نقش شیعه در تمدن اسلامى

تعریف تمدن چیست؟
حجه‌الاسلام پیشوائی:
علما ودانشمندانی که در زمینه تمدن کتاب نوشته‌اند، همچنین‌نویسندگان لغت‌نامه‌هاوفرهنگ‌نامه‌ها، همگی معتقدند که تمدن از کلمه «مدینه» به معنای شهر گرفته شده و تمدن با مدنیت (شهرنشینی) هم‌معناست; اما در مفهوم اصطلاحی، به مرحله‌ای از زندگی بشر اطلاق می‌شودکه بشر دارای پیشرفت و تحولی گردیده و ابزارمند شده باشد و با ایجاد تحول، به زندگی خود رفاه ببخشد. یکی از دانشمندان معاصرآمریکایی‌می‌گوید:بشرتاکنون‌سه‌نوع‌تمدن داشته و سه مرحله را پشت‌سر گذاشته است: اول، زمانی که با کشاورزی آشنا شد. در این مرحله، بشر با ذخیره‌سازی و کشت زمین آشنایی پیدا کرد. لذا، این مرحله را، که تحولی در زندگی انسان به وجود آورد، «تمدن کشاورزی» می‌گویند. دوم، مرحله پس از آن است که «تمدن صنعتی» به وجود آمد. در این مرحله، بشر به صنعت دست‌یافت وبرفولاد وآهن چیره گشت. سوم، تمدن زمان معاصر است که دوران «تمدن علم» است. در این دوره، هر کشوری که بیشتر از این نوع تمدن بهره‌مند باشد از سایران جلوتر است. لذا، می‌توان کشورها را نیز به تبع برخورداری از این نوع تمدن‌ها، به سه نوع تقسیم بندی نمود.[۱] حجه‌الاسلام جعفری:
تمدن می‌تواند دو جنبه داشته باشد: جنبه مادی و جنبه معنوی. جنبه مادی تمدن صنعت، کشاورزی، پیشرفتهای علمی و مانند آن است که امروز دنیا به آن رسیده است. اما تمدن جنبه‌های معنوی هم می‌تواند داشته باشد و آن عبارت از رسیدن جامعه به همزیستی مسالمت آمیز است. این، نوع برتر تمدن است; یعنی فقط کافی نیست که بگوییم جامعه‌ای از نظر صنعتی پیشرفت دارد، (البته این هم تمدن است ولی تمدن مطلوب که انسان را خوشبخت‌سازد، نیست) تمدن مطلوب تمدنی است که در آن بشر به بلوغ فکری رسیده باشد; دست کم، به این مرحله رسیده باشد که مزاحم دیگری نشود. این قسمت از تمدن با معنای لغوی و لفظ تمدن نیز بیشتر تناسب دارد. در لفظ مدینه، وجود فرهنگ نیز ضروری است; اما در جوامع بدوی و غیر متمدن چنین چیزی وجود ندارد. لذا، وقتی جامعه‌ای از بدویت‌به مدنیت می‌رسد می‌گویند به تمدن رسیده است. این نکته را باید اضافه کرد که درست است که تمدن به این دو قسم تقسیم می‌شود و قسم دوم مهم‌تر از قسم اول است ولی در اصطلاح، وقتی سخن از تمدن به میان می‌آید بیشتر به جنبه‌های مادی آن توجه می‌شود; یعنی جامعه‌ای را متمدن می‌دانند که از نظر صنعتی پیشرفت کرده باشد. بنابراین، لازم است در بحث‌ها این دو در کنار هم در نظر گرفته شود. حجه‌الاسلام پیشوائی:
از نظر ما، تمدن صنعتی و کشاورزی (تمدن مادی) کافی نیست ولی ممکن است غربی‌ها و مکاتب دیگر این نظر را نپذیرند. از عوارض تمدن غربی این است که تمام ابزار و عوامل صنعتی در راه تخریب بشریت‌به کار می‌رود و به جای تامین آسایش، بهترین مغزها را در استخدام صنایع تسلیحاتی قرار می‌دهند. در واقع، آن‌ها آزادی علمی را هم سلب کرده‌اند و علم و دانش را در اختیار اغراض غیر انسانی خود قرار داده‌اند. از این نظر، می‌توان گفت که تمدن مادی به تنهایی کافی نیست. از مجموع مباحث مطرح شده، به دست آمد که‌تمدن به طورکلی عبارت است از مجموع دستاوردهای مادی و معنوی بشر در هر جامعه‌ای. تمدن اسلامی چیست؟
حجه‌الاسلام پیشوائی:
مقصود از تمدن اسلامی پیشرفتهای مسلمانان می‌باشد که با الهام از تعالیم اسلام، در محیط اسلامی به وجود آمده است; مانند علوم انسانی، اعم از فلسفه، کلام و مانند آن. مسلمانان در این قسمت‌ها پیشرفتهایی داشته‌اند و در شکوفایی آن‌ها سهیم بوده‌اند. در مظاهر مادی، مقصود از تمدن اسلامی این است که مسلمانان با الهام از تعلیمات اسلام چه‌نقشی درعلم و صنعت، مثلا پیشرفت پزشکی، تاسیس بیمارستان‌ها و کتابخانه‌ها و این قبیل امکانات رفاهی داشته‌اند. حجه‌الاسلام جعفری:
تمدن اسلامی برخاسته از تعلیمات اسلامی است و یک تمدن باز یا یک تمدن مطلق نیست، تمدنی نشات گرفته از اندیشه‌های اسلامی است و باتوجه‌به تشویقهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و بزرگان دین از علم و دانش، این تمدن پا گرفته و در اثر آشنایی با تمدنهای بیگانه و مسلمان شدن کشورهای متعدد این تمدن رشد کرده است. به قول تاین‌بی، تمدن اسلام تمدنی است که در آن بسیاری از تمدن‌ها ادغام شده; زیرا این تمدن از تمدنهای ایران، هند، یونان، روم و دیگر کشورها اقتباس کرده است. البته اساس کار، تشویقهایی است که پیامبر و ائمه علیهم‌السلام نسبت‌به کسب علم و دانش داشته‌اند. حجه‌الاسلام پیشوائی:
یکی از نویسندگان در باره تمدن اسلامی نوشته است: قرآن کریم به تشکیل جامعه «اعلون» (جامعه برتر از نظرا آگاهی، خیر و فضیلت) دعوت کرده است: «وانتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» (آل‌عمران:۱۳۹); شما اگر مؤمن باشید (در نظر و عمل) همان برترانید.[۲] قرآن چون این‌گونه به مسلمانان بها داده بنابراین، مسلمانان به دنبال برتری علمی و صنعتی بودند. قرآن این‌گونه به آن‌ها خط فکری داده‌است. علاوه‌برآن،چون مسلمانان چنین‌طرز تفکری داشتند،درحالی‌که‌قرآن‌خصلت‌سلاطین دنیا را چنین بیان کرده است (ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهل‌ها اذله)،[۳] اما فاتحان مسلمان به هر جا که وارد می‌شدند کتابخانه، مراکز علمی و مساجد دایر می‌کردند. این الهام گرفته از تعلیمات اسلامی آن‌ها بود. — آیا نقشی که شیعیان در تاریخ و تمدن اسلامی داشتند مخصوص شیعیان امامی است‌یا منظورمطلق‌شیعیان، اعم‌اززیدیه، فاطمیان و غیر آنهامی‌باشد. حجه‌الاسلام جعفری:
در تاریخ اسلام، تشیع در سه مورد به کار می‌رود: اول، تشیع به معنای خاص کلمه که منظور از آن اعتقاد به خلافت‌بلافصل حضرت علی علیه السلام است و همه فرقه‌های امامی، زیدی و سایر مذاهب شیعی را در بر می‌گیرد. دوم، پس از قتل عثمان، عده‌ای اندک به عثمان وفادار ماندند و بیشتر مسلمانان برای بیعت‌به حضرت علی علیه السلام روی آوردند. این عده فراوان، که در آن زمان از عثمان حمایت نکردند و از او اعراض نمودند، گرچه اعتقادات شیعه به معنای خاص کلمه را هم نداشتند و دو خلیفه پیشین را نیز قبول داشتند، «شیعه علی علیه السلام _‌» در مقابل «شیعه عثمان» یا «عثمانیه» خوانده شدند.[۴] کسانی که در تاریخ به عنوان شیعه معرفی شده‌اند ولی در عین حال، شیعه اصطلاحی نیستند این افرادند. سوم، به‌طورکلی، هر کسی محب اهل‌بیت علیهم‌السلام _بوده در تاریخ به شیعه معروف شده است، حتی به عنوان مثال، برخی از معتزله هم که شیعه به معنای خاص کلمه نبودند چون از نظر علمی و فضایل نفسانی قایل به تفضیل حضرت علی علیه السلام بودند شیعه (معتزلی) خوانده شده‌اند. آنچه در اینجا مورد نظر است‌شیعه به معنای خاص کلمه می‌باشد. منظور از تمدن شیعی مورد بحث در اینجا نیز همان تمدنی است که شامل همه فرق شیعی می‌شود; فرق شیعی امامی، زیدی و اسماعیلی که ظاهرا در دنیا غیر از این سه فرقه، فرقه شیعی دیگری وجود ندارد; اگر هم باشد تعدادشان بسیار اندک است. البته درگذشته، شیعه فرق متعددی داشته است. کتاب فرق الشیعه نوبختی قریب پنجاه فرقه برای شیعه ذکر کرده که بیشتر آن‌ها منقرض شده‌اند; از این همه، آن که در تاریخ نقش‌داشته واکنون‌نیزموجوداست‌سه‌فرقه‌بوده: ۱- شیعه امامی اثنی‌عشری; ۲- شیعه زیدی که پیروان آن در یمن می‌باشند. ۳- شیعه اسماعیلی که همان فاطمیان مصرند و اکنون نیز در شامات زندگی می‌کنند. (فاطمیان مصر شیعه امامی نبودند.)پس پیشرفت تمدن شیعی به دلیل فعالیتهای این فرقه‌ها بوده که البته پیشرفتهای این‌ها از برکت تعالیم اهل بیت علیهم‌السلام بوده است. با توجه به ابعاد مادی و معنوی تمدن، نقش شیعیان در بعد معنوی بیشتر بوده است‌یا در بعد مادی تمدن اسلامی؟
حجه‌الاسلام جعفری:
تمدن مادی نیازمند برخورداری از یک سلسله امکانات مادی است که متاسفانه شیعه در طول تاریخ، این امکانات را یا به‌طور کلی در اختیار نداشته یا کمتر داشته است; زیرا معمولا حکومتهای موجود با شیعیان رابطه خوبی نداشته‌اند و طبعا در مقاطع کوتاهی از زمان، اگر حکومتی در اختیار شیعه بوده تمدن شیعی از نظر مادی نیز خود را شکوفا ساخته است; مانند حکومت فاطمیان در مصر یا آل‌بویه در بغداد که در مقطع خاصی شیعه حکومت پیدا کرد و کارهای مهمی نیز انجام داد. اما در بعد معنوی، مساله بر عکس است; چون شیعه با اهل‌بیت علیهم‌السلام و سرچشمه علوم اسلامی ارتباط داشته لذا، از بعد معنوی، شیعه بالاتر و برتر از دیگر فرق اسلامی بوده است; مثلا، احادیث دینی، که از ائمه علیهم‌السلام به ما رسیده، فرهنگ غنی و گسترده‌ای در این زمینه برای شیعه به وجود آورده است. عمده این احادیث نیز از امام باقر و امام صادق علیهما السلام است که در دوران فترت بین حکومت‌بنی امیه و بنی عباس فرصتی برای ترویج این مسائل پیدا کردند. این احادیث‌سرمایه‌های بسیار گرانبهایی است که در اختیار شیعه می‌باشد. بنابراین، شیعه در بعد معنوی تمدن پیشرفت فراوانی داشته است و اکنون هم از سایران پیشرفته‌تر است; زیرا امنیت فکری و اخلاق عملی که شیعه از آن برخوردار بوده فرقه‌های دیگر اسلامی نداشته‌اند. این از برکت احادیث ائمه علیهم‌السلام است. در برخی از مقاطع زمانی و مکانی، به‌طور محدود، شیعه امکانات مادی نیز به دست آورده است; مانند علویان در مازندران، فاطمیان در مصر و آل‌بویه در ایران. در این مقاطع شیعه از نظر ترویج علم و سایر مظاهر تمدن چه نقشی داشته است؟
حجه‌الاسلام پیشوائی:
چنان‌که اشاره شد، شیعه در همه ادوار، قادر به تشکیل حکومت نبوده است; اما با توجه به پیش‌آمدن برخی موقعیتهای خاص در بعضی از نقاط و بعضی از زمان‌ها، سلسله‌های شیعه یا حکومتهای شیعه به وجود آمده‌اند. این‌ها از نمونه‌های درخشان تمدن اسلامی است. مورخان فعالیتهای این سلسله‌ها و حکومت‌ها را در زمره فعالیتهای علمی مسلمانان ذکر کرده‌اند و اسم شیعیان و حکومتهای شیعی را به صورت مشخص ذکر نموده‌اند; از آن جمله، می‌توان به شهرسازی، ایجاد بیمارستان، سدسازی، رونق دادن به کشاورزی، تاسیس مدارس و مراکز علمی بزرگ، ساختمان سازی و مانند آن اشاره کرد. همه سلسله‌های شیعی، اعم از آل‌بویه در بغداد و ایران; حمدانی‌ها، که سر سلسله ایشان سیف‌الدوله بود که البته در موصل و سپس در حلب سلسله‌ای تشکیل داد[۴] و فاطمیان در مصر، چنین اقداماتی در جهت پیشرفت‌بعد مادی تمدن داشته‌اند; مثلا، بیمارستان عضدی بغداد و بند امیر در شیراز،[۵] که بقایای آن هنوز هم باقی است، از آثار عضدالدوله بیهقی و از یادگارهای حکومتهای شیعی آن دوره است.[۶] این نشان‌دهنده آن است که مسلمانان در قرن چهارم و پنجم، سدسازی داشته‌اند. در زمینه ترویج کتابخانه‌ها و مراکز علمی نیز در تاریخ شواهدی در باره پیشرفتهای چشمگیر سلسله‌های آل‌بویه و فاطمیان و حمدانیان در دست است.[۷] اهتمام دولتمردان شیعی نسبت‌به این مسائل تا آنجا بوده که در بیمارستانهای مجهز آن زمان، بیماران را به طور رایگان مورد مداوا قرار می‌دادند.[۸] برخی از آن‌ها نیز برای تشویق مردم به کسب علوم و فنون، برای صاحبان علوم و فنون، مقرری ماهیانه معین کرده بودند.[۹] این‌ها نمونه‌هایی از سعی و تلاش شیعیان در بعد مادی تمدن است. نقش امام صادق و امام باقر علیهما السلام و شاگردان آن‌ها در گسترش تمدن اسلامی – به طور عام – چگونه بوده است؟
حجه‌الاسلام پیشوائی:
نقش امام صادق علیه السلام در احیای هر دو بعد تمدن اسلامی (مادی و معنوی) بارز است. در بعد مادی، ربیت‌شاگردانی چون جابربن حیان (شیمیدان اسلامی) و در بعد معنوی، پرورش متکلمانی چون هشام بن حکم بر کسی پوشیده نیست. مدارکی که در دست است نشان می‌دهد که امام صادق علیه السلام چهار هزار شاگرد داشتند[۱۰] که این‌ها پس از طی دوره‌هایی، در رشته‌های تخصصی به تحصیل پرداختند. نقل شده است که شخصی برای مناظره خدمت آن حضرت آمد. ایشان او را در هر یک از رشته‌های کلام، لغت و فقه به یکی از شاگردان خود ارجاع دادند.[۱۱] حجه‌الاسلام جعفری:
اینکه معروف است امام صادق علیه السلام چهار هزار نفر شاگرد داشتند چنین نبوده است که آن حضرت مثلا، مؤسسه یا مدرسه‌ای به معنای امروزی داشته باشند و آن‌ها مجتمعا در درس آن حضرت شرکت کنند، بلکه در طی چند سال، افرادی خدمت آن حضرت می‌رسیدند، درس می‌آموختند و جزو شاگردان ایشان محسوب می‌شدند; مثلا، ابوحنیفه، رئیس مذهب حنفی اهل تسنن، یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام بوده است. او خود می‌گوید: «لولا السنتان لهلک النعمان.» مالک‌بن انس، رئیس مذهب مالکی اهل تسنن و سایران نیز از جمله شاگردان آن حضرت‌اند. اما امام صادق علیه السلام بیش از همه در جهت تحکیم مذهب تشیع فعالیت می‌کردند; یعنی با وجود آنکه قیامهای زید، عباسیان، ابومسلم و ابوسلمه بر ضد بنی‌امیه و قیامهایی مانند قیام نفس زکیه بر ضد عباسیان، آن هم به داعیه اهل‌بیت علیهم‌السلام و به عنوان «الرضا من آل محمدصلی الله علیه وآله» انجام می‌شد، اما زمینه‌های فکری برای قیام آماده نبود. به عبارت دیگر، با وجود چنین قیامهایی بر ضد حاکمان وقت، به دلیل مساعد نبودن زمینه فکری مردم و کمی تعداد شیعیان بابصیرت، بیشتر در جهت تحکیم مبانی مذهب کوشش می‌کردند تا مردم بیشتر با حقانیت مذهب آشنا شوند. این کار بهتر از شرکت در قیام و مبارزه مسلحانه بود. در این جهت نیز بیشتر تلاش آن حضرت در زمینه ترویج مسائل عقیدتی و فکری و کار بر روی مسائل فقهی بود. برخی از شاگردان امام صادق علیه السلام به حدی رشد کردند و به شهرت رسیدند که در مقابل فرقه‌هایی مانند معتزله، سلفیه، مرجئه، قدریه و مانند آن ایستادگی کردند. امام صادق علیه السلام می‌خواستند که در برابر این‌ها، مبانی شیعه را تحکیم بخشند. این کاری زیربنایی و ریشه‌ای بود و البته در کنار آن، به علوم دیگر هم توجه می‌شد; مانند شیمی. یکی از مظاهر تمدن علوم است. در اسلام نیز، بر علم و اکتساب آن تاکید فراوان شده است.ارزش علومی مانند تفسیر، فقه، حدیث و جایگاه آن‌ها در میان علوم‌خالص‌اسلامی‌چگونه‌است؟
حجه‌الاسلام جعفری:
علومی مانند تفسیر، فقه و حدیث از علوم خالص اسلامی است. البته تفسیر به یک معنی پیش از اسلام نیز بوده است; مانند تفسیر کتب مقدس در میان یهودیان و حتی زرتشتیان. شرحهایی که آن‌ها بر کتابهای خود داشته‌اند، هر چند مکتوب هم نباشد تفسیر به معنای عام کلمه بوده است. اما در اینجا منظور تفسیر قرآن است. در تفسیر قرآن، شیعه پیشرو بوده و اولین و مهم‌ترین مفسر قرآن حضرت علی علیه السلام است. ایشان می‌فرماید: آیه‌ای نازل نشد مگر اینکه می‌دانستم که ناسخ آن چیست، منسوخ آن کدام است، چه زمانی نازل شده است، در کجا باید قرار بگیرد و مانند آن. در کتب اهل سنت نیز به این مطلب تصریح شده است. آن حضرت قرآن را تدوین کرد ولی پس از تدوین مورد پذیرش حکومت وقت قرار نگرفت. پس از ایشان، شاگردشان ابن‌عباس، مفسر بزرگ، تفسیری نوشته است که خوشبختانه اکنون نیز در دست است و اهل سنت نیز نظریات او را قبول دارند. یکی از ویژگیهای تفسیر ابن عباس این است که در معنای کلمات و واژه‌های قرآن حتی از اشعار شعرای جاهلی نیز استفاده کرده و این مطلب مهمی است; مثلا، برای توضیح هر واژه قرآنی، آورده است که فلان واژه در فلان شعر امرؤالقیس نیز آمده و آنجا به این معناست. البته بعضی در اصالت تفسیر منسوب به او تردید دارند ولی مشهور این است که همان تفسیر ابن‌عباس است. این مطلب درست‌باشد یا نباشد در اصل مطلب، که ایشان مفسر بسیار بزرگی بوده است، دخالتی ندارد. اهل تسنن او را قبول دارند; مثلا، طبری در تفسیرش، که از تفاسیر مهم روایی آن‌هاست، از ابن عباس نقل کرده است. پس از ابن‌عباس نیز کسانی مانند سعید بن جبیر، که شیعه و مفسر معروفی بوده، به تفسیر قرآن پرداخته‌اند. پس از آن‌ها نیز به تدریج، در طول قرون، همیشه شیعه نسبت‌به قرآن عنایت داشته و تفاسیر بسیاری از شیعه در باره قرآن موجود است. بعضی از آن‌ها چاپ شده و بعضی نیز به چاپ نرسیده است. البته این ظلم بزرگی نسبت‌به شیعه است که گاهی بعضی از اهل سنت ادعا می‌کنند که شیعه نسبت‌به قرآن عنایت نداشته است، در حالی که تعداد تفاسیر شیعه بیش از تفاسیر اهل تسنن است. در باره فقه نیز، ائمه علیهم‌السلام به خصوص امام باقر و امام صادق علیهما السلام در باره ساختن فقه شیعه بسیار کوشش کردند. البته فقه یک علم عقلی صرف نیست. ما در فقه بیشتر متکی به نقل هستیم و خوشبختانه شیعه منابع بسیاری در این زمینه در اختیار دارد که متاسفانه اهل سنت این منابع را در اختیار ندارند. آن‌ها فقط به احادیث نبوی اتکا دارند ولی ما علاوه بر احادیث نبوی، به احادیث صادره از ائمه علیهم‌السلام نیز متکی هستیم و چون می‌دانیم که همه احادیثی که از ائمه علیهم‌السلام رسیده است در نهایت، به پیغمبرصلی الله علیه وآله می‌رسد نبوی محسوب می‌شود بنابراین، شیعه در فقه، سرمایه عظیمی در اختیار دارد; فقهی پویا که باب اجتهاد را برای همیشه مفتوح نگه‌داشته و هیچ‌گاه باب اجتهاد بر روی شیعه بسته نشده است، به خلاف مذاهب دیگر که باب اجتهاد را بسته می‌دانند. لذا، فقه‌شیعه‌بسیارپیشرفته‌ترازمذاهب‌دیگراست. تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزیز کتابت‌حدیث در بین اهل تسنن ممنوع بود ولی شیعیان خود را ملزم به این منع نمی‌دیدند. این عدم پایبندی و التزام آن‌ها تا چه حد موجب حفظ آثار پیغمبرصلی الله علیه وآله و سیره آن حضرت شد؟
حجه‌الاسلام پیشوائی:
علاوه بر تفسیر، که بدان اشاره شد، در فقه نیز، شیعه بر اهل تسنن مقدم است. پس از قرآن مجید، که کتاب آسمانی مسلمانان است، اولین مجموعه فقهی را حضرت علی علیه السلام جمع آوری کرد و آن صحیفه‌ای بود که به صورت طوماری به شمشیر خود می‌بست. از آن حضرت نقل شده است که ما پس از قرآن، جز این صحیفه چیزی نداریم. آن صحیفه به دیات و مسائلی مانند آن مربوط می‌شده است.[۱۲] طبق اسنادی که در دست است، پس از حضرت علی علیه السلام اولین مجموعه فقهی را ابو رافع، کاتب و منشی علی علیه السلام _، به نام السنن و الاحکام والقضایا جمع‌آوری کرد.[۱۳] بنابراین، از نظر فقه نیز، شیعه از اهل سنت جلوتر است. در طی مدت ممنوعیت کتابت‌حدیث، که قریب یکصد سال طول کشید، بسیاری از محدثان از دنیا رفتند و بدین ترتیب، زمینه برای جعل و تحریف احادیث‌باز شد. این خسران عظیمی برای مسلمانان به حساب می‌آید ولی بیش از همه اهل تسنن دچار زیان شدند; زیرا شیعه خود را مقید به اطاعت از این دستور نمی‌دید. پس از این دوران نیز در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام _، شاگردانی در مکتب آن‌ها تربیت‌شدند که هر کدام تعداد فراوانی از احادیث را حفظ کرده بودند; بعضی سی‌هزار، برخی دیگر بیست‌هزار و برخی دیگر کمتر یا بیشتر. محمد بن مسلم، زراره بن اعین و جابر بن یزید جعفی از جمله این شاگردان برجسته‌اند. حتی گاهی اوقات آن‌ها در موارد اختلاف نظر یا در باره مسائلی که خود از امام نشنیده بودند، از محمد بن مسلم می‌پرسیدند و او عین سخنان حضرت باقر علیه السلام را در آن زمینه نقل می‌کرد.[۱۴] مجموعه این احادیث در دورانهای بعد، اصول «اربع‌مائه» شیعه را به وجود آورد که شامل چهارصد «اصل» بود.[۱۵] بنابراین، چون شیعه از ابتدا این حرکت را انحرافی می‌دانست، خود را بدان پای‌بند نساخت و اصالت فقهی خود را حفظ کرد. در تایید این مطلب، توجه به این واقعه جالب است: نقل کرده‌اند که محمد بن مسلم مدتی تحت تعقیب حکومت وقت قرار گرفته بود. او می‌گوید: مخفیانه زندگی می‌کردم. نیمه‌های شبی شنیدم که کسی در خانه را می‌زند. با ترس و احتیاط، پشت در آمدم و پرسیدم: کیست؟ صدای زنی را شنیدم که می‌گفت: محمد بن مسلم، در را باز کن، مساله‌ای دارم. فهمیدم که مرا می‌شناسد. در را باز کردم. گفت: دختر من حامله بوده اما هنگام زایمان از دنیا رفته است. اکنون بچه درون شکم او زنده است. تکلیف ما چیست؟ آیا بچه را با مادرش دفن کنیم؟ گفتم: در محضر امام باقر علیه السلام بودم که آن حضرت فرمود: در چنین مواقعی، باید شکم مادر را شکافت و بچه را بیرون آورد. آن زن خوشحال شد و به راه افتاد. او را صدا زدم و گفتم: من هم یک سؤال از تو دارم; چه کسی تو را به اینجا راهنمایی کرد؟ گفت: نزد ابوحنیفه رفتم و این سؤال را از او پرسیدم. گفت: در این مورد چیزی نمی‌دانم. این مساله را کسی جز محمد بن مسلم نمی‌داند. آنگاه گفت: اگر از او چیزی آموختی بیا و به من هم بگو. محمد بن مسلم می‌گوید: من فهمیدم که ابوحنیفه حکم این مساله را نمی‌داند و می‌خواهد از این طریق بیاموزد. لذا، روز بعد به صورتی ناشناس به مسجد رفتم و در حلقه درس او شرکت کردم. او در ضمن مسائل فقهی این مساله را نیز مطرح کرد. من سرفه‌ای کردم تا او از حضور من مطلع شود. او متوجه حضور من شد و گفت: «اللهم غفرا دعنا نعیش»![16] بنابراین، اهل تسنن غنای فقه شیعه را نداشتند. به دلیل‌گسترش جغرافیایی تمدن اسلامی و برخورد با سایر فرهنگ‌ها و تاثیر و تاثراتی که این دو بر یکدیگر داشتند، در قرن دوم و سوم هجری، نهضت ترجمه را به وجودآوردند. آیا نهضت ترجمه موضوع طرح‌ریزی شده‌ای برای دست‌یابی به اهداف خاصی بود یا مساله‌ای طبیعی بود که از برخورد بین فرهنگها به وجود می‌آید؟ و چه اثراتی در جامعه اسلامی داشت؟
حجه‌الاسلام جعفری:
ترجمه از زبانهای بیگانه به زبان عربی ابتداء به زمان خالد بن یزید باز می‌گردد. او اولین کسی بود که چند کتاب ریاضی را به زبان عربی ترجمه کرد. ولی نهضت ترجمه، که در آن کتابهای متعددی در زمینه‌های فلسفه، طب، ریاضی، نجوم و حتی امور کشورداری به زبان عربی ترجمه شد، در زمان عباسیان اتفاق افتاد. اوج این کار نیز در زمان مامون بود. او مرکزی به نام «بیت الحکمه» تاسیس کرد و مامورانی داشت که برای دستیابی به کتاب به مناطق گوناگون جهان سفر می‌کردند، کتابهایی می‌آوردند و مامون دستور می‌داد آن‌ها را ترجمه کنند. هم‌وزن آن کتاب‌ها نیز به مترجم طلا می‌داد. به دلیل تشویقهای خلفا، به خصوص مامون، ترجمه بیش از حد لزوم شایع گردید. لذا، کتابهای بیگانه، که وارد کشور می‌شد، هرچند هم که مهم نبودند، ترجمه می‌شدند. این کتاب‌ها بیشتر از یونان، روم، ایران، هند و برخی دیگر از سایر جاها آورده می‌شدند. نهضت ترجمه قریب یک قرن به طول انجامید. در این مدت، مسلمانان بیشتر مترجم آثار دیگران بودند تا مبتکر. شاید یکی از علل تشویق خلفا به ترجمه متون بیگانه، به خصوص متون فلسفی، رشد فکری مردم و طلب حقایق از سوی آنان بود و همین تشنگی نسبت‌به مطالب عقلی و فکری بود که آن‌ها را به سوی اهل‌بیت علیهم‌السلام رهبری می‌کرد ولی این موضوع خوشایند خلفا نبود. لذا، آن‌ها برای اینکه مردم غذای فکری و عقلی خود را از غیر طریق اهل‌بیت علیهم‌السلام به دست آورند به این کار دامن می‌زدند. اگر چنین مساله‌ای اثبات گردد می‌توان گفت که اهداف دیگری نیز از ترجمه مورد نظر بوده است و شاید بتوان گفت که در اثر همین سیاست مردم تا حدی از ائمه علیهم‌السلام جدا شدند و به دنبال اشباع نیازهای فکری و عقلی خود از غیر طریق وحی برآمدند. ائمه اطهار علیهم‌السلام تا چه حد توانستند از آثار منفی نهضت ترجمه جلوگیری کنند؟
حجه‌الاسلام جعفری:
شیعه تسلیم این وضع نشد و همواره مطالب خود را از ائمه علیهم‌السلام می‌پرسید; مطالب فکری، عقیدتی، فقهی، کشورداری و مانند آن را. این‌همه ثروت که شیعه از اهل بیت علیهم‌السلام دارد به برکت همین سؤال‌هاست. همین حادیث‌بود که توانست جلوی هجوم افکار انحرافی را به جامعه اسلامی بگیرد و تا حد زیادی با آن‌ها مقابله کند. این نکته را نیز باید اضافه کرد که ائمه ما علیهم‌السلام با علم مخالف نبودند; یعنی تمام مطالبی که از خارج به کشور اسلامی وارد می‌شد مورد مخالفت آنان نبود. به عنوان نمونه، به حسب روایتی، امام صادق علیه السلام از ارسطاطالیس تمجید کرده و او را موحد دانسته است. این مطلب در انتهای حدیث توحید مفضل آمده است. ائمه علیهم‌السلام ، که حجت‌خدا بر روی زمین بودند و وظیفه هدایت جامعه را بر عهده داشتند، در موارد بی‌شماری به هدایت مردم و حتی حکام وقت اقدام کرده‌اند. برخی از نمونه‌های عینی این مساله را ذکر کنید.
حجه‌الاسلام پیشوائی:
یکی از خدمات ائمه علیهم‌السلام مقابله با مکتب اعتزال بود. معتزله به عقل بهای فراوان می‌دادند و همه چیز را با معیار عقل می‌سنجیدند. در این میان، نفوذ فلسفه یونان کمک فراوانی به اعتزال کرد. اما سعی ائمه علیهم‌السلام بر این بود که شیعیان را راهنمایی کنند تا بیش از حد بر عقل محدود بشری تکیه نکنند. افکاری که از خارج از حوزه اسلامی وارد شده بود نیز به رواج تفکر اعتزالی دامن می‌زد تا آنجا که مامون، خلیفه عباسی وقت، نیز خود پیرو افکار معتزله گردیده بود. در مقابل افراط معتزله بر تکیه بر عقل، اهل حدیث پدید آمدند که نقش عقل را در فهم مسائل نفی کردند و صرفا به نقل متکی گردیدند. دکتر طه حسین در یکی از کتاب‌هایش، می‌نویسد: «چیزی نگذشت که مسلمانان با فرهنگهای بیگانه، به خصوص با فرهنگ یونان و از همه بیشتر با فلسفه یونان، آشنا شدند. این‌ها همه روی مسلمانان اثر گذاشت و آن را وسیله دفاع از دین خود قرار دادند. آنگاه قدمی فراتر نهادند و عقل قاصر بشری را بر هر چیزی حاکم شمردند و گمان کردند تنها عقل سرچشمه معرفت است و تدریجا خود را بی‌نیاز از سرچشمه وحی دانستند. این ایمان افراطی به عقل، آنان را فریفته ساخت و به افراط و دوری از حق گرفتار آمدند. همین اشتباه بود که درهای اختلاف را به روی آنان گشود و هر جمعیتی به استدلالات واهی تمسک جستند و شماره فرقه‌های آنان را از هفتاد گذراند.»[17] حجه‌الاسلام جعفری:
علاوه بر معتزله، در آن برهه زمانی، عده‌ای نیز به نام زنادقه و دهری‌ها پیدا شدند که امام باقر و امام صادق علیهما السلام با آن‌ها نیز مباحثاتی طولانی داشتند. حجه‌الاسلام پیشوائی:
ائمه اطهار علیهم‌السلام با طرز تفکر التقاطی‌گری نیز به مبارزه پرداختند. در این زمینه، امام رضا علیه السلام مناظرات متعددی در مرو و خراسان با صاحبان این‌گونه تفکر داشتند. البته درست است که این مناظرات را مامون بر پا می‌کرد ولی همان‌گونه که اشاره شد، مامون از برگزاری این مناظرات اهدافی سیاسی دنبال می‌کرد; هم می‌خواست مردم را به این وسیله سرگرم سازد تا کمتر به نارساییهای کشور توجه کنند و هم می‌خواست‌خود را مروج علم و دانش معرفی کند. این امید را هم داشت که بتواند امام رضا علیه السلام را در موضع ضعف قرار دهد; زیرا هر چند در زمان چند تن از ائمه علیهم‌السلام مجالس مناظره به گرمی بر پا می‌شد، اما مناظراتی که در زمان امام رضا علیه السلام بر پا گردید همیت‌بیشتری دارد; زیرا در این مناظرات گروههای گوناگونی، از جمله فلاسفه، زنادقه، صابئین و مسیحیان و دیگران شرکت می‌کردند. امام رضا علیه السلام نیز به هر یک از اینان پاسخی قانع‌کننده می‌دادند و چون این مجالس از سوی حکومت وقت‌برگزار می‌شد بازتاب آن در سطح کشور منتشر می‌گشت. نکته دیگری که اشاره بدان لازم است این که پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله – آن‌گونه که در کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی و امثال آن آمده است – اهل‌کتاب به مدینه می‌آمدند تا با مسلمانان مناظره کنند اما خلفای اول و دوم قادر به چنین کاری نبودند. در این مواقع، حضرت علی علیه السلام یا بر حسب اتفاق با خبر می‌شدند و پاسخ آن‌ها را می‌گفتند و یا حتی خلفا آن‌ها را خدمت علی علیه السلام می‌فرستادند تا آن حضرت مشکل‌گشایی کند. ابن ابی‌الحدید در فضایل حضرت علی علیه السلام می‌نویسد: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمودند: «اقضاکم علی»; تواناترین شما در قضاوت علی علیه السلام است. چون قاضی باید فقیه هم باشد لذا، معنای این حدیث این است که: افقهکم علی; علی علیه السلام از همه فقیه‌تر است.[۱۸] بنابر این، اگر اسلام پشتوانه‌ای چون علی علیه السلام نداشت این آیین از اصل زیر سؤال می‌رفت. عمر قریب هفتاد مرتبه گفت: «لولا علی لهلک عمر.»[19] علی علیه السلام در سایر مسائل مانند مسائل نظامی و سیاسی نیز مشکل‌گشا بود. ابن عبدالبر، دانشمند برجسته اهل سنت، (م.۴۶۳) در الاستیعاب نقل می‌کند که عمر به خدا پناه می‌برد که برای مشکلی پیش بیاید که ابوالحسن به حل آن نپردازد.[۲۰] ائمه علیهم‌السلام پس از آن حضرت نیز وقتی مشکلی اساس اسلام را تهدید می‌کرد، با آنکه از صحنه قدرت و سیاست دور بودند، از همانجا که بودند، مشکل را حل می‌کردند. در مورد امام حسن عسکری علیه السلام نیز نقل شده است که در زمانی که آن حضرت در زندان حکومت‌بودند، خشکسالی شد. مسلمانان هر چه نماز استسقا خواندند باران نبارید; اما یک کشیش مسیحی آمد، دعا کرد و باران فراوانی بارید. برای مردم شبهه به وجود آمد و نزدیک بود که پایه‌های اعتقادی آن‌ها سست‌شود. خلیفه وقت‌به ناچار امام حسن عسکری علیه السلام را از زندان آزاد کرد تا این شبهه را برطرف کند. آن حضرت دستور دادند که مسیحیان مجددا برای مراسم استسقا جمع شوند. در روز مقرر، همه حاضر شدند. آن کشیش مسیحی وقتی دستش را بلند کرد تا دعا کند حضرت دست او را گرفتند و استخوانی را که او در دست داشت از او گرفتند. سپس فرمودند: این استخوان یکی از انبیا علیهم‌السلام است. و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمی‌شود، مگر اینکه باران نازل می‌شود. این شخص نیز با استفاده از همین استخوان توانسته بود درخواست‌باران کند. به این وسیله، شبهه مردم بر طرف شد.[۲۱] نمونه دیگر مساله‌ای است که آن را به یعقوب بن اسحاق کندی نسبت می‌دهند.[۲۲] می‌گویند: در زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در سامراء تحت نظر بودند، کندی جلسات درسی داشت و در آن شاگردانی بر اساس مکتب خود پرورش می‌داد. کتابی نیز نوشته بود در باره تناقضات قرآن که مدت‌ها برای جمع‌آوری و نگارش آن زحمت کشده بود. امام حسن عسکری علیه السلام نیز به دلیل آنکه تحت نظر و محدود بودند، نمی‌توانستند به طور مستقیم، پاسخ او را بدهند تا اینکه روزی یکی از شاگردان کندی، که از شیعیان بود، خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسید. آن حضرت به او فرمود: آیا در میان شما شخص رشیدی نیست که بتواند این شبهه استاد خود را پاسخ گوید: آن شخص جواب داد: هرچه باشد ما شاگرد او هستیم و قدرت چنین کاری نداریم. آن حضرت فرمودند: آیا اگر چیزی به تو بیاموزم که به وسیله آن بتوانی شبهه او را پاسخ بدهی به او جواب می‌گویی؟ گفت: بلی. آن حضرت فرمود: از این به بعد، با او صمیمیت پیدا کن. وقتی به او نزدیک شدی روزی که با او تنها هستی از او بپرس: آیا ممکن است که متکلمی سخنی بگوید ولی مخاطب مقصود او را اشتباه متوجه شود و به منظور او پی نبرد؟ آن حضرت سپس فرمودند: چون او باهوش است، خواهد گفت: بلی، ممکن است. وقتی او این مطلب را تصدیق کرد به او بگو: آیا احتمال نمی‌دهید که این تناقضهایی که شما در باره قرآن جمع کرده‌اید به این دلیل باشد که شما مقصود اصلی خدا را متوجه نشده‌اید؟ آیا ممکن است‌بر اساس آن معنایی که شما تصور کرده‌اید تناقض به وجود آمده باشد ولی بر اساس مراد اصلی، هیچ تناقضی در کار نباشد؟ آن شخص رفت و بر اساس راهنمایی امام حسن عسکری علیه السلام _، برنامه را اجرا کرد. کندی سرش را پایین انداخت و گفت: سؤال خود را تکرار کن. او سؤال خود را تکرار کرد. کندی پرسید: این سؤال را چه کسی به تو آموخته است؟ او پاسخ داد: چه اشکالی دارد که این سؤال به ذهن خود من رسیده باشد؟ کندی گفت: نه، این سؤالی که مطرح کردی از خودت نبود. این مطلب را کسی به تو آموخته است. او می‌گوید: ابومحمد (حسن بن علی) علیه السلام این را به من یاد داده است. کندی می‌گوید: راست گفتی. چنین سؤالی تنها از این خاندان برمی‌آید. سپس دستور می‌دهد آتشی آماده می‌کنند و آن کتاب را می‌سوزاند.[۲۳] بنابراین، گرچه ائمه علیهم‌السلام از صحنه سیاست دور بودند، ولی در جایی که مصالح اسلام و امت اسلامی اقتضا می‌کرد وارد میدان عمل می‌شدند و مساله را حل می‌کردند. یکی از رشته‌های علوم اسلامی عرفان و اخلاق است. نقش شیعیان در این زمینه تا چه حد بوده است؟
حجه‌الاسلام جعفری:
احادیثی که ما از ائمه علیهم‌السلام دریافت کرده‌ایم همچون دریایی است که همه چیز در آن یافت می‌شود; از جمله عرفان و اخلاق. احادیث عرفانی و اخلاقی صحیح که از ائمه علیهم‌السلام نقل شده به قدری فراوان است که شاید شمارش همه آن‌ها ممکن نباشد. کتب احادیث، سرشار از این‌گونه احادیث است. اما نکته‌ای که قابل توجه است این که اهل بیت علیهم‌السلام مطالب را مطابق سطح فهم مردم بیان می‌کردند; مثلا، برخی را در سطح فهم عموم و برخی را در سطح فهم خواص، متناسب سطح فکر مخاطب. به عنوان نمونه، احادیثی که حضرت علی علیه السلام خطاب به کمیل فرموده‌اند یا روایاتی که از قول امام صادق علیه السلام خطاب به عنوان بصری نقل شده از سطح بالایی برخوردار است و اساس عرفان راشکل‌می‌دهد. شاگردان ائمه علیهم‌السلام نیز در باره اخلاق با استفاده از سخنان ائمه علیهم‌السلام کتابهای متعددی نوشته‌اند. نجاشی در فهرست و رجال خود به بیشتر این‌گونه کتاب‌ها اشاره کرده است. اگر کسی فهرست نجاشی، فهرست‌شیخ منتجب‌الدین، ابن ندیم، فهرست‌شیخ طوسی و معالم العلماء را بررسی کند، می‌بیند که شیعه در باره اخلاق و عرفان چقدر کتاب و چقدر مطلب دارد که البته بیشتر آن‌ها با راهنمایی ائمه علیهم‌السلام بوده است. گذشته از این‌ها، ابن‌مسکویه نیز کتابهای مهمی درزمینه اخلاق نوشته‌است.کتاب‌طهاره‌الاخلاق او از همه معروف‌تر است و یکی از کتب مبنایی اخلاق به شمار می‌رود. او شیعه بوده است. بنابراین، شیعیان با راهنمایی ائمه علیهم‌السلام مطالب فراوانی نوشته‌اند و در عمل، نشان داده‌اند که در زمینه اخلاق عملی و اخلاق نظری شاگردان خوبی برای آن‌ها بوده‌اند. حجه‌الاسلام پیشوائی:
در اصطلاح، به اخلاق «حکمت عملی» و به فلسفه نیز «حکمت نظری» گفته می‌شود. شیعیان معمولا به دلیل همین احادیث که از اهل بیت علیهم‌السلام به میراث برده‌اند در عمل مهذب بوده‌اند. لذا، تفاوت شیعه با مرجئه در همین نکته است: شیعیان از ائمه علیهم‌السلام پیروی می‌کردند، به خلاف سایران. تاریخ شهادت می‌دهدکه نخستین‌مجموعه اخلاقی مربوط به شیعه همان نامه‌ای است که حضرت علی علیه السلام در بازگشت از جنگ صفین، در محلی به نام «حاضرین» به فرزندشان، امام حسن مجتبی علیه السلام نوشته‌اند.[۲۴] گفته می‌شود که این نخستین رساله اخلاقی در تاریخ اسلام است.[۲۵] در این رساله، حضرت علی علیه السلام در تمام ابواب علم اخلاق و طرق سیر و سلوک مطالبی بیان کرده و تمام منجیات و مهلکات و ملکات فاضله را نام برده‌اند.[۲۶] کتاب ارزشمند نهج‌البلاغه نیز، که سید رضی رحمه الله آن را از بین کلمات حضرت علی علیه السلام برگزیده، بخشهایی از خطبه‌ها و حکمتهای آن حضرت در باره اخلاق است. علاوه بر آن، صحیفه سجادیه، اصول کافی ثقه‌الاسلام کلینی، تحف‌العقول ابن شعبه حرانی، الخصال شیخ صدوق، مصابیح القلوب ابو علی بیهقی شیعی، الآداب الدینیه شیخ طبرسی، مکارم الاخلاق شیخ ابو منصور طبرسی، ارشاد القلوب دیلمی، عیون الحکم والمواعظشیخ علی بن محمد لیثی واسطی، تنبیه‌الخواطر شیخ ابوالحسن ورام، وسائل الشیعه شیخ حر عاملی (کتاب العشره)، بحارالانوار مجلسی (جلد۶۹ -۷۶) و سراج الشیعه فی آداب الشریعه شیخ عبدالله مامقانی از دیگر کتب اخلاقی شیعه‌اند.[۲۷] جمع‌آوری چنین مجموعه‌های گرانبهایی به تبعیت از ائمه علیهم‌السلام شروع شده است. از نظر تاثیر اخلاقی، در زندگی عملی شیعه نیز شواهد و قراینی در دست است که نشان می‌دهد شیعه از نظر اخلاقی، بسیار مهذب و ممتاز بوده است. به عنوان نمونه، قزوینی در آثار البلاد و اخبار العباد، در باره مردم مدائن می‌گوید: مردم این شهر شیعه امامیه‌اند و زنهایشان روزها در بازار حاضر نمی‌شوند.[۲۸] همچنین از قول مامون نقل شده است که به یحیی بن اکثم گفت: شیعیان بیش از مرجئه به نماز اول وقت ملتزم‌اند.[۲۹] پی نوشت ها:
[۱] . آلوین تافلر، موج سوم و جنگ و یاد جنگ، ترجمه مهدی بشارت، مقدمه، ص ۱۴ [۲] . محمد رضا حکیمی، دانش مسلمین، ص ۲۷۱ [۳] . نمل: ۳۴ [۴] . جاحظ کتابی در باره عثمانیه نوشته است. [۴] . شیخ ابراهیم نصرالله، حلب و التشیع، ص ۲۱ – ۶۲۴- در نزدیکی مرودشت [۵] . [۶] . علی اصغر فقیهی، آل‌بویه، ص۷۴۶ و۷۸۹ [۷] . احمد امین، ظهر الاسلام، ج ۱، ص ۲۵۵ -۲۵۶ و ص۱۹۹ / شیخ ابراهیم نصرالله، همان، ص ۲۴/ فقیهی، همان، ص۵۳۳ -۵۳۷ / آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، ص ۲۰۲، ۲۰۴،۲۰۶ و۲۰۷ [۸] . فقیهی، همان کتاب، ص ۷۵۴ [۹] . فقیهی، همان، ص۷۴۹ / آدام متز، همان، ص۲۱۶ [۱۰] . شیخ مفید، الارشاد، ص ۲۷۱ [۱۱] . طوسی، اختیار معرفه الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، ص ۲۷۵ – ۲۷۸ / شیخ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۳، ص۴۱۶ [۱۲] . مسند احمد حنبل، ج ۱، ص۱۱۹ / سید عبدالحسین شرف‌الدین، مؤلفوا الشیعه فی صدرالاسلام، ص ۱۴ – ۱۵ / مرحوم علامه سید حسن صدر در ص۲۷۹ کتاب تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام- که در آن ابتکارهای علمی شیعه را بیان کرده می‌نویسد: نسخه‌ای از این صحیفه نزد من موجود است و بخاری در باب «کتابه العلم» از این صحیفه نقل کرده است. [۱۳] . نجاشی، فهرست مصنفی‌الشیعه، ص ۴ [۱۴] . شیخ مفید، الاختصاص، ص۵۳ / مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص ۳۲۸ [۱۵] . اصل عبارت از مجموع احادیثی است که راوی مستقیما یا با یک واسطه آن‌ها را از معصوم نقل کرده باشد. اصول «اربع‌مائه» پایه کتب اربعه شیعه است. [۱۶] . همان، ص۲۰۳ – ۲۰۴ [۱۷] . آئینه اسلام، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، ص۲۶۶ [۱۸] . ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۱۸ [۱۹] . همان, [۲۰] . الاستیعاب (در حاشیه الاصابه، ج۳، ص۳۹/ ابن ابی‌الحدید، همان . [۲۱] . شبلنجی، نورالابصار، ص۱۶۷ / ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۴۲۵ / علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۲۱۹ / ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص۲۰۷، ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص ۳۰۴ و ۳۰۵ [۲۲] . راوی این مطلب فقط ابن‌شهر آشوب است. لذا برخی تشکیک کرده‌اند که کندی با آنکه یکی از فلاسفه مسلمان بوده، بعید است که چنین مطلبی در موردش صادق باشد. اما برخی دیگر می‌گویند: چون کندی مراحل گوناگون تحول‌فکری را پشت‌سر گذاشته بعید نیست که در یکی از آن مراحل، چنین مساله‌ای برایش پیش آمده باشد. [۲۳] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۴۲۴ [۲۴] . نهج‌البلاغه، تحقیق صبحی صالح، نامه ۳۱ [۲۵] . این نامه در کتاب الرسائل اصول کافی نقل شده است. ابواحمد حسن بن عبدالله عسکری نیز در کتاب الزواجر و المواعظ آن را نقل کرده و گفته‌است: «اگر از حکمت‌عملی چیزی یافت‌شود، که باید آن‌رابا آب طلا نوشت، همین رساله است.» [26] . سید حسن صدر، تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص ۴۰۴ / محمد رضا حکیمی، دانش مسلمین، ص۳۲۳ [۲۷] . ر. ک. به: حکیمی، دانش مسلمین، ص ۳۲۵ [۲۸] . سید جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳، ص۲۷۶ [۲۹] . زبیر بن بکار، الاخبار الموفقیات، ص ۱۳۴
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.