اعتقادات شیعیان
هر مکتبى داراى اصول و مبانى عقیدتى و سیاسى مخصوصى است و شاکله اصلى مذاهب مختلف، اصول، مبانى و مظاهر اعتقادى آنان است.
بررسى دقیق و تحقیق عمیق در آرمان مکتب تشیع، نشان مىدهد که آیات قرآن کریم، احادیث و روایات رسیده از پیامبر اکرم و سنت نبوى، مهمترین اصول و مبانى اعتقادى و سیاسى مذهب شیعه را تشکیل مىدهد.
این حقیقت، بیانگر آن است که شیعه، مولود طبیعى اسلام و در واقع همان اسلام راستین ناب محمدى است و از جنبه اصالت و اسلامیت در عصر نبوت شکل گرفته است؛ نه در تحولات و رویدادهاى تاریخىِ پس از پیامبر مکرم اسلام.
یکى از اصلىترین و مهمترین اصول و مبانى اعتقادى شیعه، موضوع ولایت و امامت است. شیعه معتقد است که ادامه و تداوم حرکت نبوت، تنها از طریق امامت امکانپذیر است.
طبق نظر دانشمندان پیرو مکتب خلفا (اهل سنت)، امامت از فروع دین است؛([۱]) اما از نظر شیعیان، امامت از اصول دین و معرِّف مکتب تشیع است.([۲])
تعریف امامت، طبق نظر علما شیعه:
امامت، ریاستى عمومى، هم در امور دینى و هم در امور دنیایى است؛([۳]) بنابراین، سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین و تضمین مىکند.
امامت، لُطفى از سوى پروردگار، شناسنامه دین، کاملترین نوع و مصداق حقیقى حجت خدا و خلیفه الهى است؛ اما قضاوت پیروان مکتب خلفاء درباره امامت، اجتهاد در مقابل نص است؛ به این معنا که آیات متعدد قرآن درباره رهبرى و امامت را نادیده مىگیرند؛ آنها حتى نص صریح کلام رسول خدا را تفسیر به رأى کرده و در مقابل این حجتهاى قطعى الهى و نص صریح، اجتهاد مىکنند.
یکى از بارزترین موارد اجتهاد در مقابل نص در مکتب خلفا، در انجمن «سقیفه بنىساعده» بود که بر خلاف مضامین و دستورهاى قرآن کریم و احادیث و سنت رسول خدا عمل کردند.([۴])
ویژگىهاى خاص امامت از نظر مکتب اهل بیت: عبارتاند از: عصمت امام،([۵]) علم امام،([۶]) سبقت او([۷]) در اسلام، قرابت و نزدیکى به رسول خدا ، داشتن وصایت پیامبر اکرم ،([۸]) نص و تنصیص([۹]) از سوى خدا و رسول و… .
مهمترین مستندات قرآنى امامت بلافصل على از نظر تشیع عبارتاند از: آیه ولایت،([۱۰]) آیه اولى الامر،([۱۱]) آیه صادقین،([۱۲]) آیه ذوى القربى،([۱۳]) آیه تبلیغ([۱۴]) که توضیح و تبیین مفصل آیات در بسیارى از کتب تفسیرى شیعه و اهل سنت آمده است. ما به دلیل اختصار و عنوان کردن موضوع، تنها به فهرست اکتفا کردهایم؛ در صورت نیاز، به تفاسیرى همچون: «تفسیر فخر رازى»، «المیزان فى تفسیر القرآن»، «تفسیر نمونه»، «تفسیر راهنما» و «تفسیر البیان» مراجعه فرمایید.
مبانى و اندیشه سیاسى تشیع
اصول سیاسى شیعه نیز، همانند اصول اعتقادى او، برگرفته از قرآن کریم، سنت رسول اللّه و سیره ائمه معصومین: است؛ همانگونه که مهمترین مسئله سیاسى و اعتقادى حضرت على نیز، در دوران حکومتش، عمل به کتاب خدا و سنت رسول اللّه بود و در این باره فرمود: «اِنی حاملکم الى منهج نبیکم».([۱۵])
عملکرد حکومتى امام على که برگرفته از قرآن و سنت رسول اللّه بود، بیانگر مبانى اندیشه سیاسى شیعه و تاریخ بىنظیر اسلام است؛ در اندیشه سیاسى تشیع، اهتمام خاصى به خدامحورى در تمام امور و شایستهسالارى، در راستاى مردمسالارى دینى بوده است.
در این نوع اندیشه، همواره بر دورى از ظلم و ستم و توجه خاص به حق و حقیقت و گسترش عدالت اجتماعى تأکید شده است. در مکتب حیاتبخش تشیع، حفظ ارزشها و پاسدارى از سنتهاى پسندیده، مشارکت طبقات مختلف در دولت و حکومت، توجه به معیشت مردم و تأمین نیازهاى آنان، عدالتمحورى، تکامل معنوى و مادى، ارتباط صحیح حاکم و کارگزار با مردم، و در یک جمله، تنظیم تمام امور طبق تعالیم اسلامى، از مؤلفههاى اساسى و منشور سیاسى تشیع است.
یکى از ویژگىهاى خاص مکتب تشیع ـ که سایر فرقههاى اهل سنت به آن عمل نمىکنند و اگر هم به آن اعتقاد دارند، به صورت مصلحتى آن را کتمان مىکنند ـ عدالتخواهى حاکم و کارگزار حکومتى است. مهمترین و اساسىترین عنصر حکومتى امام على عدالت او بود؛ به همین دلیل گفتهاند:
قتل فى محرابه لشده عدله؛
على به سبب شدت عدالتش به شهادت رسید.([۱۶])
خلاصه اگر بخواهیم منشأ اندیشه سیاسى تشیع را در یک تقسیمبندى کلى قرار دهیم، به صورتى که شامل تمام ابعاد و زوایاى جهانشمول و ناب آن شود، از سه محور اصلى نشأت مىگیرد:
- قرآن کریم؛ ۲٫ سنت رسول خدا؛ ۳٫ گفتار و سیره امام على و دیگر ائمه معصومین: که همان اهل بیت: هستند.
مبانى عقیدتى شیعیان
بیان اهداف و مبانى عقیدتى شیعیان در ابعاد مختلف آن، تدوین کتب متعددى را مىطلبد؛ اما باید دانست که سلسله اصول و مبادى اعتقادى شیعیان همان عقاید رسول مکرم و اسلام حقیقى است که پیشوایان تشیع بارها و به مناسبتهاى متعدد، مانند قیامها و مبارزههاى گوناگون بر ضد طاغوتهاى زمان خویش، آنها را مطرح کردهاند؛ براى مثال، حضرت امام حسین ، قیام و حماسه تاریخى خود را براى حفظ همین اصول و معارف الهى و زنده نگه داشتن این حقایق عینى از اسلام ناب محمدى و مکتب حیاتبخش تشیع علوى سازماندهى کرد.
لازم است جهانیان و دیگر برادران مسلمان ما بدانند که پیام تشیع، به ویژه شیعیان عربستان؛ جایگزین شدن معروف به جاى منکر، صلاح و اصلاح به جاى افساد، تقوا به جاى گناه، حق به جاى باطل و در یک کلمه، حاکمیت اسلام راستین رسول الله به جاى انحرافها و تعصبهاى ناصواب در تمام سرزمینهاى اسلامى است؛ از این رو است که شیعیان، به عدالت و گسترش تعلیم و تربیت امیر مؤمنان، على علاقهمند هستند.
مستندات روایى در اصول و مبانى اعتقادى شیعه
مستندات روایى و سنت رسول خد:
- ۱. تربیت على در خانه و آغوش پیامبر اسلام و سابقه او در اسلام؛([۱۷])
- حدیث یوم الدار (سبقت در آشکار کردن اسلام)؛([۱۸])
- عقد اخوت، پیش و پس از هجرت؛([۱۹])
- لیله المبیت؛([۲۰])
- حدیث سد الابواب؛([۲۱])
- حدیث لافتى؛([۲۲])
. حدیث قدسى «ضربه على یوم الخندق»؛([۲۳])
- حدیث طیر؛([۲۴])
. حدیث لقب ابوتراب؛([۲۵])
- حدیث منزلت در غزوه تبوک؛([۲۶])
- حدیث نجوى (غزوه طائف)؛([۲۷])
- حدیث خاصف النعل؛([۲۸])
- حدیث نفس (در اعلام سوره برائت)؛([۲۹])
- حدیث غدیر؛([۳۰])
- حدیث ولایت.([۳۱])
هر کدام از موارد فوق به تنهایى مىتواند دلیلى محکم بر مشروعیت مبانى عقیدتى شیعه باشد که در کتب مربوطه توضیح آنها آمده است.
بنابراین، با توجه به این غناى اسلامى، اتقان و ربط وثیق تشیع به حضرت رسول مکرم اسلام و اهل بیت مطهرش، باید روح جدیدى در این عصر بیدارى در کالبد شیعیان دمیده شود. شیعیان باید به صورت صریح، علنى و دامنهدار؛ حقوق خویش را مطالبه کنند. آنها هرگز نباید از مبانى و اصول درست و به حق خویش عقبنشینى کنند. اقتدار شیعه در طول دورانهاى مختلف تاریخى، به او بقا بخشیده است. شیعیان در برابر بزرگترین مشکل در عربستان، یعنى جنگ مذهبى باید استقامت کنند و با اصرار و چانهزنى بر اثبات حقانیت و استحقاقِ استیفاى حقوق پا فشارى نمایند. غیر از پانزده حدیث مشهورى که ذکر شد، احادیث مشهور و فراوان دیگرى نیز، حقانیت اعتقادات شیعه را تأیید و اثبات مىکند.
رسول مىفرماید:
أتانى ملک فقال: یا محمّد سل من ارسلنا من قبلک على ما بعثوا؟ (قال) قلت: على ما بعثوا؟ قال: على ولایتک و ولایه علىّبنابىطالب؛([۳۲])
فرشتهاى نزد من آمد و گفت: «اى محمد! سؤال کن از پیامبران پیش از خودت که بر چه چیزى مبعوث شدهاند». گفتم: «بر چه چیزى مبعوث شدهاند؟» جواب داد: «بر ولایت تو و ولایت علىبنابىطالب».
همچنین مىفرماید:
اذا کان یوم القیامه أقف أنا و علىّ على الصّراط و بید کلّ واحد منّا سیف فلا یمرّ أحد من خلق اللّه الّا سألناه عن ولایه علىّ فمن کان معه شىء منها نجى و فازو الّا ضربنا عنقه و القیناه فى النّار؛([۳۳])
هنگامى که روز قیامت مىشود، من و على بر پل صراط مىایستیم و در دست هر یک از ما شمشیرى است. هیچ کس از خلق خدا از آنجا عبور نمىکند؛ مگر آنکه از او درباره ولایت على پرسش مىکنیم. پس اگر با او چیزى از ولایت بود، نجات مىیابد و رستگار مىشود وگرنه گردنش را با شمشیر مىزنیم و او را در آتش جهنم مىاندازیم.
شیعیان بر اساس همین روایات و احادیث مستند و متواتر است که عاشق امیرمؤمنان و حکمت متعالى تشیع هستند و این برترى و فضایل منحصربهفرد على است که پیامبر بیان مىدارند.
پیامبر گرامى اسلام فرمودهاند:
الشّاک فى فضل علىّبنابىطالب یحشر یوم القیامه من قبره و فى عنقه طوق من نار فیه ثلاث مأه شعبه على کلّ شعبه منها شیطان یکلح فى وجهه و یتفل فیه؛([۳۴])
کسى که درباره فضیلت و برترى علىبنابىطالب شک کند، روز قیامت در حالى محشور مىشود و از قبرش بیرون مىآید که بر گردنش طوقى و گردنبندى از آتش دارد که داراى سیصد زبانه و بر هر زبانهاى از آن شیطانى است که او را به هول و هراس مىاندازد و بر روى او آب دهان مىاندازد.
رسول خدا فرمودند:
اذا کان یوم القیامه و نصب الصّراط على جهنّم لم یجز علیه الّا من معه جواز ولایه علىّبنابىطالب و ذلک قوله تعالى: وَقِفُوهم انّهم مسئولون؛([۳۵])
هنگامى که روز قیامت مىرسد و پل صراط بر روى جهنم نصب مىشود هیچ کس از روى آن نگذرد، مگر آنکه همراه او برگ امان و ولایت علىبنابىطالب باشد و این است سخن خداى تعالى: «آنها را نگه دارید چون مورد بازخواست و پرسش هستند.
پیامبر اسلام که خود به دستور خداوند متعال، ولایت و خلافت بلافصل امیر مؤمنان را اعلام فرموده بود، پس از انجام مأموریت، خشنودى خداى متعال را در این باره، به بندگان اعلام مىدارد:
اللّه اکبر على اکمال الدّین و اتمام النّعمه و رضى الرّب برسالتى و ولایه علىّ من بعدى؛([۳۶])
اللّه اکبر از کامل شدن دین و اتمام نعمت و رضایت و خشنودى پروردگار به سبب پیامبرى من و ولایت على بعد از من.
اثبات حقانیت تشیع در منابع اهل سنت
حقانیت مکتب حیاتبخش تشیع براى بزرگان اسلام، محرز، و تمام کتب معتبر حدیث و تاریخ، گویاى این حقیقت است. براى نمونه، احادیثى را که در کتب متعدد اهل سنت آمده و به حد تواتر رسیدهاند، ذکر مىکنیم و به دنبال آن، بعضى از منابع این احادیث را، از کتب مکتب اهل بیت: نیز یادآور مىشویم. هر چند ـ در اصل اثبات حقانیت ـ نیازى به مراجعه به کتب مکتب خلفا نیست؛ اما به دلیل احتجاج و اتمام حجت بر برادران اهل سنت، کوشیدهایم تا بیشتر منابع احادیث از کتب اهل تسنن باشند.
با اندکى تأمل و دقت در احادیث پیامبر اکرم درمىیابیم که تنها راه نجات امت اسلامى از گمراهى، تمسّک و توسّل به على و فاطمه و ائمه اطهار: است.
رسول خدا مىفرماید:
ما عرجنى ربّى عزّوجلّ الى السّماء و کلمنى ربّى الّا قال: یا محمّد أقرء علیّا منى السّلام و عرفه انّه امام أولیایى و نور اهل طاعتى و هنیئا لک هذه الکرامه؛([۳۷])
هیچگاه پروردگارم مرا به معراج نبرد و با من سخن نگفت؛ مگر که فرمود: «اى محمد! على را از سوى من سلام برسان و بگو که او پیشوا و رهبر دوستان من و نور و روشنى چشم اطاعتکنندگان من است و گوارا باد بر تو این کرامت و ارجمندى.
پیامبر اسلام اعتصام به آنان را تنها حبل ممدود و ریسمان اتصال بین خدا و بندگان دانستهاند:
فاطمه مُهجه قلبى و ابناها ثمره فؤادى و بعلها نور بصرى و الائمه من ولدها أمنا ربّى حبل ممدود بینه و بین خلقه من اعتصم بهم نجى و من تخلّف عنهم هوى؛([۳۸])
فاطمه؛ روشنىبخش قلب من و شوهرش نور چشم من و پسرانش میوه دل من و امامان ـ از فرزندان وى ـ امینان پروردگارم و [آنان] ریسمان بین خدا و مخلوق او هستند. نجات مىیابد، کسى که به آنان اعتصام جوید و نابود مىشود، کسى که از آنان سرپیچى کند. برخى از مورخان، احادیثى در فضایل برخى از خلفا آوردهاند و گاهى هم ادعا مىکنند که ما هم فضایل و مناقبى براى پیشوایان مورد نظر داریم. در صحت آن احادیث، سخن بسیار است؛ اما آیا آنان مىتوانند فضایلى بیاورند که حاکى و اثباتکننده ولایت کسى، غیر از على و شیعیانش باشد.
رسول اکرم فرمود: فضل علىّ على هذه الامّه کفضل شهر رمضان على سایر الشّهور و فضل علىّ على هذه الامّه کفضل لیله القدر على سایر اللیالى و فضل علىّبنابىطالب على هذه الامّه کفضل الجمعه على سائر الایام. فطوبى لمن آمن به و صدّق بولایته والویل لمن جحده و جحد حقّه حقّا على اللّه ان لا ینیله شیئا من روحه یوم القیامه و لا تناله شفاعه محمّد؛([۳۹])
برترى على بر این امت، همانند برترى ماه مبارک رمضان بر ماههاى دیگر است و برترى على بر این امت، همانند برترى شب قدر بر سایر شبها و برترى علىبنابىطالب بر این امت، همچون برترى جمعه بر سایر روزها است. پس خوشا به حال کسى که به او ایمان داشته باشد و ولایت او را تصدیق کند [بپذیرد ]و واى بر کسى که (امامت) او را انکار کند و حق او را منکر شود. بر خداوند است که چیزى از روح و آرامش و آسایش خود را نصیب چنین شخصى نکند و او را به شفاعت پیامبر نائل نسازد.
چرا همانگونه که شیعیان معتقد و پایبند به کلام ائمه خویش هستند، دیگر فِرَق اسلامى اعتقاد و پایبندىِ جدى به کلام پیشوایان و بزرگان خود نشان نمىدهند.
احمدبنحنبل ـ که پیشواى مذهب حنبلى اهل سنت است ـ کتاب مُسند خود را از میان هفتصد هزار حدیث گلچین کرده است. او در حقانیت على اعترافاتى دارد که عظمت تشیع را اثبات مىکند و بازدارنده معاندان و مخالفان تشیع از ستیزهجویى و دشمنى با تشیع است. معمولاً در تمام کتب، به ویژه در صحاح سته اهل سنت از اینگونه احادیث فراواناند؛ اما براى نمونه احادیثى ذکر مىشود:
على خلافت را زینت داد
«عبدالله»، فرزند «احمدبنحنبل»، مىگوید که روزى در محضر پدرم بودم. گروهى از ساکنان محله «کرخ» بغداد بر او وارد شدند و درباره خلافت خلفاى چهارگانه، سخن زیادى گفتند. پدرم رو به آنان کرد و گفت: «درباره على و خلافت او سخن زیاد گفتید؛ آگاه باشید! خلافت، على را زینت نداد. این على بود که به خلافت زینت بخشید.»
«ابن ابىالحدید» پس از نقل این سخن مىگوید: «مقصود احمد این است که دیگر خلفا خود را با خلافت آراستند و خلافت، کاستىهاى آنها را جبران کرد.»([۴۰])
کثرت مناقب و فضایل على در اسلام
درباره فضایل صحابه پیامبر، به ویژه خلفا، روایات زیادى در کتب حدیثى وارد شده است؛ اما قسمت اعظم آنها مخدوش و ضعیف است. با توجه به این اصل که یادآور شدیم، پسر احمد مىگوید که روزى پدرم مىگفت: «ما لاحد من الصحابه من الفضائل بالاسانید الصحیحه مثل ما لِعلى؛([۴۱])
درباره فضیلت هیچ یک از صحابه، به اندازه على، روایت صحیح نقل نشده است».
هیچ کس را با خاندان على نمىتوان سنجید
باز عبداللهبناحمد مىگوید، به پدرم گفتم: «درباره صحابه چه نظرى دارى؟» گفت: «در خلافت، ابوبکر و عمر و عثمان برترند. گفتم: «پس على چگونه است؟» در پاسخ گفت: «على از خاندانى است که هیچ کس را نمىتوان با او مقایسه کرد.»([۴۲])
او به طور تلویحى رسانده که على بالاتر از آن است که با دیگر صحابه و یا خلفا مقایسه شود.
على تقسیمکننده بهشت و جهنم
یکى از شاگردان «احمدبنحنبل» به نام «احمدبنمنصور» مىگوید که من نزد استادم بودم. مردى از او پرسید: «معناى حدیث که على تقسیمکننده بهشت و دوزخ است، چیست؟»
احمد در پاسخ گفت: «چه اشکالى دارد، مگر پیامبر به على نگفته است که تو را جز مؤمن، دوست، و جز منافق، دشمن نمىدارد».
سؤالکننده، گفتار احمد را تصدیق کرد؛ آنگاه احمد گفت: «جاى مؤمن کجاست؟» مرد در پاسخ گفت: «در بهشت است». بار دیگر احمد پرسید: «جاى منافق کجاست؟» آن مرد در پاسخ گفت: «در دوزخ است.» احمد از دو اعتراف این مرد، نتیجه گرفت که على تقسیمکننده دوزخ است؛ یعنى وجود على در عالم آفرینش و مهر ورزیدن بر او یا ابراز خشم بر وى، مردم را به دو دسته تقسیم کرده است. نتیجه اعتقاد دسته نخست، بهشت، و نتیجه اعتقاد گروه دوم، دوزخ است.([۴۳])
جعل فضایل درباره مخالفان على
عبدالله([۴۴]) مىگوید که پدرم به من گفت:
مخالفان على، در زندگى او کنجکاوى زیادى کردهاند تا در او نقطه ضعفى بیابند، اما موفق نشدهاند؛ به همین دلیل تصمیم گرفته اند تا درباره کسانى که با على نبرد کردهاند، فضایلى را نقل کنند. آنها فضایلى را جعل کردند و به مبارزهکنندگان با آن حضرت نسبت دادند.
این روایات، نمونهاى از صدها مورد از فضایل شیعیان و پیشوایان تشیع در کتب معتبر اهل سنت بود.
بیان فضایل و مناقب على و اهل بیت پیامبر: و ذکر فضایل شیعیان در کتب معتبر اهل تسنن تا حدود زیادى به اثبات حقانیت مکتب تشیع، نزد معاندان و افراطیان علیه تشیع، به ویژه «وهابیت»، کمک مىکند.
دشمنى با تشیع
امام على ـ با وجود تمام معضلات ـ توانست، افزون بر پیاده کردن عدالت در جامعه، احقاق حقوق مظلومان و اصلاح جامعه؛ شاگردانى همچون: مالک اشتر، کمیل، میثم، رشید هجرى و… را تربیت کند و جامعه را در مسیر صلاح و هدایت نبوى پیش ببرد.
متأسفانه ریاستطلبان و پیروان هواى نفس، براى به دست آوردن مطامع مادى و ریاست دنیوى خود، مسیر حکومت را تغییر دادند و در این راستا، مصائب بسیارى بر مسلمانان وارد کردند، به ویژه اینکه دشمنى فراگیر و گستردهاى را علیه شیعیان آغاز کردند. موارد متعدّد این دشمنىها در تاریخ ذکر شده است؛ براى مثال، پس از امام على حجربنعدى ـ صحابى پاکدامن ـ را گردن زدند… .
فجایع امویان به حدى بود که بسیارى از علماى اهل سنت و جماعت، ناچار شدند که خلفا را به خلفاى راشدین و غیرراشدین تقسیم کنند.
حکومت بنىامیه با شیعیان رفتارى وحشیانه داشت؛ براى مثال، جسد زید را از قبر بیرون آوردند؛ سپس آن را به دار آویختند و سالها بعد، آن را آتش زده، خاکسترش را به باد دادند.([۴۵])
فجایع بنىعباس و کارگزاران آنها به حدى بود که خودشان هم اعتراف مىکردند؛ مثلاً روزى شخصى در ماه مبارک رمضان بر حمیدبنقحطبه وارد شد. حمید، مشغول غذا خوردن بود. او پس از صرف طعام گفت: «من هیچگونه عذرى براى روزه نگرفتن ندارم.» آن شخص گفت: «پس چرا روزه نمىگیرى؟» جواب داد: «کسى که این همه از علویان را کشته است، آیا مىتواند امیدى به رستگارى داشته باشد؟»([۴۶])
هزاران مورد متعدد دیگر از مظلومیتهاى شیعیان در تاریخ ثبت شده است
[۱]. 1. ابوحامد محمد غزالى، الاقتصاد فى الاعتماد، ص ۲۳۶٫
- سیف الدین آمدى، غایه المرام، ص ۳۶۳٫
[۲]. 1. شیخ مفید، المقنعه، ص ۳۲؛
- اوائل المقالات، ص ؛
- دلائل الصدق، ص ۸؛
- فیاض لاهیجى، گوهر مراد، ص ۴۶٫
[۳]. 1. قواعد المرام، ص ۱۴؛
- تمهید الاصول، ص ۲۴۸، باب حادى عشر، ص ۳٫
[۴]. براى آگاهى بیشتر ر. ک: معالم المدرسین از علامه سید مرتضى عسکرى و اجتهاد فى مقابل نص از مرحوم شرف الدین که یکصد مورد از اجتهاد در مقابل نص خلفا را در مقابل نصوص پیامبر اکرم با مستندات وادله کافى ارائه کرده است.
[۵]. 1. ثقفى، الغارات، ج ۱، ص ۱٫
- شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۲۳٫
- تفسیر قمى، ج ۲، ص ۴۴٫
[۶]. 1. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۶۸ ص ۳۰٫
- علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۸۰٫
- اصول کافى، ج ۱، ص ۲۲، ح ۵٫
[۷]. مسند احمد، ج ۱، ح ۱۲۲٫
[۸]. 1. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۴٫
- تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱٫
- بلاذرى، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۳٫
[۹]. کلینى رازى، اصول کافى، و کتاب الحجه.
[۱۰]. مائده / ۵۵٫
[۱۱]. نساء / ۵٫
[۱۲]. توبه / ۱۱٫
[۱۳]. شورى / ۲۳٫
[۱۴]. توبه / ۱۱٫
[۱۵]. ابنابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ، ص ۳۶٫
[۱۶]. جرج جرداق، امام على صداى عدالت انسانى، ترجمه خسرو شاهى، ج ۳، ص ۳۸٫
[۱۷]. 1. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۵۶٫
- ابنابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۱٫
- خصائص نسائى، ص ۵۶٫
- مسند احمد، ج ۴، ص ۳۶۸٫
- بحار، ج ۳۵، ص ۸٫
[۱۸]. 1. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۲۰٫
- خصائص نسایى، ص ۲٫
- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵٫
[۱۹]. 1. ینابیع الموده، ص ۵۶٫
- خصائص نسایى، صص ۲ و ۳٫
- حلیه الاولیاء، ج ۴، ص ۳۵۵٫
- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۱۱٫
[۲۰]. 1. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۸٫
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۳۲٫
- مسند احمد، ج ۱، ص ۳۳۱
- ینابیع الموده، ص ۲٫
- تفسیر کبیر فخر رازى، ج ۵، ص ۲۰۴٫
[۲۱]. 1. خصائص نسایى، ص .
- مسند احمد، ج ۴، ص ۳۶٫
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۴٫
[۲۲]. 1. ینابیع الموده، ص ۶۴٫
- ترجمه امام على فى تاریخ مدینه دمشق، ج ۱، ص ۱۵۸٫
- ابنمغازلى، مناقب، ص ۱٫
- الاغانى، ج ۱۵، ص ۱۲٫
[۲۳]. 1. مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۳۲٫
- بحار، ج ۲۰، ص ۲۱۶٫
- ینابیع الموده، صص ۵ و ۱۳٫
[۲۴]. 1. حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۳۲٫
- منتخب کنز العمال، ج ۵، ص ۵۳٫
- خصائص نسایى، ص ۶۰٫
- صحیح ترمذى، ج ۵، ص ۳۰۰٫
[۲۵]. 1. صحیح بخارى، ج ۵، ص ۸۸٫
- صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۱۰٫
[۲۶]. 1. صحیح بخارى، ج ۵، ص ۰٫
- صحیح مسلم، ج ۴، ص ۱۸۰٫
- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۰٫
- خصائص نسایى، ص ۶۱٫
[۲۷]. 1. خصائص نسایى، ص ۱۴۱٫
- صحیح ترمذى، ج ۴، ص ۸۰٫
- مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۴۸۱٫
- تفسیر فخر رازى، ج ۲، ص ۲۱٫
[۲۸]. 1. مسند احمد، ج ۳، ص ۳۳٫
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۲۲٫
- حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۶۱٫
- خصائص نسایى، ص ۱۴۴٫
[۲۹]. 1. مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱٫
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۵۱٫
- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۳۳٫
- خصائص نسایى، ص .
[۳۰]. ۱. خصائص نسایى، ص ۱۰۰٫
- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۵۶٫
- مسند احمد، ج ۴، ص ۳۰٫
- مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰٫
[۳۱]. خصائص نسایى، صص ۱۰۱ ـ ۱۰۶؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۵۰؛ مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۱۲؛ صحیح ترمذى، ج ۵، ص ۲۶؛ حلیه الاولیاء، ج ۶، ص ۲۴ و معجم الاوسط طبرانى، ص ۲۵٫
[۳۲]. 1. شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۸۱، بیروت.
- علامه حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۱۵٫
- حاکم نیشابورى، معرفه علوم الحدیث، ص ۱۱٫
- علامه خوارزمى، مناقب، ص ۲۲۱٫
- سید شهاب الدین احمد شافعى، توضیح الدلائل، ص ۴۴٫
- علامه گنجى شافعى، کفایه الطالب، ص ۲۲۱٫
. علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۲۴، بیروت.
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۲۸٫
. ابوجعفر طبرى، بشاره المصطفى، ص ۲۴٫
- آیتاللّهالعظمىسیدمحمدهادىمیلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۲۳۳، بیروت و ج ۳، ص ۲٫
- علامه حلى، کشف الیقین، ص ۶٫
منابع پیشین از شماره ۶ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۳]*. 1. علامه حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۱۰، بیروت.
- آیتاللّهالعظمىمرعشىنجفى، ملحقاتاحقاقالحق، ج ۱۴، ص ۱۸٫
- ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى، ص ۱۸۵٫
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ، ص ۳۳۲، بیروت.
- شیخ هاشمبنمحمد، مصباح الانوار.
- آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۲، ص ۱۶، بیروت.
منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۴]. 1. علامه خوارزمى، مناقب، ص ۲۳۶٫
- ابوعبدالله شافعى، مناقب علىابىطالب ، ص ۱۸٫
- شیخ مفید، امالى، ص ۱۵٫
- حجت الاسلام احسانبخش، آثار الصادقین، ج ۱۴، ص ۲۳۰٫
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ، ص ۱۲ و ج ۳۸، ص ۱۰، بیروت.
منابع شماره ۱ و ۲ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۵]. 1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۱۳، اسلامبول و ج ۱، ص ۱۱۳، بیروت.
- علامه عینى، مناقب سیدنا على ، ص ۵٫
- علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۱۴، مصر.
- علامه حافظ حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۱۰۶، بیروت.
- علامه ابنمغازلى شافعى، مناقب، ص ۲۴۲، بیروت.
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۵۲٫
. وصول، ص ۸۰٫
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۰۲، بیروت.
. ابىجعفر طبرى، بشاره المصطفى، ص ۱۴۴٫
- علامه امینى، الغدیر، ج ۲، ص ۳۲۲، بیروت.
- علامه بحرانى، غایه المرام، ص ۲۵، بیروت.
- شیخ طوسى، امالى، ج ۱، ص ۲۶٫
- علامه مظفر، دلائل الصدق، ج ۲، ص ۵۸۸٫
- حجت الاسلام احسانبخش، آثار الصادقین، ج ۱، ص ۱۸۵٫
- آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۱، ص ۱۱۵، بیروت.
- ابنشهر آشوب، مناقب.
- علامه حلى، کشف الیقین، ص ۲۵۴٫
منابع پیشین از شماره ۵ ـ ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۶]. 1. علامه حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۵ و ۱۶۶، بیروت.
- علامه خوارزمى، مناقب، ص ۸۰٫
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳، بیروت.
- شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ج ۱، ص ۱۱۵، بیروت.
- علامه خوارزمى، مقتل الحسین، ج ۱، ص ۴٫
- سید شهاب الدین احمد شافعى، توضیح الدلائل، ص ۳۰۸٫
. تفسیر ابوالفتوح رازى، ج ۲، ص ۱۳٫
- علامه بحرانى، غایه المرام، ج ۱، ص ۳۶۱٫
. سید شرف الدین على حسینى، تأویل الآیات الظاهره، ج ۱، ص ۱۴۵٫
- ابنشهر آشوب، مناقب، ج ۳، ص ۲۳٫
- علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۵۶، بیروت.
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۶، ص ۳۵۵٫
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۱، ص ۲۰۱ و ج ۳، ص ۶ و و ۸۰، بیروت.
- علامه اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۴۴۳٫
- حجت الاسلام سید کاظم ارفع، آیات الولایه، ص ۵٫
- علامه محسن فیض کاشانى، علم الیقین، ج ۲، ص ۶۵۱٫
- آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۱، ص ۱۵۵، بیروت.
- فضل اللّه کمپانى، على کیست، ص ۶۶٫
منابع پیشین از شماره ۱ – ۶ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۷]. 1. شیخ سلیمان حنفى، ینابیع الموده، ص ۱۳۳، اسلامبول.
- آیت اللّه سید هاشم حسینى، بوستان معرفت، ص ۴۴۵٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۱۰٫
منبع شماره ۱ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۸]. 1. شیخ سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع الموده، صص ۸۲ و ۱۱۸، اسلامبول و ج ۱، ص ۸۰، بیروت.
- شیخ الاسلام جوینى، فرائد السمطین، ج ۲، ص ۶۶، بیروت.
- علامه ابنحجر مکى، صواعق المحرقه، ص ۳، مصر.
- حافظ ابىالفوارس، اربعین، ص ۱۴٫
- علامه زمخشرى، مناقب، ص ۲۱۲٫
- علامه خوارزمى، مقتل الحسین، ج ۱، صص ۵ و .
. علامه ابنحسنویه، درّ بحرالمناقب، ص ۱۱۶٫
- شیخ ابىمحمد الحسنبنمحمد الدیلمى، ارشاد القلوب، ج ۲، ص ۴۲۳، بیروت.
. آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، علىّ فى القرآن، ج ۱، ص ۶، بیروت.
- طالع الانوار، صص ۱ و ۱۰۴٫
- محدث قمى، سفینه البحار، ج ۱، ص ۱۳٫
- شیخ عباس قمى، هدیه الاحباب، ص ۱۴۶٫
- آیت الله سید صادق حسینى شیرازى، اهل البیت فى القرآن، ص ۴۴، بیروت.
- علامه بحرانى، غایه المرام، ج ۱، ص ۱۸۶٫
- شیخ حرّ عاملى، اثبات الهداه، ج ۲، ص ۴۱۶٫
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۴، ص ۲۸۸ و ج ، صص ۱ و ۲۰٫
- علامه حلى، نهج الحق، ص ۲۲٫
منابع پیشین از شماره ۱ ـ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۳۹]. 1. علامه ابنحسنویه، درّ بحرالمناقب، ص ۱۰، خطى.
- حافظ ابىالفوارس، الاربعین، ص ۱۴، خطى.
- آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى، ملحقات احقاق الحق، ج ۵، ص ۰٫
- الروضه، ص ۱۴۴٫
- آیت اللّه العظمى سید محمدهادى میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج ۵، ص ۴۳٫
منابع شماره ۱ و ۲ از کتب اهل سنت و سایر منابع از کتب اهل تشیع است.
[۴۰]. ابنابىالحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۵۲٫
[۴۱]. ابنالجوزى، مناقب احمد، ص ۱۶۳٫
[۴۲]. همان.
[۴۳]. ابوالحسین محمدبنیعلى، طبقات الحنابله، قاهره، ج ۱، ص ۳۲۰٫
[۴۴]. عبدالله فرزند احمدبنحنبل.
[۴۵]. همگرایى مذهبى، ص ۶۸٫
[۴۶]. همان، ش ۱، ص ۶٫
منبع: برگرفته از کتاب شیعیان عربستان؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی