اوصاف شیعیان: به‏ جا آوردن نوافل

به‏ جا آوردن نوافل

امام باقر  فرمود: «إِنَّما شیِعَهُ عَلِىٍ … کَثیرَهٌ صَلاتُهُم»؛ «همانا شیعیان على  کسانى هستند که زیاد نماز مى‏خوانند».[۱]

امام صادق  نیز فرمود: «شیِعَتُنا… اَهلُ الزُّهدِ والعِبادَهِ و اَصحابُ الاِحدى و خَمسیِنَ رَکعَهً فِى الیَومِ واللَّیلَهِ»؛ «شیعیان ما اهل پارسایى و عبادت هستند و کسانى هستند که در شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز مى‏خوانند».[۲]

نوافل چیست؟

«نوافل» جمع «نافله» و در لغت به معناى غنیمت، هدیه و زیادى آمده است و در اصطلاح شرع به عبادات و نمازهاى مستحبى اطلاق مى‏شود؛ به این عبادات از آن جهت نافله مى‏گویند که این عبادات هدیه الهى است و یا آن که انسان این عبادات را اضافه بر واجبات به جا مى‏آورد.[۳]

نوافلى که در شریعت اسلام وارد شده بسیار زیاد است؛ لیکن چون بحث ما در اینجا در نمازهاى مستحبى است تنها به برخى از مهم‏ترین نمازها ـ که خواندن آنها در شرع تأکید شده است ـ اشاره مى‏کنیم.

مهم‏ترین نمازهاى مستحبى، نافله‏هاى شبانه روزى است که مجموع آنها با نمازهاى واجب، پنجاه و یک رکعت است؛ از این پنجاه و یک رکعت، هفده رکعت آن نمازهاى واجب یومیه و سى و چهار رکعت باقى مانده نافله‏هاى یومیه است که هشت رکعت نافله ظهر، هشت رکعت نافله عصر، چهار رکعت نافله مغرب، دو رکعت نافله عشا، یازده رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح است و چون دو رکعت نافله عشا نشسته خوانده مى‏شود، یک رکعت محسوب مى‏شود که مجموع آنها سى و چهار رکعت مى‏شود و و با هفده رکعت نماز واجب یومیه، جمعا پنجاه و یک رکعت مى‏شود.

افزون بر نمازهاى یاد شده، نمازهاى نافله دیگرى مانند نماز غفیله و … نیز در شریعت وارد شده که خواندن آنها نیز داراى ثواب و پاداشهاى زیادى است. آنچه از این نوافل، بیشتر بر خواندن و مداومت بر آن تأکید شده و به‏جا آوردن آنها از اوصاف شیعیان دانسته شده است، همین ۳۴ رکعت نوافل یومیه است.

فلسفه و آثار نمازهاى نافله

بنده‏اى که عشق به مولایش دارد، دوست دارد هرچه بیشتر با مولا و معبودش ارتباط برقرار کند و با او به راز ونیاز بپردازد. چنین کسى از سخن گفتن و مناجات با معبود خویش خسته نمى‏شود؛ بلکه اگر ارتباط و مناجات وى را با معشوق و معبود او محدود سازند، از آن دلگیر و افسرده خواهد شد. در حقیقت یکى از رازها و ثمره‏هاى تشریع نوافل، جامه عمل پوشیدن به خواسته این دسته از بندگان است و خداوند متعال اراده کرده با اضافه کردن عبادات مستحبى بر واجبات به خواسته آنان لبیک بگوید و درب مناجات و انجام حسنات بیشتر را بر روى این بندگان باز نگاه دارد.

امام رضا در این باره مى‏فرماید:

«حَسِّنُوا نَوافِلَکُم وَاعلَمُوا أَنَّها هَدِیَّهٌ اِلَى اللّهِ عَزَّوجَلَّ واعلَمُوا أَنَّ النَّوافِلَ إِنَّما وُضِعَت لاِِختِلافِ النّاسِ فِى مَقادِیرِ قُواهُم لِأَنَّ بَعضَ الخَلقِ اَقوى مِن بَعضٍ فَوُضِعَتِ الفَرائِضُ عَلى اَضعَفِ الخَلقِ ثُمَّ اُردِفَت بِالسُّنَنِ لِیَعمَلَ کُلُّ قَوِىٍ بِمَبلَغِ قُوَّتِهِ و کُلُّ ضَعیفٍ بِمَبلَغِ ضَعفِهِ فَلا یُکَلَّفُ اَحَدٌ فَوقَ طاقَتِهِ… و کَذلِکَ کُلُّ مَفرُوضٍ مِنَ الصِّیامِ والحَجِّ و لِکُلِّ فَریضَهٍ سُنَّهٌ بِهذا المَعنى»؛

«نوافل خود را نیکو به جا آورید و بدانید که این نوافل هدیه‏اى است از شما به خداوند متعال و بدانید که نوافل بدین جهت تشریع شده است که بندگان از نظر توان عبادت در سطوح مختلفى هستند؛ زیرا بعضى از آنها تواناتر و برخى ضعیف‏ترند؛ واجبات براى ضعیف‏ترین افراد تشریع گردیده است؛ سپس به دنبال واجبات، مستحبات و نوافل تشریع گردیده تا هر انسانى به اندازه توان و عشقى که به عبادت دارد آنها را به جا آورد؛ انسان توانا و علاقمند به اندازه توانش و انسان ضعیف نیز به اندازه توانش و خداوند هیچ کس را بیشتر از توانش به عملى مکلف نمى‏کند. واجبات دیگر از جمله روزه و حج نیز همین طور است و خداوند براى هر عمل واجبى عمل مستحبى را به همین شکل تشریع کرده است».[۴]

ثمره و فایده مهم‏ترى که بر نمازهاى مستحبى مترتب است؛ جبران نقص و کمبود نمازهاى واجب است؛ بدین معنا که خداوند از نمازهاى واجب، آن مقدارى را قبول مى‏کند که انسان با حضور قلب و دیگر شرایط، به جا آورده باشد؛ اما اگر انسان در نماز، حضور قلب نداشته و یا دیگر شرایط صحت و قبولى عبادت را رعایت نکرده باشد، خداوند آن نماز را قبول نمى‏کند و یا تنها آن بخشى را که داراى شرایط صحت و قبولى بوده، مى‏پذیرد؛ لیکن چون خداوند نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است و به هر بهانه‏اى مى‏خواهد بنده‏اش را به سوى خیر و سعادت راهنمایى کند، راههاى مختلفى براى جبران نقص و کمبود عبادت آنان قرار داده که یکى از این راهها تشریع نمازهاى نافله است. «ابوحمزه ثمالى» در روایتى مى‏گوید:

«امام زین‏العابدین را در حال نماز خواندن دیدم. در حین نماز، عباى آن حضرت از دوششان افتاد، ولى حضرت آن را مرتب نکردند تا اینکه از نماز فارغ شدند. پس از نماز این جریان را به حضرت گفتم. امام  فرمود: واى بر تو! آیا مى‏دانى در پیشگاه چه کسى به نماز ایستاده بودم؟ همانا از نماز بنده قبول نمى‏شود مگر آن مقدارى که در نماز با قلب خود متوجه خدا بوده است. عرض کردم: فدایت شوم! اگر این‏گونه است پس ما هلاک شدیم (چون در نماز حواسمان بسیار متوجه غیر خدا مى‏شود) حضرت فرمود: هرگز چنین نیست؛ زیرا خداوند با خواندن نوافل، این نواقص را براى مؤمنان جبران مى‏نماید».[۵]

امام باقر  نیز در این باره مى‏فرماید:

«إِنَّ العَبدَ لَیُرفَعُ لَهُ مِن صَلاتِهِ نِصفُها اَو ثُلثُها اَو رُبعُها اَو خُمسُها فَما یَرفَعُ لَهُ إِلاّ ما اَقبَلَ عَلَیهِ بِقَلبِهِ و إِنَّما اُمِرنا بِالنّافِلَهِ لِیُتِمَّ لَهُم بِها ما نَقَصُوا مِنَ الفَریضَهِ»؛

«همانا از نماز بندگان، گاهى نصف یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم آن پذیرفته مى‏شود و از نماز، تنها آنچه در آن حضور قلب داشته است بالا مى‏رود و همانا مؤمنان مأمور به خواندن نمازهاى نافله شدند تا به وسیله آن نقص و کمبود نمازهاى واجب آنان جبران گردد».[۶]

فایده دیگر نمازهاى نافله؛ محافظت از نمازهاى واجب و به جا آوردن صحیح‏تر آنهاست. شکى نیست که نمازهاى واجب، اهمیت و فضیلت بسیار بالایى دارد؛ به گونه‏اى که در برخى از روایات وارد شده که اگر یک رکعت نماز واجب از روى سهو و غفلت از فردى قضا شود، او نمى‏تواند جاى آن را پر کند و ثواب آن را جبران نماید؛ هرچند به اندازه تمام دنیا در راه خدا انفاق نماید. حال براى اینکه انسان بتواند از چنین واجبات ارزشمندى محافظت و مراقبت نماید، یکى از راههاى آن به‏جا آوردن نوافل و مداومت بر آن است. این امر باعث مى‏شود که هم نمازهاى واجب از او فوت نشود و هم واجبات خود را کامل‏تر و صحیح‏تر به‏جا آورد. علت این امر نیز روشن است؛ زیرا کسى که به نمازهاى مستحبى اهمیت بدهد و بر خواندن آنها مداومت داشته باشد، به طور یقین به نمازهاى واجب اهمیت بیشترى داده و نمى‏گذارد این نمازها از او فوت شود و یا به صورت ناقص به‏جا آورده شود.

نمازهاى نافله در آیات و روایات

قرآن کریم کسانى را که بر نمازهاى خود مداومت دارند، اهل بهشت دانسته و درباره آنها مى‏فرماید:

«اَلَّذینَ هُم عَلى صَلاتِهِم دامون … اُولکَ فى جَنّـتٍ مُکرَمون»؛ «آنان که مداومت بر نمازشان دارند … در باغهاى بهشتى پذیرایى و گرامى داشته مى‏شوند».[۷]

امام صادق  در تفسیر این آیه فرمود:

«مقصود از این افراد کسانى هستند که بر نمازهاى مستحبى مداومت دارند و اگر نمازهاى مستحبى از آنها فوت شود، قضاى آن را به‏جا مى‏آورند».[۸]

امام کاظم  نیز در روایتى فرمود: «اینان کسانى هستند که اهل نافله‏هاى شبانه روزى و در شبانه روز پنجاه یا پنجاه و یک رکعت نماز مى‏خوانند».[۹]

قرآن کریم در آیاتى دیگر درباره اوصاف مؤمنان مى‏فرماید:

«قَد اَفلَحَ المُؤمِنون * …والَّذینَ هُم عَلى صَلَوتِهِم یُحافِظون * اُولکَ هُمُ الورِثون * اَلَّذینَ یَرِثونَ الفِردَوسَ هُم فیهاخــلِدون»؛

«همانا مؤمنان رستگارند؛ آنان که بر نمازهاى‏شان مواظبت مى‏کنند؛ آنها وارثانى هستند که بهشت برین را ارث مى‏برند و در آن جاودانه خواهند بود».[۱۰]

در روایات اهل بیت  مقصود از حافظان نماز، کسانى هستند که بر نمازهاى واجب و مستحب محافظت کرده،[۱۱] در شبانه روز پنجاه رکعت نماز مى‏خوانند[۱۲].

رسول‏اکرم  در روایتى مى‏فرماید:

«قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: … إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ اِلَىَّ بِالنّافِلَهِ حَتّى اُحِبَّهُ فَاِذا اَحبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الَّذِى یَسمَعُ بِهِ و بَصَرَهُ الَّذِى یُبصِرُ بِهِ و لِسانَهُ الَّذِى یَنطِقُ بِهِ و یَدَهُ الَّتِى یَبطِشُ بِها و رِجلَهُ الَّذِى یَمشِى بِها، اِذا دَعانِى اَجَبتُهُ و اِذا سَأَلَنِى اَعطَیتُهُ»؛

«خداوند ـ عزوجل ـ مى‏فرماید:… بنده من با نمازهاى نافله به من تقرب مى‏جوید تا او را دوست بدارم و آنگاه که او را دوست داشتم، گوش وى مى‏گردم که با آن گوش مى‏شنود و چشم او مى‏شوم که با آن چشم مى‏بیند و زبان او مى‏شوم که با آن زبان سخن مى‏گوید و دست او مى‏شوم که با آن دست مى‏زند و پاى او مى‏شوم که با آن پا راه مى‏رود. هرگاه مرا بخواند او را اجابت مى‏کنم و هرگاه از من چیزى بخواهد به او عطا مى‏کنم».[۱۳]

خواندن نمازهاى مستحبى و نوافل مقام و درجه انسان را تا آنجا بالا مى‏برد که همه اعضاى بدن انسان خدایى مى‏شود و وقتى اعضاى بدنش خدایى شد، جز کارى که خدا دوست دارد از او سر نمى‏زند. با چشمش به جایى نگاه مى‏کند که خدا دوست دارد به آنجا نگاه شود؛ با گوشش چیزى را مى‏شنود که خدا دوست دارد بشنود؛ با دست و پایش کارى مى‏کند که خدا دوست دارد آن کار انجام گیرد؛ به تدریج به جایى مى‏رسد که هرآنچه از خدا بخواهد، به او عطا مى‏کند و هر دعایى نماید مستجاب مى‏گردد.

همچنین نمازهاى نافله به اندازه‏اى مهم است که در روایات دیگر تأکید شده، اگر این نمازها از انسان فوت گردید باز هم مستحب است که شخص قضاى آن را به جاى آورد.

«اسماعیل‏بن جابر» از امام صادق سؤال کرد:

«إنَّ عَلَىَّ نَوافِلَ کَثیِرَهً فَکَیفَ اَصنَعُ؟ فَقالَ: اِقضِها، فقال لَهُ: إِنَّها اَکثَرُ مِن ذلک. قال: اِقضِها، قُلتُ: لا اُحصیِها. قال: تَوَخَّ …»؛

«نوافل زیادى بر عهده دارم که آنها را به جا نیاورده‏ام. الان چه کنم؟ حضرت فرمود: قضاى آنها را به جاى آور. گفتم: آنها بیشتر از آن است که بتوانم قضاى آن را به جاى آورم. باز حضرت فرمود: قضاى آن را به جاى آور. گفتم: شمار آنها را به یاد ندارم. حضرت فرمود: قصد کن که انجام دهى».[۱۴]

آداب به‏جا آوردن نوافل

اقامه نوافل همچون واجبات، آداب و شرایط خاصى دارد که مؤمنان و شیعیان اهل‏بیت ـ که درصدد به جا آوردن این اعمال هستند ـ باید آداب آن را رعایت نمایند تا (ان‏شاء اللّه‏) اعمال آنها مورد رضاى پروردگار قرار گیرد و از برکات و فضایل فراوان این مستحبات بهره‏مند گردند.

آداب و شرایط نمازهاى نافله و دیگر عبادات مستحبى

الف. آسیب نرسیدن به واجبات

شکى نیست که ارزش و اهمیت واجبات، بسیار بالاتر از مستحبات است و چنان که در فلسفه اقامه نوافل اشاره شد، یکى از دلایل تشریع نوافل، آن است که نقص و کمبود اعمال واجب را جبران نماید. در واقع نوافل، نقش سپر دفاعى واجبات را برعهده دارند. با توجه به این امر، طبیعى است که نوافل تا آنجا استحباب دارد و به جا آوردن آن نیکو خواهد بود که ضررى به اداى واجبات نرساند.

بنابراین اگر انجام دادن نمازها و دیگر اعمال مستحبى باعث گردد که عمل واجبى از انسان ترک شود و یا آن عمل با حال و کیفیت کمترى انجام گیرد، به جاآوردن نوافل، ترجیحى نخواهد داشت.

امیرالمؤمنین  مى‏فرماید:

«لا قُربَهَ بِالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالفَرائِضِ»؛ «به جا آوردن نوافل، در صورتى که به واجبات ضرر رساند، قُرب و استحبابى نخواهد داشت».[۱۵]

آن حضرت در روایتى دیگر فرمود:

«اِذا اَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالفَرائِضِ فَارفُضُوها»؛ «هرگاه نوافل به واجبات ضرر برساند، آنها را ترک کنید».[۱۶]

بر این اساس، اگر خواندن نماز شب از سوى شخصى موجب گردد که نماز صبح او قضا شود، چنین نماز شبى ارزش ندارد. اگر عزادارى براى امام حسین تا پاسى از شب باعث شود که بر اثر بى‏خوابى یا خستگى زیاد نماز صبح انسان فوت گردد، چنین عزادارى ارزش ندارد، اگر انفاق به نیازمندان باعث شود که انسان از حقوق واجب الهى همچون خمس و زکات کوتاهى ورزد، این‏گونه انفاق‏هاى مستحبى هیچ بهره‏اى براى فرد نخواهد داشت و همین‏طور در اعمال مستحبى دیگر.

ب. تحمیل نشدن بر نفس

انسان موظف است نمازها و عبادات واجب را در هر صورت به جا آورد؛ ولى عبادات مستحبى و نوافل، چون الزامى در به جا آوردن آن وجود ندارد، آنگاه به جا آوردن آنها پسندیده و مطلوب است که انسان در نفس خود جذابیتى نسبت به آنها بیابد، اما اگر شخص رغبتى را در خود احساس نکند و یا شوق به جا آوردن مقدار معینى از نافله‏ها را دارد و یا در بعضى وقت‏ها و ساعات رغبت دارد اما در زمان و ساعتى دیگر تمایل ندارد، نباید این عبادات را بر نفس خود تحمیل کند و تمام نوافل را در همه اوقات به‏جا آورد؛ بلکه باید به مقدار و در ساعتى که نفس او تمایل دارد به جا آورد. تحمیل عبادت بر نفس، نه تنها موجب سرخوردگى و بى‏میلى نسبت به همین نوافل مى‏گردد بلکه گاه نسبت به عبادات واجب نیز در نفس ایجاد بى‏میلى و بى‏رغبتى مى‏نماید.

پیامبر اکرم فرمود:

«إِنَّ لِلقُلوبِ اِقبالاً و اِدبارا فَاِذا أَقبَلَت فَتَنَفَّلُوا و اِذا أَدبَرَت فَعَلَیکُم بِالفَریضَهِ»؛

«همانا براى دلها روى کردنى و پشت کردنى است؛ پس هرگاه دلها رغبت داشت نافله‏ها را به جاى آورید؛ اما هرگاه پشت کرد تنها به انجام واجبات اکتفا کرده، مستحبات را ترک نمایید».[۱۷]

ممکن است افرادى بگویند: ما در هیچ زمانى احساس و علاقه‏اى براى به جا آوردن نوافل در خود احساس نمى‏کنیم و یا اینکه علاقه‏اى براى به جا آوردن نوافل داریم، لیکن موفق نمى‏شویم آن را به جا آوریم. وظیفه ما چیست؟

در پاسخ باید گفت: اینکه در برخى هرگز علاقه و میلى نسبت به نوافل و یا حتى واجبات احساس نمى‏شود و یا علاقه دارند اما موفق به انجام این عبادات نمى‏شوند، به سبب وجود مانع در خود این افراد است؛ وگرنه روح خداجویى، کمال‏طلبى و عبادت خدا در وجود و فطرت همه افراد نهفته است ولى گاه موانعى جلوى این فطرت و روح خداطلبى را مى‏گیرد. یکى از این موانع، گناه و خوردن مال حرام است که در روایات بسیارى به این مطلب اشاره شده است.

شخصى خدمت على  آمد و عرض کرد:

«إِنِّى اُحِبُّ صَلاهَ اللَّیلِ و لَستُ اَستَیقِظُ لَها، فقالَ اَمیرُالمُؤمِنینَ : اَنتَ رَجُلٌ قَد قَیَّدَتکَ ذُنُوبُکَ»؛

«من دوست دارم که نماز شب بخوانم، ولى بیدار نمى‏شوم. حضرت به او فرمود: تو فردى هستى که گناهانت تو را زنجیر کرده است».[۱۸]

چنین افرادى اگر مى‏خواهند حال عبادت پیدا نمایند یا خداوند توفیق عبادات بیشتر را به آنها دهد، باید از گناه و معصیت خدا پرهیز نمایند که در این صورت، هم علاقه و میل قلبى خواهد آمد و هم توفیق الهى.

ج. رعایت اعتدال و میانه روى

اقامه نوافل و عبادات مستحبى منزلت و فضیلت زیادى در پیشگاه خداوند متعال دارد؛ به شرطى که در حد اعتدال باشد و انسان در به جا آوردن آن افراط ننماید و این عمل لطمه‏اى به زندگى فردى و اجتماعى انسان وارد نکند؛ در غیر این صورت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه انسان مرتکب گناه نیز خواهد شد.

برخى گمان مى‏کنند که انسان عابد و زاهد کسى‏است که کوچک‏ترین عمل واجب و مستحبى از او فوت نگردد؛ لذا تمام همت و تلاش و نیروى خود را صرف به جا آوردن عبادات واجب و مستحبى مى‏کنند و از کار و زندگى خود مى‏کاهند و گاه از زندگى و اجتماع نیز کناره‏گیرى کرده، انزوا را پیشه خود مى‏سازند و کارى به این امر ندارند که آیا زن و فرزند و دیگران حقوقى دارند یا ندارند؟ این روش به شدت مورد مذمت اسلام و تعالیم اسلامى است.

نقل شده است که در صدر اسلام گروهى از اصحاب پیامبر به دنبال شنیدن سخنانى از آن حضرت در مورد رستاخیز و قیامت، بسیارى از لذتهاى زندگى را بر خود حرام کردند و به جاى آن به عبادت خدا پرداختند. وقتى این خبر به پیامبر اسلام  رسید، همه مسلمانان را در مسجد جمع کرد و به شدت آنان را توبیخ نمود که چرا لذت‏هایى را که خداوند بر آنان حلال کرده، بر خود حرام نموده‏اند. پس از این ماجرا آیه ۸۷ سوره مائده نازل شد و این روش آنان را نکوهش کرد:

«یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تُحَرِّموا طَیِّبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم ولا تَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُعتَدین»؛

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! چیزهاى پاکیزه را که خداوند بر شما حلال کرده، بر خود حرام نکنید و از حدّ تجاوز ننمایید؛ زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‏دارد».[۱۹]

امیرالمؤمنین نیز در وصیتى به فرزندش مى‏فرماید: «وَاقتَصِد یا بُنَىَّ فِى مَعیشَتِکَ واقتَصِد فِى عِبادَتِکَ»؛ «پسرم! هم در زندگى و هم در عبادت میانه‏رو باش».[۲۰]

انسان مؤمن علاوه بر اینکه اهل عبادت است؛ اهل کار و زندگى و بهره بردن از مواهب و لذتهاى حلال مادى نیز هست. افراط و تفریط در هر یک از این امور، برخلاف تعالیم اسلام است و جایز نیست.

آن حضرت در حدیثى دیگر مى‏فرماید:

«لِلمُؤمِنِ ثَلاثُ ساعاتٍ: فَساعَهٌ یُناجِى فیِها رَبَّهُ و ساعَهٌ یَرُمُّ فیِها مَعاشَهُ و ساعَهٌ یُخَلِّى فیها بَینَ نَفسِهِ و بَینَ لَذَّتِها فیِما یَحِلُّ و یَجمُلُ»؛

«مؤمن باید ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسیم نماید؛ قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش نماید؛ قسمتى دیگر را در اصلاح معاش و زندگى خود به کار گیرد و قسمت سوم را به بهره‏گیرى از لذتهاى حلال صرف نماید».[۲۱]

انسان موجودى مرکب از جسم و روح است. اگر همه تلاش خود را فقط براى جسم بگذارد، روح او دچار کمبود و نارسایى مى‏شود و اگر همه تلاش خود را براى روح بگذارد و همواره به عبادت بپردازد، جسم او دچار کمبود و نارسایى مى‏گردد. ضمن اینکه در اجتماعى زندگى مى‏کند که دیگران نیز بر او حقوقى دارند؛ بنابراین هم باید به جسم خود بپردازد و هم به روحش؛ هم باید به فکر خود باشد و هم به فکر آخرتش و خانواده و دیگران.

در روایتى دیگر امام على مى‏فرماید:

«اِعمَل لِدُنیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ أَبَدا و اعمَل لاِخِرَتِکَ کَأَنَّکَ تَمُوتُ غَدا»؛

«براى دنیایت آن‏گونه کار کن که گویا براى ابد در این دنیا باقى خواهى ماند و براى آخرتت آن‏گونه عمل نما که گویا همین فردا از دنیا خواهى رفت».[۲۲]

د. گرفتار عجب و غرور نشدن

از مهم‏ترین آداب و اصول بجا آوردن نوافل و عبادت زیاد آن است که، موجب عجب و غرور نشود و شخص، عبادت خود را بسیار نپندارد؛ زیرا مغرور شدن به عبادت گاه باعث مى‏شود تا تمام اعمال خیر و نوافلى که انسان به جا آورده باطل و فاسد گردد و هیچ سود و بهره‏اى از عباداتش نصیب او نشود.

خداوند متعال خطاب به حضرت داوود فرمود:

«یا داوُدُ، بَشِّرِ المُذنِبینَ و اَنذِرِ الصِّدِّیقیِنَ. قال: کَیفَ اُبُشِّرُ المُذنِبینَ و اُنذِرُ الصِّدِّیقیِنَ؟ قال: یا داوُدُ، بَشِّرِالمُذنِبیِنَ بِاَنِّى اَقبَلُ التَّوبَهَ و اَعفُو عَنِ الذَّنبِ و أَنذِرِ الصِّدِّیقینَ اَن یُعجِبُوا بِاَعمالِهِم فَاِنَّهُ لَیسَ عَبدٌ یُعجِبُ بِالحَسَناتِ إِلاّ هَلَکَ»؛

«اى داوود! گناهکاران را بشارت بده و صدیقین را بترسان. داود گوید: خدایا! چگونه و چرا گناهکاران را بشارت دهم و بندگان صدیق تو را بترسانم؟ گفت: اى داوود، گناهکاران را از آن جهت بشارت بده که من توبه آنان را قبول مى‏کنم و از گناهشان مى‏گذرم، اما بندگان صدیق را بترسان که مبادا به اعمال خود مغرور گردند؛ زیرا هیچ بنده‏اى به اعمال نیک و حسناتش مغرور نشد، مگر اینکه هلاک گردید.»[۲۳]

یکى از اوصاف مؤمنان و متقین که در روایات ذکر گردیده، متهم کردن نفس است؛ یعنى آنان همیشه باید نفس خود را متهم به کم کارى و کوتاهى در برابر خداوند بنمایند و هرچه بیشتر عبادت کنند، قانع نشوند.

امام على  درباره اوصاف متقین مى‏فرماید:

«… لا یَرضَونَ مِن اَعمالِهِمُ القَلیِلَ و لا یَستَکثِرُونَ الکَثیِرَ فَهُم لاَِنفُسِهِم مُتَّهِمُونَ و مِن اَعمالِهِم مُشفِقُونَ؛ اِذا زُکِّىَ اَحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یُقالُ لَهُ فَیَقُولُ: أَنا اَعلَمُ بِنَفسِى مِن غَیرِى و رَبِّى أَعلَمُ بِى مِنِّى بِنَفسِى؛ اللّهُمَّ لا تُؤاخِذنِى بِما یَقُولُونَ؛ واجعَلنِى أَفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ واغفِرلِى مالا یَعلَمُونَ»؛

«متقین کسانى هستند که از عمل اندک خود راضى نمى‏شوند و عمل بسیار خود را زیاد نمى‏شمارند؛ آنان همواره خود را متهم مى‏سازند و از اعمالشان در هراسند؛ اگر شخصى از آنان تعریف کند از تعریف دیگران خوفناک گردیده، مى‏گویند: من از دیگران بر خود آگاه‏ترم و پروردگارم نیز از من بر من آگاه‏تر است. پروردگارا! مرا به جهت این سخنانى که درباره من مى‏گویند (در حالى که من این‏چنین نیستم) مؤاخذه نکن و مرا بهتر از آنچه آنان درباره من گمان دارند قرار بده و در مورد آنچه آنان نمى‏دانند مرا بیامرز».[۲۴]

خصلت انسان مؤمن و متقى همیشه این است که به فضل و عنایت الهى متکى است؛ نه به اعمال خود؛ هرچند اعمال و حسنات فراوانى انجام داده باشد؛ اینان همیشه اعمال و حسنات خود را کوچک و ناچیز مى‏شمارند و از تعریف و تمجید دیگران ناراحت مى‏شوند.

به دو نمونه از سیره و رفتار بزرگان در این باره توجه فرمایید:

تأسف حضرت آیه اللّه‏ بروجردى (ره)

نقل مى‏کنند که آیه اللّه‏ بروجردى در سالهاى پایانى عمرش، در عصر یکى از روزهاى ماه رمضان فرمود: عمر من به پایان رسید و نمى‏دانم کارى براى آخرتم کرده‏ام یا خیر؟ اطرافیان عرض کردند: شما یک عمر براى اسلام خدمت کرده‏اید و این همه شاگرد تحویل داده‏اید، کتابها تألیف و تدوین کرده‏اید، بناهاى خیر در اماکن مختلف ساخته‏اید دیگر چرا نگرانید؟! ایشان در پاسخ مى‏فرمایند: فرداى قیامت من با یک صرّاف بصیر سر و کار دارم».[۲۵]

مذمّت حضرت امام(ره) از تمجید دیگران

امام خمینى(ره) کسانى را که از ایشان تعریف و تمجید مى‏کردند، مذمت و توبیخ مى‏کردند. وقتى نمایندگان اولین دوره مجلس شوراى اسلامى انتخاب شدند و به حضور ایشان رسیدند، آقاى فخرالدین حجازى در وصف امام و عظمت رهبرى ایشان سخنرانى کرد.

بعد از سخنرانى، امام فرمود: «من خوف آن را دارم که مطالبى که آقاى حجازى درباره من فرمودند، باورم بیاید. من خوف دارم که با فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مى‏برم اگر براى خود نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم. این انحطاط فکرى است. من در عین حال از آقاى حجازى تقدیر مى‏کنم که خطیب برومندى است و متعهد؛ لکن گله مى‏کنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من باورم بیاید، بیان نکنند».[۲۶]

این خصایص؛ همان خصلتى است که در کلام امیرالمؤمنین  درباره متقین آمده بود که آنان همیشه نفس خود را متهم نموده، اعمال خود را ناچیز و کوچک مى‏شمارند و اگر کسى از آنان تعریف و تمجید نماید آنان بر خود مى‏ترسند و دیگران را از این کار منع مى‏نمایند.

 

[۱]. وسائل الشیعه؛ ج ۶، ص ۱۹۱٫

[۲]. همان، ج ۴، ص ۵۷؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۷٫

[۳]. لسان العرب، ج ۱۴، ص ۲۴۵؛ البحرین، ج ۴، ص ۳۵۵٫

[۴]. فقه الرضا علیه ‏السلام، ص ۱۱۲؛ بحارالانوار، ج ۸۴ ، ص ۲۱٫

[۵]. وسائل ‏الشیعه، ج ۵، ص ۴۷۸٫

[۶]. الکافى، ج ۳، ص ۳۶۳؛ وسائل‏ الشیعه، ج ۴، ص ۷۱٫

[۷]. معراج ۷۰ ۲۳ و ۳۵٫

[۸]. دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۲۱۴٫

[۹]. بحارالانوار، ج ۶۶ ، ص ۲۶٫

[۱۰]. مؤمنون ۲۳ ۱ و ۹ و ۱۰٫

[۱۱]. وسائل‏ الشیعه، ج ۴، ص ۴۳٫

[۱۲]. همان، در برخى روایات، مجموع نمازهاى واجب و مستحب که از سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو اوصاف شیعه دانسته شده است ۵۰ رکعت است؛ نه ۵۱ رکعت؛ و ذکر این تعداد رکعات به این جهت است که نافله نماز عشا ـ که دو رکعت نشسته است و در واقع یک رکعت نماز ایستاده محسوب مى‏شود ـ در این روایات جزء نوافل شمرده نشده است؛ ولى در مقابل این روایات، روایات دیگرى نقل شده که خواندن ۵۱ رکعت نماز، جزء سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و از اوصاف شیعه دانسته شده که طبق این روایات، نافله عشا نیز جزء نوافل روزانه خواهد بود.

[۱۳]. المحاسن، ج ۱، ص ۲۹۱؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۵۸٫

[۱۴]. من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۴۹٫

[۱۵]. عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۳۳٫

[۱۶]. وسائل ‏الشیعه، ج ۴، ص ۲۸۶٫

[۱۷]. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۴؛ وسائل‏الشیعه، ج ۴، ص ۶۹ .

[۱۸]. الکافى، ج ۳، ص ۴۵۰؛ تهذیب الاحکام، ج ۲، ص ۱۲۱٫

[۱۹]. مائده: ۸۷٫

[۲۰]. الامالى، مفید، ص ۲۲۲؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۳٫

[۲۱]. نهج ‏البلاغه، حکمت ۳۹۰؛ تحف‏العقول، ص ۲۰۲٫

[۲۲]. مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۴۶٫

[۲۳]. الکافى، ج ۲، ص ۳۱۴؛ بحارالانوار، ج ۶۹ ، ص ۳۲۱٫

[۲۴]. نهج ‏البلاغه، خطبه ۱۹۳٫

[۲۵]. سیماى تقواپیشگان، ص ۱۵۶٫

[۲۶]. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۱۱۵٫

منبع: برگرفته از کتاب سیمای شیعه از نگاه اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

http://shiastudies.com/fa

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.