابداری | امامیه |
دار العلم ابن شاه مردان | ابن شاه مردان | مناظره، سخنرانی و خدمات کتابداری | ــــ |
۱ـ ۵ـ مقابله عالمان امامیه با مکاتب انحرافی در قرن چهارم
کار بزرگ دیگری که عالمان امامیه انجام دادند و طبعاً باعث رشد و نشاط شیعه در عرصههای مختلف از جمله عرصۀ حکومت و سیاست شد، دور نگه داشتن مکتب تشیع امامیه از مکاتب انحرافی بود. ادبیات شیعه در قرن سوم در کتابهایی چون فرق الشیعهًْ و کتاب المقالات و الفرق اشعری آمده است. اگر آنها معیار باشد، معلوم میشود که تمام معضل شیعه در بحثهای داخلی پاک کردن دامن خود از گرایشهای انحرافی بوده که عدهای خصوصاً سعی در چسباندن آنها به مکتب تشیع داشتند. عباسیها بعد از استفاده از این افراد و عقاید که نمونه آن عقاید فرقهای به نام راوندیه از فرقههای غالی و افراطی است، در مقابل این فرقهها ایستادند در حالی که ائمه شیعه از ابتدا صریحاً آن را تکذیب میکردند، اما در بیرون اعمال آن فرقهها گاه به نام امامان و شیعیان آنان تمام میشد و شیعیان چون در اقلیت بودند و توان کافی نداشتند تا ثابت کنند که ما مخالف این فرقهها هستیم اما ائمه در محافل رسمی درونی خود شدیداً با مکاتب انحرافی مقابله میکردند.([۳۴])
اما در قرن چهارم مقارن با ایجاد فضای بازتر برای شیعه، عالمان امامیه تا حد زیادی توانستند مکاتب انحرافی غلوآمیز را طرد کرده و مکتب تشیع را از آن انحرافات مبرا اعلام کنند.
۲ـ مبلغان زیدیه
زیدیه را باید عملگرایان شیعه نامید؛ چرا که آنان بر این باور بودند که امامت حق فرزندان فاطمه÷ است و هر کسی از آنان که شمشیر دست گرفته و قیام کند، عنوان امام بر او صدق خواهد کرد و بر اساس این باور که وجود ظلم توجیهکننده قیام است، بیشترین قیامهای شیعی را به نام خود ثبت کردهاند. بنابراین در فرقه زیدیه معمولاً تبلیغ دینی و مبلغ این مکتب فعالیتش با اقدام سیاسی و قیام و تشکیل حکومت قرین است. عالمان و مبلغان بزرگ زیدیه معمولاً همان کسانی هستند که رهبران قیام زیدی و بعضاً تشکیل دهندگان حکومت علوی و زیدی به شمار میروند البته زیدیه در عراق بیشتر فرهنگی ماندند و شماری کتاب حدیث و امالی نوشتند.([۳۵])
به دنبال شکست هر قیام زیدی بازماندگان آن قیام به نقاط دیگر رفته و عملاً تبدیل به مبلغان و مهیا کنندگان حرکت و قیام دیگر زیدی میشدند همانطوری که بازماندگان قیام فخ، یحیی بن عبدالله و ادریس بن عبدالله، در دو نقطۀ مغرب الأقصی و دیلمان به تبلیغ مکتب تشیع زیدی در میان بومیان آن مناطق پرداختند که حرکت ادریس به تشکیل دولت ادریسیان انجامید و همچنین بعد از قیام ابن طباطبا در کوفه یکی از علویان به نام ابراهیم بن موسی به یمن فرستاده شد و به تبلیغ مرام زیدی پرداخت. این نکته قابل ذکر است که زیدیه در قرن چهارم به امامیه بسیار نزدیک شد و متکلمان زیدی مذهب در بسیاری از مبانی اعتقادی همانند امامیه قضاوت کردند و چه بسا برخی از بزرگان علمی این فرقۀ شیعی به امامیه گرویدند مانند ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی که از مفسّران و محدّثان شیعه در عصر غیبت صغرا به شمار میرود که ابتدا زیدی مذهب بود ولی از زیدیه به امامیه عدول کرد. ابوالفضل، محمد بن احمد جعفی معروف به «الصابونی» از بزرگان مفسّران و محدثان شیعه در قرن چهارم و صاحب تفسیر معانی القرآن بود. او نیز در ابتدا زیدی بود ولی به امامیه گروید([۳۶]).
جدول شماره ۴۳: امامان زیدی صاحب تألیف اثرگذار در رشد سیاسی زیدیه در قرن چهارم([۳۷])
نام | سالهای حکومت | آثار علمی | |
هجری | میلادی | ||
قاسم بن ابراهیم معروف به قاسم رسّی | ۲۴۶ـ۲۹۸ | ۸۶۰ـ۹۱۱ | تثبیت الامامه |
یحیی بن حسین (هادی الی الحق) | ۲۹۸ـ۳۰۴ | ۹۱۱ـ۹۱۷ | امام هادی صاحب تالیفات بسیاری است که حدود بیست کتاب و رساله از او به دست ما رسیده است([۳۸]) نظیر معانی القرآن. |
ناصر اطروش | ۳۰۴ـ۳۲۲ | ۹۱۷ـ۹۳۴ | گفته میشود که ناصر اطروش حدود یک صد کتاب دارد نظیر کتاب الطهاره ـ کتاب الاذان و الاقامه |
احمد بن محمد بن حسین | ۳۲۲ | ۹۳۴ | رسائل احمد بن یحیی بن حسین |
۳ـ داعیان اسماعیلیه
اسماعیلیه، مکتبی به شدت تبلیغگرا و دارای انگیزۀ قوی تبلیغی بود. به همین دلیل از همان ابتدا در میان مکتبها و مذهبهای آن روز منظمترین مکتب در تبلیغ و دعوت به شمار میرفت.
اسماعیلیه در ایران از طریق شبکۀ داعیان خود فعالیت میکردند و در مصر نیز تبلیغ و دعوت دینی محوریت کار فاطمیان قرار گرفت.
دکتر محمد کامل حسین در این باره مینویسد:
فاطمیها در هنر تبلیغ استاد بودند و همۀ امکانات موجود آن دوران را به کار گرفتند و همۀ کسانی را که میتوانستند در این میدان مفید واقع شوند، بسیج کردند.([۳۹])
مراتب سازمان دعوت اسماعیلی با تلاشهای قاضی نعمان سازماندهی یافت. أبو حنیفه، نعمان بن محمد بن منصور تمیمی مغربی معروف به قاضی نعمان از عالمان و مبلّغان بزرگ شیعۀ اسماعیلیه در نیمۀ اول قرن چهارم به شمار میرود. وی که ابتدا مالکی بود با روشن شدن حق و وصایت حضرت علی برای او به مکتب تشیع گروید و کتابهای متعددی را در این باره تألیف کرد. وی همچنین موفق شد فقه اسماعیلیه را خصوصاً در موارد مربوط به حکومت و خلافت سامان دهد بر همین اساس فیروزآبادی او را امام الفقهاء میخواند([۴۰]).
بعد از او حمید الدین کرمانی به مصر آمد و دار الدعوه را بازگشایی کرد و با الهام از فلسفۀ یونانی و عقول دهگانۀ ارسطویی ده مرحله زیر را برای مراتب دعوت برابر با اجرام علوی آسمانی قائل شد:([۴۱])
جدول شماره ۴۴: مراحل دهگانۀ دعوت اسماعیلی مطابق با عقول دهگانۀ ارسطویی و اجرام علوی آسمانی([۴۲])
عقل دهگانه ارسطو | مراتب دعوت اسماعیلیان | اجرای علوی آسمان |
عقل اوّل | ناطق | مبدع نخستین |
عقل دوّم | اساس | فلک کواکب اعلی |
عقل سوّم | امام | فلک |
عقل چهارم | باب | فلک مشتری |
عقل پنجم | حجّت | فلک مریخ |
عقل ششم | داعی بلاغ | فلک شمس |
عقل هفتم | داعی مطلق | فلک زهره |
عقل هشتم | داعی محدود | فلک عطارد |
عقل نهم | مأذون مطلق | فلک قمر |
عقل دهم | مأذون محدود | مأذون فلک قمر |
پس از کرمانی مراتب دهگانۀ دعوت بر اساس عدد هفت در هفت مرتبه استوار گشت که عبارت بودند از: رسول، وصی، امام، حجت، داعی، مأذون و مستجیب([۴۳]).
امامان اسماعیلی مدتها در شهری به نام سلمیه در شام مستور بودند([۴۴]) این شهر در دوره مأمون عباسی، محل هجرت ائمه اسماعیلی بود.
چون ائمه اسماعیلی در آن شهر مستقر شدند، برای نشر و دعوت مردم، «دعاه» و مبلغان را به شهرهای دیگر فرستادند. از این رو، سلمیه تبدیل به مرکز بزرگی برای تبلیغ مکتب اسماعیلیه شد و ائمه اسماعیلی بیشتر در سلمیه ساکن شدند. به همین اساس، محل استقرار عبیدالله مهدی و پدرش نیز در این شهر بود. رهبران اسماعیلی در اواخر قرن سوم موفق شدند تا با اعزام مبلغان و داعیان با انگیزه به نقاط مختلف جهان اسلام به ناگاه در دهههای پایانی قرن سوم و آغاز قرن چهارم در سراسر عالم اسلام حرکتی فراگیر را به نفع شیعۀ اسماعیلیه رقم بزنند. مبلغان اسماعیلی نظیر ابن حوشب و ابو عبدالله الشیعی در یمن و مغرب موفق به تأسیس دولت اسماعیلی در آستانه قرن چهارم گردیدند.([۴۵])
ابن خلدون دربارۀ نقش داعیان اسماعیلی در زمینهسازی تأسیس خلافت فاطمی مینویسد:
در اثناى این احوال آل ابى طالب در مشرق، در صدد به دست آوردن خلافت بودند و داعیان خویش به بلاد دور دست مىفرستادند تا آنگاه که ابو عبدالله المحتسب در افریقیه به نام المهدى از فرزندان اسماعیل فرزند امام جعفر صادق دعوت نمود. بربرهاى کتامه و صنهاجه به این دعوت پاسخ گفتند و افریقیه را از اغلبیان بستدند و عربها به مرکز فرمانروایى خود در مشرق باز گردیدند.([۴۶])
همانطوری که اشاره شد، یکی از مهمترین داعیان و مبلغان اسماعیلیه ابو عبدالله شیعی بود که موفق شد با محوریت اندیشه و شعارهای حاکمیت اهلبیت و مهدویت خلافت فاطمی را در مغرب بنیان نهد.
آغاز امر ابو عبدالله در هالهای از ابهام است ولی او را امامی مذهب، صوفی و ساکن کوفه دانستهاند که با برادرش ابوالعباس در نزد فیروز، داعی الدعاه اسماعیلیان، به مذهب اسماعیلی گروید. او بعد از مدتی بدون اینکه امام اسماعیلی را دیده باشد، به دستور فیروز به «ابن حوشب» داعی اسماعیلی در یمن پیوست و در آنجا تعلیمات اسماعیلی را از ابن حوشب فرا گرفت. ابن حوشب او را فردی مستعد برای دعوت اسماعیلیان یافت و به مغرب فرستاد. ابوعبدالله به مدت فاصله دو حج در یمن توقف کرد؛ سپس مأموریت یافت که به مکه برود و حجاج کتامه را برای تبلیغ و دعوت اسماعیلیه به مغرب همراهی کند. ابوعبدالله در مکه با حجاج کتامه ملاقات کرد و روزها با آنها جلسههای بحث، بیشتر بر محور اهلبیت به خصوص علی برگزار نمود. بعد از پایان موسم حج، کتامیها از ابوعبدالله که اظهار کرده بود، برای تبلیغ و تعلیم قرآن به مصر میرود، درخواست کردند که به همراه آنها به کتامه برود، او پذیرفت و در بین راه به صورتی خود را عرضه داشت که کتامیها تحت تأثیر ورع، زهد و علم او قرار گرفتند و همگی به خدمت او پیوستند.
آنها در سال ۲۸۰ هجری قمری به کتامه رسیدند. ابوعبدالله در بدو ورود به مغرب در قریهای کوهستانی به نام «ایکجان» مستقر شد. و به تبلیغ و دعوت قبایل پرداخت؛ در ابتدا فضایل علی را بیان مینمود و در انتها اطلاعاتی از مهدی منتظر، صاحب دعوت، به آنها داد. او بیان میکرد که زمان ظهور مهدی موعود نزدیک است. ابوعبدالله بعد از اطمینان از شیخ کتامه، حقیقت دعوت خود را بر او آشکار ساخت و مذهب خویش و امامت اهلبیت پیامبر| را اعلام کرد و آنها را به «الرضا من آل محمد|» و مهدویت عبیدالله مهدی فرا خواند. بنابراین، شیخ کتامه، علما و مردم کتامه به او پیوستند.([۴۷])
ابن خلدون دربارۀ آغاز خلافت فاطمی توسط عبیدالله مهدی در مغرب الأوسط که آن نیز با تبلیغ شیعی در افریقیه همزمان بود، مینویسد:
عبیدالله المهدى در رقاده فرود آمد و به امیر المؤمنین ملقب شد. داعیان خود را به میان مردم فرستاد و آنان را به کیش خود دعوت نمود. همه جز اندکى تصدیق کردند.([۴۸])
بعدها خلفای فاطمی پس از تصرف مصر برای منظم کردن و سازماندهی تبلیغ و دعوت اسماعیلی، مرکز علمی «الأزهر» را تأسیس کردند که بر اساس نام حضرت زهرا÷ نامگذاری شده بود. آنها مبلغان خود را از قاهره در کسوت بازرگان، طبیب، جهانگرد و… به نقاط مختلف میفرستادند، این مبلغان حتی در نقاط دوردستی نظیر مولتان موفق شدند امرای محلی را به خود جذب کرده و با تبلیغ و دعوت به تأسیس دولت محلی اسماعیلی نائل شوند.
بعد از انشعاب اسماعیلیه به مستعلوی و نزاری و انتقال مرکز دعوت نزاریه به ایران، مبلغان و داعیان زبردستی توسط دولت اسماعیلی الموت تربیت و آموزش داده میشدند و به نقاط دیگر اعزام میگردیدند. آنها با دعوت و تبلیغ دینی موفق به جذب ساکنان قلعههای مستحکم مناطقی نظیر قوهستان (کوهستان) و دیلمان و حتی نواحی کوهستانی شامات شده و با استقرار در آن قلعهها میتوانستند در مقابل حمله دشمنان از خود دفاع کنند([۴۹]).
داعیان اسماعیلی از راههای مختلف برای دعوت خود بهره میبردند و به صورت خستگی ناپذیری به کار خود ـ به رغم خطرات مختلف ـ ادامه میدادند.
در نظام تبلیغی اسماعیلیه، عنوان داعی برای یک مبلغ زبردست عالم و فقیه نیز به کار میرفت([۵۰]) داعیان اسماعیلی علاوه بر اطلاعات مذهبی از تفکرات و اندیشههای فلسفی نیز بهرهمند بودند البته به رغم نضج و تأسیس دولت اسماعیلی در مغرب و یمن بیشترین چهرههای علمی اسماعیلی از ایران بودند.([۵۱])
عالمان اسماعیلی به دلیل صبغۀ داعی بودن آنها بیشتر به همین عنوان خوانده شدهاند.
این فرقۀ شیعی دارای تألیفات فراوان علمی بوده که بخش عمدهای از آنها در کتابسوزیهای ایّوبیان، صلیبیها و مغولان نابود شده است.
۴ـ ادب سیاسی شیعه در قرن چهارم
با نگاهی به وضعیت اجتماعی ـ سیاسی سدههای گذشته این مسئله به روشنی اثبات میشود که ادبیات خصوصاً شعر نقش رسانهای بسیار قوی را در رشد و توسعۀ یک مکتب مذهبی و سیاسی ایفا میکرد جملات رسول خدا| در این باره که «إنّ من البیان لسحرا»([۵۲]) و«إنّ من الشّعر لحکمه»([۵۳]) معروف است به تعبیر دیگر یک شاعر خوش قریحه در قرونی نظیر قرن چهارم به اندازۀ یک مجموعۀ رسانهای امروز اثرگذار بود.
از طرف دیگر بسیاری از واقعیتهای تاریخی را میتوان از اشعار به جا مانده از آن زمانها به دست آورد. شعر و ادبیات سیاسی شیعه که از قرنهای اول تا سوم حرکتی رو به رشد داشت، در قرن چهارم با جهشی اعجابآور به یکی از عوامل مهم رشد و گسترش مکتب تشیع تبدیل گردید که جای بحث گسترده و جداگانهای دارد. ولی در این مجال تنها به اهداف ادبیات سیاسی شیعه در این قرن میپردازیم:
ـ مهمترین اهداف ادبیات سیاسی شیعه در قرن چهارم
الف) امامت و وصایت:
با نگاهی به مبانی مکتب تشیع، امامت را میتوان ستون خیمۀ تفکر شیعه به شمار آورد. بر همین اساس بیشترین آثار ادبیات شیعه به این مبحث اختصاص دارد.
در اثبات وصایت و امامت حضرت علی یکی از اساسیترین ادلۀ شیعه واقعۀ غدیر است که عملاً تبدیل به یکی از نمادها و شعائر شیعی شده است و بخش عمدهای از ادبیات تشیع را تشکیل میدهد. در قرن چهارم علاوه بر اینکه امرا، علما و بزرگان شیعه در بزرگداشت غدیر میکوشیدند، ادیبان شیعه نیز در معرفی آن به جامعه از طریق رسانۀ شعر از هیچ اقدامی فروگذار نمیکردند. در عصر بویهی و فاطمی عید غدیر جایگاه اجتماعی بالایی داشت و در اعیاد و مراسم «غدیریه» اشعار شاعران دربارۀ این موضوع عرضه میشد.([۵۴])
علامه امینی در جلد سوم و چهارم الغدیر اسامی ۱۹ شاعر شیعی عرب را ذیل فهرست شعرای غدیر در قرن چهارم میآورد که در باب معرفی واقعه غدیر، آثار مهمی را از خود بجا گذاشتهاند که عبارتند از:
ابن طباطبای اصفهانی متوفى ۳۲۲؛ ابن علویه اصفهانی متوفی ۳۲۰ ق؛ مفجع متوفى ۳۲۷؛ أبو القاسم صنوبری متوفى ۳۳۴؛ قاضی تنوخی مولود ۲۷۸ متوفى ۳۴۲؛ أبو القاسم زاهی مولود ۳۱۸ متوفى ۳۵۲؛ امیر أبو فراس حمدانی مولود ۳۲۰ / ۳۲۱ متوفى ۳۵۷؛ أبو الفتح کشاجم متوفى ۳۶۰؛ ناشی صغیر مولود ۲۷۱ متوفى ۳۶۵؛ بشنوی کردی متوفی بعد ۳۸۰؛ صاحب بن عباد مولود ۳۲۶ متوفى ۳۸؛ جوهری جرجانی متوفى حدود ۳۸۰؛ ابن حجاج بغدادی متوفى ۳۹۱؛ أبو العباس ضبی متوفى ۳۹۸ أبو رقعمق انطاکی متوفى ۳۹۹؛ أبو العلا سروی؛ أبو محمد عونی؛ ابن حماد عبدی؛ أبو فرج رازی؛ جعفر بن حسین([۵۵]).
علاوه بر موارد فوق برخی از معروفترین شعرای شیعی عرب که در رشد ادبیات شیعی در این قرن نقش داشتند، در قرن چهارم عبارتند از: ابن درید محمد بن الحسن «۳۲۱ ق»؛ حسن مهلبی وزیر معزالدوله دیلمی «۳۵۲ ق»؛ ابن هانی اندلسی «۳۶۱ق» ابوبکر خوارزمی «۳۸۳ ق» بدیع الزمان همدانی «۳۹۸ ق» ابوالفتح بستی «۴۰۰ ق». البته برخی چهرههای سیاسی شیعه نظیر عضدالدوله دیلمی «۳۷۲ م» و حسن مهلبی وزیر عزالدوله دیلمی «۳۵۲ م» نیز در این قرن آثار ادبی قابل توجهی از خود به یادگار گذاشتند.
ب) مظلومیت اهلبیت:
همانطوری که قبلاً اشاره شد، کنار زدن اهلبیت پیامبر| از جانشینی آن حضرت و سپس ظلم و ستم به این خاندان خصوصاً در واقعۀ کربلا اثر عمیقی در ادبیات شیعه گذاشت؛ به گونهای که بخش عمدهای از آثار ادبی شیعه به این موضوع اختصاص دارد.
عاشورای حسینی موضوعی بود که هیچ شاعر شیعی نمیتوانست از کنار آن به سادگی بگذرد؛ این مسئله تنها اختصاص به مناطق مرکزی جهان اسلام نظیر ایران و عراق نداشت بلکه در نقاط دیگر نظیر آفریقا نیز به روشنی دیده میشد.
مؤلف «أدب التشیع فی الشمال الافریقی» در این باره مینویسد:
«ولا نحسب أحدا من شعراء الشیعه فی الشمال الافریقی قد غادر غرض الحسین وکربلاء»([۵۶]).
نمییابیم احدی از شعرای شیعه در شمال آفریقا که از هدف رثای حسین و کربلا گذشته باشد.
این ادبیات نه تنها در گرایش جامعه به اهلبیت مؤثر بود بلکه دشمنان و مخالفان آنها را نیز در فشار قرار میداد.
ج) مهدویت و مهدی منتظر:
همانطوری که قبلاً اشاره شد، مسئله اعتقاد به مهدی موعود در تمام فرقههای اسلامی نمود دارد اما در تشیع از جایگاه قویتری برخوردار است.
در مکتب امامیه بعد از غیبت امام دوازدهم بخش عمدهای از ادبیات شیعه به انحاء مختلف به موضوع مهدویت اختصاص یافت، همچنین در فرقههای دیگر شیعه خصوصاً اسماعیلیه که با اندیشۀ مهدویت در شمال آفریقا قیام کردند، نیز این ادبیات رواج تام داشت.
از دیگر اهداف و اغراض ادبیات سیاسی شیعه در قرن چهارم میتوان به ثنا و مدح امرای شیعی و هجو دشمنان آنها و ثبت وقایع مهم تاریخی نظیر فتوحات اشاره کرد.
علاوه بر آن قرن چهارم آغاز شکوفایی زبان فارسی دری در شرق ایران خصوصاً منطقۀ خراسان بزرگ است که از آنجا شاعران بزرگی برخاستند و برخی از آنان آغازگر شعر فارسی شیعی شدند. استاد مجاهدی در مقالۀ علمی «ادب ولایی» به این شاعران اشاره کرده است([۵۷]) که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ ابوالحسن شهید بلخی، از بزرگترین شاعران اوائل سدۀ چهارم هجری و اولین سخنور زبان فارسی است که در پیشینۀ کهن و مکتوب شعر علوی نام او به چشم میخورد. او برق را به ذوالفقار علی همانند کرده است.
۲ـ رابعه بنت کعب قزداری بلخی ـ که تذکره نگاران و مورخان، وی را اولین زن شاعر پارسیگوی دانستهاند وی از سخنوران بنام سدۀ چهارم هجری است و در غزل شورانگیزی که از او بر جای مانده قهر و عتاب یار را به رفتار علوی در تسخیر قلعۀ خیبر تشبیه کرده است.
۳ـ ابو منصور محمد دقیقی طوسی، از شعرای نامدار سدۀ چهارم هجری است که حدود سال ۳۷۰ هـ ق به نظم شاهنامه پرداخت ولی فقط یک هزار بیت از آن را سروده بود که به دست غلام خود کشته شد.([۵۸]) وی در چکامۀ معروف بهاریۀ خود تیغ حیدری را مظهر هراس معرفی کرده است.
۴ـ ابوالحسن کسایی مروزی که شاخصترین چهرۀ شعر آیینی زبان فارسی در قرن چهارم به شمار میرود.
استاد مجاهدی معتقد است که به دلیل صدور فرمان تاریخی معز الدولۀ دیلمی در بزرگداشت شهدای کربلا، شرایط ناگوار حاکم بر جوامع و محافل شیعی پایان یافت و طبعاً یکی از پیامدهای مهم و اثرگذار این تغییر فضای سیاسی، ظهور شاعران ولایی در جای جای ایران و عراق عرب بود.([۵۹]) بنابراین چنین میتوان نتیجه گرفت، همانطوری که ادب سیاسی شیعه، زمینهساز نفوذ مکتب تشیع در قرن چهارم و ظهور دولتهای شیعی بود متقابلاً ظهور دولتهای شیعی نیز فضای ادبیات سیاسی شیعه را از فشار و تقیه خارج کرد و «دیگر مدیحت و مرثیت برای شهدای کربلا گناهی نابخشودنی به شمار نمیرفت و حکومت دیالمه از نشر مناقب و مراثی خاندان علوی در گسترۀ ایران حمایت میکرد.»([۶۰])
اسماعیلیه نیز در تبلیغات خود به شعر اهمیت زیادی میدادند و آن را یکی از ابزار تبلیغات خود قرار دادند.
دکتر محمد کامل حسین در کتاب «حیات فکری ـ ادبی مصر از فتح عربی تا آخر دولت فاطمی» دربارۀ حمایت خلفای فاطمی از ادبیات شیعی مینویسد:
من هیچ دولت اسلامی را نمیشناسم که تا این اندازه از شاعران حمایت کرده و به شعر اهمیت داده باشد. بنابراین اگر شعر در دوران آنها به گونهای که سراغ نداریم به شکوفایی رسیده باشد، شگفت نیست.([۶۱])
برخی از شعرای معروف عصر فاطمی در مصر عبارتند از طلحه بن عبیدالله العوفی المصری([۶۲]) و تمیم بن خلیفه([۶۳]).
[۱]) احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ص ۸۲، همچنین در این باره ر.ک: رسائل ابی بکر خوارزمی، تصحیح نسیب وهیبهًْ الخازن، بیروت، دارمکتبه الحیاهًْ، ۱۹۷۰م.
[۲]) وسائل الشیعهًْ، الحر العاملی، ج ۲۷، ص ۱۳۱٫
[۳]) کمال الدین، ص۴۸۴، ح ۴، الغیبهًْ للطوسی، ۲۹۱ ح ۲۴۷٫
[۴]) جعفر سبحانی، موسوعهًْ طبقات الفقهاء، ج ۲، مقدمه، ص ۲۷۷٫
[۵]) روح الله حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹٫
[۶]) حسن حسین زاده شانه چی، حوزههای علمیه در عصر غیبت، منبع پیشین.
[۷]) در این باره ر.ک: مقدمه سید محمد کلانتر بر شرح اللمعهًْ شهید ثانی (م۹۶۶)، ج۱، ص۴۴ ـ ۴۶٫
[۸]) الکنى والألقاب، ج ۳، ص ۷۶٫
[۹]) مقدمه سید حسن خرسان بر من لایحضره الفقیه ص. (د)
[۱۰]) در این گفتار از منابع زیر بهره برده شده است: مقاله موقعیت شیعه در عصر شیخ مفید، حوزه، بهمن و اسفند ۱۳۷۱، شماره ۵۴، و درآمدی بر طبقهبندیهای اندیشه سیاسی اسلامی، نوشته نجف لکزایی، نشانی در شبکه جهان پهنا: http://www.majlesekhobregan.ir/.
[۱۱]) همان.
[۱۲]) این مرحله که از قرن دهم تا سیزدهم هجری را در بر میگیرد، از بر تخت نشستن صفویان آغاز و با شروع نهضت مشروطه پایان میپذیرد. شاخصه آن رسمیت مذهب تشیع در ایران و قدرت نسبی فقها در عصر صفوی و قاجاری است. طبق این نظر آنچه به شکل سنتی تا اوایل قرن سیزدهم به عنوان «ولایت فقیه» در فقه شیعه مطرح بوده هرگز به معنای نظریه دولت و نگرش به امر حکومت و سیاست نبوده است. در عین حال نویسنده خاطرنشان کرده است که «اولین فقیهی که میتوان در کلمات وی نشانههای مقدماتی یک نظریه دولت را احتمال داد محقق کرکی (متوفای ۹۴۰) فقیه عصر صفوی است». وی در اثبات ولایت فقیه و محدوده اختیارات وی، به مقبوله عمر بن حنظله استناد میکند.
[۱۳]) این مرحله از اوایل قرن چهاردهم هجری آغاز میشود. مواجهه فقها با مفاهیم سیاسی متعدد و متنوعی چون حقوق مردم، آزادی، عدالت، نظارت، استبداد، تفکیک قوا، مساوات، وکالت، رأی، قانون و مشروطه باعث رویکردهای مختلفی در بین آنان شد.
[۱۴]) این مرحله از اواخر قرن چهاردهم هجری قمری آغاز میشود. در تاریخ فقه شیعه، امام خمینی نخستین فقیهی است که توفیق تشکیل «دولت» یافت. از مهمترین عوامل توفیق امام، نظریه خاص ایشان در باب حکومت اسلامی است. به نظر ایشان اقامه حکومت اسلامی بزرگترین «معروف» است. از جمله امتیازات امام خمینی در اندیشه سیاسی این است که ایشان در میان قائلین به «مبنای مشروعیت الهی بلاواسطه» نخستین فقیهی است که با «دولت» به عنوان یک «نهاد» برخورد کرده است.
[۱۵]) رضا دهقانی، تشیع و اندیشههای شیعی، بخش دوم از آغاز غیبت تا عهد مغول، نشانی در شبکه جهان پهنا : http://www.ido.ir.
[۱۶]) ثلاثیات الکلینی، الشیخ أمین ترمس العاملی، ص ۲۶٫
[۱۷]) محمد حسین فلاح زاده، حدیث صداقت، پایگاه علمی حوزه، نشانی در شبکه جهان پهنا: http://www.hawzah.net/Hawzah/Daneshvars.
[۱۸]) پیام علمی مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای به هزاره شیخ مفید، منبع سایت مقام معظم رهبری، نشانی در شبکه جهان پهنا: http://www.khamenei.ir.
[۱۹]) همان، همچنین در این باره رک: مقاله مرجعیت سیاسی علمای شیعه، نشانی در شبکه جهان پهنا: http://www.tebyan.net/.
[۲۰]) تاریخ علم اصول از نگاه شهید صدر، سید محمد کاظم روحانی، ص ۷۲٫
[۲۱]) در این باره ر.ک: امام خمینی& رساله اجتهاد و تقلید.
[۲۲]) اگرچه برخی حاکمان شیعه نظیر عضدادوله دیلمی در موارد استثنایی برای جلوگیری از آشوب عامه اقدام به محدود کردن و یا تبعید عالمان شیعه کردند. ر.ک: محمد رویگر، اقدامات سیاسی فرهنگی مذهبی و عمرانی عضدالدوله دیلمی، ص ۱۵۴٫
[۲۳]) محمد رضا ضمیری، دانشنامه اصولیان شیعه، ج ۱، (قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۴)، ص ۸۳٫
[۲۴]) محمد کریمی زنجانی اصل، دار العلمهای شیعی و نوزایی فرهنگی در جهان اسلام، ص ۱۸ و ۱۹٫
[۲۵]) مقاله دار العلمهای شیعی نشانی در شبکه جهان پهنا: http://dari.irib.ir/.
[۲۶]) همان، ص ۲۶٫
[۲۷]) همان، ص ۱۱۱٫
[۲۸]) گورگیس عواد، خزائن الکتب القدیمه فی العراق، ص ۲۳۱، به نقل از منبع پیشین، ص ۶۱٫
[۲۹]) دار العلمهای شیعی، ص ۳۹ ـ ۴۲٫
[۳۰]) همان، ص ۴۵٫
[۳۱]) درباره حیات فرهنگی این دوره ر.ک: آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج ۱، ص ۲۰۰ ـ ۲۱۸٫
[۳۲]) المسالک و الممالک، ترجمه متن ۵۴، پاورقیها….. ص ۵۴٫
[۳۳]) همان.
[۳۴]) رسول جعفریان، تعامل اسلام و ایران از نگاهی دیگر، نشانی پیشین.
[۳۵]) اطلس شیعه، ص ۴۵۸٫
[۳۶]) در این باره ر.ک: تراجم الرجال للشیخ أحمد بن عبد الله الجنداری والحدائق الوردیهًْ فی مناقب أئمهًْ الزیدیهًْ، لحسام الدین حمید بن أحمد المحلى، موسوعهًْ طبقات الفقهاء، المقدمه، ص ۷٫
[۳۷]) اطلس شیعه، ص ۲۶۰ ـ ۲۶۹٫
[۳۸]) معتزلهًْ الیمن، ص ۱۹۳٫
[۳۹]) محمد کامل حسین، الحیاهًْ الفکریهًْ والأدبیهًْ بمصر من الفتح العربی حتی آخر الدوله الفاطمیهًْ، به نقل از صالح وردانی، شیعه در مصر، ص ۴۳٫
[۴۰]) سنن النبی|، السید الطباطبائی، ص ۲۹٫
[۴۱]) عبد الله ناصری طاهری، مقدمهای بر اندیشه سیاسی اسماعیلیه، ص ۱۰۷٫
[۴۲]) همان، ص ۱۰۷ و ۱۰۸٫
[۴۳]) جامع الحکمتین، ص ۱۱۰، به نقل از همان: ص ۱۰۸٫
[۴۴]) اطلس شیعه، ص ۲۵۷٫
[۴۵]) الکامل، ترجمه ج۱۹، ص ۹۶، بیان تملک شهر«میله» و فرار او….. ص ۹۵٫
[۴۶]) تاریخابنخلدون، ترجمه متن، ج۶، ص ۱۰؛ خبر از آغاز دولتهاى زناته در اسلام و رسیدن فرمانروایى به آنان در مغرب و افریقیه، ص ۹٫
[۴۷]) تأثیر اندیشه مهدویت در شکلگیری دولت فاطمیان، حافظ فرزانه، پیشین.
[۴۸]) تاریخابنخلدون، ترجمه متن ج۲، ص ۵۶۷، بیعت مهدى در سجلماسه….. ص ۵۶۶٫
[۴۹]) اطلس شیعه، ص ۲۵۸٫
[۵۰]) همان، ص ۲۴۷٫
[۵۱]) همان، ص ۲۴۷٫
[۵۲]) العقد الفرید، ج۶، ص۱۲۴٫
[۵۳]) همان.
[۵۴]) در این باره ر.ک: عید الغدیر فی عهد الفاطمیین، ص ۹۴، الهدف فی عصر الفاطمی، ص ۱۵ و ۱۶٫
[۵۵]) الغدیر، علامه أمینی، ج ۳، ص ۳۳۹ ـ ۳۹۹ و ج ۴، ص ۳ ـ ۱۷۲٫
[۵۶]) عبد الأمیر عبد الزهرهًْ العناد الغزالی، أدب التشیع فی الشمال الافریقی، ص۶۶۶٫
[۵۷]) محمد علی مجاهدی (پروانه)، ادب ولایی (جایگاه شعر و ادب آیینی در زبان فارسی)، قسمت دوم، ماهنامه معارف (ویژه اساتید معارف اسلامی)، شماره ۸۴، ص ۱۸ تا ۲۰٫
[۵۸]) پیشاهنگان شعر پارسی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، ص ۱۰۱، به نقل از منبع پیشین.
[۵۹]) همان، همچنین در این باره رک: محمد علی مجاهدی (پروانه)، «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسی».
[۶۰]) مقالۀ ادب ولایی، منبع پیشین، ص ۲۰٫
[۶۱]) الحیاهًْ الفکریهًْ والأدبیهًْ بمصر من الفتح العربی حتی آخر الدوله الفاطمیه، منبع پیشین.
[۶۲]) ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص ۱۴۷٫
[۶۳]) جاسم عثمان مرغی، الشیعهًْ فی مصر، ص ۲۴۸٫
منبع: برگرفته از کتاب شیعه در قرن چهارم هجری (عرصهها و علل رشد)؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.