چهارده معصوم(ع) خدا نیستند، ولی غیر از خدا هم نیستند» آیا اعتقاد به چنین مضمونی صحیح است؟
«چهارده معصوم(ع) خدا نیستند، ولی غیر از خدا هم نیستند» آیا اعتقاد به چنین مضمونی صحیح است؟
پرسش
پاسخ اجمالی
اگر مراد از آنچه در پرسش مطرح شده، همان عقیدهای باشد که بر اساس مبانی و اصول عرفان اسلامی شکل گرفته است، میتوان آن را پذیرفت، ولی اگر مقصود غیر از این باشد، برداشتی نادرست بوده و با اصول توحیدی و عقاید اسلامی، مخالفت صریح دارد.
توضیح مطلب:
بر اساس بینش توحیدی در عرفان اسلامی؛ جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه؛ نشانه، مظهر و تجلّی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت و الوهیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفات الهی به انسانهای کامل؛ فقط و فقط به عنوان اینکه آنان مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.[۱]
در حکمت و عرفان گفتهاند: انسان کامل که عالم اصغر است، مثال عالم ربوبیّت است که عالم اکبر میباشد؛ یعنی انسان کامل مجموعهای از موجودات ملکى و لطایف ملکوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبیّت است در انسان کامل است؛ از اینرو میتواند مثال عالم ربوبیّت و مظهر اسم الله و ربوبیت الهی باشد. البته خداوند قیّوم بذاته و موجود به وجود اصلی و استقلالی است و غیر او وجودش فرعی و سایهای است.[۲] انسان کامل به دلیل جامعیت وجودی و برخورداری از مراتب بالای هستی، نسبت به مراتب پایینتر دارای نقش ربوبی و واسطهای در خلق و پرورش آنها است؛ زیرا نفس انسان کامل واسطه فیض خداوند به سوی مخلوقات است.[۳]
گفتنى است؛ خلافت انسان کامل، به معناى خالى شدن صحنه وجود، از خداوند و واگذارى مقام ربوبیت و الوهیت به او نیست؛ زیرا نه غیبت و محدودیت خداوند، قابل تصور صحیح است و نه استقلال انسان در تدبیر امور. موجود ممکن و فقیر، از اداره امور خویش عاجز است چه رسد به تدبیر کار دیگران، بلکه مقصود آن است که «انسان کامل»، خلیفه خدایى است که در وى ظهور کرده است و خلافت در چنین موردى، بدان معنا است که خداوند – بالاصاله- بر همه چیز محیط است و خلیفه خدا (انسان کامل)، بالعرض بر همه چیز احاطه دارد. پس آثار قدرت الهى از دست «انسان کامل» ظهور میکند و او نیز – که مظهر آن اصل است- محیط بر همه چیز میشود. در واقع، آثار احاطه تام حضرت حق، از نیروهاى ادراکى و تحریکى انسان کامل ظاهر میشود و این اوج مقام انسانیت است که نمیتوان آنرا متوقف و محدود ساخت.[۴] در واقع «خلافت الهی» مرتبهاى است جامع جمیع مراتب عالم هستى و چون انسان کامل، داراى چنین مرتبهاى است جانشین و خلیفه خداوند متعال به شمار میرود.[۵] در روایتی امام علی(ع) به ابوذر فرمود: «ای اباذر! بدان که من بنده خدای عزّ و جلّ و خلیفه او بر بندگانم. ما را ربّ قرار ندهید و در فضل ما هر چه میخواهید بگویید که به کنه و نهایت آنچه در ما است نخواهید رسید. همانا خداوند تبارک و تعالى به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه ما میگوییم و شما میگویید یا خطور به قلب یکى از شما نماید عنایت فرموده است. وقتى ما را این طور شناختید آن وقت مؤمن هستید».[۶]
بنابراین، اگر کسی بگوید: «چهارده معصوم خدا نیستند ولی غیر از خدا هم چیزی نیستند»؛ مقصود این است که آن بزرگواران نشانه، مظهر و تجلّی اکمل آن ذات متعالیاند و واسطه فیض خداوند هستند؛ پس اگر در دعایی میخوانیم: «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ»؛[۷] ([خدایا!] هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست غیر از اینکه اینها بنده تو هستند) مقصود همان است که بیان شد.
ولی اگر مقصود از آنچه در پرسش آمده، اعتقاد به استقلال انسانهای کامل در امور عالم و یا عقیده به الوهیت انسان کامل باشد، چنین اعتقادی، شرک و خروج از توحید است.
[۱]. ر. ک: سبحانى، جعفر، التوحید و الشرک فی القرآن الکریم، ص ۷ – ۱۵، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش؛ ابن ترکه، صائن الدین على، تمهید القواعد، با مقدمه و تصحیح: آشتیانى، سید جلال الدین، ص ۴۷ به بعد، «تقریر مسأله التوحید على ما ذهب إلیه العارفون»، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالى، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
[۲]. ر. ک: هروى، محمد شریف نظام الدین احمد، انواریه (ترجمه و شرح حکمه الاشراق سهروردى)، ص ۱۸۸، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش؛ ابن عربى، محیى الدین، فصوص الحکم، ترجمه: خواجوى، محمد، ص ۳۰ – ۳۱، تهران، مولى، چاپ اول، ۱۳۸۷ش؛ ابن عربى، محیى الدین، رسائل ابن عربى، ص ۵۷، تهران، انتشارات مولى، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
[۳]. گرامی، محمد علی، لولا فاطمه، ص ۲۲، قم، دار الفکر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
[۴]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج ۶، ص ۱۲۷ – ۱۲۹، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
[۵]. ر. ک: حسن زاده آملى، حسن، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص ۷۲ – ۷۳ و ۹۱، تهران، الف لام میم، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
[۶]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
[۷]. طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ۲، ص ۸۰۳، بیروت، مؤسسه فقه الشیعه، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.