نور افشانی ولایت علویه در عالم ملکوت
۱- شبنم نور بر گونه فرشتگان
«پس از آن خداوند نور برادرم علی را شکافت و از آن ملائکه را آفرید. بدین سان ملائکه از نور علی است و نور علی از نور خداوند. از این رو، علی از ملائکه افضل است.([۱]) پس از آفرینش ملائکه و گذرادنشان در آسمانها پروردگار (در عالم ملکوت) نوشت:
«لا إله الا الا الله محمد رسول الله علی امیرالمؤمنین و وصیه».([۲]) ملائکه آفریده شده از نور علی به اندازهای هستند که هیچ جای آسمانها و فضای گیتی وجود ندارد مگر آنکه مَلَکی در آن جای داشته و به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول است. هیچ درخت و ریگی یافت نمیشود جز اینکه مَلکی برآن گمارده شده است. هریک از ملائکه به واسطه ولایت ائمه برای دوستان آنها آمرزش میطلبند و بر دشمنان آنها با نفرین کردن خداوند تقرب میجویند.([۳])به فاصله چهار حجاب دو مَلَک مقرّب اسرافیل و جبرئیل قرار دارد.([۴]) و به فاصله هفتاد حجاب، از عرش سایر ملائک آفریده شده قرار گرفتهاند.([۵])
خداوند از نور علی ملکی را مأمور دمیدن صور- اسرافیل- قرار داد و ملکی را مأمور ابلاغ وحی- جبرائیل- وملکی را صاحب خطفه.([۶]) و ملکی را صاحب جهنم- مالک-([۷]) و ملکی را صاحب بهشت- رضوان- و سرانجام تمام موجودات زنده هستی را در بقای ملکی قرار داد که با توجه به لوح نورانی مقابلش با حالت غمگینانه به قبض ارواح میپردازد».([۸])
تأثیر گذاری و تأثیر پذیری، در زنجیره هستی و مراتب خلقت کردار و عملی است که هرگز از عهده افراد عادی بر نمیآید. از میان انسانها تنها وجود مقدس و نورانی اهل البیت این نقش را در حلقه جهان آفرینش به عهده دارند که هم تأثیر گذارند و هم تأثیر پذیر. تأثیر پذیری آنها تنها از پروردگار است نه دیگر موجودات، ولی تأثیر گذاری ائمه از بالاترین موجودات آفریده شده تا پایینترین مراتب جریان پیوسته و دائمی دارد. البته هریک به تناسب وجودی و سعه نوری خود نقش ایفا میکنند.
علی در حلقه فیض رسانی از جایگاه برتر و زیربنایی تری نسبت به دیگر ائمه برخوردار است آن حضرت پس از دریافت نور از وجود پیامبر به دیگر ائمه نور افشانی کرده و همه پیشوایان از نور او پدید آمدند. آن حضرت در رتبه تأثیر گذاری پس از وجود رسول خدا نخستین مقام و جایگاه را میان دیگر پیشوایان دارا است. پدید آمدن ملائکه در سلسله مراتب نظام آفرینش از نور ویژه آن امام، برترین دلیل بر این منزلت به حساب میآید. تمام عالم ملکوت پُر از فرشتگان گوناگون الهی با وظایف و کارکردهای مختلف است اما همگی از شعاع، کانال و زنجیره نور واسطه فیضی امام علی لباس هستی پوشیدهاند. درک و معرفت موجودات پدید آمده از نور امام علی برای ما مقدور نیست چه رسد به کشف و یافت حقیقت نوری خود آن حضرت که هرگز به صورت کامل میسّر نیست. آری! میتوان به برخی مراتب معرفتی وی نایل شد.
۲- فروچکیدن نور:
همان گونه که پیش از این آشکار گردید، ائمه خود از نمو حق آفریده شدند و سپس تمامی موجودات از نور آنها پدید آمده است. برای اثبات بیشتر آفرینش ملائکه از نور علی به ذکر برخی از احادیث از طریق شیعه و سنی بسنده میشود. در مضمون برخی از این احادیث آفرینش دیگر موجودات چه انسان و چه غیر آن به صورت کلی نسبت به ائمه نقل شده است و در متن برخی دیگر موجودات ویژه خلقتشان به نور علی نسبت داده شده است.
«… عن رسول الله قال: کنت و علیٌّ نوراً بین یدی الرحمن، قبل ان یخلق عرشه بأربعه عشر ألف عام. فلم یزل یتمحض فی النور… ثم خلق الله الخلایق من نورنا. فنحن صنائع الله و الخلق کلهم صنائع لنا».([۹])
همین خبر به تنهایی گویای آفرینش تمامی موجودات از نور ائمه است چه عالم جبروت، یا ملکوت و جهان ناسوت یا ابعاد دیگر آنها.
بنابراین موجودات بصورت کلی بر دو گونه آفریده شدهاند:
۱- آفریده شده مستقیم از نور خداوند که همان وجود نوری اهلالبیت باشد.
۲- آفریده شده غیر مستقیم خداوند و با واسطه و ابزار علّی و معلولی که از کانال وجودی نور ائمه باشند. چنانچه رسول خدا فرمود: «الخلق کلهم صنائع لنا». یعنی تمامی موجودات و همه مراتب خلقت آفریده شده و پدید آمده از نور ما خاندان رسالت، نبوت، امامت و عصمت است.
روایات دیگری که برخی از آنها پیشتر از این نقل شد، صراحت دارند که ملائکه از نور علی پدید آمدهاند نه مستقیم از نور خداوند. چنانچه ائمه را نور متصل خداوند بدانیم و جدایی میان حقیقت نوریه آنها با نور پروردگار قایل نباشیم در آن صورت میتوان گفت ملائکه از نور خداوند آفریده شده است. در هر دو صورت چه با دقت عقلی و ریزبینانه و ظریف به آفرینش و مراحل و اجزاء آن نگاه کنیم و چه با کلی نگری و یک چشم انداز عمومی مراحل خلقت را منهای اجزاء تبیین سازیم، ائمه در زنجیره هستی جایگاه زیربنایی دارند که موجودات دیگر روی آن بنا شده و استوار گردیدهاند. ملائکهها یکی از موجوداتی هستند که به واسطه نور وجودی حضرت امیرمؤمنان پدید آمدهاند و ریشه هستی شان در عالم نوری امامان دوانده شده است:
«… عن انس بن مالک قال: قال رسول الله : خلق الله من نور وجه علی بن ابی طالب سبعین ألف ملک. یستغفرون له و لشیعته و لمحبیّه إلی یوم القیامه».([۱۰])
«… قال رسول الله : إن الله خلق من نور وجه علی بن ابی طالب ملائکه، یسبّحون و یقدسون و یکتبون ثواب ذلک لمحبّیه و محبّی ولده ».([۱۱])
افزون بر فرشتگان موجودات دیگری نیز در عالم پر پهنا و فراخنای ملکوت از نور علی آفریده شدهاند که میزان و جایگاه آنها را تنها پروردگار میداند و بس.
«… قال رسول الله : دنوت من ربّی، فکنت منه کقاب قوسین أو أدنی، و کلّمنی بین جبلی العقیق. ثم قال: یا احمد، إنّی خلقتک و علیاً من نوری، و خلقت هذین الجبلین من نور وجه علی بن ابی طالب ».([۱۲])
افزون بر این دو کوه که وجود بیرونی و حقیقت عینی دارند و از نور علی آفریده شدهاند آباء و اجداد پیامبر و تمامی نیاکان دور و نزدیک او نیز از نور علی امیر المؤمنین پدید آمدهاند. در همین موضوع حدیث با سلسله سند طولانی را شیخ طوسی و کراجکی نقل میکنند که ما گزیده آن را مینگاریم:
«… حدثنا مفضل بن عمر، عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن علی بن الحسین، عن أبیه، عن أبیه عن أمیرالمؤمنین علیه السلام: أنه کان جالساً فی الرحیّه، و الناس حوله، فقام إلیه رجل؛ فقال له: یا امیرالمؤمنین إنک بالمکان الذی انزلک الله و أبوک معذّب فی النار! فقال له: مه! فض الله فاک؛ و الذی بعث محمداً بالحق نبیاً؛ لو شفع أبی فی کل مُذنبٍ علی وجه الارض، لشفعه الله!
أأبی معذب فی النار؟ و إبنه قسیم الجنه و النار. و الذی بعث محمداً بالحق؛ إنّ نور ابی طالب یوم القیامه لیطفئ أنوار الخلائق إلا خمسه أنوار؛ نور محمد، و نور فاطمه، و نور الحسن و الحسین و نور ولده من الائمه ألا إن نوره من نورنا خلق الله من قبل خلق آدم بألفی عام».([۱۳])
در ضمیر «نوره» من نورنا دو احتمال وجود دارد:
۱- ضمیر به ابی طالب پدر امام علی برگردد که او و دیگر نیاکانش همگی از نور اهل البیت آفریده شدهاند.
۲- مرجع ضمیر، وجود نوری امام دوازدهم باشد.
از آنجا که خلقت نوری آنها، از نور امام حسین با صراحت نقل شد؛ احتمال اول قویتر به نظر میرسد و احادیث دیگر آفرینش شیعه از نور ائمه نیز همین نکته را تقویت میکند. البته بنابر صحت احتمال دوم نیز در آفریدن نیاکان ائمه از نور پیشوایان معصوم تردیدی بوجود نمیآید. همان گونه که در حدیث قبل آفرینش تمامی موجودات را به واسطه نور اهل البیت ثابت کردیم.
۳- ناتوانی انسان از معرفت فرشتگان:
امام علی هنگامی که با عموم مردم سخن میگوید، کیفیت آفرینش فرشتگان از نور خود را تفسیر و تبیین نمیکند. به نارسایی، کوتاهی و کاستی ابزارهای معرفتی موجود میپردازد تا از سویی آدمی را به محدودیت بُرد اندیشه و خردورزی توجه دهد و از سوی دیگر مراتب و صرف وجود مجرد آنان را که بالاتر از جهان مادی است، بیان کند:
«آیا هنگامی که فرشته مرگ به خانهای در آمد، آمدنش را احساس میکنی و از آن آگاه میشوی!؟ یا زمانی که فردی را قبض روح میکند، او را میبینی!؟ بچههای نوزاد را چگونه در شکم مادر میمیراند؟ آیا از راهاندامهای مادر وارد میشود؟ یا روح به اجازه خداوند فرمانش میبرد و بسوی او میآید؟ یا او همراه نوزاد در شکم مادر و در میانه رحم با او بسر میبرد؟
آن کس که آفریدهای چون خود را نتواند وصف کند و (ماهیتش را بیان کند) چگونه میتواند خدای خویش را توصیف کند؟».([۱۴])
امام علی میان وجود خالق و مخلوق مقاسیه معرفتی انجام میدهد و ذهن و اندیشه آدمی را به وجود معنوی و فراتر از جهان مادی رهنمون میگردد. از آن جایی که یکی خدا و دیگری آفریده است، تفاوتهای اساسی دارند اما وجود معنوی و حقیقت خارجی ملکوتی را وجه مشترک میان آفریده و آفریدگار دانست. مهمتر از آن دو، مرگ و وجود حقیقی میراندن است که اگر چه با ابزار رایج یعنی حس- خیال- عقل و قلب قابل شناختن نیست اما واقعیت بیرونی آن را هم نمیتوان انکار کرد.
در جای دیگر واسطه فیض الهی از فرشتگان، افزون بر وجود معنوی و مجرد بودن را از ویژگیهای عالم ماده و نادانی و بیخبری آنها از بسیاری از این اسرار الهی یاد میکند و از عملکرد اندک آنان نسبت به ساحت قدسی پروردگار پرده بر میدارد:
«شگفت آور است آفرینش فرشتگان تو که گروهی از آنها را در آسمانها جای دادی و از زمین بالا بردهای. آنها از تمامی آفریدگان نسبت به تو آگاهترند و بیشتر از همه از تو بیمناک و به تو نزدیک ترند؛ فرشتگانی که در پشت پدران قرار نگرفتهاند و در رحم مادران پرورش نیافتهاند و از آبی پست خلق نشدهاند و ناراحتی و مشکلات زندگی آنان را پراکنده نساختهاند، آنها با مرتبهای که دارند و از ارزشی که نزدت برخوردارند و آن گونه که تو را دوست دارند، پیوسته تو را اطاعت میکنند و اندک غفلتی در فرمان برداری تو ندارند.
اگر چنانچه از حقیقت تو که بر آنان پوشیده است، بدانند همه کردار بندگی خود را ناچیز میشمارند و بر بندگی خویش ایراد میگیرند و به خوبی میدانند آنگونه که حق توست و باید، تو را عبادت نکردهاند و آن چنان که سزاوار توست، فرمانبردار شایستهای نبودند».([۱۵])
از شرط و اجزائی که امام در خطبهاش گنجانده به خوبی میتوان میزان معرفت ملائکه را نسبت به پروردگار و عمل بندگی آنان را ناچیز شمرد؛ زیرا خدا شناسی فرشتگان در حد خود آنها است نه در محدوده وجود نوری حضرت امیر .
نا گفته پیداست که میزان معرفت و کیفیت بندگی وی به مراتب از ملائکهها برتر و بالاتر بوده است. کسی که فرشتگان از نور او پدید آمدهاند باید نسبت به موجودات فرودست خود از سعه وجودی برتر و ممتاز برخوردار باشد.
۴- فرشته از منظر وجودی:
وجود خارجی و حقیقت بیرونی ملائکه را افزون بر قرآن کریم احادیث فراوان اثبات میکند. امام علی در نهج البلاغه پس از آفرینش کلی هستی به خلقت ملائکه به عنوان جزئی از اجزاء هستی میپردازد:
«… ثم فتق ما بین السموات العلی، فملاهنّ أطواراً من الملائکه: منهم سجود لایرکعون، و رکوع لاینتصبون،و صافّون لایتزایلون، و مسبّحون لایسأمون، لایغشاهم نوم العیون، و لاسهو العقول و لافتره الابدان و لاغفله النسیان و منهم اُمناء علی وحیه، و ألسنه إلی رسله، و مختلفون بقضائه و أمره، و منهم الحفظه لعباده، و السّدنه لابواب جنانه.
و منهم الثابته فی الارضین السفلی أقدامهم، و المارقه من السماء العلیا أعناقهم،و الخارجه من الاقطار ارکانهم، و المناسبه لقوائم العرش اکتافهم. ناکسهٌ دونه ابصارهم، متلفّعون تحته بأجنحتهم، مضروبه بینهم و بین من دونهم حجب العزه و استار القدره.
لایتوهّمون ربّهم بالتصویر، لایُجرون علیه صفات المصنوعین، و لایحدّون بأماکن، و لایشیرون إلیه بالنظائر».([۱۶])
تمامی اوصاف و ویژگیهایی که امام برای فرشتگان اثبات میکند فرع ثبوت و اثبات اصل وجود خارجی و حقیقت بیرونی آنهاست. از این رو، وجود عینی ملائک برای حضرت حقیقت مسلم و انکار ناپذیر تلقی میشده تا به تشریح اقسام ویژگیها و امتیازات آن پرداخته است. اگر چه «برای ما کنه فرشتگان معلوم نیست».([۱۷])
اصل وجود خارجی فرشتگان مورد پذیرش تمامی فرق اسلامی است و هیچ مذهبی از مذاهب اسلامی در فعلیت و عینیت بیرونی این آفریده پروردگار اختلافی ندارند. چنانچه دیدگاههای اختلافی وجود داشته باشد در چیستی فرشتگان است نه هستی آنها. علاوه بر مسلمین اهل کتاب نیز وجود خارجی ملائکه را قبول دارند و «همگی بر رؤسا و اعیان ملائکه در چهار فرد اتفاق نظر دارند: یکی جبرائیل که فرمانده سربازان آسمان و زمین است؛ دیگری میکائیل است که فرمانده باران و گیاهان است؛ اسرافیل که صاحب دمیدن صور در قیامت و عزرائیل که فرشته مرگ به شمار میرود».([۱۸])
به همین دلیل حضرت امیر بدون اثبات وجود ملائکه به اقسام آن میپردازد و تمام آنها را به چهار گونه کلی تقسیم میکند:
قسم اول: ارباب عبادات: برخی از آنها همواره در حال سجدهاند و هرگز از سجده بر نمیخیزند تا رکوع کنند. برخی همیشه در حال رکوعاند و نمیایستند. برخی در برابر حق ایستادهاند و نمینشینند. برخی تسبیح کنندگانی هستند که تسبیح و تحمید پروردگار آنها را سست نمیکند.
قسم دوم: سفیران: میان خداوند بلند مرتبه و بندگان مکلّف شده بشریاند که وحی الهی را بر دوش میگیرند و به پیامبران میرسانند و به قضاء پروردگار جامه عمل میپوشانند و دستورش را به اهل زمین میرسانند.
قسم سوم: بر دو گونه هستند: یکی نگهبان بندگان مانند کرام الکاتبین یا فرشتگانی که بشر را از بلاها و پرتگاهها، میرهانند که اگر آنها نباشند بسیاری از مردم سلامتیشان به خطر میافتد. دوم؛ خدمت گذاران افراد بهشتیاند.
قسم چهارم: فرشتگانی هستند که عرش الهی را بدوش دارند».([۱۹])
۵- چیستی و ماهیت ملائکه:
شناخت فرشتگان و ارائه یک تصویر کامل و همه جانبه یا روشن و شفاف از ماهیت این موجودات پدید آمده از نور امام نور، تنها با دادههای وحیانی میسّر است نه یافتههای عقلانی. از این رو، برای تبیین چیستی و واکاری جنس فرشتگان متن روایات تقطیع شده را به دقت باز میخوانیم و با درنگ به ماهیت آنها تا جایی که خرد راهنمایی میکند، میرسیم.
نخست به ویژگیهای شخصی ملائکه و سپس به انواع آن اشاره میشود:
«آنان نمیخورند و نمیآشامند، ازدواج ندارند و با نسیم رحمت و زندگی بخش عرش خداوندی حیات دارند.([۲۰]) این موجودات وجود لطیفی دارند و قادر به صورتهای گوناگون درآیند. به فاصله چهار حجاب دو مَلک مقرّب اسرافیل و جبرائیل قرار دارد.([۲۱]) و به فاصله هفتاد حجاب از عرش سایر ملائک قرار گرفتهاند.([۲۲]) آنان غفلت ندارند، خستگی را نمیشناسند، نافرمانی نمیکنند. آشناترین مخلوقات به خداوند و ترسناکترین موجودات حق و نزدیکترین به آستان خداوند هستند. اعمال آنها به اطاعت محض استوار است و بدون فراموشی وظایف خویش را انجام میدهند و هرگز در اصلاب و ارحام قرار نمیگیرند.([۲۳]) آنان با حواس ظاهری انسان دیده نمیشود. جسماند ولی جِرمشان قابلیت دیدن با چشم جسمی را ندارند. اگر انسان آنان را بیابد پندارش بر انسان بودن آنها استوار میشود.([۲۴]) آنان به کمال علم رسیدهاند و به هرکار سختی توانایند.([۲۵]) آنان از خوف و خشوع پروردگار با یکدیگر سخن نمیگویند و سرهای شان فرو افتاده است.([۲۶]) و بدنهای شان به تسبیح حق مشغول است. بدن برخی از آنها حداقل دارای سه جزء است: جزئی دوپر برای پرواز، جزئی دوم سه پر، جزء سوم چهار پر برای پرواز دارند.([۲۷]) بدن برخی از آنها بگونهای است که اگر بر زمین فرود آیند زمین وجود آن را بر نمیتابد و چنانچه تمام انسانها و پریها بر وصف یک ملک همت گمارند نتوانند آنها را از نظر بزرگی و ترکیب بندی وجودی وصف کنند.([۲۸])»
فرشتگان به تناسب عالم ملکوت متعدد آفریده شدهاند؛ تمام آنها اگر چه از یک جنس ملکوتیاند اما گونههای بی شماری دارند که هریک برای وظایف و کارکرد ویژهای آفریده شدهاند. فعالیتهای ملائک نیز متنوع و در برگیرنده تمامی کارهای موجود آن جهانی است.
«خدا فرشتگان را به صورتهای گوناگون و اندازههای متنوع آفرید، و بال و پرهایی برای آنان قرار داد، آنها که همواره در تسبیح مداوم و عزّت پروردگار بسر میبرند و چیزی از شگفتیهای آفرینش را به خود نسبت نمیدهند و در آنچه از آفرینش پدیدهها که ویژه خداست ادعایی ندارند: «بلکه بندگان بزرگوارند، که در سخن گفتن از او پیشی نمیگیرند و به فرمان الهی عمل میکنند» (انبیاء/۲۶) خدا فرشتگان را امانت دار وحی خود قرار داد و برای رساندن پیمان امر و نهی خود به پیامبران از آنها استفاده کرد و آنها را روانه زمین نمود. آنها را از تردید شبهات مصونیّت بخشید، که هیچ کدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمیگردند.
آنها را از یاری خویش بهرهمند ساخت و دلهای آنها را در پوششی از فروتنی و آرامش قرار داد. درهای آسمان را برویشان گشود تا خدا را به بزرگی بستایند و برای آنها نشانههای روشن قرار داد تا به آستان یکتا پرستی او بال گشایند.
سنگینی گناهان هرگز آنها رادر انجام وظیفه دل سرد نساخت، و گذشت شب و روز آنها را بسوی مرگ نراند. تیرهای شک در ایمان آنها خلل ایجاد نکرد و تردید و گمان در پایگاه یقین آنها راه نیافت. آتش کینه درون آنها را شعله ور نکرد و سرگردانی آنان را از ایمانی که دارند و آنچه از شکوه خداوندی در دل نهاد، جدا نکرد. وسوسهها در آنها راه نیافت تا تردید بر آنها تسلط یابد».([۲۹])
۶- وظایف و کردار فرشتگان:
این موجودات مجرد به تناسب توانایی وجودی و سعهای هستی که در جهان ملکوت دارند وظایف گوناگونی بعهده دارند که از یک سو بیانگر تلاش، کار و فعالیت در عالم ملکوت است و از دیگر سو، بیانگر تنوع نیرومندی آنان به شمار میآید. همان گونه که ائمه در عالم نوری فرمان بردار محض پروردگار بودند و جز اطاعت تشخص دیگری برنمیتابیدند وجود ملائکه پدید آمده از نور ائمه نیز گویای همین حقیقت بندگی است:
برخی از آنان تا قیامت در حال رکوع خداوند هستند. برخی تا دمیده شدن صور اسرافیل در حال سجده پروردگار هستی قرار دارند. هفتاد هزار مَلک روزانه به بیت المعمور میروند و به طواف میایستند. پس از آن به آسمان فرود آمده گرداگرد کعبه طواف میکنند. پس به زیارت محمد و امیرمؤمنان وصی او علی بن ابی طالب میروند و بر آنان سلام و درود میفرستند. سپس به زیارت امام حسین مشرف میشوند و پس از سلام دادن و درنگ کنار بارگاهش، در آغاز بامدادان بسوی معراج پر میگشایند([۳۰]) و تا روز واپسین بر نمیگردند.([۳۱]) خداوند بزرگ برخی از آنها را وکیل کردار و رفتار انسان قرار داد([۳۲])؛ برخی را نگهبان بشر از خطرها([۳۳]) و بلاها([۳۴])؛ برخی را راهنمای انسان([۳۵])؛ برخی را دعا کننده برای رشد مقامات معنوی آدمیان([۳۶])؛ برخی را تسکین دهنده قلبهای داغدیده از فراغ عزیزان([۳۷])؛ برخی را ابلاغ کننده ثوابها([۳۸])؛ برخی را پذیرایی کننده انسانهای پرستشگر و وظیفه شناس([۳۹])؛ برخی را بالا برنده مقامات فروتنان و پایین آورنده متکبران قرار داد([۴۰])؛ برخی را استغفار کننده گناهان شیعیان علی([۴۱])؛ برخی را یاری دهنده رزمندگان جنگها و دفاعها وجهادها([۴۲])؛ برخی را ابلاغ کننده وحی خداوندی قرار داد([۴۳]) آنان با اجزای گوناگون و نغمههای شیوا و متعدد([۴۴]) سر را بر زمین گذارده به تسبیح خداوند مشغولاند.([۴۵]) در بیت المعمور روزانه هفتاد هزار ملک نماز میگذراند.([۴۶]) و جبرئیل از میان آنها دشمن یهودیان است».([۴۷])
۷- آموزش علی به فرشتگان:
ما هر اندازه موجودات الهی و آفریدگان حق را مطالعه کنیم و سراپای هستی را به دقت بررسی نماییم، بیشتر و بیشتر به حقایق، فضائل و برتریهای اهل البیت دست مییابیم. همان گونه که هر اندازه خداوند را بشناسیم به پیروی اهل البیت همت میگماریم.
از ریزش نور وجودی ائمه ملائکهها آفریده شد و پس از آن از نور علمی آنها نور دانش گرفتند. ازاینرو، فرشتگان هم از نور علی هستی گرفتند و هم از نور آن حضرت علم آموختند:
«هنگامی که خداوند پاک ملائکه را آفرید به آنها دستور داد: «سبحوا» تسبیح کنید. ملائکه عرض کردند: ما نمیدانیم چگونه تسبیح تو گوییم! آنگاه خداوند به ما دستور داد: تسبیح مرا به جای آرید. بی درنگ ما تسبیح او گفتیم. از این رو، ملائکه به پیروی از ما پروردگار را تسبیح کردند.
آگاه باشید که ما آفریده شده نور خداییم.([۴۸])پس، ملائکه به وجود نوری اهل البیت عرض کردند: شما پیش روی عرش الهی قرار داشتید؛ تکبیر و تقدیس او میکردید. ما در همان حال به شما وارد شدیم که تسبیح میکردید، سپاس میگفتید، تهلیل مینمودید، تکبیر سر میدادید، تمجید و تقدیس حق مینمودید. ما نیز به پیروی از شما از تسبیح، تقدیس، تمجید، تکبیر و تهلیل به تسبیح، تکبیر، تقدیس و تحمید پرداختیم. هر آنچه خداوند فرو فرستاد در شما قرار دارد و آنچه نزد خداوند پذیرفته میشود و بالا میرود هم نزد شما است پس چگونه شما را نشناسیم؟!»([۴۹])
فرشتگان به دو دلیل وامدار علی هستند:
۱- اصل وجود و هستی خود را از کانال او گرفتند و از عدم به هستی راه یافتند. چنانچه آن حضرت نور افشانی نمیکرد و در سلسله فیض رسانی قرار نمیداشت هرگز ملائکه وجود برونی نداشت و در مرز نیستی و عدم به شمار میرفت.
۲- افزون بر هستی یابی فرشتگان از نور وجودی حضرت علی و هستی بخشی خداوند به آنان از این طریق، دانش و علم را از علی یاد گرفتند. هر آنچه فرشتگان میدانند و دانش در سطوح گوناگون دارند، همه را از چشمه سار دانش بی پایان علی آموختهاند. این وامداری بهره و سودش کمتر از اوّلی نیست. طیف دانش ملائکه را چنانچه بشکافیم و انواع آن را برشمریم بهتر به سعه دانش علی در جهان نوری پی میبریم.
فرشتگان پیش از یادگیری، موجودات نادان و بی دانشی بودند که در عالم ملکوت تنها وجود خارجی داشتند. هنگامی که پروردگار به آنها گفت: مرا تسبیح کنید. عرض کردند: تسبیح و نه چگونگی تسبیح کردن را نمیدانیم. اما سبقت علمی ائمه در جهان ملکوت خود به خود گویای تقدم وجودی آنها نیز به شمار میآیند. هنگامی که پروردگار به آنها دستور داد سپاس حق را بجای آرید. همگی تسبیح خدای یگانه کردند. آنگاه فرشتگان اصل علم خداشناسی را از ائمه فرا گرفتند و شیوه بکارگیری آن را نیز از اهل البیت آموختند.
بنابراین فرشتگان با تمام مقام و منزلتی که دارند همگی شاگردان و دانش آموختگان مکتب نوری اهل البیت به حساب میآیند. از این جا میتوان به حقایق فراوان دیگر ائمه پی برد و آن دانش بندگی محض آنهاست که به تمامی موجودات یاد میدهند. به نظر میرسد این یاد دادن اصل و درونمایه تمامی دانشها و علوم فرشتگان به شمار میآید. ائمه به آنها اصل خداشناسی و چگونه پرستیدن را یاد داد؛ مقامی که آنها غیر از این به کار دیگری نمیپردازند. پس ملائکه اصل وجود و دانش خود را از نور علی گرفتهاند.
۸- ولایت مداری فرشتگان:
پذیرش ولایت اهل البیت میان فرشتگان یکی دیگر از رخدادهای شگفت انگیز عالم ملکوت به شمار میرود. متناسب با نیاز وجودی و فقر نوری آنها ولایت ائمه را به رسمیت شناختند و با جان و دل حقیقت آن را پذیرفتند. ولایت ائمه منحصر به جهان مادی نیست بلکه سراسر وجود بدان نیاز دارد و هیچ مرحله هستی بدون این درونمایه قوام، دوام و پایداری ندارند. از این رو، فرشتگان نیز شیعیان ائمه هستند:
«در شب معراج فرشتگان به پیامبر عرض کردند: «خداوند در مقام ملکوت و سطلنت خود جایگاه ویژهای برای شما اختصاص داد و ولایت شما را بر ما عرضه کرد. همان جا ولایت (ملکوتی) شما در قلب ما نفوذ نمود و محبت به تو در جان ما ریشه دواند. از دوری وجودت با خدا گلایه کردیم.خداوند نیز به ما وعده داد که تو را در آسمانها نزدیک پروردگار زیارت کنیم. اکنون میدانیم که خداوند به وعدهاش نسبت به ما صادق بوده است.([۵۰])
هنگامی که فرشتگان نور اهل البیت را دیدند که منبع اصیلی دارند و از آن شعاع درخشنده پرتو افشانی میکند، بر میافروزد؛ به خداوند عرض کردند:
خدای ما! سرور ما! این نور چیست؟ خداوند فراتر از توصیف به آنان وحی کرد؛ این نور از نور من است که بنیان و چشمه سارش نبوت و شاخسارش امامت است. اما نبوت برای بنده و فرستادهام محمد است و امامت برای ولی و حجت من علی است. چنانچه آن دو نبودند هیچ گاه موجودات را نمیآفریدم.([۵۱]) از آن رو، فرشتگان با فرستادن درود بر پیامبر و آل پیامبر به طلب آمرزش برای امت او تا روز واپسین مشغول شدند.([۵۲])
اولین ملکی که به ربوبیت خداوند (ج)، نبوت محمد و ولایت علی اقرار کرد، فرشته حجر الاسود بود. او از ملائک بزرگ وبلند پایه خداوند به شمار میرود که عاشق تر از وی به پیامبر و خاندانش فرشتهای وجود ندارد. به همین دلیل خداوند او را از میان دیگر فرشتگان بر گزید و پیمان را در وجود او نهاد. او روز واپسین به صحرای محشر وارد میشود که زبان گویا و چشمان بینا دارد. این فرشته به تمامی افرادی که نبوت محمد و ولایت ائمه را به رسمیت شناخته باشند و بدان گواهی داده باشند، شهادت میدهد، او که نگهبان پیمانهاست.([۵۳]) خداوند پس از اقرار فرشتگان به آنان خطاب کرد: «به ربوبیت پروردگارتان، نبوت محمد و ولایت علی اقرار کنید».([۵۴])
۹- فلسفه نگهبانی بشر:
فلسفه آفرینش ملائکه یکی از موضوعات جانبی خلقت نوریه به شمار میرود که به یک اشاره گذرا نیازمند است. اگر چه تمامی موجودات با مقصد و اهداف ویژهای آفریده شدهاند و هیچ موجودی، پوچ و بیهوده در چینش مراتب هستی قرار نگرفته است.
«از امام صادق پرسیده شد: چرا خداوند فرشتگان را بر بندگانش نگهبان قرار داد در حالی که خودش همه اسرار و امور پنهانی را میداند؟
امام فرمود: با این کار از آنها درخواست بندگی کرد؛ آنها را گواه بر آفریدگانش قرار داد تا بندگان به همراه آنان بر نهایت پیروی خداوند مواظبت کنند و از نافرمانی او بصورت کامل خودداری نمایند. چه بسا بندهای تمایل به معصیت کند اما با یادآوری حضور فرشتگان گماشته بر خود حال آنان را رعایت و خود را نگهدارد. چنانچه بندهای بگوید: پروردگارم مرا میبیند و نگهبانان من نیز بدان گواهی میدهند. به همین دلیل خداوند به مهرورزی ولطف خود فرشتگان را پاسبان بندگانش قرار داده است تا آنها شیطان را از آدمی دور سازد. او که مرکز چیستیها به شمار میرود و آسیب رسان جدی از جایی که دیده نمیشود».([۵۵])
بدین سان، تمامی فرشتگان بر پایه وظایف و چهارچوبه اختیارات خود در هرکاری که گمارده شدهاند اهداف واحدی را پی میگیرند و همگی دستورات پروردگار را اجراء میکنند. البته مقصد هر نوع فرشته را باید از نوع وظایف و فعالیت او در مراتب هستی شناخت و ارائه داد.
بنابراین تمامی آفریدگان بویژه فرشتگان دو نوع اهداف را پی میگیرند:
۱- اهداف کلی و چشم انداز سیستم نظام آفرینش که تمامی موجودات در تحقق آن شریک هستند؛
۲- اهداف ویژه هر آفریده که با اهداف دیگر موجودات به صورت فردی یا نوعی تفاوت دارند اما همگی در تحقق بخشیدن هدف کلی خلقت مشارکت دارند.
۱۰- نوع تکلیف فرشتگان:
یکی از موضوعات دیگر، تکلیف آوری یا بیتکلیفی ملائکه است که در خلقت آنها از نور علی باید بدان پرداخته شود. باورها و برداشتهایی که دیگران از چیستی این موجودات ارائه دادهاند، به دو گونه زیر تقسیم میشود:
۱- فرشتگان مانند دیگر موجودات الهی دارای علم، شعور و تکلیف هستند. اما نوع تکلیف آنان با موجودات دیگر تفاوت دارد چنانکه مراتب وجودی آنها تفاوت دارد: «گروهی از امامیه فرشتگان را مکلف میدانند و پندارشان بر اعمال ناگزیر و فرمانبرداری آنها ا ستوار است. عدهای از پیروان و اصحاب حدیث نیز با عقیده آنان موافقاند».([۵۶])
۲- برخی دیگر فرشتگان را موجودات معصوم میشمارند که هرگز مخالفتی با پروردگار ندارند: «فرشتگان همگی معصوماند و گرفتار آتش جهنم نمیشوند. این نظر و عقیده جمهور امامیه، معتزله و اکثریت مرجئه و جماعتی از اصحاب حدیث به شمار میرود».([۵۷])
همه آفریدگان وظایف، تکلیف و قلمروهای فعالیت ویژه خود را در چینش نظام هستی دارایند. هیچ موجودی از موجودات بیهوده، پوچ و سرگردان آفریده نشده است. هر یک در جای خود متناسب با منزلت خویش به فرمان برداری پروردگار ناگزیرند. آتش جهنم و اعطاء پاداش نیز به تناسب هر جهان و مرتبه خلقت تفاوت مییابد. به همین دلیل نمیتوان تمامی تکلیفها را یکسان دانست و تفاوت و مرزی میان آنها از نظر سعه وجودی و توانایی موجودات قایل نشد. چنانکه در پاداش دهی نیز حقیقت این گونه است.
۱- آفرینش طینت اهل البیت :
حقایق، فضایل و منزلت اهل البیت تمام مراتب هستی را پُر کرده است وجای خالی از کرامات و ویژگیها و امتیازهای بیشمار آنان وجود ندارد. مدلول روایات مراتب ظهور و فعلیت حقایق وجود ائمه را پیش از آفرینش ژنتیکی و جنینی و فیزیکی به سه مرتبه مشخص زیر تقسیم بندی میکند:
۱- خلقت نوری و برون آمدن نور ائمه به عنوان نخستین موجود آفرینش.
۲- خلقت روحی و فطری اهل البیت پس از کامل شدن آفرینش نوری محض.
۳- ترکیب نور وجودی پیشین با فطرت آفریده شده واپسین در یک مرتبه و مرحله خاص از خلقت.
آنچه در پی از مجموع روایات ترکیب شده به دست میآید بیانگر همین حقیقت است:
امام صادق فرمود:
خداوند ما را از نور عظمتش آفرید. آنگاه صورت ما را از سرشت گنجینه پنهانش از زیر عرش آفرید و آن نور را در این طینت جا داد. بنابراین، ما مخلوق و بشر نورانی آفریده شدیم. هیچ کس در آفرینش از خلقت مانند خلقت ما بهرهای ندارد.([۵۸])
آری! خداوند نورها را با یکدیگر ترکیب کرد و از آب زیر عرش طینت محمد را آفرید.([۵۹]) این سرشت مانند چشمه سار میجوشید تا خداوند از آن سرشت علی را خلق کرد و آن طینت نیز به جوشش آمد و ریزش کرد تا از آن خداوند طینت ائمه دیگر را خلق کرد.([۶۰]) پس از سالیان دراز و خلق شدن طینتها خداوند آن را میان (موجودی بگونه) لؤلؤ سبز رنگ پنهانی قرار داد که کسی را بر آن آگاهی نبود.([۶۱]) از آن پس پروردگار با گذشت هزاران سال بر خلقت، خلقت خاکی و«آفرینش ژنیتکی» محمد را اراده کرد. بدین سان، تصمیم گرفت آدم را بیافریند تا محمد در زمان مناسب خویش به عنوان خاتم الانبیاء به راهنمایی مردم بپردازد».([۶۲])
همان گونه که خلقت نوری امامان ویژگی خاص خود را داشت، خلقت فطری آنان نیز ویژگیها و امتیازات ویژه خود را دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- همان گونه که آفرینش نوری اهل البیت منحصر به آفریدگار توانا و مطلق است؛ خلقت فطری آنان نیز با فعل الهی ایجاد شده و هرگز موجود دیگری در ایجاد آن نقشی نداشته است. این حقیقت شرک، تناسخ و تصادف را از ساحت خالقیت پروردگار نفی و ردّ مینماید.
۲- خود ائمه همان گونه که در اصل آفرینش وجود نوری خود هیچ نقشی نداشتند و عین ربط و فقر محض و ممکن به واجب به شمار میروند در این خلقت نیز همان ویژگی همچنان محفوظ است. در واقع نور آنها عین همان افاضه و نور پردازی الهی به شمار میرود و فطرت و سرشت آنها نیز چیزی جز فعلیت و ظهور در خداوند حقیقتی دیگری نمیتواند باشد.
۳- حقیقت محمدیه چنانکه در آن مرحله تقدم رتبی و نوری داشت، در این مرحله نیز سرشت او بر تمامی سرشت ائمه تقدم وجودی و رتبی دارد. فطرت او مستقیم با فعل الهی پدید آمده است وفطرتهای دیگر ائمه از سرشت او جوشیدهاند. بستر جدایی از فعل الهی برای دو خلقت آنها نیست.
۴- ترکیب و نیازمندی در نور وجودی آنها زیربنای آفریدن به شمار میرفت؛ در این خلقت نیز همان ترکیب بصورت پایینتر قرار دارد و زمینه ساز کمال فطری خلقت آنان به شمار میرود.
۵- در خلقت نوری فرمول وجود نوری پیامبر این بود: خداوند Ñ تکلمÑ کلمهÑ نورÑ کلمهÑ روح. ترکیب نور با روح و در نتیجه آفریده شدن شبح نوری محمد در این جا شبح نوری Ñ سرشت پدید آمده و ترکیباند و در نتیجه پدید آمدن طینت اهل البیت است.
۶- حفظ قانون ترکیب و پرهیز از بسیط دانستن و بسیط شمردن خلقت نوری در خلقت فطری نیز سریان دارد. فرمولی که آنجا خداوند برای آفرینش ائمه بکار بُرد، در حقیقت عین همان فرمول را در این جا نیز استفاده کرد. نتیجه بودن فرمول همان گونه که در آفرینش نوری قطعی و صددرصدی بود، در این جا نیز عقیم نبودن و باروری آن یقینی است.
۷- فاصله نور وجودی و فعلیت آن در مرحله نخست تردید ناپذیر بود، در این جا نیز همان فاصلهها به عینیت رسیده است. نور محمد پس از خلقت سالیان دراز مافوق نوری در برابر پروردگار فروتنی میکرد و ایستاده بود. در خلقت فطری نیز پس از گذشت زمان زیاد ما فوق نوری سرشت اهلالبیت در جریان فعلیت قرار گرفتند و در جایگاه خود به بندگی پرداختند.
۸- خاصیت واسطه بودن هم در نور آنها وجود داشت و هم در فطرتشان وجود دارد. با این تفاوت که از نور نور فوران میکرد و از سرشت، سرشت.
۹- همان گونه که نور ائمه میان پردههای نورانی و دریاهای نورانی فرو رفتند و تمام مراحل نوری را طی کردند، سرشت آنان نیز میان پردههای لؤلؤ در جهان متناسب خود پنهان شدند و سپس برون آمدند. ماهیت حجاب نوری از دانشهای غیبی به شمار میرفت و این جا نیز پوشش سبز لؤلؤ و کیفیت آن از دانشهای غیبی به حساب میآید.
۱۰- تقدم بر پرتو افشانی خلقت نوری با نور ائمه بود و سپس عالم جبروت و ملکوت، در خلقت فطری نیز تقدم ریزش از آن سرشت ائمه یکی پس از دیگری است و آنگاه موجودات دیگر الهی مانند خلقت سرشت شیعه در هر دو خلقت حلقه فیض بودن در نظر گرفته شده است.
۲- نور وجودی شیعه از ائمه :
ریزش فیض از کانال نورانی اهل البیت به دو صورت زیر انجام گرفته است:
۱- فوران نور از نورهای ویژه و مشخص و معین مانند آفرینش ملائکه از نور علی و خلقت عرش… از نور پیامبر که در متن روایات نص جداگانهای برای هر یک ارائه شد.
۲- جوشش و ریزش نور از کلیت نور ائمه بدون تشخص به یکی از آن چهارده نور مقدس. مانند آفریده شدن نور شیعه از نور ائمه که هر یک نکتهها، ظرافتها و دقتهای ویژه به خود را دارند:
«امام صادق از پدرانش و آنها از امام حسن بن علی نقل کردند که فرمود: از جدم رسول خدا شنیدم که میفرمود: من از نور خداوند فراتر از توصیف آفریده شدم و اهل بیت من از نور من آفریده شدند و دوستداران آنها، از نور آنها آفریده شدند.([۶۳]) آنگاه از نور ائمه شیعیان آنها آفریده شدند، از نور شیعیان ائمه روشنایی اندام و بینایی تمام انسانها و غیر انسانها آفریده شد ([۶۴]) زیرا ما همگی از نور خداوند پدید آمدیم. از این رو، شیعیان ما از شعاع نور ما آفریده شدند. به همین دلیل آنان برگزیدگان، نیکوکاران، پاکیزهگان و زیبا رویانی هستند که نور آنها بر موجودات دیگر و انسانهای دیگر میدرخشد مانند مهتاب در شب تاریک.([۶۵]) از همین جهت شیعیان خلق شده را «شیعه» مینامند؛ زیرا آنها همگی از پرتو نور، آفریده شدهاند.([۶۶])
ای مفضل! میدانی – شیعیان را چرا شیعه نامیدهاند؟! مفضل! شیعیان ما از ما هستند و ما از شیعیان خود هستیم. تو بر آمدن این خورشید را دیدهای و مینگری؟ عرض کردم: از باختر! امام فرمود: شیعیان،همین گونهاند، نسبت به ما، با ما آشکار میشوند و برون میآیند و با ما بر میگردند و بسوی ما بازگشت دارند.([۶۷])»
برآمدن شیعه از نور ائمه را افزون بر نقل، عقل و ذوق و عُرف نیز قطعی میشمارند. که هر یک باید در جای خود بررسی و اثبات شود.
۱- نقل:
«عن الصادق عن آبائه عن الحسن بن علی قال: سمعت جدی رسول الله یقول: خُلِقتُ من نورالله عزوجلّ،و خَلَق اهل بیتی من نوری، و خلق محبیهم من نورهم، و سایر الخلق الناس فی النار».([۶۸])
این دلیل نیازی به توضیح و تثبیت ندارد؛ زیرا تمامی واژگان و همه جمله صراحت، گویایی و رسایی خاص در حد کافی دارد. معانی بلند با عبارت روشن و قابل فهم با نقل شیعه و سنّی.
۲- عقل: خرد به ما قانون کلی پدید آمدن موجودات را بیان میکند و آن صدور شیء از شیء با حفظ تناسب و سنخیت است، همراه با ترجیح مرجّح از میان دیگر موجودات و مرجّحات پایینتر.
الف: شیء صادر کننده در این فرض، نور وجودی اهل البیت است که نور فیض را از خود عبور میدهند و در آن سوی هستی میرسانند که در واقع صادر اصلی خداوند به شمار میآید.
ب: شئ صادر شده نور وجودی شیعه است. این نور به واسطه وجود نوری ائمه به دستور حق آفریده شده و جامه هستی بخود گرفته است نه خود بخود، یا مستقیم از نور خداوند یا به واسطه دیگر موجودات.
ج: ناگزیر فیض باید صادر میشد؛ زیرا خاصیت لاینفک فیض صدور و پخش و گسترش آن است. هنگامی که فیض صادر میشود، مسیرهای عقلی ویژهای را میپیماید که یکی از آنها گزینش مستفیض از میان گزینههای فرضی است. نه تمامی گزینهها؛ زیرا با سنخیت همسویی و سازواری ندارد.
د: انتخاب یک گزینه و حذف دگر گزینهها همراه با ترجیح و برتری خاص صورت میگیرد. چنانچه این امتیاز و برتری نبود، هرگز این مستفیض از میان دیگران برگزیده نمیشد اما این که آن ویژگی چیست میتوان به شفافیت و قابلیت وجودی نور شیعه از میان دیگر انوار بدان استدلال کرد. چنانچه موانع وجود نداشته باشد و مقتضی هم موجود گردد، این گونه نور ظهور میکند.
ح: ناگزیر باید یک مستفیض از میان فیض گیرندگان بیشمار انتخاب میشدند نه تمامی آنها؛ زیرا علت واحد، معلول واحد برون میدهد نه معلولهای متعدد و بر عکس.
در نتیجه با حفظ سنخیت و هماهنگی، فیض باید به فیض گیرنده واحد و مشخصی برسد و نمایان گردد.
۳- ذوق: با قطع نظر از نقل و عقل؛ ذوق و دل به ما میفهماند که عشق و عاشق و معشوق نمیتوانند جدای از هم باشند. آنچه را عاشق دارد ناخودآگاه و خودکار به معشوق میرساند همان گونه که معشوق هرچه را برای خود میخواهد به عاشق خود در قدم نخست تقدیم میدارد. قاعده فیض دهی و فیض گیری در واقع تبیین کننده همین قمار عاشقانه و مستی دلبرانه است نه چیز دیگر. چنانچه نور از کانون خود به بال پروانه نزند و پرواز او را نگیرد و او را دیوانه خود نسازد، چه موجود دیگری را شیفته و فریفته خود میسازد؟ طبیعت نور رسانی و نور گیری همین حقیقت را برای ما آشکار میسازد. سرشت نور خود به خود این مسیر کوتاه را میپیماید نه راه دور و دراز دیگری را.
۴- عرف: دستگیری و خدمت رسانی در قدم نخست بر پایه عرف به نزدیکان فرمانبردار تعلق میگیرد نه سرکشان دور دست یا دشمنان فرودست و فرادست. نور به نزدیکترین نقطه اطراف خود مینشیند و آن را نورانی میکند. پیش از آنکه کنارههای دور دست را روشن سازد، شیعه و ماهیت وجودی او همین پیروی را میطلبد، بسط میدهد و عمق میبخشد.
۳- تناسب نوری شیعه و… ائمه :
اهل البیت نخست به چگونگی آفرینش خود اشاره میکنند و منشأ و مبدء پیدایش خود را برای ما آشکار میسازد تا بیشتر به اهمیت خلقت و زیربنایی بودن وجود آنها پی بریم سپس به آفرینش پیروان خویش از نور خود سخن میگویند و آن گاه به پدید آمدن دیگر اشیاء از نور شیعیان میپردازند:
«خلق من نورهم شیعتهم وخلق من نور شیعتهم؛ ضوء الابصار».([۶۹])
در واقع یک پیوند و اتصال وجودی، حقیقی و خارجی میان تمامی مراحل انوار الهی بر قرار میکنند که خود بخود هرگونه خلأ، تصادف و عدم در مجموع مراتب خلقت نوریه ردّ و باطل میشود. بنابراین سراپای مراتب نور، نور است. تاریکی در اطراف و میانه این حلقههای نوری و زنجیرههای نور پردازی و نور پذیری وجود ندارد اما هریک به تناسب وجود نوری خود، در جایگاه و مرتبه طول نوری که قرار دارند، نور میپذیرند و نور میافشانند. از آنجا که نور ائمه با دیگر انوار فرودست تناسب وجودی ندارند باید حلقه نوری دیگری میان آنها و موجودات به نام «شیعه» قرار گیرد تا از یک سو هستی نور کامل گردد و از دیگر سو، با تناسب هر مرحله، نور ویژه آن بتابد. با ریزش نور شیعه از نور ائمه تناسب حلقههای نوری در فرمانبرداری و فرماندهی به منصه ظهور رسیده، تمامی ابعاد آن به خوبی احراز شده است. تا این احراز صورت نمیگرفت و ارتباط هماهنگ و هم سو نمیشد، هرگز نور امتداد نمییافت و انتشار پیدا نمیکرد.
«یامفضل! أتدری لِمَ سمیّت الشیعه، شیعه؟! یا مفضل شیعتنا منّا و نحن من شیعتنا. اما تری هذه الشمس أین تبدوا؟ قلت: من الشرق. و قال: الی أین تَعُود؟ قلت: إلی مغرب. قال: هکذا شیعتنا بدؤوا منّا و الینا یَعُودون».([۷۰])
۴- خلقت سرشت شیعه از نور اهلبیت :
افزون بر ریزش نور شیعه از منبع نور ائمه سرشت آنها نیز از سرشت ائمه فوران کرده است. به تعبیری روح و جسم و جان و تن شیعه از روح و جسم یا تن و جان ائمه خلق شده و هستی گرفتهاند. نه روح تنها و نه جسم تنها یا نه هیچ کدام آن دو.
بنابراین خداوند حلقه نوری متناسب میان حقایق ائمه و شیعیان آنها در مراتب نور پردازی قرار داد و آن را کامل کرد:
«خداوند ارواح شیعیان ما را از سرشت ما آفرید و بدنهای آنان را از طینت گنجینه پنهانی پایینتر از آن طینت خلق کرد. خداوند برای هیچ کس جز انبیاء و مرسلین بهرهای از آفرینش مانند ما و شیعیان قرار نداده است.([۷۱]) خداوند ما را از عالم برترین قرار داد وارواح شیعیان ما را فروتر از آن قرار داد. از این رو، ارواح آنان به سوی ما تمایل دارند و بدنهای آنان را خداوند پایینتر از آن خلق کرد.([۷۲]) هان! پروردگار طینت ما و شیعیان ما را به هم عجین کرده است. بنابراین ما با سرشت آنها آمیخته ایم و آنها با سرشت ما آمیختهاند. بدین سان، هرکس در خلقتاش چیزی از طینت ما باشد، بسوی ما تمایل پیدا میکند. به خدا سوگند! شما از ما هستید.([۷۳]) در واقع خداوند ما و شیعیان ما را از طینت واحدی آفرید و دشمنان ما از سرشت بد و گِل بدبو و چسپیده آفریده است.([۷۴]) دلهای شیعیان ما به ما روی محبت دارند و دلهای ما رُخ محبت به سوی آنان مانند نگاههای آویخته و توجه پدر و مادر به فرزند. ما برای آنها خیر و بهترین هستیم و آنها برای ما بهتریناند و پیامبر برای ما بهترین و ما برای پیامبر بهترین هستیم.([۷۵])»
افزون بر هستی بخشی نور وجودی خداوند به شیعیان از طریق پیشوایان پاک، فطرت آنان را نیز از نور ائمه آفرید یا از نور فطرت آنان. شیعه در اصل وجود و فرع آن وامدار ائمه است.
۵- آفرینش بهشت از نور امام حسین :
«سپس خداوند نور فرزندم حسین را شکافت و از (درون یا برون یا پرتو آن) بهشت و حور العین را آفرید. پس بهشت و حور العین از نور فرزندم حسین است و نور فرزندم حسین از نور خداوند. به همین دلیل فرزندم حسین از بهشت و حور العین برتر است.([۷۶]) پس از آفرینش بهشت خداوند روی آن نوشت: «لاإله الا الله محمد رسول الله، علی امیر المؤمنین و وصیه به ایّدته و به نصرته»([۷۷]) ستایش خدای تو را سزاست که … خانه آخرت را آفریدی و سفره رنگارنگ نعمتها را در آن گسترانیدی. و در آن نوشیدنی، خوردنی، همسران، مهمانداران، قصرها، نهرهای روان، میوهها و کشتزاران قرار دادی؛ خانهای که مسکن گزیدگانش هیچ گاه کوچ نکنند و حالات زندگی آنان تغییر نپذیرد؛ در آنجا دچار ترس و وحشت نشوند و بیماریها در جانشان نفوذ نکند، خطراتی دامنگیر آنها نشود؛ سفری در پیشی ندارند تا از منزلی به منزل دیگر کوچ کنند.([۷۸]) درختان بهشتی همواره شاخههایشان بهم میخورند و ریشههای آن در تودههای مشک پنهان است و در ساحل جویباران بهشت قرار گرفته آبیاری میگردند و خوشههایی از لؤلؤ آبدار به شاخههای کوچک و بزرگ درختان آویخته و میوههای گوناگون که از درون غلافها و پوستهها سر برون کردهاند… شاخههای پر میوه بهشت بدون زحمتی خم شده و در دسترس قرار میگیرند؛ تا چیننده آن هرگاه خواهد برچیند؛ مهمانداران بهشت گرد ساکنان و اطراف کاخهایشان در گردش هستند و آنان را با عسلهای پاکیزه و شرابهای گوارا پذیرایی میکنند.([۷۹]) در بهشت درجاتی برتر و جایگاههای گوناگون وجود دارد که نعمتهایش پایان ندارد».([۸۰])
در این که بهشت با تمام ویژگیها و امتیازات برتر خود از نور وجودی امام حسین پدید آمده است، تردیدی وجود ندارد؛ زیرا آنها واسطه فیض الهی در تمام گیتی و جهان ماده ومعنا هستند. اما بهشت در سلسله مراتب نظام آفرینش پیش از جهان ماده قرار گرفته و بالاتر از آن کاخهایش برافراشته شده است. نص نبوی در این موضوع را شیعه و سنی نقل کردهاند:
«… قال رسول الله مکتوب علی باب الجنه، لا إله الا الله محمد رسول الله علی اخو رسول الله ؛ قبل أن یخلق الله السموات و الارض، بألفی عام».([۸۱])
«… عن جابر بن عبدالله قال: سمعت رسول الله یقول: مکتوب علی باب الجنه، قبل ان یخلق الله السموات و الارض بألفی عام: لا إله الا الله محمد رسول الله و علی اخو رسول الله أیدته بعلیّ…».([۸۲])
بنابراین حلقه وجودی بهشت فراتر از عالم ماده وفروتر از عالم ملکوت قرار میگیرد. اگرچه ما از چینش ریز آن آگاهی کامل نداریم. اما در اصل تقدم وجودی این جهان به جهان ماده باور قطعی داریم همان گونه که از چگونگی بازگشت، وضعیت ماندگاری و حد و حجم وجودی نعمتهای آن و شیوه بهره بروری و نحوه لذت بردن وتفاوت آن با لذتهای این جهانی به صورت جزئی و محسوس بیخبریم اما در اصل بازگشت، ماندن، لذت بردن و وجود نعمتهای فراوان و همانند این جهان باور کامل داریم.
از آنچه یاد شد در مییابیم که حقیقت بهشت از نور حسین پدید آمده است و سیمای آن را باید وحی برای ما تفسیر کند؛ زیرا عقلانیت ما تا به آنجا بُرد ندارد. در این بخش بهشت و بهشتیان را در منابع قوم میشناسیم نه گسترده چکیده و کوتاه!
«خدای فراتر از توصیف فرمود: برای بندگان نیک کردارم (در بهشت نعمتهایی) را آماده کردهام که هیچ چشمی تا کنون ندیده و هیچ گوشی نشنیده و در هیچ اندیشهای خطور نکرده است.([۸۳]) خداوند به بهشتیان میگوید: ای بهشتیان! و آنان پاسخ میدهند: پروردگار ما! «لبیک و سعدیک و الخیر فی یدیک». پروردگار میگوید: آیا از (این گونه زیستن) خرسندید؟ همه میگویند:ای پروردگار ما! چگونه خرسند نباشیم در حالی که بهتر از این نعمتها وجود ندارد. خداوند میفرماید: برتر از این برای تان اعطا کنم؟ آنها عرض میکنند: ای پروردگار! چه چیزی از این – نعمتهای موجود – با فضلیتتر است؟ خداوند میگوید: برای شما رضوانم را آماده بهرهوری کردم که از این پس تا ابد بر شما خشم نمیگیرم.([۸۴]) در بهشت نهری است که دو طرف آن طلاست و زیر آن یاقوت و دُر و خاکش از مشک وعطرآگینتر است و آبش از عسل شیرینتر و از برف سفیدتر. در بهشت درختی است که سواره در سایهاش صدسال راه میرود و آن درخت سایهاش بریده نمیشود.([۸۵]) (روز واپسین) گروهی از مردمی که از آتش جهنم به شفاعت محمد رهایی مییابند، نیز وارد بهشت میشوند که به آنها جهنمیان گفته میشود. (آری) بهشتیان آنجا میخورند و میآشامند.([۸۶])»
تصویری که خواننده ژرفنگر از بهشت در ذهن دارد با تصویری که از نور زیربنای آن برای خود ترسیم کرده است، جا دارد مقایسهای صورت دهد و تفاوت شکر را با شکر ساز بخوبی بدست آورد.
([۶]). حزب الله اندیشه/ سال سوم/ شماره ۶ و ۷/ سال ۸۱٫
([۹]). مناقب علی بن ابی طالب/ ۲۸۶ ؛ احقاق الحق/۵/ ۲۴۶ ؛ مناقب امیر المؤمنین (ع)/۹۹٫
([۱۳]). امالی، طوسی/ ۳۰۵ ؛ احتجاج/۱/ ۳۴۱٫
([۱۴]). نهج البلاغه/ خطبه ۱۱۲٫
([۱۵]). نهج البلاغه/ خطبه ۱۰۹٫
([۱۶]). شرح نهج البلاغه/۱/ ۹۳٫
([۱۸]). شرح نهج البلاغه/۱/ ۹۴٫
([۲۶]). حزب الله اندیشه/ سال سوم/ شماره ۶ و ۷/ سال ۸۱٫
([۳۲]). شرح نهج البلاغه/۱/ ۹۴٫
([۴۳]). شرح نهج البلاغه/۱/ ۹۴٫
([۴۴]). حزب الله اندیشه / سال سوم/ شماره ۶ و ۷/ سال ۸۱٫
([۴۶]). صحیح بخاری/ باب ۶/ ۵۷۴٫
([۵۳]). حزب الله اندیشه/ سال سوم/ شماره ۶ و ۷/ سال ۸۱٫
([۶۰]). جزوه درسی خلقت نوریه اهل البیت (ع)
([۶۳]). امالی طوسی/ ۳۴۲/ ح۵ ؛ ینابیع الموده/۱/ ۱۵٫
([۸۱]). مناقب مغازلی/ ۱۷۳ ؛ میزان الاعتدال/ ۱/ ۲۶۹/ ۱۰۰۶ ؛ لسان المیزان/ ۵/ ۵۴۰ ؛ المحاسن المجتمعه/ ۱۶۲٫
([۸۲]). صحیح مسلم/ باب ۳۹ ص ۱۳۸۹٫
([۸۶]). صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق.
منبع: برگرفته از کتاب حلقت نوری اهل بیت؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی
برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید.
ثبت دیدگاه