بررسى جایگاه سیاسى و اجتماعى شیعیان در قرن اول و دوم هجرى

بررسى جایگاه سیاسى و اجتماعى شیعیان در قرن اول و دوم هجرى

الف ـ عصر خلفا نخستین

اگر به کارگیرى سلمان فارسى و عمار یاسر را – که در مدت کوتاه منصبى به آنان واگذار شد([۱]) – استثنا بدانیم در بیشتر دوره خلفای سه گانه نخستین، شیعیان از امکانات سیاسى و اجتماعى مناسب بى‏بهره بودند. امام على در توصیف وضع این دوره مى‏فرماید:

«.. محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگى به رنج وا مى‏دارد.»([۲])

این رساترین تعبیرى است که آن حضرت دربیان وضع خود و شیعیان در این دوره ایراد مى‏کند. اما در دوره زعامت امام على شیعیان علاوه بر جایگاه سیاسى([۳])، از وضعیت اجتماعى مناسب بهره‏مند شدند([۴]) و در بُعد دینى نیز در زمینه‏هاى تفسیر، فقه و کلام از دریاى علوم آن حضرت بهره فراوان بردند. کما اینکه آن حضرت در دوران خلفای قبل از خود مردم را در زمینه دینى و علمى هدایت مى‏فرمود.([۵])

ب ـ امویان و تشیع

در بیشتر این دوره زمینه‌ی سیاسى و اوضاع اجتماعى کاملاً بر ضد شیعیان بود. شیعیان در طول این دوران متحمل سخت‏ترین شکنجه‏ها و بدترین آزارهاى جسمى و روحى از سوى امویان و عمال آنان گردیدند که گوشه‏هایى از این اعمال را مى‏توان در رفتار بسربن ارطاه([۶]) با مردم و شیعیان مدینه و مکه و رفتار توأم با خشونت حجاج بن یوسف ثقفى با شیعیان و یاران امام على مشاهده کرد. شهادت قنبر غلام امام على([۷]) کمیل بن زیاد([۸]) سعیدبن جبیر([۹]) نمونه‏هاى کوچکى از جنایات بزرگ حجاج است. کلام امام باقر که قبلاً آوردیم ناظر و دلیل بر رفتار این کارگزار خون خوار معاویه و همین طور یکى دیگر از این سفاکان یعنى عبیداللّه‏ بن زیاد یکى از عمّال یزید پسر معاویه است.([۱۰])

ج ـ اواخر عصر اموى و آغاز عصر عباسى

در اواخر حکومت امویان و آغاز حکومت عباسیان بستر سیاسى بسیار خوبى براى اهل بیت و شیعیان مهیا گردید؛ زیرا امویان در سراشیبى سقوط و اضطراب به سر مى‏بردند و قدرت و فرصت سرکوبى علویان را نداشتند و در سالهاى آغازین عباسیان، آنان مشغول ثبات و استحکام حکومت نوپاى خود بودند، این عوامل باعث گردید نهضت علمى و فرهنگى شیعیان به وسیله‌ی امام باقر و امام صادق‘ بنیانگذارى شود و به شکوفایى برسد. در اساس، تشیع در همین دوره، به کمال رسید و چهارچوب‏هاى کلامى و فقهى مختص به خود را پیدا کرد. نقش امام جعفر صادق در این باره چندان قوى بوده است که گاه از مذهب تشیع به مذهب «جعفرى» تعبیر مى‏شود.

د ـ عباسیان و تشیع «از منصور تا مأمون»

در زمان منصور عباسى، عباسیان که گرفتار ریاست طلب و حب دنیا شده بودند این فرصت را به دست آوردند تا دیدگاه واقعى خود را که سالها در دل نهان داشتند درباره علویان و شیعیان اجرا نمایند؛ لذا آنان را زیر انواع و اقسام فشارها و محرومیت‏هاى سیاسى و اجتماعى قرار دادند.

سیوطى در تاریخ خلفا مى‏نویسد:

منصور عباسى نخستین خلیفه عباسیان بود که با علویان دشمنى آغاز نمود و آتش فتنه را میان علویان و عباسیان شعله ور ساخت در حالى که قبل از او، آنان؛ هاشمیان واحد بودند. منصور در سال ۱۴۵هـ.ق. محمد و ابراهیم فرزندان عبداللّه‏ بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب را به همراه جماعت زیادى از اهل بیت به شهادت رسانید. او حتى علمایى که به نوعى به این گونه قیامها نظر مثبت داشتند چون ابوحنیفه، عبدالحمید، ابن عجلان و مالک بن انس را تحت تعقیب و مورد آزار و اذیّت قرار داد.([۱۱])

آزار و شکنجه‏هاى علویان به وسیله‌ی منصور در زندانهاى تاریک و نمناک و بستن آنان با غل و زنجیر و قرار دادن آنان درلاى دیوار مشهور بوده و در منابع تاریخى ثبت شده است.([۱۲])

از کسانى که به دست منصور به شهادت رسید؛ امام جعفر صادق بود که مسموم شد. مُعَلّى بن خنیس یکى از شیعیان و متصدى امور مالى امام صادق بود که به دستور منصور و به وسیله‌ی داود بن عروه فرماندار مدینه، در پى خوددارى از ذکر اسامى شیعیان به شهادت رسید.([۱۳]) به اعتراف خود منصور عباسى، او در دوران حکومت خود هزار نفر، بلکه بیشتر از اولاد على و فاطمه‘ را به قتل رساند؛ اما از شیعیان آن قدر کشت که عددى براى آن نتوان معین کرد.([۱۴]) وضعیت بد سیاسى و اجتماعى شیعیان که در زمان منصور از سوى وى اعمال شد، در عصر مهدى(۱۶۹-۱۵۸) تا اندازه‏اى متوقف شد اما مجدداً به وسیله دو خلیفه بعدى، هادى عباسى (۱۷۰-۱۶۹) و هارون الرشید (۱۹۳ – ۱۷۰) ادامه پیدا کرد و این خلفا نیز راه سلف خویش منصور را در آزار و اذیّت روحى و جسمى و قتل و عام علویان و شیعیان ادامه دادند. در حادثه فجیع فخ سال ۱۶۹ هـ.ق عده زیادى از خاندان اهل بیت به شهادت رسیدند و به گفته اصفهانى، پیامبر قبلاً در جمع اصحاب خود از شهادت آنان خبر داده بود.([۱۵]) همین طور زندانى شدن موسى بن جعفر با دسیسه یحیى بن خالد برمکى به دستور رشید عباسى و سپس شهادت آن حضرت از مهمترین حوادث غمبارى بود که در این ایام اتفاق افتاد.([۱۶]) در دوران خلافت محمد امین بود که فشار کمترى بر شیعیان و علویان وارد شد و علت آن این بود که اشتغال امین به عیاشى و خوشگذرانى، بعد از آن هم جنگ با برادرش مأمون فرصت دشمنى با شیعیان را از او گرفت.([۱۷]) شیعیان در ایام خلافت مأمون برخلاف گذشته از نظر کمیت فزونى قابل ملاحظه‏اى یافتند و تقریباً در بیشتر بلاد اسلامى حضور آنان پر رنگ احساس مى‏شد.([۱۸]) از طرفى این شیعیان از هرسو به جانب امام رضا رو نموده و عواطف پاک و علاقه خویش را نسبت به آن حضرت ابراز مى‏داشتند. مأمون با انگیزه‏هاى مختلف از جمله براى حفظ مکنت و دولت عباسیان، امام على بن موسى الرضا را به مرو آورد و ولى عهد خود قرار داد تا هم شیعیان و در رأس آنان امام رضا را در کنترل داشته باشد و هم حرص و رغبت امام رضا را به جاه و مقام به شیعیانش اعلام کند.([۱۹]) در دوران عباسیان از میان وزیران و نزدیکان خلفای این خاندان، بعضى به تشیع گرایش داشتند که مورخان به این اشاره کرده‏اند. ابو سلمه خلال ملقب به وزیر آل محمد ، وزیر و مشاور سفاح، ابوبجیر اسدى بصرى، امیر منصور، یعقوب بن داوود وزیر مهدى، على بن یقطین و نیز محمدبن اشعث وزیر هارون در زمره این افراد هستند.([۲۰])

 

([۱]) ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۸۳؛ یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص۴۲٫

([۲]) نهج البلاغه، خطبه سوم «شقشقیه».

([۳]) طبرى، تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۳؛ على اکبر ذاکرى، سیماى کارگزاران امام على بن ابى طالب، ج ۱، ص ۶۸٫

([۴]) رسول جعفریان، تاریخ خلفا، ص ۲۴۱٫

([۵]) یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ح ۲، ص ۲۶، ۵۴، ۷۴٫

([۶]) ابن ابى الحدید معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۶، ۸، ۹، ۱۰؛ محمد جواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۴۹، ۵۰٫

([۷]) محمدجواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۹۴٫

([۸]) همان، ص ۹۶٫

([۹]) همان.

([۱۰]) همان، ص ۹۵٫

([۱۱]) جلال الدین سیوطى، تاریخ خلفا، ص ۳۰۱٫

([۱۲]) محمدجواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۱۴۶٫

([۱۳]) همان، ص ۱۵۰؛ مجلسى، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۸۱٫

([۱۴]) محمدجواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۱۵۰٫

([۱۵]) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص ۲۸۹ – ۲۹۰٫

([۱۶]) یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۶۰؛ خسرو معتضد، هارون الرشید و سب سرخ بغداد، ص۵۴۳٫

([۱۷]) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص ۳۳۸٫

([۱۸]) محمدجواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۱۶۴٫

([۱۹]) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، ص ۳۷۵ – ۴۷۶؛ محمدجواد مغنیه، الشیعه و الحاکمون، ص ۱۶۷٫

([۲۰]) سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۱، صص ۲۶۳، ۲۶۴٫

منبع: برگرفته از کتاب روابط موالی و تشیع؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.