وصول سر زید بن علی به مصر – و موضع ائمه نسبت به آن

زید بن على بن الحسین(علیه السلام)، که یکى از علویان مبارز و از آمران به معروف و ناهیان از منکر بود، در عصر هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه اموى) در کوفه بر ضد خلافت و حکومت جائرانه بنى امیه قیام کرد و در نبرد با سپاهیان خلیفه به شهادت رسید.

با این که یاران و فرزندانش، بدن مطهر وى را مخفیانه در تاریکى شب دفن نمودند، با این حال یوسف بن عمر، عامل هشام در عراق، قبرش را یافت و بدنش را از قبر بیرون آورد. آن گاه سرش را از بدن جدا و به شام فرستاد و بدنش را در محله کناسه کوفه به دار آویخت.[۱]

پس از شهادت زید، دشمنى هاى هشام نسبت به آل على بن ابى طالبعلیه السلام زیادتر شد و این خلیفه نابکار، فشارهاى سنگینى بر آنان وارد نمود.

هشام بن عبدالملک، پس از دریافت سر زید و نصب آن در شام، دستور داد آن را به مدینه بفرستند.

حاکم مدینه به مدت هفت روز آن را در مسجد النبى(ص) آویخت و اهالى این شهر را به دیدن آن و شنیدن خطبه هاى سخنرانان حکومتى که بر ضد اهل بیتعلیهم السلام سخن پراکنى مى کردند، مجبور نمود. آن گاه، این سر مطهر را به دستور هشام به مصر فرستاد.

ابوحکم بن ابى ابیض قیسى که حامل سر زید بود، در روز دهم جمادى الآخر، سال ۱۲۲ قمرى، آن را وارد مصر گردانید و اهالى این منطقه را براى دیدار از سر مقدس زید و ترساندن مخالفان حکومت، تحت فشار قرار داد.

هم اکنون در حد فاصل قاهره و برکه قارون، در نزدیکى مسجد ابن طولون، زیارتگاهى است، که گفته مى شود سر زید در آن مدفون است.[۲]

یکی از مباحث مهم و حساس در شخصیت‌شناسی زید بن علی (علیهما السلام) که تأثیر بسیاری در شناخت این فرقه می‌تواند داشته باشد آگاهی یافتن از موضع اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به وی است که در روایات شیعه به خوبی قابل پی‌گیری است. چرا که واقعه حضرت زید (علیه السلام) از عظایم اتفاقات و وقایع صدر اسلام است و از اهمیتی خاص برخوردار بوده است. ذکر زید و ارزش قیام او، هم قبل از خروج وی و هم پس از آن، بر زبان معصومان یاد می‌شده است که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌گردد.

۱ـ سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله):

الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) قَالَ: وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَدَهُ عَلَى صُلْبِی فَقَالَ: “یَا حُسَیْنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ زَیْدٌ یُقْتَلُ شَهِیداً إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ یَتَخَطَّى هُوَ وَ أَصْحَابُهُ رِقَابَ النَّاسِ وَ یَدْخُلُ الْجَنَّه”.[۳]

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امام حسین (علیه السلام) فرمودند: “ای حسین! از صلب تو مردی بیرون آید که او را زید گویند. وی و یارانش روز قیامت گام بر گردن مردم نهند و با صورت و دستی نورانی، بی‌حساب وارد بهشت شوند“.

۲ـ کلام امام علی (علیه السلام)

علیّ علیه السّلام قال: “یخرج بظهر الکوفه رجل یقال له “زید” فی ابّهه- و الابّهه الملک- لا یسبقه الأوّلون، و لا یدرکه الآخرون إلّا من عمل بمثل عمله؛ یخرج یوم القیامه هو و أصحابه معهم الطوامیر أو شبه الطوامیر حتّى یتخطّوا أعناق الخلائق، تتلقّاهم الملائکه فیقولون: هۆلاء خلف الخلف، و دعاه الحقّ؛ و یستقبلهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فیقول: یا بنیّ قد عملتم ما امرتم به، فادخلوا الجنّه بغیر حساب”.[۴]

در پشت کوفه مردی خروج کند که او را زید نامند با ابهتی تمام. این ابهت حشمتی است که پیشینیان بر آن دست نیافتند و آیندگان نیز در نیابند جز آن کس که همانند او عمل کند. وی و یارانش در قیامت با طومارها یا شبه طومارها بیرون آیند، تا از سر و گردن مردم بگذرند. فرشتگان به ایشان برمی‌خورند و می‌گویند: اینان جانشینان شایسته و خوانندگان به سوی حق هستند. رسول خدا (صلی الله علیه و اله) ایشان را استقبال کند و چنین فرماید: ای فرزندان من، به راستی که بدانچه امر کرده بودم عمل کردید، اکنون بدون حساب وارد بهشت شوید“.

واقعه حضرت زید (علیه السلام) از عظایم اتفاقات و وقایع صدر اسلام است و از اهمیتی خاص برخوردار بوده است. ذکر زید و ارزش قیام او، هم قبل از خروج وی و هم پس از آن، بر زبان معصومان یاد می‌شده است

۳ـ سخن امام زین العابدین (علیه السلام)

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام): “یَخْرُجُ مِنْ وُلْدِی رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ زَیْدٌ یُقْتَلُ بِالْکُوفَهِ وَ یُصْلَبُ بِالْکُنَاسَهِ یُخْرَجُ مِنْ قَبْرِهِ نَبْشاً یُفْتَحُ لِرُوحِهِ أَبْوَابُ السَّمَاءِ یَبْتَهِجُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ یُجْعَلُ رُوحُهُ فِی حَوْصَلَهِ طَیْرٍ أَخْضَرَ یَسْرَحُ فِی الْجَنَّهِ حَیْثُ یَشَاءُ”.[۵]

از فرزندان من مردی بیرون آید که وی را زید نامند. در کوفه کشته شود و در کناسه به دار آویخته گردد. چون زنده شود، از گور بیرون آید، درهای آسمان برای او گشوده گردد. اهل آسمان‌ها بدو شادمانه شوند. روحش را در حوصله مرغی سبز قرار دهند [جایی که غذای پرنده را در آن می‌گذارند] و در بهشت به هر سوی که خواهد سیر شبانه رود“.

۴ـ امام محمد الباقر (علیه السلام)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ یُونُسَ بْنِ جَنَابٍ قَالَ: “جِئْتُ مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِلَى الْکُتَّابِ. فَدَعَا زَیْداً فَاعْتَنَقَهُ وَ أَلْزَقَ بَطْنَهُ بِبَطْنِهِ وَ قَالَ أُعِیذُکَ بِاللَّهِ أَنْ تَکُونَ صَلِیبَ الْکُنَاسَهِ“.

یونس گوید: “به همراه ابی جعفر باقر (علیه السلام) به مکتب رفتیم. پس آن حضرت زید را بخواند و او را در برکشید و سینه‌اش را به سینه او چسبانید و فرمود: پناه می‌دهم تو را به خدا که تو همان مصلوب در کناسه باشی“.

۵ـ امام صادق (علیه السلام)

عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: “سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ: … وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِیَنْقُضَهُ … “.[۶]

عیص بن قاسم گوید: “از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: … نگوئید: زید خروج کرد (پس براى ما هم این کار جایز است) زیرا زید مرد دانشمند و راستگوئى بود و شما را بخویشتن دعوت نمی کرد، بلکه او شما را به پسندیده از آل محمد (و آنکه مورد پسند خدا است از ما خاندان، یا آنچه مورد پسند و رضایت آل محمد است، و این معناى دوم مناسب تر است با آنچه در ذیل بیاید) دعوت می کرد، و اگر پیروز شده بود بطور مسلم بهمان که شما را بدو دعوت کرده بود (یعنى همان عنوان پسندیده یا پسند آل محمد) وفادارى می نمود (و حق را به اهلش مى سپرد) جز این نبود که او به حکومتى شورید که از هر جهت فراهم و آماده دفاع از او بود و می خواست آن (قدرت فشرده) را در هم بکوبد (و از این جهت موفق بشکست آن نشد) … “.

در روایتی دیگر آمده است:

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَیَابَهَ قَالَ: “خَرَجْنَا وَ نَحْنُ سَبْعَهُ نَفَرٍ فَأَتَیْنَا الْمَدِینَهَ فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ (علیه السلام) فَقَالَ لَنَا: أَ عِنْدَکُمْ خَبَرُ عَمِّی زَیْدٍ فَقُلْنَا قَدْ خَرَجَ أَوْ هُوَ خَارِجٌ قَالَ فَإِنْ أَتَاکُمْ خَبَرٌ فَأَخْبِرُونِی فَمَکَثْنَا أَیَّاماً فَأَتَى رَسُولُ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِیِّ بِکِتَابٍ فِیهِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ زَیْدَ بْنَ عَلِیٍّ (علیهما السلام) قَدْ خَرَجَ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ غُرَّهَ صَفَرٍ فَمَکَثَ الْأَرْبِعَاءَ وَ الْخَمِیسَ وَ قُتِلَ یَوْمَ الْجُمُعَهِ وَ قُتِلَ مَعَهُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَدَخَلْنَا عَلَى الصَّادِقِ (علیه السلام) فَدَفَعْنَا إِلَیْهِ الْکِتَابَهَ فَقَرَأَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى أَحْتَسِبُ عَمِّی إِنَّهُ کَانَ نِعْمَ الْعَمُّ إِنَّ عَمِّی کَانَ رَجُلًا لِدُنْیَانَا وَ آخِرَتِنَا مَضَى وَ اللَّهِ عَمِّی شَهِیداً کَشُهَدَاءَ اسْتُشْهِدُوا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیهم السلام)”.[۷]

عبدالله سیابه در روایتی چنین آورده است: “من و هفت نفر دیگر به مدینه وارد شدیم و بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدیم. حضرت فرمود: آیا خبری از عمویم زید دارید؟ گفتیم: وی خروج کرده یا در حال خروج است. حضرت فرمود: اگر از او خبری دریافت کردید، مرا هم آگاه کنید. چند روزی در مدینه بودیم تا اینکه فرستاده بسّام صیرفی، نامه‌ای از وی آورد که در آن چنین آمده بود: اما بعد! زید روز چهارشنبه اول صفر خروج کرد و چهارشنبه و پنجشنبه را مقاومت کرد و در روز جمعه به شهادت رسید و فلان و فلان نیز با او کشته شدند. پس از آن به محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدیم و نامه را تسلیم حضرت کردیم، حضرت نامه را خواند و گریست و سپس فرمود: إنا لله و إنا إلیه راجعون. من عموی خود را در پیشگاه خدا بهترین عموها می‌دانم. عموی من به خاطر دنیا و آخرت ما از بین رفت. به خدا سوگند! عمویم شهیدی است همچون شهدایی که با رسول الله (صلی الله علیه و اله) و با علی و حسن و حسین (علیهم السلام) به شهادت رسیدند“.

۶ـ امام رضا (علیه السلام)

ابْنُ أَبِی عُبْدُونٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: “لَمَّا حُمِلَ زَیْدُ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ إِلَى الْمَأْمُونِ وَ قَدْ کَانَ خَرَجَ بِالْبَصْرَهِ وَ أَحْرَقَ دُورَ وُلْدِ الْعَبَّاسِ وَهَبَ الْمَأْمُونُ جُرْمَهُ لِأَخِیهِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا (علیهما السلام) وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ لَئِنْ خَرَجَ أَخُوکَ ……. وَ کَانَ زَیْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآیَهِ وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ “.[۸]

ابن عبدون از امام رضا (علیه السلام) چنین نقل کرده است: “امام رضا (علیه السلام) در دربار مأمون بودند که برادرشان زید بن موسی بن جعفر را به جرم خروج در بصره و به آتش کشیدن خانه‌های بنی عباس، نزد مأمون آوردند. مأمون رو به امام رضا (علیه السلام) گفت: ای ابا الحسن (علیه السلام)! برادرت همان کاری را انجام داد که زید بن علی پیش از او مرتکب آن شده بود و به همین سبب به قتل رسید و اگر مقام و منزلت تو نبود، هر آینه او را می‌کشتیم؛ زیرا عمل وی عملی کوچک و ناچیز نبوده است. امام (علیه السلام) در پاسخ مأمون چنین فرمودند: برادر مرا با زید بن علی (علیه السلام) قیاس مکن زیرا وی از علمای اهل بیت به شمار می‌آمد. او برای خدا خشمگین شد و آن‌قدر با دشمنان خدا به جنگ پرداخت تا سرانجام در راه خدا به شهادت رسید. پدرم موسی بن جعفر (علیهما السلام) برایم نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمد (علیهما السلام) شنیده است: خداوند عمویم زید را بیامرزد، او به رضای آل محمد (صلی الله علیه و آله) دعوت می‌کرد و اگر موفق می‌شد به عهد خود وفا می‌کرد. او درباره قیام خود با من مشورت کرد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امام حسین (علیه السلام) فرمودند: “ای حسین! از صلب تو مردی بیرون آید که او را زید گویند. وی و یارانش روز قیامت گام بر گردن مردم نهند و با صورت و دستی نورانی، بی‌حساب وارد بهشت شوند

من نیز به او چنین گفتم: ای عمو اگر دوست داری کشته شوی و جسدت را در کناسه به صلیب کشند، تصمیم خود را عملی کن. چون زید از حضور جعفر بن محمد (علیهما السلام) خارج شد، امام چنین فرمود: وای بر کسی که ندای زید را بشنود و پاسخی به او ندهد. مأمون گفت: ای ابا الحسن (علیه السلام) آیا زید، امامت را برای کسی که شایستگی آن را نداشت، نمی‌خواست؟ امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: زید بن علی، امامت را برای شخص ناصالحی نمی‌خواست، پرهیز وی از خدا بیش‌تر از این سخنان بود، سخن زید این بود: من شما را به رضای آل محمد (علیهم السلام) می‌خوانم. ولی کسانی که ادعا داشتند پروردگار به امامت او (زید) تصریح دارد، مردم را به آیینی جز دین خدا دعوت کردند. این گروه (زیدیه) ناآگاهانه به گمراهی کشیده شدند و به خدا می‌توان زید را مخاطب این آیه شریفه دانست: و جاهدوا فی الله حقّ جهاده هو اجتباکم“.

 نتیجه

در مدح زید بن علی (علیهما السلام) روایات فراوانی از معصومین (علیهم السلام) گزارش شده‌اند که بیانگر این نکته می‌باشند که شخصیت زید (علیه السلام) نزد آن‌ها مورد قبول بوده و قیامش جایگاهی ویژه در پیشبرد اهداف اسلام حقیقی داشته است. این توجه ویژه به زید (علیه السلام) در تمام دوران حضور معصومین (علیهم السلام)، از دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا پس از شهادت زید، قابل مشاهده است که به برخی از روایات در متن اشاره گردید.

منابع:

الشهید زید بن علی و الزیدیه، المجتهد الأکبر السید محمد الأمین، ص ۲۹ تا ۴۱.

سیره و قیام زید، ص ۵۹ تا ۷۶.

مقاله “زیدیه”، لیلا خسروی.

سایت عرفان

ما را در ایتا دنبال کنید

_____________________________________

[۱] تاریخ الطبرى، ج۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفى)، ج۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج۱۹، ص ۴۵۶ و ۴۷۶٫

[۲]  الکُنى و الألقاب (شیخ عباس قمى)، ج۱، ص ۲۳۱

[۳] کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، ص ۳۰۷.

[۴] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ۱۹، ص ۳۶۸.

[۵] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج ۲، ص ۲۶۹.

[۶]  الکافی، ج ۸، ص ۲۶۴، ح ۳۸۱.

[۷] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۵۲، ح ۶.

[۸] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۲۴۸ و ۲۴۹، ح ۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.