علل نفوذ سلفیگری در استان سیستان و بلوچستان
علل نفوذ سلفیگری در استان سیستان و بلوچستان
وقتی میتوان جلوی تفکر یک گروه را گرفت که علل نفوذ این تفکر در بین این گروه دانسته شود. در این فصل به مهمترین علل نفوذ فکر سلفیگری در استان پرداخته میشود.
۱ـ انگیزههای سیاسی
الف) مخالفت با نظام جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ و ظهور یک کشور اسلامی با تفکرات شیعی، منافع بعضی کشورها به خطر افتاد، لذا در صدد مقابله افتادند که آنها را از این جهت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
اول: نقش آمریکا و کشورهای غربی
شکی نیست که آمریکا و کشورهای غربی که همواره در پی ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی و اندیشههای شیعه بودهاند، یکی از راههایی که برای ضربه زدن به اندیشههای شیعی در نظر گرفتهاند، تحریک اهل تسنن از طریق مذهب و القاء تفکرات تکفیری و علاوه بر آن مجهز کردن گروههای تکفیری به سلاح و مهمات جنگی بوده است که نمونهی بارز آن را در عملیاتهای چند ساله در استان میتوان یافت که از سلاحهای امریکایی استفاده میکردند.
دوم: نقش عربستان و کشورهای همسو
عربستان خود را ام القرای جهان اسلام میداند و ظهور کشوری شیعی و نفوذ فکری آن در میان ملل، و نگرش اسلامستیزی آن برای وی قابل تحمل نیست و همواره در پی تضعیف نظام شیعه بوده است. یکی از محققین مینویسد:
ایران و عربستان در سطح وسیع و جهانی با هم دچار نوعی تضاد هستند؛ خط مشیهای جمهوری اسلامی و نگرش ایران به غرب با نگرش عربستان به دنیای غرب متفاوت است. این تقابل در سطح وسیع باعث شد که دو کشور تلاش نمایند تا در مواضع ضعیف یکدیگر نفوذ کنند؛ گرایشات مذهبی شیعیان شرق عربستان به ایران از اهرمهای فشاری است که جمهوری اسلامی ایران در دست دارد و عربستان هم متقابلاً اهل سنت جنوب شرقی ایران را مد نظر قرار داده و سرمایهگذاری وسیعی را در این منطقه به منظور ترویج تفکر خویش آغاز نموده است.([۱])
از دیگر فعالیتهای عربستان، جذب و افزایش سهمیهی طلاب اهل تسنن ایران در دانشگاه المدینه است.
به گزارش خبرنگار «جهان نیوز»، شیخ عبدالکریم محمدی، رئیس شورای بین المدارس جنوب کشور، از افزایش سهمیهی دانشجویان اهل سنت ایران در دانشگاه المدینه خبر داد. وی در مذاکراتی با سید احمد یگانه، رئیس هیئت فتوای شورای بین المدارس جنوب کشور، اظهار داشت: با موافقت دولت سعودی، سهمیهی پذیرش دانشجو در دانشگاه المدینه برای اهل سنت ایران افزایش یافته است که باید طلاب جوان بیشتری را برای این علوم به مدینه اعزام کنیم. این در حالی است که سطح طلاب حوزههای علمیهی جنوب کشور، از دورهی لیسانس دانشگاه المدینه بالاتر است، بنابراین کسب علوم حوزوی در این دانشگاه از سوی دانشجویان اهل سنت ایران، پذیرش معناداری است. گفتنی است دولت سعودی نیز در سه سال گذشته، بیشتر مدرسان و مسئوولان تندروی دانشگاه المدینه را اخراج و افراد معتدل را جایگزین آنها کرده است. همچنین مؤسسه ارتباطات اسلامی دولت عربستان موظف شده با دریافت ۵ درصد از بودجهی نفتی این کشور، به گسترش و تبلیغ سلفیگری و جذب طلاب اهل سنت و جهتدهی به آنان در کشورهای مسلمان بپردازد. اینکه مقامات سعودی با چه هدف و انگیزهای با افزایش سهمیهی پذیرش طلاب اهل سنت ایران در دانشگاه المدینه که سطح آن پایینتر از مدارس علمیهی اهل سنت است موافقت کرده است، در شرایط کنونی که دشمنان به دنبال تفرقهاندازی بین اهل سنت و تشیع میباشند، سؤالی است که اذهان را به خود مشغول کرده است. ([۲])
ب) انگیزههای قومیت گرایی (ناسیونالیسم)
نگاه قومیتگرایی و جدا کردن بلوچستان از دولت، گرچه در بلوچستان پاکستان سابقهی بیشتری نسبت به بلوچستان ایران دارد، اما از زمان سلطنت محمد رضا شاه پهلوی، برخی جریانهای سیاسی در بلوچستان ایران ظهور کردند. این گرایشها نیز اساساً تحت نفوذ حوزهی سیاسی بلوچها در پاکستان بود. گروهی به نام «جبههی آزادی بخش بلوچستان» یکی از این گروههایی است که توسط یک بلوچ جوان که ریشههای پاکستانی و ایرانی داشت، در سال ۱۳۴۳ تأسیس شد([۳]) و در ادامه گروهکهای مختلفی در بین بلوچهای ایران ایجاد گردید.([۴])
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز، این تفکر قومیتی ادامه پیدا کرد اما رویکرد اکثر این گروهها با گروههای قبل از انقلاب فرق نمود. یکی از محققین دلیلش را چنین بیان میکند: رؤسای طوایف، خود را نمایندگان مردم بلوچ میدانند و همانند همهی حرکتهای قومی با تکیه بر عوامل و علایق کهن نظیر زبان و مذهب، مدعی متمایز بودن بلوچها از دیگران میشوند. این نخبگان برای بسیج مردم علیه دولت مرکزی در وهلهی نخست بر اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی انگشت میگذارند. از آنجا که دولت مرکزی بیشتر در کنترل نخبگان مذهبی شیعه است، استفاده از عامل مذهب به عنوان ابزار سیاسی در برانگیختن گرایشهای قومی در بلوچستان مؤثرتر از زبان بوده است.([۵])
این نخبگان مذهبی که تعداد و نفوذشان در بلوچستان افزایش یافته بود، در تبدیل مذهب سنت به عامل سیاسی و بر انگیختن آن علیه تشیع نقش مهمی داشتند. رؤسای سنتی طوایف بلوچ، از نفوذ مولویها و نیز تفاوتهای مذهبی به عنوان عوامل بسیج کننده مردم علیه دولت مرکزی استفاده کردند.([۶])
بنابراین با توجه به اینکه نظام جمهوری اسلامی، نظامی شیعی است، امروزه حرکتهای قومیتی با حرکتهای مذهبی و تکفیری همراه شده است. نمونهی بارز این حرکتها را در تحرکات گروهک ریگی میتوان یافت.
این گروهک در بسیاری از اطلاعیههای خود از واژهی «اشغالگران» استفاده کرده است و مبارزه خود را «جهاد بر علیه اشغالگران» توصیف نموده است. و در یکی از سی دیهای پخش شده در استان، دلیل انجام عملیاتها را سه چیز بیان میکند؛
۱ـ توهین به اصحاب رسول الله و مقدسات اهل تسنن.
۲ـ ظلم و ستمهایی که به مردم بلوچستان و اهل تسنن انجام شده است.
۳ـ جهاد در راه اسلام و از بین بردن مشرکین (شیعه).
عبدالمالک ریگی در همین سیدی حرکت خود را قومی، مذهبی بیان میکند.
۲ـ وابستگی فکری اکثر اهل تسنن استان به دیوبند
همانطور که بیان شد اکثر اهل تسنن استان، خود را دیوبندی میدانند و متأثر از این مکتب هستند. قبل از اینکه دلیل این وابستگی بیان شود، لازم است سیری در اندیشههای دیوبند داشته باشیم.
در بین علمای دیوبند، هم اندیشههای معتدل و هم افراطی یافت میشود. بعضی افراد همچون رشید احمد گنگوهی و حسین احمد مدنی و خلیل احمد سهارنپوری و… از گروه اول و بعضی افراد متمایل به اندیشههای ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب شدهاند که در ذیل به معرفی چند نفر از آنها پرداخته میشود.
سیری در چگونگی نفوذ اندیشهی سلفی در دیوبند
برای آنکه چگونگی نفوذ اندیشهها و تفکرات دیوبند بهتر روشن شود، لازم است اندیشه چند نفر از علمای شبه قاره که دیوبند از آنها متأثر شده است بیان شود:
۱ـ شیخ احمد سرهندی (۱۰۳۴-۹۷۱ق) معروف به مجدد الف ثانی، احیاء کنندهی طریقهی نتقشبندیه در زمان خویش بود.
شیخ احمد با استمداد و طلب حوائج از غیر خدا، نذر و ذبح حیوانات برای بزرگان به نیت پیر([۷])، و نیز احترام به قبور و سجده تعظیمی به مرشد مخالف بود. وی مخالف شیعه بوده و کتابی با نام «رسالهای بر رد روافض» نوشته است.([۸])
۲ـ عبدالحق محدث دهلوی (۱۰۵۲ـ۹۵۸ق): وی درسال ۹۹۶ ق، برای تحصیل به حجاز رفت و سپس به هند بازگشت.
عبدالحق برجستهترین متکلم مسلمان قبل از شاه ولی الله در قرن دوازدهم به حساب میآید و رشتهی اصلی کارش حدیث بود. او در آثارش به عنوان مقابله با شیوههای نظری و عقلی در اسلام قرن دهم تا شانزدهم هند، بر اصول عقاید سنت اعتماد کرد.([۹])
۳ـ شاه ولی الله دهلوی (۱۱۱۴ ـ ۱۱۷۶ ق): وی نزد مسلمانان هند، بزرگترین اندیشمند اهل تسنن این کشور است.
از خلال سالهای تحصیلش در حجاز به نظر میرسد که استادان وی میبایست همان کسانی بوده باشند که معلم محمدبن عبدالوهاب بودهاند، اما هیچ گواه و مدرکی دال بر اینکه آن دو یکدیگر را ملاقات کرده یا تحت تأثیر قرار گرفته باشند در دست نیست.
بنیادگرایی ولی الله بر رد قطعی شرک استوار است؛ او میگوید: خدا یکی است و هیچ یک از صفات او را نمیتوان به پیامبران یا قدیسین نسبت داد. اینان ممکن است شفیع به حساب آیند، اما نمیتوان به آنها متوسل شد و یا از آنها استمداد خواست. هیچ کس به جز خدا، مستقیم یا غیر مستقیم نباید پرستش شود. اساس و پایهی عقاید دینی قرآن است و حدیث و سایر منابع اعتقادی و شرعی جنبهی تکمیلی دارد و موکول به تحقیق و بررسی است.([۱۰])
۴ـ سید احمد بارلی یا بریلوی بنیانگذار طریقت محمدیه (فرقه وهابیان هند) (۱۲۴۶ـ۱۲۰۱ق):
احمد امین مصری میگوید که: سید احمد در سفر حج، خود مذهب محمدبن عبدالوهاب را پذیرفت و بعد از بازگشت به هند، شروع به دعوت به سوی او کرد و زیارت قبور و شفیع قرار دادن و این گونه امور را تحریم نمود.([۱۱])
او قائل به پیروی از سنت محض و طریقت سلف بود و با ایراد سخنرانیها مردم را از زیارات و افروختن شمع و چراغ در مزارها باز داشت و پیروان خویش را به بر هم زدن و سوزاندن مراسم تعزیهی شیعیان برمیانگیخت. پیروان سید احمد، مبارزه با شیعیان را بر جهاد با سیکها مقدم میشمردند.([۱۲])
تأسیس مدرسهی دیوبند
مدرسهی دیوبند در سال۱۸۵۸م. شکل گرفت. مدرسه ابتدا فقط مسجد بود و بعد از ده سال مدرسه ساخته شد و کم کم گسترش یافت و علمای هم فکر که از شاه ولی الله دهلوی، شاه عبدالعزیز، شاه اسماعیل دهلوی و سید احمد بریلوی تبعیت میکردند، شروع به گسترش مدارس تابعه نمودند.([۱۳])و([۱۴])
البته دیدگاه شاه ولی الله در مورد توحید و شرک، مورد تأیید بعضی از بزرگان دیوبندیه همچون رشید احمد گنگوهی و… واقع نشد.
در دوران محمود الحسن (۱۳۰۵ـ۱۲۶۸) که از نسل دوم استادان دیوبند بود، دیوبند اعتبار بینالمللی یافت و بعد از الأزهر در رتبهی دوم قرار گرفت و افرادی از جنوب آفریقا، کشورهای جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی ایران و افغانستان به دیوبند آمدند.
تا این زمان، گرایش اصلاحی نزدیک به اندیشهی وهابیت در هند پر رنگ بود و غالب بزرگان مذکور به بعضی اعمال با نگاه بدعتآمیز و شرک آلود نگاه میکردند. در همین زمان فردی به نام احمدرضا خان بریلوی علیه تفکرات علمای دیوبند که کم کم به وهابیان نزدیک شده بودند کتاب نوشت.([۱۵])
با جدایی پاکستان از هند، با همکاری حزب «مسلم لیگ» به رهبری محمد علی جناح و بعضی از علمای دیوبند همچون سید احمد عثمانی، مفتی محمد شفیع و…([۱۶]) در سال ۳۲۶هـ.ش. (۱۹۴۷م.) مدارس دیوبند در پاکستان تشکیل شد.
البته مکتب دیوبند پس از استقلال پاکستان، یکپارچه نبود و طیفی از گروههای معتدل و تندرو را تشکیل میداد که به اجمال میتوان آنها را به سه گروه خلاصه کرد:
الف) گروه معتدل: این گروه وابسته به حزب جمعیت العلمای اسلام، شاخهی فضل الرحمن است. این حزب میکوشد هدفهای خود را در قالب مبارزههای انتخاباتی و از راه به دست آوردن فرصتهای سیاسی دنبال کند. این حزب، ادامهی حزب جمعیت علمای هند است و در پاکستان به نام جمعیت علمای اسلام تغییر نام داد.
ب) گروه تندرو: حزب جمعیت العلمای اسلام، شاخه سمیع الحق، در پیشاور پاکستان این گروه را نمایندگی میکند. این حزب در مقایسه با شاخهی فضل الرحمن، دیدگاههای افراطیتر و فرقه گرایانهتری دارد. طالبان نیز محصول عملکرد این گروه است. طالبان با کمکهای مالی و تبلیغات عربستان و همچنین مدارس دیوبندی افراطی و تسلیحات آمریکا شکل گرفت.
پ) گروههای تروریستی: این گروهها شاخهای از دیوبندیها هستند که مسلمانان دیگر را رسماً کافر میدانند و به همین دلیل آنها را مهدور الدم میشمارند. بمبگذاریها، ترورها و دیگر جنایتهای صورت گرفته در این کشور، توسط این گروهها انجام شده است. گروههایی همچون سپاه صحابه، لشکر جهنگوی و لشکر طیبه که همه رویکردی کاملاً خشونتگرا دارند و به فکر حذف فیزیکی رقیبان هستند،([۱۷]) از این گروه هستند. یکی از اصول اساسی بند «ج» در مرامنامهی سپاه صحابه، مقابله با رشد روز افزون نفوذ سیاسی واجتماعی شیعیان پاکستان است و هدفش برانگیختن خصومت اهل سنت نسبت به شیعیان است که شیعه را کافر میدانند.([۱۸])
تأسیس حوزه علمیه در بلوچستان توسط طلاب دیوبند
همزمان با شهرت گرفتن دیوبند هندوستان، تعدادی از اهل تسنن استان از جمله سید عبدالواحد حق آبادی گشتی، شهداد مسکانزهی، عبدالله سربازی و عبدالعزیزملازاده و… راهی مدرسه دیوبند میشوند و در سالهای ۱۳۱۸هـ.ش. به بعد، وارد استان سیستان و بلوچستان شده و فعالیت مذهبی خود را آغاز میکنند و تصمیم به تأسیس حوزهی علمیه در بلوچستان میگیرند.
از اولین مدارسی که تأسیس میشود؛ مدرسه عین العلوم در منطقه گشت شهرستان سراوان است که حدوداً در سال ۱۳۵۸ق. مطابق با ۱۳۱۸ش. توسط مولوی عبدالواحد حق آبادی گشتی افتتاح میگردد.
مدرسهی عربیهی عزیزیه فکور بخش سرباز نیز از دیگر مدارس نخستینی است که توسط مولوی عبدالله سربازی بنا شد و بعد از سفر مولوی عبدالعزیز به زاهدان، به حالت نیمه تعطیل در آمد و در ادامه در روستای انزاء شهر سرباز، توسط تاج محمد بزرگزاده راه اندازی شد.([۱۹])
علمای دیوبندی استان، دارای دو تفکر میباشند؛ بعضی از آنها افراطیاند و افکارشان به افکار وهابیت نزدیک شده است و بعضی از آنها معتدلاند و آنها کسانی هستند که در مقابل وهابیت موضع دارند.
استفاده از کتب و فتاوای علمای دیوبند
از دیگر موضوعاتی که در راستای وابستگی به دیوبند میتوان نام برد، این است که: علمای اهل تسنن استان، سعی در ترجمهی کتب علمای دیوبند دارند و از آنها به عنوان کتب درسی حوزه علمیه استفاده میکنند. از همه مهمتر اینکه علمای اهل تسنن استان، در صدور فتوا و نیز بیان عقیده غالباً از فتاوای علمای دیوبند در زمان گذشته و حال استفاده میکنند.([۲۰]) این موضوع هنوز هم ادامه دارد، لذا هرچه بیشتر دیدگاه علمای دیوبند رو به سلفیگری و حدیثگرایی گرایش پیدا کند، فتاوای علمای اهل تسنن استان نیز به همان طرف گرایش پیدا میکند.
۳ـ فعالیت غیر مقلدین (اهل حدیث) در استان
همانطور که بیان شد، اهل حدیث بعد از انقلاب، در استان سیستان و بلوچستان، صاحب حوزه علمیه شدند و فعالیت خود را گسترش دادند و به طرق مختلف توانستند که بعضی از احناف را به سمت خود جذب کنند و متون درسی وهابیت([۲۱]) را به آنها تعلیم دهند.
۴ـ وابستگی مالی به وهابیت
وابستگی مالی به کشورهای وهابیت پرور جهت کسب بودجه برای ساخت و ساز مساجد و حوزههای علمیه و… از موضوعاتی است که موجب نزدیکی بین وهابیت و اهل تسنن استان شده است. یکی از برنامههای اهل تسنن که در ماه رجب و شعبان انجام میدهند «چنده» نام دارد. منظور از «چنده»؛ جمعآوری بودجه برای حوزههای علمیه است.
۵ـ احساس ظلم و تبعیض نظام در حق اهل تسنن
یکی از مسائل مهمی که در اکثر محافل و مجامع اهل تسنن از جانب بعضی از مولویها به آن دامن زده میشود؛ انتقاد از نظام اسلامی و بیان ظلم در حق اهل تسنن است و به عنوان نطق دائمی آنها تبدیل شده است. این موضوع موجب شده که اهل تسنن نسبت به نظام اسلامی دید منفی پیدا کنند. زیادهخواهی آنها از یک طرف و عدم وحدت رویهی دولتها و مسؤولین در تعامل با اهل تسنن و فقر اقتصادی حاکم بر استان از طرف دیگر، موجبات نارضایتی اهل تسنن را در پی داشته است.
احساس ظلم در بین اهل تسنن موقعیت را برای تحرک علیه نظام و پذیرش مفاهیم ضد شیعی مهیا میکند.
۶ـ برداشتهای غلط از برخی رفتارهای عوام شیعه
بعضی رفتارهای شیعیان و القاء شبهه از طرف دیگران موجب شده که بعضی باورشان شود که اعمال شیعه، اعمالی مشرکانه است. مثلاً یکی از موضوعاتی که مطرح شده است عبارت است از اینکه: طواف فقط برای خداوند است و برای غیر خدا حرام است، آنگاه حرکتهای شیعیان دور ضریح و قبور را به طواف تعبیر میکنند و حکم به شرک شیعیان میدهند. یا ذبح حیوانات به مناسبت شهادت امامان را ذبح برای غیر خدا میدانند.([۲۲]) یا در مورد سجده نیز به همین صورت است و سجده بعضی عوام جلوی قبور را دلیل بر کفر شیعیان میدانند.
۷ـ ایجاد شکاف بین اهل تسنن و آموزههایی از مکتب اهل بیت
قبل از رواج اندیشههای سلفیگری در بین اهل سنت، شاهد حضور اهل سنت در مراسم عزاداری امام حسین بودیم و حتی به همراه شیعیان به سینهزنی نیز میپرداختند، به زیارت امام رضا میرفتند و به ائمه متوسل میشدند و حاجت میگرفتند. در اثر اینگونه توجهات، بعضی به مکتب اهل بیت میگرویدند که با رواج این گرایشها، بعضی از علمای اهل تسنن احساس خطر کردند، لذا عزاداریها و پوشیدن لباس مشکی را بدعت نامیدند و سفر به اماکن زیارتی را حرام اعلام کردند و توسل را عملی شرکآمیز معرفی نمودند. در اثر ترویج اینگونه تفکرات، بعضی از کسانی که قبلاً در اینگونه مراسمها شرکت میکردند، خود و دیگران را از حضور در این شعائر منع مینمودند. اما با این حال نیز، خبرهای موثق از گرایش عدهای از اهل تسنن به مکتب اهل بیت بعد از زیارت امام رضا موجود است.
[۱]) علل و زمینههای بحران در سیستان و بلوچستان، صص ۱۲۷ـ۱۲۸٫
[۲]) جهان نیوز http://www.jahannews.com/prtiz5ar.
[۳]) قومیت و قومگرایی در ایران، ص۱۱۸٫
[۴]) ر.ک: همان.
[۵]) همان، ص۲۶۳٫
[۶]) همان، ص ۲۶۴٫
[۷]) تاریخ دعوت و اصلاح، ص۱۷۴٫
[۸]) ر.ک: دایرهًْ المعارف بزرگ اسلامی، مدخل احمد سرهندی، ج ۷، ص۴۹٫
[۹]) ر.ک: تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص ۱۴٫
[۱۰]) تاریخ تفکر اسلامی، صص ۱۵ـ۱۶٫
[۱۱]) زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث، ص ۱۲۶٫
[۱۲]) دایرهًْ المعارف بزرگ اسلامی، مدخل احمد رای بریلوی، ج۷، صص ۴۱ـ۴۲ (باکمی تلخیص).
[۱۳]) فرق تسنن، ص ۶۷۸٫
[۱۴]) نویسندهی کتاب علماء دیوبند مینویسد: مراد از علمای دیوبند جمیع علمایی هستند که فکر آنها از اندیشهی شیخ مجدد الف ثانی، احمد بن عبدالاحد سرهندی متوفی ۱۰۳۴هـ.ق. (۱۶۲۴م). و اندیشهی امام شاه ولیالله، احمد بن عبدالرحیم (متوفی ۱۱۷۶ هـ.ق.) بجوشد و به اندیشهی مؤسس جامعهی دارالعلوم دیوبند، امام محمد قاسم نانوتوی متوفی ۱۲۹۷ هـ ق و شیخ الفقیه رشید احمد گنگوهی… برسد. (علماء دیوبندی، عقیدی و منهجا صص ۶۹ـ۷۲).
[۱۵]) همان، ص ۶۷۵٫
[۱۶]) ر.ک مسلمانان هند و بریتانیا، ص ۳۱۸٫
[۱۷]) تبارشناسی سلفیگری و وهابیت، صص ۹۹ـ۱۰۱٫
[۱۸]) ر.ک عوامل تأثیرگذار برامنیت سیستان و بلوچستان، ص ۷۵٫
[۱۹]) رجوع شود به مقدمهی کتاب عقائد اهل سنت و جماعت، صص ۴۲ـ۴۵ و جغرافیای سیاسی جهان اسلام، گرایشها و تشکلها، ص۴۷٫
[۲۰]) فتاوای منبع العلوم، و محمود الفتاوی دو کتاب مهم اهل تسنن استان است که معمولاً سعی کردهاند در ذیل هر حکمی نامی از کتب آنها برده شود. حتی دیدگاه علمای حاضر دیوبند همچون مفتی محمد تقی عثمانی برای آنها حجت است و در کتب خود به کلام او استناد میکنند.(ر.ک محمود الفتاوی، ج ۳، ص۲۹۰).
[۲۱]) به نقل از افرادی که با حوزههای غیر مقلد ارتباط داشتند؛ تدریس کتاب فتح المجید که شرح کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب است و نیز کتبی نظیر کتاب التوحید صالح بن فوزان قبلاً تدریس میشد و الآن کتابهای عقیدهًْ المسلم و شرح العقیدهًْ الطحاویه و الوجیز و… تدریس میشود. که خالی از آن تفکر نیست.
[۲۲]) در یکی از مناطق شهر زابل، زنان اهل سنت به صورت گروهی وارد آن منطقه شدند و یکی از اشکالاتی که به زنان شیعه گرفتند این است که شما چرا حیوان را برای امام حسین میکشید؟ حیوان فقط برای خدا باید کشته شود.
منبع: اندیشه های سلفی گری در استان سیستان و بلوچستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.