شبهه اقتصادی آیه ولایت
فقر امام علی مانع نزول آیه
گفته اند؛ براساس دیدگاه مشهور، امام على چیزى نداشته است که زکات بر او واجب بوده و آن را پرداخت کرده باشد تا مصداق آیه باشد.
به این شبهه توجه کنید:
«و من المشهور انّ علیا رضى اللّه عنه ما کان یجب علیه الزکاه.»
این شبهه در شمارى از منابع آمده است.([۱])
نقد
۱- این شبهه بر پایه کاربرد واژه زکات بر زکات واجب استوار است بدینگونه که لفط زکات در آیه به معناى زکات مصطلح آمده و چنین زکاتى به صاحبان اموال تعلق مىگیرد و امام على صاحب مالى نبوده تا زکات بر او واجب باشد و گفته شود که آیه در شأن او نازل شده است. در حالى که پیشتر اثبات کردیم زکات یک لفظ عربى است که قبل از پیدایش اسلام نیز در این زبان کاربرد داشته و هیچ ارتباطى به زکات واجب ندارد. همچنین ثابت کردیم که در قرآن این واژه را درباره پیامبران و امتهاى پیشین نیز به کار گرفته است و نمىتواند به معناى زکات واجب باشد که آنها را تکرار نمىکنیم.
بنابر این از دیدگاه لغت و قرآن، کاربرد واژه زکات در مطلق انفاقها مسئلهاى رایج است.
۲- بر فرض که کاربرد واژه زکات انحصار در زکات واجب داشته باشد، چه کسى گفته است که امام على مالى نداشته و زکات بر او واجب نبوده است؟
بحث درباره منابع مالى آن حضرت و کیفیت درآمد و خرج آن حضرت نیاز به تحقیق بیشترى دارد که خارج از این نوشتار است و ما تنها به چند نمونه اشاره مىکنیم:
الف – احمد بن حنبل درباره صدقات آن حضرت در عین زهد، از امامعلى چنین نقل مىکند:
«عن محمد بن کعب القرظى ان علیّا رضى اللّه عنه قال: لقد رأیتنى مع رسول و انّى لا ربط الحجر على بطنى من الجوع و انّ صدقه مالى لتبلغ اربعین الف دینار.»([۲])
«محمد بن کعب قرظى مىگوید: امام على فرمود: تو مرا با رسول خدا دیده بودى که به سبب گرسنگى سنگ بر شکم مىبستم، در حالى که صدقه مالم امروز به چهل هزار دینار مىرسد».
ب – درباره انفاق امام على در راه خدا در عین زهد آن حضرت، روایت شده است:
«اعتق على فى حیاه رسول اللّه الف مملوک ممّا مجلت یداه و عرق جبینه و لقد ولى الخلافه و اتته الاموال فما کان حلواه الاّ التمر و لاثیابه الاّ الکرابیس.»([۳])
«در زمان رسول خدا از مالى که براى به دست آوردن آن عرق ریخته و دستهایش زخمى شده بود، هزار بنده آزاد کرده بود، در حالى که وقتى قدرت را به دست گرفت و بیت المال از سراسر دنیاى اسلام به دستش مىرسید، حلوایش تنها خرما و لباسش تنها کرباس بود».
آیا قابل تصور است که بگوییم انسانى که در زمان رسول خدا از دسترنج خود تنها هزار بنده را آزاد کرده، مالى نداشته است؟
ج – براساس روایات؛ این آیه در سالهاى پایانى عمر رسول خدا نازل شده است و در این دوران وضع مالى مسلمانان، به دلیل غنائم جنگى که به دست مىآوردند، خوب بوده است و امام على نیز یکى از مسلمانان و رزمندگان بوده که از این غنائم سهمى داشته است.
د- امام على که در همه زمینهها امام و اسوه دیگران به شمار مىرفت، در میدان تلاش اقتصادى و انفاق در راه خدا نیز امام و اسوه بود. او زمینهاى بسیارى را آباد و چشمههاى فراوانى را احداث و آنها را در راه خدا وقف مىکرد.
درباره تلاش او گفتهاند:
«کان یعمل بیده و یحرث الارض و یستقى الماء و یغرس النخل، کلّ ذلک یباشره بنفسه الشریفه و لم یستبق منه لوقته و لا لعقبه قلیلاً و لا کثیرا و انّما کان صدقه.»([۴])
«با دست خود کار مىکرد و در زمین کشت مىکرد (و با حفر آن) آب به وجود مىآورد، درخت خرما مىکاشت. همه این کار را با وجود نازنین خود انجام مىداد. از این همه تلاش و کار نه چیزى را براى دوران خود و نه براى فرزندان خود ذخیره نکرد، بلکه همهاش صدقه در راه خدا بود».
۳- بر فرض که برخلاف همه دلیلها بپذیریم واژه زکات تنها در زکات واجب کاربرد دارد و اینکه برخلاف همه واقعیتها بپذیریم که امام مالى نداشت که زکات به آن تعلق بگیرد، اما تلاش آن امام بزرگوار در دفاع از اسلام و رسول خدا و سرکوب کردن دشمنان آن قابل انکار نیست و در قوانین فقه این مسئله مسلّم است که اموال شخص کافرى که کشته مىشد از آنِ رزمنده مجاهدى بود که او را کشته است.([۵]) در روایات ما این مسئله مطرح است که انگشترى که در اختیار امام على بوده و آن را در حال نماز انفاق کرده، از این طریق در اختیار امام على قرار گرفته است. به این روایت توجه کنید:
«… و کان الخاتم لمروان بن طوق قتله امیرالمؤمنین و اخذ الخاتم من اصبعه و اتى به الى النبى من جمله الغنائم و امره النبى ان یاخذ الخاتم، فاخذ الخاتم و اقبل و هو فى اصبعه و تصدّق به على السائل فى اثناء رکوعه».([۶])
«انگشترى از آنِ مروان بن طوق بود که امام على او را در میدان نبرد کشته بود و آن انگشترى را همراه با بقیه غنائم جنگى خدمت رسول خدا آورد. رسول خدا به امام على دستور داد که انگشترى را بردارد. امام آن را برداشت و در انگشتش بود و در رکوع نماز به سائل صدقه داد».
([۱]) تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ۴، ص ۲۸۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۳۱٫
([۲]) مسند، احمد بن حنبل،ج ۱، ص ۲۵۶، حدیث ۱۳۷۱؛ البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۴۴۴؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج ۳، ص ۶۳۶؛ الریاض النضره، ج ۳، ص ۲۰۷؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۶۴ و ۱۲۶٫
([۳]) شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۲، ص ۲۰۲٫
([۴]) ابن ابى الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج ۱۵، ص ۱۴۷٫
([۵]) جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۹۰؛ تذکره الفقهاء، ج ۹، ص ۲۲۲؛ المبسوط، ج ۲، ص ۶۷؛ المغنى و الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۴۲۸، الحاوى الکبیر، ج ۸، ص ۳۹۹ و ج ۱۴، ص ۱۵۷؛ حلیه العلماء فى معرفه مذاهب الفقهاء، ج ۷، ص ۶۶۱؛ العزیز شرح الوجیز، ج ۷، ص ۳۶۰؛ الام، ج ۴، ص ۱۴۲؛ تحریر الاحکام، ج ۲، ص ۱۸۵؛ مختلف الشیعه، ج ۴، ص ۴۱۷؛ جامع المقاصد، ج ۳، ص ۴۲۳٫
([۶]) البرهان فى تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۸۷٫
منبع: برگرفته از کتاب آیات ولایت قرآن؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.