به جا آوردن نوافل
امام باقر فرمود: «إِنَّما شیِعَهُ عَلِىٍ … کَثیرَهٌ صَلاتُهُم»؛ «همانا شیعیان على کسانى هستند که زیاد نماز مىخوانند».[۱]
امام صادق نیز فرمود: «شیِعَتُنا… اَهلُ الزُّهدِ والعِبادَهِ و اَصحابُ الاِحدى و خَمسیِنَ رَکعَهً فِى الیَومِ واللَّیلَهِ»؛ «شیعیان ما اهل پارسایى و عبادت هستند و کسانى هستند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز مىخوانند».[۲]
نوافل چیست؟
«نوافل» جمع «نافله» و در لغت به معناى غنیمت، هدیه و زیادى آمده است و در اصطلاح شرع به عبادات و نمازهاى مستحبى اطلاق مىشود؛ به این عبادات از آن جهت نافله مىگویند که این عبادات هدیه الهى است و یا آن که انسان این عبادات را اضافه بر واجبات به جا مىآورد.[۳]
نوافلى که در شریعت اسلام وارد شده بسیار زیاد است؛ لیکن چون بحث ما در اینجا در نمازهاى مستحبى است تنها به برخى از مهمترین نمازها ـ که خواندن آنها در شرع تأکید شده است ـ اشاره مىکنیم.
مهمترین نمازهاى مستحبى، نافلههاى شبانه روزى است که مجموع آنها با نمازهاى واجب، پنجاه و یک رکعت است؛ از این پنجاه و یک رکعت، هفده رکعت آن نمازهاى واجب یومیه و سى و چهار رکعت باقى مانده نافلههاى یومیه است که هشت رکعت نافله ظهر، هشت رکعت نافله عصر، چهار رکعت نافله مغرب، دو رکعت نافله عشا، یازده رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح است و چون دو رکعت نافله عشا نشسته خوانده مىشود، یک رکعت محسوب مىشود که مجموع آنها سى و چهار رکعت مىشود و و با هفده رکعت نماز واجب یومیه، جمعا پنجاه و یک رکعت مىشود.
افزون بر نمازهاى یاد شده، نمازهاى نافله دیگرى مانند نماز غفیله و … نیز در شریعت وارد شده که خواندن آنها نیز داراى ثواب و پاداشهاى زیادى است. آنچه از این نوافل، بیشتر بر خواندن و مداومت بر آن تأکید شده و بهجا آوردن آنها از اوصاف شیعیان دانسته شده است، همین ۳۴ رکعت نوافل یومیه است.
فلسفه و آثار نمازهاى نافله
بندهاى که عشق به مولایش دارد، دوست دارد هرچه بیشتر با مولا و معبودش ارتباط برقرار کند و با او به راز ونیاز بپردازد. چنین کسى از سخن گفتن و مناجات با معبود خویش خسته نمىشود؛ بلکه اگر ارتباط و مناجات وى را با معشوق و معبود او محدود سازند، از آن دلگیر و افسرده خواهد شد. در حقیقت یکى از رازها و ثمرههاى تشریع نوافل، جامه عمل پوشیدن به خواسته این دسته از بندگان است و خداوند متعال اراده کرده با اضافه کردن عبادات مستحبى بر واجبات به خواسته آنان لبیک بگوید و درب مناجات و انجام حسنات بیشتر را بر روى این بندگان باز نگاه دارد.
امام رضا در این باره مىفرماید:
«حَسِّنُوا نَوافِلَکُم وَاعلَمُوا أَنَّها هَدِیَّهٌ اِلَى اللّهِ عَزَّوجَلَّ واعلَمُوا أَنَّ النَّوافِلَ إِنَّما وُضِعَت لاِِختِلافِ النّاسِ فِى مَقادِیرِ قُواهُم لِأَنَّ بَعضَ الخَلقِ اَقوى مِن بَعضٍ فَوُضِعَتِ الفَرائِضُ عَلى اَضعَفِ الخَلقِ ثُمَّ اُردِفَت بِالسُّنَنِ لِیَعمَلَ کُلُّ قَوِىٍ بِمَبلَغِ قُوَّتِهِ و کُلُّ ضَعیفٍ بِمَبلَغِ ضَعفِهِ فَلا یُکَلَّفُ اَحَدٌ فَوقَ طاقَتِهِ… و کَذلِکَ کُلُّ مَفرُوضٍ مِنَ الصِّیامِ والحَجِّ و لِکُلِّ فَریضَهٍ سُنَّهٌ بِهذا المَعنى»؛
«نوافل خود را نیکو به جا آورید و بدانید که این نوافل هدیهاى است از شما به خداوند متعال و بدانید که نوافل بدین جهت تشریع شده است که بندگان از نظر توان عبادت در سطوح مختلفى هستند؛ زیرا بعضى از آنها تواناتر و برخى ضعیفترند؛ واجبات براى ضعیفترین افراد تشریع گردیده است؛ سپس به دنبال واجبات، مستحبات و نوافل تشریع گردیده تا هر انسانى به اندازه توان و عشقى که به عبادت دارد آنها را به جا آورد؛ انسان توانا و علاقمند به اندازه توانش و انسان ضعیف نیز به اندازه توانش و خداوند هیچ کس را بیشتر از توانش به عملى مکلف نمىکند. واجبات دیگر از جمله روزه و حج نیز همین طور است و خداوند براى هر عمل واجبى عمل مستحبى را به همین شکل تشریع کرده است».[۴]
ثمره و فایده مهمترى که بر نمازهاى مستحبى مترتب است؛ جبران نقص و کمبود نمازهاى واجب است؛ بدین معنا که خداوند از نمازهاى واجب، آن مقدارى را قبول مىکند که انسان با حضور قلب و دیگر شرایط، به جا آورده باشد؛ اما اگر انسان در نماز، حضور قلب نداشته و یا دیگر شرایط صحت و قبولى عبادت را رعایت نکرده باشد، خداوند آن نماز را قبول نمىکند و یا تنها آن بخشى را که داراى شرایط صحت و قبولى بوده، مىپذیرد؛ لیکن چون خداوند نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است و به هر بهانهاى مىخواهد بندهاش را به سوى خیر و سعادت راهنمایى کند، راههاى مختلفى براى جبران نقص و کمبود عبادت آنان قرار داده که یکى از این راهها تشریع نمازهاى نافله است. «ابوحمزه ثمالى» در روایتى مىگوید:
«امام زینالعابدین را در حال نماز خواندن دیدم. در حین نماز، عباى آن حضرت از دوششان افتاد، ولى حضرت آن را مرتب نکردند تا اینکه از نماز فارغ شدند. پس از نماز این جریان را به حضرت گفتم. امام فرمود: واى بر تو! آیا مىدانى در پیشگاه چه کسى به نماز ایستاده بودم؟ همانا از نماز بنده قبول نمىشود مگر آن مقدارى که در نماز با قلب خود متوجه خدا بوده است. عرض کردم: فدایت شوم! اگر اینگونه است پس ما هلاک شدیم (چون در نماز حواسمان بسیار متوجه غیر خدا مىشود) حضرت فرمود: هرگز چنین نیست؛ زیرا خداوند با خواندن نوافل، این نواقص را براى مؤمنان جبران مىنماید».[۵]
امام باقر نیز در این باره مىفرماید:
«إِنَّ العَبدَ لَیُرفَعُ لَهُ مِن صَلاتِهِ نِصفُها اَو ثُلثُها اَو رُبعُها اَو خُمسُها فَما یَرفَعُ لَهُ إِلاّ ما اَقبَلَ عَلَیهِ بِقَلبِهِ و إِنَّما اُمِرنا بِالنّافِلَهِ لِیُتِمَّ لَهُم بِها ما نَقَصُوا مِنَ الفَریضَهِ»؛
«همانا از نماز بندگان، گاهى نصف یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم آن پذیرفته مىشود و از نماز، تنها آنچه در آن حضور قلب داشته است بالا مىرود و همانا مؤمنان مأمور به خواندن نمازهاى نافله شدند تا به وسیله آن نقص و کمبود نمازهاى واجب آنان جبران گردد».[۶]
فایده دیگر نمازهاى نافله؛ محافظت از نمازهاى واجب و به جا آوردن صحیحتر آنهاست. شکى نیست که نمازهاى واجب، اهمیت و فضیلت بسیار بالایى دارد؛ به گونهاى که در برخى از روایات وارد شده که اگر یک رکعت نماز واجب از روى سهو و غفلت از فردى قضا شود، او نمىتواند جاى آن را پر کند و ثواب آن را جبران نماید؛ هرچند به اندازه تمام دنیا در راه خدا انفاق نماید. حال براى اینکه انسان بتواند از چنین واجبات ارزشمندى محافظت و مراقبت نماید، یکى از راههاى آن بهجا آوردن نوافل و مداومت بر آن است. این امر باعث مىشود که هم نمازهاى واجب از او فوت نشود و هم واجبات خود را کاملتر و صحیحتر بهجا آورد. علت این امر نیز روشن است؛ زیرا کسى که به نمازهاى مستحبى اهمیت بدهد و بر خواندن آنها مداومت داشته باشد، به طور یقین به نمازهاى واجب اهمیت بیشترى داده و نمىگذارد این نمازها از او فوت شود و یا به صورت ناقص بهجا آورده شود.
نمازهاى نافله در آیات و روایات
قرآن کریم کسانى را که بر نمازهاى خود مداومت دارند، اهل بهشت دانسته و درباره آنها مىفرماید:
«اَلَّذینَ هُم عَلى صَلاتِهِم دامون … اُولکَ فى جَنّـتٍ مُکرَمون»؛ «آنان که مداومت بر نمازشان دارند … در باغهاى بهشتى پذیرایى و گرامى داشته مىشوند».[۷]
امام صادق در تفسیر این آیه فرمود:
«مقصود از این افراد کسانى هستند که بر نمازهاى مستحبى مداومت دارند و اگر نمازهاى مستحبى از آنها فوت شود، قضاى آن را بهجا مىآورند».[۸]
امام کاظم نیز در روایتى فرمود: «اینان کسانى هستند که اهل نافلههاى شبانه روزى و در شبانه روز پنجاه یا پنجاه و یک رکعت نماز مىخوانند».[۹]
قرآن کریم در آیاتى دیگر درباره اوصاف مؤمنان مىفرماید:
«قَد اَفلَحَ المُؤمِنون * …والَّذینَ هُم عَلى صَلَوتِهِم یُحافِظون * اُولکَ هُمُ الورِثون * اَلَّذینَ یَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فیهاخــلِدون»؛
«همانا مؤمنان رستگارند؛ آنان که بر نمازهاىشان مواظبت مىکنند؛ آنها وارثانى هستند که بهشت برین را ارث مىبرند و در آن جاودانه خواهند بود».[۱۰]
در روایات اهل بیت مقصود از حافظان نماز، کسانى هستند که بر نمازهاى واجب و مستحب محافظت کرده،[۱۱] در شبانه روز پنجاه رکعت نماز مىخوانند[۱۲].
رسولاکرم در روایتى مىفرماید:
«قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: … إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ اِلَىَّ بِالنّافِلَهِ حَتّى اُحِبَّهُ فَاِذا اَحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذِى یَسمَعُ بِهِ و بَصَرَهُ الَّذِى یُبصِرُ بِهِ و لِسانَهُ الَّذِى یَنطِقُ بِهِ و یَدَهُ الَّتِى یَبطِشُ بِها و رِجلَهُ الَّذِى یَمشِى بِها، اِذا دَعانِى اَجَبتُهُ و اِذا سَأَلَنِى اَعطَیتُهُ»؛
«خداوند ـ عزوجل ـ مىفرماید:… بنده من با نمازهاى نافله به من تقرب مىجوید تا او را دوست بدارم و آنگاه که او را دوست داشتم، گوش وى مىگردم که با آن گوش مىشنود و چشم او مىشوم که با آن چشم مىبیند و زبان او مىشوم که با آن زبان سخن مىگوید و دست او مىشوم که با آن دست مىزند و پاى او مىشوم که با آن پا راه مىرود. هرگاه مرا بخواند او را اجابت مىکنم و هرگاه از من چیزى بخواهد به او عطا مىکنم».[۱۳]
خواندن نمازهاى مستحبى و نوافل مقام و درجه انسان را تا آنجا بالا مىبرد که همه اعضاى بدن انسان خدایى مىشود و وقتى اعضاى بدنش خدایى شد، جز کارى که خدا دوست دارد از او سر نمىزند. با چشمش به جایى نگاه مىکند که خدا دوست دارد به آنجا نگاه شود؛ با گوشش چیزى را مىشنود که خدا دوست دارد بشنود؛ با دست و پایش کارى مىکند که خدا دوست دارد آن کار انجام گیرد؛ به تدریج به جایى مىرسد که هرآنچه از خدا بخواهد، به او عطا مىکند و هر دعایى نماید مستجاب مىگردد.
همچنین نمازهاى نافله به اندازهاى مهم است که در روایات دیگر تأکید شده، اگر این نمازها از انسان فوت گردید باز هم مستحب است که شخص قضاى آن را به جاى آورد.
«اسماعیلبن جابر» از امام صادق سؤال کرد:
«إنَّ عَلَىَّ نَوافِلَ کَثیِرَهً فَکَیفَ اَصنَعُ؟ فَقالَ: اِقضِها، فقال لَهُ: إِنَّها اَکثَرُ مِن ذلک. قال: اِقضِها، قُلتُ: لا اُحصیِها. قال: تَوَخَّ …»؛
«نوافل زیادى بر عهده دارم که آنها را به جا نیاوردهام. الان چه کنم؟ حضرت فرمود: قضاى آنها را به جاى آور. گفتم: آنها بیشتر از آن است که بتوانم قضاى آن را به جاى آورم. باز حضرت فرمود: قضاى آن را به جاى آور. گفتم: شمار آنها را به یاد ندارم. حضرت فرمود: قصد کن که انجام دهى».[۱۴]
اقامه نوافل همچون واجبات، آداب و شرایط خاصى دارد که مؤمنان و شیعیان اهلبیت ـ که درصدد به جا آوردن این اعمال هستند ـ باید آداب آن را رعایت نمایند تا (انشاء اللّه) اعمال آنها مورد رضاى پروردگار قرار گیرد و از برکات و فضایل فراوان این مستحبات بهرهمند گردند.
آداب و شرایط نمازهاى نافله و دیگر عبادات مستحبى
شکى نیست که ارزش و اهمیت واجبات، بسیار بالاتر از مستحبات است و چنان که در فلسفه اقامه نوافل اشاره شد، یکى از دلایل تشریع نوافل، آن است که نقص و کمبود اعمال واجب را جبران نماید. در واقع نوافل، نقش سپر دفاعى واجبات را برعهده دارند. با توجه به این امر، طبیعى است که نوافل تا آنجا استحباب دارد و به جا آوردن آن نیکو خواهد بود که ضررى به اداى واجبات نرساند.
بنابراین اگر انجام دادن نمازها و دیگر اعمال مستحبى باعث گردد که عمل واجبى از انسان ترک شود و یا آن عمل با حال و کیفیت کمترى انجام گیرد، به جاآوردن نوافل، ترجیحى نخواهد داشت.
امیرالمؤمنین مىفرماید:
«لا قُربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالفَرائِضِ»؛ «به جا آوردن نوافل، در صورتى که به واجبات ضرر رساند، قُرب و استحبابى نخواهد داشت».[۱۵]
آن حضرت در روایتى دیگر فرمود:
«اِذا اَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالفَرائِضِ فَارفُضُوها»؛ «هرگاه نوافل به واجبات ضرر برساند، آنها را ترک کنید».[۱۶]
بر این اساس، اگر خواندن نماز شب از سوى شخصى موجب گردد که نماز صبح او قضا شود، چنین نماز شبى ارزش ندارد. اگر عزادارى براى امام حسین تا پاسى از شب باعث شود که بر اثر بىخوابى یا خستگى زیاد نماز صبح انسان فوت گردد، چنین عزادارى ارزش ندارد، اگر انفاق به نیازمندان باعث شود که انسان از حقوق واجب الهى همچون خمس و زکات کوتاهى ورزد، اینگونه انفاقهاى مستحبى هیچ بهرهاى براى فرد نخواهد داشت و همینطور در اعمال مستحبى دیگر.
انسان موظف است نمازها و عبادات واجب را در هر صورت به جا آورد؛ ولى عبادات مستحبى و نوافل، چون الزامى در به جا آوردن آن وجود ندارد، آنگاه به جا آوردن آنها پسندیده و مطلوب است که انسان در نفس خود جذابیتى نسبت به آنها بیابد، اما اگر شخص رغبتى را در خود احساس نکند و یا شوق به جا آوردن مقدار معینى از نافلهها را دارد و یا در بعضى وقتها و ساعات رغبت دارد اما در زمان و ساعتى دیگر تمایل ندارد، نباید این عبادات را بر نفس خود تحمیل کند و تمام نوافل را در همه اوقات بهجا آورد؛ بلکه باید به مقدار و در ساعتى که نفس او تمایل دارد به جا آورد. تحمیل عبادت بر نفس، نه تنها موجب سرخوردگى و بىمیلى نسبت به همین نوافل مىگردد بلکه گاه نسبت به عبادات واجب نیز در نفس ایجاد بىمیلى و بىرغبتى مىنماید.
پیامبر اکرم فرمود:
«إِنَّ لِلقُلوبِ اِقبالاً و اِدبارا فَاِذا أَقبَلَت فَتَنَفَّلُوا و اِذا أَدبَرَت فَعَلَیکُم بِالفَریضَهِ»؛
«همانا براى دلها روى کردنى و پشت کردنى است؛ پس هرگاه دلها رغبت داشت نافلهها را به جاى آورید؛ اما هرگاه پشت کرد تنها به انجام واجبات اکتفا کرده، مستحبات را ترک نمایید».[۱۷]
ممکن است افرادى بگویند: ما در هیچ زمانى احساس و علاقهاى براى به جا آوردن نوافل در خود احساس نمىکنیم و یا اینکه علاقهاى براى به جا آوردن نوافل داریم، لیکن موفق نمىشویم آن را به جا آوریم. وظیفه ما چیست؟
در پاسخ باید گفت: اینکه در برخى هرگز علاقه و میلى نسبت به نوافل و یا حتى واجبات احساس نمىشود و یا علاقه دارند اما موفق به انجام این عبادات نمىشوند، به سبب وجود مانع در خود این افراد است؛ وگرنه روح خداجویى، کمالطلبى و عبادت خدا در وجود و فطرت همه افراد نهفته است ولى گاه موانعى جلوى این فطرت و روح خداطلبى را مىگیرد. یکى از این موانع، گناه و خوردن مال حرام است که در روایات بسیارى به این مطلب اشاره شده است.
شخصى خدمت على آمد و عرض کرد:
«إِنِّى اُحِبُّ صَلاهَ اللَّیلِ و لَستُ اَستَیقِظُ لَها، فقالَ اَمیرُالمُؤمِنینَ : اَنتَ رَجُلٌ قَد قَیَّدَتکَ ذُنُوبُکَ»؛
«من دوست دارم که نماز شب بخوانم، ولى بیدار نمىشوم. حضرت به او فرمود: تو فردى هستى که گناهانت تو را زنجیر کرده است».[۱۸]
چنین افرادى اگر مىخواهند حال عبادت پیدا نمایند یا خداوند توفیق عبادات بیشتر را به آنها دهد، باید از گناه و معصیت خدا پرهیز نمایند که در این صورت، هم علاقه و میل قلبى خواهد آمد و هم توفیق الهى.
اقامه نوافل و عبادات مستحبى منزلت و فضیلت زیادى در پیشگاه خداوند متعال دارد؛ به شرطى که در حد اعتدال باشد و انسان در به جا آوردن آن افراط ننماید و این عمل لطمهاى به زندگى فردى و اجتماعى انسان وارد نکند؛ در غیر این صورت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه انسان مرتکب گناه نیز خواهد شد.
برخى گمان مىکنند که انسان عابد و زاهد کسىاست که کوچکترین عمل واجب و مستحبى از او فوت نگردد؛ لذا تمام همت و تلاش و نیروى خود را صرف به جا آوردن عبادات واجب و مستحبى مىکنند و از کار و زندگى خود مىکاهند و گاه از زندگى و اجتماع نیز کنارهگیرى کرده، انزوا را پیشه خود مىسازند و کارى به این امر ندارند که آیا زن و فرزند و دیگران حقوقى دارند یا ندارند؟ این روش به شدت مورد مذمت اسلام و تعالیم اسلامى است.
نقل شده است که در صدر اسلام گروهى از اصحاب پیامبر به دنبال شنیدن سخنانى از آن حضرت در مورد رستاخیز و قیامت، بسیارى از لذتهاى زندگى را بر خود حرام کردند و به جاى آن به عبادت خدا پرداختند. وقتى این خبر به پیامبر اسلام رسید، همه مسلمانان را در مسجد جمع کرد و به شدت آنان را توبیخ نمود که چرا لذتهایى را که خداوند بر آنان حلال کرده، بر خود حرام نمودهاند. پس از این ماجرا آیه ۸۷ سوره مائده نازل شد و این روش آنان را نکوهش کرد:
«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُحَرِّموا طَیِّبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»؛
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند بر شما حلال کرده، بر خود حرام نکنید و از حدّ تجاوز ننمایید؛ زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد».[۱۹]
امیرالمؤمنین نیز در وصیتى به فرزندش مىفرماید: «وَاقتَصِد یا بُنَىَّ فِى مَعیشَتِکَ واقتَصِد فِى عِبادَتِکَ»؛ «پسرم! هم در زندگى و هم در عبادت میانهرو باش».[۲۰]
انسان مؤمن علاوه بر اینکه اهل عبادت است؛ اهل کار و زندگى و بهره بردن از مواهب و لذتهاى حلال مادى نیز هست. افراط و تفریط در هر یک از این امور، برخلاف تعالیم اسلام است و جایز نیست.
آن حضرت در حدیثى دیگر مىفرماید:
«لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَهٌ یُناجِى فیِها رَبَّهُ و ساعَهٌ یَرُمُّ فیِها مَعاشَهُ و ساعَهٌ یُخَلِّى فیها بَینَ نَفسِهِ و بَینَ لَذَّتِها فیِما یَحِلُّ و یَجمُلُ»؛
«مؤمن باید ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم نماید؛ قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش نماید؛ قسمتى دیگر را در اصلاح معاش و زندگى خود به کار گیرد و قسمت سوم را به بهرهگیرى از لذتهاى حلال صرف نماید».[۲۱]
انسان موجودى مرکب از جسم و روح است. اگر همه تلاش خود را فقط براى جسم بگذارد، روح او دچار کمبود و نارسایى مىشود و اگر همه تلاش خود را براى روح بگذارد و همواره به عبادت بپردازد، جسم او دچار کمبود و نارسایى مىگردد. ضمن اینکه در اجتماعى زندگى مىکند که دیگران نیز بر او حقوقى دارند؛ بنابراین هم باید به جسم خود بپردازد و هم به روحش؛ هم باید به فکر خود باشد و هم به فکر آخرتش و خانواده و دیگران.
در روایتى دیگر امام على مىفرماید:
«اِعمَل لِدُنیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ أَبَدا و اعمَل لاِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا»؛
«براى دنیایت آنگونه کار کن که گویا براى ابد در این دنیا باقى خواهى ماند و براى آخرتت آنگونه عمل نما که گویا همین فردا از دنیا خواهى رفت».[۲۲]
د. گرفتار عجب و غرور نشدن
از مهمترین آداب و اصول بجا آوردن نوافل و عبادت زیاد آن است که، موجب عجب و غرور نشود و شخص، عبادت خود را بسیار نپندارد؛ زیرا مغرور شدن به عبادت گاه باعث مىشود تا تمام اعمال خیر و نوافلى که انسان به جا آورده باطل و فاسد گردد و هیچ سود و بهرهاى از عباداتش نصیب او نشود.
خداوند متعال خطاب به حضرت داوود فرمود:
«یا داوُدُ، بَشِّرِ المُذنِبینَ و اَنذِرِ الصِّدِّیقیِنَ. قال: کَیفَ اُبُشِّرُ المُذنِبینَ و اُنذِرُ الصِّدِّیقیِنَ؟ قال: یا داوُدُ، بَشِّرِالمُذنِبیِنَ بِاَنِّى اَقبَلُ التَّوبَهَ و اَعفُو عَنِ الذَّنبِ و أَنذِرِ الصِّدِّیقینَ اَن یُعجِبُوا بِاَعمالِهِم فَاِنَّهُ لَیسَ عَبدٌ یُعجِبُ بِالحَسَناتِ إِلاّ هَلَکَ»؛
«اى داوود! گناهکاران را بشارت بده و صدیقین را بترسان. داود گوید: خدایا! چگونه و چرا گناهکاران را بشارت دهم و بندگان صدیق تو را بترسانم؟ گفت: اى داوود، گناهکاران را از آن جهت بشارت بده که من توبه آنان را قبول مىکنم و از گناهشان مىگذرم، اما بندگان صدیق را بترسان که مبادا به اعمال خود مغرور گردند؛ زیرا هیچ بندهاى به اعمال نیک و حسناتش مغرور نشد، مگر اینکه هلاک گردید.»[۲۳]
یکى از اوصاف مؤمنان و متقین که در روایات ذکر گردیده، متهم کردن نفس است؛ یعنى آنان همیشه باید نفس خود را متهم به کم کارى و کوتاهى در برابر خداوند بنمایند و هرچه بیشتر عبادت کنند، قانع نشوند.
امام على درباره اوصاف متقین مىفرماید:
«… لا یَرضَونَ مِن اَعمالِهِمُ القَلیِلَ و لا یَستَکثِرُونَ الکَثیِرَ فَهُم لاَِنفُسِهِم مُتَّهِمُونَ و مِن اَعمالِهِم مُشفِقُونَ؛ اِذا زُکِّىَ اَحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیَقُولُ: أَنا اَعلَمُ بِنَفسِى مِن غَیرِى و رَبِّى أَعلَمُ بِى مِنِّى بِنَفسِى؛ اللّهُمَّ لا تُؤاخِذنِى بِما یَقُولُونَ؛ واجعَلنِى أَفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ واغفِرلِى مالا یَعلَمُونَ»؛
«متقین کسانى هستند که از عمل اندک خود راضى نمىشوند و عمل بسیار خود را زیاد نمىشمارند؛ آنان همواره خود را متهم مىسازند و از اعمالشان در هراسند؛ اگر شخصى از آنان تعریف کند از تعریف دیگران خوفناک گردیده، مىگویند: من از دیگران بر خود آگاهترم و پروردگارم نیز از من بر من آگاهتر است. پروردگارا! مرا به جهت این سخنانى که درباره من مىگویند (در حالى که من اینچنین نیستم) مؤاخذه نکن و مرا بهتر از آنچه آنان درباره من گمان دارند قرار بده و در مورد آنچه آنان نمىدانند مرا بیامرز».[۲۴]
خصلت انسان مؤمن و متقى همیشه این است که به فضل و عنایت الهى متکى است؛ نه به اعمال خود؛ هرچند اعمال و حسنات فراوانى انجام داده باشد؛ اینان همیشه اعمال و حسنات خود را کوچک و ناچیز مىشمارند و از تعریف و تمجید دیگران ناراحت مىشوند.
به دو نمونه از سیره و رفتار بزرگان در این باره توجه فرمایید:
تأسف حضرت آیه اللّه بروجردى (ره)
نقل مىکنند که آیه اللّه بروجردى در سالهاى پایانى عمرش، در عصر یکى از روزهاى ماه رمضان فرمود: عمر من به پایان رسید و نمىدانم کارى براى آخرتم کردهام یا خیر؟ اطرافیان عرض کردند: شما یک عمر براى اسلام خدمت کردهاید و این همه شاگرد تحویل دادهاید، کتابها تألیف و تدوین کردهاید، بناهاى خیر در اماکن مختلف ساختهاید دیگر چرا نگرانید؟! ایشان در پاسخ مىفرمایند: فرداى قیامت من با یک صرّاف بصیر سر و کار دارم».[۲۵]
مذمّت حضرت امام(ره) از تمجید دیگران
امام خمینى(ره) کسانى را که از ایشان تعریف و تمجید مىکردند، مذمت و توبیخ مىکردند. وقتى نمایندگان اولین دوره مجلس شوراى اسلامى انتخاب شدند و به حضور ایشان رسیدند، آقاى فخرالدین حجازى در وصف امام و عظمت رهبرى ایشان سخنرانى کرد.
بعد از سخنرانى، امام فرمود: «من خوف آن را دارم که مطالبى که آقاى حجازى درباره من فرمودند، باورم بیاید. من خوف دارم که با فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم اگر براى خود نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم. این انحطاط فکرى است. من در عین حال از آقاى حجازى تقدیر مىکنم که خطیب برومندى است و متعهد؛ لکن گله مىکنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید، بیان نکنند».[۲۶]
این خصایص؛ همان خصلتى است که در کلام امیرالمؤمنین درباره متقین آمده بود که آنان همیشه نفس خود را متهم نموده، اعمال خود را ناچیز و کوچک مىشمارند و اگر کسى از آنان تعریف و تمجید نماید آنان بر خود مىترسند و دیگران را از این کار منع مىنمایند.
[۱]. وسائل الشیعه؛ ج ۶، ص ۱۹۱٫
[۲]. همان، ج ۴، ص ۵۷؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۷٫
[۳]. لسان العرب، ج ۱۴، ص ۲۴۵؛ البحرین، ج ۴، ص ۳۵۵٫
[۴]. فقه الرضا علیه السلام، ص ۱۱۲؛ بحارالانوار، ج ۸۴ ، ص ۲۱٫
[۵]. وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۷۸٫
[۶]. الکافى، ج ۳، ص ۳۶۳؛ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۷۱٫
[۷]. معراج ۷۰ ۲۳ و ۳۵٫
[۸]. دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۱۴٫
[۹]. بحارالانوار، ج ۶۶ ، ص ۲۶٫
[۱۰]. مؤمنون ۲۳ ۱ و ۹ و ۱۰٫
[۱۱]. وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۴۳٫
[۱۲]. همان، در برخى روایات، مجموع نمازهاى واجب و مستحب که از سیره پیامبر صلىاللهعلیهوآلهو اوصاف شیعه دانسته شده است ۵۰ رکعت است؛ نه ۵۱ رکعت؛ و ذکر این تعداد رکعات به این جهت است که نافله نماز عشا ـ که دو رکعت نشسته است و در واقع یک رکعت نماز ایستاده محسوب مىشود ـ در این روایات جزء نوافل شمرده نشده است؛ ولى در مقابل این روایات، روایات دیگرى نقل شده که خواندن ۵۱ رکعت نماز، جزء سیره پیامبر صلىاللهعلیهوآله و از اوصاف شیعه دانسته شده که طبق این روایات، نافله عشا نیز جزء نوافل روزانه خواهد بود.
[۱۳]. المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۵۸٫
[۱۴]. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۴۹٫
[۱۵]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۳۳٫
[۱۶]. وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۸۶٫
[۱۷]. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۴؛ وسائلالشیعه، ج ۴، ص ۶۹ .
[۱۸]. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۰؛ تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۱۲۱٫
[۱۹]. مائده: ۸۷٫
[۲۰]. الامالى، مفید، ص ۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۳٫
[۲۱]. نهج البلاغه، حکمت ۳۹۰؛ تحفالعقول، ص ۲۰۲٫
[۲۲]. مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۴۶٫
[۲۳]. الکافى، ج ۲، ص ۳۱۴؛ بحارالانوار، ج ۶۹ ، ص ۳۲۱٫
[۲۴]. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳٫
[۲۵]. سیماى تقواپیشگان، ص ۱۵۶٫
[۲۶]. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۱۵٫
منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.