۱٫ میرزا آق۱ا خان نوری؛ پیوند با انگلیس (و روس)مورخان نوعاً میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله (۱۲۸۱ـ۱۲۲۲ق) را فردی «انگلوفیل و تحتالحمایه انگلیس» میشمارند و بر تباهی اخلاق و اعمال او، بویژه نقشش در فرایند عزل و قتل امیرکبیر اتفاق دارند. سخن را از بستگی او به بیگانگان آغاز میکنیم: به نوشته دکتر منصوره اتحادیه: میرزا آقاخان «قبل از صدارت رسماً تحتالحمایه دولت انگلیس بود» . ۱ دیگران همچون عباس اقبال، فریدون آدمیت و عبدالرضا هوشنگ مهدوی نیز بر همین باورند ۲ و اسناد و منابع خارجی هم به این نکته صراحت دارند. مری شیل، همسر کلنل شیل (سفیر انگلیس در زمان امیر) با اشاره به نکته فوق مینویسد: پس از عزل امیر، و تـصـمـیم ناصرالدین شاه به واگذاری صدارت به میرزا آقاخان، شاه سه روز آقاخان را در کاخ سلطنتی زندانی کرد و از وی خواست که یکی از دو راه را انتخاب کند: «قبول صدراعظمی شاهنشاه و یا ادامه دادن به نوکری سفیر انگلیس» . وی نیز برای «تعیین تکلیف خود و رهایی از محبس… پیغامی به سفارت انگلیس» فرستاد «تا بداند که صلاح کارش چیست؟ جواب سفارت این بود: مسلماً قرار داشتن در تحت حمایت انگلیس از تاج کیانی هم برتر است، ولی چون میرزا آقاخان جهت صدراعظمی ایران برگزیده شده بهتر است خودش در این باره تصمیم بگیرد، و به این ترتیب نظر شاه تأمین شد و صدراعظم با دست کشیدن از تحت الحمایگی انگلستان» صدارت را از آن خود ساخت.۳کلنل شیل نیز پس از آن ماجرا در نامه ۱۸ نوامبر ۱۸۵۱ به پالمرستون وزیر خارجه انگلیس نوشت: «از آنجا که الغای تحتالحمایگی به زور از اعتمادالدوله [میرزا آقاخان] گرفته شده، نمیدانم آن را معتبر بدانم یا اینکه اگر روزی اعتمادالدوله را دستگیر و یا تبعید کردند، میتوانم به پشتیبانی او به عنوان عنصر تحتالحمایه انگلیس دخالت کنم؟ البته در هر حال اگر به سفارتخانه روی آورد پناهش خواهم داد» .۴حقوق بگیری از سفارت، اتهام دیگر آقا خان است.۵ پس از عزل او، سفیر ایران در دربار تزار طی گفتگو با وزیر خارجه روسیه خاطرنشان ساخت که: میرزا آقاخان «از بدو امر… بستگی به دولت انگلیس داشت و… اعتقاد بعضی» این بود «که از دولت انگلیس، موظف هم بوده» است. وزیر خارجه روسیه نیز سخنان وزیر مختار ایران را «تصدیق» کرد.۶ او کراراً برای حل مشکلات و پیشبرد اهداف خود به سفارت انگلیس ملتجی شده است.۷گروهی از مطلعین، نوری را در مقدمات ایجاد «فراموشخانه فراماسونری» توسط ملکم خان ارمنی در ایران، دخیل و مؤثر میشمرند ۸ و بعضی از نویسندگان پا فراتر نهاده و (همچون سعید نفیسی) آقاخان را عضو فراموشخانه ملکم و حتی (همچون خان ملک ساسانی) عضو گراند لژ انگلیس میدانند.۹با چنین خصوصیاتی، میرزا آقاخان (در حیات سیاسی خود) راهی جز رعایت دستورات لندن نداشت. آدمیت از وی به عنوان «صدراعظم بیگانه پرست» یاد میکند ۱۰ که «یکسره تسلیم سفارت انگلیس بود» .۱۱ دیگران نیز وی را «همواره زیر چتر حمایت بریتانیا» ۱۲ و «صورتاً و معناً از کارکنان انگلیس» دانستهاند.۱۳ آقاخان حتی اسرار محرمانه ایران را به انگلیسیها لو میداد.۱۴ آدمیت مینویسد: «در گزارشهای وزیر مختار انگلیس بارها میخوانیم که میرزا آقاخان اسرار سیاسی دولت را در امور داخلی و همچنین گفتگوهای امیر [کبیر] را با سفارتخانههای خارجی، به طور «محرمانه» به سفارت انگلیس در تهران خبر میداده است.۱۵جالب است که میرزا آقاخان، در اواخر دوران صدارت (که اوضاع را برای بقایش مساعد نمیدید) به روسها نزدیک شد۱۶ و به همین دلیل هم پس از عزل وی توسط ناصرالدین شاه، تزار از شاه ایران مصراً درخواست کرد که جان او محفوظ مانده و خونش ریخته نشود!۱۷
۲٫ تباهی اخلاقآقاخان، افزون بر فساد سیاسی، تباهی اخلاقی نیز داشت. خودنمایی و تکبر نسبت به مردم و در عین حال چاپلوسی در برابر شاه، همراه با هرهری مسلکی، پولپرستی، خودفروشی و نیرنگ، از سیئاتی است که مورخان ایرانی در کارنامهاش نوشتهاند.۱۸ کلنل شیل، در نامه به پالمرستون راجع به او مینویسد: «دامنش ملوث به پول پرستی است و مطلقاً در قید آن نیست که از چه راهی به دست میآورد» .۱۹ در نامه دیگر نیز میگوید: «از آنجا که میرزا آقاخان آدم ناقلا و نیرنگسازی است» امیرکبیر «از او بدش میآید. بعلاوه مردی است به نهایت خودفروش» .۲۰ آقاخان، خود، فاسد بود و متأسفانه رفتارش بر شاه جوان نیز تأثیر سوء مینهاد.۲۱او به دلیل سوء سیاستهایش ـ بر خلاف امیرکبیر ـ بـین مردم محبوبیتی نداشت، بلکه خود و حتی بستگانش مورد نفرت مردم قرار داشتند۲۲ و فیالمثل تجار کشور در جریان درگیری ایران و انگلیس در زمان صدارتش، از کمک به دولت سرباز زدند.۲۳ بیجهت نیست که برخی از رنود، به عنوان ماده تاریخ مرگ او (۱۲۸۱ق) تعبیر «عثمان ثانی» را ساختند.۲۴ شاه نیز به وی بیاعتماد بود و لذا، چنانکه گذشت، در آستانه صدارت از وی تعهد گرفت که به دولت ایران خیانت نکند.۲۵دشمنی با امیرکبیر، و توطئه بر ضد وی تا مرحله عزل و قتل او ۲۶، بیکفایتی و تعلل در دفاع از مرزها و مصالح ایران در جریان درگیری انگلیسیها با ایران بر سر هرات و افغانستان (که به تجزیه هرات از کشورمان انجامید)۲۷ و نیز اخلال در کار دارالفنون۲۸، خبطها و خیانتهایی است که کارنامه سیاسی آقاخان را سیاه کرده است. در ماجرای درگیری نظامی ایران و انگلیس بر سر هرات، نامهای محرمانه به سفیر انگلیس نوشت و در آن، ضمن بری شمردن ذمهاش از جنگ با انگلیس، شاه را عامل کشاکش با بریتانیا خواند و برای خود «کما فیالسابق بستگی به دولت انگلیس را طالب» شده و وعده داد که کلاً بر وفق «منظورات آن دولت» اقدام خواهد کرد. این نامه به دست شاه افتاد و میرزا سعید خان انصاری (دستیار امیرکبیر، و وزیر خارجه ایران پس از قتل آن بزرگمرد) پس از عزل آقاخان، برای منصرف ساختن روسها از حمایت او، آن را به روسها نشان داد.۲۹این بود منش و روش میرزا آقاخان؛ ناراست مردی که تاریخ، قضاوتی سخت منفی نسبت به او دارد و به قول برخی مورخان، که پروندهاش را نیک بررسیدهاند: «دزدترین دزدان، رسواترین رسوایان، و خائنترین خائنان» ادوار تاریخ ماقبل معاصر ایران است.۳۰اینک که با ماهیت و مواضع میرزا آقاخان آشنا شدبم نوبت آن است که روابط و مناسبات او با حسینعلی بهاء را بررسی کنیم:
۳٫ میرزا آقاخان و حسینعلی بهاءسابقه روابط بهاء و میرزا آقاخان، به دوران پدرشان: میرزا عباس نوری (پدر بهاء) و میرزا اسدالله خان نوری (پدر آقاخان) میرسد و میرزا عباس اساساً ترقی سیاسیش را در پایتخت با نویسندگی در دفتر لشکر (اداره حسابداری وزارت جنگ) آغاز کرد که ریاست آن با پدر آقاخان بود.۳۱به گفته منابع بهائی: زمانی که آقاخان توسط میرزا آقاسی تنبیه بدنی و جریمه مالی شد و به کاشان تبعید گردید، آقاخان توان پرداخت وجه را نداشت و بهاء به کمک او آمد و پول لازم را برای او تهیه کرد و در طول تبعید نیز به وی کمک مالی داد.۳۲ چنانکه قبلاً گذشت، جرم آقاخان در آن واقعه، از جمله، داشتن ارتباط با سفارت انگلیس بود ۳۳ و حتی آقاخان کوشیده بود «سفیر انگلیس را حامی خود» قراردهد که البته شاه نپذیرفته بود.۳۴نوری، طبق نوشته مطالع الانوار، با نظر امیرکبیر مبنی بر خشکاندن ریشه غائله بابیان به وسیله اعدام باب، مخالف بود. علاوه بر این، امیر، پیرو کشف برخی از توطئههای بابیان بر ضد او و دولت در تهران، بهاء را در ۱۲۶۷ق به عراق تبعید کرد، اما پس از برکناری وی، میرزا آقاخان رسماً از بهاء دعوت کرد به تهران برگردد و پس از بازگشت نیز او را توسط برادرش (جعفرقلی خان) یک ماه تمام در منزل برادر، مورد پذیرایی گرم قرار داد.۳۵ سپس هم بهاء را به ده افجه انتقال داد که از مستملکات خود آقاخان بود.۳۶به نوشته عباس امانت (مورخ بهائیتبار):بهاء «که همولایتی صدراعظم بود، از دیرباز با نوری و خانوادهاش آشنایی داشت. امیر کبیر در ۱۲۶۷ هـ . ق وی را به عتبات تبعید کرده بود. او پس از بازگشت از این سفر ماهها مهمان صدراعظم بود و قبل از سوء قصد در خانه جعفر قلی خان، یکی از برادران میرزا آقاخان نوری، در شمیران به سر میبرد…» .۳۷ ابوالقاسم افنان، مورخ معاصر بهائی، نیز مینویسد: آقاخان «در وقت ورود» بهاء از عراق «به طهران…، برادرش جعفرقلی خان را مأمور میهمان داری و پذیرایی از حضرت بهاءالله نمود. او در افجه در باغ شخصی خودش وسائل پذیرایی فراهم ساخت و ایشان به باغ تشریف بردند» و سران بابیه به دیدار او میرفتند.۳۸از نامه سلیمان خان تبریزی (از عناصر مهم بابیه) پس از تبعید امیرکبیر به کاشان خطاب به سید جواد کربلایی (از بزرگان بابیه) برمیآید که بابیان به حکومت میرزا آقاخان خوشبین بودند و صدارتش را مایه پـیـشـرفـت کـارشـان مـیشـمـردنـد. سـلـیـمان خان مینویسد: «امیرنظام بحمدالله تمام شد، معزول ابدی گردید. الان در باغ فین کاشان محبوس است. میرزا آقا خان اعتمادالدوله وزیر و صدراعظم گردید. ان شاءالله امورات بهتر نظم خواهد گرفت. البته جناب ایشان [حسینعلی نوری] باید خیلی زود تشریف فرما شوند که وجود مبارک ایشان مثمر ثمر است» .۳۹مطالع الانوار، از منابع مهم بهائی، مینویسد: آقا خان «برای حفظ مقام خویش در اول میخواست میانه اصحاب باب و دولت، صلح و آشتی برقرار سازد ولکن واقعه تیراندازی به [ناصرالدین] شاه مانع مقصود او شد…» . ۴۰ حتی پس از ترور نافرجام شاه توسط بابیان و تعقیب سخت آن جماعت از سوی دربار، میرزا آقا خان در صدد مخفی کردن بهاء (که متهم به همدستی با ترویستها بود) برآمد ۴۱، که البته خود بهاء، با احساس خطر شدید، پیشنهاد آقا خان را نپذیرفت و «شتابزده» خود را به خانه شوهر خواهرش: میرزا مجید آهی، رساند که منشی سفارت روسیه بود و در زرگنده (محل ییلاقی سفارت روس) و در مجاورت خانه سفیر روس (پرنس دالگوروکی) مینشست و پس از آن نیز شخص سفیر، به شرحی که در متون معتبر بهائیت آمده، بهاء را تحت حمایت آشکار و پیگیر خود گرفت و با سرسختی تمام، موجبات رهاییش از حبس و قتل، و خروج بیخطرش از ایران را فراهم ساخت. (ایام: در مقاله «حسینعلی بهاء؛ پیوند دیرپا با روس تزاری» مفصلاً به این مطلب پرداخته شده است).پس از دستگیری بابیان به جرم قتل شاه نیز، زمانی که بهاء (علی رغم پناهندگی به خانه امن فامیلش: منشی سفیر روسیه) توسط میرزا علی خان حاجبالدوله (فراشباشی دربار) دستگیر و حبس شد، میرزا آقاخان، بابت این عمل شدیداً نسبت به حاجبالدوله «عداوت» نشان داد و حتی، به نشانه اعتراض، در مقام استعفای از صدارت برآمد، که البته شاه، از حاجب الدوله حمایت کرد و استعفای وزیر را نپذیرفت.۴۲این سوابق، سبب شده است که منابع بهائی، نسبت به میرزا آقاخان نوری (با همه منفوری او نزد ملت ایران) لحنی جانبدارانه اتخاذ کنند و اقدامات او زمان صدارت در حمایت از بهاء را با آب و تاب گزارش کنند.۴۳
پی نوشت :
۱٫ گوشههایی از روابط خارجی ایران (۱۲۸۰ـ۱۲۰۰ق)، منصوره اتحادیه، ص ۲۸۵۲. میرزا تقی خان امیرکبیر، عباس اقبال، ص ۳۱۹؛ امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت، صص ۷۰۱ ـ ۶۹۹؛ «میرزا آقاخان تبعه انگلیس بود یا تحت الحمایه؟» ، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۸۱-۸۲، ص ۱۲۵.۳. خاطرات لیدی شیل، ترجمه دکتر ابوترابیان، ص ۲۲۳۴. امیرکبیر و ایران، ص ۷۰۰۵. میرزا تقی خان امیرکبیر، ص ۳۱۸۶. یکصد سند تاریخی دوران قاجاریه، ابراهیم صفایی، ص ۶۵۷. ر.ک، سیاستگران دوره قاجار، خان ملک ساسانی، ۱/۱۴ ـ ۱۵؛ مجله محیط، سال ۱، ش ۲، مهر ۱۳۲۱ش، ص ۵۵، به نقل از: مقاله کنت دوگوبینو، مندرج در: مجله پاریس، سال ۴۰، ش ۴، فویه ۱۹۳۳؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص ۸۶۸. ر.ک، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار، فریدون آدمیت و…، ص ۶۵۹. ر.ک، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، اسماعیل رائین، ۱/۵۲۲ ـ ۵۲۲،۱۰٫ امیرکبیر و ایران، ص ۶۴۸۱۱. همان، ص ۶۴۲۱۲. آدمها و آیینها در ایران…، کارلاسرنا، ترجمه علی اصغر سعیدی، ص ۹۹.۱۳. گزارش ایران…، مخبرالسلطنه، ص ۸۳ و نیز ص ۷۴۱۴. امیرکبیر و ایران، ص ۶۹۹۱۵. همان، ص ۱۹۶، به نقل از: تلگراف شیل به پالمرستون، ۲۱ ژوئن ۱۸۵۰ و ۴ اوت ۱۸۵۱۱۶. ر.ک، یکصد سند تاریخی، ص ۶۹.۱۷. همان، ص ۶۶.۱۸. ر.ک، سیاستگران دوره قاجار، ۱/۱۷، ۲۲ـ۲۱ و ۴۵؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص ۷۹؛ شرح حال رجال ایران، بامداد، ۴/۳۶۴ و ۳۶۸۱۹٫ امیرکبیر و ایران، ص ۶۹۸۲۰. همان، ص ۶۹۸۲۱. ر.ک، سیاستگران دوره قاجار، ۱/۱۷۲۲٫ ر.ک، گوشههایی از روابط خارجی ایران…، ص ۲۸۳؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص ۸۶ و ۸۹۲۳٫ سه سال در ایران، فوریه، ص ۵۶ ـ ۵۷۲۴٫ یغما، سال ۱۴، ش ۵، مرداد ۱۳۴۰ش، یادداشتهای فرهاد میرزا۲۵٫ اسناد و نامههای امیرکبیر، تدوین سید علی آل داود، ص ۲۶۲۲۰. ر.ک، سیاستگران دوره قاجار، ۱/۳ ـ ۵ و ۴۳ـ۴۲؛ امیر کبیر و ایران، ص ۷۰۴، ۷۲۵، ۷۳۶، ۷۴۴ و…؛ خلسه، اعتمادالسلطنه، ص ۸۶ ؛ رجال دوره قاجار، حسین سعادت نوری، ص ۲۰۲۶. ر.ک، سیاستگران دوره قاجار، ۱/۳۲ ـ ۲۹٫ و نیز: امیر کبیر و ایران، صص ۶۴۰ ـ ۶۴۸ ؛ شرح زندگانی من، مستوفی، ۱/۸۱ ـ ۸۴؛ یکصد سند تاریخی، ص ۶۷ ؛ رجال دوره قاجار، صص ۱۳۹ـ ۱۳۸؛ حقوق بگیران انگلیس در ایران، رائین، صص۲۷۱ ـ ۲۷۵۲۷٫ گوشههایی از ورابط خارجی ایران…، ص ۲۸۰ و ۲۸۲۲۸٫ میرزا تقی خان امیر کبیر، عباس اقبال، صص۴۸۴ ـ ۴۸۵۲۹٫ یکصد سند تاریخی، ص ۶۸۳۰. امیرکبیر و ایران، ص ۷۵۹۳۱. شرح حال رجال ایران، ۶ /۱۲۷۳۲٫ بهاء الله شمس حقیقت، ح.م. بالیوزی، ترجمه مینو ثابت، ص ۱۲۹۳۳. سیاستگران دوره قاجار، ۱/ ۱۴ ـ ۱۵۳۴٫ خلسه، ص ۸۶، از زبان خود میرزا آقاخان در محاکمهای خیالی.۳۵٫ مطالع الانوار … ، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ص ۵۹۰۳۶. همان، ص ۵۹۱۳۷. قبله عالم، عباس امانت، ص ۲۸۸. نیز ر.ک، توضیحات و تعلیقات دکتر عبدالحسین نوایی در کتاب فتنه باب، صص ۲۰۱ ـ ۲۰۰۳۸٫ عهد اعلی…، ص ۴۹۳۳۹. همان، ص ۴۹۳۴۰. مطالع الانوار، ص ۵۹۸۴۱. ر.ک، همان، صص ۵۹۲ -۵۹۳۴۲. روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۹۵۷، یادداشت ۱۶ ذیقعده ۱۳۱۱ق۴۳٫ برای نمونه ر.ک، مطالع الانوار، ص ۵۰۶ و بعد.منبع:ایام ۲۹/س