معرفی یکی از مهم ترین آثار رجالی شیعه
مقدمه
شرط اصلی تحقیق و پژوهش در حوزه هر علمی ، آشنایی با تاریخ پیدایش آن علم ، کتاب شناسی و اندیشه های بزرگان آن علم است ؛ بنابراین اطلاع از منافع و استفاده صحیح از آنها نیاز ضروری یک محقق و پژوهشگر می باشد تا بتواند با مراجعه به آن منابع و آگاهی از اندیشه ی اندیشوران آن دانش ، تحقیقات جدیدی ارائه دهد و مبتکر بحث های نو و تازه باشد .یکی از کارهای لازم و ضروی در حوزه ی دانش رجال ، شناخت منابع مهم آن است ؛ زیرا دانش رجال به هویت شناسی راویان حدیث می پردازد و شخصیت آنان را از جهات مختلف و زوایای گوناگون تحلیل و ارزیابی می نماید . بدان جهت بر محققان و پژوهشگران دانش رجال و حدیث پژوهان و حدیث شناسان لازم است دائما با منابع رجالی و دیدگاه سرشناسان دانش رجال ، ارتباطی جدی داشته باشند .از طرف دیگر ، غربت دانش رجال و مهجور ماندن کتاب های رجالی ، موجب بی توجهی حوزویان و دانش پژوهان علوم اسلامی به این منابع مهم علم الحدیثی شده است ؛ بدان جهت کمتر از خصوصیت این کتاب ها و مناهج علمی و رجالی پدید آورندگان آنها شناخت دارند ؛ در حالی که دانش رجال مانند علوم دیگر دارای قواعدو ترازهای خاص خودش می باشد و هر یک از اندیشوران و رجالیون ، با انگیزه ی خاص و مبانی مخصوص و منهج جدید و روش نو ، به تدوین کتاب های رجالی می پرداختند .بر این اساس ، بعد از نوشتن مقاله « آشنایی با رجال شیعه » وچاپ آن در یکی از شماره های فصلنامه ی تخصصی شیعه شناسی ( علی نژاد ، ۱۳۸۵ ش ) لازم دیدم به معرفی یکی از منابع مهم رجالی شیعه که در عصر ما به نگارش در آمده و غنای ویژه ای به دانش رجال بخشیده است ، یعنی کتاب بسیار سودمند و ماندگار « معجم رجال الحدیث » تألیف فقیه نام آور شیعه ، حضرت آیت الله خوئی بپردازم .این مقاله در سه بخش تنظیم شده است : بخش اول : حوزه ی نجف و رویکرد علمی آن ؛ بخش دوم : شخصیت شناسی مؤلف کتاب ؛ بخش سوم : ویژگی های کتاب .
۱. حوزه ی نجف و رویکردهای علمی آن
بدون تردید حوزه ی علمیه ی نجف اشرف یکی از کهن ترین و تأثیرگذارترین مراکز علمی جهان اسلام به حساب می آید که هماره کعبه ی آمال طالبان علم و دانش پژوهان معارف اهل بیت علیهم السلام بوده است و هزاران عالم محقق ، فقیه ، اصولی و … را در خود پرورش داده است ( حسنی و علیپور ، ۱۳۸۲ ؛ ص ۴ ) .پس از حمله طغرل بیک سلجوقی به بغداد و تسخیر آن ( ابوالفرج ، ۱۴۱۲ ، ج ۱۵ ، ص ۳۴۸ ) و تخریب ، آتش سوزی و غارت منزل ، کتابخانه و طبیعتا تعطیلی کرسی تدریس شیخ طوسی ( همان ، ج ۱۶ ، صص ۸ و ۱۶ ) شیخ مجبور می شود به نجف اشرف هجرت کند و در آنجا حوزه ی نجف را تأسیس می نماید ( عدو شود سبب خیر ، اگر خدا خواهد ) ( دوانی ، ۱۳۶۲ ، ج ۱ ، ص ۳ ) .بنابراین تاریخ تأسیس حوزه ی علمیه نجف را باید تاریخ ورود شیخ طوسی به نجف اشرف دانست ؛ یعنی سال ۴۴۸ هجری قمری . (۲)شیخ طوسی حدود دوازده سال در نجف زیست و در سال ۴۶۰ هجری وفات کرد . نجف در آن زمان رونق چندانی نداشت و جز عده ی اندکی از زوار و مردم پر شور شیعه که در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی علیه السلام می زیستند ، خبر دیگری نبود و هنوز صورت شهری به خود نگرفته بود ؛ ولی آمدن شیخ طوسی به نجف اشرف و تأسیس حوزه و اقامت دوزاده ساله در آن ، موجب گردید شهر نجف رونق پیدا کندو گروهی از شاگردان شیخ و طالبان دین و تشنگان معارف اهل بیت علیهم السلام برای استفاده ی علمی و معنوی از محضر پر فیض شیخ طوسی به این شهر کشیده شوند ؛ و به مرور ایام ، عده ای از شیعیان به آن مکان مقدس کوچ نمودند و توطن اختیار کردند .از آن تاریخ تاکنون حوزه ی علمیه نجف به عنوان یکی از مراکز مهم و پر اقتدار علوم اهل بیت علیهم السلام ، بلکه یکی از مهم ترین مراکز علمی جهان در تاریخ هزار ساله اخیر به حساب می آمده است ؛ چه اینکه این مرکز عظیم صدها متفکر ، محقق و مرجع دینی را به عالم اسلام تحویل داده است که هر کدام به سهم خود تأثیر فراوانی بر جوامع اسلامی و فرهنگ بشری گذرانده اند. (۳)حوزه ی مقدس نجف اشرف ، دارای امتیازات و ویژگی های خاصی بوده است و نمی توان دیگر حوزه ها را با این مرکز عظیم و کهن مقایسه نمود ؛ از جمله آن ویژگی ها تربیت و پرورش فقیهان بزرگ و مجتهدان برجسته است ؛ بدان جهت غالب مراجع عظیم الشأن شیعه از آنجا برخاسته اند . از سوی دیگر ، فارغ التحصیل این حوزه ی کهن و باسابقه قرار دارند که به علت تک ساحتی بودن حوزه نجف و تمرکز ایشان در یک رشته ی خاص علوم اسلامی ، یعنی فقه و اصول ، دانش پذیری و تأثیر گذاری چشمگیری داشته اند .جریان غالب و رویکرد اصلی حوزه نجف ، به فقه و اصول بوده است و طلاب و دانش پژوهان علوم دینی آن ، بیشتر ممحض در این دو رشته بودند و وقت خویش را صرف فراگیری قواعد و مبانی این دو علم و تدریس و تألیف در این دو رشته می کردند ودر یک جمله ، محور تمام دروس ، مباحثه ها ، تألیفات و تصنیفات ، فقه و اصول بوده است و رشته های دیگر مانند کلام اسلامی ، فلسفه اسلامی ، تفسیر وعلوم قرآنی ، حدیث و علوم مرتبط با آن مورد غفلت قرار گرفته است .گرچه نمی توان انکار کرد که با وجود چنین جریان غالب و فضای حاکم ، همواره اندیشمندانی بوده اند که به رشته های دیگر علوم اسلامی روی آورده اند و در آنها سرآمد شده اند و گاه آثار بسیار ارجمندی نیز در آن زمینه ها از خود به یادگار گذاشته اند ؛ از جمله آن شخصیت ها و فقیهان – که در علوم گوناگون صاحب نظر بوده است – مرحوم آیت الله خوئی است که علاوه بر فقه و اصول ، در رشته های دیگر مانند تفسیر و علوم قرآن و دانش رجال دارای اطلاعات وسیع و فراوانی بوده است و دو اثر بسیار ارزشمند ایشان یعنی کتاب « البیان » و « معجم رجال الحدیث » گواه روشنی بر جامعیت علمی اوست .
۲. شخصیت شناسی مؤلف
حضرت آیت الله العظمی حاج سید ابوالقاسم موسی خوئی رحمه الله در شب نیمه رجب سال ۱۳۱۷ هجری قمری ، برابر با ۱۲۷۷ هجری شمسی در شهرستان خوی ( یکی از شهرستان های استان آذربایجان ) در یک خانواده علمی و روحانی ، دیده به جهان گشود . مراحل ابتدایی تحصیل – اعم از مقدمات و …- را در نزد والد ماجدش مرحوم حاج سید علی اکبر خوئی فراگرفت .والد بزرگوار ایشان در سال ۱۳۲۸ (ه.ق) که کشور ایران ، دستخوش یک سری تحولات سیاسی می شود و جریان مشروطیت رخ می دهد ، تصمیم می گیرد به عراق مسافرت نماید و در آنجا مسکن می گزیند .دو سال بعد ، یعنی سال ۱۳۳۰ (ه.ق) حضرت آیت الله خوئی در حالی که بیش از سیزده بهار از عمر او نگذشته بود ، به همراهی برادر و دیگر اعضای خانواده به عراق می رود و به پدر ملحق می شود . ایشان به محض ورود به نجف اشرف، وارد حوزه ی کهن و هزار ساله آن می شود و با عشق و علاقه ی زایدالوصف به ادامه ی تحصیل علوم دینی و حوزوی می پردازد و در مدت ا ندک ، ادبیات عرب ، منطق ، شرح لمعه (۴) و سطوح عالی ، یعنی رسائل ، مکاسب (۵) و کفایه الاصول (۶) را به پایان می رساند و در حدود بیست و یک سالگی شایستگی آن را می یابد تا در درس خارج بزرگ ترین مدرس نجف اشرف ، یعنی حضرت آیت الله العظمی شیخ الشریعه ی اصفهانی حاضر شود .ایشان علاوه بر شیخ الشریعه ، از محضر مشایخ و استادان بزرگ دیگری نیز استفاده نموده است و خوشه چین خرمن علمی و معنوی آنها بوده است .بهتر است در این قسمت ، از نوشته ی خود ایشان بهره بگیریم که می نویسد :من از اساتید و مشایخ فراوانی علم و دانش فراگرفتم ، ولی در میان آنها از پنچ نفر نام می برم که خداوند روح آنها را شاد فرماید و این پنج نفر عبارتند از : آیت الله شیخ فتح الله معروف به شیخ الشریعه ی اصفهانی ( م . ۱۳۳۸ ) ، آیت الله شیخ مهدوی مازندرانی ، آیت الله شیخ ضیاء الدین عراقی ( ۱۲۷۸-۱۳۶۱ ) . آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی ( ۱۲۹۶-۱۳۶۱ ) و آیت الله شیخ محمدحسین نائینی ( ۱۳۷۴-۱۳۵۵ ) ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۲۲ ، ص ۱۷-۱۸ ، رقم ۱۴۶۹۷ ) .آیت الله خوئی در ادامه می افزاید : از دو استاد اخیر بیشترین بهره را برده ام و مرحوم استاد بزرگوار نائینی ، آخرین استاد من است که تا آخر عمر ملازم محضر او بوده و از او اجازه ی روایت گرفته ام ( همان ) .
۱-۲. فقیه بزرگ و کم نظیر
آیت الله خوئی از نبوغ و استعداد سرشار و مواجی برخوردار بوده است و توانسته با بهره گیری مناسب از این استعداد خدادادی و تلاش مستمر و بی وقفه ی خویش ، به مدارج عالیه و مراحل کامله ی علمی نائل آید و از استادان مشهور و صاحب نام حوزه ی بزرگ نجف اشرف ؛ محسوب گردد و در ردیف یکی از فقهای بزرگ و نام آور شیعه قرار گیرد .اندیشمند بزرگ معاصر ، استاد سبحانی می نویسد :از روزی که آیت الله خوئی به صورت یک جوان سیزده سا له وارد حوزه نجف شد و به خواندن مقدمات و سطوح مشغول گردید ، ذکاوت و نبوغ از گفتار و کردار او آشکار بود و در محافل علمی ، این جوان به صورت یک فاضل خوش فهم و نقاد بحاث معروف بوده و پیوسته با مشایخ و بزرگان به بحث و مناظره می پرداخت . او از سه قوه ی روحی فوق العاده برخوردار بود که کمتر در یک جا جمع می شوند :الف: فهم و هوش نسبت به فراگیری مطالب به صورت صحیح ؛ب: حفظ و ضبط مطالب بدون آنکه با مرور زمان فراموش شود ؛ج: تصرف و موشکافی در مطالب و در نتیجه نوآوری .مرجع بزرگ از دوران جوانی ، به نبوغ و هوش و حفظ و ضبط و تصرف و نوآوری معروف بود و همین سه نیرو بود که در سنین سی سالگی و یا کمی بیشتر ، او را در سلک مدرسان خارج در آورد ( سبحانی ، ۱۳۶۲ ش ، ج ۱ ، ص ۶۵۸ ) .
۲-۲. تدریس ، تألیف وتربیت شاگرد
حضرت آیت الله خوئی در تلاش و جدیت در تحصیل ، تعلیم و تربیت ، تدریس و تألیف ، پرکاری و نشاط علمی ، از جمله موفق ترین فقهای عصر ما به حساب می آید و تمام عمر خویش را در ا ین مسیر سپری کرده است .محصول و ثمره ی این تلاش و پر کاری ، تربیت و پرورش صدها فقیه و مجتهد و تألیف ده ها کتاب – چه به قلم خود و چه به خامه ی شاگردانش – است که در تاریخ مرجعیت شیعه کم نظیر ، بلکه بی نظیر می باشد.ایشان در ترجمه ی خویش چنین می نویسد :خارج مکاسب شیخ اعظم انصاری را از اول تا آخر ، دو بار تدریس کردم ، همچنان که خارج کتاب صلوه را به صورت کامل دو بار تدریس نمودم .تدریس خارج عروه الوثقی را در ۲۷ ربیع الاول ۱۳۷۷ آغاز نمودم و از کتاب «طهارت» تا کتاب «اجاره» به پایان رسانیده به و هم اکنون که ماه صفر سال ۱۴۰۱ هجری قمری است ، تدریس کتاب « اجاره » به پایان رسیده است .اما از نظر « اصول » نیز ، شش دوره ی کامل خارج اصول را تدریس کرده ، آن گاه که به دوره هفتم رسیدم ، مشاغل مرجعیت ، مانع از ادامه آن شد و در مبحث ضد ، تدریس آن متوقف گشت .در برهه ای از زمان ، شروع به تفسیر قرآن کریم نمودم و با ا ینکه تمایل داشتم آن را ادامه هم ، لیکن اوضاع طاقت فرسا و پر مشقت آن زمان بر خلاف میل و رغبت باطنی ام ، مرا از ادامه ی آن باز داشت و چه بسا مشتاق بودم جلسات بحث تفسیر ادامه می یافت و به کمال می رسید .خدای را سپاسگزارم که بر من منت نهاد که توانستم جلسات تدریس را در سالیان طولانی ادامه داده و از آن باز نمانم ، مگر در مواقع مسافرت و ایام بیماری ( موسوی خوئی ، پیشین ، ج ۲۲ ، ص ۱۸-۱۹ ، رقم ۱۴۶۹۷ ) .
۳-۲. آثار علمی
تألیفات و آثار علمی ای که از ا ین شخصیت کم نظیر و اندیشور فرهیخته ، به یادگار مانده است – چه در موضوع فقه ، چه در موضوع اصول ، چه در تفسیر و علوم قرآن و چه در رجال – در نوع خود کم نظیر می باشد ؛ بنابرانی مرحوم آیت الله خوئی از جمله افراد معدودی است که در عین تبحر و ژرف اندیشی در فقه و اصول ، در دیگر فنون اسلامی نیز متخصص و صاحب نظر بوده است .از آثار علمی ایشان که به قلم خودش تحریر گشته می توان موارد زیر را برشمرد :أجود التقریرات ، تکمله منهاج الصالحین ، مبانی تکمله منهاج الصالحین ، تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین ، المسائل المنتخبه ، مستحدثات المسائل ، تعلیقه علی العروه الوثقی ، رساله فی اللباس المشکوک ، نفحات الاعجاز فی الدفاع عن کرامه القرآن ، البیان فی تفسیر القرآن و معجم رجال الحدیث .سرانجام ، این فقیه بلند مرتبه و عالم کم نظیر پس از یک عمرتلاش و مجاهدت علمی و با به جای گذاشتن صدها خدمات گسترده ی فرهنگی ، علمی، اجتماعی ، با بدنی رنجور و خسته ، در اثر فشارها و مصیبت های وارده از طرف حزب بعث عراق در سن ۹۴ سالگی ، عصر روز شنبه برابر با هشتم صفر سال ۱۴۱۳ هجری قمری ( ۱۷ مرداد ۱۳۷۱ هجری شمسی ) دار فانی را وداع گفت و در جوار رحمت حق آرمید و جهان تشیع را در سوگ خود ، قرین غم و اندوه نمود .
۳. ویژگی های « معجم رجال الحدیث »
کتاب بسیار سودمند « معجم رجال الحدیث » در مقایسه با منابع رجالی دیگر دارای امتیازات و ویژگی های خاصی است ؛ لذا بدان جهت که محل مراجعه ی عموم طلاب و فضلاء در شناخت راویان و ارزیابی اسناد می باشد ، برای آشنایی با این اثر بسیار بزرگ و کم نظیر ، در ادامه اموری را یادآوری می نمایم .
۱-۳. انگیزه تألیف
کتاب « معجم رجال الحدیث » از جمله آثار علمی و ماندگار آیت الله خوئی است که نویسنده در اواخر عمر و کهولت سن به تألیف و تدین آن اقدام نموده است و انگیزه ی اصلی ایشان از خلق این اثر بزرگ ، غربت دانش رجال و عدم اهتمام حوزویان به این بخش از علوم اسلامی در قرون متأخر بوده است . ایشان در مقدمه ی کتاب چنین می نویسد :علم رجال از دیرباز مورد توجه دانشمندان و فقیهان قرار گرفته است . ولی در عصر حاضر چندان فروگذاری شده است و نسبت به آن بی توجهی می شود که گویی اجتهاد و استنباط احکام شرعی بدان وابسته نیست . بدان جهت تصمیم گرفتم کتاب جامع و کاملی که در بردارنده ی تمام امتیازات و خصوصیات این علم می باشد را تألیف بنمایم از خداوند سبحان استمداد کردم که مرا در این امر کمک و یاری نماید تا موفق گردم و خداوند با فضل و کرم خویش خواسته ی مرا اجابت نمود و توانستم با همه ی گرفتاری هایی که داشتم . از قبیل کهولت سن ، بیماری جسمی و استغالات فراوان ، به مقصود خویش نائل آیم و این کتاب را به اتمام رسانم . خداوند را شاکر و سپاسگزارم که اگر نبود توفیقات و تأییدات حضرت ایشان ، این کار به پایان نمی رسید . (۷)
۲-۳ تعداد مترجمان و بخش های چهارگانه ی کتاب
کتبا مزبور در چهار بخش اسماء ، کنی ، القاب و نساء تنظیم گردیده است .بخش اسماء ، اختصاص به کسانی دارد که نام آنها در کتب رجالی و یا در سند روایت قرار گرفته است که از عنوان « آدم ابوالحسین اللؤلؤی » ( موسوی خوئی، پیشین ، ج ۱ ، ص ۱۱۷ ، ش ۱ ) آغاز وبه عنوان « یونس النسبانی » (همان ، ج ۲۰ ، ص ۲۳۹ ، ش ۱۳۸۵۳) ختم می گردد و تعداد آنها ۱۳۸۵۳ نفر می باشد .بخش کنی ، اختصاص به کسانی دارد که نام آنها با کنیه در کتاب های رجالی عنوان شده است و یا اینکه در سند حدیث واقع گردیده اند که از عنوان « ابوابراهیم » ( همان ، ج ۲۱ ، ص ۷ ، ش ۱۳۸۵۴ ) آغاز وبه عنوان « ابن یقطین » ( همان ، ج ۲۳ ، ص ۵۱ ، ش ۱۵۱۸۸ ) پایان می یابد و تعداد آنها ۱۳۳۵ نفر می باشد .بخش القاب ، مخصوص آن افرادی است که با لقب در کتب رجالی و یا در سندهای روایات ذکر شدند که از عنوان « الاجلح » ( همان ، ش ۱۵۱۸۹ ) شروع می شود و به عنوان « الیعقوبی » ( همان ، ص ۱۶۹ ، ش ۱۵۵۴۱ ) ختم می گردد و تعداد آن ها ۳۵۳ نفر می باشد .بخش نساء ، اختصاص به زنانی دارد که در کتاب های رجالی عنوان شده اند و یا در سند روایت واقع گردیده اند و تعداد آنها ۱۳۵ نفر می باشد که از عنوان « اسماء » آغاز می گردد و به عنوان « هرنیه البادهیه » ( همان ، ص ۲۰۱ ، ش ۱۵۶۷۶ ) ختم می شود .در مجموع تعداد ۱۵۶۷۶ نفر در کتاب عنوان شده اند که بعضی از آنها با عناوین دیگر متحد می باشد ؛ بنابراین رقم مذکور با قطع نظر از جریان اتحاد بعضی از عناوین با بعضی دیگر می باشد .
۳-۳ . مطالب شش گانه مقدمه ی کتاب
کتاب دارای یک مقدمه ی بسیار سودمند می باشد ومؤلف در آن به چند مطلب بسیار مهم پرداخته است که غنای ویژه ای به کتاب بخشیده است :مطلب اول : ضرورت فراگیری دانش رجال و آشنایی با قواعد آندر این قسمت ایشان اثبات می کند که تمام روایات کتب اربعه ی حدیثی ( کافی ، من لا یحضره الفقیه ، تهذیب الاحکام ، الاستبصار ) صحیح و معتبر نیستند تا چه رسد به اینکه قطعی الصدور باشند و دیدگاه کسانی را که قابل به قطعی الصدور بودن تمام احادیث کتب اربعه یا صحت و اعتبار آن گشتند و بررسی سند آنها را لازم ندانسته و در نتیجه ، به انکار و نفی دانش رجال پرداختند ، مورد نقد قرار می دهد و در پایان ، نتیجه می گیرد که چاره ای جز بررسی آن روایات از جهت سند نداریم ؛ لذا بدان جهت نیاز مبرم به دانش رجال و فراگیری قواعد آن داریم .مطلب دوم : تحدید معیارهای علمی در ارتباط با وثاقت و حسن حای راویاز آن جایی که وثاقت و حسن حال راوی در ارزیابی روایات او نقش دارد ، آیت الله خوئی بدان جهت راه های دستیابی به وثاقت راوی و اطلاع از حسن حال او را یادآوری می نماید ؛ مانند تصریح یکی از معصومین علیهم السلام بر وثاقت راوی ، تصریح یکی از قدمای بزرگ مانند : برقی ، ابن قولویه ، کشی ، صدوق ، مفید ، نجاشی ، شیخ طوسی و یا تصریح یکی از اعلام متأخر ، مانند شیخ منتجب الدین، ابن شهر آشوب بر وثاقت راوی و ادعای اجماع از طرف یکی از اعلام متقدم بر وثاقت راوی .مطلب سوم : تحلیل توثیقات متأخرین مانند توثیقات ابن طاووس ، علامه حلی ، ابن داوود و بقیه ی رجالیون متأخرمرحوم خوئی معتقد است : توثیقات رجالیون متأخر مانند ابن طاووس ، علامه حلی ، ابن داوود و دیگران در مورد راویان اعتباری ندارد ؛ از آن جهت که این بزرگان ، معاصر راویان حدیث نبودند و شهادت و گواهی آنان بر وثاقت روات حدسی و اجتهاد است نه حسی .مطلب چهارم : نقد و بررسی توثیقات عامه از قبیل مشایخ الثقات ، اصحاب اجماع ، مشایخ الاجازه ، کثرت روایت ، وکالت از طرح امام معصوم علیه السلام ، مصاحبت با معصوم علیه السلام ، صاحب اصل و کتاب بودن و غیر این امور .جمعی از رجالیون با استفاده از یک سری عناوین عام ، در صدد اثبات توثیق تعدادی از روات بر آمدند ، مانند عناوینی چون : از اصحاب اجماع بودن ، از اصحاب امام صادق علیه السلام بودن ، روایت اجلاء مانند صفوان بن یحیی ، ابن ابی عمیر ، احمد بن محمد بن ا بی نصر بزنطی و مانند آنها از شخص خاص ، وکیل امام معصوم علیه السلام بودن و … ، ولی مرحوم خوئی هیچ کدام از اینها را دلیل بر وثاقت راوی نمی داند و به نقد این دیدگاه می پردازد .مطلب پنجم : ارزیابی کتب اربعه حدیثی ( کافی ، من لا یحضره الفقیه ، تهذیب الاحکام ، الاستبصار ) در این قسمت ، ایشان به تفصیل ضرورت ارزیابی احادیث کتب اربعه را از جهت سند لازم دانسته و معتقد است : هر حدیثی که شرایط صحت را از جهت سند و راویان داشته باشد ، مورد قبول است و به آن عمل می شود و هر حدیثی که شرایط صحت را از جهت راویان نداشته باشد ، قبول نمی شود و اعتباری ندارد .مطلب ششم : معرفی اجمالی مهم ترین منابع رجالی شیعه مانند رجال برقی ، رجال کشی ، رجال نجاشی ، رجال ابن غضائری ، فهرست شیخ طوسی ، رجال شیخ طوسی .مرحوم خوئی معتقد است : رجال منسوب ابن غضائری ( کتاب الضعفاء ) از ایشان نیست ، بلکه کتابی است که بعضی از مخالفان معاندان برای تضعیف راویان شیعه نوشتند و به ایشان نسبت دادند .همچنین « رجال نجاشی » به راویان امامی اختصاص دارد ، مگر در جایی که به مذهب راوی تصریح بنماید ، بر خلاف فهرست شیخ طوسی که موضوع آن راویان شیعی است ( شیعه به معنی عام آن ) که زیدیه ، واقفیه ، فطحیه و … را نیز شامل می گرد ؛ بنابراین صرف وجود نام راوی در فهرست شیخ طوسی ، دلیل بر امامی بودن او نیست .کتاب « رجال » شیخ طوسی به مطلق اصحاب ائمه علیهم السلام اختصاص دارد ؛ چه امامی باشد یا نباشد و چه روایت از معصوم علیه السلام داشته باشد یا نداشه باشد ؛ و از اینکه شیخ ، نام یک شخص را گاه در باب « من روی عنهم علیهم السلام » ذکر نموده و بار دیگر در باب « من لم یرو عنهم علیهم السلام » از روی غفلت و نسیان بوده است .همچنین در این بخش آیت الله خوئی توضیحی درباره ی جمله ی « اسند عنه » که شیخ طوسی در مورد تعدادی از راویان به کار برده است ؛ می دهد .
۴-۳. ویژگی ها
کتاب « معجم رجال الحدیث » دارای ویژگی های خاص و امتیازات ویِژه ای است و مؤلف اندیشور آن ، از زوایای مختلف به معرفی راویان پرداخته است و اطلاعات بسیار سودمندی ارائه نموده است که در جای دیگر یافت نمی شود و یا اینکه کمتر دیده می شود ؛ همین امر موجب شد این کتاب جزء برترین ها به حساب آید .۱-۴-۳. راویان اسناد کتب اربعه ی حدیثی : مؤلف اندیشمند و فرزانه کتاب با محور قرار دادن کتب اربعه ی حدیثی شیعه ، یعنی کافی ( تألیف محمد بن یعقوب کلینی ، م . ۳۲۸ / ۳۲۹ ق ) من لا یحضره الفقیه ( تألیف محمد بن علی بن بابویه قمی ، معروف به شیخ صدوق ، م . ۳۸۱ ق ) تهذیب الاحکام و الاستبصار فیما اختلف من الاخبار ( تألیف محمد بن الحسن ، معروف به شیخ طوسی م . ۴۶۰ ق ) به تتبع تام و فحص کامل در اسناد روایات آنها پرداخته است و اسامی تمام راویان را پس از استخراج ، بر اساس حروف الفبایی مرتب نموده است و هر کدام را در جای مناسب خود عنوان کرده است ؛ چه نام این افراد در کتاب های رجالی آمده باشد و یا نیامده باشد .ایشان در بحث « مزایا الکتاب » می نویسد : « هر کس در کتب اربعه دارای روایتی بوده است ، ذکر نمودیم ؛ چه نام او در کتاب های رجالی ذکر شده باشد ، یا نشده باشد » . (8) .2-4-3. عناوین رجال در کتاب های رجالی : علاوه بر راویانی که در سندهای احادیث کتب اربعه قرا رگرفته ان ؛ عناوین رجال موجود در کتب رجالی معروف و غیر آنها نیز ذکر شده است ؛ مانند : رجال برقی ، ( موسوی خوئی ، پیشین ، رقم های ۳۱ ، ۳۹۹ ، ۴۴۱ و ۴۶۵ ) رجالی کشی ( همان ، رقم های ۱۸۷، ۱۹۲ و ۳۷۹ ) رجال نجاشی ( همان ، رقم های ۲۸ ، ۳۷ ، ۴۳ ) فهرست شیخ طوسی ( همان ، رقم های ۶۲ ، ۸۹ ، ۱۳۵ و ۱۵۳ ) و رجال شیخ طوسی ، ( همان، رقم های ۶ ، ۷ ، ۹ ، ۲۵ ، ۲۶ و ۲۷ ) مشیخه الفقیه ( همان ، رقم های ۴۷۹، ۵۳۵ ، ۶۰۹ ، ۶۷۲ و ۸۲۳ ) معالم العلما ابن شهر آشوب ، ( همان ، رقم های ۴۸۳ ، ۵۵۴ و ۵۶۸ ) فهرست شیخ منتجب الدین ، ( همان ، رقم های ۳۸۶ ، ۴۳۷ و ۵۳۱ ) رجال علامه حلی ( همان ، رقم های ۴۴۲ و ۵۲۵ ) و رجال ابن داوود ( همان ، رقم های ۴۷۷ و ۶۴۰ ) ؛ همچنین راویان واقع در سندهای کتاب کامل الزیارات ( همان ، رقم های ۶۳۶ و ۷۶۴ ) و تفسیر علی بن ابراهیم قمی ( همان، رقم های ۶۲۳ ، ۶۸۸ و ۸۲۰ ) و نیز اسامی مشاخی صدوق ( همان ، رقم ۳۹۳ ، ۳۸۷ ، ۳۹۰ ، ۴۰۳ ، ۴۰۴ و ۴۶۳ ) در کتب حدیثی ایشان غیر از « من لا یحضره الفقیه » عنوان شده اند .همچنین عناوینی از کتب تراجم و کتاب های رجالی متأخر مانند امل الآمل ( همان ، رقم ۴۰۲ ، ۴۶۰ ، ۵۲۲ و ۵۳۰ ) تذکره المتبحرین ( همان ، رقم ۳۹۱ ، ۵۳۳ و ۵۵۳ ) ( تألیف شیخ حر عاملی ، صاحب وسائل الشیعه ) روضات الجنات ( همان ، رقم ۷۵۳ ) خاتمه ی مستدرک الوسائل ( همان ، رقم ۷۵۶ ) الوسیط ( همان ، رقم ۷۶۵ ) تعلیقه ی وحیدی بهبهانی ( همان ، رقم های ۴۴۲ و ۵۲۵ ) و … انتخاب شدند .بنابراین معنونین در کتاب را می توان به سه دسته تقسیم کرد :الف : افرادی که در سند روایت قرار گرفته اند ، ولی در کتب رجالی ذکر نشدند ( عنوان روایی ) ( همان ، ج ۱ ، ص ۱۲۱ ، رقم ۸ ؛ ص ۱۴۰ ، رقم ۹۱ ؛ ص ۱۷۵ ، رقم ۵۱ ؛ ص ۲۲۰ ، رقم ۱۴۷ و ۱۴۸ ) ؛ب: افرادی که در کتب رجالی عنوان شده اند ، ولی در سند روایت قرار نگرفته اند ( عنوان رجالی ) ( همان ، ج ۱ ، ص ۱۲۱ ، رقم های ۶، ۷ و ۹ ، ص ۱۵۷ ، رقم ۳۶ ؛ ص ۱۹۴ ، رقم ۷۹ ؛ ص ۲۲۰ ، رقم ۱۴۵ و ۱۴۶ ) ؛ج: افرادی که هم در سند روایت قرار گرفته اند و هم در کتاب های رجالی ذکر شده اند ( عنوان رجالی و روایی ) ( همان ، ج ۱ ، ص ۱۴۳ ، رقم ۲۸ ؛ ص ۱۵۷ ، رقم ۳۷ ؛ ص ۱۸۹ ؛ رقم ۹۰ ؛ ص ۲۴۱ ، رقم ۱۹۱ ) .۳-۴-۳. ذکر راوی با تمام عناوین : در میان راویان کسانی هستند که با عنوان های مختلف در سند قرار گرفته اند ویا در کتاب های رجالی ذکر شده اند . در کتاب « معجم رجال الحدیث » به همه ی آن عناوین توجه شده است وهمه ی آنها در جای مناسب خودش عنوان گردیده است ؛ مثلا یکی از راویان معروف « احمد بن محمد بن خالد البرقی » است که با عناوین دیگری از او یاد شده است ؛ مانند احمد البرقی ، احمد بن ابی عبدالله ، احمد بن ابی عبدالله البرقی ، احمد بن محمد البرقی ، احمد بن محمد بن خالد ، ابن البرقی والبرقی که همه ی این عناوین هشتگانه ، در جای مناسب خودش در کتاب ذکر شده است . ( همان ، ج ۲ ، ص ۱۱ ، رقم ۳۸۰ ؛ ص ۳۰ ، رقم ۴۱۲ ؛ ص ۳۴ ، رقم ۴۱۳ ، ص ۱۹۴ ، رقم ۷۷۷ ؛ ص ۲۲۶ ، رقم ۷۸۹ ؛ ص ۲۶۰ ، رقم ۸۵۷ ؛ ص ۲۶۱ ، رقم ۸۵۸ و ج ۲۱ ، ص ۶۰ ، رقم ۱۵۲۲۴ .۴-۴-۳. ذکر راوی و مروی عنه ها : در ذیل ترجمه ی هر راوی ، (۹) تحت عنوان « طبقته فی الحدیث « اسامی تمامی کسانی که در کتب اربعه ی حدیثی از آن شخص نقل روایتی کرده اند ( راوی) و یا این شخص از آنها روایت کرده است ( مروی عنه ) با عبارت « روی عن فلان و فلان و … » و « روی عنه فلان و فلان … » ذکر شده است ؛ در نتیجه ، خواننده در جریان تمام مشایخ ( استادان و تلامیذ راوی ) قرار می گیرد می تواند طبقه ی راوی را شناسایی نماید .گفتنی است طبقه راوی به دو گونه ارائه شده است : یکی به اجمال و دیگری به تفصیل . جمال آن در ذیل ترجمه ی هر راوی با عنان « طبقته فی الحدیث » و تفصیل آن در بخش پایانی کتاب با عنوان « تفصیل طبقاه الرواه » آمده است .۵-۴-۳. کیفیت ذکر راوی و مروی عنه ها : در مروی عنه های راوی ، اول نام ائمه علیهم السلام – با رعایت ترتیب بین آنها – سپس افرادی که دارای کنیه هستند و آن گاه اسامی افراد به ترتیب حروف تهجی ، و بعد از آن ، القاب و سپس مرسلات و در نهایت مضمرات راوی ذکر شده است ؛ چنان که در یادآوری راویان از شخص نیز همین ترتیب رعایت شده است ؛ یعنی اول کنیه ها ، سپس اسامی و آن گاه القاب ذکر شده است ؛ مثلا در ترجمه ی « احمد بن محمد بن عیسی الاشعری القمی » تحت عنوان « طبقته فی الحدیث » می نویسد :فقد روی عن ابی جعفر الثانی ، و علی بن محمد علیهماالسلام [ نام ائمه علیهم السلام ] و عن ابی ثابت و ابی جعفر البغدادی … و عن ابن ابی نجران ، و ابن ابی نصر … [ کنیه ها ] و عن ابراهیم بن ابی محمود ، و ابراهیم بن محمد الهمدانی … و عن یوسف بن عقیل و یونس بن یعقوب ، [ اسامی ] و عن البرقی ، و البزنطی … [ القاب ] و روی عنه : ابوعلی الاشعری و [ کنیه ها ] و احمد بن ادریس و … [ اسامی ] والحمیری و الصفار [ القاب ] ( همان، ج ۲، ص ۳۰۱-۳۰۴، رقم ۸۹۸ ) .گفتنی است در « مروی عنه ها » اختلاف شکلی نام راویان رعایت شده است ؛ مانند : ابن محبوب ، حسن بن محبوب و حسن بن محبوب صراد ؛ در حالی که هر سه عنوان نام یک شخص هستند ؛ بنابراین در شمارش استادان و شاگردان راوی ، باید این نکته مورد توجه قرار بگیرد .۶-۴-۳. شرح حال راوی : ترجمه و شرح حال کامل راوی غالبا یک مرتبه و تحت عنوان واحد – که از رجال نجاشی اتخاذ گردیده است – ذکر می شود و اقوال بزرگان رجال مانند برقی ، کشی ، شیخ طوسی ، ابن غضائری ، علامه حلی و … در ذیل همان عنوان می آید ، گرچه این بزرگان ، راوی مورد نظر را تحت عنوان دیگر ذکر کرده باشند .در شرح حال راویان ، ابتدا عبارت نجاشی و سپس شیخ طوسی و به دنبال آن عبارت دیگر رجالیون نقل و تجزیه و تحلیل شده است ؛ از جمله به روایات مدح و ذم راوی از رجال کشی توجه خاص شده است و آن را به تفصیل بحث کرده است .۷-۴-۳. جرح و تعدیل راوی : یکی از مباحث بسیار مهم دانش رجال ، شخصیت شناسی رایان و تعیین ارزش و جایگاه آنها از لحاظ وثاقت و ضعف و صدق و کذب می باشد . یکی از ویژگی های این کتاب این است که : مؤلف اندیشمند آن در بسیاری از موارد به این موضوع مهم پرداخته و با معیارهای خاص علمی و رجالی به جرح و تعدیل راویان پرداخته است ؛ برای نمونه به بعضی از موارد آن اشاره می کنیم :۱-۷-۴-۳ . در ترجمه ی ابراهیم بن هاشم القمی ، بعد از نقل عبارت علامه حلی در خلاصه (۱۰) می نویسد : « تردیدی در وثاقت ابراهیم بن هاشم نیست ، به چند دلیل » (11) آن گاه چهار دلیل در اثبات وثاقت ایشان اقامه می کند .۲-۷-۴-۳. در ترجمه ی ابراهیم بن مهزیار ابواسحاق الاهوازی می نویسد : « درباره ی ایشا ن ، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد؛ بعضی ها او را ثقات ( راوی ثقه ) و بعضی ها او را حسان ( راوی ممدوح ) به حساب آورده اند و به اموری استدلال کرده اند که همه ی آنها ضعیف است » . (12) آن گاه ادله شش گانه را ذکر و همه ی آنها را نقد می نماید و تنها دلیل بر وثاقت را واقع شدن نام ابراهیم بن مهزیار در اسناد روایات کتاب « کامل الزیارات » می داند .۳-۷-۴-۳. در ترجمه ی احمد بن محمد بن یحیی العطار القمی می نویسد : « رجالیون درباره ی ایشان اختلاف نظر دارند . مشهور به روایاتش اعتماد کردند وممکن است در تأیید آن چند دلیل بیاورند » . آیت الله خوئی سپس دلائل آن را ذکر و نقد می نماید و در پایان می نویسد : « نتیجه ی آنچه گفتیم ، این شد که این شخص مجهول است » ( 13) .4-7-4-3. در ترجمه ی « براء بن عازب » بعد از نقل کلام برقی – که او را از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له شمرده و نوشته است : « و من الاصفیاء من اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام » ، یعنی براء بن عازب از اصحاب نیک حضرت علی علیه السلام نیز بوده است – به نقل روایتی پرداخته است که در رجال کشی (۱۴) ( طوسی ، ۱۳۴۸ ، ص ۴۵ ، ح ۹۵ ) در مذهب براء بن عازب رسید و با شهادت «برقی» ناسازگاری دارد ، آیه الله خویی این روایت را از جهت سند تضعیف می کند و در پایان نتیجه می گیرد : شهادت گواهی «برقی» بر وثاقت « براء بن عازب » ثابت است و معارضی ندارد . (۱۵)۸-۴-۳. توحید مختلفات (۱۶) : تعدادی از راویان هستند که تحت عناوین متعدد در سند حدیث قرار گرفته اند و نقل روایت می نمایند ؛ از این رو تشخیص اتحاد این عناوین و مترادف بودن آنها و یا متعدد بودنشان بسیار مهم و دارای نقش کاربردی است و ثمره ی آن در جرح و تعدیل راویان و توثیق و تضعیف آنها ظاهر می شود ؛ بر این اساس لازم است فقیه با معیارهای علمی و بهره گیری از قواعد و قرائن خاص ، به اتحاد یا تعدد عناوین مختلف نظر دهد .یکی از ویژگی های « معجم رجال الحدیث » این است که مؤلف فرزانه آن ، عنایت ویژه ای به این موضوع مبذول داشته است و در ذیل بسیاری از عناوین با علامت (=) خواسته به مترادفات راوی نیز اشاره کند و خواننده را در جریان امر قرار دهد .گفتنی است علامه (=) ذیل بعضی عناوین به معنی اتحاد جزمی و یقینی آن عناوین نزد مؤلف نیست ؛ مثلا در ذیل عنوان « علی بن شیره » بعد از علامت مساوی ، علی بن محمد بن شیره را عنوان می کند [ علی بن شیره = علی بن محمد بن شیره قاسانی ] در حالی که حکم به تغایر این دو عنوان می نماید و می نویسد :علی بن شیره که شیخ طوسی او را توثیق و از اصحاب امام هادی علیه السلام به حساب آورده است ( شیخ طوسی ، ۱۳۸۰ ق ، ص ۴۱۷ ، رقم ۹ ) غیر از علی بن محمد بن شیره است که شیخ طوسی او را تضعیف و از اصحاب امام هادی علیه السلام بر شمرده است ( همان ، ص ۴۱۷ ؛ رقم ۱۰ ) ؛ زیرا علی بن شیره ( راوی ثقه ) فرزند شیره است و علی بن محمد بن شیره ( راوی ضعیف ) نوه ی ایشان می باشد و دلیل و شاهدی بر اتحاد این دو عنوان وجود ندارد ؛ بنابراین استظهار علامه حلی مبنی بر اتحاد این دو عنوان (علامه حلی ، ۱۴۱۱ ق ، ص ۲۳۲ ، رقم) بی مورد است . (۱۷)و نیز در ترجمه ی « الحسین بن ابی حمزه » بعد از علامت مساوی و عنوان کردن « الحسین بن حمزه » ( الحسین بن ابی حمزه = الحسین بن حمزه ) اعتقاد به تغایر این دو نفر دارد و می نویسد : « برای ما آشکار گشته است که این دو عنوان ، دو شخصیت هستند : یکی پسر ابو حمزه ثمال است و دیگری نوه دختری ابوحمزه ثمالی » . (18)بلکه مقصود ایشان از علامت مساوی چند چیز می باشد :الف: بعضی از دانشمندان رجال حکم به اتحاد می نمودند ؛ اگرچه نظر مؤلف خلاف آن می باشد ؛ب: اتحاد عناوین و انطباق آنها بر یکدیگر به نظر مؤلف ( در موارد بسیار ) جزمی و یقینی ا ست ؛ج: به نظر مؤلف استظهار یا احتمال و یا عدم استبعاد اتحاد عناوین می باشد .مثلا در ذیل عنوان « الحسین بن محمد بن یسار » و قرار دادن علامت مساوی و ذکر نام « الحسین بن بشار » ( الحسن بن محمد بن یسار = الحسن بن بشار ) می نویسد : « و لا یبعد اتحاده – الی الحسن بن محمد بن یسار – مع الحسن بن بشار (یسار) المتقدم الثقه » ( همان ، ج ۵ ، رقم ۳۱۲۵ ) .همچنین در ترجمه ی « الحسین بن زید الهاشمی » بعد از علامت مساوی و ذکر نام « الحسین بن زید بن علی » می نویسد : « الطاهر اتحاده – ای الحسین بن زید الهاشمی – مع سابقه – ای الحسین بن زید بن علی » ( همان ، ج ۵ ، رقم ۳۴۰۶ ). در ترجمه ی « الحسن بن علی الهمدانی » نیز بعد از علامت مساوی و ذکر نام « الحسن بن علی الهمدانی ابومحمد » می نویسد : « یحتمل اتحاده – ای الحسن بن علی الهمدانی – مع ما بعده – ای الحسن بن علی الهمدانی ابومحمد » ( همان ، ج ۵ ، رقم ۳۰۳۴ ) . نکته دیگر اینکه در بعضی از موارد ،یقین به اتحاد دارد و یا بدون آنکه با علامت مساوی (=) اشاره نماید ، احتمال آن را داده است ؛ مثلا اتحاد عنوان « الحسین بن الحکم » با عنوان « الحسین بن الحکم النخعی « را بدون یادآوری علامت مساوی احتمال می دهد ، بلکه هر یک را مستقل ذکر می کند ( همان ، رقم ۳۳۶۷ و ۳۳۶۸ ) و یا اینکه اتحاد « حسن بن علی الحجال » با « الحسن بن علی أبی محمد الحجال » را یقینی می داند ولی از علامت مساوی استفاده نکرده است و هر یک را تحت عنوان مستقل نام برده است ( همان ، رقم۲۹۲۴ و ۳۰۰۴ ) .همچنین عنوان « مالک بن اعین » را که در سند تعدادی از روایات واقع شده است ، با عنوان « مالک بن اعین الجهنی » و عنوان « مالک الجهی » یکی دانسته و اعتقاد به اتحاد آنها دارد ، حال آنکه هر کدام را مستقل ذکر نموده است و از علامت (=) استفاده نکرده است ( همان ، ج ۱۴ ، رقم ۹۷۹۰ ، ۹۷۹۱ و ۹۸۱۹ ) .۹-۴-۳. ذکر طریق شیخ صدوق و شیخ طوسی (۱۹) و ارزیابی آن : شیخ صدوق و شیخ طوسی بر خلاف منهج کلینی ، برای اختصار و فشرده گویی اوایل اسناد حدیث را حذف کرده و آنها را تحت یک ضابطه ی خاص در بخش پایانی کتاب ( من لا یحضره الفقیه ، تهذیب الاحکام والاستبصار فیما اختلف من الاخبار ) تحت عنوان « المشیخه » یادآور شدند که ازآن « طریق » تعبیر می شود. تحلیل و ارزیابی طریق شیخ صدوق و شیخ طوسی بسیار مهم و سودمند می باشد ؛ چرا که صحت یا ضعف طریق موجب اعتبار و یا عدم اعتبار حدیث می شود . یکی از ویژگی های « معجم رجال الحدیث » آن است که به این موضوع مهم توجه کرده است و مؤلف اندیشور آن ، در ذیل هر عنوانی که نام آن شخص در طریق واقع گردیده است ، صحت یا ضعف آن طریق را گوشزد می نماید ؛ مثلا در ترجمه ی « اسحاق بن عمار الساباطی » حکم صحت طریق شیخ صدوق و شیخ طوسی را صادر می کند و می نویسد : « و کیف کان فطریق الشیخ الیه صحیح .. و طریق الصدوق الی اسحاق بن عمار … والطریق صحیح » ( همان ، ج ۳ ، رقم ۱۱۵۹ ) .و در ترجمه ی « اسحاق القمی » قایل به ضعف طریق شیخ می شود و می نویسد: « و طریقه – ای الشیخ – الیه ضعیف بالانباری و باحمد بن زید الخزاعی » ( همان ، ج ۳ ، رقم ۱۲۰۷ ) .گفتنی است مراد از « صحت و ضعف » در « معجم رجال الحدیث » به معنی مصطلح آن در میان متأخرین نیست ، بلکه به معنی اعتبار و عدم اعتبار می باشد . (۲۰)۱۰-۴-۳ ذکر موارد اختلاف کتب و نسخ در سند و تصحیح آن (۲۱) : یکی از اموری که موجب آسیب پذیری سند می شود ، تصحیف و تحریفی است که در اسامی راویان واقع می گردد ؛ مانند تبدیل حسن به حسین و بالعکس ، احمد به محمد و بالعکس ، عن به بن و بالعکس و غیر اینها ؛ لذا در شناخت سندها ، توجه به تصحیف و تحریف یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد ، از آن جهت که چه بسا بین کتب اربعه ی حدیثی و یا نسخه های متعدد از یک کتاب حدیثی ، در سند حدیث اختلاف باشد وتفاوت هایی مشاهده گردد ؛ در این صورت شناسایی عنوان صحیح آن لازم و ضروری است .از دیگر امتیازات « معجم رجال الحدیث » توجه به این موضوع مهم است که تحت عنوان « اختلاف الکتب » و « اختلاف النسخ » به موارد تحریف یا سقط یا تصحیف اشاره شده و آنها را تصحیح کرده است .همچنین عنوان اختلاف کتب ، موارد اختلاف کتاب های چهارگانه حدیث کافی ، من لا یحضره الفقیه ، تهذیب الاحکام والاستبصار فیما اختلف من الاخبار ) در اسناد و راویان آن بیان شده است .و در عنوان اختلاف النسخ ، اختلاف هایی که در هر یک از نسخه های یک کتاب حدیثی ( مثلا کافی ) رخ داده ، یادآوری شده است .
۵-۳. کارهای علمی پیرامون کتاب
با توجه به جامعیت کتاب « معجم رجال الحدیث » و مراجعه ی عموم دانش پژوهان علوم دینی به ویژه علاقه مندان به رشته ی علوم حدیث ، برای تسهیل و استفاده بیشتر و بهتر از این کتاب ، چند کار علمی روی آن صورت گرفته است که موارد زیر از آن نمونه است :۱. دلیل معجم رجال الحدیث ، تألیف محمد سعید طریحی ؛۲. المعین علی معجم رجال الحدیث ، تألیف سید محمدجواد حسینی بغدادی ؛۳. المفید من معجم رجال الحدیث ، تألیف محمد جواهری ؛۴. درآمدی بر علم رجال ، ترجمه ی مقدمه ی معجم رجال الحدیث ، اثر عبدالهادی فقهی زاده .
۶-۳. تطبیق و مقایسه
در پایان مقاله ، مناسب است به اختصار ، مقایسه ای بین « معجم رجال الحدیث » و دیگر کتاب های رجالی امامیه انجام دهیم . از میان صدها آثار رجالی که توسط اندیشمندان شیعه تألیف گشته است ، علاوه بر چهار کتاب اصلی دانش رجال (رجال کشی ، رجال نجاشی ، فهرست شیخ طوسی و رجال شیخ طوسی) چند اثر دیگر به عنوان برترین ها به حساب می آیند که از آن جمله می توان به : رجال علامه حلی ، رجال ابن داوود ، منهج المقال اثر میرزا محمد استرآبادی ، نقد الرجال ، تألیف سید مصطفی تفرشی ، جامع الرواه تألیف محمد بن علی اردبیلی ، تنقیح المقال تألیف علامه مامقانی و قاموس الرجال تألیف علامه تستری اشاره کرد .در این میان ، کتاب « معجم رجال الحدیث » از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و در مقایسه با آثار ذکر شده ، حاوی مطالب و مباحثی است که یا دیگران اصلا متعرض آن نشدند ویا اگر متعرض شدند ، بسیار مجمل و گذرا بوده است ؛ از جمله :۱. ذکر تمام مشایخ و تلامیذ راوی همراه با ذکر محل روایت در کتب اربعه حدیثی از قبیل جلد ، باب و صفحه که هر خواننده به راحتی می تواند از تمام استادان و شاگردان یک راوی اطلاع یابد . (۲۲)۲. یادآوری مقدار روایت راوی با ذکر مصدر و مؤاخذ ، مانند نام کتاب ، جلد ، باب و صفحه از کتب اربعه ی حدیثی . فایده مهم این کار این است که انسان از این طریق به مقام علمی راوی واقف می شود ؛ چه بسا راوی حدیثی وجود دارد که بیش از یک حدیث ، یا چند حدیث انگشت شمار از معصومان علیهم السلام نقل نکرده است ، ولی در این میان راویانی داریم که هزاران حدیث از پیشوایان معصوم علیهم السلام دارند و مسلما این نوع از راویان ، متخصص حدیث بوده اند ؛ در حالی که راویان نوع اول ، نقل حدیث برای آنها جنبه ی اتفاقی داشته است .۳. از ابتکارات مؤلف اندیشمند در کتاب « معجم رجال الحدیث » اشاره به اختلاف کتب اربعه ی حدیثی در نقل حدیث و یا اختلاف نسخه های یک کتاب حدیثی در نقل حدیث می باشد که در فصل مجزا و مستقل آن را مطرح کرده است و به این ترتیب خدمت عظیمی به کتب حدیثی به ویژه کتب اربعه حدیثی نموده است .۴. از دیگر امتیازات « معجم رجال الحدیث » در مقایسه با دیگر کتب رجالی امامیه ، توجه به طبقه ی راوی در نقل حدیث می باشد که تحت عنوان « طبقته فی الحدیث » ذیل هر عنوان آمده است و خواننده از طبقه و موقعیت زمانی راوی مطلع می شود .آنچه ذکر شد ، بخشی از امتیازات کتاب « معجم رجال الحدیث » در مقایسه با دیگر کتب رجالی شیعه است که به اختصار بیان شد و تفصیل آن باید در فرصت دیگر و در مقاله ای مستقل انجام گیرد .
نتیجه :
یکی از موسوم ترین طریق شناخت راویان حدیث در عصر حاضر ، شناخت راویان از طریق کتب و منابع مکتوب است ؛ چرا که برای قضاوت و داوری در مورد وضعیت یک حدیث ، چاره ای جز آشنایی با این منابع و مراجعه و استفاده از آنها نداریم ؛ به ویژه منابع مهمی که با نگاه جدید و ابتکاری نو به برسی اسناد و راویان حدیث پرداخته اند ، مانند جامع الرواه ، تنقیح المقال ، الموسوعه الرجالیه ، قاموس الرجال و معجم رجال الحدیث . (۲۳)در این میان کتاب « معجم رجال الحدیث » از جایگاه ویژه ای برخوردار است . بر این اساس به معرفی این کتاب پرداختیم .
زیرنویس:
۱. تاریخ وصول : ۸۶/۴/۶ ؛ تاریخ تصویب نهایی : ۸۶/۶/۲۱ . ۲. علامه آقابزرگ تهرانی در مقدمه ی تفسیر «البیان» در نوشته ای با عنوان « حیاه الشیخ الطائفه » احتمال داده است که نجف اشرف پیش از هجرت شیخ طوسی به آن شهر نیز دارای حوزه علمیه بوده است ( طوسی ، [بی تا] ، ج ۱، ص ز ) .۳. اندیشوران بزرگی مانند سید رضی ( م – ۴۰۶ ق ) سید مرتضی ( م . ۴۳۶ ق ) ابوالصلاح حلبی ( م . ۴۴۷ ق ) ابن زهده ( ۵۱۱-۵۸۵ ق) ابن ادریس حلی (۵۴۳-۵۹۸ ق ) محقق حلی ( ۶۰۲-۶۷۲ ق ) علامه حلی ( ۶۴۸-۷۲۶ ق ) فخر المحققین ( م ۷۷۱ ق ) فاضل مقداد ( م . ۸۲۶ ق ) فاضل هندی صاحب کشف اللئام ( م . ۱۱۳۵ ق ) شهید اول ( م . ۷۸۶ ق ) . شهید ثانی ( م . ۹۶۵ ق ) شیخ حسن صاحب معالم ( م . ۱۰۱۱ ) استاد کل وحید بهبانی ( م . ۱۲۰۵ ق ) علامه بحرالعلوم ( م . ۱۲۱۲ ق ) شیخ جعفر کاشف الغطاء ( م . ۱۲۲۸ ق ) سید علی طباطبائی ، صاحب ریاض المسائل ( م . ۱۲۳۱ ق ) میرزای قمی ( م . ۱۲۳۱ ق ) سید محمد مجاهد صاحب مناهل ( م . ۱۲۴۲ ) شرف العلماء ( م . ۱۲۴۵ ) شیخ مرتضی انصاری ( م . ۱۲۸۱ ق ) آخوند خراسانی ( م . ۱۳۲۹ ق ) شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق ( ۱۱۸۶ ق ) صاحب جواهر ( م . ۱۲۶۶ ق ) میرزای رشتی ( م . ۱۳۱۲ ) میرزای نائینی ( م . ۱۳۵۵ ق ) آغاز ضیاء عراقی ( م . ۱۳۶۱ ق ) . … در این اواخر آیه الله سید محسن حکیم ، سید ابوالحسن اصفهانی ، سید عبدالهادی شیرازی ، سید ابوالقاسم خوئی ، سید محمود شاهرودی ، سید یزدی صاحب العروه الوثقی ، شهید محمدباقر صدر و صدها فقیه ، اصولی و محقق دیگر از پرورش یافتگان و فارغ التحصیلان حوزه ی نجف هستند .۴. یک دوره فقه نیمه استدلالی که اصل آن از شهید اول ( م . ۷۸۶ ق ) و شرح آن از شهید ثانی ( م . ۹۶۵ ق ) و متن درسی حوزه های دینی شیعه می باشد .۵. دو اثر سترگ و ماندگار شیخ اعظم انصاری ( م . ۱۲۸۱ ق ) در موضوع علم اصول و فقه و متن درسی حوزه های دینی شیعه است .۶. اثر کم نظیر آخوند خراسانی ( م . ۱۳۲۹ ق ) در علم اصول و متن درسی حوزه های دینی شیعه . ۷. معجم رجال الحدیث ؛ ج ۱ ، ص ۱۱ ( ان علم الرجال کان من العلوم التی اهتم بشأنه علماؤنا الاقدمون ، و فقهاؤنا السابقون ، و لکن قد اهمل أمره فی الاعصار المتأخره ، حتی کأنه لا یتقف علیه الاجتهاد ، و استنباط الاحکام الشرعیه لاجل ذالک عزمت علی تألیف کتاب جامع کاف بمزایا هذا العلم ، و طلبت من الله سبحانه أن یوقفنی لذالک ، فاستجاب بفضله دعوتی و وفقنی ، و له الحمد و الشکر لاتمامه کما اردت – علی ما أنا علیه من کبر السن ، و ضعف الحال ، و کثره الاشتغال – لو لا توفیق المولی و تأییده جل شأنه لم یتیسر لی ذالک ) .۸. ثم انا ذکرنا فی الکتاب کل من له روایه فی الکتب الاربعه ، سواء کان مذکورا فی کتب الرجال ام لم یکن ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۱ ، ص ۱۳ ) . ۹. با همان عنوانی که در سند روایت قرار گرفته است ؛ بناراین اگر راوی عناوین متعددی مانند «برقی» بوده باشد ، باید به همه ی آن عناوین مراجعه شود تا در جریان تمام راویان و مروی عنه های او ( استادان و شاگردان ) قرار بگیریم. ۱۰. … و لم اقف لاحد من اصحابنا علی قول فی القدح فیه و لا علی تعدیله بالتنصیص والروایات عنه کثیره ، والارجح قبول قوله ( علامه حلی ، ۱۴۱۱ ، ص ۹ ، رقم ۹ ) .۱۱. اقول : لا ینبغی الشک فی وثاقه ابراهیم بن هاشم و یدل ذالک أمور .. ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۱ ، ص ۳۱۷-۳۱۸ ، رقم ۳۳۲ ) .۱۲. و قد اختلف فی حال الرجل . فقیل : انه من الثقات ، اوالحسان و استدل علی ذالک بوجوه کلها ضعیفه و … هذا وقد وقع ابراهیم بن مهزیار فی طریق جعفر بن قولویه فی کالم الزیارات ؛ و قد ذکر فی اول کتاب أنه لم یذکر فیه الا ما وقع له من طریق الثقات و علیه فالرجل یکون من الثقات ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۱، ص ۳۰۴-۳۰۶ ، رقم ۳۱۸ ) .۱۳. و کیف کان ، فقد اختلف فی حال الرجل فمنهم من اعتمد علیه و لعله الاشهر ، و یمکن الاستدلال علیه بوجوه … فالمتحصل مما ذکرناه : ان الرجل مجهور ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۲ ، ص ۳۲۸-۳۳۰ ، رقم ۹۲۹ ) .۱۴. این حدیث دلالت می کند براء بن عازب قضیه غدیرخم را کتمان کرد و حاضر نشد به ولایت حضرت علی علیه السلام شهادت دهد . حضرت او را نفرین کرد و نابینا شد . ۱۵. فاذن لا معارض لشاهده البرقی بأنه کان من أصفیاء اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۳ ، ص ۲۷۵-۲۷۹ ، رقم ۱۶۵۳ ) .۱۶. تفصیل این بحث را در جلد اول کتاب دانش رجال تحت عنوان « توحید مختلفات یا یکسان سازی راویان متعدد » اثر نگارنده مطالعه نمایید . ۱۷. ثم ان علی بن شیره الذی عده الشیخ فی اصحاب الهادی علیه السلام و قال : ثقه مغایر لعلی بن محمد بن شیره ، فانه لو سلم ان المسمی بشیره ، رجل واحد ، کما هو لیس ببعید فالمسمی بعلی الذی هو ثقه ، ولده و من هو ضعیف ، حفیده ، و لم تقم قرینه علی الاتحاد بوجه … ( موسوی خوئی ، ۱۴۰۳ ، ج ۱۲ ، رقم ۸۲۰۲ و ۸۴۳۲ ) . ۱۸. والذی ظهرلنا : أنهما رجلان : احدهما ابن ابی حمزه و اخواه محمد و علی ؛ کما صرح به فی الکشی و ثانیهما ابن بنت إبی حمزه کما صرح به النجاشی الشیخ فی رجاله فالاول خال الثانی ( همان ، ج ۵ ، رقم ۳۲۵۵ و ۳۳۷۵ ) .۱۹. تفصیل بحث را در جلد اول کتاب دانش رجال تحت عنوان « طرق و نقش کاربردی آن » اثر نگارنده مطالعه کنید .۲۰. فاذا قال ان الحدیث او الطریق صحیح فمعناه أنه معتبر و حجه و ان کان بعض رواته حسنا او موثقا ؛ و ان قال أنه ضیف فمعناه أنه لیس بحجه و لو لا جل أن بعض رواته مهمل او مجهول ( طریحی ، ۱۴۰۶ ، ص ۲۵ ) .۲۱. تفصیل این بحث را در جلد اول کتاب دانش رجال تحت عنوان « تصحیف و تحریف » اثر نگارنده مطالعه کنید . ۲۲. گفتنی است روش مذکور از ابتکارات مرحوم اردبیلی در « جامع الرواه » بوده است ، ولی تفصیل آن در « معجم رجال الحدیث » آمده است . ۲۳. تفصیل مطلب را می توانید در جلد دوم کتاب دانش رجال ، با عنوان « آشنایی با مهم ترین منابع رجالی شیعه » اثر نگارنده مطالعه کنید .
منابع :۱. ابوالفرج ، عبدالرحمن بن علی بن محمد ابن الجوزی ؛ المنتظم ؛ بیروت : دارالکتب العلمیه ، ۱۴۱۲ ق .۲. حسنی ، سید محمدرضا و علیپور ، محمد ؛ «حوزه نجف ، داشته و بایسته ها»؛ فصلنامه پژوهش حوزه ، قم ، ش ۱۶ ، زمستان ۱۳۸۲ ش .۳. دوانی ، علی ؛ هزاره شیخ طوسی ؛ ج ۲ ، تهران ؛ امیرکبیر ، ۱۳۶۲ ش .۴. سبحانی ، جعفر ؛ سیمای فرزانگان ؛ ج ۲ ، قم : مؤسسه امام صادق علیه السلام، ۱۳۶۲ ش .۵. شیخ طوسی ( ابوجعفر ، محمد بن حسن ) ؛ رجال طوسی ؛ نجف اشرف : المکتبه والمطبعه الحیدریه ، ۱۳۸۰ ق .۶. طریحی ، محمد سعید ؛ دلیل معجم رجال الحدیث ؛ قم : مرکز نشر آثار الشیعه ، ۱۴۰۶ ق .۷. طوسی ، محمد بن حسن ؛ التبیان ؛ بیروت : دار احیاء التراث العربی ، [بی تا] .۸. طوسی ، محمد بن حسن ؛ رجال کشی ؛ مشهد : دانشگاه مشهد ، ۱۳۴۸ .۹. علامه حلی ( حسن بن یوسف بن مطهر ) ؛ رجال علامه حلی ؛ قم : دارالذخائر، ۱۴۱۱ ق .۱۰. علی نژاد ، ابوطالب ؛ « آشنایی با رجال شیعه » ، فصلنامه ی شیعه شناسی ، ش ۱۶ ، س ۴ ، ۱۳۸۵ ش .۱۱. معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم ؛ فصلنامه پژوهش حوزه ؛ قم ، ش ۱۶ ، زمستان ۱۳۸۲ ش .۱۲. موسوی خوئی ، سید ابوالقاسم ؛ معجم رجال الحدیث ؛ ج ۳ ، قم : مدینه العلم ، ۱۴۰۳ ق .منبع: کتاب شیعه شناسی