«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»[1]
من دو چیز گرانبها براى شما مینهم: کتاب خدا و عترت خود؛ اهل بیتم، و آن دو تا وقتى که در حوض بر من وارد شوند از هم جدا نمىشوند، اگر دست به دامن آن دو شوید هرگز گمراه نخواهید شد.
یعنی ای مردم، قرآن و عترت، دو ثقل گرانبها هستند و از هم جدا شدنی نیستند و اگر زمانی جدا شدند، بدانید اسلام واقعی وجود ندارد. اگر جدا شوند، ضلالت است و اگر میخواهید هدایت شوید و سعادت دنیا و آخرت داشته باشید، باید به یک دست شما قرآن و به دست دیگر عترت باشد. در این صورت دین شما کامل و مرضیّ خداوند میشود.
جمع آوری قرآن در زمان رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلّم»
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم»، از قرآن کریم با عبارت «کتاب الله»، به عنوان یکی از دو میراث گران بهای خود نام میبرند. از این فرمایش ایشان فهمیده میشود که آیات نازل شده بر پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم»، در زمان حیات آن نبیّ گرامی، به صورت کتاب جمع آوری شده است؛ لذا اینکه مشهور شده قرآن را بعد از رحلت پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم» جمع کردهاند، صحیح نیست و با تصریح خود قرآن کریم، مبنی بر کتاب بودنِ قرآن، منافات دارد. آیات متعدّدی از قرآن شریف، آن را با عبارت «کتاب» یا «قرآن» معرفی میکند.[۲] وقتی جبرئیل یک آیه یا چند آیه و یا یک سوره میآورد، از طرف خداوند، جای آن آیات را نیز در قرآن مشخص میکرد. پیغمبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلّم»، شانزده کاتب وحی داشتند که بنا بر نقل سنّی و شیعه قرآن را مینوشتند و به تأیید پیامبر میرساندند. رئیس کتّاب نیز، امیرالمؤمنین علی«علیهالسّلام» بودند.
بنابراین، قرآنی که امروز در دست مسلمانان است، همان قرآن جمع آوری شده در زمان رسول الله است و به جرأت میتوان گفت: حتی یک حرف در آن، کم یا زیاد نشده است.
تفسیر ولائی امیرالمؤمنین «علیهالسّلام» بر قرآن
یکی از کارهای شایستۀ امیرالمؤمنین «علیهالسّلام» بعد از رحلت پیامبر اکرم «صلیاللهعلیه وآله وسلّم»، این بود که یک تفسیر مختصر ولایتی برای قرآن نوشتند. از آنجا که آن حضرت مبیّن قرآن بودند، لازم بود آیات قرآن کریم را برای مردم شرح دهند و لذا یک قرآن ولایتی و عترتی نوشتند. اما همانطور که ولایت و خلافت امیرالمؤمنین «علیهالسّلام» را نپذیرفتند، قرآن ولائی ایشان را نیز با شعار «حسبناکتاب الله» نپذیرفتند. امیرالمؤمنین هم فرمودند: این قرآن را تا زمان ظهور فرزندم مهدی، کسی نخواهد دید. یعنی تفسیر ولائی قرآن، در بین ائمّۀ هدی «علیهمالسلام» دست به دست منتقل شده و اکنون در دست حضرت ولیّ عصر «ارواحنافداه» است و در زمان ظهور، در اختیار مردم قرار میدهند.
عترت، چه کسانی هستند؟
عترت را خود پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم» در روایات متعددی و به اشکال مختلف معرفی فرمودهاند که اهل بیت «علیهم السلام» هستند و نام آنان را نیز ذکر فرمودهاند. حتی در برخی روایات فرمودهاند که نهمین فرزند امام حسین «علیه السلام»، بعد از اینکه ظلم و جور دنیا را گرفت، میآید و دنیا را گلستان میکند. تا حال هیچ کس از شیعه و سنّی نگفته آن بزرگواران عترت نیستند؛ و نیز هیچکس تا به حال نتوانسته است دیگران را عترت پیامبر معرفی نماید و همه اقرار دارند عترت، همان ذوات مقدس هستند.
شیوۀ حکومتی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلّم»
حکومت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلّم»، از دو رکن اساسی «اسلام» و «مردم»، تشکیل شده بود. موفقیتهای مسلمانان در صدر اسلام و پیروزی نهایی آنان پس از سپری کردن هشتاد و چهار جنگ طاقت فرسا، در سایۀ همین دو رکن نصیب آنان شد. یعنی در آن دوران، محور، پیامبر بودند و با پشتیبانی و رأی و نظر مردم، حکومت را اداره میکردند. پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلّم»، این شیوۀ حکومت را برای پس از رحلت خویش نیز ترسیم کرده بودند؛ یعنی میخواستند که حکومت با محوریّت امامت و با پشتیبانی مردم اداره شود. اما پس از رحلت پیامبر، امامت و ولایت یا همان عترت را که محور حکومت اسلامی مورد نظر پیامبر بود، به کناری نهادند و صرفاً به رأی مردم تکیه کردند. اولین انحراف در بین امت اسلامی از زمانی شروع شد که به سفارش و توصیۀ پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم» عمل نکردند. سفارش پیامبر را شنیده بودند و به یاد داشتند، اما گفتند: وقتی که مردم کسی را خلیفه کردند، او جانشین پیامبر میشود. در حالی که واقعیّت امر این بود که اکثریت مردم رأی به انتخاب کسی غیر از امیرالمؤمنین «علیه السلام» نیز نداده بودند، اما وقتی به عنوان خلیفه معرفی شد، با خلافت او مخالفت نکردند. تنها صد و چهارده نفر مخالفت کردند که هستۀ اولیّۀ شیعه را تشکیل دادند.
نکات قابل استفاده از روایت ثقلین
این روایت از مهمترین روایات در زمینۀ امامت و ولایت است و نکات مهمّی از آن فهمیده میشود. از جمله اینکه خلافت بلافصل پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلّم»، متعلّق به امیرالمؤمنین «علیهالسلام» است و هیچکس حق ندارد خود را به جای ایشان خلیفۀ مسلمین بپندارند. بعد از امیرالمؤمنین «علیهالسلام» و تا روز قیامت نیز باید از عترت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلّم»، یک نفر به عنوان خلیفۀ مسلمین و در کنار قرآن باشد. دوازده امام «علیهمالسلام»، همان عترتی هستند که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم»، در روایت، ثقل قرآن معرفی مینمایند.
مهدویّت و رجعت، دو نتیجۀ دیگر روایت ثقلین هستند.
همراهی قرآن و عترت تا روز قیامت، حیات امام زمان «ارواحنا فداه» و غیبت ایشان و امامت آن حضرت در پشت پردۀ غیبت را اثبات مینماید. همچنین انفکاک ناپذیری قرآن و عترت تا قیامت، بیانگر این حقیقت است که پس از حکومت حضرت مهدی «ارواحنافداه» باید یکی از ائمۀ دوازدهگانه «علیهمالسلام» زنده شوند و بر جهان حکومت کنند و این همان معنای رجعت است.
عصمت اهل بیت «علیهمالسلام» نتیجۀ دیگری است که این روایت شریف در بر دارد. پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلّم»، هنگام خواندن روایت شریف ثقلین، دو انگشت پهلوی شصت از دو دست خود را که هیچ کدام بزرگتر و کوچکتر از دیگری نیست، کنار هم قرار میدادند و میفرمودند: «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَهِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»[3] منظور پیامبر از این کار این است که قرآن و عترت، هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. به عبارت روشنتر یکی از آن دو، قرآنِ صامت و دیگری، قرآنِ ناطق است و همانگونه که در قرآن کریم، باطل راه ندارد و سهو و نسیان و شک و تخیّل و وهم در آن نیست، ثقل قرآن یعنی عترت هم باید چنین باشد.
«لایَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لامِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْحَکیمٍ حَمیدٍ»[4]
ضرورت تقویت بنیۀ اعتقادی
شیعیان و به خصوص، نسل جوان شیعه، باید روی این مباحث و پیرامون اینگونه روایات، خیلی مطالعه کنند. بررسی دقیق و فراوانی بر مسائل اعتقادی داشته باشند. متأسفانه شیعه آنقدر که لازم است، راجع به امامت و ولایت مطالعه ندارد و این نقص بزرگی برای شیعیان محسوب میشود. من از همه، مخصوصاً از جوانان تقاضا دارم راجع به اعتقادات شیعه و به خصوص در خصوص امامت، کار تحقیقاتی و مطالعاتی انجام دهند.
—————————————————– پینوشتها
۱. الاحتجاج، ج ۲، ص ۴۵۰؛ این روایت با یک مضمون و عبارات مختلفی نقل شده که مهمترین دلیل اختلاف لفظی، تعدّد صدور روایت در مواقع مختلف است. ر.ک: بحارالانوار، ج ۲۳، صص ۱۵۲-۱۰۶؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج ۹، صص ۳۷۵-۳۰۹ و …
۲. بقره / ۸۵؛ بقره / ۱۷۶؛ نمل / ۱؛ یونس / ۱؛ قصص / ۲؛ لقمان / ۲ و …
۳. کافی، ج ۲، ص ۴۱۵
۴. فصّلت / ۴۲
لینک مطلب