معنای جمود و خمود در لغت و منابع دینی چیست؟
پرسش
چه آیات یا احادیثی در رابطه با «جمود» و «خمود» وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
الف) معنای جمود و خمود:
جمود از ریشه «جمد» در اصل به معنای یخ بستن آب[۱] و خشک شدن خون است.[۲] و خمود از «خمد» به معنای فروکش کردن شعله آتش بدون اینکه کاملاً خاموش شود، بهکار میرود،[۳] که میتوان آنرا به معنای ضعیف شدن و کاهش شدید فعالیت دانست.
در زبان فارسی؛ «جمود» به معنای جامد شدن، افسرده و بیحرکت شدن، عدم انعطاف و در نهایت باز ایستادن از رشد و بالندگی است. «خمود» نیز به معنای بیحرکت شدن، و سرد شدن است.[۴]
این دو کلمه به صورت مصطلح، جمود برای جمود فکری و خمود برای کسالت و بیتحرکی عملی بهکار گرفته میشود.
ب) جمود و خمود از نگاه منابع اسلامی:
با اینکه در قرآن و احادیث، موضوع کسالت و تنبلی مورد بررسی و نقد قرار گرفته شده،[۵] ولی از این دو واژه برای اصطلاحی که در زبان فارسی از آن استفاده میشود یعنی جمود فکر و کسالت، به کار نرفته است، بلکه در معانی دیگر و مرتبط با معنای ریشهای آن استعمال شده است.
۱٫ جمود:
در قرآن؛ «جمود»، صفتی برای بیحرکت بودن کوهها،[۶] و خمود، صفتی برای بیحرکت بودن انسانها[۷](کنایه از مرگ) به کار رفته است.
در احادیث؛ «جمود» در معانی خشک شدن اشک چشم،[۸] بخیل بودن[۹] و خشکی در مقابل مرطوب بودن[۱۰] بهکار رفته است.
۲٫ خمود:
در احادیث؛ «خمود» به معنای خاموش شدن آتش،[۱۱] و مرگ[۱۲] آمده است. از جنبه مثبت نیز این واژه در روایتی از امام صادق(ع)، به معنای قرار گرفتن و ثابت ماندن است؛ از ایشان نقل شده است که حضرت علی(ع) در پاسخ کسی که پرسید: برای غضّ بصر(چشم فرو بستن از محرّمات) از چه چیزی کمک بگیریم، فرمود: «بِالْخُمُودِ تَحْتَ سُلْطَانِ الْمُطَّلِعِ عَلَى سِرِّکَ»؛[۱۳] به وسیله خضوع و اطمینان پیدا کردن در تحت سلطنت و حکومت کسى که آگاه است بر باطن تو؛ یعنی برای اینکه بتوان چشم از محرمات پوشاند، باید به یاد آورد که خداوند عالم، به جمیع افعال و اعمال انسان مطّلع است و به هر چه میکند؛ اعم از نیک و بد، علم و احاطه دارد. انجام این راهکار موجب میشود میل به محرّمات از دل انسان زدوده شود و از ارتکاب آن منصرف گردد.[۱۴]
[۱]. ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۳، ص ۱۲۹، بیروت، دار الفکر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
[۲]. ر. ک: ابن درید، محمد بن حسن، ج ۱، ص ۴۵۰، دار العلم للملایین، چاپ اول، ۱۹۸۸م.
[۳]. ر. ک: ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج ۷، ص ۱۲۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۴]. لغتنامه دهخدا، واژههای «جمود» و «خمود».
[۵]. کسالت و نشاط در احادیث ۵۳۳۶
[۶]. «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَهً»؛ نمل، ۸۸٫
[۷]. « فَما زالَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصیداً خامِدین» انبیاء، ۱۵؛ «إِنْ کانَتْ إِلاَّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ» یس، ۲۹٫
[۸]. «أَرْبَعُ خِصَالٍ مِنَ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَیْنِ و…»؛ کوفی، محمد بن محمد اشعث، الجعفریات(الأشعثیات)، ص ۱۶۸، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، چاپ اول، بیتا.
[۹]. «وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْل»؛ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص ۱۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۱۰]. «وَ الْجُمُودَ بِالْبَلَل»؛ سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۲۷۳، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۱۱]. «ثُمَّ أَمَرَ النَّارَ فَخَمَدَتْ فَارْتَفَعَ مِنْ خُمُودِهَا دُخَانٌ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۸، ص ۹۵، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۲]. «فَنَادَى یَا أَهْلَ التُّرْبَهِ وَ یَا أَهْلَ الْغُرْبَهِ وَ یَا أَهْلَ الْخُمُود»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص ۳۲۰ – ۳۲۱، نجف اشرف، دار المرتضویه، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.
[۱۳]. منسوب به جعفر بن محمد(ع)، مصباح الشریعه، ص ۹، اعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
[۱۴]. منسوب به جعفر بن محمد(ع)، مصباح الشریعه، ترجمه و شرح: گیلانی، عبد الرزاق بن محمد هاشم، ص ۲۷۴ – ۲۴۵، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.