عقاید اصلی اثنی عشریه
الف- توحید و صفات الهی
از نظر اثناعشریّه خداوند ازلی و واحد است. بر اساس این اندیشه که همان توحید ذاتی است، نه چیزی شبیه خداوند است و نه او همانند چیزی است (مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳: ۱۱). از نظر اثناعشریّه صفات حق تعالی عین ذات اوست، بدین معنی که او حی است اما نه به واسطۀ حیات؛ قادر است اما نه به واسطۀ قدرت، بلکه حی و قادر است به حیات و قدرتی که عین ذات او است. همچنین از نظر ایشان ارادۀ خداوند عین افعال اوست و هر زمان که اراده کند فعلش انجام میپذیرد. در باب علم خداوند نیز معتقدند که خداوند به همۀ موجودات قبل از به وجود آمدنشان عالِم است و هیچ حادِث، ممکن و معلومی وجود ندارد که خداوند بدان علم نداشته باشد. بر این اساس، هیچ چیزی در آسمان و زمین از او مخفی نیست. اثناعشریّه اسماء و صفات الهی را توقیفی میداند، یعنی اسماء و صفات خداوند همان است که از طرف خود خداوند معین شده است (مفید، اوائل، ۱۴۱۳: ۱۱؛ کلینی، بیتا: ۱/۱۰۹)
ب- قرآن
قرآن و کلام الهی همواره از مباحث مورد منازعۀ فرقههای اسلامی بوده و هر کدام نظر خاصّی در این باره ارائه دادهاند. عدّهای همانند اشاعره قائل به قِدَم قرآن و عدّهای همانند معتزله قائل به حدوث آن بودند. شیعۀ اثناعشری معتقد است قرآن که کلام خداوند و وحی اوست حادِث و مخلوق است. از نظر ایشان، قرآن به واسطۀ فصاحت و بلاغتی که دارد و مخالفان از آوردن مثل آن عاجز بودند، معجزۀ پیامبر’ است. هم چنین، در مورد نزول قرآن، برخی از علمای شیعی همچون شیخ صدوق معتقدند که قرآن در ماه مبارک رمضان، در شب قدر و به یکباره از لوح محفوظ بر بیت المعمور (یا آسمان دنیا) نازل شد و خداوند عصارۀ علم آن را به نبیّ اکرم داد، سپس در طول ۲۰ یا ۲۳ سال به صورت تدریجى و تفصیلی بر پیامبر نازل شد و حضرت مأمور بودند تا آن را به مردم ابلاغ نمایند (مفید، اوائل، ۱۴۱۳: ۱۱ و ۱۸).
ج- عدل الهی و جبر و اختیار
خداوند عادل است و افعال او همگی پسندیده و زیباست و مرتکب ظلم و جور نمیشود. به عنوان مثال، خداوند امر به تکلیف مالایطاق نمیکند، یعنی محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید. از مباحثی که در ذیل عدل الهی قرار میگیرد، حسن و قبح است. اثناعشریّه بر خلاف برخی دیگر همچون اشاعره، معتقد به حسن و قبح عقلی ـ ورای اعتبارات شرعی است و عدل را بدان باز میگرداند. در کنار حکم شرع، بر اساس حکم عقل نیز خداوند آنچه را قبیح است انجام نمیدهد و به آنچه حسن است اخلال نمیکند. از مباحث دیگری که در بحث عدل الهی مطرح میشود، وعد و وعید الهی است. از نظر اثناعشریّه وعد و وعید الهی (پاداش و عذاب) حقّ است و در باب توبه، برآنند که قبول آن از طرف خداوند از روی فضل و بخشش او است و در صورت تحقّق، فرد توبهکار عذاب نخواهد شد. (صابری، ۲: ۱۳۸۳/۲۲۰، مفید، اوائل، ۱۴۱۳: ۱۶-۷؛ همان، النکت الاعتقادیه، ۱۴۱۳: ۳۳-۳۲؛ ابن بابویه قمی، التوحید، بیتا: ۴۰۵-۳۹۰).
از مباحث جنجالبرانگیز در ذیل عدل الهی موضوع جبر و اختیار است: در نهایت، انسان مختار است یا مجبور؟ در جریان گسترش اسلام فرقههایی شکل گرفت که یا قائل به موضع جبر شدند و به جَبریه مشهور گشتند و یا سراسر قائل به اختیار و آزادی ارادۀ انسان شده و افعال الهی را محدود دانستند و به قَدریه مشهور شدند. اثناعشریّه به پیروی از ائمۀ خویش موضع میانهای اتخاذ کرد. به عنوان مثال، در این باره میتوان به کلام مشهور امام صادق اشاره کرد که فرمودند نه جبری وجود دارد نه تفویض، بلکه امری میان دو امر است (ابن بابویه قمی، اعتقادات، بیتا: ۳۸؛ کلینی، بیتا: ۱/۲۲۰-۲۱۸).
د- ایمان
از مباحث مهم میان فرقههای اسلامی و متفکّران آنها ایمان و عناصر وابسته بدان است. دغدغۀ فرق اولیۀ اسلامی به این موضوع، حول نسبت میان ایمان و عمل میچرخد و کسانی چون خوارج، معتزله و اهل حدیث، عمل را داخل مفهوم ایمان دانسته، و گروهی همچون مرجئه و اغلب متفکران شیعی، گرچه عمل را از لوازم ایمان میشمارند، آن را خارج از ماهیت ایمان میدانند و در این باره گاهی به برخی از آیات قرآن کریم، مانند آیۀ ۳ از سورۀ والعصر: {إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ}. و دیگر آیات مشابه (انبیاء: ۹۳)، استناد میشود که ظاهراً بین ایمان و عمل تمایز میگذارد. با این حال، احادیث متعدّدی وجود دارد که از آنها فهمیده میشود که عمل جزو ایمان است. چنانکه امام صادق در حدیثی فرمودهاند ایمان «اقرار نمودن به زبان و تصمیم قلبی و عمل نمودن به اعضا و جوارح است» (کلینی، بی تا: ۳/۴۵-۴۴).
در یک جمعبندی کلی، به گواهی استناداتی که در این زمینه وجود دارد و بنا بر فهم علماى شیعه، عمل جزو ایمان قرار نمىگیرد. با این حال، در اهمیّت و تلازم و تأثیر و تأثّرى که ایمان و عمل بر یکدیگر دارند، تردیدی وجود ندارد؛ به طوری که تأکید برخى روایات بر عمل، به گونهاى که گاهى از آنها جزئیت عمل در ایمان فهمیده میشود، دلیلی است بر تأثیرگذارى عمل در سعادت دنیوى و اخروى مؤمنان.
هـ- امامت
اندیشۀ امامت جزو اصول کلی مذهب اثناعشریّه میباشد و در منابع کلامی و حدیثی ایشان به طور مفصّل به ویژگیهای آن پرداخته شده است. از مهمترین مباحث آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- از نظر ایشان امامت با نصّ حاصل میشود نه معجزه. لذا اتّفاق بر این است که انتخاب امامان به نصّ رسول خداست و امامان شیعه نیز هرکدام امام پس از خود را تعیین نمودهاند. شمار ائمّه پس از حضرت رسول دوازده نفر است که اولین آنها امام علی و آخرینشان، حضرت مهدی، از صُلب امام حسن عسکری است (مفید، اوائل، ۱۴۱۳: ۶-۴؛ نوبختی، ۱۴۰۴: ۱۰۸)
۲- تعیین امام یا امامان از جانب پیامبر’ را از ضروریترین رکنهای اسلام میدانند و برآنند که جایز نیست پیامبر کار امّت را مهمل بگذارد، بلکه واجب است شخصی را تعیین کند تا مردم به او مراجعه کنند. (شهرستانی، ۱۹۹۸: ۱/۱۸۰-۱۷۹).
۳- غیبت و مهدویت از اصول مهم در بحث امامت اثناعشریّه است. ایشان معتقدند امام داوزدهم پس از رسیدن به مقام امامت و سپری کردن ۶۹ سال غیبت صغری، در سال ۳۲۹ق وارد غیبت کبری شد. وی در زمان خود ظهور خواهند کرد و عالم را از عدل و داد پُر خواهند نمود. آنها معتقدند روا نیست گیتی از حجّت خالی باشد، در غیر این صورت، زمین نابود خواهد شد (نوبختی، ۱۴۰۴: ۱۱۲-۱۰۸).
۴- از موضوعاتی که در مذهب اثناعشریّه در مورد پیامبران و نیز امامان بیان شده، عصمت است. طبق باور شیخ مفید عصمت امر توفیقی است و خداوند از روی لطف به پیامبر و امام عطا میکند و سبب میشود ایشان به طاعت روی آورده و در مکروه نیفتند. در باب انبیا، اثناعشریّه معتقدند که ایشان حتی قبل از نبوّت هم از کبائر معصوم بودهاند، اما وقوع صغیره را به طور سهوی قبل از نبوّت جایز میدانند. در مورد حضرت محمد’، اعتقاد بر آن است که ایشان از بدو تولّد از هر معصیتی چه صغیره و چه کبیره دور بوده و به طور سهو نیز خطایی انجام ندادهاند. ائمّه نیز همانند انبیا در اجرای احکام و اقامۀ حدود و حفظ شرایع معصوم هستند و جایز نیست، از سر سهو و نسیان، خطایی انجام دهند (مفید، اوائل، ۱۴۱۳: ۲۰-۱۸؛ همان، النکت، ۱۴۱۳: ۳۷).
منبع: بررسی علل گرایش مستبصرین به تشیع در پنجاه سال اخیر؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده این کتاب اینجا را کلیک کنید.