پرتویی از فروغ دانش ثامن الحجج (علیه السلام)

وقتی سخن گفتن از دانشمندان و توصیف شایسته از بزرگان علم و فضیلت کاری است دشوار، توصیف و تعریف از معصومین(ع) و ائمه دین که پایگاه معنویشان والاتر از حد عادی است و شخصیت علمی و فضایلشان از گنجینه علم و حکمت الهی بهره گرفته است(۱) پیداست چه مایه دشواریاب و دست نیافتنی است، و این چنین است مقام علم و حکمت ثامن الائمه(ع).با آن که دامنه علم امام نه تنها دانشهای بشری را فرا می گیرد، بلکه از دیگر سو به جهان ناپیدا می پیوندد. با وجود این، مقصود ما از “علم” در این نوشتار “علم دین” است که بر اساس عقل و فطرت بشری پایه گذاری شده و شامل اصول عقیدتی و فروع عملی و تعلیمات اخلاقی می شود. و بیشترین سخنان و تعلیمات ائمه هدی نیز در این باره می باشد. برای اینکه اهمیت این رشته از دانشها برای آنان که با علوم تجربی و فنی سر و کار دارند آشکار شود، به اختصار می گوییم: همه این علوم – با اهمیت و فوایدی که دارد- از دانشهای “ابزارساز” است و وسایل لازم برای رفاه و بهبود زندگی این جهان ما را فراهم می آورد؛ اما در اصلاح اخلاق و تعالی روحی ما تأثیری ندارد؛ یعنی “انسان ساز” نیست و واضح است تا خود انسان چنان که باید و شاید ساخته نشود و استعدادهایی که بالقوه دارد با تربیت دینی و تعلیمات الهی به فعلیت درنیاید، نه تنها از دانشها و وسایل مادی بهره صحیح نمی برد، بلکه سوءاستفاده هم می نماید؛ همان طور که اوضاع فعلی جهان حاکی از آن است، و خود تقدم تهذیب را بر تعلیم می رساند و ضرورت توجه به علوم دینی و اخلاقی را ثابت می کند. این علوم همان معارف و حقایقی است که رسولان الهی و اوصیای آنان مأمور به تبلیغ آن بوده اند، و حضرت علی بن موسی(ع) نیز در موقعیتهای مناسب حداکثر کوشش را در این راه کرده اند.یکی از منابعی که ما را در شناخت چهره تابناک عالم آل محمد(ص) رهنمون می شود، کتاب شریف “عیون اخبار الرضا” است.با آن که سراسر کتاب فوق جلوه گاه علوم آن امام است، مهمترین موضوعی که عظمت علمی آن امام را می رساند، مبحث توحید است، که اصل دین و اشرف علوم است و باب ۱۱ کتاب به آن اختصاص دارد و شامل ۵۱ حدیث می باشد. تعدادی از این احادیث در رد “تشبیه” و توجیه و تأویل آیاتی از قرآن کریم است که احتمالاً این معنا را به ذهن متبادر می کند،(۲) و شماری در جواب مسایل جبر و تفویض، قضا و قدر، و میزان قدرت و استطاعت انسان می باشد.(۳) که پاسخهای مناسب و مستدل آنها را حضرت بیان کرده اند و حاکی از احاطه علمی ایشان به این متفرعات توحید است. اما آنچه پایگاه والای ثامن الائمه(ع) را در بیان حکمت متعالی و معرفی آفریدگار نشان می دهد دو خطبه است که نخستین آن، شماره ۱۵ است و از امیرالمؤمنین(ع) نقل می کند و دیگری آخرین خبر این باب و شماره ۵۱ است، و خطابه ای است در کمال فصاحت و بلاغت و عمق محتوا و مطالب گفتنی در شناخت خدای تعالی، (۴) که امام رضا(ع) به درخواست مأمون ایراد فرمودند. به طوری که از مقدمه خبر برمی آید این خطابه پیش از ولایت عهدی بوده است؛ زیرا سخن از حسادت مخالفان با این تصمیم مأمون به میان می آید و ظاهراً مأمون مایل است پایگاه علمی حضرت را نشان دهد. به هر حال چون امام(ع) در مجلس شکوهمندی که علما و سران حکومت در آن جمع بودند حاضر می شوند، بر منبر خطابه بالا می روند، می فرمایند: آغاز عبادت خدای تعالی معرفت او و اساس معرفت خدا توحید (و یگانه دانستن) او، و نظام توحید خدای تعالی نفی کردن صفات است از او، زیرا عقول گواهی می دهند که هر صفت و موصوفی مخلوق است و…ثامن الائمه(ع) به همین شیوه سخن را ادامه می دهند، و با ادله عقلی و در عین حال دلپذیر و وجدانی، صفات جلال و جمال الهی را برمی شمرند و مبانیت و مفارقت ذات مقدس آفریدگار را با آفریده هایش بیان می کنند:(۵)” در جولانگاه این سخن (تشابه خالق و مخلوق) دلیلی نیست، و در (برابر) سؤال از آن جوابی نمی باشد، و نه در معنای آن تعظیمی برای خدا هست، و نه در جدا کردن ( و فرق گذاشتن) او از خلق کار نابجا و ستمی، جز آن که محال و ممتنع است که ازلی دو تا باشد، و آن که ابتدایی برایش نیست آغازی داشته باشد. خدایی نیست جز خدای بلند مرتبه بزرگ، آنان که خلق را با خالق برابر و همتا کردند، دروغ گفتند و بسیار گمراه شدند، و زیانی آشکار کردند، و خدا بر محمد و خاندان پاکش درود فرستاد.”از مباحث دشوار فلسفی و فکری بشر موضوع قضا وقدر و جبر و تفویض است، که آرای گوناگون در باب آن اظهار شده است. با مسلمان شدن مردمی که سابقه فرهنگی و دینی داشتند، خواه ناخواه اشکالهایی از برخورد عقاید موروثی آنان با اصول اعتقادی اسلام – که منبع نخستین آن کلام خدا بود- پیش می آمد، یا از سوی دشمنان اسلام القای شبهه می شد. برای یافتن پاسخ این اشکالها معمولاً به آنان که برسند خلافت پیامبر اسلام تکیه زده بودند مراجعه می شد که بنا بر شواهد متعدد نه تنها خود آنان یارای جوابگویی نداشتند، که عالم نمایان طرفدارشان از پاسخی که برای پرسندگان قانع کننده باشد، ناتوان بودند. اینجاست که فضیلت و اهمیت عترت پیامبر(ص) و ائمه اهل بیت(ع) برای زدودن شبهات فکری و حل معضلات عقلی آشکار می شود، که اتفاقاً ثامن الائمه(ع) در این زمینه فرصت بیشتری داشتند، و به صورت مناظرات و جواب شبهات، فروغ علمی خود را نمایان وحیرت زدگان وادی جهل را هدایت کرده اند. اینک به عنوان مثال ترجمه خبری که بحث جبر و تفویض در آن ذکر شده نقل می شود: سائل، مردی از شام است که در مرو به حضور علی بن موسی(ع) رسیده است و می پرسد:ای فرزند رسول خدا! از جعفربن محمد(ع) برای ما روایت شده که: نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری است میان این دو، معنای این سخن چیست؟حضرت فرمود: هر کس گمان کند خدا فاعل کارهای ماست و سپس ما را بر آنها عذاب می کند به جبر معتقد شده، و کسی که می پندارد خدای عز و جل کار آفرینش و روزی دادن را به حجتهایش واگذاشته به تفویض عقیده مند شده است، جبری کافر است و معتقد به تفویض مشرک.راوی می گوید: پرسیدم ای فرزند پیامبر خدا! پس “امر بین امرین” چیست؟حضرت فرمود: وجود راهی ( و قدرتی) برای به جا آوردن آنچه بدان مأمورند و ترک آنچه از آن نهی شده اند. سؤال کننده که این راه بینابین جبر و اختیار را در فطرت خویش و رفتار شخصی می یابد، طبعاً سخن را می پذیرد، اما بعد سؤال دیگری برایش طرح می شود، لذا می پرسد: آیا خدای عز و جل را در این حالت بینابین- که افعال از ما سر می زند- خواست و اراده ای هست؟جواب می شنود: اما طاعات و عبادات، اراده خدا و خواستش در آنها همان امر بدان هاست و رضایتی که از کارهای خیر دارد، و کمکی که برای انجام گرفتنش می نماید، و اراده و خواستش در معاصی و گناهان ما، نهی از آنهاست و ناخشنودی نسبت به آنها و واگذاشتن گناهکار است به حال خود.راوی می گوید پرسیدم: آیا خدای را در این کارها قضا هست؟ پاسخ امام اینست:آری! هیچ کار نیک یا بدی نیست که از بندگان سر بزند، مگر این که خدا را در آن قضایی هست.پرسیدم: معنای این قضا چیست؟فرمود: حکم خدا بر آنان، به آنچه در اثر کارهایشان از ثواب یا عقاب در دنیا و آخرت استحقاق می یابند و شایسته آن می شوند.(۶)به بیان دیگر قضای الهی در افعال اختیاری، جزایی است که حق فاعل است و در دو جهان به او می رسد. این معنی را به بیان دیگر ضمن حدیثی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل می فرمایند، مشاهده می کنیم. و بالاخره در خبری که سلیمان بن جعفر حمیری نقل می کند، آن حضرت در موضوع جبر و تفویض میزانی به دست می دهند که رافع اختلاف باشد. (۷)دیدگاه ثامن الحجج(ع) درباره “بدأ”از نتایج و فروع اصلی توحید عقیده به “بدأ” است که قدرت بی کران و اراده تام و تمام آفریدگار را می رساند و از مباحث مورد اختلاف شیعه و سایر فرق اسلامی است و محل ظهور نظرهای گوناگون. ثامن الائمه(ع) در این باب مناظره ای مفصل و مستدل با سلیمان مروزی بزرگ ترین متکلم خراسان دارند که باید آن را از نمونه های بارز “جدال به احسن” – که قرآن مجید تعلیم می دهد- (۸) شمرد. صورت کامل این مناظره – به روایت نوفلی- در عیون الاخبار الرضا باب ۱۳- نقل شده است.آن متکلم بزرگ! ضمن گفت و گو درباره اراده خدای الهی پنج بار حیران شده و در جواب در می ماند.از جمله اشتباهاتش این است که حرف خود را – با آن که جوابش را شنیده و بطلانش ثابت شده- تکرار می نماید که دوبار حضرت این نکته را به او تذکر می دهند. در اواخر بحث که باز متناقض حرف می زند حضرت به او “یا جاهل” خطاب می نمایند، در عین حال همه جا، اجازه پرسش و آزادی بحث را به او می دهند. در پایان که اراده را با قدرت یکی می شمرد، امام رضا(ع) نادرستی سخنش را نشان می دهند و او در می ماند و زبانش بسته و گفتارش گسسته می شود. پس مأمون ناخواسته مجبور می شود به کثرت علم و دانشوری حجت حق اعتراف کند و بگوید: ای سلیمان! این داناترین فرد از هاشمیان است.دریغ است این بحث را به پایان بریم و اندکی از توضیحات ثامن الائمه(ع) را درباره بدأ، نقل نکنیم، پس گوییم: در آغاز بحث سلیمان مروزی پس از استماع آیات راجع به بدأ باز توضیح بیشتری می خواهند، حضرت فرمودند: ای سلیمان! همانا بعضی از امور عالم نزد خدای عزوجل مشروط است،که از آنها آنچه را بخواهد مقدم می دارد و آنچه را بخواهد به تأخیر می اندازد و آنچه را بخواهد محو می کند. ای سلیمان! علی(ع) همواره می گفت: علم بر دو نوع است: علمی که خدا، فرشتگان و رسولانش می دانند، پس آنچه خدا به فرشتگان و پیامبرانش آموخته حتماًَ واقع می شود، و خدا خود و فرشتگان و رسولانش را (با اخبار نادرست) تکذیب نمی کند و دیگر علمی که نزد او نهفته است و هیچ یک از آفریده هایش از آن با خبر نمی شوند، از این علم است که آنچه بخواهد (در مقام ظهور) مقدم می دارد و آنچه بخواهد تأخیر می اندازد و هر چه را بخواهد محو می کند و هر چه را بخواهد ثابت می گرداند(تا واقع شود).پس از شنیدن این سخن سلیمان مروزی به مأمون می گوید: ان شاءا… بعد از این بدأ را انکار نمی کنم و تکذیب نمی نمایم.(۹)از حاکمان عباسی آن که بهره بیشتری از علم داشت به مجالست با علما و تشکیل مجالس علمی اظهار علاقه می کرد، عبدا… مأمون فرزند هارون است، هر چند از این کوشش فرهنگی بیشتر منظور سیاسی داشت. به هر حال آنچه از دوران زمامداری او بر جا مانده که مناسب این نوشتار است و پرتویی از فروغ دانش حضرت رضا(ع) را منعکس می کند، چند مجلس مناظره و بحث اعتقادی است که بین آن حضرت و علمای سایر ادیان و متکلمان مشهور آن زمان تشکیل داده و به تفصیل در عیون اخبار الرضا نقل شده است.با آنکه احتجاج و مناظره در تاریخ فرهنگ بشری سابقه ای کهن دارد، چنانکه قرآن مجید احتجاج حضرت ابراهیم(ع) را با گروهی ستاره پرست نقل می کند،(۱۰) و پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و امیرمؤمنان(ع) و دیگر ائمه معصومین(ع) همه با مخالفان و منکران مباحثه و محاجه داشته اند – که خوشبختانه بسیاری از آنها بر جا مانده و مضبوط است- با وجود این باید این مجالس بحث آزاد و مناظره را مهم ترین و با شکوه ترین و مفیدترین مجلس مباحثه و مناظره و تبلیغ اسلام شمرد که در تاریخ اسلام مجلسی با این چند و چون سراغ نداریم؛ زیرا اهمیت اجتماعی و سیاسی و دینی دو طرف مناظره، و حضور حاکمان زمان و اهل حل و عقد و علمای بزرگ در آن، و عظمت و رسمیت مجلس و آثار تبلیغی و دینی و سیاسی مترتب بر پیروزی هر یک از دو متکلم این اهمیت و فایده را به آن ها بخشیده است که جا دارد از ابعاد گوناگون مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. اما آنچه این مقال عهده دار ارائه آن است دورنمایی از شخصیت علمی و چهره معنوی ثامن الائمه(ع) است.در قدیمی ترین مأخذ و کتاب – عیون اخبارالرضا- که شرح این مجالس علمی در حضور مأمون آمده، در جلد اول ضمن پنج باب با این عناوین مطرح شده: باب ۱۲: مجلس حضرت رضا(ع) با علمای ادیان مختلف و متکلمان در حضور مأمون راجع به اثبات ثبوت پیامبر اسلام(ص) و توحید، مفصل ترین و مهم ترین مجلس مناظره است و در قسمت دوم مجلس که روی سخن با عمران صابی است، بعد از اینکه او اشکالات و سؤالات متعددی طرح می کند و جواب کافی و مستدل می شنود، ایمان می آورد و شهادتین بر زبان جاری می کند و رو به قبله به سجده می افتد و عظمت علمی و شکوه معنوی حجت خدا بیش از پیش آشکار می شود.باب ۱۳: مجلس حضرت رضا(ع) با سلیمان مروزی درباره توحید که ذکرش گذشت و بخشی از آن نقل شد.باب ۱۴: مجلس دیگر علی بن موسی الرضا(ع) با دانشمندان ادیان و جوابی که به علی بن محمدبن الجهم درباره عصمت انبیا می دهند. در این باب و باب بعد، استدلال بر پایه قرآن کریم است.باب ۱۵: مجلس دیگر حضرت رضا(ع) در حضور مأمون درباره عصمت انبیا و پاسخ شبهاتی که از بعضی آیات به ذهن می رسد و تفسیر صحیح به آن آیاتباب ۲۳: مجلس علی بن موسی(ع) در حضور مأمون و علمای عراق و خراسان درباره فرق میان عترت و امت با استشهاد به ۱۲ آیه از قرآن و این باب مربوط به بحث امامت و در فضیلت عترت پیامبر اکرم(ص) است.در جلد دوم عیون اخبارالرضا نیز دو باب به شرح دو مجلس علمی مختصر اختصاص دارد:باب ۵۷: احتجاج حضرت رضا(ع)، با یحیی بن ضحاک سمرقندی در موضوع امامت در حضور مأمون. این دو باب نیز مربوط به ویژگی های امام و اثبات امامت حضرت علی(ع) و فرزندان معصومش می باشد.در جلسه مناظره با سران ادیان حضرت رضا(ع) با جاثلیق رهبر و اسقف مسیحیان در باب نبوت حضرت محمد(ص) به مناظره می نشینند و برای مجاب نمودن وی با استدلال بر انجیل به حل شبهات مطرح شده از ناحیه وی می پردازند.همچنین استفاده از دو شاهد غیرمسلمان که بر متون مقدس مسیحیان احاطه دارند راه دیگری است که امام(ع) از آن بهره جستند.در قسمت پایانی همین مجلس شکوهمند است که ثامن الائمه(ع) با عمران صابی، متکلم بزرگ آن زمان، بحث می کنند. موضوع بحث در این قسمت توحید است. عمران صابی از موجود نخستین و آنچه آفریده می پرسد، و جوابی حکیمانه و روشن می شنود، به خصوص امام در نفی حاجت و تغییر و دگرگونی از آفریدگار متعال تأکید می فرمایند: عمران به درخواست حضرت، آزادانه شبهات و سؤالات پیچیده و دشواری را که در ذهن دارد یک به یک می پرسد و پاسخی روشنگر و پذیرفتنی می شنود.در این هنگام ظهر می شود. امام رو به مأمون (صاحب مجلس) کرده و می فرمایند: نماز می خوانیم و برمی گردیم و چنین می کنند. بعد از بازگشت از نماز حضرت رضا(ع) به جای خود برمی گردند و می نشینند و عمران را صدا می زنند و می گویند: سؤال کن. او پرسش خود را از یکتایی خدا در ذات و صفات آغاز می کند. حضرت پاسخی مفصل، واضح و قانع کننده به او می دهند، چنان که رفته رفته سخن اوج می گیرد و از ابداع مشیت و اراده و معانی آنها و دیگر مباحث الهی و حکمت متعالی گفت و گو به میان می آید، و حجت حق چند بار خطاب “اعلم” (بدان) توجه او را جلب و گرانقدری مطالب او را یادآور می شوند و اینک ترجمه آخرین جملات حضرت که با استشهاد به آیات قرآن پایان می پذیرد و موجب اسلام آوردن عمران و تسلیم او در برابر حق می شود.همانا فرمان او (در سرعت اجرا) مانند بر هم خوردن چشم است یا زمانی کمتر، که خدای تعالی هر گاه چیزی را بخواهد (ایجاد کند) به آن می گوید “باش” پس به خواست و اراده اش وجود می یابد، از آفریده هایش چیزی به او نزدیکتر از چیز دیگر نیست و چیزی دورتر از چیز دیگر نمی باشد. (نسبت او به همه مخلوقاتش مساوی است) ای عمران، فهمیدی؟ عمران گفت: آری ای سرورم! فهمیدم و گواهی می دهم که همانا محمد(ص) بنده اوست که به راهنمایی مردم و آوردن دین حق برانگیخته شده، سپس رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد راوی خبر – نوفلی- گوید: چون متکلمان سخن عمران را- که مرد جدلی مغلوب ناشدنی بود- شنیدند، دیگر هیچ یک از حضرت رضا(ع) چیزی نپرسیدند و بدین ترتیب مجلس پایان یافت.(۱۱) در حاشیه این مجلس با عظمت و طولانی نکات زیر یاد کردنی است:۱- حضرت علی بن موسی(ع) مکرر از علمای بزرگ مجلس می خواستند هر گونه سؤال و شبهه ای را در ذهن دارند مطرح کنند که البته پرسش های گوناگونی هم شد و جواب کافی و مبرهن به همه داده شد این گونه برخورد در چنان مجلسی علم خداداد حضرتش را می رساند.۲- امام(ع) مباحثی را مطرح فرمودند که در حوزه زندگی او در مدینه کمتر مطرح بود و کمتر سابقه داشت، اما دانش سرشار خدادادی او چنان بود که گویی همه عمر به این بحث ها اشتغال داشته است.۳- مجالس مناظره و احتجاج ثامن الائمه(ع) همه نمونه بارز بحث آزاد و تبلیغ صحیح و منطقی اسلام است که امروز نمونه ای شایسته برای پیروی ماست و حرکت برای رسیدن به آن شیوه ای پسندیده در بحث های اعتقادی و مذهبی.۴- در برابر فواید علمی و آموزشهای دینی که این مجالس داشت و آشکارا پیروزی در بحث و مزیت علمی امام(ع) را بر موافق و مخالف می فهماند، حسادت مخالفان و کینه عالم نمایان درباری را برمی انگیخت و به صورت خیرخواهی توصیه می کردند که چنین بحث هایی نکنند که معاندان را به آزار ایشان تحریک می کند و نزد مأمون سعایت می کنند و او هم واکنشهای تندی نشان می دهد.(۱۲)آنچه بیان شد جلوه ای از حقیقت علمی امام رضا(ع) بود که تنها بخشی از آن در این جلسات نمود پیدا کرد.
پی نوشت :

۱- ر.ک به مجموعه آثار دومین کنگره بین المللی امام رضا(ع)/ج ر/ص۲۹۲و۳- عیون اخبارالرضا/ باب۱۱/ حدیث ۱۶۴- ر.ک به نهج البلاغه۵- عیون اخبارالرضا،ج ۱، ص ۱۵۳۶و۷- همان، ص ۱۲۴، خبر ۱۷وخبر ۴۸۸- نحل، آیه ۱۲۵۹- عیون اخبارالرضا، باب ۱۳، ص ۸۲۱۰- بقره، آیه ۲۵۸/ انعام، آیات ۷۶-۸۰۱۱- عیون اخبارالرضا، ج۱، ص ۱۷۷۱۲- رک به همان، باب ۴۲، ح ۲، ص ۱۷۴-۱۷۳منبع: روزنامه قدس
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.