معنا و مصداق وارث

معنا و مصداق وارث

از واژگانی که در منابع حدیثی و اعتقادی در ارتباط با امامت بعد از رسول خدا کاربرد دارد و از آن برای اثبات امامت و جانشینی علی بن ابی طالب و امامان پس از ایشان استفاده شده است، واژگان وارث و وراثت است. در حقیقت با دقت در آیات قرآن و روایات و نیز گفتار دانشمندان اسلامی می‌توان به شواهدی برخورد که مسئله وراثت از انبیا در تمام ادیان به عنوان یک قانون مسلم و امر الاهی بوده است که سفیران هدایت‌گر الاهی علاوه بر ارث گذاشتن اموال که ملک فرزندان و دیگر وارثان قانونی آنان بوده است، برخی ودایع و ویژگی‌های نبوت و رسالت نزد آنان بوده است که این موارد هیچ‌گونه ارتباطی با قانون ارث که در اموال جاری بود، نداشتند بلکه به امر خداوند آنان به افراد خاصی که لیاقت محافظت از آن ودایع را داشته‌اند تعلق گرفته و آن علامت و نشانه‌ای بود برای خداپرستان تا امور دین خود را با مراجعه به آن کس که ودایع نبوت در نزد اوست، به عنوان وارث و حافظ دین به دست آورد.

در میان مذاهب اسلامی شیعیان برای امام علی مسئله وراثت پیامبر اسلام را ادعا کرده‌اند که در برابر آنان مذاهب دیگر منکر این امرند و ما در اینجا به طور خلاصه طبق دیگر بخش‌های این اثر مسئله را ابتدا از قرآن بررسی می‌کنیم.

وارث و وراثت در قرآن کریم

واژه ارث با تمام مشتقات خود حدود ۳۴ بار در قرآن به کار رفته است که بیشتر آن آیات مربوط به اموال و بیان کننده‌ی قانون حقوقی وارثان است و ارتباطی با این بحث که با رویکرد اعتقادی و کلامی در پی اثبات وراثت پیامبر و رهیافت به سوی امامت و خلافت پیامبر است ندارد.

اما دراین میان بعضی آیات هستند که درباره ارث پیامبران سابق سخن به میان آورده که می‌توان با مدد جستن از روایات و نیز گفتار مفسران از این آیات علاوه بر اموال، مسئله وراثت ودایع و آثار نبوت را که یک مسئله اعتقادی و کلامی است استفاده کرد.

در سوره نمل می‌فرماید:

وَلَقَدْ اتَیْنَا دَاوُدَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا ایُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَاوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ ان هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ؛([۱])

و ما به داوود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم و آنان گفتند: ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکارى است.

در این آیه سخن از دادن علم ویژه به دو نبی داوود و سلیمان است و اینکه این علم ازجانب خداوند به ایشان که ویژه نبوت آنان بود، عنایت شده و بدین‌وسیله آنان بر دیگر مردمان برتری داشتند و نیز در آیه دیگر حضرت سلیمان به عنوان وارث داوود مطرح شده است. حال مراد از وارث بودن ایشان چیست؟

هم‌ چنین در سوره مریم در داستان حضرت زکریا آمده است که در پیشگاه خداوند عرض کرد:

وَانِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَاتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آل یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا یَا زَکَرِیَّا انَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیَى لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا؛([۲])

«من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند) و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است. تو از جانب خود جانشینی به من ببخش که وارث من و دودمان یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار بده. ای زکریا! ما تو را به فرزندی بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است و پیش از این همنامی برای او قرار ندادیم.»

در این آیات نیز نگرانی حضرت زکریا از آینده و درخواست وارث برای خود و برای کل خاندان حضرت یعقوب را می‌بینیم که در نهایت خداوند نیز آن وارث را که یحیی است، معین کرده است. حال در خصوص این آیات که ارث بردن از پیامبران را مطرح کرده است میان مفسران و دیگر دانشمندان اسلامی تا حدودی اختلاف وجود دارد زیرا دانشمندان اهل‌سنت نوعا تعلق ارث از پیامبران را محدود به علم و حکمت و سلطنت نبوت نموده و دانشمندان شیعی متعلق این ارث را عام و در محدوده علم و مال دانسته‌اند.

در روش‌شناسی اهل‌سنت به خوبی آشکار است که آنان این نظریه (اختصاص ارث به علم و حکمت نه اموال) را بر اساس یک واقعه تاریخی و سیاسی که مربوط به حکمرانی خلیفه اول می‌شود، برگزیده‌اند؛ زیرا بر اساس گزارش تاریخ پس از رحلت رسول خدا و به حکومت رسیدن ابوبکر، ایشان کارگزاران فاطمه زهرا را از فدک که ملک زهرا بود اخراج کرد و پس از منازعه‌های فراوان میان ابوبکر و حضرت زهرا، سرانجام حضرت زهرا ادعای میراث بودن فدک را از جانب پدرش پیامبر مطرح کرد و این بار ابوبکر با گفتن حدیث نحن معاشر الانبیا لا نورث و ما ترکنا صدقه وارد میدان شد.([۳])

بر اساس آن بنایی که خلیفه اول آن روز در مخاصمه با حضرت زهرا چید؛ حال دانشمندان اهل‌سنت بسیار زیرکانه تمام این آیات را تنها بر میراث علمی و حکمت و سلطنت نبوت حمل کرده و ارث گذاشتن مالی انبیا را منکر شده و می‌گویند: طبق آیات سوره نمل که سلیمان را وارث داوود معرفی می‌کند و نیز سوره مریم که خوف زکریا را بیان کرده است مسلم است که وارث مالی داوود تنها سلیمان نبود و هم‌چنین پیامبران نسبت به مال دنیا ارزشی قائل نبودند تا نسبت به آن، خوف در آنان راه یابد؛ از این رو داستان ارث این پیامبران تنها مربوط به علم و حکمت و سلطنت نبوت آنان بوده است و هیچ‌گونه ارتباطی به اموال ندارد و شاهد ما حدیث ابوبکر است که گفت ما پیامبران از خود مالی به ارث نمی‌گذاریم.([۴])

دانشمندان شیعی این اعتقاد اهل‌سنت (نفی ارث مالی انبیا) را قبول نکرده و دراین رابطه، انبیا را همانند دیگران مکلف به امر وصیت دانسته و آنان را صاحب اموال، و اموال آنان را همانند اموال دیگران داخل در قانون ارث می‌دانند؛ زیرا از میان همه آیات قرآن که درباره ارث می‌باشد در هیچ آیه و روایتی نیامده است که پیامبران را از این قانون خارج کرده باشد و درباره آیات نگارش یافته از سوره نمل و مریم می‌گویند که این آیات در حقیقت مربوط به ارث مالی و ودایع نبوت می‌باشد.

شیخ طوسی در تفسیر آیات مربوط به درخواست وارث کردن حضرت زکریا در سوره مریم می‌گوید: این آیات دلالت دارد بر اینکه انبیا مال به ارث می‌گذارند و ادعای مخالفان ما که می‌گویند انبیا مال به ارث نمی‌گذارند باطل است؛ زیرا زکریا در مناجات با خداوند تصریح کرده است که کسی را به او عنایت کند تا وارث مال او شود و مانع از ارث بردن فرزندان عمو و عصبه او گردد و اگر ایشان درخواست وارث در نبوت می‌کرد واژه رضا را به کار نمی‌برد زیرا نبیی نیست مگر اینکه مورد رضایت خداوند و معصوم باشد که این قابل درخواست نیست.([۵]) و در نهایت ایشان می‌گوید: این وراثت در حقیقت در اموال است، اما در علم هم کاربرد دارد منتهی از جهت تشبیه و مجاز.([۶])

هم‌ چنین ایشان در تفسیر آیه (ورث سلیمان داوود) که در سوره نمل آمده است می‌گوید: در اینکه سلیمان از داوود چه چیزی به ارث برد مفسران اختلاف کردند و اصحاب ما (شیعه) گویند مال و علم را به ارث برد و مخالفان می‌گویند علم تنها را به ارث برد و آنان به حدیث نحن معاشر الانبیا تمسک کرده که انبیا مالی به ارث نمی‌گذارند و اما از آنجا که حقیقت ارث انتقال است لذا باید به اعیان تعلق گیرد و اگر در مورد علم به کار رود، مجاز است و در این آیه ما قرینه نداریم که به غیر معنای حقیقی که اعیان است استعمال شده باشد و آن حدیث هم چون خبر واحد است، لذا نمی‌توان با آن، آیه را تخصیص زد یا نسخ کرد.([۷])

طبرسی نیز این آیات را مربوط به ارث در اموال تفسیر کرده و می‌گوید: «چون معنای حقیقی ارث همان اعیان است؛ لذا نمی‌توان این آیات را به نبوت یا علم که بعضی از اهل‌سنت ادعا کرده‌اند، حمل نمود.»([۸])

 

هم‌ چنین علامه طباطبایی می‌گوید: «در این آیات مراد از ارث همان مال و ملک است و اما نبوت را که بعضی ادعا کرده‌اند صحیح نیست؛ زیرا نبوت قابل ارث بردن نیست و اما علم را مجازا می‌توان گفت ارث برده است.»([۹])

سید مرتضی در «الشافی» در این باره می‌گوید: «در این آیات گرچه معنای حقیقی همان ارث مال و ملک است، دلالت بر علم نیز دارد که یحیی از آل یعقوب و سلیمان از داوود علم و حکمت را به ارث برده‌اند.([۱۰])

بنابراین بحث ارث بردن در میان پیامبران، با آن معنای اعتقادی و کلامی که شامل بخشی از ودایع و آثار نبوت است، شایسته می‌باشد.

ضرورت وراثت نبی در روایات

روایت وراثت بعد از پیامبران با دو رویکرد و روش در منابع اسلامی نقل شده است که با نگرش تحلیلی و کاربردی در محتوای روایات می‌توان آن را به دو بخش الف – ضرورت وراثت و انتقال آثار نبوت و ب – روایات بیان مصادیق وارثان بعد از پیامبر اکرم تقسیم کرد.

ما در این اثر پیش از همه به نگارش روایات ضرورت مسئله وراثت اشاره می‌کنیم و بر این مطلب تأکید می‌شود که زیرساختهای مشروعیت دینی و مذهبی وراثت، در سنت همدوش با قرآن تأکید شده است.

 

در بعضی روایات رسول اکرم که در منابع شیعه و سنی آمده است، وراثت بعد از نبوت به عنوان یک مبنای پایدار کلامی و اعتقادی در تمام ادیان ذکر شده است. چنان‌چه در حدیث بریده آمده است که رسول خدا فرمود:

لکل نبی وصیّ و وارث؛([۱۱])

برای هر نبی وصی و وارثی بود.

از پیامبر نیز نقل شده است که فرمود:

«ان الله لم یبعث نبیا الا و جعل له من اهله وارثا»؛([۱۲])

خداوند هیچ نبیی را برنگزید مگر اینکه از خاندان او برایش وارث قرار داد.

هم‌چنین در تفسیر آیه

وَجَعَلَهَا کَلِمَهً بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛([۱۳])

«او را کلمه پاینده‌ای در نسلهای بعدی خود قرار داد تا شاید به سوی خدا بازگردند.»

در روایات شیعی نقل شده است که مراد از کلمه «باقیه» در آیه این است که امامت در ذریه ابراهیم و در ادامه به ذریه امام حسین تا روز قیامت نهاده شده و آنان آثار نبوت را هر کدام به ارث می‌بردند.([۱۴])

طبرسی می‌نگارد: امام صادق به مفضل بن عمر گفت: مراد از کلمه باقیه امامت است که در نسل حسین قرار داده شده:

«و ان الامامه خلافه الله لیس لاحد ان یقول لم فعل الله ذلک»؛([۱۵])

«امامت جانشینی خداوند است و کسی حق ندارد بگوید چرا خداوند آن را در نسل حسین قرار داده است.»

در برخی تفاسیر اهل‌سنت نیز تصریح شده است که مراد از کلمه «باقیهً فی عقبیه» پیامبر است که از نسل پیامبران سابق و از جمله حضرت ابراهیم وارث آثار نبوت و خاتم پیامبران بود.([۱۶])

در برخی منابع تفسیر اهل‌سنت نیز کلمه «باقیه» به آل محمّد تفسیر شده است.([۱۷])

هم‌ چنین در برخی روایات درباره سلسله وراثت در انبیا آمده است که حضرت سلیمان وارث حضرت داوود و حضرت محمد وارث سلیمان بود که در این میان از انگشتر حضرت سلیمان و صحف ابراهیم و الواح موسی به عنوان نشانه‌های آن پیامبران اسم برده شده است که به عنوان علامت نبوت از آنان برای حضرت محمد به ارث منتقل شده بود.([۱۸])

از امام محمد باقر نیز نقل شده است که تمام انبیا نشانه‌هایی از جمله علم و حکمت را ازخود به ارث گذاشته بودند که همه آنان نزد اوصیا به ارث رسیده و باقی است.

هم‌ چنین از آن حضرت نقل شده است که

«اما ان محمدا ورث علم من کان قبله من الانبیا و المرسلین»؛([۱۹])

آگاه باشید که حضرت محمد ارث برده است دانایی کسانی را که پیش از ایشان بودند یعنی انبیا و رسولان.

بنابراین بحث وراثت در تمام ادیان به عنوان یک سنت الاهی مطرح بوده است که با صلاح دید خداوند برخی آثار و علامت نبوت از هر پیامبری به امر خداوند در اختیار جانشین او قرار می‌گرفت که در حقیقت آن آثار یکی از نشانه‌های الاهی برای تأیید و تصدیق آن جانشین در ادعای جانشینی از پیامبر بوده است که هر کس با دیدن آن آثار اطمینان پیدا می‌کرد و تحت فرمان آن شخص قرار می‌گرفت.

وارث و وراثت در لغت

واژه ارث در میان اهل لغت به معانی متفاوت مانند انتقال شیء یا باقی گذاردن چیزی آمده است که در مجموع سه واژه وارث، موروث و مورث به در این رابطه وجود دارند که این واژگان در یک فرایند مفهومی در کنار هم قرار گرفته و به معنای این است که چیزی از کسی به دیگری انتقال یابد.

ابن فارس در این رابطه می‌نگارد:

«ان یکون الشیء لقوم ثم یصیر الی اخرین»؛([۲۰])

«ارث یعنی اینکه چیزی مال گروهی باشد و پس از آن به گروهی دیگر منتقل شود.»

صاحب کتاب «العین» می‌نگارد:

ورث ای الابقاء للشیء یورث ای یبقی میراثا؛([۲۱])

ورث یعنی باقی گذاشتن چیزی و یورث یعنی میراث باقی گذاشت.

در «قاموس محیط» می‌گوید: «مراد از ورث یعنی چیزی را برای بازماندگان خود باقی گذاشت و مراد از وارث یعنی بازماندگان بعد از فانی شده».([۲۲])

راغب در «مفردات» درباره واژه ارث می‌گوید:

الوارثه و الوارث انتقال قنیه الیک عن غیرک من غیر عقد و لا ما یجری مجری العقد؛([۲۳])

وراثت و ارث یعنی انتقال چیزی ارزشمند برای او از کسی دیگر بدون عقد و مانند آن.

بنابراین در میان اهل لغت ارث یعنی انتقال چیزی از کسی برای دیگری که در مجموع از معنای عام و مطلق به دست می‌آید که منظور از آن انتقالی است که در آن مانند بیع و اجاره و… عقد در کار نیست و نیز مقید نیست بر این که آن ارث گذار مرده باشد یا زنده و اما اینکه وارث چه چیزی را به ارث می‌برد حتماً باید دارای جنس و عین باشد؛ شرط نیست زیرا در مواردی به امور معنوی مانند جود و سخاوت و اخلاق نیکو… گفته می‌شود که فلانی از کسی دیگر، مثلا از پدرش سخاوت را به ارث برده است.

وارث و وراثت در اصطلاح

اصطلاح وارث، ارث و وراثت در میان دانشمندان اسلامی در شاخه‌های گوناگون به کار رفته است که در هر علمی با تناسب به موضوع آن علم تعریف خاصی دارد و از گسترده‌ترین موضوعات در فقه اسلامی است که با احکام و ضوابط خاص، درباره انتقال آنچه میت از خود بر جای گذاشته به ورّاث بحث می‌کند. تقریبا تمام فقهای اسلامی از مذاهب مختلف تعریف جامع و نزدیک به هم در این باره دارند که از محل بحث خارج است.

آنچه مربوط به این اثر است، مفهوم و مصداق ارث، وارث و وراثت با مفهوم اعتقادی و کلامی است که از آن تعبیر به «ورثهًْ الانبیا» می‌شود. با توجه به این معنا، دست‌یابی به یک تعریف جامع و کامل در مبانی دانشمندان اسلامی کاری مشکل است؛ زیرا مسئله وراثت انبیا به ویژه وراثت رسول اکرم به یکی از مسائل اختلافی و جنجال برانگیز میان دانشمندان اسلامی تبدیل شده است که معتقدان به وراثت رسول اکرم برای عده‌ای خاص مانند علی بن ابی طالب و ائمه بعد از ایشان این وراثت را دلیلی بر حقانیت امامت و جانشینی آنان پس از رسول اکرم می‌دانند و در برابر آنان، عده‌ای از دانشمندان اسلامی اثبات وراثت بعد از رسول اکرم برای علی بن ابی طالب و دیگر ائمه معصوم را با مبانی سیاسی و حکومتی که آنان در فرایند خلافت اسلامی دارند ناسازگار دانسته و منکر وراثت افراد خاصی از رسول اکرم شده‌اند یا اینکه از کنار این قضیه با بی تفاوتی گذشته و غالبا تعریفی در این زمینه ارائه نکرده‌اند.

در نهایت با نگاهی به مسئله وراثت بعد از نبی اکرم، می‌توان به این نتیجه دست یافت که آمیخته شدن این مسئله اعتقادی با مسائل سیاسی و تاریخی سبب شده است که آنان هم نسبت به مصداق وارث بعد از رسول اکرم و هم نسبت به آنچه از آن حضرت به عنوان ارث باقی مانده و به عنوان علامت برای اثبات جانشینی فردی خاص بعد از ایشان است، گرفتار اختلاف شده و از ارائه مبنای مشترک و پذیرفتنی برای همه بازمانند.

شاهد بر این ادعا این که دانشمندان اهل‌سنت پس از طرح اصطلاح وراثت در ادیان گذشته گاهی آن را بر کلمه توحید([۲۴]) و گاهی بر عبادت([۲۵]) و گاهی بر ملک و سلطنت و نبوت)[۲۶]( تفسیر و تعریف کرده‌اند که در نتیجه تعریف مشخصی ارائه نکرده‌اند و بسیار جالب است که اهل‌سنت در آثار کلامی و اعتقادی‌شان با کم‌توجهی هماهنگ از بیان مفهوم و مصداق وراثت بعد از انبیا گذشته‌اند

اما دانشمندان شیعی اصطلاحی خاص و با رویکرد کلامی و اعتقادی نسبت به مفهوم و مصداق وراثت بعد النبی دارند که در حقیقت بر مبنای اعتقادی شیعه میان مفهوم وراثت النبی و امامت بعد النبی، پیوند گسست ناپذیر برقرار است که هر کس به عنوان وارث نبی مطرح شد، او امام و پیشوای مردم بعد از نبی است.([۲۷])

در بعضی منابع آمده است که مراد از وراثت نبوت، یعنی شئون نبوت مانند حفظ کتاب، سنت، افتراض الطاعه، عصمت و طهارت از نبی به دیگری اختصاص یابد.([۲۸])

هم‌چنین در بعضی تعریف‌ها آمده است:

الوارث قائم مقام النبی؛([۲۹])

وارث یعنی کسی که بر جایگاه نبی قیام کند.

برخی معاصران در این باره می‌گویند: اینکه می‌گویند نبوت و وصایت در شرایع آسمانی از امور ارثی است، به این معنا نیست که خود وارث ملاک معین باشد،

بل بمعن انه سبحانه جعل النور النبوه و ولامامه فی بیوتات خاصه؛([۳۰])

بلکه به معنای این است که خداوند نور نبوت و امامت را در خاندان خاص قرار می‌دهد.

هم‌‌چنین بعضی از معاصران درباره ورثهًْ الانبیا میگویند: معنای ارث در ورثهًْ الانبیا چنین است که جایگاهی که پیامبران دارند با همه خصوصیاتش از آن ائمه است چون (آنها) پر کننده خلأ حاصل از فقدان انبیا هستند.([۳۱])

هم‌‌چنین در تعریف وراثه نبی در بعضی منابع این‌چنین آمده است: اینکه می‌گویند امامت به ارث می‌رسد مراد از آن وراثت نسبی نیست بلکه مراد اینجا مقام تکوینی و وراثت روحی است که برای بعضی استعدادی به وجود می‌آید تا صفات و کمالات را از دیگران دریافت نماید.([۳۲])

سرانجام اینکه از جهت اصطلاح شناسی نمی‌توان نسبت به اصطلاح وارث و وراثت در اصطلاح دانشمندان اسلامی به یک مبنای مشخص دست یافت. در اینجا به همین مقدار اکتفا نموده و توضیح بیشتر این مطلب در گزینه بعدی، یعنی مصداق شناسی وارث در روایات، خواهد امد.

مصداق شناسی وارث رسول اکرم در روایات

مصداق وارث پیامبر در روایات با راهبرد مشخص و زدودن هرگونه ابهام بیان شده است که در منظومه اعتقادی و عملی مسلمانان می‌توان آن روایات را به عنوان مبنا و ملاک معرفت و شناخت جانشین پس از رسول خدا قرار داده و از آن فرد یا افراد، که به عنوان وارث و یا وارثان معرفی شده است، احکام و دستورات دینی را دریافت نموده و به آنان اطمینان نمود. در برخی روایات تنها از امیرالمؤمنین به عنوان وراث رسول اکرم یاد شده است که به نمونه‌هایی از آن روایات اشاره می‌شود:

در حدیثی از زید بن ابی اوفا در جریان ایجاد پیوند برادری نقل شده است که رسول خدا میان اصحاب خود دو نفر به دو نفر عقد اخوت و برادری ایجاد نمود ولی میان امیرالمؤمنین با کسی این عقد اخوت جاری نشد. آن حضرت اندوهناک شده نزد رسول خدا حضور یافت و گفت: ای فرستاده خدا آنچه با اصحابت انجام دادی مشاهده نمودم سبب چیست که برای من برادری انتخاب نکردی پس از آن رسول خدا فرمود:

«والذی بعثنی بالحق ما اخرتک الا لنفسی و انت منی بمنزله هارون من موسی غیر انه لا نبی بعدی و انت اخی و وارثی فقال ما ارث منک یا رسول الله قال ما ورث الانبیا من قبلی کتاب ربهم و سنه نبیهم و انت معی فی قصری فی الجنه مع فاطمه ابنتی و انت اخی و رفیقی ثم تلا اخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ([۳۳]) المتحابین فی الله ینظر بعضهم الی بعض»؛([۳۴])

سوگند به آن خدایی که من را به حق بر انگیخت تو را وا نگذاریدم مگر برای خودم و تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی الا اینکه بعد از من پیامبری نیست و تو برادر و وارث من می‌باشی پس از آن علی گفت چه چیزی را من از تو به ارث می‌برم؟ رسول خدا فرمود: آنچه را که از انبیا پیش من به ارث بردند که کتاب پروردگارشان و سنت نبی شأن بود و تو همراه دخترم فاطمه در با من در بهشت هستید و تو برادر و رفیقم می‌باشی. پس این آیه را قرائت نمود « در حالی‌که همه برادرند و بر تخت‌ها روبروی یکدیگر قرار دارند» و کسانی که در راه خدا دوستی نمایند بعضی‌شان بر بعضی دیگر نظر می‌افکنند.

هم‌ چنین در حدیث مشهور یوم الدار آمده است که رسول خدا در آن جریان نزد چهل نفر از اقوامش به وارث بودن امیرالمؤمنین تصریح نموده و فرمود:

«ایکم یوازرنی علی هذاالامر ان یکون اخی و صاحبی و وارثی»

که جز امیرالمؤمنین کسی جواب آن حضرت را نداد و در آخر حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:

«انت اخی و وزیری و وصیی و خلیفتی من بعدی»([۳۵])

از سلمان نقل شده است که از رسول خدا شنیدم که فرمود:

«یا معشر المهاجرین و الانصار الا ادلکم علی ما ان تمسکتم به لن تضلو بعدی ابدا قالو بلی یا رسول الله قال هذا علی اخی و وصیی و وزیری و وارثی و خلیفتی فاحبوه لحبّی و اکرموه لکرامتی فان جبرئیل امرنی ان اقول لکم»؛([۳۶])

«ای گروه مهاجر و انصار! آیا راهنمایی نکنم شما را به چیزی که اگر به آن تمسک جویید هیچ‌گاه به گمراهی کشیده نشوید همگان گفتند: چرا یا رسول الله ! حضرت فرمود: این علی برادر و وصی و وزیر و وارث و جانشین من است پس او را به جهت دوستی من دوست بدارید و به جهت اکرام من گرامی دارید همانا جبرئیل به من از جانب خداوند امر نمود تا این مطلب را برای شما برسانم.»

از عمار بن یاسر نقل شده است که رسول خدا در هنگام رحلت خود علی را طلب نموده و با او مدتی مخفیانه سخن گفت و پس از آن فرمود:

«یا علی انت وصیی و وارثی قد اعطاک الله علمی و فهمی فاذا مت ظهرت لک ضغائن فی صدور قوم غصبت علی حقک»؛([۳۷])

«یا علی! تو برادر و وصی و وارث من هستی که خدا برای تو علم و فهم من را داده پس زمانی که از این دنیا رفتم کینه‌هایی که در سینه گروهی وجود دارد آشکار شده، حق تو را غصب می‌کنند.»

از جابر بن عبدلله انصاری نقل شده است که رسول خدا به علی فرمود:

«یا علی انت اخی و وصیی و وارثی و خلیفتی علی امتی»؛([۳۸])

یا علی تو برادر و وصی و وارث و جانشین من بر امتم می‌باشی.

در حدیث دیگری نقل شده است که روزی رسول خدا خطبه‌ای خواند و فرمود:

«ان الله نظر الی اهل الارض فاختارنی منهم ثم نظر ثانیه فاختار علیا اخی و وارثی فی امتی»؛([۳۹])

خداوند به سوی اهل زمین توجه کرد و من را از میان آنان برگزید پس از آن در مرتبه دوم توجه کرد پس علی را برادر و وارث من در میان امتم اختیار کرد.

هم‌‌چنین از امیرالمؤمنین نقل شده است که روزی به عده‌ای از اصحاب پیامبر خطاب کرد: آیه به یاد ندارید که رسول خدا فرمود:

«ان الله فرض علیکم طاعتی و نهاکم عن معصیتی و اوجب علیکم اتباع امری و فرض علیکم طاعه علی بن ابی طالب بعدی کما فرض علیکم طاعتی و نهاکم عن معصیتی و جعله اخی و وصیی و وارثی و هو منی و انا منه»؛([۴۰])

خداوند طاعت من را بر شما واجب و از نافرمانی من منع کرده است و بر شما پیروی از فرمان من را واجب گردانیده است و واجب کرده بر شما اطاعت از علی بن ابی طالب را بعد از من آن‌گونه که اطاعت از من را واجب گردانیده بود و بازداشته شما را از نافرمانی علی و خداوند او (علی) را برادر و وصی و وارث من قرار داده و علی از من است و من از علی.

از امام صادق نقل شده که رسول خدا به علی فرمود:

یا علی انت اخی و وارثی و وصیی و خلیفتی فی اهلی و امتی؛([۴۱])

یا علی! تو برادر و وارث و وصی و جانشین من در خاندان و امت من هستی.

در حدیثی از امام باقر درباره وارثان پیامبران پیشین نقل شده است که پیامبر فرمود: تمام ۱۲۴ هزار پیامبران الاهی بعد از خود وارث داشتند و نخستین وارث در روی زمین هبهًْ الله فرزند آدم بود.

و ان علی بن ابی طالب کان هبه الله لمحمد و ورث علم الاوصیا و علم من کان قبله؛([۴۲])

به راستی که علی بن ابی طالب هبهًْ الله محمد بود او علم تمام کسانی که پیش از او بودند و همه اوصیا را به ارث برد.

روایاتی که درباره وراثت امیرالمؤمنین نقل شده است بسیار گسترده و گوناگون است که حتی برخی دانشمندان روایات وارثت آن حضرت را در حد تواتر دانستهاند.([۴۳])

در اینجا به نگارش همین مقدار بسنده می‌کنیم و در پیوست آن روایات بر این مطلب مهم دیگر اشاره می‌شود که در روایات فراوان دیگر، سلسله وارثان رسول خدا بعد از امیرالمؤمنین به گونه‌ای پیوسته برای یازده نفر دیگر از فرزندان امام علی نیز نقل شده است که به نمونه‌هایی از این دست روایات نیز اشاره می‌شود.

 

 

در مکاتبه حضرت رضا به عبدالله جندب آمده است:

«ان محمدا کان امین الله فی خلقه فلما قبض کنا اهل البیت ورثته فنحن امناء الله فی ارضه و عندنا علم البلایا و المنایا»؛([۴۴])

«به راستی محمد امین خدا بود در خلقش و چون رحلت کرد ما خانواده وارثان او بودیم و ما امناء خداییم در زمین خدا و در نزد ماست آگاهی به همه بلاها و مرگ و میرها.»

در حدیث فریس کناس آمده است: با ابوبصیر در خدمت امام صادق بودیم آن حضرت فرمود:

«ان داوود ورث علم الانبیا و ان سلیمان ورث داوود و ان محمدا ورث سلیمان و انا ورثنا محمدا و ان عندنا صحف ابراهیم و الواح موسی»؛([۴۵])

داوود علم انبیا را به ارث برد و سلیمان وارث داوود شد و محمد وارث سلیمان است و ما (اهل بیت) وارث محمدیم نزد ما است صحف ابراهیم و الواح موسی.

در حدیثی از حمران نقل شده است که از امام باقر درباره صحیفه مختومه‌ای که به ام سلمه داده شد و مردم درباره آن سخن می‌گویند، سؤال کردم. حضرت فرمود:

«ان رسول الله لما قبض ورث علی علمه و سلاحه و ما هناک ثم صار الی الحسن ثم صار الی الحسین فلما خشینا ان نعشی استودعها ثم قبضها بعد ذلک علی بن الحسین قال فقلت نعم ثم صار الی ابیک ثم انتهی الیک فقال نعم»؛([۴۶])

هنگامی که پیامبر از دنیا رفت علی علم و سلاح آن حضرت و هر چه را آنجا بود به ارث برد. سپس اینها به حسن رسید. پس از آن به حسین رسید. آنگاه نگران بودیم که شهید شویم (جریان رفتن امام حسین به عراق) آنان را به ام سلمه سپرد. پس از آن علی بن حسین میراث را در اختیار گرفت. حمران می‌گوید: پس از آن به پدرتان رسید. سپس به دست شما رسید؟ حضرت فرمود: بلی.

فضیل از امام باقر نقل کرده که حضرت فرمود:

«ان العلم الذی هبط مع آدم لم یرفع و العلم یتوارث و ان علیا عالم هذه الامه و انه لم یمت منا عالم الا خلف من بعده من یعلم مثله»؛([۴۷])

به راستی که دانش و آگاهی که همراه حضرت آدم فرود آمده بود هرگز برداشته نشد و آن آگاهی به ارث برده می‌شود و همانا علی داناترین این امت بود و از ما خاندان کسی نمی‌میرد مگر اینکه جانشین قرار می‌دهد برای پس از خود کسی را که مثل او دانا است.

بر اساس همین تداوم وراثت در خاندان پیامبر است که در روایات فراوان نقل شده است که امامت پس از امام حسین در نسل و ذریه آن حضرت؛ که تعداد آنان نه نفر است، قرار داده شده است و آنان هر یک نشانه‌ها و علامات نبوت را از همدیگر به ارث می‌برند.([۴۸])

این مطلب در منابع حدیثی شیعه به وضوح ذکر شده است هر امامی که هنگام وفاتش می‌رسید بنا به سفارش رسول خدا آنچه را از آن حضرت به ارث برده بود برای امام بعد از خود وصیت می‌کرد تا اینکه این امر به امام دوازدهم منتهی شد و اکنون تمام آن موارث و آثار انبیاء نزد آن حضرت است.([۴۹])

از امام صادق درباره انتقال میراث نبوت از امامی به امام بعدش حدیث طولانی نقل شده است تا اینکه حضرت می‌فرماید: و هر کدام ما امامان به نوبت آن یکی از آن مواریث که از رسول خدا به ما رسیده را پوشیده و بعد از خود به امام بعدی باقی می‌گذاریم و در پایان فرمود

«و قائمنا من اذا لبسها ملأ‌ها و انشا الله»؛([۵۰])

«و چون قائم ما آن را در بر کند به اندامش رسا باشد انشاء الله»

 

بنابراین، جریان وراثت از نبی اکرم برای دوازده نفر از امامان و پیشوایان بعد از حضرت در روایات با صراحت آمده است و از جهت کاربردی این میراث‌ها علامت و نشانه صاحبان آن‌ها در ادعای امامت و جانشینی از رسول اکرم بود و بسیار جالب است که وجود میراث‌های نبوت در نزد امامان معصوم شیعه برای دشمنان آنان نیز آشکار و حساسیت برانگیز بوده است که شاهد این ادعا، تاریخ امامت امامان معصوم می‌باشد. دیده می‌شود که گاهی به دلیل احساس خطر از جانب دشمنان، بعضی امامان احتیاط می‌کردند و آن مواریث را مستقیما به دست امام بعد از خود تحویل نمی‌دادند، بلکه به عنوان امانت دست افراد امین دیگری می‌سپردند تا در موقعیت بهتر به دست امام برسد که در منابع تاریخی و روایی نام ام سلمه و حضرت زینب و سوسن مادر امام عسکری به عنوان نگهبانان و امانت داران موارث امامت ذکر شده است.([۵۱])

خاستگاه مشروعیت وراثت نبوت

گرچه اصل وراثت از نگاه عرفی و مبنای فقهی، یک امر اعتباری است که شخصی بنا به دستور شرع آنچه را که مالک است به دیگری که وارث شرعی و قانونی اوست منتقل می‌کند؛ اما با اندک دقت در ماهیت وراثت در امر نبوت معلوم می‌شود که این وراثت از سنخ وصیت عرفی و فقهی خارج است؛ بلکه یک امر حقیقی و اعتقادی است که خاستگاه آن با خاستگاه اصل نبوت و امامت پیوند خورده است.

در حقیقت همان‌گونه که نبوت یک امر الاهی است و تنها خداوند نبی را برای مردم برمی‌گزیند، امر وراثت و انتخاب وارث نبی نیز با شرایط خاصی که دارد باید از جانب خداوند معرفی شود که حتی شخص نبی نیز در این باره بدون امر خداوند حق واگذاری میراث نبوت را به هر کسی که او بخواهد، ندارد.

بنا به روایات موجود، انتخاب وارث نبی از سنت‌های همیشگی خداوند است که هم‌زمان پس از پایان نبوت نخستین پیامبر حضرت آدم به وسیله‌ی خداوند اجرا شده و همیشه ادامه داشته است؛ چنانچه از امام صادق نقل شده است:

«لما انقضت نبوت آدم اوحی الله الیه یا آدم قد انقضت نبوتک و انقطع اکلک فانظر الی ما عندک من العلم و الایمان و میراث النبوه و آثار العلم و الاسم الاعظم فاجعله فی العقب من ذریتک عند هبه الله فانی لن ادع الارض بغیر عالم یعرف به دینی و یعرف به طاعتی»؛([۵۲])

هنگامی که زمان نبوت آدم پایان یافت خداوند به او وحی کرد: ای آدم! نبوت تو پایان یافته و رزق تو تمام شده است؛ نگاه کن به آنچه از دانایی، ایمان، میراث نبوت، آثار علم و اسم اعظم نزد توست آنان را برای ذریه پس از خود هبهًْ الله قرار بده؛ به درستی که من هرگز زمین را بدون عالم که دینم با او شناخته شود و نیز مسیر طاعتم با او معرفی گردد، خالی نمی‌گذارم.

از امام باقر روایت شده است هنگامی که زمان نبوت حضرت نوح تمام شد به او خطاب رسید:

ادفع میراث العلم و آثار النبوه التی معک الی ابنک سام؛([۵۳])

میراث علم و آثار نبوت را که همراه توست برای فرزندت سام بگذار.

هم‌‌چنین آن حضرت درباره عمومیت میراث و وراثت در تمام انبیا فرمود:

اما ان محمدا ورث علم من کان قبله من الانبیاء و المرسلین؛([۵۴])

آگاه باشید که محمد به ارث برد علم تمام انبیا و رسولان را که پیش از او بودند.

همین سنت خداوند در تعیین وارث برای تمام انبیای الاهی جاری بود تا اینکه دوران آخرین سفیر هدایت حضرت محمد فرا رسید و پس از پایان یافتن دوران نبوت آن حضرت نیز همان سنت دیرینه جاری شد و به نقل ابوحمزه ثمالی از امام محمد باقر

«فلما قضی محمد نبوته و استکملت ایامه اوحی الله الیه یا محمد قد قضیت نبوتک و استکملت ایامک فاجعل العلم الذی عندک و الایمان و الاسم الاکبر و میراث العلم و آثار النبوه فی اهل بیتک عند علی بن ابی طالب فانی لم اقطع العلم النبوه من العقب من ذریتک کما لم اقطعها من بیوتات الانبیا»؛([۵۵])

هنگامی که دوره نبوت محمد پایان یافت و عمرش تمام شد خداوند به او وحی کرد که‌ای محمد به درستی که نبوت تو را به پایان رساندم و عمرت را به آخر رساندم پس قرار بده علم را که نزد توست و ایمان و اسم بزرگ و میراث علم و آثار علم نبوت را در خاندان خود نزد علی بن ابی طالب. همانا من هرگز بر نمی‌دارم علم و اسم اکبر و میراث علم و آثار نبوت را از بازماندگان و ذریه تو آن‌گونه که از ذریه انبیای قبل از تو بر نداشتم.

در روایت آمده است: هنگامی که رسول خدا آخرین حج (حجهًْ الوداع) را انجام داد پس از بازگشت حضرت از مکه به سوی مدینه، جبرئیل از جانب خداوند به آن حضرت نازل شد و خطاب نمود که زمان نبوت تو پایان یافته و زمان بازگشت تو به سوی من نزدیک است:

فاعهد عهدک و قدم وصیتک و اعهد الی ما عندک من العلم و میراث علوم الانبیا من قبلک و السلاح و التابوت و جمیع ما عندک من آیات الانبیا فسلمها الی وصیک و خلیفتک من بعدک حجتی البالغه علی خلقی علی بن ابی طالب؛([۵۶])

پس وفا کن به پیمان خود و انجام بده وصیت خود را و نظر کن به سوی آنچه از علم و میراث علوم انبیای پیشین و اسلحه و تابوت و تمام آنچه از نشانه‌های انبیا نزد توست. پس همه آنان را تسلیم نما برای وصی و خلیفه بعد از خود علی ابن ابی طالب که او حجت رسای من بر خلقم است.

بنابراین جریان انتخاب وارث نبی در هر عصر و دوره از جانب خداوند انجام شده و کس دیگری در این زمینه دخالت نداشته است و بر این اساس می‌توان گفت فرایند وراثت بعد از نبوت یک حقیقت اعتقادی و کلامی است که مشروعیت آن مانند مشروعیت نبوت تنها با مصلحت الاهی مورد امضا و تأیید قرار می‌گیرد.

[۱]) النمل، ۱۵ و ۱۶٫

[۲]) مریم، ۵ تا ۷٫

[۳]) رک مسند احمد، ج۱، ص۱۲؛ سنن کبری، بیهقی، ج۶، ص۲۹۷٫

[۴]) الدر المنثور، ج۴، ص۳۲۷؛ تفسیر ثعالبی، ج۴، ص۲۴۵؛ جامع البیان طبری، ج۱۷، ص۷۴؛ زاد المسیر، ابن جوزی، ج۶، ص۶۰، الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج۱۱، ص۷۸٫

[۵]) التبیان، ، ج۷، ص۱۰۸٫

[۶]) همان، ص۳۵۱٫

[۷]) شیخ طوسی، پیشین، ج۸، ص۸۲٫

[۸]) مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴٫

[۹]) المیزان، ج۱۵، ص۲۹۶٫

[۱۰]) الشافی فی الامامه، ج۴، ص۷۹٫

[۱۱]) مناقف خوارزمی، ص۴۲؛ ذخائر العقبی، ص۷۱؛ کفایه الطالب، گنجی شافعی، ص۶۲۰؛ ریاض النظره، ج۲، ص۲۳۴؛ بحار، ج۳۸، ص۳۳۹؛ الغدیر، ج۲، ۲۸۶؛ کشف الیقین، علامه حلی، ص۳۶۳٫

[۱۲]) بحار، ج۱۸، ص۱۷۸٫

[۱۳]) زخرف، ۲۸٫

[۱۴]) تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۵۷۰؛ کنز الدقائق، ج۱، ص۳۳۱؛ تفسیر صافی، ج۴، ص۳۸۷؛ علل الشرایع، صدوق، ج۱، ص۲۰۷؛ خصال، ص۳۰۵؛ کفایه الاثر، ص۱۳۷؛ الروضه الواعظین، ص۹۸٫

[۱۵]) مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۵٫

[۱۶]) الدر المنثور، ج۳، ص۳۴۱٫

[۱۷]) الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج۱۶، ص۷۶٫

[۱۸]) الکافی، ج۱، ص۲۲۵٫

[۱۹]) الخرایج و الجرایح، ج۲، ص۶۹۳؛ بصائر الدرجات، ص۱۳۶٫

[۲۰]) معجم مقاییس اللغه، ج۶، ص۱۰۵٫

[۲۱]) کتاب العین، ج۱، ص۲۳۴٫

[۲۲]) قاموس المحیط، ج۱، ص۱۷۶٫

[۲۳]) المفردات فی غریب القرآن، ص۵۱۸٫

[۲۴]) جامع البیان، ج۲۵، ص۸۰٫

[۲۵]) الجامع الاحکام القرآن، ج۱۶، ص۷۶٫

[۲۶]) الدر المنثور، ج۴، ص۳۲۷؛ تفسیر ثعالبی، ج۴، ص۲۴۵٫

[۲۷]) صراط المستقیم، ج۱، ص۶۶٫

[۲۸]) مصباح الهدایه، ص۱۲۶٫

[۲۹]) الرد علا السقیفه، سید محمد کاظم قزوینی، ص۲۰۶٫

[۳۰]) اضواء علی العقائد الشیعه الامامیه، سبحانی، ص۸۷٫

[۳۱]) با پیشوایان هدایت‌گر، آیت الله میلانی، ج۱، ص۲۶۱٫

[۳۲]) شیخ محمد سند، امامت الهیه، ج۱، ص۲۵۶٫

[۳۳]) الحجر، ۴۷٫

[۳۴]) امالی صدوق، ص۳۴۶؛ بشاره المصطفی، ص۳۳، العمده ابن طیق، ص۱۶۷؛ مناقب امیرالمؤمنین، محمد بن سلیمان کوفی، ج۱، ص۳۱۷؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۸۴؛ مصباح الهدایه، ص۱۱۷؛ تذکره الخواص، سبط بن جوزی، ص۴۹، کنز العمال، ج۶، ص۳۹۰؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۱۱۵؛ الریاض النظره، ج۲، ص۲۳۴؛ الدر المنثور، ج۴، ص۳۷۱٫ با اندکی تفاوت در بعضی منابع.

[۳۵]) سنن کبری، نسائی، ج۵، ص۱۲۵؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۳؛ کشف الیقین، حلی، ص۴۰٫

[۳۶]) امالی صدوق، ص۴۷۷، امالی طوسی، ص۲۲۳؛ بشاره المصطفی، ص۱۶۴٫

[۳۷]) بحار، ج۲۲، ص۵۳۶٫

[۳۸]) امالی صدوق، ص۱۳۴٫

[۳۹]) بحارالانوار، ج۲۳، ص۳۲۰٫

[۴۰]) بحار الانوار، ج۳۸، ص۱۵۱٫

[۴۱]) کفایه الاثر، ص۱۲۴٫

[۴۲] بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۱؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص۲۷۹٫

[۴۳]) المراجعات، شرف الدین، ص۴۳۷٫

[۴۴]) اصول کافی، ج۱، ص۴۳۱؛ ینابیع المعاجز، بحرانی، ص۱۱۷٫

[۴۵]) بصائر الدرجات ص۱۵۵، الکافی ج۱ ص۲۲۵٫

[۴۶]) الکافی ج۱، ص۲۳۶، بصائر الدرجات ص۱۹۷

[۴۷]) بصائر الدرجات، ص۱۳۶٫

[۴۸]) تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۵۹۴؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۵؛ کنز الدقائق، ج۱، ص۳۳۱؛ تفسیر صافی، ج۴، ص۳۸۷؛ علل الشرایع، ص۲۰۷؛ کفایه الاثر، ص۱۳۷؛ روضه الواعظین، ص۹۸٫

[۴۹]) بصائر الدرجات، ص۱۵۸٫

[۵۰]) اصول کافی، ج۱، ص۴۴۹٫

[۵۱]) محدثات شیعه، ص۱۹۴ و ۲۲۳٫

[۵۲]) علل الشرایع، صدوق، ج۱، ص۱۹۵؛ المحاسن برقی، ج۱، ص۲۳۵؛ دلائل الامامه، ص۴۳۷٫

[۵۳]) بحارالانوار، ص۲۳، ص۳۳٫

[۵۴]) الکافی، ج۱، ص۲۲۴؛ اختصاص، شیخ مفید، ص۲۷۹٫

[۵۵]) الکافی، ج۱، ص۲۹۳؛ بصائر الدرجات، ص۴۸۸؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۱۸؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۲۶٫

[۵۶]) تفسیر صافی، ج۲، ص۵۴؛ روضه الواعظین، ص۸۹؛ الیقین، سید بن طاووس، ص۳۳۴؛ بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۰۲؛ احتجاج طبرسی، ج۱، ص۶۹٫

منبع: برگرفته از کتاب امامت و واژگان مرتیط؛ اختصاصی مجمع جهانی شیعه شناسی

http://shiastudies.com/fa

معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارثمعنا و مصداق وارثمعنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارثمعنا و مصداق وارث. معنا و مصداق وارث.معنا و مصداق وارث. 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.