۱- فتح بیت المقدس از سوی سپاه اسلام پس از نبردهای خونین میان مسلمانان و سپاهیان روم (۱۶ هجری قمری)
۲- آغاز دوران حکومت ۵۰۰ سالهٔ عباسیان در مکه بنا به روایتی (۱۳۲ هجری قمری)
۳- تولد “ملک الشعراء بهار” ادیب و سیاستمدار ایرانی(۱۳۰۴ هجری قمری)
۴- رحلت عارف و فقیه بزرگ آیت اللّه حاج «سید رضا بهاءالدینی» (۱۴۱۸ هجری قمری)
—
۱- فتح بیت المقدس از سوی سپاه اسلام پس از نبردهای خونین میان مسلمانان و سپاهیان روم (۱۶ هجری قمری)
در سیزدهم ربیع الاول سال ۱۶ ه.ق سپاهیان اسلام در جریان فتوحات خود، شهر بیت المقدس را فتح کردند.
مسلمانان پس از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) سرزمینهای همسایهٔ شبه جزیرهٔ عربی را به قصد فتوحات و گسترش اسلام هدف حملات و لشکرکشیهای خود قرار دادند.
این فتوحات در دوران خلیفهٔ دوم گسترش یافت و در چنین روزی مسلمانان در جنگ با امپراتوری روم شرقی، بر شهر بیت المقدس دست یافتند و آن را ضمیمهٔ سرزمینهای اسلامی ساختند.
بیت المقدس، در اندیشه اسلامی به چند دلیل از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است.
اولاً نخستین قبله مسلمانان بود.
ثانیاًسرزمین اِسرا و محل معراج پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بود.
ثالثاً پس از مکه و مدینه، سومین شهر مقدس مسلمانان بود.
جریان فتح بیت المقدس به این صورت بود که ابوعبیده جراح، فرمانده مسلمانان در شامات بود. با گسترش فتوحات، خلیفه دوم به او نامهای نوشته و دستور داد برای فتح بیت المقدس، حرکت کند.
ابوعبیده، به ساکنان بیت المقدس نامه نوشت و آنها را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت جزیه مخیّر کرد که در غیر این صورت، باید آماده نبرد با مسلمانان باشند. اما اهل ایلیاء، خواسته او را نپذیرفته و ایمان نیاوردند. أبوعبیده به سمت آنها حرکت کرد و در کنار دیوارهای شهر، نبرد سختی در گرفت که مدتها ادامه داشت تا اینکه جنگجویان ایلیاء به این باور رسیدند که ادامه نبرد به نفعشان نیست. پیکی را با این پیغام پیش ابوعبیده فرستادند که ما میخواهیم صلح کنیم، اما به شما اعتماد نداریم، نامهای بنویسید تا خلیفه شما حاضر شده و با ما پیمانی بنویسد تا ما بر امان او اطمینان کنیم! به دنبال آن بود که أبوعبیده برای خلیفه نامهای نوشت و داستان را باز گفت.
سرانجام خلیفه دوم برای صلح به شام آمد و با مردم بیت المقدس صلح کرد، به این شرط که کنیسههایشان را ویران نکند و راهبان را از آنجا بیرون نراند. آنان نیز پرداخت جزیه را پذیرفته و دیوارهای شهر را گشودند.
—
۲- آغاز دوران حکومت ۵۰۰ سالهٔ عباسیان در مکه بنا به روایتی (۱۳۲ هجری قمری)
پس از کشتار و قتل عام فراوان برای کسب قدرت توسط عباسیان، بیعت ابوالعباس عبداللَّه بن محمد بن علی بن عبداللَّه بن عباس بن عبدالمطلب معروف به سَفّاح در روز جمعه سیزدهم ماه ربیع الاول سال ۱۳۲ ه.ق انجام گرفت.
بدین ترتیب حکومت طولانی خاندان عباسی آغاز شد.
در روز اول خلافتش به طرف مسجد روانه شد، از منبر بالا رفت و ایستاده خطبه جمعه خواند، صدای مردم بلند شد و گفتند: إحیا کردی سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را، این سخن کنایهای بود به بنی امیه زیرا آنان نشسته خطبه میخواندند.
ابوالعباس سفاح اولین خلیفهٔ عباسی، تا سال ۱۳۶ ه.ق خلافت کرد. وی در طول این مدت به قتل عام بسیاری از خاندان بنیامیه و نیز دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) دست زد و بدین جهت به او لقب خون ریز دادند.
وی مردی سخت عقوبت و بزرگ انتقام بود. بقایای خاندان اموی را کشت، به دار زد و سوزاند.
سفاح نخستین کسی است که وزارت را در اسلام به وجود آورد و پیش از آن، اُمَویان، مردانی را جهت مشورت برمیگزیدند.
مرگ سفاح در سال ۱۳۶ ه.ق در ۳۲ سالگی واقع شد، اما حکومتی که اون بنیان نهاد، تا سال ۶۵۶ ه.ق پا برجای بود.
—
۳- تولد “ملک الشعراء بهار” ادیب و سیاستمدار ایرانی(۱۳۰۴ هجری قمری)
محمد تقی، پسر محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی است و در سال ۱۳۰۴ هـ ق. در مشهد به دنیا آمده است.
پدر او با آنکه ملک الشعرای زمان خود بود دوست نداشت پسرش به شعر و شاعری روی آورد، اما علیرغم خواستهٔ پدر، محمدتقی شاعری را از چهارده سالگی آغاز کرد.
پس از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدین شاه لقب “ملک الشعرایی” به پسر واگذار گردید.
محمدتقی تخلص خود را نیز از “بهار شیروانی”، یکی از شاعران عهد ناصرالدین شاه گرفت.
“بهار” ادب فارسی را نزد پدر آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر “ادیب نیشابوری” رفت.
او از چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجالس آزادی خواهان شرکت میکرد و در سال ۱۳۲۴ هـ. ق که نهضت مشروطه به پیروزی رسید، “بهار” بیست سال داشت.
در دوره استبداد صغیر در خراسان به چاپ روزنامه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشنهای ملی مشهد خوانده میشد.
او در سال ۱۳۲۸ هـ. ق در مشهد به انتشار روزنامه “نوبهار” پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روسها و دخالت آنان در سیاست داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. بهار سپس روزنامهای به نام “تازه بهار” را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید گردید.
پس از جنگ جهانی اول “بهار” که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ روزنامه “نوبهار” را از سرگرفت. در سال ۱۳۳۲ هـ. ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار روزنامه “نوبهار” ادامه داد.
در سال ۱۳۳۴ هـ. ق با ایجاد جمعیتی به نام “دانشکده”، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال ۱۳۳۶ هـ. ق به انتشار مجله “دانشکده” دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود.
“بهار” در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار میرفت.
همچنین در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت.
بعد از این سالها رو به تدریس و تعلیم آورد و هفده سال از عمر خود را به دور از سیاست گذراند.
بعد از شهریور ماه ۱۳۲۰ هـ. ش مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوییس سفر کرد.
او پس از معالجه در ۱۳۲۸ هـ. ش به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ هـ. ش درگذشت.
آثار “بهار” عبارتند از:
۱٫ دیوان اشعار، که شامل قصیده، ترکیب بند، ترجیع بند، مسمط، مثنوی، غزل و قطعه است.
۲٫ سبک شناسی، در سه جلد در باره سبک نوشتههای منثور فارسی است.
۳٫ تاریخ احزاب سیاسی.
۴٫ تصحیح برخی از متون کهن، مانند: تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و القصص، تاریخ بلعمی.
۵٫ انتشار روزنامه و مجلاتی که در شرح احوالش از آنها نام برده شد.
—
۴- رحلت عارف و فقیه بزرگ آیت اللّه حاج «سید رضا بهاءالدینی» (۱۴۱۸ هجری قمری)
آیتاللَّه سیدرضا بهاءالدینی در ۹ فروردین ۱۲۸۷ ه.ش برابر با عیدغدیر ۱۳۲۷ ه.ق در قم به دنیا آمد.
پدرش “سید صفی الدّین” مردی عابد و خادم حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) بود، انس فراوانی با قرآن داشت و در درس شیخ عبدالکریم حائری یزدی و شیخ ابوالقاسم کبیر قمی شرکت کرده بود.
بهاءالدّینی به تشویق پدر، از کودکی به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم پرداخت و دروس سطح را نزد میرزا محمد علی ادیب تهرانی، میرزا محمد همدانی، آخوند ملا علی همدانی و سید صدرالدین صدر فرا گرفت.
وی در ۱۹ سالگی در درس خارج فقه و اصول آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی حاضر شد و پس از او از جلسات درس سید محمد حجت کوه کمره ای، سید محمد تقی خوانساری و حاج آقا حسین بروجردی بهره برد و در ۲۵ سالگی اجازه اجتهاد گرفت.
از آن پس، سالها به تدریس دروس عمومی ادبیات، فقه و اصول، و نزدیک به بیست سال به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت
وی به مدت بیش از ۵۰ سال، به تدریس و تربیت طلاب در حوزه علمیه قم مشغول شد و تنها در اواخر عمر به دلیل کسالت و بیماری، از آن باز ماند.
بیشترین شهرت آیت اللّه بهاءالدینی، بحثها و درسهای اخلاق عمومی یا خصوصی وی بود که تا روزهای آخر حیاتش ادامه داشت. او هیچگاه در درس رسمی اخلاق شرکت نکرده بود و بیشتر، از رفتار و منش استادان خود، به ویژه شیخ ابوالقاسم کبیر قمی، بهرههای اخلاقی برده بود. او همواره در تهذیب اخلاق و ارائه دستورالعمل معنوی به شاگردان خود میکوشید.
هیچ یک از نوشتههای پراکندهای که وی درباره نهج البلاغه، تفسیر قرآن و تقریرات فقهی برخی استادانش نگاشته، منتشر نشده است. اما بخشی از درسهای اخلاقی و برخی مصاحبههای او، در دو کتاب «سلوک معنوی» و «نردبان آسمان: مجموعهای از درسهای اخلاق فقیه وارسته و عارف فرزانه، حضرت آیهالله بهاءالدینی» به چاپ رسیده است.
سرانجام آیت الله بهاءالدینی در ۲۸ تیر ۱۳۷۶ ه.ش برابر با ۱۳ ربیع الاول ۱۴۱۸ ه.ق درگذشت و در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم به خاک سپرده شد.