به مناسبت روز بزرگداشت شیخ صدوق (ره)
نابغه بزرگِ راویان اسلام
خبرگزاری تسنیم: بدون تردید آشنایی با زندگی چنین شخصیّتی (شیخ صدوق) که احیاگر معارف تشیّع و مبیّن شریعت نبوی است میتواند برای نسل امروز ما آگاهی بخش، امید آفرین و زندگی ساز باشد.
printنسخه قابل چاپ
به گزارش گروه "رسانههای دیگر" خبرگزاری تسنیم،حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی خسروی در روزنامه اطلاعات نوشت: روز ۱۵ اردیبهشت را روز بزرگداشت شیخ صدوق نامیده اند. مناسب دیدم یادداشتهای کوتاهی را در جهت آشنایی بیشتر با این نابغه ایرانی به اهل دانش و فرهنگ تقدیم کنم:
شیخ صدوق معروف به «ابن بابویه» مدفون در شهر ری در سال ۳۰۸ هجری قمری، در دوران غیبت صغری حضرت ولیّ عصر(عج) در قم به دنیا آمد. او که نزدیک به عصر ائمه(ع) میزیست با جمع آوری روایات اهل بیت(ع) و تألیف دهها جلد کتاب نفیس و ارزشمند، خدمات کم نظیری به اسلام و تشیّع نموده است.
آثار فراوان و متنوّع وی در علوم و فنون مختلف اسلامی، گنجینه پایان ناپذیری است که با وجود گذشت بیش از یکهزار سال از تاریخ تألیف آنها، همچنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده و در صدر قفسه کتابخانهها و سینه فقها و دانشمندان جای گرفته است.
وی در سه رشته مهم (عقاید، اخلاق و فقه) بیش از ۱۸۵ کتاب تألیف کرده است. مطالعه آثار او عقاید را اصلاح، اندیشهها را استوار، قدمها را ثابت، دلها را پاک، بیماریهای روحی و روانی را درمان و هر فرد مسلمان را به وظایف روزانه خود آشنا میسازد.
این توفیقات گسترده که شخصی بتواند واسطه فیض معصومین(ع) و ناشر احکام الهی در میان مردم زمان خود و صدها سال پس از خود باشد، نصیب هر فردی نمیشود؛ مگر کسانی که مورد عنایت ویژه قرار گرفته باشند، و شیخ صدوق از زمره آنان بود. زیرا او کسی بود که حضرت ولی عصر(عج) برای ولادت او دعا فرمود و او را از پیش، «فقیه، خیّر و مبارک» لقب داد. او تمام عمر پر برکت خود را صرف احیای حق و رشد افکار و تعالی اندیشهها کرد، و لحظهای از کار نوشتن، تألیف، تدریس، سخنرانی، مناظره، تبلیغ و ترویج اسلام غافل نماند.
بدون تردید آشنایی با زندگی چنین شخصیّتی که احیاگر معارف تشیّع و مبیّن شریعت نبوی است میتواند برای نسل امروز ما آگاهی بخش، امید آفرین و زندگی ساز باشد.
در اینجا رشته سخن را به دست بزرگان اسلام میدهم تا مقام علمی و جایگاه رفیع شیخ صدوق را از زبان آنها بشنویم:
شیخ طوسی، پایه گذار حوزه هزار ساله نجف، او را «رئیس المحدثین» و « صدوق الطائفه» نامیده است.
شهید اوّل او را با تعبیر « الامام ابن الامام الصدوق» یعنی پیشوا فرزند پیشوای راست گفتار ستوده است.
سید بن طاووس میگوید: شیخ صدوق کسی است که همه بر علم و عدالت او اتفاق نظر دارند.
علامه مجلسی شیخ صدوق را با سخنی فراتر از دیگران چنین توصیف میکند: «اکثر علمای شیعه کلام وی را به منزله حدیث و روایت اهل بیت(ع) تلقی میکنند. زیرا او از امامان بزرگوار تبعیت میکند نه از خواهشهای نفسانی»
به تعبیر شیخ حرّ عاملی، نظیر شیخ صدوق در کثرت علم و حفظ و ضبط اخبار اسلامی دیده نشده است، بلکه اگر وجود مسعودش نبود آثار اهل بیت رسالت بکلی محو و نابود میشد.
سخن آخر کلام گویای علامه بحر العلوم است که میفرماید: «شیخ صدوق بزرگ بزرگان و استاد راویان و ستونی از ستونهای شریعت اسلام و پیشوای محدثان است. او به دعای حضرت صاحبالامر(ع) به دنیا آمد و همین فضیلت و افتخار او را بس٫
در روزهای آینده به ذکر بخشی از دلایل عظمت او و آثار گرانبهایش خواهیم پرداخت.
شیخ صدوق از لحاظ قدرت حافظه یکی از نوابغ تاریخ به شمار میرود. تیز هوشی، ذکاوت، حافظه فوق العاده قوی و استعداد ذاتی ایشان موجب شد در مدتی کوتاه به قلّههای بلندی از کمالات انسانی دست یابد و در سنّ کمتر از بیست سالگی چندین هزار حدیث و روایت را با سلسله سند آنها به حافظه بسپارد. از این رو به سرعت آوازه فضل و دانش او شهرهای ایران و عراق را فرا گرفت و دانشمندان اسلامی در هر شهر آرزوی دیدار شیخ و استماع حدیث را از وی داشتند. شیخ صدوق نیز گذشته از بهره دهی و فیض رسانی به مشتاقان خود، اشتیاق عجیبی برای اخذ حدیث از محدّثان و دانشمندان داشت و درصدد بود به شهرهایی که دارای حوزههای علمی هستند مسافرت کند، تا هم علوم و احادیث خود را به دیگران برساند و هم از علوم دیگران بر دانش خود بیفزاید.
دیری نگذشت زمینه مناسبی برای شیخ پیش آمد و در رجب سال ۳۳۹ هجری قمری رکن الدوله دیلمی و اهالی ری از او درخواست کردند، به ری عزیمت کند. شیخ صدوق دعوت آنان را پذیرفت و عازم ری گردید. هنگام نزدیک شدن به ری رکن الدوله، امیر آل بویه، وی را با تعظیم و احترام وارد شهر کرد و شیخ را در مجلس عام نزد خود نشاند. و از او درخواست کرد تا در خصوص نبوت و امامت با دیگر علمای اسلام به مناظره بنشیند. نتیجه مناظرههای دوستانه و مباحثههای علمی در جلسات متعدد با پیروان ادیان و مذاهب به آنجا انجامید که زمینه مناسبی برای طرح نظریات و علوم اهل بیت(ع) در مرکز حکومت ایران فراهم شد و تفکر مبتنی بر فرهنگ اهل بیت(ع) به سرعت گسترش یافت.
البته عوامل مختلفی در ایجاد این شرایط دخیل بود، که از جمله آنها میتوان به سعه صدر حاکمان آل بویه اشاره کرد.
یکی از مهمترین علل رکود یا شکوفایی استعدادها شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه است. بدیهی است تنها داشتن نبوغ و استعداد قوی برای ظهور شخصیتهایی چون شیخ صدوق کافی نیست. بلکه فضای اجتماعی و شرایط مناسب سیاسی است که زمینه رشد و بالندگی را فراهم میآورد. از این رو مروری اجمالی بر اوضاع سیاسی قرن چهارم نکات جالبی را برای خواننده گرامی آشکار خواهد نمود.
میدانیم روزگار زندگی شیخ صدوق با دوران حکومت سلسله آل بویه (دیالمه) مصادف بود. این حکومت که در سال ۳۲۰ توسط سه پسر ابو شجاع ماهیگیر گیلانی به نامهای علی عماد الدوله، حسن رکن الدوله و احمد معزالدوله در ایران تشکیل شد، بنا به گفته ابن ابی الحدید در عظمت و شکوه ضرب المثل شد. و به تعبیر ابن خلدون: «حکومت آل بویه حکومتی بود که اسلام بر سایر امتها بدان مباهات میکند.»
علی عماد الدوله به مدّت ۱۶ سال بر بلاد فارس حکومت کرد. برادرش رکن الدوله همزمان با او در منطقه ری و شهرهای مرکزی ایران، بیش از ۴۴ سال فرمانروایی داشت. وی که پدر عضدالدوله، معروفترین حاکم آل بویه، است برای شیخ صدوق احترام فراوان قائل بود و با وی قضایایی دارد که به بخشی از آنها اشاره خواهد شد. برادر سوم، احمد معزالدوله است که مدت ۲۱ سال فرمانروای عراق و اهواز بود.
بر اساس بررسیهای تاریخی دلائل موفقیت و خدمات چشمگیر این حکومت قدرتمند شیعی را در دو عامل مهم میتوان خلاصه کرد: ۱ـ خوشرفتاری با عموم مردم ۲ـ احترام ویژه برای دانشمندان
حسن سیاست و خوشرفتاری با مردم
یکی از ویژگیهای حاکمان در زمان شیخ صدوق که موجب پیشرفت سریع و موفقیت در زمینههای سیاسی، اجتماعی و مدیریت کشور گردید، صفت پسندیده «نیکی با مردم» بود. برخورد محبتآمیز آل بویه با همه اقشار جامعه حتّی با اسیران جنگی سبب اعتماد، دلبستگی و فداکاری مردم و پناهندگی سربازان دشمن به آنان بود.
آنها بر خلاف فرمانروایان قبلی و نیز بر خلاف خلفای بغداد، دشمنان خود را پس از پیروزی قتل عام نمیکردند و اسیران را مورد آزار و شکنجه قرار نمیدادند.
هنگامی که یاقوت، فرمانروای فارس و منصوب از طرف خلیفه، از عماد الدوله شکست خورد صندوقهایی از او به دست سپاه عمادالدوله افتاد که از وسایل شکنجه اسیران از قبیل: کنده و زنجیر و کلاههای سنگین آهنی انباشته بود. جمعی از سرداران به عماد الدوله پیشنهاد کردند آن وسایل برای شکنجه اسیرانی که از دشمن گرفتهاند به کار رود. عماد الدوله نپذیرفت و گفت: ما به شکرانه این پیروزی که خدای بزرگ نصیب ما کرد به جای شکنجه اسیران به عفو میگراییم. این کار نعمت ما را افزون میکند و از ظلم و سرکشی دورمان میدارد.
شیوه حکومت در ایران و عراق قبل از تسلط آل بویه شیوه ارعاب و ایجاد وحشت بود. در ایران ستمگرانی مانند مرداویج، با کمترین بهانه هزاران انسان بی گناه را از دم تیغ میگذراندند. در عراق نیز وضع بهتر از این نبود، خلفای عباسی به هر جنایتی دست میزدند. براحتی سر میبریدند، چشم در میآوردند، دست و پا قطع میکردند.
به عنوان نمونه، الراضی خلیفه عباسی در سال ۳۲۶ فرمان داد دست راست ابن مقله (وزیر و خطاط معروف) را که با آن، دو قرآن نوشته بود از بازو قطع کردند سپس زبان او را هم بریدند.
گفتنی است ابن مقله مخترع خط ثلث و نسخ است و در خوش نویسی به او مثل زده میشود. چنانچه شاعر در وصف خط ممدوح خود میگوید:
چنان خطی که اگر ابن مقله زنده شود
تراشه قلم او به مقله بردارد
مقله در مصراع دوم به معنی کره چشم و مژه چشم است.
ولی آل بویه سیاست خود را بر مبنای رأفت و بخشش بنا نهادند و با نفوذ در دلها و جلب اعتماد مردم زمینه رشد افکار و توسعه فرهنگ و معارف را فراهم نمودند. نمونه آن، استقبالی بود که از شیخ صدوق، در ری بعمل آمد و انواع امکانات فرهنگی در اختیار وی نهاده شد که به برخی از آنها اشاره میشود.
خصوصیت دیگر عصر شیخ صدوق توجّه ویژه حاکمان به فنون مختلف علمی بود. امرای آل بویه هم خود اهل فضل و دانش بودند و هم دیگران را به کسب علوم تشویق میکردند و برای دانشمندان و علما احترام ویژه قائل بودند.
عضد الدوله دیلمی که یکی از مقتدرترین امرای آل بویه است، خود در شمار شعرای چیره دست عرب محسوب میشود. آنان وزرای خود را از بین فضلا و دانشمندان بزرگ زمان بر میگزیدند.
ابوالفضل بن عمید وزیر کاردان ولایق رکن الدوله در شعر، ادب، تفسیر قرآن، فقه و آشنایی به اختلاف فتاوی فقها، نحو، عروض، اشتقاق و لغت سرآمد دوران خود بود. در هندسه، منطق، فلسفه و الهیات کمتر کسی به پای او میرسید، در علوم غریبه و دشوار، علم الحیل(فیزیک)، آشنایی به فنون نظامی و به کار بردن حیلههای جنگی و ساختن ادوات عجیب نظامی نیز ممتاز بود.
صاحب بن عباد شاگرد ابن عمید که پس از استاد به منصب وزارت آل بویه منصوب شد نیز از علمای برجسته زمان و آشنا به علوم مختلف اسلامی از لغت و ادب و شعر تا فقه و تفسیر و حدیث بود. ملا محمد تقی مجلسی(مجلسی اول) درباره صاحب بن عبّاد چنین گفته است:
«هو افقه فقهاء اصحابنا المتقدّمین و المتأخّرین و انّ کلّما یذکر من العلم و الفضل فهو فوقه»
یعنی: او دانشمندترین فقیهان شیعه است و هر چه از علم و فضیلت درباره اش گفته شود او بالاتر از آن است.
صاحب بن عبّاد همان کسی است که شیخ صدوق برای او احترام خاصّ قائل بود و کتاب عیون اخبار الرّضا(ع) را به نام او و برای او نوشت و به کتابخانه اش تقدیم کرد.
عصر کتاب و کتابخوانی
از حسن اتفاق، نوشتن این یادداشت همزمان شد با ایام برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران. همان گونه که آمار و ارقام نشان میدهد با کمال تأسف، امروزه به رغم بالا رفتن آمار افراد باسواد، تمایل به مطالعه و کتابخوانی کاهش یافته است. دلیل آن هر چه باشد، چه عوامل تربیتی یا سیاسی یا اقتصادی و یا غیر آن، امّا به هر حال یکی از مهمترین شاخصهای امید به زندگی و پیشرفت در جامعه تیراژ کتابها و جراید و میزان کتابخوانی و مطالعه است.
در عصر شیخ صدوق یعنی قرن چهارم، که دوران شکوفایی تمدن اسلامی بود، رویکرد مردم به کتاب و کتابخوانی در سطح بسیار بالایی قرار داشت. شهر «ری» که در آن زمان از لحاظ وسعت از اصفهان بزرگتر بود، به مرکز بزرگ علمی و مجمع دانشمندان، نویسندگان و محققّان تبدیل شد و به همّت آل بویه چندین کتابخانه بزرگ در این شهر تأسیس گردید. موضوع اهتمام به علم و دانش و جمع آوری کتب به قدری رواج یافت که اکثر بزرگان و رجال آن زمان اقدام به تشکیل کتابخانه و قرائتخانه نمودند.
یکی از این کتابخانهها کتابخانه صاحب بن عبّاد وزیر دانشمند آل بویه است که بیش از دویست هزار جلد کتاب نفیس در آنجا گرد آوری شده بود. به طوری که تنها فهرست آنها ده مجلّد بزرگ میشد.
یکی دیگر از کتابخانههای این شهر که در تمام رشتههای علمی کتابهای فراوان داشت کتابخانه ابوالفضل بن عمید بود. وی «ابوعلی مسکویه» دانشمند و مورّخ شهیر را به عنوان خازن و کتابدار این کتابخانه منصوب کرد. مسکویه در انواع علوم و فنون مانند ریاضیات، طبیعیات، الهیات، بلاغت، نویسندگی، خوشنویسی، اخلاق، تاریخ و غیره دست داشت و از خود آثار گرانبهایی به یادگار گذاشت، مانند «تجارب الامم» در تاریخ و کتاب گرانقدر «تهذیب الاخلاق و طهاره الاعراق» در اخلاق و حکمت عملی، که از معتبرترین کتب در این زمینه است؛ تا آنجا که اخلاق ناصری تصنیف خواجه نصیر الدین طوسی را تلخیصی از این اثر میشمارند، و خواجه خود کتاب «تهذیب» و مؤلف آن «مسکویه» را بسیار ستوده است.
در اینجا ذکر یک نکته بسیار در خور توّجه است و آن اینکه شغل کتابداری را که متأسفانه در نظر برخی، شغلی است معمولی و ساده و هر کس که سواد خواندن و نوشتن داشته باشد میتواند عهده دار آن شود، در آن عصر به هر آدم عامی نمیسپردند. بلکه آن را در ردیف شغلهای حسّاس و مهّم تلقی میکردند و کسانی را همچون مسکویه که در راه کسب انواع علوم و دانشها بسی رنج برده و از چشمه سار معارف عقلی و عملی سیراب شده باشد شایسته تصدّی چنین پستی میدانستند. تا قدر کتاب و کتابخانه را بشناسد و در حفظ میراث گرانبهای گذشتگان سستی و کوتاهی نکند.
محمد بن بابویه( (شیخ صدوق) با استفاده از آن شرایط مساعد به تألیف کتاب در زمینههای مختلف پرداخت. کتابهای شیخ همه در نهایت نیکویی و استحکام و حسن سلیقه و شیوایی بیان است. ابتکار وی در انتخاب موضوعات زنده و متنوع و مطالب مورد نیاز جامعه کم نظیر است. نگاهی گذرا به عناوین کتابهای وی نشان دهنده فکر بلند،حسن سلیقه، ذهن باز و وسعت نظر او است.
این دانشمند بزرگ، هم در زمینه فقه و احکام دین کتاب نوشته (کتاب المقنع)، و هم فلسفه احکام و علّت تشریع آنها را بیان داشته است(کتاب علل الشرایع).
هم وظایف عملی مسلمین را تبیین کرده (کتاب دعائم الاسلام فی معرفه الحلال و الحرام)، و هم مسائل عقیدتی و فکری را به بهترین وجه تشریح نموده است (کتاب التوحید).
گاهی در اثبات ولایت و وصایت امیر المومنین علی(ع) کتاب نوشته ( اثبات الوصیه ـ اثبات النص علی الائمّه)، و گاهی تاریخ زندگانی آن پیشوایان را به رشته تحریر در آورده است (عیون اخبار الرضا(ع)).
هم کتابهایی در زمینه شعر، این زیباترین عروج کلام و شور انگیزترین جلوه سخن، نگاشته (کتاب الشعر ـ تفسیر قصیده فی اهل بیت)، و هم کتابهایی در زمینه حکمت عملی و اخلاق اسلامی پدید آورده است. (المواعظ ـ حقوق الاخوان ـ صفات الشیعه).
آنگاه که ضعف ایمان دوستان را مشاهده نمود،کاملترین و مستدلترین کتاب را درباره اثبات وجود حجت حق امام زمان(ع) و دلیل غیبت و شرایط ظهور آن حضرت تألیف کرد (کمال الدین و تمام النعمه)، و چون هجوم تبلیغاتی دشمن را در خاموش کردن چراغ فضایل خاندان پیامبر(ص) مشاهده کرد قلم را در نشر فضایل و مناقب این خاندان به کار گرفت( زهد الحسن، زهد الحسین، زهد الصادق…).
و بالاخره با درک نیاز شدید جامعه و احساس خلأ در زمینه احکام الهی و فقه ائمّه معصومین (ع) اقدام به تصنیف یکی از بزرگترین جوامع روایی و دومین کتاب از چهار کتاب معتبر شیعه نمود (من لایحضره الفقیه).
عصر شیخ صدوق عصر رواج تشیع و گسترش تفکر دینی بر اساس مکتب اهل بیت(ع) است. در این عصر از یک طرف به دلیل ضعف خلفای عباسی و از طرف دیگر روی کار آمدن چهار دولت شیعی (فاطمیان در مصر، آل بویه در عراق و ایران، حمدانیها در سوریه، زیدیها در یمن) و از جانب دیگر ظهور علمای بزرگی چون کلینی،شیخ صدوق و خصوصاً شاگرد وی شیخ مفید افکار و عقاید اهل بیت (ع) در بخشهای وسیعی از جامعه آن روز منتشر شد. و مکتب تشیع از غربت و انزوا به در آمد. نمونههایی از این موارد ذیلاً ذکر میشود:
الف: اعلام تعطیل رسمی عاشورا توسط معزالدوله
معز الدوله دیلمی فاتح بغداد، ابن جنید را که یکی از علمای امامیّه است مرجع فقهی خود قرار داد و در احکام عملیه به او مراجعه میکرد.
معز الدوله در سال ۳۵۲ هجری دستور داد مراسم عزاداری روز عاشورا به صورت علنی در بغداد بر پا گردد و در آن روز بازارها بسته شود. بنابراین برای اولین بار پس از گذشت حدود سیصد سال از شهادت حضرت حسین بن علی (ع)، روز عاشورا تعطیل رسمی اعلام گردید.
ب ـ عشق و ارادت رکن الدوله به حضرت رضا(ع)
رکن الدوله، برادر بزرگتر معزالدوله، بیش از ۴۴ سال بر اصفهان، قزوین، ری و همدان حکومت کرد، وی از علاقهمندان مکتب تشیع بود و نسبت به خاندان پیامبر(ص) ارادت خاصّی داشت. هنگامی که شیخ صدوق از ری عازم مشهد مقدّس بود، رکن الدوله از او درخواست نمود تا در کنار مرقد مطهّر حضرت رضا(ع) برایش دعا کند. شیخ صدوق خود این قضیه را در عیون اخبار الرضا(ع) چنین نوشته است:
«ماه رجب ۳۵۲ هجری قمری بود. از امیر سعید رکن الدوله اجازه خواستم به زیارت مشهد الرضا(ع) بروم، پس از جدا شدن از ایشان مرا به سوی خود برگرداند و گفت: آنجا حرم مطهر و مبارکی است، من آنجا را زیارت کرده ام و در آنجا از خداوند متعال حوایجی خواسته ام، حاجت من برآورده شده است، پس مرا از دعا فراموش مکن و برای من نیز زیارت کن که دعا در آن مکان شریف مستجاب است».
سپس شیخ صدوق میگوید:
«من پذیرفتم و به عهدم وفا کردم. پس از مراجعت از مشهد مقدّس به دیدار او رفتم. همین که مرا دید، سوال کرد: آیا برای من دعا کردی و به عوض من زیارت نمودی؟ جواب دادم: بلی، گفت: کار نیکو به جای آوردی، زیرا برای من ثابت شده است که دعا در آن مکان مقدّس مستجاب است».
ج ـ انتخاب وزرا از میان دوستان اهل بیت(ع)
امرای آل بویه وزرا و فرماندارانشان را از میان محبّان و عاشقان خاندان رسالت انتخاب میکردند. یکی از وزیران آلبویه عالم وارسته و مجتهد روشن ضمیر شیخ اسماعیل صاحب بن عبّاد، وزیر رکن الدوله، است که طی ۱۸ سال حضور خود در پست وزارت، خدمات شایانی به گسترش تشیّع و مذهب امامیّه نمود. وی با سرودن اشعار فراوان در مدح امامان(ع) از مرام خود تبلیغ کرد، و مردم را بیش از پیش با خاندان پیامبر(ص) آشنا نمود. چه اینکه شعر،بمراتب بیش از نثر بر ذهن و روح انسان اثر میگذارد و تأثیر سحر انگیز شعر در برانگیختن احساسات و باز نمودن ذهن و سرعت انتقال فکر، قابل انکار نیست، مخصوصاً شعری که با شعور توأم باشد و از دلی آگاه و بصیر نشأت گرفته باشد و در مدح هادیان امّت و وارثان رسالت، درخشندهترین ستارگان آسمان معرفت و زیباترین و پاکترین چهرههای انسانیت که خداوند سبحان در کلامش آنان را به طهارت و پاکی ستوده است سروده شده باشد. نمونهای از اشعار صاحب بن عبّاد این است:
لَوْشُقَّ عَنْ قَلبی تَری وَسَطَه سَطْرانِ قَدْ خُطّا بِلا کاتِب
اَلْعَدلُ وَ التَّوحیدُ فی جانِب وَحُبُّ اَهلِ الْبَیْتِ فی جانِب
یعنی اگر قلب مرا بشکافی در وسط آن میبینی دو سطر نوشته است، در یک سطر توحید و عدل و در سطر دیگر محبت اهل بیت پیغمبر(ص).
شیخ صدوق برای صاحب بن عبّاد احترام خاصّی قائل بود. شدّت علاقه و احترام شیخ صدوق را نسبت به وی میتوان از مقدّمه کتاب عیون اخبار الرضا(ع) به دست آورد که به آن اشاره میکنم.
علت تألیف کتاب عیون اخبار الرّضا(ع)
شیخ صدوق یکی از ارزشمندترین آثار خود یعنی عیون اخبار الرّضا(ع) را به خاطر صاحب بن عبّاد تألیف کرد و به او اهدا نمود. وی خود در مقدمه کتاب، علّت تألیف آن را چنین بیان کرده است:
«امّا بعد، مصنّف این کتاب محمد بن علی بن علی بن بابویه قمی چنین میگوید:دو قصیده از قصاید صاحب بن عبّاد ـ که خدا عمرش را طولانی گرداند ـ در اهداء سلام به امام رضا(ع) به دست من رسید. من نیز این کتاب را برای کتابخانهای که در حیات او دائر گردیده، تألیف کردم. زیرا نزد او چیزی گرامیتر از علوم اهل بیت(ع) ندیدم. چون او تعلق خاطر به اهل بیت دارد و به ولایت آنها متوّسل و متمسّک است. او قائل به وجوب اطاعت از آنان و امامت ایشان بوده به ذریّه اهل بیت اکرام میکند و به شیعیان آنها احسان و نیکی مینماید. خداوند عزّت او را بیافزاید».
آنگاه شیخ صدوق پس از ذکر دو قصیده از صاحب بن عبّاد در مدح امام هشتم چنین میگوید:
«من این دو قصیده را در ابتدای کتاب میآورم، زیرا این دو قصیده سبب تألیف این کتاب شد».
برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی و نیز جهت تبرک و تیمّن چند بیت از یکی از دو قصیده مذکور را نقل و ترجمه میکنم:
یا سائراً زائراً اِلی طُوس مَشْهدِ طُهرٍ وَ ارضِ تَقْدیس
اَبلِغْ سَلامِی الِّرضا وَحطَّ عَلی اَکرمِ رَمْس لِخَیر مَرمُوسِ
واللهِ واللهِ حَلْفَه صَدَرت مِن مُخلصٍ فِی الْوَلاء مَغمُوس
اِنّی لَو کُنت ُ مالِکاً اَرَبی کانَ بِطوُسَ الفَناء تَعْریسی
اِنَّ ابنَ عبّاد اسْتَجارَ بکُم فَما یَخافُ اللُّیُوثَ فِی الْخیس
یعنی:
۱)ای مسافر و زیارت کننده مشهد پاک و سرزمین مقدّس طوس٫
۲) درود مرا به پیشگاه حضرت رضا(ع) برسان و بر قبری که بهترین بدن را در آغوش گرفته فرود آی.
۳) به خدا سوگند! به خدا سوگند! سوگند مخلصی که غرق در ولایت اهل بیت است.
۴) همانا من اگر صاحب اختیار آرزویم بودم اقامتگاه خود را آستانه آن حضرت در طوس قرار میدادم.
۵) همانا پسر عبّاد به شما پناه آورده و با وجود شما از شیران بیشه هم نمیترسد.
آنگاه شیخ صدوق روایاتی را در باب فضیلت سرودن اشعار در مدح خاندان پیامبر (ص) نقل میکند از جمله اینکه: امام صادق(ع) فرمود: «هیچ شاعری درباره ما شعری نمیسراید مگر اینکه روح القدس او را یاری میکند.»
شیخ صدوق سپس چنین ادامه میدهد:
«پس خداوند به سراینده این اشعار یعنی صاحب بن عبّاد ثواب و پاداش عنایت کند و او را به آرزوهایش برساند و خداوند شفاعت کسانی را که نامشان بر انگشتر او نقش بسته است، نصیب او فرماید.»
گفتنی است سخن شیخ صدوق اشاره است به نقش نگین و مهر اسماعیل بن عبّاد، معروف به صاحب، که چنین بود:
شَفیعُ اسماعیل فِی الاخِره * مُحَمَّدٌ وَ الْعِتْرهُ الّطَاهِره.
ثبت دیدگاه