بهرهمندى موالى از هدایت ها و حمایتهاى شیعه
در فصول گذشته در مورد ماهیّت مذهب تشیع و جایگاه شیعیان در جامعه اسلامى سخن گفتیم و همین طور درباره موالى مباحثى در ابعاد مختلف مطرح گردید؛ به گونهاى که ماهیت، نحوه پیدایش و گسترش آنان تا حدودى براى ما روشن شد.
اکنون با توجه به شواهد تاریخى، که گرایش موالى به تشیع را مسلّم مىنماید، در صدد پاسخ به این پرسش هستیم: نقش ائمه در گرایش موالى به تشیع چقدر تأثیرگذار بوده است؟ لذا تلاش خواهد شد تا به روابط این دو اقلیت، یکى اقلیت دینى و مذهبى «تشیع» و دیگرى اقلیت اجتماعى موالى پرداخته و نمونههایى از تأثیرگذارىهاى این دو به یکدیگر را در این فصل، و فصل آتى و پایانى بیان نماییم.
۱ ـ هدایتهاى گفتارى ائمه شیعه نسبت به موالى
ائمه معصومان در مقام رهبران دینى، سیاسى و اجتماعى «مذهب تشیع» نقش مثبتى برای جذب افراد به ویژه اقلیتهاى بىپناه به این مذهب داشتند؛ زیرا موضع آنان در این گونه موارد از متن اسلام و قرآن برخاسته و گفتارشان توأم با رفتار بروز مىنمود و این دو امر همیشه موجب تمایل و پیروى مسلمانان از آنان مىگردید.
موالى بعد از حضورشان در جامعه اسلامى از کسانى بودند که مورد بىمهرى قرار گرفتند و همان طور که بیان کردیم به جز در دوران پیامبر اسلام و حکومت کوتاه امیرالمؤمنین على در سایر مواقع از دوران دویست ساله نخست اسلامى همواره به عنوان شهروند درجه دو و پایینتر از عربها مطرح بودهاند و در مواقعى نیز که به برخى از موقعیتها دست مىیافتند در واقع پلى بودند براى عبور دیگران و رسیدن آنان به مقاصد خود. این موضوع باعث مىشد که هیچگاه عدالت اسلامى در مورد آنان اجرا نگردد. لذا آنان امامان را همچون پناهگاهى یافتند که هم مىتوانستند با گفتار خویش اوضاع سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى را براى حضورشان مساعد نمایند و هم با ارائه الگوهاى رفتارى عدالت را براى آنان به ارمغان آورند.
الف ـ ائمه و عدالت
ائمه معصومان – چه آنان که در پارهاى از اوقات حکومت را در اختیار داشتند، چون امام على و امام حسن مجتبى و چه آنان که نتوانستند رهبرى ظاهرى مسلمانان را به دست گیرند – هریک در زمان خود براى ایجاد عدالت در جامعه اسلامى تلاش کردند و همیشه یکى از دغدغههاى اصلى آنان، این بوده است که همه مردم در جامعه اسلامى براساس استحقاق خویش از حقوق و مزایاى اجتماعى و… مساوى با دیگران برخوردار باشند، چیزى که تحقق آن در گرو ایجاد و اجراى عدالت در جامعه بود. ما قبلاً به گوشههایى از تلاشهاى امام على در این مورد اشاره کردیم.
عدالت در کلام امامام شیعه
امام سجّاد در روایتى در جواب یکى از شیعیان، عصاره عمل به دین اسلام را در سه چیز مىداند و مىفرماید: سخن گفتن به حق و حقیقت، حکم نمودن براساس «عدالت» و وفای به عهد و پیمان زیر بناى تمامى امور در عمل، به دین است.([۱])
امام صادق مىفرماید:
حضرت على به عمر بن خطاب در زمانى که خلیفه مسلمین بود، چنین توصیه نمود: سه چیز را اگر در جامعه رعایت نمایى و بدان عمل کنى مىتواند تو را از به کارگیرى هر تدبیرى جهت موفقیت در پیشبرد جامعه بىنیاز سازد و آن سه چیز عبارتست از اقامه حدود بر نزدیکان و خویشان و دیگران، حکم نمودن براساس قرآن در هر حالت، تقسیم براساس عدالت میان تمامى افراد اعم از احمر و اسود. خلیفه در پاسخ به این ارشاد امام على چنین گفت: هرگز چنین فرمایش موجز و بلیغ نشنیده بودم.([۲])
امام کاظم در مورد قانون الهى در رابطه با مخلوقات مىفرماید:
خداوند اشیا و اموال را برای رفاه بندگانش آفریده است و این نعمتها را میان آنان تقسیم نموده و حق هر ذى حقى را از خاصه و عامه و فقرا و مساکین و هر صنفى از اصناف مردم را در نظر دارد. اگر عدالت در جامعه مراعات گردد، تمامى انسانها بى نیاز خواهند بود و فقیرى وجود نخواهد داشت.([۳])
امام رضا با اشاره به اهمیّت عدالت در جامعه مىفرماید:
نابودى هر حکومتى از ظلم و جور حاکم آن ناشى مىشود.([۴])
روایات فراوان دیگرى از ائمه وجود دارد که هر کدام به نحوى انعکاس اهمیت و ضرورت برقراری عدالت در جامعه اسلامى است که مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد.
پس تحقق عدالت در تمامى ابعاد وجودیاش در جامعه اسلامى یکى از آرمانها و اهداف مشترک «تشیع» و موالى حساب مىشود، که پیشوایان تشیع یکى پس از دیگرى در پى ایجاد آن بودند و در این راه تلاش کردند. هرچند این امر در مورد شیعیان به سبب موانع گوناگون هیچگاه به بار ننشست چه آنکه شیعیان در بیشتر این دو قرن تحت شدیدترین ظلمها و فشارها قرار داشتند اما همین تلاشها بود که هدایت و جذب موالى به سوى مذهب تشیع را در پی داشت.
ب ـ ائمه و تربیت و پرورش دینى موالى
همان طور که قبلاً نیز گفتیم موالى در کشاکش فتوحات گسترش یافتند. شدّت و گستردگى این فتوحات افراد زیادى از ملل غیر عرب را به سرزمینهاى اسلامى کشانید؛ بعضى از اینان از همان ابتدا اسلام را پذیرفتند و عدهاى هم که به شکل «برده» وارد جامعه اسلامى شده بودند، بعدها با پذیرش اسلام و دریافت هدیه آزادى خویش به موالى مشهور شدند. در زمان خلفا مخصوصاً امویان نه تنها به آنچه امید داشتند یعنى مساوات و عدالت اسلامى نرسیدند، بلکه مورد شدیدترین تبعیضها و تحقیرها از سوى بنى امیه که برترى نژادى را در دستور کار داشتند، قرار گرفتند.([۵]) از سوى دیگر هیچگونه برنامه تربیتى برای آشنایى اینان با معارف و احکام و دستورات اسلامى از سوى خلفا وجود نداشت. اما اهل بیت با احساس این خلأ موجود که تداومش مىتوانست صدمههای بزرگى را براى اسلام در پى داشته باشد با تدبیر درست به تربیت دینى و اخلاقى موالى مبادرت ورزیدند. تلاشهاى تربیتى اهل بیت درباره موالى از زمان امام على آغاز شد. اما اوج این تلاش در زمان امام سجاد و از طرف آن حضرت ظاهر شد. بیان احکام و مفاهیم ناب اسلامى به شکل صحیح از مهمترین بخشهاى تربیت دینى به شمار مىرود. امام زین العابدین در این جهت بدون شک سر آمد همگان بود و تمامى همّت والاى خویش را به کار بست تا همگان و مخصوصاً موالى از چشمه فیض وجودش بهره برده و رهنمون شوند.
شیخ مفید با اشاره به این نقش تربیتى امام سجاد مىنویسد:
«آنچه فقها و دانشمندان در علوم مختلف از آن حضرت نقل کردهاند از شمار عدد بیرون و آنچه از مواعظ و ادعیه و فضائل قرآن کریم و حلال و حرام و درباره حوادث و ایام و دیگر علوم مختلفه که بین علما و دانشمندان مشهور است اغلب از کسانى به دست آوردهاند که در مکتب امام زین العابدین آموخته اند.»([۶])
از این رو موالى علاوه بر تربیت صحیح دینى با معارف اصیل اسلامى نیز آشنا و از چشمه علوم آن حضرت سیراب شدند و آنگاه که با آزاد شدن به دست آن حضرت کرامت انسانى خویش را به دست مىآوردند باز هیچگاه دست از دامان پر محبت اهل بیت بر نمىداشتند([۷]) و به گفته استاد سید جعفر مرتضى عاملی، موالى با مشاهده و اخذ چنین تربیتى از امام سجاد ، اهل بیت را به عنوان انسانهاى نمونه و مسلمانان شایسته یافتند و آمادگى داشتند تا در هر وضعیت در کنار آنان قرار گیرند و پشتیبان آنان باشند.([۸]) این کوشش اهل بیت در زمان امام باقر و امام صادق تا زمان امام رضا پیوسته ادامه داشت و ابعاد دیگرى به خود گرفت.
ج ـ ترغیب «موالى» به وسیلهی ائمه به کسب علم
اشتیاق و تمایل به کسب علم را باید یکى دیگر از آرمانهاى مشترک «تشیع» و موالى عنوان کرد. در مورد خدمات علمى موالى در آینده سخن خواهیم گفت کما اینکه در فصل سوم، به جایگاه علمى آنان اجمالاً پرداخته شد؛ اما در اینجا لازم مىدانیم در مورد نقش هدایتى اهل بیت اشاراتى داشته باشیم. موالى قبل از آنکه وارد جامعه اسلامى شوند، انسانهایى متمدن، از ملتهاى متمدن بودند که سالها پیش قدم در مسیر تمدن نهاده، با علوم و فنون و صنایع و هنر و فلسفه آشنایى کامل داشتند. این طبیعى بود که آنان همیشه در پى کسب علوم باشند، اما آشنایى موالى با علوم اسلامى همچون فقه، حدیث، تفسیر، قرائت و علوم دیگر چیزى بود که با تکیه بر هدایتهاى اهل بیت به آن دست یافتند. در این رابطه مکتب علمىای که امام باقر و امام صادق برپا نمودند، کاملاً بى بدیل است. امام باقر در بیانى زیبا، ارزش، اهمیت و جایگاه علم را چنین بیان مىدارد:
«به دیگران علم بیاموزید که همانا پاداشى چون بهشت در پى دارد، آموختن علم عبادت، پرداختن به مباحث علمى (و مذاکره علمى) تسبیح خداوند، بحث از علم جهاد، یاد دادن به دیگران صدقه، بخشش علم به طالب آن نزدیکى به سوى خدا و علم گلدسته بهشت است و…»([۹])
بدیهى است که مراد امام از این اوصاف علم و دانشى است که انسان را به بصیرت واقعى و قرب الهى برساند. در این باره، یکى از محققان مىنویسد:
«تاریخ نمىتواند شخصیتى همپاى امام باقر به یاد آورد که تمام حیات خود را وقف نشر علم و راهنمایى مردم نمود. او بود که همچون کوه استوار و چون دریای موّاج در یثرب (مدینه) استقرار داشت و دیگران، علم و مخصوصاً فقه را از او فرا گرفته و در سراسر بلاد اسلامى گسترش دادند، این درحالى بود که علم آن حضرت نه تنها شامل این امت [شاید منظور مسلمانان یا عربها باشد] میباشد بلکه تمامى مردم از آن حضرت بهره مىبردند.»([۱۰])
احمدبن محمدبن خالد برقى در رجال خود شخصیتهاى بزرگ از موالى چون ابو خالد کابلى، محمدبن الطیار، محمدبن عمران یعقوب بن شعیب، عبدالملک بن اعین، عبدالرحمان بن أعین، عیسى بن أعین، زیادبن سوقه، بکیربن أعین، میمون القداح، طاهر، و… را از اصحاب خاص امام باقر دانسته که در محضر آن حضرت و در کنار دیگر مسلمانان علوم مختلف مخصوصاً فقه و حدیث آموختهاند.([۱۱])
در زمان امام صادق نیز پرداختن به علم از اهمیت ویژه برخوردار بود که باز با هدایتهاى صحیح امام صادق و تلاشهاى آن حضرت صورت گرفت. این دوره همان ادامه موقعیت طلایى بود که در زمان امام باقر پیش آمده بود که در آن تحول عظیم علمى و ادبى و خیزش همگانى براى فرا گرفتن علوم و معارف صورت پذیرفت و متکلمان و محدثان و فقها و دانشمندان و مفسّران بزرگى را امام صادق تربیت کرد و تحویل جامعه اسلامى داد که بسیارى از آنان را موالى تشکیل مىدادند. تفاوتهاى عمدهاى که در مکتب علمى امام صادق وجود داشت، تعدد رشتههاى علمى و دیگر، افرادى بود که به فرقهها و مذاهب گوناگون اسلامى گرایش داشتند و با وجود این، در مکتب امام صادق حضور مىیافتند. از میان موالى نیز افرادى در علوم مختلف از شاگردان امام صادق بودند که به عنوان دانشمندان برجسته در مذاهب اسلامى مطرح گردیدند که مىتوان به ابوموسى جابربن حیان – فیلسوف و شیمى دان([۱۲]) – ابوحمزه ثمالى([۱۳])، مصادف([۱۴])، هشام بن حکم([۱۵]) و ابوحنیفه([۱۶]) اشاره کرد. ما در فصل آینده نیز به خدمات علمى آنان و دیگر دانشمندان شیعى موالى خواهیم پرداخت.
البته موضوع جایگاه علم در اسلام و هدایتهاى اهل بیت در این زمینه چیزى نیست که فقط در زمان صادقین‘ به وجود آمده باشد، بلکه این موضوع از زمان پیامبر عظیم الشأن اسلام آغاز شد و درطول حیات ائمه ادامه داشت. و ما به دلیل اختصار و وضعیت فوق العاده عصر امام باقر و امام صادق‘ فقط متذکر این دوران شدیم.
۲ – هدایتهاى رفتارى تشیع نسبت به موالى
الف ـ موضعگیرى تشیع در برابر امویان
یکى از مواضع مشترک تشیع و موالى موضعگیرى و حرکت سیاسى آنان بر ضد بنى امیه است که برخى از مورخان تنها نقطه مشترک شیعیان و موالی را در این وضع مشترک دانستهاند، لذا گرایش موالى به تشیع را صرفاً یک رویکرد سیاسى عنوان نمودهاند نه رویکرد اعتقادى. البته این تحلیل، درست نیست و با گزارههاى تاریخى نیز مخالف است.
اهل بیت و علویان در تضاد دائم با بنى امیه قرار داشتند؛ این تضاد از هنگام خلافت امام على در سال ۳۶ هجرى، و مخالفت آن حضرت با ادامه کارگزارى معاویه در شام ظاهر شد.([۱۷]) بعد از آن تا سقوط امویان نیز ادامه پیدا کرد. در این مدت قیامهاى زیادى برضد حکومت امویان که در بعضی موارد با رهبرى یا هدایت اهل بیت صورت گرفت که مهمترین آنها قیام و شهادت امام حسین بر ضد یزید بن معاویه در سال ۶۱ هجرى([۱۸]) و قیام زید بن على بن الحسین در سال ۱۲۱ یا ۱۲۲ هـ([۱۹]) و قیام یحیى بن زید در سال ۱۲۵ و به قولى ۱۲۶ هجرى بود.([۲۰]) از سوى دیگر موالى در سراسر حکمرانى سفیانیان و مروانیان اموى مورد تبعیض، تحقیر و خوارى و ذلت قرار گرفتند.([۲۱]) در این دوره کارهاى پست و مشقت آور به موالى سپرده مىشد([۲۲]) اما آنان از هرگونه حقوقى که اعراب از آن بهرهمند بودند، محروم ماندند([۲۳]) و دریک کلام امویان با موالى به گونهاى رفتار مىکردند که نه شرع آن را مجاز مىشمرد و نه عقل آن را تأیید مىکرد.([۲۴])
این رویارویی با مشکلات در کنار اصل عدالت خواهى که اهل بیت برآن تکیه داشتند، موجب شد تا موالى به تشیع تمایل نشان دهند و در قیامهاى نظامى تشیع بر ضد دستگاه امویان شرکت نمایند. حضور موالى در قیام امام حسین و قیام زید بن على بن الحسین و قیام یحیى فرزند زید بخشى از پشتیبانى آنان از مکتب تشیع است که ما در فصل آینده نیز بدان اشاره مىکنیم.
البته موالى در هر حرکتى که جنبه ضد اموى داشت فعالانه حضور پیدا مىکرد؛ زیرا هدف موالى رهایى از ظلم و فشار امویان بود، و این جز با نابودى آنان محقق نمىشد. امویانى که با تکیه بر نژاد عرب به عنوان نژاد برتر هیچگاه نمىخواستند موالى را در کنار اعراب قرار داده، میانشان تساوى بر قرار سازند.([۲۵]) نمونه روشن آن حضور موالى در قیام عباسیان مىباشد که اساساً قوام عباسیان با تکیه بر موالى صورت پذیرفت.
ب ـ آزادى بردگان از سوى اهل بیت
یکى از کارهاى بزرگى که اهل بیت در قبال موالى به صورت سیره مستمره انجام مىدادند و دیگران را نیز به این عمل فرا مىخواندند، کرامت بخشیدن به شرافت و مقام والاى انسانى به وسیله اعطای آزادى به آنان بود. این در حالى بود که خرید و فروش بردگان در آن روزگار پدیده آشنا، رایج و معمول بود. افزون بر این اربابان مىتوانستند هر نوع که بخواهند از بردگان کار بکشند، تحقیر، توهین و تنبیه کنند و لگد کوب کردن بردگان به صورت آشکار جریان داشت.
منطق مکتبى اهل بیت آزادى و آزادگى را حق تمامى انسانها مىداند.
امام على مىفرماید:
«فرزندان آدم نه عبد به دنیا آمدهاند و نه کنیز، تمامى انسانها آزاد آفریده شدهاند.»([۲۶])
آزاد بودن و آزاد زیستن نعمتى است که خداوند متعال به بندهاش ارزانى داشته و اصل، بر این است که انسانها آزاد زندگى کنند.
امام سجاد پس از جریان کربلا، در مدینه سکنى گزید و ضمن زنده نگاه داشتن یاد مظلومیت امام حسین و اهل بیت یکى از کارهایى که عموماً به آن مىپرداخت، خریدارى، تربیت و سپس آزاد سازى موالیانى بود که آن حضرت قلوب پاک و ضمیر روشن آنان را مأواى معارف اسلام و دوستى اهل بیت مىدید. برنامه امام سجاد در رابطه با موالى این بود که در طول ایام سال در هرماه و هر روز و هر مناسبتى موالى را آزاد مىکرد.([۲۷]) آن حضرت موالى سیاه پوست را که هیچگونه احتیاجى به آنان نداشت، خریدارى کرده، در راه خدا آزاد مىنمود.([۲۸])
یکى از روشهاى ارزشمند تربیتى امام سجاد در قبال موالى این بود که آنان را هرگز در مقابل خطاها و لغزشهایى که داشتند تنبیه نمىکرد؛ بلکه آن خطاها را یک به یک یادداشت نموده؛ در آخر رمضان هر سال همه موالى را جمع مىکرد و ضمن آنکه خطاهاى آنان را بر مىشمرد، مىفرمود: «من از لغزشهاى شما گذشتم شما نیز از خداوند بخواهید تا مرا مورد مغفرت خود قرار دهد.» سپس آنان را آزاد مىکرد و هدایایى هم به آنان مىبخشید.([۲۹])!!
گذشت، بخشش، چشم پوشى، عطوفت و مهربانى، واژگان زیبا و حقیقىاند که امام سجاد و دیگر اهل بیت همواره در قامت بلند آنها جامه زیباى عمل مىپوشاند و نه تنها تمایل موالى، بلکه باعث شوق و اشتیاق و پیوند ناگسستنى میان آنان و اهل بیت گردید.
باید توجه داشت که تنها آزاد سازى بردگان از سوى ائمه اطهار، نمیتوانست آنان را از بر چسب مولاء رهایى بخشد؛ اما نحوه برخورد آنان با این بردگان و نیز نحوه آزاد سازى آنان که سراسر توأم با اکرام و اعزاز و احترام بود، مىتوانست سبب شود تا آنان نوعى اعتماد به نفس بیابند و برای کسب هویت اسلامى و انسانى خود بکوشند.
ج ـ ازدواج اهل بیت با «موالى»
فضاى جامعه عرب در آن روز اقتضا مىکرد که عرب با موالى ازدواج نکند؛ زیرا این دو قشر از دو طبقه اجتماعى کاملاً جدا بودند؛ عربها موالى را به هیچ عنوان لایق و هم شأن خود نمىدیدند تا با آنان ازدواج نمایند؛ مخصوصاً اعرابى که به طبقات اصیل و شریف تعلق داشتند. البته این جهالت ریشه در تفکر جاهلى عرب داشت؛ لذا پیامبر اسلام حضرت محمد نخستین فردى بود که با این تفکر بى پایه مبارزه کرد. ازدواج زید بن حارثه مولى پیغمبر با زینب که به تلاش و همت والاى پیامبر اکرم انجام گرفت([۳۰]) و ازدواج پیامبر با صفیه([۳۱]) و جویریه([۳۲]) از موالات پیغمبر، جلوهاى است از گامهاى رسول خدا برای نابودی این تفکر غلط که پیامبر با صلابت برداشت. اما چنانکه در فصل سوم گفتیم، در عصر خلفای نخست و دوران سراسر ظلمانى امویان و سپس عباسیان خلفاى اسلامى بر خلاف سیره و رفتار عملى پیامبر با موالى رفتار کردند. خلفاء با حس برترى جویى نژاد عرب بر موالى که غیر عرب بودند، ازدواج اعراب با زنان غیر عرب را مجاز اما ازدواج موالی با زنان عرب را ممنوع کردند.([۳۳])
جالب توجه است که عبدالملک مروان، هنگامى که زیدبن على بن الحسین‘ را به دمشق احضار کرد، در بازخواست از او، او را متهم به تلاش براى کسب خلافت کرد و به او این گونه گفت:
… تو خود را سزاوار خلافت مىدانى و امید دارى که آن را به دست آورى؟ تو کجا و خلافت کجا؟!… در حالی که تو کنیز زادهاى. ([۳۴])
امّا زید در رد و ابطال این نگرش پاسخ داد:
من شخصى را نمىشناسم که نزد خداوند عظیمتر باشد از پیامبر او که کنیز زاده بود… و او اسماعیل بن ابراهیم است… .([۳۵])
اهل بیت که در طول دوران یاد شده از هرگونه مناصب سیاسى به دور بودند، هر کدام در هر دورهاى که حضور داشتند مىکوشیدند تا سیره نبوى را زنده نگه دارند.
از نمونههاى دیگر ازدواج ائمه با موالى، ازدواج امام جعفر صادق با حمیده بربریه (مادر امام هفتم)([۳۶]) و ازدواج امام کاظم با ام البنین (مادر امام هشتم) است([۳۷]) و دیگر امامان که از موالى همسر اختیار مىکردند.
آنان برای تحقق آرمانهاى واقعى اسلام که چیزی جز مساوات، برادرى و عدالت اسلامى نبود با این سنت غلطى که خلفاء بنا نهاده بودند مبارزه کردند. در راستاى رسیدن به این اهداف، اهل بیت خود در پى ازدواج با زنان غیر عرب بر آمدند. تمامى مورخان از جمله شیخ مفید در الارشاد و طبرسى در اعلام الورى ضمن بیان اولاد و فرزندان ائمه معصومان به این موضوع تصریح دارند که همه پیشوایان تشیع تا امام حسن عسکرى داراى زنان و همسرانى از موالى بودند و بعضى از امامان معصوم از مادران موالى تولد یافته، در دامان چنین مادرانى نمو پیدا کردهاند؛ در حالى که این مادران هر کدام زنان پاکدامن و برگزیده عصر خویش بودند. یکى از مورخان مىنویسد:
«خداوند به نژاد آدمى توجه ندارد بلکه صلاحیتها را در نظر مىگیرد و به همین دلیل، پروردگار، مادران ائمه را از زنانى برگزیده که داراى شایستگیهاى برجسته و نیز از نژادهاى مختلف باشند.»([۳۸])
بدیهى است که پیوند بین موالى مسلمان با امامان معصوم – که پیوند دو نژاد بود – مىتوانست تأثیر زیادى بین موالى و اهل بیت داشته باشد و موالى را در مسیر تشیع هدایت نماید؛ زیرا آنچه در کوتاه مدت از این پیوند حاصل مىشد، حمایت اهل بیت از موالى بود؛ چیزى که موالى به شدت بدان محتاج بودند. نقش حمایتى معصومان سبب مىشد تا در دراز مدت قلوب موالى تسخیر و محبت شان شکوفا و مسیر شان به سوى آنان تعیین گردد.
۳ ـ نگرش حمایتى ائمه شیعه به موالى
امامان معصوم در طول قرون اول و دوم اسلامى هیچ گاه از هدایتها و حمایتهاى خود از موالى – که در جامعه آن روز از حقوق خود باز مانده بودند و به عنوان قشرى محکوم به آنان نگاه مىشد – دریغ نورزیدند؛ اما نکته مهمّ این است که این حمایتها از سوى آنان تنها به موالى ختم نمىشد بلکه در یک شعاع و دایره بزرگتر وجود داشته و ادامه پیدا مىکرد. توضیح مطلب اینکه مذهب شیعه به تمامى اقشار ضعیف جامعه اسلامى نگاه ویژه دارد و معتقد است که حمایت از ضعیفان و محرومان از وظایف اصلى حکومت اسلامى و حاکم آن است؛ زیرا آنانند که نیاز به حمایت دارند و آنانند که در جنگها و سختیها براى حفظ اسلام مجاهدت مىکنند؛ علاوه بر آن حمایت از ضعیفان و محرومان جامعه مطابق رأفت و مودت اسلامى خواهد بود، لذا در این نگرش مکتب تشیع، موالى از کسانى هستند که باید مورد حمایت همه جانبه قرار گیرند.
در اینجا به اصول نگرش حمایتى اهل بیت میپردازیم؛ اصولى که در سراسر زندگى اهل بیت مشاهده شده و در مواجهه با محرومان بدان اصول تکیه داشتهاند:
الف ـ اصل تساوى انسانها
همه انسانها در اصل خلقت و وجود باهم برابرند و از این نظر فرقى میان سفید و سیاه، عرب و غیر عرب، آفریقایى و غیر آن وجود ندارد. خداوند متعال در آیات زیادی به بیان چگونگى خلقت انسانها و به تساوى آنان در آفرینش مىپردازد. امتیاز و برترى هر فرد و قُرب و نزدیکى او به خداوند را در تقوا، پرهیزگارى، و طاعت و بندگى خالق بى همتا مىداند.([۳۹]) بینش اهل بیت در رابطه با تساوى میان مسلمانان بلکه تمامى انسانها از این اصل الهى و قرآنى نشأت مىگیرد. امام على آن هنگام که عهده دار خلافت مسلمانان شد، با محور قرار دادن این قانون الهى با امتیازطلبىهاى بى موجب و واهى مبارزه نمود و در دفاع از حقوق موالى و دیگر ضعفای جامعه اسلامى در مقابل کسانى که امتیازى مضاعف براى خود قائل بودند، فرمود:
چه برترى سزاست براى فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق در حالى که آنان خود فرزندان یک پدر هستند؟([۴۰])
این مطلب تعبیر زیبا و رسایى از امام على در بیان این حقیقت است که خلقت و سرشت اولیه انسانها – از هر نژاد و رنگى که باشند – هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند؛ زیرا همه مخلوق و بنده خداوند هستند؛ بلکه چگونگى بندگى و عبودیت خالق است که به انسان برترى مىبخشد.
حضرت امام صادق تساوى تمام انسانها را در خلقت یک اصل دانسته و مىفرماید:
همه فرزندان آدم در اصل مساوى هستند؛ هیچ تفضلى یکى را بر دیگرى نیست مگر به تقوا؛ اصل خلقت انسان از خاک، پدر انسان آدم، و مادر انسان حوا و خالق انسان همانا خداى یکتاست، پس انسانها همه بنده خدا هستند.([۴۱])
امام رضا مىفرماید:
همانا پروردگار جهانیان که خالق بشر است واحد، مادر و پدر همه بشر نیز واحد است، پس تمامى انسانها با یکدیگر مساوى و در خلقت برابرند.([۴۲])
اهل بیت بر پایه چنین دیدگاهى، خواستار اجراى عدالت اجتماعى و اقتصادى، در جامعه اسلامى بودند، زیرا از منظر اسلام و اهل بیت تنها عامل برترى میان افراد تقواست که پاداش آن اخروى و نزد پروردگار محفوظ است؛ اما سایر ویژگیها مانند خون، خاک، ثروت، شهرت سیاسى و اجتماعى و… امورى است اعتبارى که در واقع نمىتواند موجب تخصیص امتیاز و برترى گردد.
ب ـ اصل آزادى انسانها
مطرح نمودن اصل آزادى اعم از آزادى مادى – که شامل رهایى جسم و جان انسان از بردگى، بازداشت و تبعید مىشود – و آزادى معنوى – که شامل آزادى اندیشه و اراده و حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت مىگردد، چیزى است که هر انسانى بر حَسَب فطرت خویش آن را پذیرفته و از آن استقبال مىکند؛ اما امروزه جوامع ثروتمند و متمدن که جانبدار و تابع غرب هستند، این واقعیت را به اثبات رساندهاند که در این شعار خویش یعنى «آزادى» و «دموکراسى» هیچ گونه صداقتى ندارند، بلکه از این شعار به عنوان پوششى برای رسیدن به اهدافى که دقیقاً مخالف آزادى انسانهاست، استفاده میکنند. چگونه مىتوان دم از آزادى زد در حالى که کشورهاى ثروتمند و دولت مردان آنان با حیله و ترفندهاى گوناگون چون تک محصولى کردن و در اختیار گرفتن بازار محصولات کشورهاى کم بضاعت سعى در استثمار([۴۳]) و بهره بردارى از آنان را دارند؟
چگونه مىتوان دم از آزادى زد آن هنگام که قدرتهاى بزرگ با این بهانه «یعنى ایجاد دموکراسى» لشکر کشى نموده و در گوشه و کنار این دنیا به استعمار([۴۴]) ممالک ضعیف مىپردازند؟
اما اسلام آزادى انسانها را یک اصل حساب کرده است؛ اصلى که زیر بناى سایر امور در جامعه اسلامى قرار گرفته است.
از دیدگاه امام على آزادى و استقلال انسانها آن قدر اهمیت دارد که نه تنها دیگران مجاز به از بین بردن آن نیستند، بلکه خود افراد نیز حق ندارند این نعمتى را که خداوند به بندهاش ارزانى داشته از خود گرفته و دریغ دارند. منظور حضرت این است که انسانها نباید سلطه معنوى دیگران را بپذیرند اما به هرحال حضرت بر روى این سخن تأکید دارند که: «خداوند انسان را آزاد آفریده است.» امام صادق هزار بنده که بهایش را با کار و تلاش خود کسب کرده بود آزاد ساخت و جامه زیباى آزادى را به آنان که در پى آن بودند پوشانید؛ همانانی که در جست و جوى رأفت و مهربانى خواسته یا ناخواسته وارد جامعه اسلامى شدند تا سعادت خویش را در این آیین الهى به دست آورند.([۴۵])
امام سجاد در روزگارى به سر مىبرد که بر اثر سیطره حاکمان ناشایست، هنوز افکار جاهلى در جامعه اسلامى حضور و تسلط داشت.
على بن الحسین‘ با آنکه صاحب قدرت سیاسى نبود اما با تمسک به سیره جد و پدرش براى آزادى بردگان – به گونهاى که حساسیتهاى اجتماعى را تحریک نکند – تلاش میکرد. او نخست بردگان را خریدارى مىکرد سپس در مدتهاى گوناگون آنان را آزاد مىکرد.([۴۶]) بدین سان – همچنان که پیشتر نیز اشاره – شد، این اقدامات از سوى امام على و امام سجاد و دیگر اهل بیت سبب مىشد تا پیوندى قلبى و عاطفى میان موالى و اهل بیت ایجاد گردد و گرایش موالى به اهل بیت و تشیع را به دنبال داشته باشد.
اکنون که این فصل را به پایان مىبریم ذکر این نکته لازم و ضرورى است که مباحث یاد شده تحت عناوین هدایتهاى گفتارى، و رفتارى تشیع به موالى و نگرش حمایتى تشیع به موالى، با رعایت اختصار و اکتفا به مهمترین مطالب بود.
([۱]) جمعه العُروسى الحویزى، تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۷۹٫
([۲]) محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۵۶٫
([۳]) محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج ۱، ص ۵۴۱٫
([۴]) علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۷۵، «باب مواعظ الرضا».
([۵]) سید جعفر مرتضى عاملى، دراسات و بحوث فى التاریخ والاسلام، ج ۱، ص ۸۸٫
([۷]) رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن ، ص ۸۴٫
([۸]) سید جعفر مرتضى عاملى، دراسات و بحوث فى التاریخ والاسلام، ج ۱، ص ۸۸٫
([۹]) باقر شریف قرشى، حیاه امام محمدباقر، ج ۱، ص ۲۳۴٫
([۱۱]) احمدبن محمدبن خالد برقى، رجال برقى، صص ۴۹-۶۲٫
([۱۲]) على محدث زاده، اصحاب امام صادق، صص ۱۰۳-۱۰۴٫
([۱۶]) ابن الندیم، الفهرست، ص ۳۴۲٫
([۱۷]) طبرى، تاریخ طبرى، ج ۳، صص ۳، ۴٫
([۱۸]) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، صص ۵۱، ۵۲٫
([۱۹]) مسعودى، مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۰۸٫
([۲۱]) رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم ، ج ۱، صص ۱۱۲-۱۱۳٫
([۲۴]) رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج ۱، ص ۱۱۳٫
([۲۶]) محمدبن یعقوب کلینى، روضه کافى، ج ۸، ص ۴۹٫
([۲۷]) سید جعفر مرتضى عاملى، دراسات و بحوث فى تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۸۷؛ عبدالعزیز سیداهل، زین العابدین، ص ۴۷٫
([۲۸]) سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۴۶۸٫
([۲۹]) همان ، ج ۴، ص ۴۶۶، ۴۶۷، ۴۶۸٫
([۳۰]) ر.ک: «فصل سوم همین کتاب».
([۳۱]) ابن هشام، سیره النبویه، ج ۴، ص ۲۹۶٫
([۳۳]) ابراهیم ثقفى، الغارات، ج ۲، صص ۸۲۲، ۸۲۳٫
([۳۸]) محمدتقى مدرسى، امامان و جنبشهاى مکتبى، ترجمه حمیدرضاآژیر، صص ۱۰۲،۱۰۳٫
([۳۹]) {خَلقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا} زمر: ۶؛ {مَا خَلَقَکُمْ وَلاَ بَعْثُکُمْ إِلاَّ کَنَفْسٍ وَاحِدَهٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ} (لقمان/ ۲۸)؛ محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج ۱۷، ص ۳۶۲، ج ۱۶، ص ۳۴۸٫
([۴۰]) محمدبن یعقوب کلینى، کافى، روضه کافى، ج ۸، ص ۴۹٫
([۴۱]) احمدبن على طبرسى، الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۲۲٫
([۴۲]) محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج ۸، ص ۲۳۰؛ محمدرضا حکیمى، الحیاه، ج ۵، ص ۱۵۴٫
([۴۳]) «برای آشنایى با مفهوم واژه استثمار» ر.ک: حسین على زاده، فرهنگ خاص علوم سیاسى.
([۴۴]) «برای آشنایى با مفهوم واژه استعمار» ر.ک: على بخشى و دیگران، فرهنگ خاص علوم سیاسى.
([۴۵]) محمدبن حسن حرعاملى، وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۳٫
([۴۶]) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۱۰۵٫
منبع: برگرفته از کتاب روابط موالی و تشیع؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای مشاهده کتاب اینجا را کلیک کنید.